تجلی نظم و وحدت الهی غدیر در عصر ظهور

از دانشنامه غدیر

چكيده

بعثت علت محدثه اسلام و غدير علت مبقيه آن بود.

غدير تجلّى هدايتگران در آيهRa bracket.png لِكلِّ قَومِ هادٍ La bracket.png بود.

در غدير با اطاعت از امامان هدايتگر، همه ملت‏ها تحت يك نظم و وحدت الهى به سر منزل مقصود می ‏رسند.

در معناى غدير حضرت زهراعليها السلام فرموده: «وَ طاعَتَنا نِظاماً لِلمِلَّةِ، وَ اِمامَتَنا اَماناً مِنَ الفُرقَةِ»

بيعت غدير به معناى دست اتحاد مسلمين بر ولايت بود.

دستور ابلاغ غدير تا قيامت به معناى اتحاد همه مسلمين در همه مكان‏ ها بر سر ولايت است.

غدير اتمام حجت نهايى بر سعادت ابدى در سايه اطاعت از امام معصوم ‏عليه السلام براى وحدت و نظم نوين جهان و ارتباط همه قلب‏ها است.

با جمله «حَسبُنا كِتابُ اللَّهِ» طعم شيرين غدير و رسيدن به آرزوهاى بشريت در كامشان تلخ گرديد.

سقيفه در هاى رحمت گشوده را بست، و جهنّم را براى مسلمين به ارمغان آورد.

با حاكميت جابرانه سقيفه، ائمه معصومين‏ عليهم السلام نتوانستند غدير از دست رفته را به كام زندگى مردم برگردانند.

غدير يعنى نظم و وحدت با پيروى از دين واحد و تشكيل يک حكومت واحد جهانى با مديريت مردى آسمانى به تضمين عصمت الهى.

با آشكار شدن صراط مستقيم غدير در عصر ظهور و بسته شدن راه‏هاى انحرافى دين، حقيقت نظم و وحدت كلمه نمايان خواهد  شد.

با كنار گذاشتن غدير در سقيفه، بشريت به سمت بى‏ نظمى و تفرقه پيش رفت.

عوامل بى‏ نظمى و تفرقه كه ريشه در فراموشى غدير دارد عبارتند از نفاق، دنياگرايى، حزب گرايى، بى ‏تفاوتى، سطحى نگرى، ترس و سُست عنصرى.

راه ‏هاى ايجاد نظم و وحدت قبل از ظهور:

  - اعتقاد به غدير؛

  - عمل به حديث ثقلين؛

  - امتحان الهى بر مبناى امامت در امّت اسلامى؛

  - ايمان مشروط به ولايت و اخذ دين از آنان؛

  - بيان حقايق اگر چه وحدت بر هم خورد؛

  - رجوع به خدا و رسول در اختلاف؛

ديروز علامه امينى ها و دلسوختگان غدير با زحمات خود، از كتب عامه اصل واقعه غدير و ترديد در آن و شبهات وارده در لفظ «مولا» را پاسخ داده و اثبات نموده ‏اند. امروز نوبت شكافتنِ سرزمينِ نورانى و پر بركت غدير است، كه ساليان زيادى است به خاطر دشمنى با غدير خم، گنجينه هاى معرفتى آن پنهان مانده و بشر از دستيابى به آن محروم شده است.

آنچه پيش رو داريد با موضوع «تجلّى نظم و وحدت الهى در عصر ظهور»، بيان گوشه ‏اى از يكى از اين ارتباط هاست؛ كه به محضر شهيده دفاع از غدير، حضرت زهراعليها السلام تقديم مى‏ نمايم.[۱]

انبيا عليهم السلام بنيان گذاران وحدت بر اساس دين واحد خدا

خداوند متعال پس از خلقت آدم تا امروز رسولانى را براى هدايت بشر فرستاد، تا مردم با ايمان به آنها در راه خدا متحد شوند، و دچار ذلت و خوارى تفرقه نگردند.

انبياء و رسولان نيز يكى پس از ديگرى با تبليغِ دينى واحد، وظيفه خود را در راه اين هدف انجام دادند، همان گونه كه خداوند در قرآن مى‏ فرمايد:

Ra bracket.png إِنَّ الدِّينَ عِنْدَ اللَّهِ الْإِسْلَامُ La bracket.png:[۲] «همانا دين در نزد خدا اسلام (و  تسليم بودن در برابر حق) است».

تا نوبت به خاتم الانبياء صلى الله عليه وآله رسيد، و خداوند دين ايشان را خاتم الاديان، و قرآن معجزه جاويد را قانون واحد الهى و تنها قانون نامه آسمانى براى بشريّت معرفى فرمود و با اين بعثت بر مؤمنين منّت نهاد؛ آنجا كه مى‏ فرمايد:

Ra bracket.png لَقَد مَنَّ اللَّهُ عَلَى المُؤمِنينَ اِذ بَعَثَ فيهِم رَسولاً مِن اَنفُسِهِم La bracket.png[۳]: «خداوند بر مؤمنان منّت نهاد (و نعمت بزرگى بخشيد) هنگامى كه در ميان آنها پيامبرى از خودشان برانگيخت».

بيست و سه سال دوره رسالت سراسر حادثه، همراه با رنج و مشقت و اذيت براى پيامبر صلى الله عليه وآله، براى دعوت همه مردم به توحيد و يكتاپرستى و ترک عادات جاهليت، در حال سپرى شدن بود.

همان گونه كه پيامبرصلى الله عليه وآله فرمودند:«ما اوذىَ نَبىٌّ مِثلَ ما اوذيتُ»: «هيچ پيامبرى به اندازه من مورد آزار قرار نگرفت».[۴]

آخرين سال عمر شريف ايشان وقايع مهمى را در خود جاى داده بود، و آن حضرت به امر الهى در حالى خود را براى سفر آخرت آماده مى ‏نمودند كه دو حكم الهى يكى حج و ديگرى اعلان ولايت باقى مانده بود.

لذا اجراى اين دو حكم با هم قرين گشته و بلافاصله پس از حجة الوداع و فراغت از آن خداوند به پيامبرش فرمود:

Ra bracket.png فَإِذَا فَرَغْتَ فَانْصَبْ La bracket.png:[۵] «پس هنگامى كه از آن كار مهم فارغ شدى منصوب كن».

كنگره عظيم وحدت در سرزمين غدير

واقعه تاريخى غدير خم، در روز هجدهم ذى‏ الحجه سال دهم هجرى اتفاق افتاد كه در واقع اعلان رمز اتحاد مسلمانان بر سر ولايت امامان معصوم‏ عليهم السلام بود. خداوند به وسيله پيک وحى حضرت جبرئيل ‏عليه السلام، قبولى رسالتِ بيست و سه ساله آن حضرت را با آن همه زحمت، در گرو انتصاب امیرالمؤمنین‏ عليه السلام به عنوان جانشين خود قرار دادند.

قرآن شريف به اين امر مهم اشاره نموده است، آنجا كه مى ‏فرمايد: Ra bracket.png وَإِنْ لَمْ تَفْعَلْ فَمَا بَلَّغْتَ رِسَالَتَهُ La bracket.png [۶]: «اى پيامبر! آن چه از طرف پروردگارت بر تو نازل شده (به مردم) برسان! و اگر نكنى رسالت او را انجام نداده ‏اى»!

پس از اجراى اين حكم الهى، خداوند بر رسالت خاتم الاوصياء و اسلامِ با امیرالمؤمنین‏ عليه السلام مهر تأييد زد و فرمود:

Ra bracket.png الْيَوْمَ أَكْمَلْتُ لَكُمْ دِينَكُمْ وَ أَتْمَمْتُ عَلَيْكُمْ نِعْمَتِي وَ رَضِيتُ لَكُمُ الإِسْلاَمَ دِينا La bracket.png[۷]: «امروز دين شما را كامل كردم؛ و نعمت خود را بر شما تمام نمودم؛ و اسلام را به عنوان آئين شما پذيرفتم»؛ و اين به معناى لزوم اتحاد مسلمين بر سر دين كاملى بود كه در غدير مورد رضاى ربّ تبارک و تعالى قرار گرفت.

غدير روز تجلى هدايتگران الهى

بيست و سه سال مردم با علت محدثه اسلام يعنى پيامبرصلى الله عليه وآله آشنا شده بودند، ولى علت مبقيه اسلام حضرت امیرالمؤمنین ‏عليه السلام را در آيه Ra bracket.png اِنَّما اَنتَ مُنذِرٌ وَ لِكُلِّ قَومٍ هادٍ La bracket.png:[۸]«تو فقط بيم دهنده ‏اى و براى هر گروهى هدايت كننده ‏اى است»، جستجو مى ‏كردند و پرسش داشتند.

رسول خداصلى الله عليه وآله فرمودند: «أنَا المُنذِرُ وَ عَلِىٌّ الهادى وَ بِكَ يا عَلِىُّ يَهتَدِى المُهتَدون»: «من ترساننده امت و على راهنماى آنان است»، و سپس فرمودند: «يا على! توسط تو مردم به راه راست هدايت خواهند شد». [۹]

خداوند روز غدير را زمان پاسخگويى به همه اين سؤالات بشريت قرار داده، همان گونه كه فرموده است:Ra bracket.png اِهدِنَا الصِّراطَ المُستَقيمَ La bracket.png[۱۰]: «ما را به راه راست هدايت كن.»

روزِ غدير را روزِ تجلّىِ هدايتگران الهى قرار داد، و بنابراين آيهRa bracket.png لِكُلِّ قَومٍ هادٍ La bracket.png[۱۱] تفسير شد و نياز بشريت پاسخ داده شد.

پيامبر خداصلى الله عليه وآله نيز به امر الهى براى متذكر شدن چنين موضوع مهم در اين روز تاريخى فرموده ‏اند:«يَومُ غَديرِ خُمٍّ اَفضَلُ اَعيادِ اُمَّتى»: «افضل اعياد امّت من روز غدير خم است».[۱۲]

خطبه غدير يا نداى وحدت

پيامبر صلى الله عليه وآله در خطبه ‏هاى مفصل با نداى «مَن كُنتُ مَولاهُ فَهذا عَلِىٌّ مَولاهُ» [۱۳] بشريتِ تشنه معارفِ غدير را به زير چتر ولايت امیرالمؤمنین‏ عليه السلام فراخوانده، تا در كنار زلال بركه غدير سيراب گردند و با اطاعت از امامان هدايتگر همه ملت ها تحت يک نظم و وحدت الهى، به سر منزل مقصود برسند.

حضرت زهراعليها السلام ثمره قبول ولايت و اطاعت از امام را نظم و وحدت الهى معرفى كرده و در خطبه فدكيه با صراحت مى ‏فرمايند:

«... وَ طاعَتَنا نِظاماً لِلمِلَّةِ وَ اِمامَتَنا اَماناً مِنَ الفُرقَةِ»[۱۴]:

«خداوند براى سامان يافتن جامعه اطاعت و پيروى از ما اهل بيت را بر همه واجب كرده، و براى در امان ماندن از تفرقه ما را پيشوا و امام مردم قرار داده است».

امام هادى ‏عليه السلام در متن زيارت جامعه كبيره كلام حضرت زهراعليها السلام را تفسير نموده و در بخشى از آن مى‏ فرمايند:

«... وَ بِمُوالاتِكُم ... ائتَلَفَتِ الفُرقَةُ»، يعنى اختلاف و تفرقه با اعتقاد به امامت و دوستى اهل بيت‏ عليهم السلام تبديل به وحدت مى‏ گردد.

بيعت، تجلى وحدت در غدير

پيامبر خداصلى الله عليه وآله به منظور ايجاد نظم و وحدت بين ملت هاى مسلمان و تداوم آن در جوامع بشرى از همه مردم ۱۲۴۰۰۰ نفرى حاضر در غدير خم[۱۵]، براى حضرت امیرالمؤمنین‏ عليه السلام و اوصياء طاهرينشان بيعت گرفتند [۱۶]و در خطبه غدير فرمودند:

«اَلا وَ اِنّي عِندَ انقِضاءِ خُطبَتي اَدعوكُم اِلي مُصافَقَتي عَلي بَيعَتِهِ وَ الاِقرارِ بِهِ، ثُمَّ مُصافَقَتِهِ بَعدى. اَلا وَ اِنّي قَد بايَعتُ اللَّهَ وَ عَلِىٌّ قَد بايَعَنى وَ اَنا آخِذُكُم بِالبَيعَةِ لَهُ عَنِ اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ.» آگاه باشيد! پس از پايان خطبه ‏ام شما را براى بيعت با او و اقرار به امامتش فرا مى‏ خوانم كه با من و سپس با او دست بيعت دهيد. آگاه باشيد! همانا من با خدا بيعت نموده‏ ام و امیرالمؤمنین با من بيعت كرده است، و من از طرف خداوند براى او بيعت مى ‏گيرم.

