پرش به محتوا

حاکم نیشابوری: تفاوت میان نسخه‌ها

بدون خلاصۀ ویرایش
بدون خلاصۀ ویرایش
بدون خلاصۀ ویرایش
خط ۲: خط ۲:
از جمله مؤلفين مشهور چهارده قرن كه در مورد غدير [[تألیف]] داشته ‏اند حاكم نيشابورى (م ۴۰۵ ق) است.<ref>معرفة علوم الحديث (از مؤلف): ص ۳۱۲، و در چاپ ديگر: ص ۲۵۲.</ref> [[کتابشناسی]] اين كتاب چنين است:
از جمله مؤلفين مشهور چهارده قرن كه در مورد غدير [[تألیف]] داشته ‏اند حاكم نيشابورى (م ۴۰۵ ق) است.<ref>معرفة علوم الحديث (از مؤلف): ص ۳۱۲، و در چاپ ديگر: ص ۲۵۲.</ref> [[کتابشناسی]] اين كتاب چنين است:


طرق من كنت مولاه، محمد بن عبدالله نيشابورى (حاكم، صاحب المستدرک على الصحيحين، ابن ‏البيّع، م ۴۰۵ ق). عربى، خطى. از عبارت مؤلف در كتابش «معرفة علوم الحديث» اين اسامى نيز استفاده می‏شود: «طرق من كنت مولاه فعلى مولاه» كه دو كلمه اضافه شده از نسخه ديگر آن كتاب (معرفة علوم الحديث) است، و نيز نام «من كنت مولاه» چرا كه در عبارت فقط همين را آورده و كلمه «طرق» را چند جمله قبل بيان نموده و بقيه عطف به آن است.
طرق من كنت مولاه، محمد بن عبدالله نيشابورى (حاكم، صاحب المستدرک على الصحيحين، ابن ‏البيّع، م ۴۰۵ ق). عربى، خطى. از عبارت مؤلف در كتابش «معرفة علوم الحديث» اين اسامى نيز استفاده می ‏شود: «طرق من كنت مولاه فعلى مولاه» كه دو كلمه اضافه شده از نسخه ديگر آن كتاب (معرفة علوم الحديث) است، و نيز نام «من كنت مولاه» چرا كه در عبارت فقط همين را آورده و كلمه «طرق» را چند جمله قبل بيان نموده و بقيه عطف به آن است.


همچنين نام «طرق حديث من كنت مولاه فعلى مولاه» در كتاب «الغدير فى التراث الاسلامى»: ص ۱۱۷ ش ۳۳، آمده است. و اما اين نام (طرق من كنت مولاه) از همه صحيح‏ تر به نظر مى‏ رسد، زيرا چنانچه گفته شد نام «من كنت مولاه» -  كه در كتاب «معرفة علوم الحديث» آمده -  به ظاهر عطف به كلمه «طرق» است كه در جملات قبل آمده، و در متن اصلى كتاب هم اضافه «فعلى مولاه» نيامده است.
همچنين نام «طرق حديث من كنت مولاه فعلى مولاه» در كتاب «الغدير فى التراث الاسلامى»: ص ۱۱۷ ش ۳۳، آمده است. و اما اين نام (طرق من كنت مولاه) از همه صحيح‏ تر به نظر مى‏ رسد، زيرا چنانچه گفته شد نام «من كنت مولاه» -  كه در كتاب «معرفة علوم الحديث» آمده -  به ظاهر عطف به كلمه «طرق» است كه در جملات قبل آمده، و در متن اصلى كتاب هم اضافه «فعلى مولاه» نيامده است.


