۷۶۴
ویرایش
بدون خلاصۀ ویرایش |
بدون خلاصۀ ویرایش |
||
خط ۳۴۷: | خط ۳۴۷: | ||
2ـ على بن ابراهیم از صالح بن سندى، او از جعفربن بشیر، وى از هارون بن خارجه و او از ابى بصیر نقل مى کند که گفت: | 2ـ على بن ابراهیم از صالح بن سندى، او از جعفربن بشیر، وى از هارون بن خارجه و او از ابى بصیر نقل مى کند که گفت: | ||
نزد ابوجعفر(ع) نشسته بودم که مردى آمد و از حضرت پرسید: برایم بگو آیا ولایت على از سوى خداست یا از سوى رسولش؟ ابوجعفر(ع) خشمگین شد سپس فرمود: واى بر تو! رسول خدا(ص) پیش از آنکه خدا ایشان را به بیان ولایت فرمان دهد از بیان آن بیم داشت، بلکه خدا بر او[بیان ولایت را] واجب کرد همان گونه که[بیان] نماز، زکات، روزه و حج را واجب گرداند. | نزد ابوجعفر(ع) نشسته بودم که مردى آمد و از حضرت پرسید: برایم بگو آیا ولایت على از سوى خداست یا از سوى رسولش؟ ابوجعفر(ع) خشمگین شد سپس فرمود: واى بر تو! رسول خدا(ص) پیش از آنکه خدا ایشان را به بیان ولایت فرمان دهد از بیان آن بیم داشت، بلکه خدا بر او[بیان ولایت را] واجب کرد همان گونه که[بیان] نماز، زکات، روزه و حج را واجب گرداند.<ref>الکافی؛ج۱،ص۲۸۹.</ref> | ||
3ـ ابو محمد قاسم بن علاء ـ رحمه الله ـ مرفوعاًً از عبدالعزیز بن مسلم نقل کرده است که گفت: | 3ـ ابو محمد قاسم بن علاء ـ رحمه الله ـ مرفوعاًً از عبدالعزیز بن مسلم نقل کرده است که گفت: | ||
خط ۳۵۹: | خط ۳۵۹: | ||
آن گاه خداى تعالى ابراهیم را تکریم نموده و ذریّه اى را از برگزیدگان و پاکان قرار داده است و سپس فرموده است: و وهبنا له اسحاق و یعقوب نافلة و کلاً جعلنا صالحین. وجعلناهم ائمة یهدون بامرنا و اوحینا الیهم فعل الخیرات و اقام الصلوة و ایتاء الزکوة و کانوا لناعابدین. | آن گاه خداى تعالى ابراهیم را تکریم نموده و ذریّه اى را از برگزیدگان و پاکان قرار داده است و سپس فرموده است: و وهبنا له اسحاق و یعقوب نافلة و کلاً جعلنا صالحین. وجعلناهم ائمة یهدون بامرنا و اوحینا الیهم فعل الخیرات و اقام الصلوة و ایتاء الزکوة و کانوا لناعابدین. | ||
پس فرزندان ابراهیم امامت را یکى پس از دیگرى به ارث مى بردند و این وراثت، عصرى پس از عصر دیگر ادامه داشت تا به پیامبر اسلام(ص) رسید و خداى تعالى او را وارث ابراهیم گردانید و فرمود: انّ اولى الناس بإبراهیم الذین اتبعوه و هذاالنبى و الذین امنوا والله ولىّ المومنین این شأن مخصوص پیامبر بود که على(ع) آن را به ارث برد و این به فرمان خدا بود بنابه آنچه که خود واجب فرموده بود. به این ترتیب در فرزندان او برگزیدگانى بودند که خداوند به آنان علم و ایمان داده بود، که فرمود: و قال الذین اوتوا العلم و الایمان لقد لبثتم فى کتاب الله إلى یوم البعث…، و این مرتبه علم و ایمان تا روز رستاخیر تنها در فرزندان على(ع) خواهد بود؛ چرا که پس از محمد(ص) پیامبرى نخواهد آمد.این نادانان از کجا براى خود حق انتخاب قائلند؟. | پس فرزندان ابراهیم امامت را یکى پس از دیگرى به ارث مى بردند و این وراثت، عصرى پس از عصر دیگر ادامه داشت تا به پیامبر اسلام(ص) رسید و خداى تعالى او را وارث ابراهیم گردانید و فرمود: انّ اولى الناس بإبراهیم الذین اتبعوه و هذاالنبى و الذین امنوا والله ولىّ المومنین این شأن مخصوص پیامبر بود که على(ع) آن را به ارث برد و این به فرمان خدا بود بنابه آنچه که خود واجب فرموده بود. به این ترتیب در فرزندان او برگزیدگانى بودند که خداوند به آنان علم و ایمان داده بود، که فرمود: و قال الذین اوتوا العلم و الایمان لقد لبثتم فى کتاب الله إلى یوم البعث…، و این مرتبه علم و ایمان تا روز رستاخیر تنها در فرزندان على(ع) خواهد بود؛ چرا که پس از محمد(ص) پیامبرى نخواهد آمد.این نادانان از کجا براى خود حق انتخاب قائلند؟.<ref>اصول کافی؛ج۱،ص۱۹۸.</ref> | ||
قول دوم | قول دوم | ||
خط ۳۷۳: | خط ۳۷۳: | ||
شمارى از عالمان شیعى ـ از پیشینیان و متأخران ـ به گردآورى احادیث بیعت غدیر پرداخته اند. از میان آنان علامه امینى است که در دایرة المعارف«الغدیر» چنین کرده است، و در آن شمارى از منابع برادران اهل سنت را آورده است که روایت کرده اند آیه اکمال دین در روز غدیر و پس از اعلان ولایت على(ع) از سوى پیامبر(ص) فرو فرستاده شده است. | شمارى از عالمان شیعى ـ از پیشینیان و متأخران ـ به گردآورى احادیث بیعت غدیر پرداخته اند. از میان آنان علامه امینى است که در دایرة المعارف«الغدیر» چنین کرده است، و در آن شمارى از منابع برادران اهل سنت را آورده است که روایت کرده اند آیه اکمال دین در روز غدیر و پس از اعلان ولایت على(ع) از سوى پیامبر(ص) فرو فرستاده شده است. | ||
خلاصه آنچه | خلاصه آنچه در«الغدیر»<ref>الغدیر؛ج1،ص198.</ref> آمده است به شرح ذیل است: | ||