در روز بيستم ذى الحجه در توقفى سه روزه در سرزمين غدير[۱۷]، علاوه بر مردان زنان نيز با پيامبر و امیرالمؤمنین ‏عليهما السلام بيعت نمودند، و بر قبول ولايت امیرالمؤمنین‏ عليه السلام بر خودشان اقرار كردند. پيامبرصلى الله عليه وآله در خطبه غدير فرمودند:

«وَ قَد اَمَرَنِىَ اللَّهُ عَزَّ وَ جَلَّ اَن آخُذَ مِن اَلسِنَتِكُمُ الاِقرارَ بِما عَقَدتُ لِعَلِىٍّ مِن اِمرَةِ المُؤمِنينَ وَ مَن جَاءَ بَعدَهُ مِنَ الاَئِمَّةِ مِنّى وَ مِنهُ.»[۱۸] خداوند به من فرمان داده كه از زبان هاى شما در مورد امامت امیرالمؤمنین و امامانى كه بعد از او مى ‏آيند و از نسل من و اويند اقرار بگيرم.

غدير، تجلّى اتحاد مورد رضاى خداوند

پس از واقعه غدير و اعلان ولايت، در سايه اطاعت و پيروى از ائمه هدى ‏عليهم السلام براى رسيدن به وحدت و نظم نوين جهانى قلب ملت ها مى ‏تپيد، و بشريّت سعادتى غير قابل وصف و ديدنى را پيش روى خود مى‏ ديد.

بنابراين تمام موجودات براى برخوردارى از چنين حكومتى انتظار مى‏ كشيدند.

با كُند شدن ضربان قلب رسالت انتظار مى ‏رفت با تپش دوباره ولايت پيكره بى‏ جان اسلام روح تازه بگيرد؛ تا هيچ حقّى از كسى پايمال نگشته و كسى مورد ظلم واقع نشود.

اين همان پيش بينى خداوند حكيم در روز غدير بود، كه با اعلان رسمى ولايت پيامبرصلى الله عليه وآله تداوم نظم و وحدت را در بين مردم تضمين مى ‏كرد.

پولى طعم شيرين غدير و رسيدن به آرزوهاى حقيقى، با گفتن «حَسبُنا كتابُ اللَّهِ» [۱۹]در كام بشريت تلخ گرديد، و اهل سقيفه مردم را از رسيدن به لذّت‏هاى دنيوى و اُخروى محروم نمودند.

سقيفه، تجلى تفرقه و اختلاف

اهل سقيفه مانند بقيه مسسلمانان در روز غدير دستور پيامبرشان در مورد «ثقلين» را شنيدند كه رمز اتحاد در اسلام بود، و متعهد شدند به سفارش آن حضرت عمل كنند، ولى نسبت به كلام ايشان و عهد خود بى‏ اعتنا شدند. پيامبرصلى الله عليه وآله روز غدير در ميان آن انبوه جمعيت فرمودند:

«مَعاشِرَ النّاسِ اِنَّ عَلِيّاً وَ الطَّيِّبينَ مِن وُلدى هُمُ الثَّقَلُ الاَصغَرُ وَ القُرآنُ الثَّقَلُ الاَكبَرُ فَكُلُّ واحِدٍ مُنبِئٌ عَن صاحِبِهِ وَ مُوافِقٌ لَهُ، لَن يَفتَرِقا حَتّى يَرِدا عَلَىَّ الحَوضَ».[۲۰] اى مردم! همانا امیرالمؤمنین و پاكان از فرزندان من از نسل او ثقل [۲۱]اصغر و قرآن ثقل اكبر است. هر يك از آن دو از ديگرى خبر می ‏دهد و موافق با اوست. آن دو هرگز از يكديگر جدا نمی ‏شوند تا كنار حوض كوثر بر من وارد شوند.

اهل سقيفه با عدم پذيرش ولايت الهى اهل بيت ‏عليهم السلام تفرقه و اختلاف را آغاز كردند و با پايه گذارى دين ديگرى بر ضد ولايت امیرالمؤمنین ‏عليه السلام پرچم تفرقه بين مسلمين را برافراشتند.

پيامبرصلى الله عليه وآله در خطبه مفصّل غدير به اين موضوع اشاره نموده و اين آيه را قرائت فرمودند:

Ra bracket.png وَمَنْ يَبْتَغِ غَيْرَ الْإِسْلَامِ دِينًا فَلَنْ يُقْبَلَ مِنْهُ وَهُوَ فِي الْآخِرَةِ مِنَ الْخَاسِرِينَ La bracket.png «اللَّهُمَّ اِنّى اُشهِدُكَ وَ كَفى بِكَ شَهيداً اَنّى قَد بَلَّغتُ»:[۲۲]

«هر كس جز اسلام (و تسليم در برابر فرمان حقّ) آيينى براى خود انتخاب كند، از او پذيرفته نخواهد شد و در آخرت از زيانكاران است».

همچنان با اين اعتقاد بسيارى از انسان‏ها در ضلالت و گمراهى به سر برده و با اطاعت و پيروى از اهل سقيفه نسبت به نعمت بزرگ الهى كه ولايت الهى اهل  بيت‏ عليهم السلام است كافر شده، و سخط و عذاب الهى را براى خود فراهم نموده ‏اند.

در صورتى كه با قبول ولايت و اطاعت از امام زمانشان امیرالمؤمنین‏ عليه السلام خداوند درهاى آسمان و زمين را بر روى آنان مى ‏گشود:

Ra bracket.png وَلَوْ أَنَّ أَهْلَ الْقُرَىٰ آمَنُوا وَاتَّقَوْا لَفَتَحْنَا عَلَيْهِمْ بَرَكَاتٍ مِنَ السَّمَاءِ وَالْأَرْضِ وَلَٰكِنْ كَذَّبُوا فَأَخَذْنَاهُمْ بِمَا كَانُوا يَكْسِبُونَ La bracket.png[۲۳]، تا ديگر مسلمين دچار تفرقه و بى ‏نظمى نشوند.[۲۴]

همچنين اگر همه مردم در قبول ولايت متفق مى‏ شدند، خداوند، جهنم را خلق نمى‏ كرد. در روايت آمده كه حضرت فرمودند:

«لَوِ اجتَمَعَ النّاسُ عَلى حُبِّ عَلِىِّ بنِ اَبى ‏طالِبٍ لَما خَلَقَ اللَّهُ عَزَّ وَ جَلَّ النّارَ»:[۲۵]

«اگر مردم بر محبت حضرت امیرالمؤمنین ‏عليه السلام اجتماع مى ‏كردند، خداوند آتش را خلق نمى‏ كرد».

خداوند در مورد مزد رسالت بيست و سه ساله پيامبرصلى الله عليه وآله مى ‏فرمايد: Ra bracket.png قُلْ لَا أَسْأَلُكُمْ عَلَيْهِ أَجْرًا إِلَّا الْمَوَدَّةَ فِي الْقُرْبَىٰ La bracket.png [۲۶]

«بگو: در برابر اين (رسالت و تبليغ) پاداشى از شما نمى‏ طلبم»!

اما اهل سقيفه با دشمنى آشكار در مقابل امیرالمؤمنین عليه السلام و غصب خلافت آن حضرت و تكذيب فرمان الهى در مورد قبولِ وصايت و خلافت بلافصل ايشان بعد از نبى ‏صلى الله عليه وآله، پايه هاى ظلم و ستم را محكم كرده و اهل بيت ‏عليهم السلام را يكى پس از ديگرى به وسيله زهر يا شمشير به شهادت رساندند، همان گونه كه پيامبر اعظم‏ صلى الله عليه وآله فرمودند:

«ما مِنّا اِلاّ مَسمومٌ اَو مَقتولٌ» [۲۷]: «هيچ يک از ما (معصومين) نيست مگر آنكه يا مسموم و يا مقتول است».

وعده وحدت الهى در عصر ظهور

با اين بنيان شومى كه بين مسلمين نهاده شد ائمه معصومين‏ عليهم السلام در زمان حياتشان به خاطر اينكه عنان حكومتِ ظاهرى به دست آنها نبود، نتوانستند طعم شيرين و لذيذ غدير خم و بركاتِ آن را به ذائقه هاى‏ مردم برگردانند.

اين است كه در زمان ظهور امام زمان ‏عليه السلام به دليل تحقّق وعده الهى براى اجراى حكومتِ عدل گستر، هيچ ظالم و ستمگرى قدرت تعرض به ايشان را نداشته و بيعتى نيز از طرف ستمكاران بر گردن آن حضرت نمى ‏باشد.

همان گونه كه امام صادق ‏عليه السلام مى‏ فرمايند:

«يَقومُ القائِمُ وَ لَيسَ لاَحَدٍ فى عُنُقِهِ عَهدٌ وَ لا عَقدٌ وَ لا بَيعَةٌ» [۲۸]: «در حالى ظهور مى‏ كند كه از هيچ كسى در گردن او عهد و پيمان و بيعتى نباشد».

در حكومت حضرت امام مهدى ‏عليه السلام گرچه ظالمين و فرقه هاى ضالّه از اجراى اهداف علوى ناخوشايندند، ولى خداوند براى تحقّق اهداف غدير ظرف زمانى را با نام عصر ظهور انتخاب نموده تا با حكومت عدل گستر در آن زمان نظم جهانى و وحدتِ الهى به دنيا برگردانده شود.

نظم و وحدت يعنى پيروى از يک دين واحد و تشكيل يک حكومت واحد جهانى با مديريت مردى آسمانى تبار به تضمين عصمتى الهى، كه قرآن در سوره احزاب به اين عصمت الهى اشاره نموده و فرموده است:

Ra bracket.png اِنَّما يُريدُ اللَّهُ لِيُذهِبَ عَنكُمُ الرِّجسَ اَهلَ البَيتِ وَ يُطَهِّرَكُم تَطهيراً La bracket.png: [۲۹] «همانا خداوند مى‏ خواهد پليدى و گناه را از شما اهل بيت دور كند و كاملاً شما را پاک سازد».

وعده دين واحد الهى را خداوند در قرآن چنين بيان مى‏ فرمايد:

Ra bracket.png هُوَ الَّذى اَرسَلَ رَسولَهُ بِالهُدى وَ دينِ الحَقِّ لِيُظهِرَهُ عَلَى الدّينِ كُلِّهِ وَ لَو كَرِهَ المُشرِكونَ La bracket.png:[۳۰] «او كسى است كه رسولش را با هدايت و آيين حقّ فرستاد، تا آن را بر همه آيين‏ها غالب گرداند، هر چند مشركان كراهت داشته باشند»!

روايات زيادى از طرف اهل بيت‏ عليهم السلام در مورد تحقق وعده هاى خدا به ما رسيده از جمله حضرت رسول اكرم‏ صلى الله عليه وآله فرمودند:

«المَهدِىُّ مِن عِترَتى مِن وُلدِ فاطِمَة، يُقاتِل عَلي سُنَّتى كَما قاتَلتُ اَنَا عَلَي الوَحىِ»:[۳۱] «حضرت امام مهدى از عترت من است و از فرزندان فاطمه ‏عليها السلام است، او بر اساس سنّت من پيكار مى‏ كند چنان كه من بر اساس وحى پيكار نمودم.»

بنابراين، منتظران مصلح در سرتاسر عالم، براى نفس كشيدن و زندگى در آن عصر ظهور لحظه شمارى مى ‏كنند.

وحدت حقيقى بر اساس صراط مستقيم

اهميت نظم و وحدت الهى، در صدر اسلام از طرف حضرت بارى تعالى مورد عنايت بوده است و تحت عنوان تأليف قلوب به آن اشاره شده است.

