پرش به محتوا

جهنم: تفاوت میان نسخه‌ها

۲۱۴ بایت اضافه‌شده ،  ‏۲۶ فوریهٔ ۲۰۲۲
بدون خلاصۀ ویرایش
بدون خلاصۀ ویرایش
بدون خلاصۀ ویرایش
خط ۵۰۷: خط ۵۰۷:
آيه سوره محمدصلى الله عليه وآله درباره كسانى است كه در آيه 25 ذكر شده كه از دين باز مى‏گردند و منافقانه با كفار ارتباط برقرار مى‏كنند كه تا حد امكانشان از اسلام حذف كنند. سپس خداوند عذابى كه توسط ملائكه بر اينان نازل مى‏شود يادآور شده تا به اين آيه مى‏رسد كه علت آن عذاب را سخط خداوند و حبط و نابودى اعمالشان ذكر مى‏كند.
آيه سوره محمدصلى الله عليه وآله درباره كسانى است كه در آيه 25 ذكر شده كه از دين باز مى‏گردند و منافقانه با كفار ارتباط برقرار مى‏كنند كه تا حد امكانشان از اسلام حذف كنند. سپس خداوند عذابى كه توسط ملائكه بر اينان نازل مى‏شود يادآور شده تا به اين آيه مى‏رسد كه علت آن عذاب را سخط خداوند و حبط و نابودى اعمالشان ذكر مى‏كند.


آيه سوره «الرحمن» ادامه مى‏ يابد كه سلطان پروردگار و عجز جن و انس را مطرح مى‏ فرمايد، و اينكه جن و انس نمى ‏توانند بدون اجازه و قدرت الهى از آفاق [[آسمان]] و زمين نفوذ كنند، تا به اين آيه مى‏ رسد كه اگر آتش و مس گداخته بر سر شما بريزد نمى‏ توانيد آن را از خود دور كنيد.


آيه سوره »الرحمن« ادامه مى‏يابد كه سلطان پروردگار و عجز جن و انس را مطرح مى‏فرمايد، و اينكه جن و انس نمى‏توانند بدون اجازه و قدرت الهى از آفاق آسمان و زمين نفوذ كنند، تا به اين آيه مى‏رسد كه اگر آتش و مس گداخته بر سر شما بريزد نمى‏توانيد آن را از خود دور كنيد.
در آيات سوره فجر، خداوند اقوام طغيان كننده كه فساد در زمين بپا كردند را مطرح مى‏ فرمايد، و آنگاه دو نكته را خاطر نشان مى‏ سازد: يكى اينكه خداوند تازيانه [[عذاب]] بر آنان فرود آورده و ديگر اينكه خداوند همچنان در كمين گنهكاران است.


'''۴. تحليل اعتقادى'''


در آيات سوره فجر، خداوند اقوام طغيان كننده كه فساد در زمين بپا كردند را مطرح مى‏فرمايد، و آنگاه دو نكته را خاطر نشان مى‏سازد: يكى اينكه خداوند تازيانه عذاب بر آنان فرود آورده و ديگر اينكه خداوند همچنان در كمين گنهكاران است.
تفسيرى كه از مطرح شدن اين آيه در اين موقعيت [[خطبه غدیر]] قابل استفاده است به معناى منت گذاشتن مسلمانان بر خدا و رسول در مسئله خلافت و جانشينى پيامبر صلى الله عليه و آله باز مى‏ گردد.


جالب اينكه در برخى نسخه ‏ها با صراحت كامل و با عبارتى ظريف اين مهم را به ميان آورده و مى‏ فرمايد: «لا تَمُنُّوا عَلَى اللَّه فينا ما لا يُطيعُكُمُ اللَّه»، و مى‏ بينيم كه به جاى «اسْلامَكُمْ» كلمه «فينا» را آورده است. يعنى درباره ما اهل‏بيت، يا درباره امر [[خلافت]] ما اهل‏ بيت بر خدا منت مگذاريد، و سپس افزوده كه «خدا در اين باره سخن شما را نخواهد پذيرفت».


4-  تحليل اعتقادى
اين منت گذاشتن را مى ‏توان به غرور مسلمانى تعبير كرد، و طبعاً با حضور [[پیامبر رحمت صلی الله علیه و آله|پیامبر صلی الله علیه و آله]] بر سر مسائل كوچكى چون تقسيم غنايم جنگى جلوه مى ‏كرد، اما با رحلت حضرت افكار شيطانى [[خلافت]] را به صورت بالاترين غنيمت به دست آمده از [[اسلام]] جلوه مى‏ دهد كه بر سر تقسيم آن نَفْس‏ها طمع بلند بروز مى ‏دهند.


