پرش به محتوا

دلالت حدیث غدیر بر امامت: تفاوت میان نسخه‌ها

خط ۳۷: خط ۳۷:
'''۳ . تاج نهادن بر سر على در روز غدير'''
'''۳ . تاج نهادن بر سر على در روز غدير'''


اين ، پيامبر صلى الله عليه و آله است كه عمامه اش را بر سر على عليه السلام مى نهد تا بر شكوه و جلال مراسم بيفزايد، كه حقيقتا نورى بر نور است. پيامبر صلى الله عليه و آله از بلنداى جايگاهى كه براى ابلاغ حق، سامان داده بودند، فرود مى آيد و سبُك بال از اين كه پيامِ حق را گزارده است، در حلقه مردمان قرار مى گيرد و مردمان، بر گرد او حلقه مى زنند. بى گمان، آنچه بر دل ها مى گذرد، گونه گون است: چه شد؟ چه بود؟ على و جانشينى پيامبر خدا؟! كم نبودند كسانى كه آن همه تأكيد و تنبّه و تصريح پيامبر صلى الله عليه و آله را (از آغازين روزهاى بعثت تا كنون) ناديده مى گرفتند و بر مقتضاى هواهاى نفسانى خود پاى مى فشردند. پيامبر صلى الله عليه و آله احساس مى كند كه هنوز كار ، پايان نگرفته است و تأكيدها و تتميم ها و تكميل هاى ديگر، لازم است. على عليه السلام را فرا مى خوانَد و عمامه «سحاب» <ref>سحاب ، به معناى «اَبْر» ، نام يكى از دستارهاى پيامبر خدا بود.</ref>خود را بر سر وى مى نهد. بدان روزگاران ، آن كس كه حاكميت مى يافت، «تاج» بر سر مى نهاد و اين، شيوه پادشاهان و اميران بود. اكنون پيامبر خدا كه جايگاه حاكميت را براى على عليه السلام رقم زده است، چنان مى كند و بر سر على عليه السلام عمامه مى نهد كه عمامه «تاجِ» عرب است. <ref>مسند الشهاب : ج ۱ ص ۷۵ ح ۴۷ ، النهاية فى غريب الحديث : ماده «توج» .</ref>آورده اند كه عرب، چون كسى را «سيادت» مى داد و به «امارت» مى نشانْد، بر سرِ او «عمامه» مى نهاد كه اين، نشانه تثبيت جايگاه حاكميت و ولايت بود.<ref>تاج العروس : ماده «عمم» .</ref> على عليه السلام خود از اين افتخار ، چنين ياد كرده است: عَمَّمَني رَسولُ اللّه ِ صلى الله عليه و آله يَومَ غَديرِ خُمٍّ بِعِمامَةٍ . پيامبر خدا مرا در روز غدير خم، با عمامه اى ، مُعمَّم كرد . و محدّثان و مورّخان، چنين گزارش كرده اند كه: پيامبر صلى الله عليه و آله در روز غدير خم، على بن ابى طالب عليه السلام را فرا خواند و او را مُعمَّم كرد و انتهاى عمامه را از پشت سرش آويخت. <ref>فرائد السمطين : ج ۱ ص ۷۶ ح ۴۲.</ref> نيز: پيامبر خدا، عمامه سحابش را بر سر على بن ابى طالب عليه السلام بست.<ref>نظم درر السمطين : ص ۱۱۲ .</ref>بدين سان، پيامبر خدا نشان مى دهد كه با آن خطبه والا و كلمات ارجمند و جملات پرشُكوه، على عليه السلام را بر ولايت، نصب نموده و زعامت و امامت وى را بر مردمان ، تثبيت كرده است و نه چيزى جز اين.<ref>در برخى نقل ها چنين است كه اوّل، عمامه را بر سر على عليه السلام نهاد و آن گاه فرمود : «هر كه من مولاى اويم، ...»؛ كه ممكن است تكرار بوده و نه بار اوّل. ر . ك : ج ۲ ص ۲۶۹ (تاج گذارى در روز غدير) .</ref>
