۴٬۰۶۴
ویرایش
جزبدون خلاصۀ ویرایش |
بدون خلاصۀ ویرایش |
||
خط ۲: | خط ۲: | ||
===موقعيت تاريخى=== | ===موقعيت تاريخى=== | ||
در لحظاتى كه خطابه پيامبر صلَّى اللَّه عليه و آله به اوج خود رسيد و حضرت جمله معروف | در لحظاتى كه خطابه پيامبر صلَّى اللَّه عليه و آله به اوج خود رسيد و حضرت جمله معروف {{متن عربی|مَنْ كُنْتُ مَوْلاهُ فَعَلِىٌّ مَوْلاهُ}} را بر زبان جارى فرمود، منافقين و به خصوص اصحاب صحيفه طاقتشان تمام شد و از همان مقابل منبر سخنانى بين خود رد و بدل كردند. با توجه به حساس بودن موقعيت و مقاصدى كه از گفتارشان داشتند، خداوند فوراً آياتى در رد آنان نازل كرد و حتى عين الفاظ آنان را در متن آنها مطرح كرد تا هر گونه شک و شبهه و تخريب اذهان از ساحت غدير و ولايت به دور باشد. از جمله سخنان آنان اين بود كه گفتند: «او را نمىبينيد كه چشمانش چگونه مىگردد؟!گويا ديوانه است!!» و سخن ديگرشان اين بود كه گفتند: {{متن عربی|قَدِ افْتَتَنَ بِابْنِ عَمِّهِ}}: «به پسر عمويش مغرور شده است»، و منظورشان نسبت دادن جنون به حضرت بود كه در آغاز بعثت نيز كفار جاهليت چنين نسبتى به حضرت مىدادند؛ و هدف ديگرشان بازگرداندن امر الهى ولايت به تعصبات جاهلى بود.خداوند با فرستادن آيات اول سوره قلم كه مقرون به قسم است، اين نسبتها را فوراً رد كرد و ساحت مقدس پيامبر صلَّى اللَّه عليه و آله را از آن برى اعلام كرد. | ||
امام صادق عليه السلام درباره نزول اين آيات در چنان موقعيتى مىفرمايد: هنگامى كه دستور ولايت على عليه السلام نازل شد پيامبر صلَّى اللَّه عليه و آله او را به اين مقام منصوب كرد و فرمود: | امام صادق عليه السلام درباره نزول اين آيات در چنان موقعيتى مىفرمايد: هنگامى كه دستور ولايت على عليه السلام نازل شد پيامبر صلَّى اللَّه عليه و آله او را به اين مقام منصوب كرد و فرمود: {{متن عربی|مَنْ كُنْتُ مَوْلاهُ فَعَلِىٌّ مَوْلاهُ}} | ||
در آن لحظه يک نفر گفت: | در آن لحظه يک نفر گفت: {{متن عربی|لَقَدْ فَتَنَ بِهذَا الْغُلامِ}}: «به اين جوان مغرور شده است»! خداوند تعالى اين آيات را نازل كرد: | ||
'''«ن. وَ الْقَلَمِ وَ ما يَسْطُرُونَ. ما أَنْتَ بِنِعْمَةِ رَبِّكَ بِمَجْنُونٍ. وَ إِنَّ لَكَ لَأَجْراً غَيْرَ مَمْنُونٍ. وَ إِنَّكَ لَعَلى خُلُقٍ عَظِيمٍ. فَسَتُبْصِرُ وَ يُبْصِرُونَ. بِأَيِّكُمُ | '''تن'''{{متن قرآن|«ن. وَ الْقَلَمِ وَ ما يَسْطُرُونَ. ما أَنْتَ بِنِعْمَةِ رَبِّكَ بِمَجْنُونٍ. وَ إِنَّ لَكَ لَأَجْراً غَيْرَ مَمْنُونٍ. وَ إِنَّكَ لَعَلى خُلُقٍ عَظِيمٍ. فَسَتُبْصِرُ وَ يُبْصِرُونَ. بِأَيِّكُمُ الْمَفْتُونُ}}'''»''': «ن. قسم به قلم و آنچه مىنگارند. تو به بركت نعمت پروردگارت ديوانه نيستى. و براى تو اجرى بىمنت است، و تو صاحب اخلاقى عظيم هستى. به زودى مىبينى و آنان هم مىبينند كه كداميک از شما مغرور شدهايد».<ref>تفسير فرات: ص ۴۹۵ ح ۶۴۸.</ref> | ||
