پرش به محتوا

آيه ۶۱ توبه و غدیر: تفاوت میان نسخه‌ها

بدون خلاصۀ ویرایش
خط ۳۹: خط ۳۹:
اينان به قدرى كينه‏ توز و آماده فتنه ‏انگيزى هستند كه پيامبرصلى الله عليه وآله وجودشان را مانعى بزرگ بر سر راه برنامه غدير مى‏ بيند در حدى كه اگر خداوند با اراده خويش آنان را درهم نكوبد واقعاً معرفى و اعلان ولايت حضرت امیر عليه السلام با حضور آنان ميسّر نيست، و آنگاه كه خطاب «وَ اللَّه يَعْصِمُكَ مِنَ النَّاسِ» آمد بر همه ثابت شد كه خطر منافقين جدى است و به همين جهت خدا ضامن حفظ رسولش شده است.
اينان به قدرى كينه‏ توز و آماده فتنه ‏انگيزى هستند كه پيامبرصلى الله عليه وآله وجودشان را مانعى بزرگ بر سر راه برنامه غدير مى‏ بيند در حدى كه اگر خداوند با اراده خويش آنان را درهم نكوبد واقعاً معرفى و اعلان ولايت حضرت امیر عليه السلام با حضور آنان ميسّر نيست، و آنگاه كه خطاب «وَ اللَّه يَعْصِمُكَ مِنَ النَّاسِ» آمد بر همه ثابت شد كه خطر منافقين جدى است و به همين جهت خدا ضامن حفظ رسولش شده است.


موقعيت قرآنى
=== موقعيت قرآنى ===
سوره توبه از آيه ۳۷ خطاب با منافقين را آغاز مى‏ كند و صحنه‏ هاى مختلفى از كارشكنى ‏هاى آنان را ترسيم مى‏ نمايد، و اين روند تا آخر سوره ادامه مى ‏يابد و از سوره‏ هايى است كه به طور خاص منافقين را زير نظر گرفته است. مطالعه اين آيات نشان مى‏ دهد كه منافقين چه اندازه در اذيت پيامبرصلى الله عليه وآله پيش رفته‏ اند و به تخريب زمينه‏ هاى اجتماعى اهداف اسلام پرداخته ‏اند.


سوره توبه از آيه ۳۷ خطاب با منافقين را آغاز مى‏كند و صحنه‏هاى مختلفى از كارشكنى‏هاى آنان را ترسيم مى‏نمايد، و اين روند تا آخر سوره ادامه مى‏يابد و از سوره‏هايى است كه به طور خاص منافقين را زير نظر گرفته است. مطالعه اين آيات نشان مى‏دهد كه منافقين چه اندازه در اذيت پيامبرصلى الله عليه وآله پيش رفته‏اند و به تخريب زمينه‏هاى اجتماعى اهداف اسلام پرداخته‏اند.
=== تحليل تاريخى ===
تصريح به خطر منافقين در اثناى خطبه اين نتيجه را دارد كه در دور دست‏ هاى تاريخ كه مطالعه كنندگان خطبه غدير آن را مورد بررسى قرار مى ‏دهند، به آسانى زير پا گذاشتن غدير در سقيفه را تحليل مى ‏كنند و در مى‏ يابند كه منافقين در غدير چه سوداهايى در سر مى‏ پروراندند و چگونه پايه‏ هاى آن را محكم نمودند تا ثمره شومش را در سقيفه گرفتند.


=== تحليل اعتقادى ===


۴-  تحليل تاريخى
==== تحليل اعتقادى اول ====
درباره آيه «اُذُن» كه بازگوى يكى از بارزترين نمونه‏ هاى آزار منافقين است، در خطابه غدير حضرت به بيان كاملى پرداخته ‏اند.


تصريح به خطر منافقين در اثناى خطبه اين نتيجه را دارد كه در دور دست‏هاى تاريخ كه مطالعه كنندگان خطبه غدير آن را مورد بررسى قرار مى‏دهند، به آسانى زير پا گذاشتن غدير در سقيفه را تحليل مى‏كنند و در مى‏يابند كه منافقين در غدير چه سوداهايى در سر مى‏پروراندند و چگونه پايه‏هاى آن را محكم نمودند تا ثمره شومش را در سقيفه گرفتند.
آنان كه ملازمت اميرالمؤمنين‏ عليه السلام با رسول اللَّه ‏صلى الله عليه وآله را به صورت دو جانبه مى ‏ديدند و شاهد جلسات خصوصى آن دو بزرگوار بودند كه احدى در آنها شريک نبود، به خود تا اين حد جرئت دادند كه حتى به صورت لسانى جسارت كنند و به كنايه لقب «اذُن» به معناى «گوش» را به حضرت دادند و منظورشان اين بود كه سر تا پا گوش است و اسرارى را در گوش يكديگر نجوى مى‏ كنند، و در واقع با اين كلمه حضرت را مسخره مى‏ كردند.


