۷۶۴
ویرایش
(←پانویس) |
|||
خط ۷۸: | خط ۷۸: | ||
با در نظر گرفتن جمع بندىهايى كه ذكر شد و شأن نزول آيات و نيز دقت در متن آنها، به تحليل جامعى در سه بخش مىپردازيم: ارتباط اين آيات با آيات قبل، تشابه اين آيات با آيه «تبليغ»، ارتباط همه اين آيات با پاسخ منافقين. | با در نظر گرفتن جمع بندىهايى كه ذكر شد و شأن نزول آيات و نيز دقت در متن آنها، به تحليل جامعى در سه بخش مىپردازيم: ارتباط اين آيات با آيات قبل، تشابه اين آيات با آيه «تبليغ»، ارتباط همه اين آيات با پاسخ منافقين. | ||
==== الف. ارتباط اين آيات با آيات قبل ==== | |||
ضمائر و سياق جملات ما را متوجه اتصال اين آيات از آيه ۳۹ تا آخر سوره حاقه مىنمايد، و نتيجه آن است كه همه اين آيات درباره غدير و ولايت است و نقطه اصلى آنها «وَ لَوْ تَقَوَّلَ عَلَيْنا ...» است. آيات از آيه ۳۹ چنين است: «فَلا أُقْسِمُ بِما تُبْصِرُونَ وَ ما لا تُبْصِرُونَ، إِنَّهُ لَقَوْلُ رَسُولٍ كَرِيمٍ، وَ ما هُوَ بِقَوْلِ شاعِرٍ قَلِيلًا ما تذكرون»: «قسم به آنچه مىبينيد و آنچه نمىبينيد، كه آن سخنِ فرستاده با كرامتى است، و سخنِ شاعر نيست.شما بسيار كم متذكر مىشويد». يعنى ولايت را جبرئيل امين از سوى پروردگار آورده و سخن بىارزش و شاعرانه نيست، چرا متوجه نمىشويد؟! | ضمائر و سياق جملات ما را متوجه اتصال اين آيات از آيه ۳۹ تا آخر سوره حاقه مىنمايد، و نتيجه آن است كه همه اين آيات درباره غدير و ولايت است و نقطه اصلى آنها «وَ لَوْ تَقَوَّلَ عَلَيْنا ...» است. آيات از آيه ۳۹ چنين است: «فَلا أُقْسِمُ بِما تُبْصِرُونَ وَ ما لا تُبْصِرُونَ، إِنَّهُ لَقَوْلُ رَسُولٍ كَرِيمٍ، وَ ما هُوَ بِقَوْلِ شاعِرٍ قَلِيلًا ما تذكرون»: «قسم به آنچه مىبينيد و آنچه نمىبينيد، كه آن سخنِ فرستاده با كرامتى است، و سخنِ شاعر نيست.شما بسيار كم متذكر مىشويد». يعنى ولايت را جبرئيل امين از سوى پروردگار آورده و سخن بىارزش و شاعرانه نيست، چرا متوجه نمىشويد؟! | ||
با توجه به اين اتصالِ آيات، بار ديگر اين مطلب مورد تأكيد قرار گرفته است كه اعلان ولايت در غدير يک مسئله وَحْيانى و يک امر الهى است؛ و اگر كسى آن را گفتهاى بىحساب و از روى هوس تلقى كند خود را به غفلت و بىتوجهى زده است. | با توجه به اين اتصالِ آيات، بار ديگر اين مطلب مورد تأكيد قرار گرفته است كه اعلان ولايت در غدير يک مسئله وَحْيانى و يک امر الهى است؛ و اگر كسى آن را گفتهاى بىحساب و از روى هوس تلقى كند خود را به غفلت و بىتوجهى زده است. | ||
==== ب. تشابه اين آيات با آيه «تبليغ» ==== | |||
خداوند درباره غدير تأكيد فوق العادهاى نشان داده، و براى ابراز آن مسئله را متوجه امين وحى خود پيامبر معظم صلَّى اللَّه عليه و آله نموده است. اين مسلم است كه ساحت مقدس آن حضرت از هر گونه قصور و كوتاهى در اجراى اوامر الهى منزه است، ولى خداوند براى نشان دادن عظمت مسئله سخن را به صورت فرض محال متوجه پيامبر صلَّى اللَّه عليه و آله نموده است، كه اگر نسبت ناحقى به ما دهد چنين عذابى در انتظار اوست. | خداوند درباره غدير تأكيد فوق العادهاى نشان داده، و براى ابراز آن مسئله را متوجه امين وحى خود پيامبر معظم صلَّى اللَّه عليه و آله نموده است. اين مسلم است كه ساحت مقدس آن حضرت از هر گونه قصور و كوتاهى در اجراى اوامر الهى منزه است، ولى خداوند براى نشان دادن عظمت مسئله سخن را به صورت فرض محال متوجه پيامبر صلَّى اللَّه عليه و آله نموده است، كه اگر نسبت ناحقى به ما دهد چنين عذابى در انتظار اوست. | ||
