پرش به محتوا

افشاگری خداوند از توطئه منافقین در روز غدیر: تفاوت میان نسخه‌ها

خط ۲۲۷: خط ۲۲۷:


====== موردِ ششمِ نزول آيه: در ماجراى عقبه هرشى ======
====== موردِ ششمِ نزول آيه: در ماجراى عقبه هرشى ======
دومين اقدام هتّاكانه منافقين كه هم تراز صحيفه ملعونه به شمار مى‏آيد مسئله قتل پيامبرصلى الله عليه وآله است، آن هم به سرعت و در حالى كه هنوز گوش‏ها از نداى غدير پر است و در حالى كه قافله‏اى عظيم پشت سر آن حضرت در حركت است!
دومين اقدام هتّاكانه منافقين كه هم تراز صحيفه ملعونه به شمار مى‏ آيد مسئله قتل پيامبرصلى الله عليه وآله است، آن هم به سرعت و در حالى كه هنوز گوش‏ها از نداى غدير پر است و در حالى كه قافله‏ اى عظيم پشت سر آن حضرت در حركت است!
 
 
اين تصميم نيز حاكى از غيظ و كينه‏اى است كه از اجراى منظم و بى‏دغدغه مراسم سه روزه غدير به دل گرفتند و آنچه باور نداشتند به چشم خود ديدند. از سوى ديگر از رسيدن پيامبرصلى الله عليه وآله واهمه داشتند كه نقشه‏هاى آنان را بر ملا كند و نزد همگان آنان را معرفى فرمايد.


این تصميم نيز حاكى از غيظ و كينه‏ اى است كه از اجراى منظم و بى ‏دغدغه مراسم سه روزه غدير به دل گرفتند و آنچه باور نداشتند به چشم خود ديدند. از سوى ديگر از رسيدن پيامبرصلى الله عليه وآله واهمه داشتند كه نقشه‏ هاى آنان را بر ملا كند و نزد همگان آنان را معرفى فرمايد.


به همين جهت خواستند خيال خود را از همه مراحل احتمالى بعد راحت كنند، و با قتلِ آن حضرت نفس راحتى بكشند.
به همين جهت خواستند خيال خود را از همه مراحل احتمالى بعد راحت كنند، و با قتلِ آن حضرت نفس راحتى بكشند.


اما خداوند وعده وَ اللَّه يَعْصِمُكَ مِنَ النَّاسِ را به انجام رساند و در حالى كه هيچ كس از اين توطئه خبر نداشت پيامبرش را آگاه ساخت و حضرت در بالاى كوه با آنان درگير شد، ولى نتوانستند مقاومت كنند و فرار كردند. حضرت آنان را با نامشان صدا زد و چهره هايشان را به عمار و حذيفه كه همراهش بودند نشان داد تا سندى محكم براى آيندگان باشد.<ref>مفصلِ اين ماجرا در كتاب: غدير در قرآن:ج ۲ ،ص ۴۰۷، آمده است.</ref>


اما خداوند وعده »وَ اللَّه يَعْصِمُكَ مِنَ النَّاسِ« را به انجام رساند و در حالى كه هيچ كس از اين توطئه خبر نداشت پيامبرش را آگاه ساخت و حضرت در بالاى كوه با آنان درگير شد، ولى نتوانستند مقاومت كنند و فرار كردند. حضرت آنان را با نامشان صدا زد و چهره‏هايشان را به عمار و حذيفه كه همراهش بودند نشان داد تا سندى محكم براى آيندگان باشد.××× 1 مفصلِ اين ماجرا در كتاب: غدير در قرآن: ج 2 ص 407، آمده است. ×××
در اينجا شأن نزول آيه را از لسان حذيفه مى‏ شنويم و يادآور مى ‏شويم كه اين روايت در كتاب اقبال سيد ابن‏ طاووس و تفسير قمى به دو روايت آمده است كه روايت اقبال كامل‏تر است. نكاتى هم در تفسير قمى آمده كه بين پرانتز در جاى خود ذكر خواهد شد:
 
 
در اينجا شأن نزول آيه را از لسان حذيفه مى‏شنويم و يادآور مى‏شويم كه اين روايت در كتاب اقبال سيد ابن‏طاووس و تفسير قمى به دو روايت آمده است كه روايت اقبال كامل‏تر است. نكاتى هم در تفسير قمى آمده كه بين پرانتز در جاى خود ذكر خواهد شد:


 
عده‏ اى از منافقين كه عهد پيامبرصلى الله عليه وآله را شكستند-و بعد از آن حضرت از دين بازگشتند-جمع شدند و گفتند: محمد ديروز در مسجد خيف آن سخنان را گفت و در اينجا - يعنى غدير-هم اين سخنان را گفت. اگر به مدينه باز گردد دوباره براى او بيعت مى‏ گيرد. فكر درست آن است كه محمد را قبل از آنكه وارد مدينه شود بكشيم.
عده‏اى از منافقين كه عهد پيامبرصلى الله عليه وآله را شكستند )و بعد از آن حضرت از دين بازگشتند( جمع شدند و گفتند: محمد ديروز در مسجد خيف آن سخنان را گفت و در اينجا -  يعنى غدير -  هم اين سخنان را گفت. اگر به مدينه باز گردد دوباره براى او بيعت مى‏گيرد. فكر درست آن است كه محمد را قبل از آنكه وارد مدينه شود بكشيم.


شب موعود كه رسيد چهارده نفر در كوه هرشى به كمين حضرت نشستند تا او را به قتل برسانند. آنجا كوه هرشى بين جحفه و ابواء بود. هفت نفر سمت راست گردنه هرشى و هفت نفر سمت چپ آن نشستند تا شتر حضرت را بِرَمانند. حضرت پس از نماز عشا حركت كرد و پيشاپيش اصحابش سوار بر شترى تندرو سر بالايى كوه را در پيش گرفت.
شب موعود كه رسيد چهارده نفر در كوه هرشى به كمين حضرت نشستند تا او را به قتل برسانند. آنجا كوه هرشى بين جحفه و ابواء بود. هفت نفر سمت راست گردنه هرشى و هفت نفر سمت چپ آن نشستند تا شتر حضرت را بِرَمانند. حضرت پس از نماز عشا حركت كرد و پيشاپيش اصحابش سوار بر شترى تندرو سر بالايى كوه را در پيش گرفت.


به سمت گردنه كوه كه بالا مى‏ رفت جبرئيل خبر آورد: يا محمد! ابوبكر و عمر و عثمان و معاويه و عمروعاص و طلحه و سعد بن ابى‏ وقاص و عبدالرحمن بن عوف و ابوعبيده جراح و ابوموسى اشعرى و ابوهريره و مغيرة بن شعبه و معاذ بن جبل و سالم مولى ابى‏ حذيفه، در گردنه كوه در كمين تو نشسته‏ اند تا تو را به قتل برسانند!


به سمت گردنه كوه كه بالا مى‏رفت جبرئيل خبر آورد: يا محمد! ابوبكر و عمر و عثمان و معاويه و عمروعاص و طلحه و سعد بن ابى‏وقاص و عبدالرحمن بن عوف و ابوعبيده جراح و ابوموسى اشعرى و ابوهريره و مغيرة بن شعبه و معاذ بن جبل و سالم مولى ابى‏حذيفه، در گردنه كوه در كمين تو نشسته‏اند تا تو را به قتل برسانند!
پيامبرصلى الله عليه وآله به من كه پشت سرش بودم نگاهى كرد و پرسيد: اين كيست پشت سر من؟ گفتم: من حذيفه هستم، يا رسول اللَّه! فرمود: آنچه من شنيدم تو هم شنيدى؟ عرض كردم: آرى. فرمود: كتمان كن! سپس به آنان نزديک شد<ref>در اينجا حذيفه ماجراى حمله اين ۱۴ نفر و رها كردن ظرف‏هاى پر از سنگ به زير پاى شتر حضرت را ذكر نكرده، زيرا منظور و محل شاهد از شأن نزول آيه نبوده است. روايات ديگرى از حذيفه وارد شده كه همه جزئيات ماجرا را ذكر كرده است. مراجعه شود به كتاب: غدير در قرآن: ج۲ ،ص۴۰۷.</ref> و با اسمشان و اسم پدرانشان آنان را صدا زد.
 