اين ، پيامبر صلى الله عليه و آله است كه عمامه اش را بر سر على عليه السلام مى نهد تا بر شكوه و جلال مراسم بيفزايد، كه حقيقتا نورى بر نور است. پيامبر صلى الله عليه و آله از بلنداى جايگاهى كه براى ابلاغ حق، سامان داده بودند، فرود مى آيد و سبُك بال از اين كه پيامِ حق را گزارده است، در حلقه مردمان قرار مى گيرد و مردمان، بر گرد او حلقه مى زنند. بى گمان، آنچه بر دل ها مى گذرد، گونه گون است: چه شد؟ چه بود؟ على و جانشينى پيامبر خدا؟! كم نبودند كسانى كه آن همه تأكيد و تنبّه و تصريح پيامبر صلى الله عليه و آله را (از آغازين روزهاى بعثت تا كنون) ناديده مى گرفتند و بر مقتضاى هواهاى نفسانى خود پاى مى فشردند. پيامبر صلى الله عليه و آله احساس مى كند كه هنوز كار ، پايان نگرفته است و تأكيدها و تتميم ها و تكميل هاى ديگر، لازم است. على عليه السلام را فرا مى خوانَد و عمامه «سحاب» <ref>سحاب ، به معناى «اَبْر» ، نام يكى از دستارهاى پيامبر خدا بود.</ref>خود را بر سر وى مى نهد. بدان روزگاران ، آن كس كه حاكميت مى يافت، «تاج» بر سر مى نهاد و اين، شيوه پادشاهان و اميران بود. اكنون پيامبر خدا كه جايگاه حاكميت را براى على عليه السلام رقم زده است، چنان مى كند و بر سر على عليه السلام عمامه مى نهد كه عمامه «تاجِ» عرب است. <ref>مسند الشهاب : ج ۱ ص ۷۵ ح ۴۷ ، النهاية فى غريب الحديث : ماده «توج» .</ref>آورده اند كه عرب، چون كسى را «سيادت» مى داد و به «امارت» مى نشانْد، بر سرِ او «عمامه» مى نهاد كه اين، نشانه تثبيت جايگاه حاكميت و ولايت بود.<ref>تاج العروس : ماده «عمم» .</ref> على عليه السلام خود از اين افتخار ، چنين ياد كرده است:{{متن عربی| عَمَّمَني رَسولُ اللّه ِ صلى الله عليه و آله يَومَ غَديرِ خُمٍّ بِعِمامَةٍ .}} پيامبر خدا مرا در روز غدير خم، با عمامه اى ، مُعمَّم كرد . و محدّثان و مورّخان، چنين گزارش كرده اند كه: پيامبر صلى الله عليه و آله در روز غدير خم، على بن ابى طالب عليه السلام را فرا خواند و او را مُعمَّم كرد و انتهاى عمامه را از پشت سرش آويخت. <ref>فرائد السمطين : ج ۱ ص ۷۶ ح ۴۲.</ref> نيز: پيامبر خدا، عمامه سحابش را بر سر على بن ابى طالب عليه السلام بست.<ref>نظم درر السمطين : ص ۱۱۲ .</ref>بدين سان، پيامبر خدا نشان مى دهد كه با آن خطبه والا و كلمات ارجمند و جملات پرشُكوه، على عليه السلام را بر ولايت، نصب نموده و زعامت و امامت وى را بر مردمان ، تثبيت كرده است و نه چيزى جز اين.<ref>در برخى نقل ها چنين است كه اوّل، عمامه را بر سر على عليه السلام نهاد و آن گاه فرمود : «هر كه من مولاى اويم، ...»؛ كه ممكن است تكرار بوده و نه بار اوّل. ر . ك : ج ۲ ص ۲۶۹ (تاج گذارى در روز غدير) .</ref>