۵ -  تحليل اعتقادى
خداوند در تقبيح اين رفتار منافقين آيه ‏اى نازل كرد كه پيامبرصلى الله عليه وآله در غدير ضمن قرائت آن به تفسيرش نيز پرداخت:


اولاً داستان آيه «اذُن» را بيان فرمود كه در سطور قبل ذكر شد.


تحليل اعتقادى اول
ثانياً در بين آيه بيان فرمود كه اگر من و على نجوا مى‏ كنيم و مطالبى را سرّى به يكديگر مى‏ گوييم اين مطالب سرى درباره منافقين است و آنان اين مسئله را به خوبى احساس كرده ‏اند كه اين گونه مسخره مى‏ كنند، و دقيقاً به همين جهت اين نجواها به نفع مؤمنين است، و در آخر اين آيه اذيت كنندگان پيامبرصلى الله عليه وآله به جهنم و عذاب اليم وعده داده شده ‏اند.


درباره آيه »اُذُن« كه بازگوى يكى از بارزترين نمونه‏هاى آزار منافقين است، در خطابه غدير حضرت به بيان كاملى پرداخته‏اند.
از آنجا كه ماجراى «اذُن» مسئله‏ اى مخفى نبوده، آن حضرت بر فراز منبر غدير از تشنّج احتراز مى ‏نمايد و به اشاره مى‏ فرمايد: افرادى را كه چنين استهزايى نسبت به من روا داشته ‏اند به نامشان مى‏ شناسم و مى ‏توانم هم اكنون با اشاره دست آنان را به همه نشان دهم.


اين حاكى از حضور آنان در برابر منبر غدير است. سپس مى‏ فرمايد: ولى مصلحت كنونى آن است كه با آنان درگير نشوم و بزرگوارانه رفتار كنم. امام كاظم‏ عليه السلام در اين باره مى‏ فرمايند: پيامبرصلى الله عليه وآله درباره منافقين با بزرگوارى رفتار كردند و ظاهر آنان را پذيرفت و باطنشان را به خدا واگذار كرد. <ref>عوالم العلوم: ج ۳  / ۱۵ ص ۱۵۶.</ref>


آنان كه ملازمت اميرالمؤمنين‏عليه السلام با رسول اللَّه‏صلى الله عليه وآله را به صورت دو جانبه مى‏ديدند و شاهد جلسات خصوصى آن دو بزرگوار بودند كه احدى در آنها شريك نبود، به خود تا اين حد جرئت دادند كه حتى به صورت لسانى جسارت كنند و به كنايه لقب »اذُن« به معناى »گوش« را به حضرت دادند و منظورشان اين بود كه سر تا پا گوش است و اسرارى را در گوش يكديگر نجوى مى‏كنند، و در واقع با اين كلمه حضرت را مسخره مى‏كردند.
==== تحليل اعتقادى دوم ====
ذكر نمونه‏ هايى از جسارت ‏هاى منافقين حاضر در غدير كه در تاريخ به صراحت ذكر شده مى ‏تواند روشنگر اين نكته باشد كه در غدير اهانت به ساحت مقدس پيامبرصلى الله عليه وآله به اعلى درجه خود و به حدودى فراتر از مسئله اذُن رسيد و انجام دهندگان اين جسارت‏ ها نيز معلوم شدند:


===== هنگام ورود به غدير =====
وقتى پيامبرصلى الله عليه وآله دستور آماده ‏سازى زير درختان و منبر غدير را صادر فرمودند ، يكى از منافقين گفت: در اينجا كه ساعتى بيش توقف نخواهد داشت، براى چه دستور كندن خارها را مى ‏دهند! بدانيد كه امروز مسئله مهم و ناراحت كننده‏ اى خواهند آورد! <ref>عوالم العلوم: ج ۳  / ۱۵ ص ۵۱ .</ref>


خداوند در تقبيح اين رفتار منافقين آيه‏اى نازل كرد كه پيامبرصلى الله عليه وآله در غدير ضمن قرائت آن به تفسيرش نيز پرداخت:
===== در مقابل منبر =====
امام صادق‏ عليه السلام فرمودند: هنگامى كه پيامبرصلى الله عليه وآله اميرالمؤمنين‏ عليه السلام را در روز غدير معرفى و منصوب مى ‏فرمودند، در مقابل حضرت هفت نفر از منافقين قرار داشتند كه عبارت بودند از: ابابکر ، عمر، عبدالرحمن بن عوف، سعد بن ابى‏ وقاص، ابوعبيده جراح، سالم مولى ابى ‏حذيفه، و مغيرة بن شعبه.


از ميان اينها عمر گفت: او را نمى ‏بينيد كه چشمانش مانند مجانين در گردش است؟! اكنون مى‏ گويد: خدايم چنين گفته است! <ref>عوالم العلوم: ج ۳  / ۱۵ ص ۱۳۴.</ref> و اين گونه برنامه پيامبرصلى الله عليه وآله را به مسخره گرفتند.