 
پيامبرصلى الله عليه وآله به من كه پشت سرش بودم نگاهى كرد و پرسيد: اين كيست پشت سر من؟ گفتم: من حذيفه هستم، يا رسول اللَّه! فرمود: آنچه من شنيدم تو هم شنيدى؟ عرض كردم: آرى. فرمود: كتمان كن! سپس به آنان نزديك شد××× 1 در اينجا حذيفه ماجراى حمله اين 14 نفر و رها كردن ظرف‏هاى پر از سنگ به زير پاى شتر حضرت را ذكر نكرده، زيرا منظور و محل شاهد از شأن نزول آيه نبوده است. روايات ديگرى از حذيفه وارد شده كه همه جزئيات ماجرا را ذكر كرده است. مراجعه شود به كتاب: غدير در قرآن: ج 2 ص 407. ××× و با اسمشان و اسم پدرانشان آنان را صدا زد.
 


وقتى نداى پيامبرصلى الله عليه وآله را شنيدند فرار كردند و خود را داخل انبوه جمعيت گم كردند، و حتى شترهاى خود را كه داخل گردنه بسته بودند رها كردند. پيامبرصلى الله عليه وآله به شترهاى آنان رسيد و آنها را شناخت. مردم از پشت سر به پيامبرصلى الله عليه وآله رسيدند و در پى آنان به جستجو افتادند.
وقتى نداى پيامبرصلى الله عليه وآله را شنيدند فرار كردند و خود را داخل انبوه جمعيت گم كردند، و حتى شترهاى خود را كه داخل گردنه بسته بودند رها كردند. پيامبرصلى الله عليه وآله به شترهاى آنان رسيد و آنها را شناخت. مردم از پشت سر به پيامبرصلى الله عليه وآله رسيدند و در پى آنان به جستجو افتادند.


صبح كه كاروان پياده شدند پيامبرصلى الله عليه وآله فرمود: چه شده است گروهى را كه در كعبه هم قسم شده ‏اند كه:«اگر خدا محمد را بميراند يا كشته شود امر خلافت را به اهل‏بيتش باز نگردانيم». سپس دست به اين اقدام زدند.


صبح كه كاروان پياده شدند پيامبرصلى الله عليه وآله فرمود: چه شده است گروهى را كه در كعبه هم قسم شده‏اند كه »اگر خدا محمد را بميراند يا كشته شود امر خلافت را به اهل‏بيتش باز نگردانيم« ، سپس دست به اين اقدام زدند.
با شنيدن اين سخنان، همان چهارده نفر نزد پيامبرصلى الله عليه وآله آمدند و قسم ياد كردندكه هيچ يک از آن سخنان را نگفته ‏اند و چنين قصدى نداشته ‏اند و درباره جان آن حضرت دست به هيچ اقدامى نزده‏ اند.
 
با شنيدن اين سخنان، همان چهارده نفر نزد پيامبرصلى الله عليه وآله آمدند و قسم ياد كردند )كه هيچ يك از آن سخنان را نگفته‏اند و چنين قصدى نداشته‏اند( و درباره جان آن حضرت دست به هيچ اقدامى نزده‏اند.
 
 
خداوند تبارك و تعالى اين آيه را نازل كرد: »يَحْلِفُونَ بِاللَّه ما قالُوا ...« : »به خدا قسم ياد مى‏كنند كه آن سخن را نگفته‏اند در حالى كه سخن كفر را گفته‏اند و بعد از اسلامشان كافر شده‏اند، و اقدام به كارى كردند كه بدان دست نيافتند -  كه همان قتل پيامبرصلى الله عليه وآله است -  ...« تا آخر آيه.××× 1 عوالم العلوم: ج 3  / 15 ص 304 165. بحار الانوار: ج 31 ص 632 ح 137 و ج 37 ص 115. الاقبال: ص 459  - 453. تفسير القمى: ص 159. ×××
 
 
مى‏بينيم كه در اينجا يك بار ديگر صحيفه ملعونه در برابر امضاكنندگان آن مطرح شده و سپس سخن از ماجراى عقبه هرشى به ميان آمده است.
 