از آیاتى که روز غدیر در شأن امیرمؤمنان على(ع) فرود آمده است این آیه شریفه است: الیوم اکملت لکم دینکم و اتممت علیکم نعمتى و رضیت لکم الاسلام دینا…، از آنجا که این نص مورد تأیید و تأکید نصوص فراوانى است راهى جز تسلیم در برابر مفاد آن نیست. برخى از نصوص، چنین است: | از آیاتى که روز غدیر در شأن امیرمؤمنان على(ع) فرود آمده است این آیه شریفه است: الیوم اکملت لکم دینکم و اتممت علیکم نعمتى و رضیت لکم الاسلام دینا…، از آنجا که این نص مورد تأیید و تأکید نصوص فراوانى است راهى جز تسلیم در برابر مفاد آن نیست. برخى از نصوص، چنین است: | ||
خط ۴۰۹: | خط ۴۰۹: | ||
سیوطى در«الاتقان» چنین آورده است: | سیوطى در«الاتقان» چنین آورده است: | ||
از جمله آنها(یعنى آیاتى که در سفر نازل شده است) آیه الیوم اکملت لکم دینکم… است. در روایت صحیح از عمر است که این آیه در شام عرفه، روز جمعه سال حجةالوداع نازل شده است. این روایت را طرق فروانى است، ابن مردویه از ابوسعید خدرى نقل کرده است که: این آیه روز غدیرخم نازل گردیده است، و همانند آن را از حدیث ابوهریره آورده که در آن چنین آمده است: روز نزول این آیه هیجدهم ذو الحجة، روز بازگشت از حجةالوداع بود. و هیچ یک صحیح نیست. | از جمله آنها(یعنى آیاتى که در سفر نازل شده است) آیه الیوم اکملت لکم دینکم… است. در روایت صحیح از عمر است که این آیه در شام عرفه، روز جمعه سال حجةالوداع نازل شده است. این روایت را طرق فروانى است، ابن مردویه از ابوسعید خدرى نقل کرده است که: این آیه روز غدیرخم نازل گردیده است، و همانند آن را از حدیث ابوهریره آورده که در آن چنین آمده است: روز نزول این آیه هیجدهم ذو الحجة، روز بازگشت از حجةالوداع بود. و هیچ یک صحیح نیست.<ref>الاتقان؛ج1،ص75.</ref> | ||
در«درّالمنثور» چنین آمده است: | در«درّالمنثور» چنین آمده است: | ||
خط ۴۱۵: | خط ۴۱۵: | ||
ابن مردویه و ابن عساکر به سندى ضعیف از ابوسعید خدرى نقل کرده اند که گفت: هنگامى که رسول خدا در روز غدیرخم على را نصب کرد و ولایت او را اعلان نمود، جبرئیل بر او فرود آمد و این آیه را آورد: الیوم اکملت لکم دینکم…. | ابن مردویه و ابن عساکر به سندى ضعیف از ابوسعید خدرى نقل کرده اند که گفت: هنگامى که رسول خدا در روز غدیرخم على را نصب کرد و ولایت او را اعلان نمود، جبرئیل بر او فرود آمد و این آیه را آورد: الیوم اکملت لکم دینکم…. | ||
ابن مردویه و خطیب و ابن عساکر به سندى ضعیف از ابوهریره نقل کرده اند که چنین گفت: روز غدیرخم یعنى روز هیجدهم ذو الحجة پیامبر ـ صلى الله علیه وسلم ـ چنین گفت: من کنت مولاه فعلى مولاه، پس آنگاه خدا این آیه را فرستاد: الیوم اکملت لکم دینکم…. | ابن مردویه و خطیب و ابن عساکر به سندى ضعیف از ابوهریره نقل کرده اند که چنین گفت: روز غدیرخم یعنى روز هیجدهم ذو الحجة پیامبر ـ صلى الله علیه وسلم ـ چنین گفت: من کنت مولاه فعلى مولاه، پس آنگاه خدا این آیه را فرستاد: الیوم اکملت لکم دینکم….<ref>درّالمنثور؛ج2،ص259.</ref> | ||
البته ضعیف شمردن این دو حدیث از سوى سیوطى یا ضعیف شمردن سایر احادیث از سوى دیگران به این معنا نیست که اینان حدیث غدیر را ضعیف شمرده اند، بلکه مى گویند حدیث غدیر صحیح است، امام آیه اکمال دین پیش از آن روز نازل شده است، و در این ادّعا به سخن خلیفه، عمر، تمسک مى کنند که در صحاح آنان آمده است. پس به طورى که خواهیم دید مشکل آنان سخن عمر است که براى اثبات آن هر حدیث مغایر آن را ضعیف مى شمارند هر چند راویان آن مورد وثوق باشند. | البته ضعیف شمردن این دو حدیث از سوى سیوطى یا ضعیف شمردن سایر احادیث از سوى دیگران به این معنا نیست که اینان حدیث غدیر را ضعیف شمرده اند، بلکه مى گویند حدیث غدیر صحیح است، امام آیه اکمال دین پیش از آن روز نازل شده است، و در این ادّعا به سخن خلیفه، عمر، تمسک مى کنند که در صحاح آنان آمده است. پس به طورى که خواهیم دید مشکل آنان سخن عمر است که براى اثبات آن هر حدیث مغایر آن را ضعیف مى شمارند هر چند راویان آن مورد وثوق باشند. | ||
خط ۴۲۳: | خط ۴۲۳: | ||
قول خلیفه دوم، عمر، این است که آیه اکمال دین در حجةالوداع و در جمعه روز عرفه،نازل گردیده است. قول مشهور در نزد برادران اهل سنت نیز همین است. بخارى در«صحیح» چنین روایت کرده است: | قول خلیفه دوم، عمر، این است که آیه اکمال دین در حجةالوداع و در جمعه روز عرفه،نازل گردیده است. قول مشهور در نزد برادران اهل سنت نیز همین است. بخارى در«صحیح» چنین روایت کرده است: | ||