تفسيرى كه از مطرح شدن اين آيه در اين موقعيت خطبه غدير قابل استفاده است به معناى منت گذاشتن مسلمانان بر خدا و رسول در مسئله خلافت و جانشينى پيامبرصلى الله عليه وآله باز مى‏گردد.
در غدير اين مطلب علناً بر زبان عده‏اى آمد كه اگر بناست على خليفه باشد لااقل ديگران را هم با او شريک كن يا بعد از او كسانى را براى خلافت نامزد نما !! كه پيامبر صلى الله عليه و آله به شدت با اين طمع كارى در برابر دستور الهى مقابله فرمود و آن را رد كرد.<ref>بحار الانوار: ج ۳۷ ص ۱۶۱،۱۶۰.</ref>


یكى از وجهه ‏هاى [[امتحان الهی]] آن است كه منت گذاشتن هيچ گاه به صراحت بر زبان كسى جارى نمى ‏شود، بلكه هر كس با به ميان آوردن سوابق خويش سعى مى ‏كند سهمى از مزاياى جامعه اسلامى را به خود اختصاص دهد!


جالب اينكه در برخى نسخه‏ها با صراحت كامل و با عبارتى ظريف اين مهم را به ميان آورده و مى‏فرمايد: »لا تَمُنُّوا عَلَى اللَّه فينا ما لا يُطيعُكُمُ اللَّه« ، و مى‏بينيم كه به جاى »اسْلامَكُمْ« كلمه »فينا« را آورده است. يعنى درباره ما اهل‏بيت، يا درباره امر خلافت ما اهل‏بيت بر خدا منت مگذاريد، و سپس افزوده كه »خدا در اين باره سخن شما را نخواهد بپذيرفت« .
تقدم در اسلام، فداكارى ‏ها و جانفشانى‏ ها در راه آن، نسبت داشتن با پيامبر صلى الله عليه و آله و امثال اينها، زبان عده ‏اى را باز مى ‏كند كه بگويند: پس سهم ما چه مى ‏شود؟ پس نتيجه زحمات ما كجا رفت؟ پس ما براى چه مسلمان شديم؟ آيا از مسلمانى فقط نماز و روزه به ما مى‏رسد و خلافت نصيب ديگران است؟! و امثال اين اعتراضات منت‏ آميز كه در مسئله خلافت -  چه رو در روى پيامبرصلى الله عليه وآله و چه بعد از آن حضرت -  بارها و بارها مطرح گرديد.


اميرالمؤمنين‏ عليه السلام در سوابق و فضايل و فداكارى و عمل به فرامين اسلام و اوامر پيامبر صلى الله عليه و آله قابل مقايسه با هيچ كس نبود، و آنچه داشت در زيباترين جلوه اخلاص تقديم درگاه الهى نموده بود، ولى با اين همه وقتى ديد مردم با پيش كشيدن سوابق خود تصميم بر هم زدن دين خدا و ولايت الهى دارند، از همان نقطه در مقابل مردم ايستاد و فضايل و سوابق خود را مطرح كرد تا آنان را متوجه اين نكته كند كه اگر فضايل و سوابق دليل تقدم و كسب حقوق است هيچ كس بر من تقدم ندارد، و در عين حال من منت خدا را دارم نه اينكه بر خدا منت گذارم، و اگر نبود كه خداوند مرا به اين مقام منصوب فرموده، خود را براى به دست آوردن آن جلو نمى ‏انداختم و در پى آن نبودم.


اين منت گذاشتن را مى‏توان به غرور مسلمانى تعبير كرد، و طبعاً با حضور پيامبرصلى الله عليه وآله بر سر مسائل كوچكى چون تقسيم غنايم جنگى جلوه مى‏كرد، اما با رحلت حضرت افكار شيطانى خلافت را به صورت بالاترين غنيمت به دست آمده از اسلام جلوه مى‏دهد كه بر سر تقسيم آن نَفْس‏ها طمع بلند بروز مى‏دهند.
مجموع آنچه پيامبر صلى الله عليه و آله درباره علت و كيفيت نصب خليفه از سوى خدا در [[خطبه غدیر|خطابه غدیر]] فرموده، وقتى در كنار اين فراز كه شامل آيه «لا تَمُنُّوا عَلَىَّ إِسْلامَكُمْ بَلِ اللَّه يَمُنُ عَلَيْكُمْ أَنْ هَداكُمْ لِلْإِيمانِ» قرار بگيرد، اين نتيجه را به ما يادآور مى‏شود كه امر خلافت مانند اصل اسلام جزء فرامينى است كه از سوى خداوند براى صلاح دنيا و آخرت مردم آمده است. اينكه امامت و خلافت چگونه بايد باشد و صاحب اين مقام چه كسى بايد باشد، مسئله ‏اى از طرف خداست و طبق حكمت الهى تعيين شده است.