'''۴ . سلام رهبرى'''
'''۴ . سلام رهبرى'''
خط ۴۹: خط ۴۹:
'''۶ . شعر شاعران'''
'''۶ . شعر شاعران'''


فهم اديبان و شاعران از واژگان، در تمامى فرهنگ ها از اعتبار ويژه برخوردار است. عالمان، هماره براى تعيين معناى واژه، آن گاه كه معانى مُحتملى داشته باشد، به فهم اديبان و شاعران استناد مى كنند. شاعر بلند آوازه آن روزگار، حَسّان بن ثابت، بى درنگ پس از فرود آمدن پيامبر صلى الله عليه و آله از جايگاه، به پا مى خيزد و از پيامبر خدا براى سرايش اشعار، رخصت مى طلبد و آن گاه چكامه بلندش را با اين مطلع مى خواند كه:  يناديهمُ يوم الغدير نبيّهم بخمٍّ وأسمِع بالرسول مناديا .روز غدير در خُم، پيامبرشان ندايشان داد اينك به نداى رسول، گوش فرا ده.  و در ضمن آن، چنين مى گويد: فقال له قم يا علىُّ فإنّنى رضيتك من بعدى إماماً وهاديا  پس به او گفت: اى على! برخيز كه من تو را براى امامت و هدايتِ پس از خود پسنديدم.  و در فرجام آن، پيامبر صلى الله عليه و آله مى فرمايد: «لا تَزالُ يا حَسّانُ مُؤَيَّداً بِروحِ القُدُسِ ما نَصَرتَنا بِلِسانِكَ» . اى حَسّان! تو مادام كه با زبانت ما را يارى مى كنى، با روح القدس، تأييد مى شوى. بدين سان مى بينيم كه حسّان از آن حادثه و از آن جمله پيامبر خدا ، امامت على عليه السلام را درمى يابد و پيامبر صلى الله عليه و آله نيز بر اين دريافت، مهر تأييد مى زند. <ref>غديريه حَسّان، مشهورترين و بلندآوازه ترين شعر اوست (الغدير : ج ۲ ص ۶۵ به بعد) . شگفتا از آقاى دكتر محمّد طاهر درويش كه كتابى پربرگ درباره حَسّان ، فراهم آورده و درباره اشعار او از ابعاد مختلف ، سخن گفته ، ولى و هرگز از اين شعر او ياد نكرده است (حسّان بن ثابت، قاهره: دار المعارف) .</ref>پس از وى نيز شاعران و چكامه سرايان، چنين كرده اند و در اشعار خود، امامت و ولايت على عليه السلام را بر اساس اين حادثه گسترده اند. علّامه عالى قدر، عبد الحسين امينى، كتاب عظيم الغدير را، از جمله بر پايه اين اشعار و تحليل محتواى آنها برنهاده است.<ref>ر . ك: ابيات حسّان بن ثابت . نيز : ج ۲ ص ۳۰۵ (اشعار حسّان بن ثابت) .</ref>
