۲۱٬۹۷۲
ویرایش
بدون خلاصۀ ویرایش |
بدون خلاصۀ ویرایش |
||
خط ۲: | خط ۲: | ||
در كنار آيات غدير، مى توان همه احاديث وارد شده در ارتباط غدير با قرآن را به نوعى [[اتمام حجت]] غديرى - قرآنى به حساب آورد. | در كنار آيات غدير، مى توان همه احاديث وارد شده در ارتباط غدير با قرآن را به نوعى [[اتمام حجت]] غديرى - قرآنى به حساب آورد. | ||
به خصوص استشهاد به آيات [[قرآن]] در بسيارى از مواضع [[خطبه غدیر|خطابه غدیر]] - آن هم از لسان پيامبر معظم صلى الله عليه و آله - بُعد ديگرى از جنبه قرآنى غدير را بيان مى كند. آياتى كه در خطابه غدیر به عنوان [[شاهد]] يا تفسير قرآن آمده ۵۰ مورد است كه اهميت اين سند دائمى غدير را با پشتوانه قرآنى جلوه گر مى سازد. | به خصوص استشهاد به آيات [[قرآن]] در بسيارى از مواضع [[خطبه غدیر|خطابه غدیر]] - آن هم از لسان پيامبر معظم صلى الله عليه و آله - بُعد ديگرى از جنبه قرآنى غدير را بيان مى كند. | ||
آياتى كه در خطابه غدیر به عنوان [[شاهد]] يا تفسير قرآن آمده ۵۰ مورد است كه اهميت اين سند دائمى غدير را با پشتوانه قرآنى جلوه گر مى سازد. | |||
با توجه به همين استناد ريشه اى غدير به قرآن، اتمام حجت ها و دفاع از حريم غدير با تكيه بر آيات قرآنى در طول چهارده از سوى پيامبر و ائمه علیهم السلام و اصحابشان صورت گرفته، كه از جمله آنها اتمام حجت هاى قرآنىِ بُرَيده اسلمى است: | با توجه به همين استناد ريشه اى غدير به قرآن، اتمام حجت ها و دفاع از حريم غدير با تكيه بر آيات قرآنى در طول چهارده از سوى پيامبر و ائمه علیهم السلام و اصحابشان صورت گرفته، كه از جمله آنها اتمام حجت هاى قرآنىِ بُرَيده اسلمى است: | ||
خط ۸: | خط ۱۰: | ||
«أَمْ يَحْسُدُونَ النَّاسَ» ناظر به ملک عظيم آل محمد است<ref>مناقب ابن شهرآشوب: ج ۲ ص ۲۵۲.</ref>: | «أَمْ يَحْسُدُونَ النَّاسَ» ناظر به ملک عظيم آل محمد است<ref>مناقب ابن شهرآشوب: ج ۲ ص ۲۵۲.</ref>: | ||
بريده اسلمى در ايام [[سقیفه]] نوجوانى تيزگوى بود كه اتفاقاً در روزهاى اول شهادت پيامبر صلى الله عليه و آله به سفر رفته بود. وقتى از سفر بازگشت و [[ابوبکر بن ابی قحافه|ابوبکر]] را بر فراز منبر پيامبر صلى الله عليه و آله ديد از تعجب دهانش باز ماند و آنچه را مى ديد باور نكرد. | بريده اسلمى در ايام [[سقیفه]] نوجوانى تيزگوى بود كه اتفاقاً در روزهاى اول شهادت پيامبر صلى الله عليه و آله به سفر رفته بود. وقتى از سفر بازگشت و [[ابوبکر بن ابی قحافه|ابوبکر]] را بر فراز [[سخنرانی|منبر]] پيامبر صلى الله عليه و آله ديد از تعجب دهانش باز ماند و آنچه را مى ديد باور نكرد. | ||
لذا با صراحت و بدون ترس با ابوبكر روبرو شد و در برابر همه مردم با يادآورى غدير حجت را بر او و مردم تمام كرد. | لذا با صراحت و بدون ترس با ابوبكر روبرو شد و در برابر همه مردم با يادآورى غدير حجت را بر او و مردم تمام كرد. | ||
