پرش به محتوا

اجتهاد (کتاب): تفاوت میان نسخه‌ها

بدون خلاصۀ ویرایش
بدون خلاصۀ ویرایش
بدون خلاصۀ ویرایش
خط ۳۵: خط ۳۵:


==فهرست مطالب==
==فهرست مطالب==
{{کشویی}}
===نخست - نخستين كسى كه باب تأويل و اجتهاد را گشود===
*از ابوبكر در مورد «كلاله» سؤال شد. گفت: «من نظر خود را در اين باره مى‌گويم، اگر درست بود از جانب خداست، و اگر خطا بود از جانب من و شيطان است...».
*گويا احكام الهى توقيفى نيستند، بلكه بسته به شانس و نصيب است و هر انسانى هر ديدگاهى داشت، همان ديدگاه، حكم خدا در حقّ اوست.
*اگر اين خوابها درست باشد هر شخصى مى‌تواند وقتى از او دربارۀ كتاب و سنّت سؤال مى‌كنند براساس رأى و نظر خود فتوا دهد و بگويد: اگر درست باشد از جانب خداست و اگر خطا باشد از من و شيطان است.
*فتواى بر اساس رأى و نظر شخصى احتياج به جرأت بر خدا و رسولش دارد، و گويا اين، معناى اجتهاد نزد اهل سنّت است نه استنباط احكام از ادلّۀ تفصيليّه.
*از اين رو آن‌ها افرادى مانند عبدالرحمن بن ملجم، ابوالغاديه، معاوية بن ابوسفيان، عمرو بن نابغه، خالد بن وليد، طلحه و زبير را مجتهد در دين خدا مى‌دانند.
*سخن پيامبر اكرم صلى الله عليه و آله: «آفة الدين ثلاثةٌ‌: فقيه فاجر، وإمام جائر، ومجتهدٌ جاهل» [آفت دين سه چيز است: فقيه ستمگر، پيشواى ظالم، و مجتهد جاهل].
*نخستين كسى كه باب توجيه و اجتهاد را گشود، و دامان مجرمان را با اين دو، پاك كرد، خليفۀ اوّل بود.
*ابوبكر با عذر ساختگى: «اجتهاد نموده و خطا كرده» دامان خالد بن وليد را از چرك گناهان بزرگش پاك نمود، و بر او حدّ جارى نكرد.
===دوم - چرا خليفه باب قول به رأى را گشود پس از آنكه پيامبر صلى الله عليه و آله آن را بسته بود؟! خليفه به‌خاطر عدم آگاهى از علوم كتاب و سنّت هر دو لنگۀ باب قول به رأى را گشود===
*آنچه پيشواى حنابله احمد در «مسند» از او نقل كرده، هشتاد حديث است.
*برخى از آنچه كه از او روايت شده، عقل و منطق و طبع آن را تكذيب مى‌كند؛ مانند سخن او: «ميّت با گريه كردن زندگان عذاب مى‌شود».
*و از آنهاست سخن او: «همانا گرماى جهنّم بر امّت من مانند (گرماى) حمّام است».
*اين گمان كه: گرماى شديد جهنّم كه خداوندِ منتقمِ جبّار براى همه گناهكاران آماده كرده، به اين امّت نمى‌رسد و تنها به امّت‌هاى پيشين و كسانى از اين امّت كه اسلام نياورده‌اند، مى‌رسد، و پاسخ آن.
*على عليه السلام به دنيا مى‌گويد: «... غُرّي غيري، قد بتتُّكِ ثلاثاً، فعمركِ قصير، ومجلسكِ حقير، وخطركِ يسير، آهٍ آهٍ من قلّة الزاد، وبُعد السفر، ووحشة الطريق» [... غير مرا فريب ده، تو را سه بار طلاق داده‌ام، عُمْر تو كوتاه است، و مجلس تو پست، و ارزش تو كم است، آه آه از كمى زاد و دورى سفر و وحشت راه].
*نهايت كوشش اهل تحقيق:
*ما اگر مجموع آنچه از خليفه نقل شده را با سنّت شريفى كه از پيامبر اقدس صلى الله عليه و آله نقل شده مقايسه كنيم، آن را مانند قطره‌اى نسبت به درياى طوفانى مى‌يابيم كه به وسيلۀ آن هيچ تكيه گاهى براى اسلام درست نمى‌شود.
*نقل اندك شخص تنها به خاطر كمى دريافت و كوتاهى در حفظ است. همانا ظرف‌ها از آنچه دارند تراوش مى‌كنند، و آنگاه كه پر شوند جريان پيدا مى‌كند.
*سپس چگونه بر خليفه جايز است كه بار خلافت بر دوش او سنگينى كند و مسائل مشكل او را ناتوان سازد، و مثل اين سخن: «كدام آسمان بر من سايه مى‌افكند ...»، يا: «من نظر خود را مى‌گويم...» را سپر خود قرار دهد؟!
*يا بگويد: «لوددتُ أنّ هذا كفانيه غيري» [دوست داشتم غير از من مرا در اين امر كفايت مى‌كرد].