در غدير اين مطلب علناً بر زبان عده‏اى آمد كه اگر بناست على خليفه باشد لااقل ديگران را هم با او شريك كن يا بعد از او كسانى را براى خلافت نامزد نما !! كه پيامبرصلى الله عليه وآله به شدت با اين طمع كارى در برابر دستور الهى مقابله فرمود و آن را رد كرد.××× 1 بحار الانوار: ج 37 ص 161 160. ×××
همان گونه كه بايد سپاسگزار خداوند باشيد و منت خدا بر شماست كه به [[اسلام]] هدايتتان فرموده، همانطور در مسئله ولايت بر شما منت دارد كه امامانى معصوم -  كه خود آنان را خلق كرده و امتحان نموده -  براى مردم منصوب فرموده است، و مردم را به حال خود رها نكرده تا با اشتباهات عمدى و سهوى خود را دچار امامان ناشايست كنند و دنيا و آخرتشان تباه شود.


هر مسلمانى بايد شرمنده اين لطف الهى بوده منت خدا را خريدار باشد، نه آنكه معترضانه ادعا كند كه چرا خدا بدون در نظر گرفتن حقى براى ساير مسلمانان در [[خلافت]]، خليفه منصوب نموده است؟! بنابراين اگر كسى اين دلسوزى خداوند و انتصاب حكيمانه الهى را با افكار جاهلى -  كه سر از تعصب و منت گذاشتن و سهميه خواستن بر مى‏آورد -  مطرح كند، از طرف خداوند متعال مستحق چهار سزاى بزرگ است:


يكى از وجهه‏هاى امتحان الهى آن است كه منت گذاشتن هيچ گاه به صراحت بر زبان كسى جارى نمى‏شود، بلكه هر كس با به ميان آوردن سوابق خويش سعى مى‏كند سهمى از مزاياى جامعه اسلامى را به خود اختصاص دهد!
'''الف)''' حبط عمل، يعنى كسى كه بر خدا منت گذارد، خدا اعمال انجام داده‏اش را نيز نابود مى‏كند و براى روز جزا دست خالى مى‏ماند.


'''ب)''' سخط و نارضايتى و غضب خداوند، يعنى خدا از اين برخورد بند ه‏اش با چنان پروردگار مهربانى كه دلسوزانه تمام شرايط [[هدایت]] او را آماده فرموده، غضب مى‏ كند و به چنين بنده ‏اى نگاه رضايت و مرحمت نمى ‏نمايد.


تقدم در اسلام، فداكارى‏ها و جانفشانى‏ها در راه آن، نسبت داشتن با پيامبرصلى الله عليه وآله و امثال اينها، زبان عده‏اى را باز مى‏كند كه بگويند: پس سهم ما چه مى‏شود؟ پس نتيجه زحمات ما كجا رفت؟ پس ما براى چه مسلمان شديم؟ آيا از مسلمانى فقط نماز و روزه به ما مى‏رسد و خلافت نصيب ديگران است؟! و امثال اين اعتراضات منت‏آميز كه در مسئله خلافت -  چه رو در روى پيامبرصلى الله عليه وآله و چه بعد از آن حضرت -  بارها و بارها مطرح گرديد.
'''ج)''' ابتلاء به آتش جهنم و مس گداخته، يعنى پايان اين مسير كه كسى بر خدا درباره پذيرفتن اسلام و جزئيات آن منت بگذارد آن است كه او را به جهنم مى‏ كشاند و به عذاب سخت الهى دچار مى‏ گردد.


'''د)''' تازيانه [[عذاب]]، از آنجا كه مورد تازيانه عذاب در آيه [[قرآن]] عذاب ‏هايى است كه در دنيا بر سر طاغيان و سركشان در پيشگاه پروردگار نازل شده، لذا معناى اين فراز از خطبه كه بعد از «شُواظٌ مِنْ نارٍ وَ نُحاسٌ» ذكر شده باز مى‏ گردد به اينكه منت گذاران بر خداوند در دنيا هم بايد منتظر عذاب الهى باشند كه همچون شلاقى بر سرشان فرود مى‏ آيد.