طارق بن شهاب از عمر بن خطاب ـ رضى الله عنه ـ حکایت مردى یهودى را نقل مى کند که گفت: اى امیرمؤمنان در کتاب شما آیه اى است که آن را همواره مى خوانید، اگر این آیه بر ما جماعت یهود فرستاده شده بود هر آینه آن روز را عید مى گرفتیم. خلیفه از او پرسید: کدام آیه است؟ پاسخ داد: الیوم اکملت لکم دینکم و اتممت علیکم نعمتى و رضیت لکم الاسلام دیناً، عمر گفت: ما آن روز و مکانى که این آیه در آن بر پیامبر ـ صلى الله علیه و سلم ـ فرود آمد را مى شناسیم، آن روز، جمعه و در عرفه بود. | طارق بن شهاب از عمر بن خطاب ـ رضى الله عنه ـ حکایت مردى یهودى را نقل مى کند که گفت: اى امیرمؤمنان در کتاب شما آیه اى است که آن را همواره مى خوانید، اگر این آیه بر ما جماعت یهود فرستاده شده بود هر آینه آن روز را عید مى گرفتیم. خلیفه از او پرسید: کدام آیه است؟ پاسخ داد: الیوم اکملت لکم دینکم و اتممت علیکم نعمتى و رضیت لکم الاسلام دیناً، عمر گفت: ما آن روز و مکانى که این آیه در آن بر پیامبر ـ صلى الله علیه و سلم ـ فرود آمد را مى شناسیم، آن روز، جمعه و در عرفه بود.<ref>صحیح بخاری؛ج1،ص16.مضمون این حدیث همچنین در همین منبع؛ج5،ص127وج8،ص137 آمده است.</ref> | ||
عموم منابع روایى برادران اهل سنت این روایت بخارى و مشابه آن را به طرق متعدد روایت کرده اند، و به این ترتیب بر ایشان ثابت گردیده که خلیفه، عمر، گفته است این آیه در روز غدیر نازل نشده است، و از این روز هر آنچه را که مخالف این ادعاست ردّ کرده اند. | عموم منابع روایى برادران اهل سنت این روایت بخارى و مشابه آن را به طرق متعدد روایت کرده اند، و به این ترتیب بر ایشان ثابت گردیده که خلیفه، عمر، گفته است این آیه در روز غدیر نازل نشده است، و از این روز هر آنچه را که مخالف این ادعاست ردّ کرده اند. | ||
خط ۴۴۳: | خط ۴۴۳: | ||
2ـ اگر کوتاه بیاییم و بگوییم احادیث اهل بیت(ع) درباره سبب نزول آیه اکمال دین و احادیث سنّى، موافق چیزى بیش از رأى اهل بیت(ع) در این باب نیست، و به این ترتیب تعارض میان اقوال اصحاب، درباره سبب نزول آیه است؛ یا به عبارت دیگر تعارض میان قول یک صحابى و قول برخى امامان(ع) است، آن گاه مى گوییم: پیامبر(ص)امتش راسفارش فرمود تا دین را ازاهل بیتش بگیرند،نه ازاصحابش این موضوع در حدیث ثقلین ـ که نزد همه حدیثى صحیح و متواتر است ـ آمده است. حدیث ثقلین سخن رسول خدا(ص) است که در«مسند احمد» آمده است: | 2ـ اگر کوتاه بیاییم و بگوییم احادیث اهل بیت(ع) درباره سبب نزول آیه اکمال دین و احادیث سنّى، موافق چیزى بیش از رأى اهل بیت(ع) در این باب نیست، و به این ترتیب تعارض میان اقوال اصحاب، درباره سبب نزول آیه است؛ یا به عبارت دیگر تعارض میان قول یک صحابى و قول برخى امامان(ع) است، آن گاه مى گوییم: پیامبر(ص)امتش راسفارش فرمود تا دین را ازاهل بیتش بگیرند،نه ازاصحابش این موضوع در حدیث ثقلین ـ که نزد همه حدیثى صحیح و متواتر است ـ آمده است. حدیث ثقلین سخن رسول خدا(ص) است که در«مسند احمد» آمده است: | ||
از ابوسعید نقل شده که گفت: رسول خدا ـ صلى الله علیه و سلم ـ فرمود: انى تارک فیکم الثقلین احدهما اکبر من الآخر: کتاب الله حبل ممدود من السماءِ إلى الارض و عترتى اهل بیتى، وانهما لن یفترقا حتى یردا علىّ الحوض. | از ابوسعید نقل شده که گفت: رسول خدا ـ صلى الله علیه و سلم ـ فرمود: انى تارک فیکم الثقلین احدهما اکبر من الآخر: کتاب الله حبل ممدود من السماءِ إلى الارض و عترتى اهل بیتى، وانهما لن یفترقا حتى یردا علىّ الحوض.<ref>مسند احمد ابن حنبل؛ج3،ص14 ونیزج3،ص17و26و59ونیزج4،ص366و371.</ref> | ||
این حدیث را همچنین«سنن | این حدیث را همچنین«سنن دارمى»<ref>سنن دارمی؛ج2،ص431.</ref> و«صحیح مسلم»<ref>صحیح مسلم؛ج7،ص122.</ref>و«مستدرک»<ref>المستدرک علی الصحیحین؛ج3،ص109و148.</ref> روایت کرده اند و آن را بر اساس معیار بخارى و مسلم و دیگران صحیح دانسته است. همچنین بیهقى در«سُنن» خود این حدیث را آورده<ref>سنن بیهقی؛ج2،ص148.</ref>و دیگران نیز به نقل آن پرداخته اند. | ||
حدیث ثقلین که در درجه عالى صحت قرار دارد، اگر بر این مطلب که منبع و مرجع دین پس از پیامبر(ص) منحصر در اهل بیت او(ع)ا ست دلالت نکنند، دست کم بر ترجیح قول آنان در هنگام تعارض با دیگران دلالت دارد. | حدیث ثقلین که در درجه عالى صحت قرار دارد، اگر بر این مطلب که منبع و مرجع دین پس از پیامبر(ص) منحصر در اهل بیت او(ع)ا ست دلالت نکنند، دست کم بر ترجیح قول آنان در هنگام تعارض با دیگران دلالت دارد. | ||
خط ۴۵۱: | خط ۴۵۱: | ||
3ـ وانگهى روایتى که از عمر نقل شده خود دچار تعارض است. برخى از او روایت کرده اند که روز عرفه در حجةالوداع، روز پنج شنبه بوده است و نه جمعه. نسایى در«سنن» خود مى گوید: | 3ـ وانگهى روایتى که از عمر نقل شده خود دچار تعارض است. برخى از او روایت کرده اند که روز عرفه در حجةالوداع، روز پنج شنبه بوده است و نه جمعه. نسایى در«سنن» خود مى گوید: | ||