فهم اديبان و شاعران از واژگان، در تمامى فرهنگ ها از اعتبار ويژه برخوردار است. عالمان، هماره براى تعيين معناى واژه، آن گاه كه معانى مُحتملى داشته باشد، به فهم اديبان و شاعران استناد مى كنند. شاعر بلند آوازه آن روزگار، حَسّان بن ثابت، بى درنگ پس از فرود آمدن پيامبر صلى الله عليه و آله از جايگاه، به پا مى خيزد و از پيامبر خدا براى سرايش اشعار، رخصت مى طلبد و آن گاه چكامه بلندش را با اين مطلع مى خواند كه:  يناديهمُ يوم الغدير نبيّهم بخمٍّ وأسمِع بالرسول مناديا .روز غدير در خُم، پيامبرشان ندايشان داد اينك به نداى رسول، گوش فرا ده.  و در ضمن آن، چنين مى گويد: فقال له قم يا علىُّ فإنّنى رضيتك من بعدى إماماً وهاديا  پس به او گفت: اى على! برخيز كه من تو را براى امامت و هدايتِ پس از خود پسنديدم.  و در فرجام آن، پيامبر صلى الله عليه و آله مى فرمايد:{{متن عربی| «لا تَزالُ يا حَسّانُ مُؤَيَّداً بِروحِ القُدُسِ ما نَصَرتَنا بِلِسانِكَ» .}} اى حَسّان! تو مادام كه با زبانت ما را يارى مى كنى، با روح القدس، تأييد مى شوى. بدين سان مى بينيم كه حسّان از آن حادثه و از آن جمله پيامبر خدا ، امامت على عليه السلام را درمى يابد و پيامبر صلى الله عليه و آله نيز بر اين دريافت، مهر تأييد مى زند. <ref>غديريه حَسّان، مشهورترين و بلندآوازه ترين شعر اوست (الغدير : ج ۲ ص ۶۵ به بعد) . شگفتا از آقاى دكتر محمّد طاهر درويش كه كتابى پربرگ درباره حَسّان ، فراهم آورده و درباره اشعار او از ابعاد مختلف ، سخن گفته ، ولى و هرگز از اين شعر او ياد نكرده است (حسّان بن ثابت، قاهره: دار المعارف) .</ref>پس از وى نيز شاعران و چكامه سرايان، چنين كرده اند و در اشعار خود، امامت و ولايت على عليه السلام را بر اساس اين حادثه گسترده اند. علّامه عالى قدر، عبد الحسين امينى، كتاب عظيم الغدير را، از جمله بر پايه اين اشعار و تحليل محتواى آنها برنهاده است.<ref>ر . ك: ابيات حسّان بن ثابت . نيز : ج ۲ ص ۳۰۵ (اشعار حسّان بن ثابت) .</ref>