*يا بگويد: «أما واللّٰه! ما أنا بخيركم... إنّ لي شيطاناً يعتريني، فإذا غضبتُ فاجتنبوني...» [به خدا سوگند! من بهترين شما نيستم... من شيطانى دارم كه مرا فريب مى‌دهد، پس چون غضب كردم از من دور شويد...].
*خليفه به خاطر بهرۀ كمى كه از علوم كتاب و سنّت داشت هر دو لنگۀ باب سخن گفتن بر اساس رأى شخصى را گشود، پس از آنكه نبىّ اعظم صلى الله عليه و آله اين درب را بر اُمّت بست.
*سخن ابوبكر: «... هذا رأيي فإن يكن ثواباً فمن اللّٰه، وإن يكن خطأً فمنّي...» [... اين ديدگاه شخصى من است اگر درست است از خداست، و اگر خطاست از من است و من استغفار مى‌كنم...].
===سوم - مجتهدان نزد اهل سنّت===
*ابوبكر، عمر و عثمان
#در امور اجتهادى و استنباطى نبايد بر مجتهد اعتراض كرد.
*ابن ملجم، ابو الغاديه، معاويه و عمرو عاص
#نقد ديدگاه ابن حزم دربارۀ اجتهاد ابن ملجم قاتل اميرالمؤمنين عليه السلام، و أبو الغاديه قاتل عمّار، و اجتهاد معاويه و عمرو عاص در جنگ با على عليه السلام، و مأجور بودن آنها
*نگرشى كلّى در ديدگاههاى ابن حزم اُندلسى متوفّاى (456):
#همۀ فقهاى عصرش بر گمراه كنندگى او اجماع كرده، و از او بدگويى نموده‌اند، و مردم را از نزديك شدن به او برحذر داشته‌اند.
#و به خاطر وجود انحرافات و گمراهى در آثار و تأليفاتش فتوا به سوزاندن آن‌ها داده‌اند.
#آلوسى در تفسيرش از او چنين ياد مى‌كند: «الضالّ المضلّ‌» [گمراه و گمراه كننده].
#از دروغ بستن به خدا و پيامبرش صلى الله عليه و آله، و از گستاخى نسبت به مقدّسات شرع نبوى، و نسبت دادن هر نوع فحشا و فساد به مسلمانان، و طرح سخنان باطل و نظرات پوچ، هيچ باكى ندارد.
#نمونه‌هايى از نظرات ابن حزم: در كتاب فقهى خود «المحلّى» مى‌گويد: «همۀ امّت اتّفاق نظر دارند كه عبدالرحمن بن ملجم، على رضى الله عنه را براساس اجتهاد و با اين باور كه عملش صحيح و داراى ثواب مى‌باشد، كشت.
#پيرامون فرقۀ «صفريّه».
#نقد ابن حزم در اين سخنش: «ابن ملجم قاتل امير المؤمنين مجتهد است و اجر و ثواب مى‌برد».
#به راستى ميان ابن حزم و ابن حجر چقدر فاصله است؛ ابن حزم عمل ابن ملجم را توجيه كرده و حق جلوه مى‌دهد، و ابن حجر از ذكر نام او در كتاب خود عذر
# خواهى مى‌كند و او را آدم كش و خون ريز توصيف كرده، و مى‌گويد: او از بقاياى خوارج بوده است.
#نمونه‌اى ديگر از آراء ابن حزم: «ابوغاديه - قاتل عمّار - عمّار را طبق اجتهادش كشت، گر چه خطا و زياده روى كرد، و چون در اجتهاد، خطا كرده، فقط يك ثواب به او داده مى‌شود، و ابوغاديه مثل قاتلان عثمان نبوده است...».
#نقد كلمات ابن حزم در قولش به اجتهاد ابوغاديه قاتل عمّار و اينكه اجر و ثواب مى‌برد.
#هيچ يك از بزرگان دين تا زمان ابن حزم حرفى از اجتهاد ابوغاديه به زبان نياورده‌اند.
#معاويه جنايتِ كشتن عمّار را چنين توجيه مى‌كند: «او را على و يارانش كشتند كه به ميدان جنگ آوردند و در ميان نيزه‌هاى ما انداختند».
#معناى سخن او: «ترحض في بولك».
#بالاترين مدرك ابن حزم دربارۀ قاتلان عثمان.
#ابن حزم اين سخن را دربارۀ قاتل على عليه السلام، و كسانى كه با او جنگيدند، و قاتل عمّار نمى‌گويد.
#ابن حزم در تحكيم نظريّات فاسد خود گرفتار پرتگاهى شده است كه اصلاً خوشايندش نيست و آن، دشنام به اصحاب است.
#بحثى پيرامون سبّ و ناسزا به صحابه.
#نقد سوّم بر ابن حزم در سخنش: «معاويه و عمرو عاص در جنگ با على عليه السلام اجتهاد كرده‌اند و از يك پاداش برخوردارند».