او خطاب به ابوبكر گفت: تو در روز غدير از كسانى بودى كه به على بن ابى طالب «السَّلامُ عَلَيْكَ يا اميرَالْمُؤْمِنينَ» گفتى. آن روز در خاطرت هست يا فراموش كرده اى؟ | او خطاب به ابوبكر گفت: تو در روز غدير از كسانى بودى كه به على بن ابى طالب «السَّلامُ عَلَيْكَ يا اميرَالْمُؤْمِنينَ» گفتى. آن روز در خاطرت هست يا فراموش كرده اى؟ ابوبکر گفت: به ياد دارم. بريده گفت: آيا براى احدى از مسلمين سزاوار است بر اميرالمؤمنين امارت داشته باشد؟! | ||
عمر گفت: نبوت و امامت در يک خاندان جمع نمى شود! بريده در پاسخ اين آيه را خواند: | عمر گفت: نبوت و امامت در يک خاندان جمع نمى شود! بريده در پاسخ اين آيه را خواند: | ||
«أَمْ يَحْسُدُونَ النَّاسَ عَلى ما آتاهُمُ اللَّهُ مِنْ فَضْلِهِ فَقَدْ آتَيْنا آلَ إِبْراهِيمَ الْكِتابَ وَ الْحِكْمَةَ وَ آتَيْناهُمْ مُلْكاً عَظِيماً»<ref><big>نساء / ۵۴ .</big></ref>: «بر مردم حسد مى برند نسبت به آنچه خداوند از فضل خويش به آنان عطا كرده است. ما به آل ابراهيم كتاب و حكمت داديم و به آنان مُلک عظيم عنايت كرديم» . | «أَمْ يَحْسُدُونَ النَّاسَ عَلى ما آتاهُمُ اللَّهُ مِنْ فَضْلِهِ فَقَدْ آتَيْنا آلَ إِبْراهِيمَ الْكِتابَ وَ الْحِكْمَةَ وَ آتَيْناهُمْ مُلْكاً عَظِيماً»<ref><big>نساء / ۵۴ .</big></ref>: | ||
«بر مردم حسد مى برند نسبت به آنچه خداوند از فضل خويش به آنان عطا كرده است. ما به آل ابراهيم كتاب و حكمت داديم و به آنان مُلک عظيم عنايت كرديم» . | |||
سپس گفت: بنابراين [[خداوند]] نبوت و ملک را براى آنان جمع كرده است. عمر غضب كرد و دستور داد او را از مسجد بيرون كردند؛ و هميشه نسبت به بريده نگاه غضب آلود داشت!!<ref> <big>مناقب ابن شهرآشوب:ج ۲ ص ۲۵۲.</big></ref> | سپس گفت: بنابراين [[خداوند]] نبوت و ملک را براى آنان جمع كرده است. عمر غضب كرد و دستور داد او را از مسجد بيرون كردند؛ و هميشه نسبت به بريده نگاه غضب آلود داشت!!<ref> <big>مناقب ابن شهرآشوب:ج ۲ ص ۲۵۲.</big></ref> | ||
خط ۳۷: | خط ۴۱: | ||
آن دو او را به خدا قسم دادند كه خبر ندهد، ولى او نپذيرفت و اعلام كرد كه گفته آنان را خبر خواهد داد. ابوبكر و عمر به او گفتند: هر تلاشى مى توانى انجام ده!! | آن دو او را به خدا قسم دادند كه خبر ندهد، ولى او نپذيرفت و اعلام كرد كه گفته آنان را خبر خواهد داد. ابوبكر و عمر به او گفتند: هر تلاشى مى توانى انجام ده!! | ||
بُرَيده نزد | بُرَيده نزد [[حضرت محمّد صلی الله علیه و آله|پیامبر صلی الله علیه و آله]] آمد و گفته آن دو را به حضرت خبر داد. پيامبر صلى الله عليه و آله سراغ آنان فرستاد و آنان را فرا خواند. وقتى آمدند و آن جوان را نزد حضرت ديدند فهميدند كه او خبر داده است. | ||