يک موردِ آن هم در آيه «بَلِّغْ» بود كه قبلًا ذكر شد. <ref>به ج ۱ ص ۱۰۱- ۱۱۵ كتاب | يک موردِ آن هم در آيه «بَلِّغْ» بود كه قبلًا ذكر شد. <ref>به ج ۱ ص ۱۰۱- ۱۱۵ كتاب غدیر در قران مراجعه شود.</ref> در آن آيه خداوند به پيامبرش مىفرمايد: «وَ إِنْ لَمْ تَفْعَلْ فَما بَلَّغْتَ رِسالَتَهُ»: «اگر پيام ولايت را در غدير ابلاغ نكنى رسالت خدا را نرساندهاى». آيا ممكن است پيامبر صلَّى اللَّه عليه و آله امر الهى را ابلاغ نكند؟ هرگز! مطرح كردن اين فرض محال براى نشان دادن اهميت مسئله است. | ||
مورد ديگرى كه خداوند اهميت فوق العاده غدير را با طرح فرض محالى درباره پيامبر صلَّى اللَّه عليه و آله بيان فرموده همين آيات آخر سوره حاقه است. با توجه به اينكه منافقين جمله «انَّما هُوَ شَىْءٌ يَتَقَوَّلُهُ» را مطرح كردند، خداوند هم عين آن مطلب را در آيه منعكس نموده است. | مورد ديگرى كه خداوند اهميت فوق العاده غدير را با طرح فرض محالى درباره پيامبر صلَّى اللَّه عليه و آله بيان فرموده همين آيات آخر سوره حاقه است. با توجه به اينكه منافقين جمله «انَّما هُوَ شَىْءٌ يَتَقَوَّلُهُ» را مطرح كردند، خداوند هم عين آن مطلب را در آيه منعكس نموده است. | ||
خط ۹۶: | خط ۹۴: | ||
بنابراين تشابه اين آيات با آيه «تبليغ» در خطاب شديد اللحن درباره پيامبر صلَّى اللَّه عليه و آله به خاطر نشان دادن اهميت خاص غدير و ولايت در پيشگاه الهى است. | بنابراين تشابه اين آيات با آيه «تبليغ» در خطاب شديد اللحن درباره پيامبر صلَّى اللَّه عليه و آله به خاطر نشان دادن اهميت خاص غدير و ولايت در پيشگاه الهى است. | ||
==== ج. ارتباط همه اين آيات با پاسخ منافقين ==== | |||
منافقين براى تخريب غدير مطلبى را به ميان آوردند كه محور آن «انَّما هُوَ شَىْ ءٌ يَتَقَوَّلُهُ» بود، و منظورشان اين بود كه ولايت على كه در غدير مطرح شده ساخته و پرداخته ذهن پيامبر صلَّى اللَّه عليه و آله است و براى ارزش دادن به آن، به دروغ آن را به خدا نسبت مىدهد!! | منافقين براى تخريب غدير مطلبى را به ميان آوردند كه محور آن «انَّما هُوَ شَىْ ءٌ يَتَقَوَّلُهُ» بود، و منظورشان اين بود كه ولايت على كه در غدير مطرح شده ساخته و پرداخته ذهن پيامبر صلَّى اللَّه عليه و آله است و براى ارزش دادن به آن، به دروغ آن را به خدا نسبت مىدهد!! | ||
خط ۱۰۴: | خط ۱۰۱: | ||
ذيلًا با ذكر آيات به اين جهات اشاره مىكنيم: | ذيلًا با ذكر آيات به اين جهات اشاره مىكنيم: | ||
* ۱. '''«إِنَّهُ لَقَوْلُ رَسُولٍ كَرِيمٍ»'''، خداوند مُهر تأييد مىزند كه ولايت نسبت دروغ به خدا نيست، بلكه رسول كريم خدا يعنى جبرئيل اين كلام را آورده است. | |||