در حديث ديگرى آن لحظه با دقت بيشترى مشخص شده و مىفرمايد: «هنگامى كه پيامبر صلَّى اللَّه عليه و آله دست على بن ابى طالب عليه السلام را گرفت و بلند كرد و فرمود: | در حديث ديگرى آن لحظه با دقت بيشترى مشخص شده و مىفرمايد: «هنگامى كه پيامبر صلَّى اللَّه عليه و آله دست على بن ابى طالب عليه السلام را گرفت و بلند كرد و فرمود:{{متن عربی|مَنْ كُنْتُ مَوْلاهُ فَعَلِىٌّ مَوْلاهُ}} يک نفر از ميان مردم گفت: «به پسر عمويش مغرور شده است». در آن هنگام اين آيه نازل شد: {{متن قرآن|فَسَتُبْصِرُ وَ يُبْصِرُونَ. بِأَيِّكُمُ الْمَفْتُونُ}}<ref>بحار الانوار: ج ۳۷ ص ۱۷۳؛ عوالم العلوم: ج ۱۵/ ۳ ص ۵۵ ح ۲۰؛ تفسير فرات: ص ۴۹۶ ح ۶۵۰؛ تأويل الآيات: ج ۲ ص ۷۱۱ ح ۳.</ref>امام باقر عليه السلام جزئيات بيشترى از اين ماجرا را بيان نموده و ضمن توضيح آيات مىفرمايد: | ||
هنگامى كه آيه | هنگامى كه آيه{{متن قرآن|الْيَوْمَ أَكْمَلْتُ لَكُمْ دِينَكُمْ ...}} نازل شد، يكى از منافقين با اشاره به پيامبر صلَّى اللَّه عليه و آله به ديگرى گفت: {{متن عربی|اما تَرَوْنَ عَيْناهُ تَدُورانِ كَأَنَّهُ مَجْنُونٌ وَ قَدِ افْتَتَنَ بِابْنِ عَمِّهِ! ما بالُهُ رَفَعَ بِضِبْعِهِ، وَ لَوْ قَدَرَ انْ يَجْعَلَهُ مِثْلَ كَسْرى وَ قَيْصَرَ لَفَعَلَ}}: «چشمانش را نمىبينيد كه در گردش است؟ گويا ديوانه است، و او به پسر عمويش مغرور شده است! چه خبر است كه بازوى او را بلند مىكند؟! و اگر بتواند او را مثل كسرى و قيصر قرار دهد اين كار را مىكند».در اينجا پيامبر صلَّى اللَّه عليه و آله فرمود: {{متن قرآن|بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحِيمِ}} و مردم متوجه شدند كه قرآن بر آن حضرت نازل شده است. لذا ساكت شدند و حضرت چنين قرائت فرمود: {{متن قرآن|ن. وَ الْقَلَمِ وَ ما يَسْطُرُونَ. ما أَنْتَ بِنِعْمَةِ رَبِّكَ بِمَجْنُونٍ}}كه منظور گفته منافقى بود كه نسبت جنون به حضرت داد. {{متن قرآن|وَ إِنَّ لَكَ لَأَجْراً غَيْرَ مَمْنُونٍ}}: «براى تو اجرى بىمنت است» به خاطر آنچه درباره على تبليغ نمودى.{{متن قرآن|وَ إِنَّكَ لَعَلى خُلُقٍ عَظِيمٍ. فَسَتُبْصِرُ وَ يُبْصِرُونَ}} <ref>عوالم العلوم: ج ۱۵/ ۳ ص ۱۲۷ ح ۱۷۲؛ تفسير فرات: ص ۴۹۷ ح ۶۵۲؛ بحار الانوار: ج ۳۷ ص ۱۷۳ ح ۵۹.</ref> | ||