پيامبر صلى الله عليه و آله فرمود: اى ابوبكر و اى عمر! چه باعث شد كه آن سخنان را بگوييد؟ | پيامبر صلى الله عليه و آله فرمود: اى ابوبكر و اى عمر! چه باعث شد كه آن سخنان را بگوييد؟ | ||
آنان به خداى لا اله الا هو قسم ياد كردند كه در اين باره چيزى نگفته اند! پيامبر صلى الله عليه و آله رو به جوان انصارى كرد و فرمود: اى برادر | آنان به خداى لا اله الا هو قسم ياد كردند كه در اين باره چيزى نگفته اند! پيامبر صلى الله عليه و آله رو به جوان انصارى كرد و فرمود: اى برادر [[انصار]]، چرا بر اين دو نفر دروغ نسبت دادى؟!! جوان انصارى چنان ناراحت شد كه آرزو كرد زمين او را فرو برده بود و او در اين باره چيزى نگفته بود، و در همان حال از خدا خواست كه صدق او را ثابت كند تا نزد پيامبرصلى الله عليه وآله شرمنده نشود. | ||
در همين حال [[جبرئیل]] نازل شد - در ساعتى كه معمولاً در آن ساعت نازل نمى شد - و اين آيه را بر پيامبر صلى الله عليه وآله نازل كرد: | در همين حال [[جبرئیل]] نازل شد - در ساعتى كه معمولاً در آن ساعت نازل نمى شد - و اين آيه را بر پيامبر صلى الله عليه وآله نازل كرد: | ||
«يَحْلِفُونَ بِاللَّه ما قالُوا وَ لَقَدْ قالُوا كَلِمَةَ الْكُفْرِ بَعْدَ إِسْلامِهِمْ ...»<ref><big>توبه / ۷۴.</big></ref> - تا آخر آيه - : «به خدا قسم ياد مى كنند كه نگفته اند در حالى كه سخن | «يَحْلِفُونَ بِاللَّه ما قالُوا وَ لَقَدْ قالُوا كَلِمَةَ الْكُفْرِ بَعْدَ إِسْلامِهِمْ ...»<ref><big>توبه / ۷۴.</big></ref> - تا آخر آيه - : | ||
«به خدا قسم ياد مى كنند كه نگفته اند در حالى كه سخن [[کفّار|کفر]] را بعد از اسلامشان بر زبان جارى ساخته اند و تصميم بر كارى گرفتند كه به آن نرسيدند، و از چيزى ناراحت نبودند جز آنكه خدا و رسولش او را از فضل خويش مستغنى سازند. پس اگر توبه كنند براى آنان بهتر خواهد بود و اگر اعراض كنند خداوند آنان را به عذاب دردناكى در دنيا و آخرت معذب مى نمايد، و آنان در زمين دوست و ياورى نخواهند داشت».<ref> <big>الاصول الستةعشر (كتاب سلام بن ابىعمرة) : ص ۱۱۸.</big></ref> | |||
'''مورد دوم''' | '''مورد دوم''' | ||
پس از [[خطبه غدیر]] همه مردم براى | پس از [[خطبه غدیر]] همه مردم براى [[بیعت]] غدير وارد خیمه پيامبر صلى الله عليه و آله مى شدند و پس از [[بیعت]] با آن حضرت به خيمه على عليه السلام مى رفتند و در حالى كه «السَّلامُ عَلَيْكَ يا اميرَالْمُؤْمِنينَ» مى گفتند با آن حضرت دست مى دادند و بيعت مى كردند. | ||