'''۷ . انكار ولايت و نزول عذاب'''
'''۷ . انكار ولايت و نزول عذاب'''
خط ۶۵: خط ۶۵:
'''سخن معصومان در تفسير حديث'''
'''سخن معصومان در تفسير حديث'''


گفتيم آنان كه در آن هنگام حضور داشتند، از جمله: «هر كه من مولاى اويم، اين [ على ]مولاى اوست»، ولايت و زعامت و امامت را فهميدند و بر اين پايه به على عليه السلام تبريك گفتند و او را ستودند. اديبان و شاعران نيز چنان فهميدند و آن حقيقت را در چكامه ها نهادند و به تاريخ سپردند. تيره دلان نيز چنان فهميدند ؛ ولى برنتابيدند و خيره سرى كردند و موضع گرفتند. اكنون مى خواهيم بگوييم كه امامان معصوم عليهم السلام نيز در هنگام تفسير حديث، اين حقيقت را بارهاى بار ، علنى كرده اند. پس از اشاره به اين حقيقت، سخن را در اين قسمت به فرجام ببريم. بارى، آن بزرگان و بزرگواران، آن اميران سخن و چشندگان جانِ علم نيز كه «اهل خانه»اند و «بهتر مى دانند كه در خانه وحى چيست»،<ref>اشاره اى است به جمله معروف «أهل البيت أدرى بما فى البيت» كه شكل روايت پيدا نموده است (ر . ك : بحار الأنوار : ج ۸۱ ص ۲۷۴) .</ref>از اين حديث، در مواقع مناسب، فقط همين تفسير را به دست داده اند و نه جز آن را. ابو اسحاق مى گويد: به على بن حسين عليهما السلام گفتم : معناى گفته پيامبر صلى الله عليه و آله: «هر كه من مولاى اويم، پس على مولاى اوست» چيست؟ فرمود: أخبَرَهُم أنَّهُ الاِءمامُ بَعدَهُ . به آنان آگاهانْد كه او امام پس از ايشان است.<ref>معانى الأخبار : ج ۶۵ ص ۱ .</ref>  اين گونه تفسيرها در ميراث امامان عليهم السلام فراوان است و تفسير آن بزرگواران، بى گمان بر هر تفسير ديگرى مقدّم است. <ref>ر . ك : ج ۲ ص ۳۵۳ (تفسير كلمه «مولا») . نيز ، ر . ك : «الغدير و حديث العترة الطاهرة»، تُراثُنا ، ش ۲۱.</ref>
گفتيم آنان كه در آن هنگام حضور داشتند، از جمله: «هر كه من مولاى اويم، اين [ على ]مولاى اوست»، ولايت و زعامت و امامت را فهميدند و بر اين پايه به على عليه السلام تبريك گفتند و او را ستودند. اديبان و شاعران نيز چنان فهميدند و آن حقيقت را در چكامه ها نهادند و به تاريخ سپردند. تيره دلان نيز چنان فهميدند ؛ ولى برنتابيدند و خيره سرى كردند و موضع گرفتند. اكنون مى خواهيم بگوييم كه امامان معصوم عليهم السلام نيز در هنگام تفسير حديث، اين حقيقت را بارهاى بار ، علنى كرده اند. پس از اشاره به اين حقيقت، سخن را در اين قسمت به فرجام ببريم. بارى، آن بزرگان و بزرگواران، آن اميران سخن و چشندگان جانِ علم نيز كه «اهل خانه»اند و «بهتر مى دانند كه در خانه وحى چيست»،<ref>اشاره اى است به جمله معروف «أهل البيت أدرى بما فى البيت» كه شكل روايت پيدا نموده است (ر . ك : بحار الأنوار : ج ۸۱ ص ۲۷۴) .</ref>از اين حديث، در مواقع مناسب، فقط همين تفسير را به دست داده اند و نه جز آن را. ابو اسحاق مى گويد: به على بن حسين عليهما السلام گفتم : معناى گفته پيامبر صلى الله عليه و آله: «هر كه من مولاى اويم، پس على مولاى اوست» چيست؟ فرمود:{{متن عربی| أخبَرَهُم أنَّهُ الاِءمامُ بَعدَهُ .}} به آنان آگاهانْد كه او امام پس از ايشان است.<ref>معانى الأخبار : ج ۶۵ ص ۱ .</ref>  اين گونه تفسيرها در ميراث امامان عليهم السلام فراوان است و تفسير آن بزرگواران، بى گمان بر هر تفسير ديگرى مقدّم است. <ref>ر . ك : ج ۲ ص ۳۵۳ (تفسير كلمه «مولا») . نيز ، ر . ك : «الغدير و حديث العترة الطاهرة»، تُراثُنا ، ش ۲۱.</ref>


پس از غدير پيامبر خدا در پيش ديد ده ها هزار تن از كسانى كه از گزاردن حج برگشته بودند، ولايت على عليه السلام را ابلاغ كرد و كسى جز يك نفر ، به گونه آشكارا آهنگ مخالفت نكرد و سخنى نگفت. هر كس، هر چه بر دل داشت، آشكار نكرد. مردمان ، پراكنده شدند و پيامبر خدا نيز با اصحاب، وارد مدينه شد.
پس از غدير پيامبر خدا در پيش ديد ده ها هزار تن از كسانى كه از گزاردن حج برگشته بودند، ولايت على عليه السلام را ابلاغ كرد و كسى جز يك نفر ، به گونه آشكارا آهنگ مخالفت نكرد و سخنى نگفت. هر كس، هر چه بر دل داشت، آشكار نكرد. مردمان ، پراكنده شدند و پيامبر خدا نيز با اصحاب، وارد مدينه شد.
۵۰۷

ویرایش