اسحاق بن ابراهیم به ما خبر داد که عبدالله بن ادریس به نقل از پدرش و او از قیس بن مسلم و وى از طارق بن شهاب نقل کرده است که گفت: شخصى یهودى به عمر گفت: اگر این آیه، یعنى آیه الیوم اکملت لکم دینکم… بر ما فرود آمده بود آن را عید مى گرفتیم. عمر گفت: من روز و شب نزول این آیه را مى دانم، شب جمعه بود و ما با رسول خدا ـ صلى الله علیه و سلم ـ در عرفات بودیم. | اسحاق بن ابراهیم به ما خبر داد که عبدالله بن ادریس به نقل از پدرش و او از قیس بن مسلم و وى از طارق بن شهاب نقل کرده است که گفت: شخصى یهودى به عمر گفت: اگر این آیه، یعنى آیه الیوم اکملت لکم دینکم… بر ما فرود آمده بود آن را عید مى گرفتیم. عمر گفت: من روز و شب نزول این آیه را مى دانم، شب جمعه بود و ما با رسول خدا ـ صلى الله علیه و سلم ـ در عرفات بودیم.<ref>سنن نسایی؛ج5،ص251.</ref> | ||
شگفت این که نسایى خود از عمر روایت مى کند که این آیه در عرفات و در روز جمعه نازل شد!71 | شگفت این که نسایى خود از عمر روایت مى کند که این آیه در عرفات و در روز جمعه نازل شد!<ref>همان؛ج8،ص114.</ref>71 | ||
4ـ بخارى گفته است سفیان ثورى، که از پیشوایان حدیث و کلام در نزد آنان است، با این قول که نزول آیه روز عرفه و در روز جمعه بوده موافق نیست. عبارت بخارى این است:«قال سفیان و أشک کان یوم الجمعه ام لا…».72 | 4ـ بخارى گفته است سفیان ثورى، که از پیشوایان حدیث و کلام در نزد آنان است، با این قول که نزول آیه روز عرفه و در روز جمعه بوده موافق نیست. عبارت بخارى این است:«قال سفیان و أشک کان یوم الجمعه ام لا…».<ref>صحیح بخاری؛ج5،ص127.</ref>72 | ||
روایات فراوانى وجود دارد که تردید سفیان را تأیید مى کند، بلکه ـ چنانکه خواهد آمد ـ چنین مى نماید که سفیان با خلیفه و گروهى که او گماشته بود تا همه روایات مربوط به حوادث حجةالوداع و بلکه حوادث تاریخ را بر اساس این که روز عرفه روز جمعه بوده است تنظیم کنند، مدارا مى کرد. | روایات فراوانى وجود دارد که تردید سفیان را تأیید مى کند، بلکه ـ چنانکه خواهد آمد ـ چنین مى نماید که سفیان با خلیفه و گروهى که او گماشته بود تا همه روایات مربوط به حوادث حجةالوداع و بلکه حوادث تاریخ را بر اساس این که روز عرفه روز جمعه بوده است تنظیم کنند، مدارا مى کرد. | ||
خط ۴۸۹: | خط ۴۸۹: | ||
10ـ اگر روز عرفه، روز جمعه بوده است بیقین پیامبر(ص) با مسلمانان نماز جمعه مى خواند، در حالى که هیچ کس نگفته است که آن حضرت نماز جمعه خواندند، بلکه نسایى روایت کرده است که پیامبر(ص) نماز ظهر و عصر گذارند و به نظر مى رسد نسایى با سفیان ثورى موافق است و نه با خلیفه عمر، وى در«سنن» خود عنوان«جمع بین نماز ظهر و عصر در عرفه» را آورده و ذیل آن از جابربن عبدالله روایت کرده است که گفت: | 10ـ اگر روز عرفه، روز جمعه بوده است بیقین پیامبر(ص) با مسلمانان نماز جمعه مى خواند، در حالى که هیچ کس نگفته است که آن حضرت نماز جمعه خواندند، بلکه نسایى روایت کرده است که پیامبر(ص) نماز ظهر و عصر گذارند و به نظر مى رسد نسایى با سفیان ثورى موافق است و نه با خلیفه عمر، وى در«سنن» خود عنوان«جمع بین نماز ظهر و عصر در عرفه» را آورده و ذیل آن از جابربن عبدالله روایت کرده است که گفت: | ||
رسول خدا ـ صلى الله علیه وسلم ـ حرکت کرد تا به عرفه رسید، در آنجا خیمه اى را دید که براى ایشان، در«نَمِرة» بر پا شده بود. در آن خیمه فرود آمد تا آنکه خورشید بر آمد، آنگاه فرمود تا براى ایشان ناقه بیاورند، آوردند، حضرت حرکت کرد تا به میانه وادى عرفه رسید، در آنجا ماندند و براى مردم سخن گفتند، سپس بلال اذان گفت و پیامبر نماز ظهر و عصر را بدون فاصله میان آن دو به جا آوردند.73 | رسول خدا ـ صلى الله علیه وسلم ـ حرکت کرد تا به عرفه رسید، در آنجا خیمه اى را دید که براى ایشان، در«نَمِرة» بر پا شده بود. در آن خیمه فرود آمد تا آنکه خورشید بر آمد، آنگاه فرمود تا براى ایشان ناقه بیاورند، آوردند، حضرت حرکت کرد تا به میانه وادى عرفه رسید، در آنجا ماندند و براى مردم سخن گفتند، سپس بلال اذان گفت و پیامبر نماز ظهر و عصر را بدون فاصله میان آن دو به جا آوردند.<ref>سنن نسایی؛ج1،ص290.</ref>73 | ||
اما این پاسخ که نماز جمعه در سفر ساقط مى گردد، مورد اختلاف فقهاست، و اگر درست مى بود که روز عرفه مصادف با جمعه بود و پیامبر نماز جمعه نخواندند، بیقین راویان حجةالوداع آن را نقل مى کردند. | اما این پاسخ که نماز جمعه در سفر ساقط مى گردد، مورد اختلاف فقهاست، و اگر درست مى بود که روز عرفه مصادف با جمعه بود و پیامبر نماز جمعه نخواندند، بیقین راویان حجةالوداع آن را نقل مى کردند. | ||
خط ۵۰۱: | خط ۵۰۱: | ||