ابوبكر و عمر هم وارد شدند و بيعت كردند و حتى «بَخٍ بَخٍ لَكَ يَابْنَ ابیطالِبٍ، اصْبَحْتَ مَوْلاىَ وَ مَوْلى كُلِّ مُؤْمِنٍ وَ مُؤْمِنَةٍ» گفتند، ولى نفاق باطنى آن قدر اجازه نداد كه از در خيمه حضرت فاصله بگيرند، و گويى از زندانى آزاد شده باشند همانجا سخن ناروايى بر زبان آوردند كه بُريده اسلمى گفته آنان را شنيد و فوراً به حضرت گزارش داد. | ابوبكر و عمر هم وارد شدند و بيعت كردند و حتى «بَخٍ بَخٍ لَكَ يَابْنَ ابیطالِبٍ، اصْبَحْتَ مَوْلاىَ وَ مَوْلى كُلِّ مُؤْمِنٍ وَ مُؤْمِنَةٍ» گفتند، ولى نفاق باطنى آن قدر اجازه نداد كه از در خيمه حضرت فاصله بگيرند، و گويى از زندانى آزاد شده باشند همانجا سخن ناروايى بر زبان آوردند كه بُريده اسلمى گفته آنان را شنيد و فوراً به حضرت گزارش داد. | ||
قسمت حساس اين ماجرا چنين است: ابوبكر و عمر از خيمه [[امیرالمؤمنین (لقب)|امیرالمؤمنین علیه السلام]] خارج شدند در حالى كه دست در دست هم داشتند و در آن حال مى گفتند: | قسمت حساس اين ماجرا چنين است: ابوبكر و عمر از خيمه [[امیرالمؤمنین (لقب)|امیرالمؤمنین علیه السلام]] خارج شدند در حالى كه دست در دست هم داشتند و در آن حال مى گفتند: | ||
«وَ اللَّه لا يُسَلَّمُ لَهُ شَيْئاً مِمّا قالَ ابَداً» : «به خدا قسم هرگز چيزى از آنچه گفت برايش با سلامتى به نتيجه نخواهد رسيد»! | |||
اين سخنِ آنان را نوجوانى از [[انصار]] شنيد و به آنان گفت: مگر پيامبر چه فرموده كه شما گفتيد: به سلامتى انجام نمى شود؟! | اين سخنِ آنان را نوجوانى از [[انصار]] شنيد و به آنان گفت: مگر پيامبر چه فرموده كه شما گفتيد: به سلامتى انجام نمى شود؟! | ||
خط ۵۹: | خط ۶۷: | ||
ابوبكر و عمر به او گفتند: تو را چه به اين سخنان؟! سراغ كارت برو! | ابوبكر و عمر به او گفتند: تو را چه به اين سخنان؟! سراغ كارت برو! | ||
بريده گفت: به خدا قسم براى خدا و رسولش دلسوزانه رفتار نكرده ام اگر از كنار اين مطلب بگذرم! | بريده گفت: به خدا قسم براى خدا و رسولش دلسوزانه رفتار نكرده ام اگر از كنار اين مطلب بگذرم! | ||
گفتند: به خدا قسم، در اين صورت براى پيامبر قسم ياد خواهيم كرد و او ما را تصديق مى كند و تو را [[تکذیب]] مى نمايد. (با توجه به اينكه اين گفتگوها بيرون خيمه بيعت انجام مى شد) بريده گفت: به خدا قسم من از كنار خيمه پيامبر صلى الله عليه وآله حركت نخواهم كرد تا آنكه يا آن حضرت بيرون آيد و يا به من اجازه ورود داده شود. | |||
پيامبر صلى الله عليه | سپس به خيمه [[حضرت محمّد صلی الله علیه و آله|پیامبر صلی الله علیه و آله]] آمد و اجازه گرفت و داخل شد و گفت: | ||
پدر و مادرم به قربانت يا رسول الله، ابوبكر و عمر از نزد شما خارج شدند در حالى كه مى گفتند: به خدا قسم هرگز چيزى از آنچه گفت برايش به سلامتى به نتيجه نخواهد رسيد. | |||
پيامبر صلى الله عليه و آله فرمود: تو را به خداى [[کعبه]] اين را گفتند؟! | |||