 
آنچه به خصوص در اين مورد جلب توجه مى‏كند روايات اهل‏سنت در نزول اين آيه در ماجراى عقبه است. سيوطى در كتاب »الدر المنثور« همين توطئه قتل پيامبرصلى الله عليه وآله را با حضور حذيفه چنين نقل مى‏كند:
 
 
درباره اين قول خداوند »يَحْلِفُونَ بِاللَّه ما قالُوا ...« ضحاك مى‏گويد: آنان كسانى بودند كه تصميم گرفتند پيامبرصلى الله عليه وآله را در شب عقبه از كوه پرتاب كنند. اين در حالى بود كه با هم نقشه كشيده بودند كه آن حضرت را در سفرى كه همراه او بودند به قتل برسانند و در پى فرصتى براى كمين بودند.
 
 
تا آن شب كه حضرت راه كوه هرشى را پيش گرفت. عده‏اى پيش‏تر رفتند و عده‏اى عقب ماندند، و اين برنامه در ساعاتى از شب بود.
 
 
آنان با يكديگر گفتند: آنگاه كه به گردنه كوه رسيد او را از روى شترش به زمين مى‏اندازيم و به سوى بيابان پرتاب مى‏كنيم! حذيفه سخن آنان را شنيد، و اين در حالى بود كه او شتر پيامبرصلى الله عليه وآله را از پشت سر راهنمايى مى‏كرد.
 
در آن شب عمار شتر حضرت را از جلو مى‏برد و حذيفه يمانى از عقب راهنمايى مى‏نمود. ناگهان حذيفه صداى پاى شتران را شنيد و نگاهش برگشت و گروهى را ديد كه صورت‏هاى خود را پوشانده بودند! به آنان گفت: دور شويد! دور شويد اى دشمنان خدا ! آنان دست نگه داشتند××× 1 در اين روايت )سيوطى( هم ماجراهاى درگيرى بر فراز كوه هرشى و ديده شدن چهره 14 نفر ذكر نشده است، كه علت آن از يك سو حذف بسيارى از زواياى مهم در كتُب اهل‏سنت است و از سوى ديگر راوى در صدد ذكر شأن نزول آيه بوده و اصل ماجرا را به اختصار ذكر كرده است. ×××، و پيامبرصلى الله عليه وآله به راه خود ادامه داد تا در محلى كه مى‏خواست توقف فرمود و پياده شدند.
 
 
صبح كه شد حضرت سراغ يكايك آنان فرستاد و فرمود: شما چنين برنامه‏اى داشتيد! آنان قسم ياد كردند كه در اين باره چيزى نگفته‏اند و درباره آنچه پيامبرصلى الله عليه وآله از آنان مى‏پرسد قصدى نداشته‏اند. اين همان كلام پروردگار است كه مى‏فرمايد: »يَحْلِفُونَ بِاللَّه ما قالُوا وَ لَقَدْ قالُوا كَلِمَةَ الْكُفْرِ بَعْدَ إِسْلامِهِمْ ...« .××× 2 الدر المنثور: ج 3 ص 259. ×××


خداوند تبارک و تعالى اين آيه را نازل كرد:يَحْلِفُونَ بِاللَّه ما قالُوا ...:«به خدا قسم ياد مى‏ كنند كه آن سخن را نگفته ‏اند در حالى كه سخن كفر را گفته‏ اند و بعد از اسلامشان كافر شده ‏اند، و اقدام به كارى كردند كه بدان دست نيافتند - كه همان قتل پيامبرصلى الله عليه وآله است -...»تا آخر آيه.<ref>عوالم العلوم: ج ۳ / ۱۵ ،ص ۳۰۴ ،۱۶۵،بحار الانوار: ج ۳۱ ،ص ۶۳۲ ،ح ۱۳۷ و ج ۳۷ ؛ص ۱۱۵، الاقبال:ص ۴۵۹-۴۵۳، تفسير القمى: ص ۱۵۹.</ref>


در اين روايت مى‏بينيم كه پيامبرصلى الله عليه وآله سراغ همه 14 نفر فرستاده و اطلاع خود را از نقشه‏هايشان اعلام نموده، و با اينكه در آن نيمه شب حضرت نام آنان را صدا زده و با تابش نورى چهره‏هايشان و شترهاى بر جاى مانده آنان را به حذيفه و عمار نشان داده، ولى باز هم رو در روى پيامبرصلى الله عليه وآله قسم دروغ ياد مى‏كنند و منكر مى‏شوند.
مى‏بينيم كه در اينجا يک بار ديگر صحيفه ملعونه در برابر امضاكنندگان آن مطرح شده و سپس سخن از ماجراى عقبه هرشى به ميان آمده است.