خداوند در قرآن مى‏ فرمايد:

Ra bracket.png هُوَ الَّذى اَيَّدَكَ بِنَصرِهِ وَ بِالمُؤمِنينَ وَأَلَّفَ بَيْنَ قُلُوبِهِمْ ۚ لَوْ أَنْفَقْتَ مَا فِي الْأَرْضِ جَمِيعًا مَا أَلَّفْتَ بَيْنَ قُلُوبِهِمْ وَلَٰكِنَّ اللَّهَ أَلَّفَ بَيْنَهُمْ ۚ إِنَّهُ عَزِيزٌ حَكِيمٌ La bracket.png[۳۲]

اوست آنكه تو را با ياريش و به وسيله مؤمنين تأييد كرد، و دل هاى آنها را با هم الفت داد! اگر تمام آنچه روى زمين است صرف مى‏ كردى تا دل هاى آنان را الفت دهى نمى ‏توانستى! ولى خداوند در ميان آنها الفت ايجاد كرد! او توانا و حكيم است.

از بركات زمان ظهور امام زمان‏ عليه السلام نيز تأليف قلوب خواهد بود.

صادق آل محمد عليه السلام مى ‏فرمايند:

«خداوند به وسيله آن حضرت بين دل هاى پراكنده و مخالف يكديگر ائتلاف مى‏ بخشد.»[۳۳]

همچنين در فرازى از دعاى ندبه آمده است:

«اَينَ مُؤَلِّفُ شَمْلِ الصَّلاحِ وَ الرِّضا»: «كجاست آنكه ميان پراكندگى صلاح و رضا را جمع مى ‏كند»؟

حقيقت نظم و وحدت چنگ زدن به ريسمان الهى است، همان گونه كه خداوند مى‏ فرمايد: Ra bracket.png وَ اعتَصِموا بِحَبلِ اللَّهِ جَميعاً وَ لا تَفَرَّقوا La bracket.png[۳۴]

بنابراين، در مسير صراط مستقيم حركت كردن و دورى جستن از راه هاى انحرافى و تفرقه، همان اطاعت و پيروى از خداوند بارى تعالى است كه در سوره انعام مى ‏فرمايد:

Ra bracket.png وَ اَنَّ هذا صِراطى مُستَقيماً فَاتَّبِعوهُ وَ لا تَتَّبِعوا السُّبُلَ فَتَفَرَّقَ بِكُم عَن سَبيلِهِ ذلِكُم وَصّاكُم بِهِ لَعَلَّكُم تَتَّقونَ La bracket.png:[۳۵]

«اين راه مستقيم من است، از آن پيروى كنيد و از راه‏هاى پراكنده (و انحرافى) پيروى نكنيد، كه شما را از طريق حقّ دور مى ‏سازد! اين چيزى است كه خداوند شما را به آن سفارش مى‏ كند، شايد پرهيزگارى پيشه كنيد»!

با آشكار شدن صراط مستقيم و بسته شدن راه هاى انحرافى دين در عصر ظهور، حقيقت نظم و وحدت كلمه كه خدا وعده داده نمايان خواهد شد.

از پيامبرصلى الله عليه وآله نقل شده است كه فرمودند:

«تُرِكتُم عَلَى المَحَجَّةِ البَيضاءِ الَّتى ليلُها كَنَهارِها ...»: [۳۶] «بر راه روشنى گزارده شديد كه شبش همانند روز روشن است».

پس راه واضح است به حدى كه سير كننده در آن گمراه نمى‏ گردد.

وحدت غدير با معرفى صراط مستقيم

در غدير خم راهِ روشن و واضح و صراط مستقيم الهى توسط نبى مكرم اسلام‏ صلى الله عليه وآله معرفى و تبيين گرديد، همان گونه كه در خطابه غدير در تفسير سوره حمد آن حضرت فرمودند:

«مَعاشِرَ النّاسِ، اَنَا صِراطُ اللَّهِ المُستَقيمُ الَّذى اَمَرَكُم بِاتِّباعِهِ، ثُمَّ عَلِىٌّ مِن بَعدى ثُمَّ وُلدى مِن صُلبِهِ اَئِمَّةٌ يَهدونَ اِلَى الحَقِّ وَ بِهِ يَعدِلونَ.»

Ra bracket.png بِسمِ اللَّهِ الرَّحمنِ الرَّحيمِ، الحَمدُللَّهِ رَبِّ العالَمينَ، الرَّحمنِ الرَّحيمِ، مالِكِ يَومِ الدّينِ، اِيّاكَ نَعبُدُ وَ اِيّاكَ نَستَعينُ، اِهدِنَا الصِّراطَ المُستَقيمَ، صِراطَ الَّذينَ اَنعَمتَ عَلَيهِم غَيرِ المَغضوبِ عَلَيهِم وَ لاَ الضّالّينَ La bracket.png «فِىَّ نَزَلَتْ وَ فيهِم نَزَلَت وَ لَهُم عَمَّت وَ اِيّاهُم خَصَّت.»[۳۷]                                                         اى مردم! من آن صراط مستقيمى هستم كه خداوند شما را به پيروى آن دستور داده، و بعد از من على و سپس فرزندان من از نسل او پيشوايان هدايت به سوى حق هدايت مى ‏كنند و به حقّ دادگرى مى ‏نمايند.

سپس اين آيات را تلاوت فرمودند:

«به نام خداوند بخشنده مهربان، ستايش مخصوص خداوندى است كه پروردگار جهانيان است. خداوندى كه بخشنده و بخشايشگر است. مالک روز جزاست. پروردگارا! تنها تو را مى ‏پرستيم و تنها از تو يارى مى ‏جوييم. ما را به راه راست هدايت كن، راه كسانى كه به آنها نعمت بخشيدى، نه كسانى كه بر آنان خشم و غضب نمودى و نه راه گمراهان.»

به خدا قسم (اين سوره) درباره من و اهل بيت من نازل شده؛ شامل حال آنان است و به آنان اختصاص دارد.

بر هم زنندگان وحدت پس از پيامبرصلى الله عليه وآله

بعد از شهادت پيامبر اكرم‏ صلى الله عليه وآله دشمنان و منافقين در غديرِ اميرالمؤمنين‏ عليه السلام طمع كردند، و با غصب خلافت تا امروز راه هدايت را براى بشريت تاريک نموده‏ اند.

بنابراين با اين ظلم كه بالاترين درجه ظلم است، فضاى زندگى بشريّت را بعد پيامبرشان توأم با غم و سختى نمودند.

شهادت غم بار حضرت زهراعليها السلام به عنوان اولين حادثه تلخ بعد از شهادت پيامبر خداصلى الله عليه وآله رقم خورد و لكه ننگى بر پيشانى غاصبين خلافت و مسلمانان آن زمان گذاشت.

از لحظه ‏اى كه صداى ناله دختر پيامبرصلى الله عليه وآله بين در و ديوار به گوش رسيد، محوريّت نظم و وحدت مسلمين از هم گسيخته شد.

بنابراين با شهادت مظلومانه حضرت محسن بن على ‏عليهما السلام در كنار مادر، سند مظلوميت غدير اميرالمؤمنين ‏عليه السلام توسط غاصبين خلافت امضا گرديد؛ و از آن لحظه به بعد مسلمين جهان و بشريّت به سمت بى ‏نظمى و تفرقه كشيده شدند.

اين است كه در عصر ظهور، نظم و وحدت الهى به دست منجى بشريّت امام زمان‏ عليه السلام برگردانده خواهد شد، و شروع حكومت عدالت گستر آن حضرت با انتقام از قاتلين حضرت زهرا و حضرت محسن بن على‏ عليهم السلام خواهد بود.

عوامل تفرقه مسلمانان

ريشه هاى بى‏ نظمى و تفرقه را در بيش از نيمى از خطابه پيامبر صلى الله عليه وآله در مورد منافقين مى‏ توان جستجو كرد.

بسيار جالب توجه است كه حضرت در سرزمين غديرخم فرمودند:

«وَ سَأَلتُ جَبرَئيلَ اَن يَستَعفِىَ لِىَ السَّلامَ عَن تَبليغِ ذلِكَ اِلَيكُم اَيُّهَا النّاسُ لِعِلمى بِقِلَّةِ المُتَّقينَ وَ كَثرَةِ المُنافِقينَ وَ اِدغالِ الآثِمينَ وَ خَتلِ المُستَهزِئينَ بِالاِسلامِ.»[۳۸]

من از جبرئيل خواستم كه از خدا بخواهد و مرا از تبليغ اين پيام به شما - اى مردم - معاف بدارد، زيرا از كمى پرهيزگاران و زيادى منافقان و فساد و تباهى سرزنش  كنندگان و مكر و حيله مسخره كنندگان اسلام باخبرم.

مهم ترين عوامل و ريشه هاى بى‏ نظمى و تفرقه را مى‏ توان در تاريخ اسلام به خصوص زمان بعد از شهادت پيامبر اسلام ‏صلى الله عليه وآله، بدون غرض ورزى و تعصبّات بى‏ جا جستجو نمود و نتايج ذيل را به دست آورد. عوامل زمينه ‏ساز بى ‏نظمى و تفرقه عبارتند از:

نفاق، دنياگرايى، حزب‏ گرايى، بى ‏تفاوتى، سطحى ‏نگرى، ترس و سست عنصرى، حسادت، كينه توزى.

با بررسى اين عوامل در زمان پيامبرصلى الله عليه وآله و بعد از ايشان به نتايج مشابهى مى ‏رسيم، و آن اينكه با وجود اين علل و ريشه ها حقّ حضرت امیرالمؤمنین عليه السلام گرفته شد، و پايه هاى ظلم و ستم چيده شده و گسترش پيدا مى ‏كند.

تا زمان ظهور امام زمان ‏عليه السلام كه طبق وعده الهى تمام اين ريشه ها توسط آن بزرگوار نابود شده و موانع اجراى اهداف غدير برطرف خواهد شد؛ و بشريت از بركات غدير و تجلّى اهداف آن  -  كه نظم و وحدت يكى از آنهاست  -  برخوردار خواهد شد.

۱ . نفاق عامل اختلاف

گروه نفاق در طول رسالت پيامبرصلى الله عليه وآله اقدامات زيادى انجام دادند از جمله: نوشتن صحيفه ملعونه اول، صحيفه ملعونه دوم، قصد ترور پيامبرصلى الله عليه وآله در گردنه هرشى، نافرمانى از جيش اسامه، تمرّد از آوردن كاغذ و دوات براى نوشتن وصيت آخر پيامبرصلى الله عليه وآله؛ و بسيارى از اقدامات ديگر.

در زمان حيات رسول خداصلى الله عليه وآله منافقين نقاب بر چهره داشتند، ولى بعد از شهادت ايشان با بالا بردن شمشيرهاى برهنه بر روى سر صاحب غدير اميرالمؤمنين ‏عليه السلام در سقيفه بنی ‏ساعده و غصب خلافت ايشان چهره هايشان آشكار گشت.

بزرگ ترين شخصيتى كه در طول تاريخ اسلام نقاب از چهره نفاق منافقين كنار زد و اهداف پليد آنها را آشكار نمود و در اين راه با دفاعى جانانه از صاحب غدير تا آخرين نفس ايستاد، شهيده دفاع از غدير حضرت زهراعليها السلام بودند.

از مهم ترين آموزه هاى حوادث ناگوار تاريخ اسلام به خصوص بعد از شهادت پيامبرصلى الله عليه وآله، شناسايى چهره هاى پليد و پنهانى دشمنان به ظاهر دوست است؛ اما مهم تر از آن شناساندن آن چهره هاى نقابدار به همه مردم است، همان طور كه محور اساسى مبارزات حضرت زهراعليها السلام بعد از شهادت پدر بزرگوارشان تا آخرين لحظات عمر كوتاه آن حضرت شناساندن و افشاى خط نفاق و اقدامات مخفيانه آنان بود.

لذا رسالتى كه دختر پيامبرصلى الله عليه وآله به عهده داشتند آن چنان سنگين و باارزش بود، كه در اجراى آن مصيبت هايى از جمله شكستن سينه و پهلو و سقط جنين و نيلى شدن صورت بهاى سنگين اين افشاگرى شد.

پس نكات ذكر شده نشان از اين دارد كه طراحانِ غصب خلافت هر چند در ظاهر همراه پيامبرصلى الله عليه وآله بودند و با او رفت و آمد داشتند و خود را جزء خواص جا زده بودند، اما دل هاى آنان را خار نفاق گرفته بود و فقط منتظر فرصتى بودند كه به اهداف شومشان برسند.