#ممكن نيست كه خداى سبحان از زبان پيامبرش به مردم اعلام كند كه اطاعت از على عليه السلام اطاعت از اوست و معصيت على معصيت اوست، و با اين حال ميدان براى اجتهاد باز باشد تا به پشتوانۀ آن با او جنگ شود.
#نصوص پيامبر اكرم صلى الله عليه و آله پيرامون جنگ با على عليه السلام و صلح و آشتى و دوستى با او.
#كلام ابن خلّكان در تاريخ خود پيرامون ابن حزم.
*نقدِ ابن حجر در ديدگاهش پيرامون اجتهاد معاويه!!
#دليل‌هايى پوچ از ابن حجر براى توجيه رفتار معاويه:
#ابن حجر به پيروى از اثر گذشتگان در نيكو جلوه دادن اعمال معاويه دامنۀ سخن را گسترش داده است؛ و خلاصۀ آنچه به هم پيچيده و آراسته است به دو چيز برمى‌گردد:
#نخست: اعتقاد به اجتهاد معاويه در همۀ آنچه انجام داده است.
#سخن طبرى: «هيچ اختلافى در بين اُمّت نيست كه ابن ملجم، على را با توجيه و از روى اجتهاد كشت»!
#اگر اجتهاد نتيجه‌اى ثابت و هميشگى دارد، پس چرا وقتى امير المؤمنين عليه السلام امر كسانى كه متّهم به قتل عثمان بودند را به تأخير انداخت، از آن (اجتهاد) پيروى نشد.
#از عجيب‌ترين اجتهادها در قرن‌هاى گذشته: اين است كه دشنام به امير المؤمنين على عليه السلام و هر صحابى كه به او اقتدا كرد، را مباح مى‌كند، امّا على عليه السلام و شيعيانش حقّ ندارند ظلمى را كه از دشمنانشان به آنها رسيده، بيان كنند.
#سخن ابن حجر دربارۀ لعن معاويه.
===چهارم - اجتهاد چيست‌؟===
#سخن آمدى و ابن رشد در بيان معناى اجتهاد و شروط آن و راه شناخت احكام شريعت‌ها.
*نگاهى در اجتهاد معاويه.
#نگاه كن به آن كسى كه سورۀ بقره را در دوازده سال حفظ كرد، و بعد از اينكه توانست در آن مدّت سوره را حفظ كند به خاطر شكر اين نعمتى كه بعد از كوششهاى فراوان به او داده شد، شترى قربانى كرد!
*سنّت:
#گمان مى‌كنى كه بهرۀ معاويه از علم حديث كه سنّت رسول خدا صلى الله عليه و آله، يعنى سخن، عمل و تقرير آن حضرت است چقدر مى‌باشد؟!
#معاويه مى‌گفت: «احاديث رسول خدا را نقل نكنيد، مگر حديثى كه در زمان عمر نقل شده است».
#چه زمانى معاويه براى اخذ روايات وآموختن تعاليم اسلام وقت خالى داشت‌؟!
#در حديثى آمده است: «معاويه كسى را به نزد عبداللّٰه بن عمر فرستاد و گفت: اگر به من خبر برسد كه حديث مى‌گويى گردنت را مى‌زنم».
*نگاهى به احاديث معاويه:
#احاديث غير تكرارى معاويه چهل و هفت عدد است.
*اجماع:
#بيا به معاويه و سخنان وى، و دروغهاى او، و اعمال و جرايم او، و فقه و اجتهاد وى نظاره كنيم كه آيا بر چيزى از آنها اجماعى وجود دارد؟!
*قياس.
#اين چه اجتهادى است‌؟!
#كدام اجتهاد براى معاويه مباح كرد كه به على عليه السلام، كفر و گمراهى و ظلم و ستم و خباثت و حسد و ديگر صفات رذيله را به دروغ نسبت دهد؟! و كدام... و كدام... 75-
#معناى سخن پيامبر صلى الله عليه و آله: «الولد للفراش».
*اين مجتهد كيست‌؟!:
#او فرزند هند جگر خوار است، كسى كه حرمت الهى را شكست و از حدود او، تجاوز نمود و...
#ابن حزم و ابن تيميّه و ابن كثير و پيروان آن‌ها گمان مى‌كنند وى مجتهدى داراى اجر و پاداش است، و ابن حجر مى‌نويسد: «همانا او خليفۀ حقّ و امام راستى است»!
#ما اجتهاد آن‌ها (معاويه و پيروانش) را باور نداريم، بلكه سخن مقبلى را مى‌گوييم.
#سخنانى در مذمّت معاويه از پيامبر صلى الله عليه و آله و اصحاب او.
#تو مخيّر هستى كه هر كدام از اين دو ديدگاه را برگزينى: ديدگاه خدا و رسولش و اصحاب مجتهد و عادل وى، وديدگاه ابن حزم و ابن كثير و ابن تيميّه و مانند آنها.
#امر دوّم: دومين دفاع ابن حجر از معاويه سخن وى در صواعق است.
#رواياتى كه ابن حجر در فضيلت معاويه ذكر كرده، و پاسخ آنها.
{{پایان}}