آنچه به خصوص در اين مورد جلب توجه مى‏ كند روايات اهل‏سنت در نزول اين آيه در ماجراى عقبه است. سيوطى در كتاب :«الدر المنثور»همين توطئه قتل پيامبرصلى الله عليه وآله را با حضور حذيفه چنين نقل مى‏ كند:


موردِ هفتمِ نزولِ آيه: در نقشه قتل على‏عليه السلام
درباره اين قول خداوند:يَحْلِفُونَ بِاللَّه ما قالُوا ...ضحاک مى ‏گويد: آنان كسانى بودند كه تصميم گرفتند پيامبرصلى الله عليه وآله را در شب عقبه از كوه پرتاب كنند. اين در حالى بود كه با هم نقشه كشيده بودند كه آن حضرت را در سفرى كه همراه او بودند به قتل برسانند و در پى فرصتى براى كمين بودند.


آخرين موردى كه نقشه‏هاى مخفيانه دشمنان غدير بر ملا شد و آيه درباره آن نازل شد، توطئه آنان براى قتل اميرالمؤمنين‏عليه السلام بود، كه پس از ناكام ماندن نقشه قتل پيامبرصلى الله عليه وآله وارد اين توطئه شدند تا مگر با از ميان برداشتن خليفه تعيين شده پيامبرصلى الله عليه وآله زمينه اجراى نقشه‏هاى خود درباره محتواى صحيفه ملعونه را آماده كنند. ابن‏عباس اين توطئه را چنين ترسيم كرده است:
تا آن شب كه حضرت راه كوه هرشى را پيش گرفت. عده ‏اى پيش‏ تر رفتند و عده‏ اى عقب ماندند، و اين برنامه در ساعاتى از شب بود.


آنان با يكديگر گفتند: آنگاه كه به گردنه كوه رسيد او را از روى شترش به زمين مى ‏اندازيم و به سوى بيابان پرتاب مى ‏كنيم! حذيفه سخن آنان را شنيد، و اين در حالى بود كه او شتر پيامبرصلى الله عليه وآله را از پشت سر راهنمايى مى‏ كرد.


بزرگان قريش بين خود نوشته‏اى نوشتند و در آن بر قتل على‏عليه السلام همپيمان شدند، و اين پيمان نامه را به ابوعبيده جراح -  كه امين آنان به حساب مى‏آمد -  سپردند.
در آن شب عمار شتر حضرت را از جلو مى‏ برد و حذيفه يمانى از عقب راهنمايى مى‏ نمود. ناگهان حذيفه صداى پاى شتران را شنيد و نگاهش برگشت و گروهى را ديد كه صورت‏ هاى خود را پوشانده بودند! به آنان گفت: دور شويد! دور شويد اى دشمنان خدا ! آنان دست نگه داشتند<ref>در اين روايت سيوطى هم ماجراهاى درگيرى بر فراز كوه هرشى و ديده شدن چهره ۱۴ نفر ذكر نشده است، كه علت آن از يک سو حذف بسيارى از زواياى مهم در كتُب اهل‏ سنت است و از سوى ديگر راوى در صدد ذكر شأن نزول آيه بوده و اصل ماجرا را به اختصار ذكر كرده است.</ref>، و پيامبرصلى الله عليه وآله به راه خود ادامه داد تا در محلى كه مى‏ خواست توقف فرمود و پياده شدند.


از طرف خداوند آيه نازل شد و اين خبر را براى پيامبرصلى الله عليه وآله آورد. حضرت آن پيمان نامه را از ابوعبيده مطالبه كرد و او هم آن را تحويل داد! حضرت فرمود: »اكَفَرْتُمْ بَعْدَ اسْلامِكُمْ« : »آيا بعد از اسلامتان كافر شده‏ايد«؟!
صبح كه شد حضرت سراغ يكايک آنان فرستاد و فرمود: شما چنين برنامه ‏اى داشتيد! آنان قسم ياد كردند كه در اين باره چيزى نگفته ‏اند و درباره آنچه پيامبرصلى الله عليه وآله از آنان مى ‏پرسد قصدى نداشته ‏اند. اين همان كلام پروردگار است كه مى‏ فرمايد:يَحْلِفُونَ بِاللَّه ما قالُوا وَ لَقَدْ قالُوا كَلِمَةَ الْكُفْرِ بَعْدَ إِسْلامِهِمْ ....<ref>الدر المنثور: ج ۳ ص ۲۵۹.</ref>