در اين روايت زمان وقوع اين رفتار منافقين مقارن نزول آيه اكمال ذكر شده، و قبلًا بيان شد كه نزول اين آيه مقارن با اعلان ولايت و پس از بلند كردن و معرفى اميرالمؤمنين عليه السلام و جمله | در اين روايت زمان وقوع اين رفتار منافقين مقارن نزول آيه اكمال ذكر شده، و قبلًا بيان شد كه نزول اين آيه مقارن با اعلان ولايت و پس از بلند كردن و معرفى اميرالمؤمنين عليه السلام و جمله {{متن عربی|مَنْ كُنْتُ مَوْلَاهُ فَهَذَا عَلِيٌّ مَوْلَاهُ}} بوده است. <ref>به ج ۱ ص ۲۱۹- ۲۲۳ كتاب حاضر مراجعه شود.</ref> | ||
در حديثى ديگر نكات بيشترى به ضميمه تفسير آيه هشتم سوره قلم به چشم مىخورد:هنگامى كه قريش اعلام تقدُّم و عظمت على عليه السلام از جانب پيامبر صلَّى اللَّه عليه و آله را ديدند سخن ناروا درباره على عليه السلام بر زبان آورده چنين گفتند: «محمد به على مغرور شده است»!! خداوند تعالى چنين نازل كرد: | در حديثى ديگر نكات بيشترى به ضميمه تفسير آيه هشتم سوره قلم به چشم مىخورد:هنگامى كه قريش اعلام تقدُّم و عظمت على عليه السلام از جانب پيامبر صلَّى اللَّه عليه و آله را ديدند سخن ناروا درباره على عليه السلام بر زبان آورده چنين گفتند: «محمد به على مغرور شده است»!! خداوند تعالى چنين نازل كرد: {{متن قرآن|ن. وَ الْقَلَمِ وَ ما يَسْطُرُونَ}} كه اينها قسمى است كه خداوند بدانها سوگند ياد كرده است. | ||
اى محمد! | اى محمد! {{متن قرآن|ما أَنْتَ بِنِعْمَةِ رَبِّكَ بِمَجْنُونٍ وَ إِنَّكَ لَعَلى خُلُقٍ عَظِيمٍ}} ... تا آنجا كه مىفرمايد: {{متن قرآن|إِنَّ رَبَّكَ هُوَ أَعْلَمُ بِمَنْ ضَلَّ عَنْ سَبِيلِهِ}}: «پروردگار تو آگاهتر است به كسانى كه از راه او گمراه شدند»، و آنان كسانى بودند كه سخن ناروا را گفتند{{متن قرآن|وَ هُوَ أَعْلَمُ بِالْمُهْتَدِينَ}}: «و او به هدايت يافتگان داناتر است»، يعنى على بن ابى طالب عليه السلام. <ref>بحار الانوار: ج ۱۶ ص ۲۱۰؛ تأويل الآيات: ج ۲ ص ۷۱۱ ح ۲.</ref>نكتهاى كه خداوند نخواسته مخفى بماند معرفى منافقينى است كه آن نسبتهاى ناروا را به پيامبر صلَّى اللَّه عليه و آله دادند. | ||
آنان كسى جز ابوبكر و عمر نبودند، و تيرى كه با نزول آن آيات بر قلب آنان اصابت كرد چنان در خاطرشان ماند كه امام صادق عليه السلام مىفرمايد:روزى عمر به اميرالمؤمنين عليه السلام برخورد و از آن حضرت پرسيد: يا على، از تو به من خبر رسيده كه آيه | آنان كسى جز ابوبكر و عمر نبودند، و تيرى كه با نزول آن آيات بر قلب آنان اصابت كرد چنان در خاطرشان ماند كه امام صادق عليه السلام مىفرمايد:روزى عمر به اميرالمؤمنين عليه السلام برخورد و از آن حضرت پرسيد: يا على، از تو به من خبر رسيده كه آيه {{متن قرآن|فَسَتُبْصِرُ وَ يُبْصِرُونَ، بِأَيِّكُمُ الْمَفْتُونُ}} را به من و رفيقم تأويل مىكنى؟! <ref>تفسير القمى: ج ۲ ص ۳۸۰.</ref> | ||
===تحليل اعتقادى === | ===تحليل اعتقادى === |
ویرایش