اميرالمؤمنين‏عليه السلام در سوابق و فضايل و فداكارى و عمل به فرامين اسلام و اوامر پيامبرصلى الله عليه وآله قابل مقايسه با هيچ كس نبود، و آنچه داشت در زيباترين جلوه اخلاص تقديم درگاه الهى نموده بود، ولى با اين همه وقتى ديد مردم با پيش كشيدن سوابق خود تصميم بر هم زدن دين خدا و ولايت الهى دارند، از همان نقطه در مقابل مردم ايستاد و فضايل و سوابق خود را مطرح كرد تا آنان را متوجه اين نكته كند كه اگر فضايل و سوابق دليل تقدم و كسب حقوق است هيچ كس بر من تقدم ندارد، و در عين حال من منت خدا را دارم نه اينكه بر خدا منت گذارم، و اگر نبود كه خداوند مرا به اين مقام منصوب فرموده، خود را براى به دست آوردن آن جلو نمى‏انداختم و در پى آن نبودم.
آخرين جمله اين فراز از خطبه غدير بيدار باشى است كه خدا را هميشه مواظب خود بدانيم و هر گاه از اين منت‏ها بر قلبمان خطور كرد پروردگار مهربان خود را به ياد آوريم و او را در كمين بدانيم و از اين چهار نتيجه منت گذاشتن خود هراسان باشيم.
 
 
مجموع آنچه پيامبرصلى الله عليه وآله درباره علت و كيفيت نصب خليفه از سوى خدا در خطابه غدير فرموده، وقتى در كنار اين فراز كه شامل آيه »لا تَمُنُّوا عَلَىَّ إِسْلامَكُمْ بَلِ اللَّه يَمُنُ عَلَيْكُمْ أَنْ هَداكُمْ لِلْإِيمانِ« قرار بگيرد، اين نتيجه را به ما يادآور مى‏شود كه امر خلافت مانند اصل اسلام جزء فرامينى است كه از سوى خداوند براى صلاح دنيا و آخرت مردم آمده است. اينكه امامت و خلافت چگونه بايد باشد و صاحب اين مقام چه كسى بايد باشد، مسئله‏اى از طرف خداست و طبق حكمت الهى تعيين شده است.
 
 
همان گونه كه بايد سپاسگزار خداوند باشيد و منت خدا بر شماست كه به اسلام هدايتتان فرموده، همانطور در مسئله ولايت بر شما منت دارد كه امامانى معصوم -  كه خود آنان را خلق كرده و امتحان نموده -  براى مردم منصوب فرموده است، و مردم را به حال خود رها نكرده تا با اشتباهات عمدى و سهوى خود را دچار امامان ناشايست كنند و دنيا و آخرتشان تباه شود.
 
 
هر مسلمانى بايد شرمنده اين لطف الهى بوده منت خدا را خريدار باشد، نه آنكه معترضانه ادعا كند كه چرا خدا بدون در نظر گرفتن حقى براى ساير مسلمانان در خلافت، خليفه منصوب نموده است؟! بنابراين اگر كسى اين دلسوزى خداوند و انتصاب حكيمانه الهى را با افكار جاهلى -  كه سر از تعصب و منت گذاشتن و سهميه خواستن بر مى‏آورد -  مطرح كند، از طرف خداوند متعال مستحق چهار سزاى بزرگ است:
 
 
الف. حبط عمل، يعنى كسى كه بر خدا منت گذارد، خدا اعمال انجام داده‏اش را نيز نابود مى‏كند و براى روز جزا دست خالى مى‏ماند.
 
 
ب. سخط و نارضايتى و غضب خداوند، يعنى خدا از اين برخورد بنده‏اش با چنان پروردگار مهربانى كه دلسوزانه تمام شرايط هدايت او را آماده فرموده، غضب مى‏كند و به چنين بنده‏اى نگاه رضايت و مرحمت نمى‏نمايد.
 
 
ج. ابتلاء به آتش جهنم و مس گداخته، يعنى پايان اين مسير كه كسى بر خدا درباره پذيرفتن اسلام و جزئيات آن منت بگذارد آن است كه او را به جهنم مى‏كشاند و به عذاب سخت الهى دچار مى‏گردد.
 
د. تازيانه عذاب، از آنجا كه مورد تازيانه عذاب در آيه قرآن عذاب‏هايى است كه در دنيا بر سر طاغيان و سركشان در پيشگاه پروردگار نازل شده، لذا معناى اين فراز از خطبه كه بعد از »شُواظٌ مِنْ نارٍ وَ نُحاسٌ« ذكر شده باز مى‏گردد به اينكه منت گذاران بر خداوند در دنيا هم بايد منتظر عذاب الهى باشند كه همچون شلاقى بر سرشان فرود مى‏آيد.
 


آخرين جمله اين فراز از خطبه غدير بيدار باشى است كه خدا را هميشه مواظب خود بدانيم و هر گاه از اين منت‏ها بر قلبمان خطور كرد پروردگار مهربان خود را به ياد آوريم و او را در كمين بدانيم و از اين چهار نتيجه منت گذاشتن خود هراسان باشيم.
== پانویس ==