با شهادت پيامبرصلى الله عليه وآله به تعبير حضرت زهراعليها السلام خار نفاق كه در دل هاى آنها خليده بود آشكار گشت،[۳۹] و فصل غم بارى براى اهل بيت‏ عليهم السلام آغاز شد.

در نتيجه منزل وحى كه به عنوان مجمع مخالفين خلافت غصبى شناخت شده بود، با آتش نفاق شعله‏ ور شد، و با همين شعله هاى نفاق دختر پيامبرصلى الله عليه وآله به شهادت رسيدند.

نفاق و عصر ظهور

در عصر ظهور حضرت بقية اللَّه‏ عليه السلام براى اتمام حجت و رفع عذر، با پيروان همه اديان با كتاب هاى آسمانى خودشان بحث و محاجّه مى‏ كنند، و نويدهاى موجود در كتاب هاى هر آيينى را كه از آمدن مصلح جهانى خبر داده ‏اند به آنها يادآورى مى ‏كنند.

هر كس ايمان بياورد از او مى‏ گذرند؛ و هر كس پس از شناخت حق و اثبات حقيقت بر كفر و الحاد خود اصرار بورزد، به سزاى خود مى‏ رسد.

اين معنى به اهل كتاب انحصار ندارد، بلكه از فرقه هاى به ظاهر مسلمان نيز كه خود را اهل قرآن مى‏ دانند، هر كس در برابر حق تسليم نشود طعمه شمشير مى ‏گردد.

خداوند تبارک و تعالى به امامان اهل بيت ‏عليهم السلام نيرويى عطا فرموده كه هر كس را ببينند تشخيص مى دهند كه آيا اهل ايمان است يا اهل نفاق؛ چنان كه امام باقرعليه السلام مى‏ فرمايند:

«اِنّا لَنَعرِفُ الرَّجُلَ اِذا رَأَيناهُ بِحَقيقَةِ الايمانِ وَ حَقيقَةِ النِّفاقِ»[۴۰] :«هنگامى كه ما شخصى را ببينيم مؤمن يا منافق بودن او را مى‏ شناسيم».

۲ .دنياگرايى عامل اختلاف مسلمين

يكى از عواملى كه مانع از پذيرش حق توسط مردم گشته و در طول تاريخ رسالت انبياء الهى علیهم السلام به شكل هاى مختلف از آن جلوگيرى نموده، دنيا طلبى است. در اين آزمون ديندارى، انسان‏ها چه زود دين خود را در مقابل اين متاع اندک فروخته ‏اند و صفحات تاريخ نيز گواه اين مطلب است.

وحدت و نظم از نيازهاى فطرى بشرى است كه خداوند حكيم پيش بينى آن را نموده، و شرط رسيدن به آن را نيز پيروى از انبياء الهى و اوصياء ايشان قرار داده است. لكن توجه صرف به خواسته هاى نفسانى و زياده ‏طلبى ها و قدرت طلبى، مانع از اطاعت فرامين الهى شده، و جارى نشدن قوانين در بين مردم و ملت ها باعث از هم پاشيدگى و تفرقه و بى ‏نظمى خواهد شد.

اگر صفحات تاريخ صدر اسلام و دوره رسالت پيامبر اسلام حضرت محمدصلى الله عليه وآله را مورد بررسى قرار دهيم، متوجه خواهيم شد كه يكى از مهم ترين واجبات الهى كه ديگر واجبات را نيز تحت تأثير خود قرار داده، بحث معرفى امیرالمؤمنین ‏عليه السلام به عنوان جانشينى پيامبر خداصلى الله عليه وآله بوده است، كه آن حضرت نيز در مكان ها و زمان هاى مختلف متذكر اين موضوع شده‏ اند و شاخص اصلى اين اعلان ولايت روز هجده ذى‏ الحجه سال دهم هجرى يعنى روز غدير خم است.

لذا بزرگ ترين نگرانى پيامبرصلى الله عليه وآله اين بود كه اين كار به نحو شايسته ‏اى صورت پذيرد و بعد از ايشان وحدت مسلمين و نظم دچار تزلزل نشود؛ اما متأسفانه در دوره رسالت ايشان و به خصوص پس از شهادت آن بزرگوار، دنيا طلبان و كسانى كه از روى طمع اسلام آورده بودند، با استفاده از دنيا طلبى مردم توانستند بر جامعه حكومت كنند و مانع از اجراى دقيق احكام الهى شوند.

غصب فدک ثمره دنيا طلبى

غصب فدک نيز ثمره دنيا طلبى و جاه طلبى شوراى سقيفه بود، زيرا درآمدِ فدک ابزار مناسبى براى در بند كردن مردم دنياپرست بود. لذا با تمام قدرت ارث حضرت زهراعليها السلام غصب گرديد و آن حضرت براى دفاع از حقِّ به تاراج رفته خود، بين جمعيت با ابابكر مناظره كرد؛ لكن خليفه غاصب در جواب اهانت ها روا داشت و اراجيف غير معقول مطرح كرد. اما دنياطلبان حاضر در جلسه به سبب ترس از به خطر افتادن دنياى خود هيچ اعتراضى نكردند و حق را پايمال نمودند.

از بيان مطالب ذكر شده نتيجه مى‏ گيريم كه اگر كسى دنياگرا شد، دنيا و آخرت خود و ديگران را ويران و بى‏ نظم كرده و باعث تفرقه بين مردم و جوامع بشرى مى ‏شود، و بسته به جايگاه خود و نحوه اجراى اهداف پليد شيطانى اين اثر بيشتر خواهد شد. جاه طلبان سقيفه كه بار سنگين شهادت يگانه دخت رسول خداصلى الله عليه وآله را به دوش كشيدند، سرانجام با فروختن دين و دنياى خود بزرگ ترين اثرِ تفرقه و بى‏ نظمى را در جهان بشريت از خود بر جاى گذاشتند .

رفع دنياگرايى در عصر ظهور

در عصر ظهور و حكومت عدالت گستر حضرت بقية اللَّه‏ عليه السلام دنيامحورى هيچ رنگ و بويى نخواهد داشت و با مديريت ايشان به اذن الهى، با ريشه كن شدن صفت رذيله دنياپرستى و دنياگرايى، بی ‏نظمى و تفرقه ناشى از اين صفت رذيله تبديل به نظم و وحدت بين بشريت خواهد شد. چنان كه پيامبر خداصلى الله عليه وآله مى‏ فرمايند:

«يَقسِمُ المالَ صِحاحاً وَ يَملأ اللَّهُ قُلوبَ اُمَّةِ مُحَمَّدٍ غِنىً وَ يَسَعُهُم عَدلُهُ.» [۴۱]

مال را عَلَى السويه تقسيم مى‏ كند و دل هاى امت محمدصلى الله عليه وآله را با بى‏ نيازى پر مى‏ كند و عدالتش همه آنها را فرا مى ‏گيرد (و ديگر كسى خود را ناگزير از ستم نمى‏ بيند)

اميرالمؤمنين‏ عليه السلام با قرائت اين آيه خبر از وفور نعمت‏ها در عصر ظهور مى‏ دهند:Ra bracket.png وَ  نُرِيدُ اَن نَمُنَّ عَلَى الَّذينَ استُضعِفوا فِى الاَرضِ وَ نَجعَلَهُم اَئِمَّةً وَ نَجعَلَهُمُ الوارِثينَ وَ نُمَكِّنَ لَهُم فِى الاَرضِ La bracket.png[۴۲]: «ما اراده كرده ‏ايم به آنان كه روى زمين به ضعف كشيده شده ‏اند منت نهاده، آنها را وارثان و پيشوايان زمين قرار دهيم».[۴۳]

امام باقرعليه السلام در اين باره مى ‏فرمايند:

«وَ تُجمَعُ اِلَيهِ اَموالُ الدُّنيا مِن بَطنِ الاَرضِ وَ ظَهرِها فَيَقولُ لِلنّاسِ: تَعالَوا اِلى ما قَطَعتُم فيهِ الاَرحامَ وَ سَفَكتُم فيهِ الدِّماءَ الحَرامَ وَ رَكِبتُم فيهِ ما حَرَّمَ اللَّهُ عَزَّ وَ جَلَّ. فَيُعطى شَيئاً لَم يُعطِهِ اَحَدٌ كانَ قَبلَهُ وَ يَملَأُ الاَرضَ عَدلاً وَ قِسطاً وَ نوراً كَما مُلِئَت ظُلماً وَ جَوراً وَ شَرّاً.»[۴۴]

ثروت هاى روى زمين و گنج هاى درون آن از تمام نقاط جهان به سوى او گرد مى ‏آيد. آنگاه خطاب به مردم مى‏ فرمايند: بياييد اين همان متاع دنياست كه براى آن با خويشاوندان قطع رحم كرديد، و خون هاى حرام را ريختيد، و به حريم گناهان وارد شديد، و مرتكب محرمات الهى شديد. اين ثروت ها را چنان در اختيار مردم قرار مى‏ دهد كه در تاريخ بخشش هاى جهان بى‏ سابقه خواهد بود. زمين را پر از عدل و داد و نور مى‏ كند، همان گونه كه مملو از جور و ستم و شر شده باشد.

۳ . حزب گرايى عامل اختلاف مسلمين

با ظهور اسلام و دعوت به سوى نظم و وحدت الهى، در سايه هدايت گرى هاى خاتم الانبياءصلى الله عليه وآله، قبائل و احزاب يكى پس از ديگرى به دين اسلام رو آوردند. خدا در قرآن مى‏ فرمايد: Ra bracket.png وَ رَأَيتَ النّاسَ يَدخُلونَ فى دينِ اللَّهِ اَفواجاً La bracket.png[۴۵]: «مردم را مى‏ بينى كه گروه گروه در دين خدا وارد مى‏ شوند». اين گونه پيكره امت اسلامى شكل گرفته و با تدبير و حسن خلق رسول خداصلى الله عليه وآله اين دين جهانى گشت.

متأسفانه پس از شهادت آن حضرت، گردانندگان سقيفه و احزاب آن دوره از تعصبات قبيله‏ اى و حزبى ياران پيامبرصلى الله عليه وآله بهره برده و ساختار نظام اجتماعى امت اسلامى را بر هم زدند. با كنار زدن حقيقت غدير و روى كار آمدن باطل، بزرگ ترين خيانت اهل سقيفه به بشريت آشكار گرديد، كه ثمره آن جلوگيرى از تداوم نظم و وحدت الهى بود. در سقيفه ملاک براى تعيين خليفه، دين خدا و وصيت پيامبر اكرم ‏صلى الله عليه وآله و لياقت و كاردانى افراد نبود، بلكه بحث ها بر محور قبيله گرايى يا عصبيّتِ حزبى بود.

در اينجا اشاره ‏اى خواهيم داشت به گروه ‏هايى كه در آن شرايط حضور داشتند. عرب بر اساس محيط قبيلگى زندگى مى‏ كرد و اين محيط و مناسبات آن بود كه زمينه را براى شكل گرفتن احزاب گوناگون آماده مى‏ كرد. اين احزاب عبارت بودند از: حزب ثلاثه، حزب تيم و عَدىّ، حزب امويان و طُلَقاء، حزب انصار خَزرَج كه شامل دو جناح مخالفِ هم بود: جناحِ سعد بن عباده و جناحِ بشير بن سعد، و حزب انصارِ اَوس.

بعد از شهادت پيامبرصلى الله عليه وآله بعضى افراد پيشِ روى جامعه آن زمان اهداف و فعاليت هاى خود را در قالب گروه و حزبِ خاص انجام مى ‏دادند، و با ديد حزبى و قبيله ‏اى در جريانات گام برداشته و اقدام نمودند، و باعث تفرقه و بى ‏نظمى در امت اسلام مى‏ شدند.

برچيدن حزب گرايى در عصر ظهور

اميرالمؤمنين‏ عليه السلام مى‏ فرمايند: «يَعطِفُ الهَوى عَلَى الهُدى اِذا عَطَفوا الهُدى عَلَى الهَوى وَ يَعطِفُ الرَّأىَ عَلَى القُرآنِ اِذا عَطَفُوا القُرآنَ عَلَى الرَّأىِ، وَ يُريهِم كَيفَ عَدلُ السّيرَةِ وَ يُحيِى مَيِّتَ الكِتابِ وَ السُّنَّةِ»[۴۶]: «هنگامى كه ديگران هواى نفس را بر هدايت مقدم بدارند او اميال نفسانى را به هدايت بر مى‏ گرداند، و هنگامى كه ديگران قرآن را با رأى خود تفسير كنند او آراء و افكار را به قرآن باز مى‏ گرداند. او به مردم نشان مى‏ دهد كه چه نيكو مى‏ توان به عدالت رفتار نمود. او تعاليم فراموش شده قرآن و سنت را زنده مى ‏سازد».