پس خبرى که نقل شده است از طریق ابراهیم بن ابى یحیى و او از عبدالعزیز بن عمر و وى از حسن بن مسلم که گفت: روز ترویه با روز جمعه مصادف گردید و پیامبر ـ علیه السلام ـ در حج بود و فرمود: هر کس از شما مى تواند در منى نماز ظهر بگذارد چنین کند، و خود نیز در منى نماز ظهر به جا آوردند و خطبه نخواندند…. این خبرى جعلى است و در آن تمام اسباب فساد جمع است: ابراهیم بن ابى یحیى به کذب از او یاد شده و به طور کلى مطرود است. دیگر اینکه این خبر مرسل است و در آن از ابن زبیر همراه با ابن ابى یحیى حجاج بن أرطاة نقل شده و روایت او از اعتبار ساقط است وانگهى کذب این خبر آشکار است، زیرا روز ترویه(روز هشتم ذو الحجة)، در حجةالوداعِ پیامبر ـ علیه السلام ـ روز پنچ شنبه بوده است و روز عرفه، روز جمعه، این از طریق بخارى روایت شده است…. | پس خبرى که نقل شده است از طریق ابراهیم بن ابى یحیى و او از عبدالعزیز بن عمر و وى از حسن بن مسلم که گفت: روز ترویه با روز جمعه مصادف گردید و پیامبر ـ علیه السلام ـ در حج بود و فرمود: هر کس از شما مى تواند در منى نماز ظهر بگذارد چنین کند، و خود نیز در منى نماز ظهر به جا آوردند و خطبه نخواندند…. این خبرى جعلى است و در آن تمام اسباب فساد جمع است: ابراهیم بن ابى یحیى به کذب از او یاد شده و به طور کلى مطرود است. دیگر اینکه این خبر مرسل است و در آن از ابن زبیر همراه با ابن ابى یحیى حجاج بن أرطاة نقل شده و روایت او از اعتبار ساقط است وانگهى کذب این خبر آشکار است، زیرا روز ترویه(روز هشتم ذو الحجة)، در حجةالوداعِ پیامبر ـ علیه السلام ـ روز پنچ شنبه بوده است و روز عرفه، روز جمعه، این از طریق بخارى روایت شده است…. | ||
اگر کسى بگوید: در همه اخبار تنها چنین آمده است که رسول خدا ـ علیه السلام ـ در عرفه بین نماز ظهر و عصر جمع کرد، مى گوییم: آرى، ولى نماز جمعه نیز خود نماز ظهر است و در هیچ یک از اخبار وارد نشده است که حضرت آن نماز را به جهر نخواند. جهر خواندن نیز واجب نیست و تنها تفاوت حکم در این است که نماز جماعتِ ظهر جمعه در سفر و حَضَر دو رکعت است.74 | اگر کسى بگوید: در همه اخبار تنها چنین آمده است که رسول خدا ـ علیه السلام ـ در عرفه بین نماز ظهر و عصر جمع کرد، مى گوییم: آرى، ولى نماز جمعه نیز خود نماز ظهر است و در هیچ یک از اخبار وارد نشده است که حضرت آن نماز را به جهر نخواند. جهر خواندن نیز واجب نیست و تنها تفاوت حکم در این است که نماز جماعتِ ظهر جمعه در سفر و حَضَر دو رکعت است.<ref>المحلّی؛ج7،ص272.</ref>74 | ||
پاسخ این سخن این است که اگر روز عرفه با روز جمعه مصادف بوده و پیامبر(ص) نماز ظهر را به جهر خواند تا نماز جمعه باشد ـ چنانکه ابن حزم ادعا کرده است ـ بیقین راویان حجةالوداع این موضوع را نقل مى کردند. | پاسخ این سخن این است که اگر روز عرفه با روز جمعه مصادف بوده و پیامبر(ص) نماز ظهر را به جهر خواند تا نماز جمعه باشد ـ چنانکه ابن حزم ادعا کرده است ـ بیقین راویان حجةالوداع این موضوع را نقل مى کردند. | ||
خط ۵۱۳: | خط ۵۱۳: | ||
سیوطى در«درّالمنثور» مى گوید: | سیوطى در«درّالمنثور» مى گوید: | ||
ابن جریر از ابن جریح نقل کرده که گفت: پیامبر ـ صلى الله علیه و سلم ـ پس از نزول این آیه، هشتاد و یک شب در این جهان باقى ماند. منظور آیه الیوم اکملت لکم دینکم… است.75 | ابن جریر از ابن جریح نقل کرده که گفت: پیامبر ـ صلى الله علیه و سلم ـ پس از نزول این آیه، هشتاد و یک شب در این جهان باقى ماند. منظور آیه الیوم اکملت لکم دینکم… است.<ref>درّالمنثور؛ج2،ص59.همانند این نقل همچنین در؛ج2،ص257 به نقل ازبیهقی در«شعب الایمان»آمده است.</ref>75 | ||
ابن حجر در«تلخیص الحبیر» حاشیه«مجمع الغووى» مى گوید: | ابن حجر در«تلخیص الحبیر» حاشیه«مجمع الغووى» مى گوید: | ||
ابوعبید از حجاج و او از ابن جریح نقل کرده است که پیامبر ـ صلى الله علیه و سلم ـ پس از نزول آیه الیوم اکملت لکم دینکم… تنها هشتاد و یک شب زنده بود.76 | ابوعبید از حجاج و او از ابن جریح نقل کرده است که پیامبر ـ صلى الله علیه و سلم ـ پس از نزول آیه الیوم اکملت لکم دینکم… تنها هشتاد و یک شب زنده بود.<ref>تلخیص الحبیر؛ج7،ص3.</ref>76 | ||
علامه امینى در«الغدیر» چنین آورده است: | علامه امینى در«الغدیر» چنین آورده است: | ||
خط ۵۲۳: | خط ۵۲۳: | ||
قولى که[نزد آنان] معتبر است و روایات وارد در تفسیر رازى(ج3،ص529) به نقل از صاحبان اخبار و آثار بر آن تأکید دارد این است که: هنگامى که این آیه بر پیامبر ـ صلى الله علیه و سلم ـ نازل گردید، عمر آن حضرت پس از آن زمان بیش از هشتاد و یک یا هشتاد و دو روز دوام نداشت. درست همین سخن را«ابوالسعود» در تفسیرش، در حاشیه تفسیر رازى(ج3، ص523) ثابت دانسته است، و مؤرخان آنان گفته اند: وفات پیامبر(ص) در دوازدهم ربیع الاول بوده است. گویا در قول مورخان مسامحه اى است به افزودن یک روز بر هشتادو دو روز پس از خارج کردن روز غدیر و روز وفاتِ پیامبر و محاسبه ما بین این دو روز. | قولى که[نزد آنان] معتبر است و روایات وارد در تفسیر رازى(ج3،ص529) به نقل از صاحبان اخبار و آثار بر آن تأکید دارد این است که: هنگامى که این آیه بر پیامبر ـ صلى الله علیه و سلم ـ نازل گردید، عمر آن حضرت پس از آن زمان بیش از هشتاد و یک یا هشتاد و دو روز دوام نداشت. درست همین سخن را«ابوالسعود» در تفسیرش، در حاشیه تفسیر رازى(ج3، ص523) ثابت دانسته است، و مؤرخان آنان گفته اند: وفات پیامبر(ص) در دوازدهم ربیع الاول بوده است. گویا در قول مورخان مسامحه اى است به افزودن یک روز بر هشتادو دو روز پس از خارج کردن روز غدیر و روز وفاتِ پیامبر و محاسبه ما بین این دو روز. | ||