در اين روايت مى‏ بينيم كه پيامبرصلى الله عليه وآله سراغ همه  ۱۴ نفر فرستاده و اطلاع خود را از نقشه‏ هايشان اعلام نموده، و با اينكه در آن نيمه شب حضرت نام آنان را صدا زده و با تابش نورى چهره ‏هايشان و شترهاى بر جاى مانده آنان را به حذيفه و عمار نشان داده، ولى باز هم رو در روى پيامبرصلى الله عليه وآله قسم دروغ ياد مى‏ كنند و منكر مى‏ شوند.


آنان به خدا قسم ياد كردند كه هيچ قصد سوئى نداشته‏اند. خداوند هم اين آيه را نازل كرد: »يَحْلِفُونَ بِاللَّه ما قالُوا وَ لَقَدْ قالُوا كَلِمَةَ الْكُفْرِ بَعْدَ إِسْلامِهِمْ وَ هَمُّوا بِما لَمْ يَنالُوا ...« .××× 1 الصراط المستقيم: ج 1 ص 296. ×××
====== موردِ هفتمِ نزولِ آيه: در نقشه قتل على ‏عليه السلام ======
آخرين موردى كه نقشه‏ هاى مخفيانه دشمنان غدير بر ملا شد و آيه درباره آن نازل شد، توطئه آنان براى قتل اميرالمؤمنين‏ عليه السلام بود، كه پس از ناكام ماندن نقشه قتل پيامبرصلى الله عليه وآله وارد اين توطئه شدند تا مگر با از ميان برداشتن خليفه تعيين شده پيامبرصلى الله عليه وآله زمينه اجراى نقشه‏ هاى خود درباره محتواى صحيفه ملعونه را آماده كنند. ابن ‏عباس اين توطئه را چنين ترسيم كرده است:


بزرگان قريش بين خود نوشته ‏اى نوشتند و در آن بر قتل على ‏عليه السلام هم پيمان شدند، و اين پيمان نامه را به ابوعبيده جراح - كه امين آنان به حساب مى‏ آمد-سپردند.


در اين مورد با آنكه ابوعبيده پيمان‏نامه را تحويل پيامبرصلى الله عليه وآله داده باز هم منكر مى‏شوند و قسم ياد مى‏كنند، و اين از همه ماجراهاى قبل شنيدنى‏تر است!
از طرف خداوند آيه نازل شد و اين خبر را براى پيامبرصلى الله عليه وآله آورد. حضرت آن پيمان نامه را از ابوعبيده مطالبه كرد و او هم آن را تحويل داد! حضرت فرمود:اكَفَرْتُمْ بَعْدَ اسْلامِكُمْ: «آيا بعد از اسلامتان كافر شده‏ايد»؟!


آنان به خدا قسم ياد كردند كه هيچ قصد سوئى نداشته‏ اند. خداوند هم اين آيه را نازل كرد:يَحْلِفُونَ بِاللَّه ما قالُوا وَ لَقَدْ قالُوا كَلِمَةَ الْكُفْرِ بَعْدَ إِسْلامِهِمْ وَ هَمُّوا بِما لَمْ يَنالُوا ....<ref>الصراط المستقيم: ج ۱ ،ص ۲۹۶.</ref>


تحليل اعتقادى سوم
در اين مورد با آنكه ابوعبيده پيمان ‏نامه را تحويل پيامبرصلى الله عليه وآله داده باز هم منكر مى‏ شوند و قسم ياد مى‏ كنند، و اين از همه ماجراهاى قبل شنيدنى‏ تر است!


===== تحليل اعتقادى سوم =====
اكنون كه هفت مورد نزول آيه ذكر شد، تفسير گونه‏اى كه از مجموعه اين احاديث مى‏توان نتيجه گرفت، با ذكر فرازهاى آيه بيان مى‏كنيم:
اكنون كه هفت مورد نزول آيه ذكر شد، تفسير گونه‏اى كه از مجموعه اين احاديث مى‏توان نتيجه گرفت، با ذكر فرازهاى آيه بيان مى‏كنيم:


۸۴۹

ویرایش