امام صادق ‏عليه السلام در تفسير آيه شريفهRa bracket.png المُلكُ يَومَئِذٍ ِللَّهِ La bracket.png[۴۷] فرمودند:

«يَرفَعُ المَذاهِبَ عَنِ الاَرضِ فَلا يَبقى اِلاَّ الدّينُ الخالِصُ»[۴۸]: «همه اديان و مذاهب از روى زمين برداشته مى ‏شود و جز دين خالص باقى نمى‏ ماند». سپس فرمودند: «فَوَ اللَّهِ يا مُفَضَّلُ لَيُرفَعُ عَنِ المِلَلِ وَ الاَديانِ الاختِلافُ وَ يَكونُ الدّينُ كُلُّهُ واحِداً، كَما قالَ جَلَّ ذِكرُهُ»: Ra bracket.png اِنَّ الدّينَ عِندَ اللَّهِ الاِسلامُ La bracket.png.[۴۹] اى مفضل، به خدا سوگند ناهماهنگى اديان و مذاهب از بين مى ‏رود و فقط يک دين در سراسر گيتى حكومت مى‏ كند، چنان كه خداى تبارک و تعالى فرموده: به راستى دين نزد خدا عبارت از اسلام است و بس.[۵۰]

لذا امام زمان‏ عليه السلام در عصر ظهور با تأييدات الهى طبق سيره و سنّت اجداد طاهرينشان امت واحد دور از هر تفرقه و بى‏ نظمى را مديريت خواهند نمود.

۴ . بى ‏تفاوتى عامل رشد تفرقه

ايجاد بى ‏نظمى و تفرقه در امت اسلامى فقط به وسيله گروه حاكم غاصب نبود، بلكه آفت بى ‏تفاوتى در رگ هاى اصحاب نامدار و توده مردم جريان پيدا كرد و غيرت دينى محو شد؛ و مدينه شاهد غصب حقوق سياسى و مالى و اجتماعى امیرالمؤمنین عليه السلام گرديد.

مردمى كه در قبال اطاعت و پيروى از امیرالمؤمنین عليه السلام و يارى آن حضرت در گرفتن حق غصب شده، بى ‏تفاوتى نشان دادند، نسبت به اين بى ‏تفاوتى نيز هيچ توجيه قابل قبولى ‏نداشتند؛ زيرا در طول رسالت پيامبرصلى الله عليه وآله از روز «يوم الدار» و نزول Ra bracket.png وَ اَنذِر عَشيرَتَكَ الاَقرَبينَ La bracket.png، و در زمان ها و مكان هاى ديگر به خصوص اعلان رسمى ولايت در روز غدير، نسبت به خلافت امیرالمؤمنین ‏عليه السلام براى همه مردم اتمام حجت شده بود.

حضرت زهراعليها السلام در مسجد مدينه خطاب به مردم فرمودند: «يا مَعاشِرَ الفِتيَةِ وَ اَعضادَ المِلَّةِ ، وَ اَنصارَ الاِسلامِ، ما هذِهِ الغَميزَةُ ...»[۵۱] هان اى جوانمردان! اى بازوان ملت و اى ياوران اسلام! اين سستى و بی ‏تفاوتى در مورد حقوق من چرا؟ اين سهل انگارى در برابر آفت و ستم و بيداد براى چه؟ آيا پدر گرانمايه ‏ام پيامبرصلى الله عليه وآله نمى ‏فرمودند: «حرمت هر كس با گرامى داشتن فرزندش رعايت مى ‏گردد؟» چه زود رنگ پذيرفتيد و بى ‏درنگ در غفلت خفتيد؟!

البته كسانى كه بناى قدرت طلبى و غصب خلافت را داشتند با آماده سازى قبلى خود، هر مانعى را كه سدّ راه خود مى‏ ديدند به راحتى با اين مردم بى ‏تفاوت از پيش روى خود بر مى‏ داشتند. از اين رو با اقداماتى از قبيل كتمان فضائل امیرالمؤمنین عليه السلام، انحراف افكار عمومى از قضيه غدير خم، و ادعاى نسخ فرمان پيامبرصلى الله عليه وآله، نقش مؤثرى در بى ‏تفاوتى مردم داشتند.

۵ . سطحى‏ نگرى عامل اختلاف

از صفات رذيله ‏اى كه امت اسلامى زمان بعد از رسول خداصلى الله عليه وآله را دچار تفرقه و بى‏ نظمى نمود، سطحى‏ نگرى آنهاست.

پيامبر اكرم ‏صلى الله عليه وآله در اين زمينه مى‏ فرمايند:

«ما اَخافُ عَلَى اُمَّتى الفَقرَ وَ لكِن اَخافُ عَلَيهِم سوءَ التَّدبيرِ»[۵۲] مى‏ فرمايند كه من بر امّت خود از ناحيه فقر اقتصادى بيم ندارم! يعنى فقر امت مرا از پا در نمى ‏آورد، ولى از يک چيز ديگر بر امّت خود بيمناكم و آن كج فكرى، بد فكرى، بد انديشى، جهل و نادانى است. اگر مردم مسلمان، روشن بينى و دور بينى و آينده بينى و عمق بينى و ژرف بينى را از دست دهند و ظاهر بين شوند، آن وقت است كه براى اسلام خطر پيدا مى‏ شود.

سطحى ‏نگرى پيروان رسول خداصلى الله عليه وآله سبب شد تا بسيارى از گرايش ها و معيارهاى جاهلى بر قوانين عقلى و شرعى مقدم شود. اين افراد با طراحان سقيفه كه آشكارا خلافت حضرت امیرالمؤمنین عليه السلام را انكار كردند و مسير خلافت و ولايت را به انحراف كشاندند، همراهى كرده و با بيعتشان خلافت غصبى را تثبيت نمودند.

تبليغات جَوسازان آن چنان در بين مردم سطحى‏ نگر تاثير گذاشته بود كه همان حرف ها و ياوه هاى جاه طلبان سقيفه را تكرار مى‏ كردند و به عنوان ايراد به امیرالمؤمنین عليه السلام مى‏ گفتند: «تو چهره ‏ات خنده ‏روست و مزاح مى‏ كنى. مردى بايد خليفه شود كه عبوس باشد و مردم از او بترسند».[۵۳]

همچنين در تاريخ نقل شده كه در جريان غصب فدک ساده لوحى و خوش باورى مردم به كمک غاصبين آمد. هنگامى كه در مسجد پيامبرصلى الله عليه وآله بين حضرت زهراعليها السلام و ابوبكر مناظره رخ داد، ابوبكر حديثى دروغين را به پيامبرصلى الله عليه وآله نسبت داد، و آنگاه فاطمه ‏عليها السلام با استناد به آيات قرآن، جعلى و دروغ بودن آن حديث را به خوبى هويدا ساخت.

اما كلمات ظاهر پسند ولى دروغين ابوبكر مردم را فريب داد و كسى برنخاست تا سند حديث را جويا شود، و بپرسد كه آخر اين چه حديثى است كه تنها تو شنيده ‏اى و هيچ يک از همراهان و صحابيان رسول خداصلى الله عليه وآله آن را نشنيده ‏اند؟ چرا دخت رسول خداصلى الله عليه وآله اين حديث را قبول ندارد؟

اما مصيبت ديگر اين بود كه حضرت زهراعليها السلام شب‏ها سوار بر مركب مى‏ شد و با مولا امیرالمؤمنین عليه السلام به مجالس انصار و مهاجرين و در خانه آنها مى ‏رفت و از آنها طلب يارى مى‏ نمود؛ اما آنها با بينشى ضعيف چنين جواب مى ‏دادند: «ما با ابوبكر بيعت كرده ‏ايم. اگر همسر تو و پسر عمويت (امیرالمؤمنین عليه السلام) در اين امر بر ابوبكر سبقت می ‏گرفت ما از امیرالمؤمنین ‏عليه السلام سرنتافته و با ابوبكر بيعت نمى ‏كرديم».[۵۴]

آرى، سطحى نگرى مردم كه در رفتار و گفتارشان عيان بود، خلافت غصبى را تقويت كرد و اهل بيت‏ عليهم السلام را به حاشيه راند و چنان كرد كه حضرت زهراى اطهرعليها السلام با بارى از غم وا ندوه خلوتِ «بيت الاحزان» را برگزيد.

۶ . ترس و سست عنصرى عامل تفرقه

ايجاد نظم و وحدت در امت اسلامى بعد از پيامبرصلى الله عليه وآله طبق فرمايش حضرت زهراعليه السلام با اطاعت و پيروى از امیرالمؤمنین ‏عليه السلام قابل اجرا بوده است، اما آنچه كه مردم را از اطاعت بازداشت و نسبت به آن حضرت رويگردان شدند، ترسى بود كه با توجه به سست عنصرى مردم ظهور پيدا كرد، و غاصبان خلافت با استفاده از آن قدرت ظالمانه خود را تثبيت نمودند.

با مرور در تاريخ اسلام در مى‏ يابيم كه خلفاى غاصب چگونه عملكردى در رسيدن به قدرت داشتند. تشنگان قدرت با شمشيرهاى برهنه مرگ پيامبرصلى الله عليه وآله را انكار كردند و ناشران اين خبر را تهديد به مرگ نمودند تا فرصت خوبى براى اجراى برنامه‏ هاى پيش بينى شده خود داشته باشند.

آنان با سازماندهى گروه‏ هاى خود، ورود و خروج از مدينه را ممنوع اعلان كرده، و كسانى كه قصد فرار و خارج شدن از مدينه را داشتند ترور كردند، و با هجوم به مخالفان توسط قبيله بنى ‏اسلم بيعت با خليفه را قطعى نمودند، و مخالفان خود را به اتهام ارتداد از صحنه خارج ساختند.[۵۵]

عده‏ اى را با تهديد به قتل و عده ‏اى را با ضرب و شتم از صحنه خارج كردند. مردم در آن هياهو و آشوب جز نهيب و سايه شمشير چيزى نمى ‏ديدند، و آنان كه ترس و زبونى در قلبشان ريشه افكنده بود و جان و مال خويش را دوست داشتند و اصالتى براى دين و ايمان قائل نبودند، دم فرو بسته سفارشات رسول خداصلى الله عليه وآله را به فراموشى سپردند، و سقيفه را با بيعتشان پايدار كردند. فضا چنان غبارآلود شد كه خانه وحى به  عنوان خانه فتنه معرفى شد، و صداى ريحانه نبى‏ صلى الله عليه وآله از بين در و ديوار به گوش رسيد!

ترس و زبونى و سست عنصرى سكوتِ خفّت بارى را بر مدينه حاكم نمود و اهل مدينه را به ذلت و خوارى كشاند و آنان براى هميشه محكوم تاريخ شدند. اما حضرت زهراعليها السلام در برابر اين ترس سكوت نكرد و تا پاى جان از صاحب غدير دفاع كرد. قرائت خطبه فدكيه در مسجد و همچنين قرائت خطبه براى زنان مهاجر و انصار گواه بر سرزنش آن حضرت در مورد اين صفت رذيله است.

۷ . حسادت عامل اختلاف

با گذرى در تاريخ مى ‏يابيم كه صفت ناپسند حسد دست قابيل را به خون برادرش هابيل آلوده كرد و برادران يوسف را به آن ستم بزرگ وادار نمود؛ بسيارى از آنچه از قتل ها، فتنه ها، دشمنى ها و انحرافات رخ داده ريشه در همين صفت رذيله دارد؛ چنانچه امام صادق‏ عليه السلام مى‏ فرمايند: «اُصولُ الكُفرِ ثَلاثَةٌ: الحِرصُ وَ الاستِكبارُ وَ الحَسَدُ»[۵۶]: «سه چيز از اصول كفر است: حرص و تكبّر و حسد».

