پرش به محتوا

دلالت حدیث غدیر بر امامت: تفاوت میان نسخه‌ها

بدون خلاصۀ ویرایش
خط ۲۱: خط ۲۱:
'''۱. پيامد آنچه گذشت'''
'''۱. پيامد آنچه گذشت'''


به اعتقاد ما، پيامد آنچه تا بدين جا آورديم، ترديدى باقى نمى گذارد كه پيامبرخدا در آن هنگامه عظيم، رهبرى آينده را تعيين كرد و پيشوايى آينده امّت اسلامى را رقم زد. بر اين بيفزاييم كه اگر كسى بر اين باور باشد كه پيامبر صلى الله عليه و آله در آن اجتماع عظيم و با آن خطابه بسى شورانگيز و جاودانه و با آن همه تأكيد، از خلافت و ولايت نگفت و آينده امّت را مسكوت گذاشت، بى گمان، آينده نگرى و تعيين امام و رهبر آينده را از آنچه پيش تر آورديم نيز نخواهد فهميد. بدين سان ، بايد بگوييم كه پيامبر صلى الله عليه و آله براى آينده امّت، طرحى نيفكنده و چگونگى پيشوايى پس از خود را تعيين نكرده و امّت را چونان رمه اى بى شبان ، رها كرده است ؛ چرا كه در آغاز اين درآمد ، ديديم كه گمانه هاى ديگر درباره آينده امّت، غير از گمانه تصريح بر رهبر آينده، ناپذيرفتنى و به شدّت نااستوارند. نيز بايد بپذيريم كه پيامبر صلى الله عليه و آله حقيقت را وا نگفته و كار تشخيص آن را به عصرها و نسل ها سپرده است و... . آيا هيچ خِردى اين بى توجّهى و سهل انگارى را از آن طبيب<ref>اشاره است به سخن امام على عليه السلام در توصيف پيامبر صلى الله عليه و آله: «طبيبٌ دوّارٌ بطبّه ؛ طبيبى است در جستجوى بيماران»(ر . ك: نهج البلاغة: خطبه ۱۰۸).</ref> سختكوش بى تاب پُردغدغه و نگران از آينده امّت ، مى پذيرد؟ حاشا به حكمت، استوارانديشى، آينده نگرى و عظمت شخصيّت پيامبر خدا كه چنين كند!  
به اعتقاد ما، پيامد آنچه تا بدين جا آورديم، ترديدى باقى نمى گذارد كه پيامبرخدا در آن هنگامه عظيم، رهبرى آينده را تعيين كرد و پيشوايى آينده امّت اسلامى را رقم زد. بر اين بيفزاييم كه اگر كسى بر اين باور باشد كه پيامبر صلى الله عليه و آله در آن اجتماع عظيم و با آن خطابه بسى شورانگيز و جاودانه و با آن همه تأكيد، از خلافت و ولايت نگفت و آينده امّت را مسكوت گذاشت، بى گمان، آينده نگرى و تعيين امام و رهبر آينده را از آنچه پيش تر آورديم نيز نخواهد فهميد. بدين سان ، بايد بگوييم كه پيامبر صلى الله عليه و آله براى آينده امّت، طرحى نيفكنده و چگونگى پيشوايى پس از خود را تعيين نكرده و امّت را چونان رمه اى بى شبان ، رها كرده است ؛ چرا كه در آغاز اين درآمد ، ديديم كه گمانه هاى ديگر درباره آينده امّت، غير از گمانه تصريح بر رهبر آينده، ناپذيرفتنى و به شدّت نااستوارند. نيز بايد بپذيريم كه پيامبر صلى الله عليه و آله حقيقت را وا نگفته و كار تشخيص آن را به عصرها و نسل ها سپرده است و... . آيا هيچ خِردى اين بى توجّهى و سهل انگارى را از آن طبيب<ref>اشاره است به سخن امام على عليه السلام در توصيف پيامبر صلى الله عليه و آله: {{متن عربی|طبيبٌ دوّارٌ بطبّه}}؛«طبيبى است در جستجوى بيماران»(ر . ك: نهج البلاغة: خطبه ۱۰۸).</ref> سختكوش بى تاب پُردغدغه و نگران از آينده امّت ، مى پذيرد؟ حاشا به حكمت، استوارانديشى، آينده نگرى و عظمت شخصيّت پيامبر خدا كه چنين كند!  