به هر تقدیر این قول به حقیقت نزدیکتر است تا آنکه گفته شود نزول آیه اکمال دین در روز عرفه بود است، چنانکه در«صحیح بخارى» و «صحیح مسلم» و غیر آنها آمده است؛ زیرا در این صورت شمار روزها از هشتاد و یکى و دو روز بیشتر مى شود.77 | به هر تقدیر این قول به حقیقت نزدیکتر است تا آنکه گفته شود نزول آیه اکمال دین در روز عرفه بود است، چنانکه در«صحیح بخارى» و «صحیح مسلم» و غیر آنها آمده است؛ زیرا در این صورت شمار روزها از هشتاد و یکى و دو روز بیشتر مى شود.<ref>الغدیر؛ج1،ص230.</ref>77 | ||
ما برادرانمان را به آنچه خود ملتزم شده اند الزام مى کنیم، وگرنه این روایت را قبول نداریم؛زیرا آنچه در نظر ما مورد اعتماد است این است که آیه اکمال دین روز هیجدهم ذو الحجه نازل شده است و رحلت پیامبر گرامى اسلام(ص) روز بیست و هشتم صفر واقع شده، پس فاصله میان زمان نزول آیه و وفات حضرت حدود هفتاد روز بوده است. چنانکه آن دسته از روایات اهل سنت نیز که نزول این آیه را در روز دوشنبه مى دانند، با این نظر، یعنى نزول آیه در روز عرفه و وفات پیامبر در دوازدهم ربیع، در تعارض هستند. بیهقى در«دلائل النبوة» از ابن عباس نقل مى کند که گفت: | ما برادرانمان را به آنچه خود ملتزم شده اند الزام مى کنیم، وگرنه این روایت را قبول نداریم؛زیرا آنچه در نظر ما مورد اعتماد است این است که آیه اکمال دین روز هیجدهم ذو الحجه نازل شده است و رحلت پیامبر گرامى اسلام(ص) روز بیست و هشتم صفر واقع شده، پس فاصله میان زمان نزول آیه و وفات حضرت حدود هفتاد روز بوده است. چنانکه آن دسته از روایات اهل سنت نیز که نزول این آیه را در روز دوشنبه مى دانند، با این نظر، یعنى نزول آیه در روز عرفه و وفات پیامبر در دوازدهم ربیع، در تعارض هستند. بیهقى در«دلائل النبوة» از ابن عباس نقل مى کند که گفت: | ||
پیامبر شما(ص) در روز دوشنبه زاده شد، و روز دوشنبه به نبوّت رسید و روز دوشنبه از مکه خارج شد و روز دوشنبه مکه را فتح کرد و روز دوشنبه سوره مائده(الیوم اکملت لکم دینکم…) بر او نازل شد و روز دوشنبه از دنیا رفت.78 | پیامبر شما(ص) در روز دوشنبه زاده شد، و روز دوشنبه به نبوّت رسید و روز دوشنبه از مکه خارج شد و روز دوشنبه مکه را فتح کرد و روز دوشنبه سوره مائده(الیوم اکملت لکم دینکم…) بر او نازل شد و روز دوشنبه از دنیا رفت.<ref>دلائل النبوة؛ج7،ص233.</ref>78 | ||
هیثمى در«مجمع الزوائد» گفته است: | هیثمى در«مجمع الزوائد» گفته است: | ||
این روایت را احمد و طبرانى در الکبیر نقل کرده اند و طبرانى به آن چنین افزوده است: و فتح بدر در روز دوشنبه بود و نزول سوره مائده(الیوم اکملت لکم دینکم…) در روز دوشنبه بود. در این روایت«ابن لهیعه» وجود دارد که ضعیف است اما بقیه رجال آن ثقه هستند و روایاتشان صحیح است.79 | این روایت را احمد و طبرانى در الکبیر نقل کرده اند و طبرانى به آن چنین افزوده است: و فتح بدر در روز دوشنبه بود و نزول سوره مائده(الیوم اکملت لکم دینکم…) در روز دوشنبه بود. در این روایت«ابن لهیعه» وجود دارد که ضعیف است اما بقیه رجال آن ثقه هستند و روایاتشان صحیح است.<ref>مجمع الزوائد؛ج1،ص196.</ref>79 | ||
ضعف ابن لهیعه در این حدیث در نظر برادران سنى قابل حل است. وانگهى این حدیث به طرق دیگرى نیز روایت شده که این شخص در آن نیست، اما دلیل حقیقى ضعف این شخص مخالف او با قول خلیفه عمر است و از این رو در«درّالمنثور» چنین آمده است: | ضعف ابن لهیعه در این حدیث در نظر برادران سنى قابل حل است. وانگهى این حدیث به طرق دیگرى نیز روایت شده که این شخص در آن نیست، اما دلیل حقیقى ضعف این شخص مخالف او با قول خلیفه عمر است و از این رو در«درّالمنثور» چنین آمده است: | ||
و ابن جریر به سند ضعیف از ابن عباس نقل کرده که گفت: پیامبر شما روز دوشنبه به دنیا آمد و ….80 | و ابن جریر به سند ضعیف از ابن عباس نقل کرده که گفت: پیامبر شما روز دوشنبه به دنیا آمد و ….<ref>درّالمنثور؛ج2،ص259.</ref>80 | ||
ابن کثیر بشدت به این حدیث حمله کرد و گفته است این حدیث به صرف مخالفتش با قول عمر مردود است. او در«سیرةالنبویّة» مى گوید: | ابن کثیر بشدت به این حدیث حمله کرد و گفته است این حدیث به صرف مخالفتش با قول عمر مردود است. او در«سیرةالنبویّة» مى گوید: | ||
خط ۵۴۱: | خط ۵۴۱: | ||