* ۲. '''«وَ ما هُوَ بِقَوْلِ شاعِرٍ»'''، بار ديگر خداوند بافته و پرداخته ذهن بودنِ ولايت را نفى مىكند و اينكه گوينده آن رسول و فرستاده خداست، و اين گونه نيست كه كسى از خيال خود آن را بافته باشد. | |||
* ۳. '''«تَنْزِيلٌ مِنْ رَبِّ الْعالَمِينَ»'''، خداوند مُهر تأييد قطعى بر ولايت مىزند كه از سوى رب العالمين نازل شده است، و هرگز نسبت دروغ به خدا نيست. | |||
* ۴. '''«وَ لَوْ تَقَوَّلَ عَلَيْنا ... عَنْهُ حاجِزِينَ»'''، در اين آيات مستقيماً گوينده «يَتَقَوَّلَهُ» را نشانه مىرود و همان كلمهاى كه او به كار برده عيناً در آيه مىآورد و آن را با حرف شرط «لَوْ» كه در شرطهاى نشدنى به كار مىرود ذكر كرده و براى ردّ ادعاى او يک مسئله عملى را مطرح مىفرمايد، و آن اينكه اگر چنين كارى به وقوع بپيوندد و حتى يک مورد پيامبر من سخنى را كه از جانب من نيست به من نسبت دهد ما اجازه حيات به او نمىدهيم. پس اينكه مىبينيد پيامبر صلَّى اللَّه عليه و آله صحيح و سالم بر فراز منبر غدير ولايت را اعلام مىكند دليلِ آن است كه آن را از سوى من ابلاغ مىكند و نسبت دروغى در كار نيست. | |||
* ۵. '''«وَ إِنَّهُ لَتَذْكِرَةٌ لِلْمُتَّقِينَ»'''، اين آيه مىتواند ناظر به سخنى باشد كه ضميمه نسبت «تَقَوُّل» كردند و گفتند: «لكِنَّهُ ارادَ انْ يُشَرِّفَ ابْنَ عَمِّهِ»: «او مىخواهد پسر عمويش را شرافت دهد». اين سخن نشانگر انگيزه نسبت «تَقَوُّل» است، و اين تشكيک آنان در اعلان ولايت به خاطر ضدّيتى است كه با على بن ابى طالب عليه السلام دارند. لذا از هيچ نسبت ناروايى دريغ نمىكنند و تقوا را زير پا مىگذارند. خدا مىفرمايد: «اين ولايت يادآورى براى متقين است». | |||
* ۶. '''«وَ إِنَّا لَنَعْلَمُ أَنَّ مِنْكُمْ مُكَذِّبِينَ»'''، اين خطابى به گويندگان آن سخن ناروا و نسبت «تقوُّل» به پيامبر صلَّى اللَّه عليه و آله است، كه ما خوب مىدانيم كه شما تكذيب كنندگانِ آن حضرت هستيد، و اين مطالب به عنوان پاسخ شما گفته مىشود. يعنى هدف شما از ايجاد چنين شبهههايى كه مىگوييد: «محمد از پيش خود ولايت على را ساخته و به خدا نسبت مىدهد»، تكذيب رسول اللَّه صلَّى اللَّه عليه و آله است، و اين بر ما پوشيده نيست. | |||
* ۷. '''«وَ إِنَّهُ لَحَسْرَةٌ عَلَى الْكافِرِينَ»'''، پاسخ استهزاء آميزى بر جسارت كنندگان است، بدين معنى كه شما از روى حسرتى كه بر تصميمات از دست رفته خود مىنماييد و نيز نگاه حسرت آميزى كه به مقام بلند على عليه السلام داريد، بدانيد كه اين روز و اين ولايت در دنيا و آخرت براى كافرانِ به آن حسرت خواهد بود، و آرزوى آن را به گور يا به جهنم خواهند برد. | |||
=== تحليل اعتقادى سوم === | === تحليل اعتقادى سوم === | ||
آيات آخر سوره حاقه- در عين اينكه پاسخ به منافقينى است كه در صدد تكذيب و شبهه اندازى براى غدير بودند، معارف تازهاى در زمينه غدير و ولايت به ما مىآموزد، كه ذيلًا آنها را در پنج عنوان ذكر مىكنيم: | آيات آخر سوره حاقه- در عين اينكه پاسخ به منافقينى است كه در صدد تكذيب و شبهه اندازى براى غدير بودند، معارف تازهاى در زمينه غدير و ولايت به ما مىآموزد، كه ذيلًا آنها را در پنج عنوان ذكر مىكنيم: | ||