در حوادث بعد از شهادت رسول خداصلى الله عليه وآله به روشنى آشكار است كه چگونه صفات نيک بعضى از اصحاب پيامبرصلى الله عليه وآله تحت الشعاع صفت نكوهيده حسد قرار گرفت و نتوانستند از امتحان عظيم وصاياى پيامبرصلى الله عليه وآله روسفيد بيرون آيند.

۸ . كينه توزى با اهل بيت ‏عليهم السلام عامل تفرقه

يكى از عوامل بی نظمى و تفرقه در امّت اسلامى كينه توزى بعضى از خواص و مردم قبائل آن زمان مى‏ باشد؛ كه منشأ بعضى از اين كينه توزى ها نسبت به پيامبرصلى الله عليه وآله و خاصه حضرت امیرالمؤمنین عليه السلام بوده، و بعضى ديگر كينه توزى بين قبائل بوده است.

اين كينه توزى ها در زمان رسالت رسول خداصلى الله عليه وآله با توجه به مجاهدت هاى امیرالمؤمنین ‏عليه السلام ايجاد گشت، و بعد از شهادت پيامبرصلى الله عليه وآله بُروز داده شد. پيامبرصلى الله عليه وآله به امیرالمؤمنین عليه السلام فرمودند: «ضَغائِنُ فى صُدورِ اَقوامٍ عَلَيكَ لا يُظهِرونَها حَتّى يَفقِدونى»[۵۷]: «كينه هايى از تو در دل قومى است كه آن را براى تو آشكار نمى‏ كنند مگر پس از آنكه مرا از دست بدهند».

حضرت زهراعليها السلام در حالى كه در اُحد بر مزار حمزه سيد الشهداءعليه السلام عزادارى مى‏ كرد، وقتى از ايشان پرسيدند: «چرا مردم بر ضدّ شما و امیرالمؤمنین ‏عليه السلام تهاجم آوردند و حقّ مسلم او را غصب كردند؟ فرمودند:

«لكِنَّها اَحقادٌ بَدرِيَّةٌ وَ تِراتٌ اُحُديَّةٌ كانَت عَلَيها قُلوبُ النِّفاقِ مُكتَمِنَةً ِلاِمكانِ الوُشاةِ فَلَمَّا استُهدِفَ الاَمرُ اَرسَلَت عَلَينا شَآبيبَ الآثارِ».[۵۸] اين همه كينه توزى ها از جنگ بدر و انتقام جويى ها از جنگ احد است كه بر دل هاى منافقان پنهان بود، اما روزى كه حكومت او را غصب كردند تمام آن كينه ها و حسادت ها را بر ما فرو ريختند.

كينه توزى بين مسلمين عامل تفرقه

مكّيان مهاجر و غير مهاجر، در پى به دست آوردن فرصتى مناسب براى فرو نشاندن كينه‏ هاى ديرينه خود بودند، ولى در زمان حيات رسول  خداصلى الله عليه وآله زمينه آن فراهم نشد. از اين رو، انصارِ اوس و خزرج همواره در اين هراس بودند كه به خاطر نبودن پيامبرصلى الله عليه وآله مكّيان انتقام گذشته را بگيرند.

اين هراس و آن كينه ها مانع از آن شد كه با هم وحدت داشته باشند و گفتار رسول خداصلى الله عليه وآله در مورد وصايت و خلافت امیرالمؤمنین عليه السلام را پيروى نمايند؛ و عدم اين اتحاد باعث نقش آفرينى در سقيفه شد.

رفع كينه ‏ها در عصر ظهور

در عصر ظهور طبق وعده‏ اى كه پيامبرصلى الله عليه وآله داده ‏اند ريشه‏ كن شدن كينه توزى ها و تفرقه به دست حضرت مهدى‏ عليه السلام صورت مى‏ پذيرد، چنان كه اميرالمؤمنين‏ عليه السلام از رسول خداصلى الله عليه وآله پرسيدند: آيا حضرت امام مهدى‏ عليه السلام از ما اهل بيت هستند یا از غیر ما؟ فرمودند:

«لا، بَل مِنّا مَن يَختِمُ اللَّهُ بِهِ الدّينَ كَما فَتَحَ بِنا وَ بِنا يُنقَذونَ مِنَ الفِتنَةِ كَما اُنقِذوا مِنَ الشِّركِ وَ بِنا يُؤَلِّفُ اللَّهُ بَينَ قُلوبِهِم بَعدَ عَداوَةِ الفِتنَةِ كَما اَلَّفَ بَينَ قُلوبِهِم بَعدَ عَداوَةِ الشِّركِ وَ بِنا يُصبِحونَ بَعدَ عَداوَةِ الفِتنَةِ اِخواناً كَما اَصبَحوا بَعدَ عَداوَةِ الشِّركِ اِخواناً فى دينِهِم».[۵۹]

خیر از غیر ما نیستند! بلکه حضرت مهدى از ما هستند . خداوند به وسيله او دين را به اتمام مى ‏رساند، چنان كه به وسيله ما آغاز نمود. به دست ما از فتنه رهايى مى‏ يابند، چنان كه به دست ما از شرک رهايى يافتند. خداوند پس از كينه هاى فتنه ‏گرى به دست ما در ميان آنها الفت و صميميّت ايجاد مى‏ كند، چنان كه بعد از كينه توزى هاى شرک به دست ما در ميانشان صفا و صميميت ايجاد نمود. بعد از عداوت روزگار فتنه به وسيله ما برادرى خود را باز يابند، چنان كه بعد از عداوت شرک به دست ما برادر ايمانى گشتند.

اعتقاد به غدير تنها راه وحدت الهى

براى نظم و وحدتى بر اساس دين الهى چند پايه قابل توجه است:

۱ . اعتقاد به واقعه مهم تاريخى غدير خم و قبول ولايت

بنابراين اعتقاد به اينكه در روز غدير خم خداوند حكيم هدايت گرانى را براى بشريت و امت واحد اسلامى پيش بينى نموده و وظيفه انسان‏ ها پيروى و اطاعت از ايشان است، باعث مى‏ شود محوريت انسجام اسلامى و نظم بين ملت ها حفظ شود؛ و با قبول ولايت انسان ‏ها در زير چتر عظيم ولايتِ الهى حضرات معصومين ‏عليهم السلام به نعمت وحدت و نظم الهى دست پيدا كنند.

۲ . عمل به حديث ثقلين و اطاعت از كلام پيامبرصلى الله عليه وآله

اگر تمام مسلمانان به حديث ثقلين عمل كرده بودند مى ‏توانست وحدت اسلامى قوى بين آنها ايجاد گردد، به حدّى كه بادها نتواند آنها را به حركت درآورد و طوفان ها نتواند آن را از جا بَركند، و كسى متعرض آن نشده و دشمنان اسلام آنها را سست نگردانند، و اين تنها راه خلاصى مسلمانان و نجات آنهاست، و ماسواى آن باطل و گفتارى بى ‏معناست.

ثقل اكبر و ثقل اصغر هر دو باعث ايجاد وحدت و نظم در مسلمين هستند، به شرط آنكه اين دو را به فرمايش پيامبرصلى الله عليه وآله از هم جدا نکنید.

امام باقرعليه السلام در تفسير آيه شريفه Ra bracket.png الَّذِينَ إِنْ مَكَّنَّاهُمْ فِي الْأَرْضِ أَقَامُوا الصَّلَاةَ وَآتَوُا الزَّكَاةَ وَأَمَرُوا بِالْمَعْرُوفِ وَنَهَوْا عَنِ الْمُنْكَرِ ۗ وَلِلَّهِ عَاقِبَةُ الْأُمُورِ La bracket.png[۶۰]: «كسانى كه اگر آنها را در روى زمين امكانات دهيم، نماز را بپا مى‏ دارند و زكات مى‏ پردازند و امر به معروف و نهى از منكر مى ‏كنند، و عاقبت امور از آنِ خداوند است». درباره اين آيه مى‏ فرمايند:

«اِنَّها لَم تَرعَ حَقَّ نَبيِّها اَما وَ اللَّهِ لَو تَرَكوا الحَقَّ عَلى اَهلِهِ لَمَا اختَلَفَ فِى اللَّهِ تَعالى اثنان.»[۶۱]

اين امت حق و حريم پيامبرصلى الله عليه وآله را در مورد اهل بيتش رعايت نكردند. به خدا سوگند اگر اين امت حقّ را از سرچشمه زلال اهل بيت مى ‏گرفتند حتى دو نفر هم در مورد پروردگار اختلاف نمى‏ كردند.

۳ . امتحان الهى بر مبناى امامت در امت اسلامى

خداوند متعال اين امت را بعد از شهادت پيامبرش بر مسئله امامت به حقّ امتحان كرده؛ آنجا كه مى ‏فرمايد: Ra bracket.png وَ اعتَصِموا بِحَبلِ اللَّهِ جَميعاً وَ لا تَفَرَّقوا La bracket.png[۶۲]: «همگى به ريسمان خدا چنگ زنيد و پراكنده نشويد»!

از آيات ديگر نيز استفاده مى ‏شود كه وصيت پيامبر اسلام ‏صلى الله عليه وآله همانند وصيت ديگر انبياء عدم تفرقه و ايجاد اتحاد بر محور حقّ و حقيقت است، كه قرآن عظيم مى‏ فرمايد: Ra bracket.png شَرَعَ لَكُمْ مِنَ الدِّينِ مَا وَصَّىٰ بِهِ نُوحًا وَالَّذِي أَوْحَيْنَا إِلَيْكَ وَمَا وَصَّيْنَا بِهِ إِبْرَاهِيمَ وَمُوسَىٰ وَعِيسَىٰ ۖ أَنْ أَقِيمُوا الدِّينَ وَلَا تَتَفَرَّقُوا... La bracket.png[۶۳]: «آيينى را براى شما تشريع كرد كه به نوح توصيه كرده بود؛ و آنچه را بر تو وحى فرستاديم و به ابراهيم و موسى و عيسى ‏عليهم السلام سفارش كرديم اين بود كه دين را بر پا داريد و در آن تفرقه ايجاد نكنيد».

Ra bracket.png وَلَا تَكُونُوا كَالَّذِينَ تَفَرَّقُوا وَاخْتَلَفُوا مِنْ بَعْدِ مَا جَاءَهُمُ الْبَيِّنَاتُ ۚ وَأُولَٰئِكَ لَهُمْ عَذَابٌ عَظِيمٌ La bracket.png[۶۴]: «مانند كسانى نباشيد كه پراكنده شدند و اختلاف كردند؛ پس از آنكه نشانه هاى روشن پروردگار به آنان رسيد»!

مسلم در صحيح نقل كرده است كه پيامبرصلى الله عليه وآله فرمودند:

«سألتُ ربّى ثلاثاً فأعطانى اثنتين و منعنى واحدةً. سَأَلتُ رَبّى اَن لا يَهلِكَ اُمّتى بِالسُّنِّةِ فَأَعطانيها، وَ سَأَلتُهُ اَن لايَهلِكَ اُمَّتى بِالغَرَقِ فَأعطانيها، وَ سَألتُهُ اَن لا يَجعَلَ بَأسَهُم بَينَهُم فَمَنَعَنيها».[۶۵]

از  پروردگارم سه چيز درخواست كردم، دو تاى آن را به من عطا نمود و مرا از يكى از آنها منع كرد. از او درخواست كردم امتم را با قحطى هلاک نگرداند، و پذيرفت. درخواست نمودم كه امتم را با غرق هلاک نكند، و پذيرفت. ولى خواستم كه بينشان نزاع نباشد، و آن را نپذيرفت.

۴ . ايمانِ مشروط به اعتقاد به ولايت اهل بيت‏ عليهم السلام و اخذ دين از طريق آنان

ايمانى مانع از تفرقه و بى ‏نظمى است كه مشروط به اعتقاد به ولايت اهل بيت‏ عليهم السلام باشد، و چون مردم بر اساس باورهاى اعتقادى خود زندگى كرده و پايبند هستند، اگر زندگى ها بر اساس اعتقادات غير سنّت الهى باشد بى‏ نظمى و تفرقه آشكار مى ‏گردد.

خداوند بارى تعالى در روز غدير خم با معرفى حضرت امیرالمؤمنین عليه السلام و اعتقاد به آن حضرت پايه هاى دوستى و برادرى را با يک اعتقاد واحد چيد، و مردم پس از پذيرفتن دين اسلام با اين اعتقاد مؤمن گرديدند و با يكديگر برادر شدند، زيرا در قرآن آمده: Ra bracket.png اِنَّمَا المُؤمِنونَ اِخوَةٌ La bracket.png[۶۶]: «مؤمنين با هم برادرند».