تنها احمد این حدیث را آورده و عمر و ابن بکیر آن را از ابن لهیعه روایت کرده و چنین افزوده: سوره مائده(الیوم اکملت لکم دینکم…) روز دوشنبه نازل شده است، و به همین ترتیب برخى آن را از موسى بن داود روایت کرده اند و او نیز چنین افزوده است: واقعه بدر نیز روز دوشنبه بود. از جمله کسانى که گوینده این حدیث است یزیدبن حبیب است، و این حدیث بجّد مورد انکار است. | تنها احمد این حدیث را آورده و عمر و ابن بکیر آن را از ابن لهیعه روایت کرده و چنین افزوده: سوره مائده(الیوم اکملت لکم دینکم…) روز دوشنبه نازل شده است، و به همین ترتیب برخى آن را از موسى بن داود روایت کرده اند و او نیز چنین افزوده است: واقعه بدر نیز روز دوشنبه بود. از جمله کسانى که گوینده این حدیث است یزیدبن حبیب است، و این حدیث بجّد مورد انکار است. | ||
ابن عساکر مى گوید: آنچه محفوظ است این است که روز بدر و روز نزول الیوم اکملت لکم دینکم…، روز جمعه بوده است، سخن ابن عساکر درست است.81 | ابن عساکر مى گوید: آنچه محفوظ است این است که روز بدر و روز نزول الیوم اکملت لکم دینکم…، روز جمعه بوده است، سخن ابن عساکر درست است.<ref>سیرةالنبویة؛ج1،ص198.</ref>81 | ||
ابن کثیر اسباب ضعف و علت انکار این حدیث را بیان نکرده است، از این رو گفتیم علتش مخالفت با قول عمر است، ولى سخن ابن عساکر پسندیده تر است، زیرا وى حدیث را به ضعف یا انکار متصف نکرده بلکه گفته است که این خبر با آنچه محفوظ است یعنى نزد آنان مشهور است(یعنى قول عمر) مخالف است. | ابن کثیر اسباب ضعف و علت انکار این حدیث را بیان نکرده است، از این رو گفتیم علتش مخالفت با قول عمر است، ولى سخن ابن عساکر پسندیده تر است، زیرا وى حدیث را به ضعف یا انکار متصف نکرده بلکه گفته است که این خبر با آنچه محفوظ است یعنى نزد آنان مشهور است(یعنى قول عمر) مخالف است. | ||
خط ۵۴۷: | خط ۵۴۷: | ||
به هر تقدیر اعتراض بر آنان به احادیث«دوشنبه» نیز الزام آنان به چیزى است که خود ملتزم هستند، وگرنه در نظر ما ثابت است که آیه اکمال دین در روز پنج شنبه ـ و در روایتى روز جمعه ـ نازل گردیده است. گرچه در نظر ما بعثت پیامبر(ص) و وفات آن حضرت روز دوشنبه بوده است، و على(ع) روز سه شنبه(یک روز پس از بعثت) با پیامبر(ص) نماز خوانده است، و سوره مائده در روز دوشنبه نازل گردیده است، البته نه تمام آن، بلکه بخشى ازآن، از جمله آیه تبلیغ و بعد آیه اکمال دین نازل شده است. | به هر تقدیر اعتراض بر آنان به احادیث«دوشنبه» نیز الزام آنان به چیزى است که خود ملتزم هستند، وگرنه در نظر ما ثابت است که آیه اکمال دین در روز پنج شنبه ـ و در روایتى روز جمعه ـ نازل گردیده است. گرچه در نظر ما بعثت پیامبر(ص) و وفات آن حضرت روز دوشنبه بوده است، و على(ع) روز سه شنبه(یک روز پس از بعثت) با پیامبر(ص) نماز خوانده است، و سوره مائده در روز دوشنبه نازل گردیده است، البته نه تمام آن، بلکه بخشى ازآن، از جمله آیه تبلیغ و بعد آیه اکمال دین نازل شده است. | ||
12ـ این قول که روز عرفه در آن سال روز جمعه بوده، با روایاتى که روز حرکت پیامبر(ص) را از مدینه روز پنج شنبه(چهار روز مانده به پایان ذو القعده) ثبت کرده اند، تعارض دارد. روایت مشهور از اهل بیت(ع) نیز چنین است، و این روایات با تاریخ نزول آیه در روز غدیر(هیجدهم ذوالحجه) هم سازگار هستند، زیرا سفر پیامبر(ص) در روز پنج شنبه، بیست و هفتم ذو القعده، چهار روز مانده به پایان ذو القعده، یعنى روزهاى پنج شنبه، جمعه، شنبه و یک شنبه آغاز شده، و اوّل ذو الحجه روز دوشنبه بوده، و ورود حضرت(ص) به مکه عصر روز پنج شنبه چهارم ذو الحجه، در آخر روز چهارم بوده است ـ چنانکه در «کافى» نیز روایت شده است 82، پس روز عرفه روز سه شنبه، و روز غدیر، پنج شنبه هجدهم ذو الحجه بوده است. | 12ـ این قول که روز عرفه در آن سال روز جمعه بوده، با روایاتى که روز حرکت پیامبر(ص) را از مدینه روز پنج شنبه(چهار روز مانده به پایان ذو القعده) ثبت کرده اند، تعارض دارد. روایت مشهور از اهل بیت(ع) نیز چنین است، و این روایات با تاریخ نزول آیه در روز غدیر(هیجدهم ذوالحجه) هم سازگار هستند، زیرا سفر پیامبر(ص) در روز پنج شنبه، بیست و هفتم ذو القعده، چهار روز مانده به پایان ذو القعده، یعنى روزهاى پنج شنبه، جمعه، شنبه و یک شنبه آغاز شده، و اوّل ذو الحجه روز دوشنبه بوده، و ورود حضرت(ص) به مکه عصر روز پنج شنبه چهارم ذو الحجه، در آخر روز چهارم بوده است ـ چنانکه در «کافى» نیز روایت شده است<ref>کافی؛ج4،ص245.</ref> 82، پس روز عرفه روز سه شنبه، و روز غدیر، پنج شنبه هجدهم ذو الحجه بوده است. | ||
نمونه هایى از روایات اهل بیت(ع) را در این خصوص مى آوریم: | نمونه هایى از روایات اهل بیت(ع) را در این خصوص مى آوریم: | ||