==== ۱. غدير رسالت ربانى ==== | |||
همان گونه كه در آيه «تبليغ» مىخوانيم: «يا أَيُّهَا الرَّسُولُ بَلِّغْ ما أُنْزِلَ إِلَيْكَ مِنْ رَبِّكَ»، كه يک سوى آن «رسول» است و سوى ديگرش «نزول غدير از سوى رَبّ»، در آيه ۴۱ سوره حاقه هم از يک سو مىفرمايد: «إِنَّهُ لَقَوْلُ رَسُولٍ كَرِيمٍ»: «ولايت در غدير قول رسول كريم است»، و از سوى ديگر در آيه ۴۳ بر نزول آن از سوى رَبّ تأكيد مىكند و مىفرمايد: «تَنْزِيلٌ مِنْ رَبِّ الْعالَمِينَ». | |||
==== ۲. تحفّظ بر مقام عظيم رسول ==== | |||
از آيه ۴۴ تا ۴۶ سوره حاقه كه از جمله «وَ لَوْ تَقَوَّلَ عَلَيْنا ...» آغاز مىشود سه نكته مهم استفاده مىشود: | |||
==== نكته اول: معناى دقيق «تَقَوَّلَ» ==== | ===== نكته اول: معناى دقيق «تَقَوَّلَ» ===== | ||
«تَقَوَّلَ» معناى ادبى ظريفى را در خود دارد كه بيان آن هم منظور منافقين را روشن مىكند و هم دقيق بودن دستگاه وحى الهى را مىفهماند. اين فعل هميشه با حرف «عَلى» همراه است كه مفعول اول را جَر مىدهد و سپس مفعول دوم ذكر مىشود و گفته مىشود: «تَقَوَّلَ عَلَيْهِ الْقَوْلَ». طبيعى است كه چون از ماده «قول»: «گفتن» گرفته شده اين معنى در آن ملحوظ است. | «تَقَوَّلَ» معناى ادبى ظريفى را در خود دارد كه بيان آن هم منظور منافقين را روشن مىكند و هم دقيق بودن دستگاه وحى الهى را مىفهماند. اين فعل هميشه با حرف «عَلى» همراه است كه مفعول اول را جَر مىدهد و سپس مفعول دوم ذكر مىشود و گفته مىشود: «تَقَوَّلَ عَلَيْهِ الْقَوْلَ». طبيعى است كه چون از ماده «قول»: «گفتن» گرفته شده اين معنى در آن ملحوظ است. | ||
خط ۱۳۵: | خط ۱۲۹: | ||
خداوند هم در ردّ تفكر آنان فرموده كه چنين چيزى درباره محمد صلَّى اللَّه عليه و آله امكان ندارد كه بخواهد با تلاش اين مطالب را به خدا نسبت دهد، بلكه واقعاً سخن خداست. | خداوند هم در ردّ تفكر آنان فرموده كه چنين چيزى درباره محمد صلَّى اللَّه عليه و آله امكان ندارد كه بخواهد با تلاش اين مطالب را به خدا نسبت دهد، بلكه واقعاً سخن خداست. | ||
==== نكته دوم: پاسخ اساسى به منافقين ==== | ===== نكته دوم: پاسخ اساسى به منافقين ===== | ||
خداوند در ردّ فكر و سخن منافقين مطلب را به صورت ريشهاى مطرح كرده و شأنيّت پيامبر الهى را به ميان آورده است. بدين صورت كه از اختصاص مسئله به غدير عبور كرده و مطلبى اساسى را به ميان آورده كه مبناى رسالت بر آن است. آن مبنا اين است كه اگر پيامبر خدا در هر مسئلهاى بخواهد ساخته و پرداخته خود را به نام خدا مارک بزند و تحويل مردم دهد، چنين كسى ديگر پيامآور خدا نيست بلكه سخنگوى خود است. | خداوند در ردّ فكر و سخن منافقين مطلب را به صورت ريشهاى مطرح كرده و شأنيّت پيامبر الهى را به ميان آورده است. بدين صورت كه از اختصاص مسئله به غدير عبور كرده و مطلبى اساسى را به ميان آورده كه مبناى رسالت بر آن است. آن مبنا اين است كه اگر پيامبر خدا در هر مسئلهاى بخواهد ساخته و پرداخته خود را به نام خدا مارک بزند و تحويل مردم دهد، چنين كسى ديگر پيامآور خدا نيست بلكه سخنگوى خود است. | ||