۵ . بيان حقايق در سنّت الهى و سيره معصومين ‏عليهم السلام

بيان حقايق در سنّت الهى و سيره معصومين‏ عليهم السلام آشكارا آمده، حتى جايى كه احتمال يا يقين بر ايجاد اختلاف بوده باز هم بيان حقيقت لازم بوده و ترک نشده است و عمل به آن نيز سفارش شده است.

اينک به نمونه هايى از موارد تقديمِ حقّ بر وحدت در سنّت الهى و در سيره معصومين‏ عليهم السلام اشاره مى‏ كنيم:

۱ . سنّت الهى

خداوند با علم ازلى مى‏ دانست كه با دستور ابلاغ به پيامبرش بين حق و باطل جدايى حاصل مى‏ شود، و اين ابلاغ باعث دو دستگى مى‏ شود، ولى حتى در انجام ندادن اين كار پيامبرش را تهديد مى‏ كند Ra bracket.png وَإِنْ لَمْ تَفْعَلْ فَمَا بَلَّغْتَ رِسَالَتَهُ La bracket.png[۶۷]: «و اگر آنچه را كه خدا به تو وحى نموده، به مردم نرسانى، رسالت او را انجام نداده ‏اى»!

۲ . سيره رسول خداصلى الله عليه وآله در ابلاغ ولايت حضرت امیرالمؤمنین عليه السلام در روز غدير

پيامبرصلى الله عليه وآله مى ‏دانست كه مسلمانان با طرح اين مسئله اختلاف كرده و به دو دسته شيعه امیرالمؤمنین ‏عليه السلام و مخالف او تقسيم مى‏ شوند، ولى در عين حال از بيان حقّ كوتاه نيامد.

۳ . سيره حضرت امیرالمؤمنین عليه السلام در حكومت دارى

آن حضرت مى ‏دانستند كه با طرد معاويه و طلحه و زبير، حكومتش بر هم خورده و وحدت اسلامى متلاشى خواهد شد؛ ولى در عين حال دست به اين كار زدند.

۴ . سيره حضرت زهراعليها السلام

حضرت زهراعليها السلام با آنكه مى‏ دانستند امت اسلامى بعد از شهادت پدر از هر طرف مورد تعرض است و مردم نيز تازه مسلمان بودند. با اين همه چنان مطلب را مهم ديده كه از خانه به سوى مسجد مى‏ آيند و با ابوبكر محاجّه مى ‏كنند و به دفاع از حقّ امام زمانشان قيام مى ‏نمايند.

۵ . سيره امام حسين‏ عليه السلام

كارى كه امام حسين‏ عليه السلام كردند و بعد از واقعه عاشورا چه نهضت ها و قيام هايى را در جامعه به راه انداختند همگى توجيه‏ گر اين نكته است كه هنگام تعارض بين بيان حقِّ مسلّم و مسئله وحدت اسلامى، بيان حق مسلّم مقدّم است.

۶ . رجوع به خدا و رسول‏ صلى الله عليه وآله

از ديگر راه هاى ايجاد نظم و وحدت الهى، در هنگام اختلاف در جانشينى پيامبرصلى الله عليه وآله رجوع به خدا و رسول ‏صلى الله عليه وآله است، كه خداوند مى ‏فرمايد:Ra bracket.png يا اَيُّهَا الَّذينَ آمَنوا اَطيعوا اللَّهَ وَ اَطيعوا الرَّسولَ وَ اولِى الاَمرِ مِنكُم فَاِن تَنازَعتُم فى شَى‏ءٍ فَرُدُّوهُ اِلَى اللَّهِ وَ الرَّسولِ اِن كُنتُم تُؤمِنونَ بِاللَّهِ وَ اليَومِ الآخِرِ ذلِكَ خَيرٌ وَ اَحسَنُ تَأويلاً La bracket.png[۶۸]: «اى كسانى كه ايمان آورده‏ ايد! اطاعت كنيد خدا را! و اطاعت كنيد پيامبر خدا و اولو الامر از خود را! و هر گاه در چيزى نزاع داشتيد آن را به خدا و پيامبر باز گردانيد. اگر به خدا و روز رستاخيز ايمان داريد! اين كار براى شما بهتر و عاقبت و پايانش نيكوتر است».

همچنين خداوند مى ‏فرمايد: Ra bracket.png وَأَطِيعُوا اللَّهَ وَرَسُولَهُ وَلَا تَنَازَعُوا فَتَفْشَلُوا وَتَذْهَبَ رِيحُكُمْ ۖ وَاصْبِرُوا ۚ إِنَّ اللَّهَ مَعَ الصَّابِرِينَ La bracket.png[۶۹]: «فرمان خدا و پيامبرش را اطاعت نماييد! و نزاع و كشمكش نكنيد، تا سست نشويد و قدرت و شوكت شما از ميان نرود! و صبر و استقامت كنيد كه خداوند با استقامت كنندگان است»!

بنابراين با رجوع به خدا و رسول‏ صلى الله عليه وآله در مسائل و موضوعات خارجى از جمله تعيين امام و جانشينى بعد از پيامبرصلى الله عليه وآله باعث ايجاد نظم و وحدت الهى در امت اسلامى شده‏ ايم.

معرفى آخرين وحدت بخش انسان‏ ها در خطابه غدير

در روز هجدهم ذى الحجه سال دهم هجرى در حجة البلاغ پيامبرصلى الله عليه وآله با معرفى ائمه اثنى عشرعليهم السلام و خصوصاً حضرت مهدى‏ عليه السلام نظم و وحدت را براى آينده بشريت از طرف خداوند به ارمغان آورده فرمودند:

«اَلا اِنَّ خاتَمَ الاَئِمَّةِ مِنَّا القائِمُ المَهدِىُّ.»

آگاه باشيد! همانا آخرين امام مهدى قائم از ماست.

«اَلا اِنَّهُ الظَّاهِرُ عَلَى الدّينِ.»

آگاه باشيد! او بر همه اديان پيروز خواهد شد.

«اَلا اِنَّهُ المُنتَقِمُ مِنَ الظّالِمينَ.»

آگاه باشيد! او انتقام گيرنده از ستمگران است.

«اَلا اِنَّهُ فَاتِحُ الحُصونِ وَ هادِمُها.»

آگاه باشيد! او فتح كننده دژ ها و ويران كننده آنهاست.

«اَلا اِنَّهُ قاتِلُ كُلِّ قَبيلَةٍ مِن اَهلِ الشِّركِ.»

آگاه باشيد! او بر همه طوايف و قبايل اهل شرک غلبه يافته و آنها را هدايت مى‏ كند.

«اَلا اِنَّهُ مُدرِكٌ بِكُلِّ ثارٍ ِلاَولِياءِ اللَّهِ.»

آگاه باشيد! او گيرنده خون بهاى همه اولياى خداست.

«اَلا اِنَّهُ النّاصِرُ لِدينِ اللَّهِ.»

آگاه باشيد! او يارى كننده دين خداست.

«اَلا اِنَّهُ الغَرّافُ فى بَحرٍ عَميقٍ.»

آگاه باشيد! او جرعه نوش و پيمانه گير از درياى بيكران الهى است.

«اَلا اِنَّهُ يَسِمُ كُلَّ ذى فَضلٍ بِفَضلِهِ وَ كُلَّ ذى جَهلٍ بِجَهلِهِ.»

آگاه باشيد! او هر صاحب فضيلتى را به مقدار فضلش و هر نادانى را به قدر نادانى‏اش نشان دهد و علامت نهد.

«اَلا اِنَّهُ خِيَرَةُ اللَّهِ وَ مُختارُهُ.»

آگاه باشيد! او برگزيده و انتخاب شده خداوند تبارك و تعالى است.

«اَلا اِنَّهُ وارِثُ كُلِّ عِلمٍ وَ المُحيطُ بِهِ.»

آگاه باشيد! او وارث همه علوم و احاطه دارنده بر همه فهم ها و ادراک ها است.

«اَلا اِنَّهُ المُخبِرُ عَن رَبِّهِ عَزَّ وَ جَلَّ وَ المُنَبِّهُ بِأَمرِ ايمانِهِ.»

آگاه باشيد! او حكايت از پروردگارش كند و از او خبر دهد و نشانه هاى او را برافراشته سازد.

«اَلا اِنَّهُ الرَّشيدُ السَّديدُ.»

آگاه باشيد! او راه يافته و استوار است.

«اَلا اِنَّهُ المُفَوَّضُ اِلَيهِ.»

آگاه باشيد! اوست كه همه امور مردم به او واگذار شده است.

«اَلا اِنَّهُ قَد بَشَّرَ بِهِ مَن سَلَفَ مِنَ القُرونِ بَينَ يَدَيهِ.»

آگاه باشيد! اوست كه پيشينيان از قرن ها پيش به ظهور او بشارت داده ‏اند.

«اَلا اِنَّهُ الباقى حُجَّةً وَ لا حُجَّةَ بَعدَهُ وَ لا حَقَّ اِلاّ مَعَهُ وَ لا نورَ اِلاّ عِندَهُ.»

آگاه باشيد! اوست حجت باقى خداوند و پس از او حجتى نخواهد بود. حقى نيست مگر با او، و نورى جز نزد او نيست.

«اَلا اِنَّهُ لا غالِبَ لَهُ وَ لا مَنصُورَ عَلَيهِ.»

آگاه باشيد! كسى بر او چيره نخواهد شد و بر او پيروز نگردد.

«اَلا وَ اِنَّهُ وَلِىُّ اللَّهِ فى اَرضِهِ وَ حَكَمُهُ فى خَلقِهِ وَ اَمينُهُ فى سِرِّهِ وَ عَلانِيَتِهِ.»

آگاه باشيد! او ولىّ خدا در زمين و داور او در ميان خلق و امانت دار او در امور نهان و آشكار اوست.

بركات وحدت بخش عصر ظهور

چهار نقطه اصلى در عصر ظهور وجود دارد كه كه ثمره آنها تحقق هرچه دقيق‏ تر و آسان‏ تر وحدت است:

۱ . وحدت كلمه

امام هادى ‏عليه السلام مى‏ فرمايند: «هُوَ الَّذى يَجمَعُ الكَلِمَ وَ يُتِمُّ النِّعَمَ وَ يُحِقُّ اللَّهُ الحَقَّ وَ يُزهِقَ الباطِلَ، وَ هُوَ مَهدِيُّكُمُ المُنتَظَرُ»: «او كسى است كه وحدت كلمه ايجاد مى‏ كند، و نعمت ها را كامل مى‏ سازد، و خداوند حق را به دست او تحقق مى‏ بخشد و باطل را نابود مى ‏سازد. او مهدى منتظر شماست».

آنگاه حضرت اين آيه را تلاوت كردند: Ra bracket.png بَقِيَّةُ اللَّهِ خَيرٌ لَكُم La bracket.png[۷۰] و سپس فرمودند: «به خدا سوگند بقية اللَّه اوست».[۷۱]

۲ . عزت مؤمنين در سايه عدل

در دعاى ندبه مى ‏خوانيم: «اَينَ مُعِزُّ الاَولِياءِ وَ مُذِلُّ الاَعداءِ». امام صادق ‏عليه السلام فرمودند: «اَوَما عَلِمتَ اَنَّ لِلحَقِّ دَولَةً وَ لِلباطِلِ دَولَةً، وَ كِلاهُما ذليلٌ فى دَولَةِ صاحِبِهِ. فَمَن اَصابَتهُ دَولَةُ الباطِلِ اقتُصَّ مِنهُ فى دَولَةِ الحَقِّ»[۷۲]: «مگر نمى‏ دانى كه براى حق دولتى و براى باطل دولتى است، و هر يكى در دولت ديگرى خوار و بى‏ مقدار است. كسى كه در دولت باطل مورد ستم قرار گيرد در دولت حق از او رفع ستم مى‏ شود».