'''۲ . چگونگى شكل گيرى مراسم و ابلاغ'''  
'''۲ . چگونگى شكل گيرى مراسم و ابلاغ'''  


مردمان، همراه پيامبر خدا حج گزارده اند و اينک ، آهنگ خروج از مكّه دارند. حج گزاران، انبوه انبوه، در قالب قافله ها از مكّه بيرون مى روند و راهىِ ديار خويش مى شوند. پيامبر صلى الله عليه و آله نيز چنين كرده است. پيامبر خدا به وادى «خُم» نزديك مى شود؛ سرزمينى ناهنجار و بسيار گرم .<ref>وفيات الأعيان: ج ۵ ص ۲۳۱:«و اين درّه به ناهموارى و شدّت گرما توصيف شده است».</ref>پيك الهى بر ابلاغ پيام خداوند ، تأكيد مى كند. پيامبر صلى الله عليه و آله در وادى «خُم» از حركت باز مى ايستد و دستور مى دهد آنان كه پيش رفته اند، باز آيند و بازماندگان فرا رسند. سرزمين، غير مسكونى و ناهنجار، هوا بسى گرم و فضا آتشين است. پيامبر صلى الله عليه و آله دستور مى دهد كه از جهاز شتران، جايگاهى بلند سامان دهند، بدان گونه كه همه صداى او را بشنوند و به هنگام سخن ، او را ببينند. چنين مى كنند. نماز ظهر گزارده مى شود. پيامبر صلى الله عليه و آله دستور مى دهد كه همگان گرد آيند. جمعيت ، فشرده مى شود. حرارت به اوج خود رسيده است و از تابش آفتاب، سراسر بيابان، زبانه مى كشد. مردمان از جامه ها، رداها و از هر آنچه امكان داشته است، سايه بانَكى دست و پا كرده اند تا مگر اندكى از حرارت آفتاب و سوزش آن كاسته شود. در چنين هنگامى سخت و فراموش ناشدنى ، پيامبر صلى الله عليه و آله در پيش ديد ده ها هزار<ref>درباره عدد حاضران در واقعه غدير خم، اقوال ، گوناگون است، از جمله: يكهزار وسيصد و ده هزار نفر در المناقب ، ابن شهر آشوب (ج ۳ ص ۲۶)، ده هزار و دوازده هزار نفر در تفسير العيّاشى (ج۱ ص ۳۳۳ ح ۱۵۳ و ص ۳۲۹ ح ۱۴۳) ، هفده هزار نفر در جامع الأخبار (ص ۴۷ ح ۵۲)، چهل هزار و هفتاد هزار و نود هزار و ۱۱۴ هزار و ۱۲۴ هزار نفر در السيرة الحلبيّة (ج ۳ ص ۲۵۷)، هفتاد نفر در الاحتجاج (ج ۱ ص ۱۳۴ ح ۳۲) و ۱۲۰ هزار نفر در تذكرة الخواصّ (ص ۳۰) (ر . ك: الغدير: ج ۱ ص ۹ ، بحار الأنوار: ج ۳۷ ص ۱۳۹ و ۱۵۸ و ۱۶۵) .</ref> مسلمان حج گزار، بر جهاز شتران بر مى آيد و سخن آغاز مى كند و حمد و ثناى خداوند مى گويد. سپس بارها از مردم بر سختكوشى، ابلاغ، اندرزگويى و كوتاهى نكردن خويش در ابلاغ حق، و... گواهى مى گيرد و سرانجام ، در حالى كه دست على عليه السلام را گرفته و فراز آورده ـ بدان سان كه سپيدى زير بغل آن دو نمايان است ـ ، مى فرمايد: من كنت مولاه فعليّ مولاه . هر كه من مولاى اويم، اين على مولاى اوست . اكنون بايد بنگريم كه پيامبر صلى الله عليه و آله با اين همه تمهيد، در فضايى بدان گونه، در ميان جمعى بدان سان و با تأكيد بر مطرح شدن سخن در همان جا و با همان حال و هوا، چه گفته و از آن، چه چيزى اراده كرده است . دوستى على عليه السلام را؟ پيامبر صلى الله عليه و آله كه در هنگامه عظيم اين حج، بارها سخن گفته و از جمله بر «مودّت» اهل بيتش تأكيد كرده بود،از نگه داشتن اين همه انسان در آن جوّ آتشين و شنوانيدن اين پيام به آنان و تأكيد بر رساندن آن به ديگران ، چنين قصد داشت كه: «على را دوست بداريد»؟ مگر دوست داشتن على عليه السلام ، نيازمند توصيه است؟! او سرآمد مؤمنان و برجسته ترين چهره اين مكتب است و مؤمنان، همه مأمور به دوست داشتن يكديگر و نهايتا مأمور به دوست داشتن على عليه السلام هستند. آيا گفتن اين موضوع، نياز به اين همه تمهيد داشت؟! در بخش چهاردهم اين دانش نامه ، احاديث درباره «مهرورزى به على عليه السلام»<ref>دانش نامه اميرالمؤمنين علیه السلام بر پايه قرآن، حديث و تاريخ نويسنده: محمد محمدي ري شهري   جلد: ۱ صفحه: ۵۴۶</ref>خواهد آمد ؛ امّا تأكيد داريم كه آنها نيز آهنگى بس فراتر و مقصودى بس عظيم تر از دوستى صورى و عادى دارند. با اين كه بارها بر دوستى على عليه السلام تأكيد و تصريح شده بود، چه نيازى به اين همه رنج بردن و سختى ديدن مردمان بود كه بمانند و حرارت بچشند تا بشنوند كه: «على را دوست بداريد»؟ اين همه، نشانگر آن است كه پيامبر خدا از آن كلام، پيامى فراتر، سخنى نقش آفرين تر و مقصودى فرازمندتر داشت و به همين دليل نيز آن صحنه به يادماندنى را به امر الهى سامان داد و يك بار ديگر، ولى گوياتر، فراموش ناشدنى تر و بر جان ها جايگيرتر، پيامش را فرياد كرد. آيا هيچ خِردى از آن همه تمهيد و تأكيد، جز اين مى فهمد و هيچ خِردى، آن توجيه ناموجّه را برمى تابد؟!{{قرآن| «إِنَّ فِى ذَ لِكَ لَذِكْرَى لِمَن كَانَ لَهُ قَلْبٌ أَوْ أَلْقَى السَّمْعَ وَ هُوَ شَهِيدٌ .}} <ref>ق، آيه ۳۷.</ref> بى گمان، در آن براى كسى كه صاحبْ دل باشد يا گوش شنوا داشته و شاهد باشد، پند است» .  
مردمان، همراه پيامبر خدا حج گزارده اند و اينک ، آهنگ خروج از مكّه دارند. حج گزاران، انبوه انبوه، در قالب قافله ها از مكّه بيرون مى روند و راهىِ ديار خويش مى شوند. پيامبر صلى الله عليه و آله نيز چنين كرده است. پيامبر خدا به وادى «خُم» نزديك مى شود؛ سرزمينى ناهنجار و بسيار گرم .<ref>وفيات الأعيان: ج ۵ ص ۲۳۱:«و اين درّه به ناهموارى و شدّت گرما توصيف شده است».</ref>پيك الهى بر ابلاغ پيام خداوند ، تأكيد مى كند. پيامبر صلى الله عليه و آله در وادى «خُم» از حركت باز مى ايستد و دستور مى دهد آنان كه پيش رفته اند، باز آيند و بازماندگان فرا رسند. سرزمين، غير مسكونى و ناهنجار، هوا بسى گرم و فضا آتشين است. پيامبر صلى الله عليه و آله دستور مى دهد كه از جهاز شتران، جايگاهى بلند سامان دهند، بدان گونه كه همه صداى او را بشنوند و به هنگام سخن ، او را ببينند. چنين مى كنند. نماز ظهر گزارده مى شود. پيامبر صلى الله عليه و آله دستور مى دهد كه همگان گرد آيند. جمعيت ، فشرده مى شود. حرارت به اوج خود رسيده است و از تابش آفتاب، سراسر بيابان، زبانه مى كشد. مردمان از جامه ها، رداها و از هر آنچه امكان داشته است، سايه بانَكى دست و پا كرده اند تا مگر اندكى از حرارت آفتاب و سوزش آن كاسته شود. در چنين هنگامى سخت و فراموش ناشدنى ، پيامبر صلى الله عليه و آله در پيش ديد ده ها هزار<ref>درباره عدد حاضران در واقعه غدير خم، اقوال ، گوناگون است، از جمله: يكهزار وسيصد و ده هزار نفر در المناقب ، ابن شهر آشوب (ج ۳ ص ۲۶)، ده هزار و دوازده هزار نفر در تفسير العيّاشى (ج۱ ص ۳۳۳ ح ۱۵۳ و ص ۳۲۹ ح ۱۴۳) ، هفده هزار نفر در جامع الأخبار (ص ۴۷ ح ۵۲)، چهل هزار و هفتاد هزار و نود هزار و ۱۱۴ هزار و ۱۲۴ هزار نفر در السيرة الحلبيّة (ج ۳ ص ۲۵۷)، هفتاد نفر در الاحتجاج (ج ۱ ص ۱۳۴ ح ۳۲) و ۱۲۰ هزار نفر در تذكرة الخواصّ (ص ۳۰) (ر . ك: الغدير: ج ۱ ص ۹ ، بحار الأنوار: ج ۳۷ ص ۱۳۹ و ۱۵۸ و ۱۶۵) .