با اين حال اگر چنين كسى بخواهد خود را پيامآور خدا قلمداد كند، براى آنكه اتمام حجت الهى بر خلق خدشهدار نشود خداوند فوراً او را از روى زمين برمىدارد و جانش را مىگيرد. در اين باره فرقى نمىكند كه چنين احتمالى درباره نماز باشد يا زكات يا ولايت! مهم آن است كه پيام الهى بايد لاک و مهر شده توسط رسول به دست مردم برسد و در آن هيچ دخل و تصرفى نشده باشد. | با اين حال اگر چنين كسى بخواهد خود را پيامآور خدا قلمداد كند، براى آنكه اتمام حجت الهى بر خلق خدشهدار نشود خداوند فوراً او را از روى زمين برمىدارد و جانش را مىگيرد. در اين باره فرقى نمىكند كه چنين احتمالى درباره نماز باشد يا زكات يا ولايت! مهم آن است كه پيام الهى بايد لاک و مهر شده توسط رسول به دست مردم برسد و در آن هيچ دخل و تصرفى نشده باشد. | ||
==== نكته سوم: حفظ حرمت مقام عصمت در آيه ==== | ===== نكته سوم: حفظ حرمت مقام عصمت در آيه ===== | ||
تركيب خاص جمله كه خداوند در اين آيات آورده بسيار دقيق است، كه هم حرمت مقام شامخ پيامبر مكرم صلَّى اللَّه عليه و آله را حفظ نموده و هم نتيجه لازم را براى پاسخ منافقين گرفته است. استفاده از حرف شرط «لو» به عنوان تقديس رسول است چرا كه فرق بين «انْ» و «لَوْ» در آن است كه «ان» در شرط معمولى آورده مىشود كه جزا نتيجه آن است، ولى «لَوْ» بر امتناع جزا به خاطر امتناع شرط در ماضى است مثلًا مىگوييم: | تركيب خاص جمله كه خداوند در اين آيات آورده بسيار دقيق است، كه هم حرمت مقام شامخ پيامبر مكرم صلَّى اللَّه عليه و آله را حفظ نموده و هم نتيجه لازم را براى پاسخ منافقين گرفته است. استفاده از حرف شرط «لو» به عنوان تقديس رسول است چرا كه فرق بين «انْ» و «لَوْ» در آن است كه «ان» در شرط معمولى آورده مىشود كه جزا نتيجه آن است، ولى «لَوْ» بر امتناع جزا به خاطر امتناع شرط در ماضى است مثلًا مىگوييم: | ||
خط ۱۴۹: | خط ۱۴۳: | ||
از سوى ديگر پاسخ منافقين هم داده شده كه اين نسبت «تَقَوُّل» كه شما به پيامبر صلَّى اللَّه عليه و آله مىدهيد درباره آن حضرت ممتنع است و شما شبهه بيجايى را القا مىنماييد. دليل روشن آن همين است كه هيچ آثار غضبى از خدا مشاهده نمىشود و رگ حيات پيامآور خدا قطع نشده است. پس سخن شما منافقين ياوه گويى و تعرض به مقام عصمت كبرى است، و قداست او محفوظ است. | از سوى ديگر پاسخ منافقين هم داده شده كه اين نسبت «تَقَوُّل» كه شما به پيامبر صلَّى اللَّه عليه و آله مىدهيد درباره آن حضرت ممتنع است و شما شبهه بيجايى را القا مىنماييد. دليل روشن آن همين است كه هيچ آثار غضبى از خدا مشاهده نمىشود و رگ حيات پيامآور خدا قطع نشده است. پس سخن شما منافقين ياوه گويى و تعرض به مقام عصمت كبرى است، و قداست او محفوظ است. | ||
==== ۳. ارتباط ولايت و تقوى ==== | |||
در آيه ۴۸ «ولايت» را- و طبق روايتى شخص على عليه السلام را- تذكر و يادآورى براى متقين مىداند و مىفرمايد: «وَ إِنَّهُ لَتَذْكِرَةٌ لِلْمُتَّقِينَ». | |||