1ـ محمد بن ادریس در آخر«سرائر» به نقل از کتاب«مشیخه حسن بن محبوب» مى گوید: رسول خد(ص) چهار روز مانده به پایان ذو القعده از مدینه خارج شد و چهار روز از ذو الحجه گذشته به مکه وارد شد، از بالاى مکه، از را ه اهل مدینه، به مکه وارد و از پایین آن خارج گردید.83 | 1ـ محمد بن ادریس در آخر«سرائر» به نقل از کتاب«مشیخه حسن بن محبوب» مى گوید: رسول خد(ص) چهار روز مانده به پایان ذو القعده از مدینه خارج شد و چهار روز از ذو الحجه گذشته به مکه وارد شد، از بالاى مکه، از را ه اهل مدینه، به مکه وارد و از پایین آن خارج گردید.<ref>وسائل الشیعة؛ج9،ص318.</ref>83 | ||
2ـ … از ابى عبدالله(ع) روایت شده که فرمود: رسول خدا(ص) بیست حج به جا آوردند… رسول خدا(ص) ده سال در مدینه ماندند و به حج نرفتند تا این آیه بر او نازل گردید: و أذّن فى الناس بالحج یأتوک رجالاً و على کل ضامر یأتین من کل فجّ عمیق، پس حضرت موذّنان را امر فرمود تا با صداى بلند ندا سردهند که رسول خدا(ص) امسال به حج خواهند رفت. به این ترتیب اهالى مدینه و عوالى و اعراب آگاه شدند و براى همراهى در حج با پیامبر(ص) گرد آمدند، و اینان پیروان حضرت(ص) بودند، گوش به فرامین او مى سپردند و هرچه پیامبر(ص) مى فرمود و هر آنچه او انجام مى داد، همان مى کردند. حضرت رسول(ص) چهار روز مانده به پایان ذو القعده از مدینه خارج شدند، وقتى به ذوالحلیفه رسیدند هنگام ظهر بود. حضرت غسل کردند، آنگاه به سوى مسجد شجره حرکت کردند، در آن مسجد نماز ظهر خواندند و قصد حج مفرده کرده و خارج شدند تا به«بیداء» رسیدند. در یک فرسخى، مردم در دوطرف راه او به صف ایستادند، براى حج افراد لبیک گفتند و شصت و شش یا شصت و چهار حیوان براى قربانى به همراه بردند تا آنکه در پایان روز چهارم ذو الحجه به مکه رسیدند، طواف خانه را به هفت شوط انجام دادند و دو رکعت نماز پشت مقام ابراهیم گذاردند، سپس به سوى حَجَر رفته آن را استلام فرمودند….84 | 2ـ … از ابى عبدالله(ع) روایت شده که فرمود: رسول خدا(ص) بیست حج به جا آوردند… رسول خدا(ص) ده سال در مدینه ماندند و به حج نرفتند تا این آیه بر او نازل گردید: و أذّن فى الناس بالحج یأتوک رجالاً و على کل ضامر یأتین من کل فجّ عمیق، پس حضرت موذّنان را امر فرمود تا با صداى بلند ندا سردهند که رسول خدا(ص) امسال به حج خواهند رفت. به این ترتیب اهالى مدینه و عوالى و اعراب آگاه شدند و براى همراهى در حج با پیامبر(ص) گرد آمدند، و اینان پیروان حضرت(ص) بودند، گوش به فرامین او مى سپردند و هرچه پیامبر(ص) مى فرمود و هر آنچه او انجام مى داد، همان مى کردند. حضرت رسول(ص) چهار روز مانده به پایان ذو القعده از مدینه خارج شدند، وقتى به ذوالحلیفه رسیدند هنگام ظهر بود. حضرت غسل کردند، آنگاه به سوى مسجد شجره حرکت کردند، در آن مسجد نماز ظهر خواندند و قصد حج مفرده کرده و خارج شدند تا به«بیداء» رسیدند. در یک فرسخى، مردم در دوطرف راه او به صف ایستادند، براى حج افراد لبیک گفتند و شصت و شش یا شصت و چهار حیوان براى قربانى به همراه بردند تا آنکه در پایان روز چهارم ذو الحجه به مکه رسیدند، طواف خانه را به هفت شوط انجام دادند و دو رکعت نماز پشت مقام ابراهیم گذاردند، سپس به سوى حَجَر رفته آن را استلام فرمودند….<ref>کافی؛ج4،ص245.</ref>84 | ||
3ـ … العبدى از ابوسعید روایت کرده که رسول خدا(ص) مردم را در غدیرخم به سوى على(ع) فراخواند و فرمان داد تا خارهاى زیر درخت را برکنند، آن روز پنج شنبه بود. حضرت رسول(ص) مردم را خواست و بازوان على(ع) را گرفت و بالا برد به طورى که مردم سفیدى زیر بغل آن حضرت را دیدند، پس آن گاه پراکنده نگشتند تا این آیه فرو فرستاده شد: الیوم اکملت لکم دینکم و اتممت علیکم نعمتى و رضیت لکم الاسلام دیناً، پس رسول خدا(ص) فرمود: الله اکبر على اکمال الدین و اتمام النعمة و رضى الرب برسالتى وبالولایة لعلىّ من بعدى. و فرمود: هر کس من مولاى اویم پس(ازمن) على مولاى اوست، خدایا دوست بدار هرآن که وى را دوست دارد و دشمن دار آن که را با وى دشمنى ورزد و یارى فرما هر که را که یارى او کند.85 | 3ـ … العبدى از ابوسعید روایت کرده که رسول خدا(ص) مردم را در غدیرخم به سوى على(ع) فراخواند و فرمان داد تا خارهاى زیر درخت را برکنند، آن روز پنج شنبه بود. حضرت رسول(ص) مردم را خواست و بازوان على(ع) را گرفت و بالا برد به طورى که مردم سفیدى زیر بغل آن حضرت را دیدند، پس آن گاه پراکنده نگشتند تا این آیه فرو فرستاده شد: الیوم اکملت لکم دینکم و اتممت علیکم نعمتى و رضیت لکم الاسلام دیناً، پس رسول خدا(ص) فرمود: الله اکبر على اکمال الدین و اتمام النعمة و رضى الرب برسالتى وبالولایة لعلىّ من بعدى. و فرمود: هر کس من مولاى اویم پس(ازمن) على مولاى اوست، خدایا دوست بدار هرآن که وى را دوست دارد و دشمن دار آن که را با وى دشمنى ورزد و یارى فرما هر که را که یارى او کند.85 |
ویرایش