</ref> مسلمان حج گزار، بر جهاز شتران بر مى آيد و سخن آغاز مى كند و حمد و ثناى خداوند مى گويد. سپس بارها از مردم بر سختكوشى، ابلاغ، اندرزگويى و كوتاهى نكردن خويش در ابلاغ حق، و... گواهى مى گيرد و سرانجام ، در حالى كه دست على عليه السلام را گرفته و فراز آورده ـ بدان سان كه سپيدى زير بغل آن دو نمايان است ـ ، مى فرمايد: من كنت مولاه فعليّ مولاه . هر كه من مولاى اويم، اين على مولاى اوست . اكنون بايد بنگريم كه پيامبر صلى الله عليه و آله با اين همه تمهيد، در فضايى بدان گونه، در ميان جمعى بدان سان و با تأكيد بر مطرح شدن سخن در همان جا و با همان حال و هوا، چه گفته و از آن، چه چيزى اراده كرده است . دوستى على عليه السلام را؟ پيامبر صلى الله عليه و آله كه در هنگامه عظيم اين حج، بارها سخن گفته و از جمله بر «مودّت» اهل بيتش تأكيد كرده بود،از نگه داشتن اين همه انسان در آن جوّ آتشين و شنوانيدن اين پيام به آنان و تأكيد بر رساندن آن به ديگران ، چنين قصد داشت كه: «على را دوست بداريد»؟ مگر دوست داشتن على عليه السلام ، نيازمند توصيه است؟! او سرآمد مؤمنان و برجسته ترين چهره اين مكتب است و مؤمنان، همه مأمور به دوست داشتن يكديگر و نهايتا مأمور به دوست داشتن على عليه السلام هستند. آيا گفتن اين موضوع، نياز به اين همه تمهيد داشت؟! در بخش چهاردهم اين دانش نامه ، احاديث درباره «مهرورزى به على عليه السلام»<ref>دانش نامه اميرالمؤمنين علیه السلام بر پايه قرآن، حديث و تاريخ نويسنده: محمد محمدي ري شهري   جلد: ۱ صفحه: ۵۴۶</ref>خواهد آمد ؛ امّا تأكيد داريم كه آنها نيز آهنگى بس فراتر و مقصودى بس عظيم تر از دوستى صورى و عادى دارند. با اين كه بارها بر دوستى على عليه السلام تأكيد و تصريح شده بود، چه نيازى به اين همه رنج بردن و سختى ديدن مردمان بود كه بمانند و حرارت بچشند تا بشنوند كه: «على را دوست بداريد»؟ اين همه، نشانگر آن است كه پيامبر خدا از آن كلام، پيامى فراتر، سخنى نقش آفرين تر و مقصودى فرازمندتر داشت و به همين دليل نيز آن صحنه به يادماندنى را به امر الهى سامان داد و يك بار ديگر، ولى گوياتر، فراموش ناشدنى تر و بر جان ها جايگيرتر، پيامش را فرياد كرد. آيا هيچ خِردى از آن همه تمهيد و تأكيد، جز اين مى فهمد و هيچ خِردى، آن توجيه ناموجّه را برمى تابد؟!{{قرآن|إِنَّ فِى ذَ لِكَ لَذِكْرَى لِمَن كَانَ لَهُ قَلْبٌ أَوْ أَلْقَى السَّمْعَ وَ هُوَ شَهِيدٌ}}. <ref>ق، آيه ۳۷.</ref> بى گمان، در آن براى كسى كه صاحبْ دل باشد يا گوش شنوا داشته و شاهد باشد، پند است» .


=== ب ـ قرائن موجود در خود واقعه ===
=== ب ـ قرائن موجود در خود واقعه ===
۸۴۹

ویرایش