ارتباط ولايت با تقوى تحت عنوان تذكر جالب توجه است، و يادآور روايات بسيارى است كه ائمه عليهم السلام شيعيان را سفارش به تقوى و پرهيزكارى فرمودهاند. گويا مراعات نكردن تقوى زنگارى از گناه برصفحه بلورين دل مىكشد كه ديگر انعكاس هيچ نورى در آن ممكن نيست.همان گونه كه اگر تقوى مراعات شود و صيقل صفحه دل مطلوب باشد انعكاس قوىترين نور كه ولايت است آثار و نتايج بسيارى به همراه خواهد داشت. | ارتباط ولايت با تقوى تحت عنوان تذكر جالب توجه است، و يادآور روايات بسيارى است كه ائمه عليهم السلام شيعيان را سفارش به تقوى و پرهيزكارى فرمودهاند. گويا مراعات نكردن تقوى زنگارى از گناه برصفحه بلورين دل مىكشد كه ديگر انعكاس هيچ نورى در آن ممكن نيست.همان گونه كه اگر تقوى مراعات شود و صيقل صفحه دل مطلوب باشد انعكاس قوىترين نور كه ولايت است آثار و نتايج بسيارى به همراه خواهد داشت.<ref>درباره ارتباط ولایت وتقوی قبلا در ج۱ ص۵۵ کتاب غدیر در قران مطالبی ذکر شده است</ref> | ||
==== ۴. اطلاع از تكذيب كنندگان ولايت ==== | |||
خداوند در آيه ۴۹ اعلام مىنمايد كه ما از وجود تكذيب كنندگان ولايت باخبريم.يعنى نه از تكذيب آنان ترسى داريم و نه تكذيب آنان باعث تعطيل برنامه اعلان ولايت مىشود. تكميل معناى اين آيه با آخر آيه «تبليغ» است كه مىفرمايد: «وَ اللَّهُ يَعْصِمُكَ مِنَ النَّاسِ، إِنَّ اللَّهَ لا يَهْدِي الْقَوْمَ الْكافِرِينَ». وقتى خدا مىفرمايد: «تو را حفظ مىكنيم» يعنى خبر از وجود توطئه گران داريم، همان گونه كه در آيه ۴۹ سوره حاقه فرموده: «وَ إِنَّا لَنَعْلَمُ أَنَّ مِنْكُمْ مُكَذِّبِينَ»: «ما مىدانيم كه در ميان شما تكذيب كنندگانى هستند». و آنجا كه مىفرمايد: «خدا قوم كافرين را هدايت نمىكند»، يعنى ما مىدانيم كه با اعلام ولايت در غدير عدهاى تكذيب خواهند كرد و آنان كافرانى هستند كه هدايت نخواهند شد. | |||
در | ==== ۵. حسرت كافران براى ولايت ==== | ||
خداوند در آيه ۵۰ ولايت را حسرت كافران اعلام كرده و فرموده: «وَ إِنَّهُ لَحَسْرَةٌ للكافرين». | |||
اين حسرت در دنيا به خاطر دست نيافتن به آن و در آخرت به خاطر ديدن نِعَم بهشتى براى پذيرندگان ولايت است، در حالى كه كافرين و مكذبين ولايت در جهنم خواهند بود. در دنيا اگرچه جاى آنان را غصب كردند، ولى هرگز به مقام الهى آنان و درياى علومشان و سيطره قدرتشان بر عوالم امكان دست نيافتند، و اين حسرتى بود كه داغ آن بر دلشان ماند. حسرت آخرت نيز همان بود كه پيامبر صلَّى اللَّه عليه و آله در خطابه غدير فرمود:«مَعاشِرَ النّاسِ، انَّهُ جَنْبُ اللَّهِ الَّذى ذَكَرَ فى كِتابِهِ الْعَزيزِ، فَقالَ تَعالى مُخْبراً عَمَّنْ يُخالِفُهُ: «أَنْ تَقُولَ نَفْسٌ يا حَسْرَتى عَلى ما فَرَّطْتُ فِي جَنْبِ اللَّهِ».اى مردم، على جنب اللَّه است كه خداوند در كتاب عزيزش ذكر كرده و از قول كسى كه با او مخالفت كند فرموده: «اى حسرت بر آنچه در جنب خداوند تفريط و كوتاهى كردم».<ref>اسرار غدیر:ص۱۴۳ بخش ۳</ref> | |||
== منبع == | |||
کتاب غدیر در قران،محمد باقر انصاری ج۱:صفحات۳۲۷تا۳۴۱ | |||
== پانویس == | == پانویس == | ||
[[رده:قرآن و غدیر]] | [[رده:قرآن و غدیر]] | ||
<references /> |
ویرایش