۳ . جمع عقول بندگان

درباره شرايط زندگى در حكومت حضرت امام مهدى‏ عليه السلام مى‏ خوانيم:

«اِذا قامَ قائِمُنا وَضَعَ يَدَهُ عَلى رُؤوسِ العِبادِ فَجَمَعَ بِهِ عُقولَهُم وَ اَكمَلَ بِهِ اَخلاقَهُم، ثُمَّ مَدَّ اللَّهُ لِشيعَتِنا فى اَسماعِهِم وَ اَبصارِهِم حَتّى لا يَكونَ بَينَهُم وَ بَينَ القائِمِ بَريدٌ يُكَلِّمُهُم فَيَسمَعونَ وَ يَنظُرونَ اِلَيهِ وَ هُوَ فى مَكانِهِ.»

هنگامى كه قائم ما قيام كند دست شريفش را بر سر بندگان گذارد و خردهاى آنها را گرد آورد و رشد آنها را كامل گرداند و خداوند بر وسعت بينايى و شنوايى آنان مى‏ افزايد و در ميان حضرت قائم‏ عليه السلام و آنها مانع و سدى نمى‏ ماند. هر وقت حضرت قائم‏ عليه السلام بخواهد با آنها سخن بگويد آنها هر كجا باشند مى ‏شنوند، و آنها هر كجا هستند نگاه مى‏ كنند و او رادر اقامتگاه خود مى‏ بينند.[۷۳]

۴ . وفور نعمت و امنيت

همچنين درباره زندگى در روزگار حضرت بقية اللَّه الاعظم‏ عليه السلام فرمودند: «اِذا قامَ حَكَمَ بِالعَدلِ وَ ارتَفَعَ فى اَيّامِهِ الجَورُ وَ آمَنَت بِهِ السُّبُلُ وَ اَخرَجَتِ الاَرضُ بَرَكاتِها وَ رُدَّ كُلُّ حَقٍّ اِلى اَهلِهِ وَ لَم يَبقَ اَهلُ دينٍ حَتّى يُظهِروا الاِسلامَ وَ يَعتَرِفوا بِالايمانِ»[۷۴]: «چون قائم قيام كند به عدالت داورى مى‏ كند و در زمان او ستم ريشه كن مى‏شود و راه‏ها امن مى ‏گردد و زمين بركت‏ هاى خود را ظاهر مى‏ كند و هر حقّى به صاحب حق بر مى‏ گردد و پيرو هيچ آيينى نمى ‏ماند جز اينكه به اسلام مى ‏گرود و به آن ايمان مى ‏آورد».

سپس فرمودند: «تَأمَنُ السُبُلُ، تَمشِى المَرأَةُ بَينَ العِراقِ وَ الشّامِ لا تَضَعُ قَدَمَيها اِلاّ عَلَى النَّباتِ وَ عَلى رَأسِها مِكتَلُها لا يُهَيِّجُها سَبُعٌ وَ لا تَخافُهُ»[۷۵]: «راه ها امن مى‏ شود، به گونه ‏اى كه زن از عراق تا شام برود و پاى خود را جز بر روى گياه نگذارد، در حالى كه جواهراتش را بر سرش بگذارد و هيچ درنده او را نترساند و او هم از درنده‏ اى هراس نداشته باشد».

نتيجه سخن

از اهداف بلند غدير جلوگيرى از تفرقه و بى ‏نظمى بين بشريت و امت اسلام بوده است؛ ولى اين هدف بزرگ غدير مثل ديگر اهداف آن تحقّق عملى پيدا نكرد، اما تجلّى نظم و وحدت الهى با حكومت عدالت گستر حضرت امام مهدى‏ عليه السلام و ارواحنا له الفداء صورت مى‏ گيرد.

پانویس

  1.   محمد رضا شریفی
  2. آل عمران/ ۱۹ .
  3. آل عمران/ ۱۶۴ .
  4. كشف الغمة فى معرفة الأئمة، ج ۲ ص ۵۳۷ ؛ بحار الانوار، ج ۳۹ ص ۵۶ .
  5. انشراح/ ۷ .
  6. مائده/۶۷ .
  7. مائده/۳ .
  8. رعد: ۷ .
  9. تفسير ثعلبى، ج ۵ ص ۲۷۲ ؛ شواهد التنزيل، ج ۱ ص ۳۸۱ ؛ تفسير رازى، ج ۱۹ ص ۱۴ ؛ تفسير روح المعانى، ج ۱۳ ص  ۱۰۳ ؛ جامع البيان، ج ۱۳ ص ۷۲.
  10. فاتحه: ۶ .
  11. رعد: ۷ .
  12. امالى الصدوق، ص ۱۲۵ ؛ روضة الواعظين، ج ۱ ص ۱۰۲
  13. الاحتجاج، ج ۱ ص ۵۱۱ ؛ اعلام الورى بِاَعلام الهدى، ص ۱۶۵ .
  14. احتجاج، ج ۱ ص ۹۹ .
  15. بحار الانوار، ج ۲۱، ص ۳۹۶، ۳۹۳ ، ۳۸۵ ؛ ج ۳۷ ص ۱۵۰ ، ۱۱۱؛ اثبات الهداة، ج ۲، ص ۱۳۶؛ عوالم العلوم، ج ۳/۱۵ ص ۲۹۹؛ الغدير، ج ۱، ص ۵۴۶. ۳۲ .
  16. اليقين: ص ۳۵۷ ؛ بحار الانوار: ج ۲۱ ص ۳۷ - ۳۸۷ - ۳۸۸ ص ۲۱۴.
  17. اليقين، ص ۲۸۵ ؛ التحصين، ص ۵۳۷ ؛ بحار الانوار، ج ۶ ص ۵۳ ، ج ۲۱ ص ۳۸۷ - ۳۸۸ ؛ عوالم العلوم، ج ۳/۱۵، ص۶۵- ۹۷، ۴۲-۶۰.
  18. احتجاج، ج ۱ ص ۶۵ .
  19. الالفين (ترجمه ‏آقاى وجدانى)، ص ۹۲۹؛ امالى مفيد، ص ۳۶ مجلس ۵ ؛ بحار الانوار، ج ۲۵ ص ۸۸ ؛ نهج الحقّ و كشف الصدق، ص ۲۷۳ .
  20. الاحتجاج، ج ۱ ص ۶۰ .
  21. به چيز گرانبها و ارزشمند ثقل گويند.
  22. الاحتجاج، ج ۱ ص ۶۱ .
  23. الاحتجاج، ج ۱ ص ۱۰۹ .
  24. الاحتجاج، ج ۱ ص ۹۹.
  25. بحار الانوار، ج ۳۹ ص ۲۴۷ .
  26. شورى/ ۲۳ .
  27. كفاية الاثر، ص ۲۲۷؛ بحار الانوار، ج ۴۴، ص ۱۳۹ .
  28. كافى، ج ۱ ص ۳۴۲ .
  29. احزاب: ۳۳ .
  30. توبه: ۳۳ . صف: ۹ .
  31. عيون اخبار الرضاعليه السلام: ج ۲ ص ۱۳۰. كشف الغمة: ج ۳ ص ۲۶۷ . الزام الناصب: ص ۵۳ . الغيبة (شيخ طوسى): ص ۴۳ . ينابيع المودة: ج ۳ ص ۸۸ ۸۶ .
  32. انفال: ۶۲،۶۳.
  33. الكافى، ج ۱ ص ۳۳۲ .
  34. آل عمران/ ۱۰۳ .
  35. انعام/ ۱۵۳ .
  36. مسند احمد بن حنبل، ج ۴ ص ۱۲۶ .
  37. الاحتجاج، ج ۱ ص ۶۲ .
  38. الاحتجاج، ج ۱ ص ۵۹ .
  39. خطبه حضرت زهراعليها السلام: «ظَهَرَ فيكُم حَسيكَةُ النِّفاقِ».
  40. روزگار رهايى، ج ۲ ص ۶۲۹ ح ۸۵۱؛ اصول كافى، ج ۱ ص ۴۳۸ .
  41. الملاحم و الفتن، ص ۱۶۵؛ كشف الغمة، ج ۲ ص ۴۸۳ .
  42. قصص/ ۵ .
  43. روزگار رهايى، ج ۲ ص ۶۰۸ ح ۸۰۹؛ الزام الناصب، ص ۲۳۸؛ الامام المهدى ‏عليه السلام، ص ۵۰؛ ينابيع المودة، ج ۳ ص  ۹۴.
  44. غيبت نعمانى، ص ۲۳۷؛ الزام الناصب، ص ۴۳۳؛ بحار الانوار،ج ۵۲ ص ۳۵۱.
  45. نصر/ ۲.
  46. روزگار رهايى، ج ۲ ص ۶۰۹ ح ۸۱۱؟؛ نهج البلاغه، ص ۱۹۵؛شرح نهج البلاغة، ابن ابى ‏الحديد، ج ۹ ص ۴۰ ؛ منتخب الاثر: ص ۲۹۷؛ بحار الانوار، ج ۵۱ ص ۱۳۰ .
  47. حج/ ۵۶ .
  48. الزام الناصب، ج ۲ ص ۱۴۴ ۸۷.
  49. آل عمران/ ۱۹.
  50. بحار الانوار/ ج ۲۹ ص ۲۷۷؛ روزگار رهايى، ج ۲ ص ۶۵۱۹ .
  51. نهج الحياة، ح ۵۷؛ بحار الانوار، ج ۲۹ ص ۲۷۷.
  52. عوالى اللئالى، ج ۴ ص ۳۹.
  53. عُمَر اين تبليغات مسموم را بين جامعه پخش نموده بود.
  54. الامامة و السياسة، ج ۱ ص ۱۹.
  55. تاريخ الامم و الملوك، ج ۳ ص ۲۲۷ ۲۲۶.
  56. اصول كافى: ج ۲ ص ۲۸۹.
  57. شرح نهج البلاغة، ج ۴ ص ۱۰۷.
  58. بحار الانوار: ج ۴۳ ص ۱۵۶ . نهج الحياة: ح ۲۳.
  59. روزگار رهايى، ج ۲ ص ۵۹۴ ح ۷۶۴؛ بحار الانوار، ج ۵۱ ص ۹۳؛ منتخب الاثر،ص ۱۸۰  ۱۵۲؛ البيان، ص ۸۶ ؛ الزام الناصب، ص ۲۵۷؛ الملاحم و الفتن، ص ۱۳۴  ۶۷، ينابيع المودة، ج ۳ ص ۱۶۶؛ نور الابصار،ص ۲۳۱  ۱۷۱ . المهدى‏ عليه السلام، ص ۷۷؛ بشارة الاسلام، ص ۲۸۷ .
  60. حج/ ۴۱ .
  61. روزگار رهايى، ج ۲ ص ۶۲۵ ح ۸۴۵؛ الزام الناصب، ص ۸۹ .
  62. آل عمران/۱۰۳ .
  63. شورى: ۱۴ .
  64. آل عمران: ۱۰۵ .
  65. صحيح مسلم، كتاب الفتن و اشراط الساعة: ج ۴ ص ۲۲۱۶ ح ۲۸۹۰ .
  66. حجرات/ ۱۰.
  67. مائده/۶۷ .
  68. نساء/ ۵۹ .
  69. انفال: ۴۶ .
  70. هود/۸۶ .
  71. روزگار رهايى، ج ۲ ص ۶۶۳ ح ۹۴۳؛ الزام الناصب، ج ۱ ص ۱۶۸ .
  72. روزگار رهايى، ج ۲ ص ۶۵۳ ح ۹۱۹؛ غيبت نعمانى، ص ۳۱۹؛ بحار الانوار، ج ۵۲ ص ۳۶۵؛ الزام الناصب، ص ۲۱۵.
  73. روزگار رهايى، ج ۲ ص ۶۲۲ ح ۸۴۰؛ بشارة الاسلام، ص ۲۵۴؛ بحار الانوار، ج ۵۲ ص ۳۳۶ ح ۷۲؛ غيبت نعمانى، ص ۴؛ منتخب الاثر، ص ۴۸۳؛ الزام الناصب، ص ۱۳۹ .
  74. روزگار رهايى، ج ۲ ص ۶۳۹، ح ۸۸۳؛ الارشاد، ج ۲ ص ۳۸۴؛ منتخب الاثر، ص ۳۰۸؛ اعلام الورى، ج ۲ ص ۲۹۰؛ بحار الانوار، ج ۵۲، ص ۳۳۸؛ الملاحم و الفتن، ص ۵۵ .
  75. روزگار رهايى، ج ۲ ص ۶۴۰، ح ۸۸۵؛ بحار الانوار، ج ۵۲، ص ۳۱۶؛ منتخب الاثر، ص ۴۷۴.