خداوند آنچه آنان گفتند، و سزاوارشان بود كه بگويند، به من خبر داده بود. آنان را نزد من آوريد. | خداوند آنچه آنان گفتند، و سزاوارشان بود كه بگويند، به من خبر داده بود. آنان را نزد من آوريد. | ||
خط ۷۱: | خط ۸۳: | ||
گفتند: قسم به خدايى كه جز او خدايى نيست، ما چيزى نگفتيم! | گفتند: قسم به خدايى كه جز او خدايى نيست، ما چيزى نگفتيم! | ||
پيامبر صلى الله عليه و آله فرمود: به خدا قسم اين جوان از شما راستگوتر است، و خدا هم گفته شما را به من خبر داده است، و درباره اين انكار شما آيه اى از [[قرآن]] بر من نازل كرده است: | |||
نكته جالبى است كه خداوند همه اقدامات [[منافقین]] را به پيامبرش خبر داده بود، و حضرت از كوچكترين حركات آنان آگاه بود. از آن جالب تر اينكه حضرت به خود آنان اين مطلب را فرمود، و آنان به قدرى جَرىّ بودند كه با علم به خبر داشتن | «يَحْلِفُونَ بِاللَّه ما قالُوا وَ لَقَدْ قالُوا كَلِمَةَ الْكُفْرِ بَعْدَ إِسْلامِهِمْ ...».<ref>توبه / ۷۴. التحصين (ابن طاووس) : ص ۵۳۷ .</ref> | ||
نكته جالبى است كه خداوند همه اقدامات [[منافقین]] را به پيامبرش خبر داده بود، و حضرت از كوچكترين حركات آنان آگاه بود. | |||
از آن جالب تر اينكه حضرت به خود آنان اين مطلب را فرمود، و آنان به قدرى جَرىّ بودند كه با علم به خبر داشتن پيامبر صلى الله عليه و آله باز هم دست از اقدامات خود بر نمى داشتند، حتى در پشت خيمه اى كه حضرت در آن است و مراسم بيعت در آن انجام مى شود! | |||
=== بيعت در غدير<ref>غدير در قرآن: ج ۱ ص ۳۷۴-۳۷۷ . واقعه قرآنى غدير: ص ۱۲۰.</ref>=== | === بيعت در غدير<ref>غدير در قرآن: ج ۱ ص ۳۷۴-۳۷۷ . واقعه قرآنى غدير: ص ۱۲۰.</ref>=== | ||
پس از پايان [[خطابه غدیر(کتاب)|خطابه غدیر]] مراسم | پس از پايان [[خطابه غدیر(کتاب)|خطابه غدیر]] مراسم [[بیعت]] آغاز شد. دو خيمه در كنار هم بر پا شده و مردم براى بیعت صف بسته اند. | ||
صفى كه يكصد و بيست هزار نفر طى سه روز به نوبت وارد آن خواهند شد و با حضور در خيمه پيامبر صلى الله عليه و آله ابتدا با آن حضرت پيمان خواهند بست و سپس به خيمه اميرالمؤمنين عليه السلام مى آيند و با اقرار به صاحب اختيارى او بر خود، با او دست بيعت داده «السَّلامُ عَلَيْكَ يا اميرالمؤمنين» خواهند گفت. | |||
از اولين افراد از خواص مؤمنين كه براى بيعت حضور يافتند [[مقداد بن عمرو کندی|مقداد]] و [[سلمان فارسی(محمّدی)|سلمان]] و [[ابوذر غفاری|ابوذر]] بودند. | |||
در چنين شرايطى پيامبر صلى الله عليه وآله مقداد را براى بيعت به حضور پذيرفت و بعد از بيعت به او فرمود: برخيز و بر على به عنوان [[امیرالمؤمنین (لقب)|امیرالمؤمنین]] سلام كن. مقداد به خيمه | پس از آنكه اين سه نفر با پيامبر صلى الله عليه و آله بيعت كردند به آنان فرمود: «به على به عنوان اميرالمؤمنين سلام كنيد» ، و آنان اين كار را انجام داده با آن حضرت نيز بيعت كردند. بعد از آنان به [[حذیفة بن یمان یمانی|حذیفه]] و ابن مسعود و [[عمار بن یاسر عنسی (ابوالیقظان)|عمار]] و بريده اسلمى همين دستور را دادند و آنان نيز [[بیعت]] كردند. | ||