اولاً داستان آيه »اذُن« را بيان فرمود كه در سطور قبل ذكر شد.
هنگام «مَنْ كُنْتُ مَوْلاهُ ...»
 
 
ثانياً در بين آيه بيان فرمود كه اگر من و على نجوا مى‏كنيم و مطالبى را سرّى به يكديگر مى‏گوييم اين مطالب سرى درباره منافقين است و آنان اين مسئله را به خوبى احساس كرده‏اند كه اين گونه مسخره مى‏كنند، و دقيقاً به همين جهت اين نجواها به نفع مؤمنين است، و در آخر اين آيه اذيت كنندگان پيامبرصلى الله عليه وآله به جهنم و عذاب اليم وعده داده شده‏اند.
 
 
از آنجا كه ماجراى »اذُن« مسئله‏اى مخفى نبوده، آن حضرت بر فراز منبر غدير از تشنّج احتراز مى‏نمايد و به اشاره مى‏فرمايد: افرادى را كه چنين استهزايى نسبت به من روا داشته‏اند به نامشان مى‏شناسم و مى‏توانم هم اكنون با اشاره دست آنان را به همه نشان دهم.
 
اين حاكى از حضور آنان در برابر منبر غدير است. سپس مى‏فرمايد: ولى مصلحت كنونى آن است كه با آنان درگير نشوم و بزرگوارانه رفتار كنم. امام كاظم‏عليه السلام در اين باره مى‏فرمايد: پيامبرصلى الله عليه وآله درباره منافقين با بزرگوارى رفتار كرد و ظاهر آنان را پذيرفت و باطنشان را به خدا واگذار كرد.××× ۱ عوالم العلوم: ج ۳  / ۱۵ ص ۱۵۶. ×××
 
 
تحليل اعتقادى دوم
 
ذكر نمونه‏هايى از جسارت‏هاى منافقين حاضر در غدير كه در تاريخ به صراحت ذكر شده مى‏تواند روشنگر اين نكته باشد كه در غدير اهانت به ساحت مقدس پيامبرصلى الله عليه وآله به اعلى درجه خود و به حدودى فراتر از مسئله اذُن رسيد و انجام دهندگان اين جسارت‏ها نيز معلوم شدند:
 
 
۱. هنگام ورود به غدير
 
وقتى پيامبرصلى الله عليه وآله دستور آماده‏سازى زير درختان و منبر غدير را صادر فرمود، يكى از منافقين گفت: در اينجا كه ساعتى بيش توقف نخواهد داشت، براى چه دستور كندن خارها را مى‏دهد! بدانيد كه امروز مسئله مهم و ناراحت كننده‏اى خواهد آورد!××× ۲ عوالم العلوم: ج ۳  / ۱۵ ص ۵۱ . ×××
 
 
۲. در مقابل منبر
 
امام صادق‏عليه السلام فرمود: هنگامى كه پيامبرصلى الله عليه وآله اميرالمؤمنين‏عليه السلام را در روز غدير معرفى و منصوب مى‏فرمود، در مقابل حضرت هفت نفر از منافقين قرار داشتند كه عبارت بودند از: اولى، دومى، عبدالرحمن بن عوف، سعد بن ابى‏وقاص، ابوعبيده جراح، سالم مولى ابى‏حذيفه، و مغيرة بن شعبه.
 
 
از ميان اينها عمر گفت: او را نمى‏بينيد كه چشمانش مانند مجانين در گردش است؟! اكنون مى‏گويد: خدايم چنين گفته است!××× ۳ عوالم العلوم: ج ۳  / ۱۵ ص ۱۳۴. ××× و اين گونه برنامه پيامبرصلى الله عليه وآله را به مسخره گرفتند.
 
۳. هنگام »مَنْ كُنْتُ مَوْلاهُ ...«


آنگاه كه اميرالمؤمنين‏عليه السلام بر سر دستان پيامبرصلى الله عليه وآله قرار گرفت و فرمود: »مَنْ كُنْتُ مَوْلاهُ فَعَلِىٌّ مَوْلاهُ« ، عمر گفت: نه به خدا قسم، خدا به او چنين دستورى نداده و اين را از پيش خود مى‏گويد!××× ۱ بحار الانوار: ج ۳۷ ص ۱۶۰. ×××
آنگاه كه اميرالمؤمنين‏عليه السلام بر سر دستان پيامبرصلى الله عليه وآله قرار گرفت و فرمود: »مَنْ كُنْتُ مَوْلاهُ فَعَلِىٌّ مَوْلاهُ« ، عمر گفت: نه به خدا قسم، خدا به او چنين دستورى نداده و اين را از پيش خود مى‏گويد!××× ۱ بحار الانوار: ج ۳۷ ص ۱۶۰. ×××