در چنين شرايطى پيامبر صلى الله عليه وآله مقداد را براى بيعت به حضور پذيرفت و بعد از بيعت به او فرمود: برخيز و بر على به عنوان [[امیرالمؤمنین (لقب)|امیرالمؤمنین]] سلام كن. | |||
مقداد به خيمه [[امیرالمؤمنین علی علیه السلام|امیرالمؤمنین علیه السلام]] آمد و همان گونه بر حضرتش سلام داد و با او بيعت كرد. | |||
سپس سلمان آمد و پيامبر صلى الله عليه وآله به او هم فرمود: برخيز و بر على به عنوان اميرالمؤمنين سلام كن. او هم اين كار را انجام داد. | سپس سلمان آمد و پيامبر صلى الله عليه وآله به او هم فرمود: برخيز و بر على به عنوان اميرالمؤمنين سلام كن. او هم اين كار را انجام داد. | ||
خط ۹۱: | خط ۱۱۱: | ||
=== روايت حديث غدير<ref>چكيده عبقات الانوار (حديث غدير) : ص ۱۴۰.</ref>=== | === روايت حديث غدير<ref>چكيده عبقات الانوار (حديث غدير) : ص ۱۴۰.</ref>=== | ||
يكى از صحابه كه [[حدیث غدیر]] را نقل كرده بريدة بن خصيب اسلمى، ابوسهل (م ۶۳ ق) است. افراد و كتبى كه ذيلاً آورده مى شود [[حدیث غدیر]] را از بريده روايت كرده اند؛ بعضى به سند خود تا او و بعضى به نقل از كتب مصدر: «مستدرک حاكم» با دو سند، «حلية | يكى از صحابه كه [[حدیث غدیر]] را نقل كرده بريدة بن خصيب اسلمى، ابوسهل (م ۶۳ ق) است. افراد و كتبى كه ذيلاً آورده مى شود [[حدیث غدیر]] را از بريده روايت كرده اند؛ بعضى به سند خود تا او و بعضى به نقل از كتب مصدر: «مستدرک حاكم» با دو سند، «حلية الاولياء»، ابن عبدالبرّ در «الاستيعاب»، مقتل خوارزمى، جزرى شافعى در «اسنى المطالب»، «تاريخ الخلفاء»، «الجامع الصغير»، «كنز العمال»، «مفتاح النجا»، «نزل الابرار»، «المنار».<ref>مستدرك حاكم: ج ۳ ص ۱۱۰. حلية الاولياء: ج ۴ ص ۲۳. الاستيعاب: ج ۲ ص ۴۷۳. اسنى المطالب (جزرى شافعى) : ص ۳. تاريخ الخلفاء: ص ۱۱۴. الجامع الصغير: ج ۲ ص ۵۵۵ . كنز العمال: ج ۶ ص ۳۹۷. نزل الابرار: ص ۲۰. المنار: ج ۴ ص ۴۶۴.</ref> | ||
=== شهادت بر عليه ابوبكر و عمر === | === شهادت بر عليه ابوبكر و عمر === | ||
پس از اتمام [[خطبه غدیر]] و مراسم بيعت همگانى به دستور پيامبر صلى الله عليه | پس از اتمام [[خطبه غدیر]] و مراسم بيعت همگانى به دستور پيامبر صلى الله عليه و آله، وقتى [[ابوبکر بن ابی قحافه|ابوبکر]] و [[عمر بن خطاب|عمر]] از خيمه [[بیعت]] فاصله گرفتند شعله هاى كينه زبانه كشيد. | ||
آن دو كلماتى كفرآميز گفتند كه بريده اسلمى شنيد و نزد پيامبر صلى الله عليه و آله شهادت داد. | |||
== پانویس == | == پانویس == |