== روايت حديث غدير<ref>چكيده عبقات الانوار (حديث غدير): ص ۲۵۷.</ref> ==
== روايت حديث غدير<ref>چكيده عبقات الانوار (حديث غدير): ص ۲۵۷.</ref> ==
يكى از علما و بزرگان [[اهل ‏سنت]] كه [[حدیث غدیر]] را نقل كرده محمد بن عبدالله نيشابورى، ابن‏ بيّع، حاكم (م ۴۰۵ ق) است. حاكم نيشابورى در «المستدرک على الصحيحين» حديث غدير را بعضاً بدون اشاره به جريان خاصى و نيز با اشاره به [[احتجاج]] اميرالمؤمنين ‏عليه السلام با طلحه در [[جنگ جمل]]، با اسانيد صحيح از جماعتى از اصحاب پيامبر صلى الله عليه و آله [[روایت]] كرده و آن را حديثى صحيح الاسناد مى‏ داند.<ref>المستدرک على الصحيحين: ج ۳ ص ۱۰۹، ۱۱۰، ۳۷۱.</ref> يافعى<ref>مرآة الجنان: حوادث سال ۴۰۵. همچنين ر.ک: تاريخ بغداد: ج ۵ ص ۴۷۳. تذكرة الحفّاظ: ج ۳ ص ۱۰۳۹. تاريخ ابن‏ كثير: ج ۷ ص ۲۷۴. وفيات الاعيان: ج ۱ ص ۴۸۴.</ref>: او را بسيار توثيق كرده و در علم حديث ستوده و از تأليفات او تعريف كرده است. او از حدود هزار شيخِ حديث، [[حدیث]] نوشته است.
يكى از علما و بزرگان [[اهل ‏سنت]] كه [[حدیث غدیر]] را نقل كرده محمد بن عبدالله نيشابورى، ابن‏ بيّع، حاكم (م ۴۰۵ ق) است. حاكم نيشابورى در «المستدرک على الصحيحين» حديث غدير را بعضاً بدون اشاره به جريان خاصى و نيز با اشاره به [[احتجاج]] اميرالمؤمنين ‏عليه السلام با طلحه در [[جنگ جمل]]، با اسانيد صحيح از جماعتى از اصحاب پيامبر صلى الله عليه و آله [[روایت]] كرده و آن را حديثى صحيح الاسناد مى‏ داند.<ref>المستدرک على الصحيحين: ج ۳ ص ۱۰۹، ۱۱۰، ۳۷۱.</ref>  
 
يافعى<ref>مرآة الجنان: حوادث سال ۴۰۵. همچنين ر.ک: تاريخ بغداد: ج ۵ ص ۴۷۳. تذكرة الحفّاظ: ج ۳ ص ۱۰۳۹. تاريخ ابن‏ كثير: ج ۷ ص ۲۷۴. وفيات الاعيان: ج ۱ ص ۴۸۴.</ref>: او را بسيار توثيق كرده و در علم حديث ستوده و از تأليفات او تعريف كرده است. او از حدود هزار شيخِ حديث، [[حدیث]] نوشته است.


== نقل حديثى هم سياق با حديث غدير<ref>چكيده عبقات الانوار (حديث غدير): ص ۵۷۳ - ۵۷۷.</ref> ==
== نقل حديثى هم سياق با حديث غدير<ref>چكيده عبقات الانوار (حديث غدير): ص ۵۷۳ - ۵۷۷.</ref> ==
در كتاب «المستدرک على الصحيحين» از حاكم نيشابورى احاديثى آمده كه با حديث غدير هم سياق هستند. و اما توضيح اين مطلب:
در كتاب «المستدرک على الصحيحين» از حاكم نيشابورى احاديثى آمده كه با حديث غدير هم سياق هستند.  
 
و اما توضيح اين مطلب:


يكى از وجوه دلالت حديث غدير بر [[امامت]] و ولايت اين است كه حاكم نيشابورى حديث غدير را به سياق و لفظى نقل كرده كه به صراحت و وضوح به امامت اميرالمؤمنين‏ عليه السلام و جانشينى و پس از رسول ‏الله ‏صلى الله عليه و آله دلالت مى ‏كند. اين از جهت دلالت. اما از جهت سند، حاكم خود تصريح كرده كه اين حديث صحيح الاسناد است.
يكى از وجوه دلالت حديث غدير بر [[امامت]] و ولايت اين است كه حاكم نيشابورى حديث غدير را به سياق و لفظى نقل كرده كه به صراحت و وضوح به امامت اميرالمؤمنين‏ عليه السلام و جانشينى و پس از رسول ‏الله ‏صلى الله عليه و آله دلالت مى ‏كند. اين از جهت دلالت. اما از جهت سند، حاكم خود تصريح كرده كه اين حديث صحيح الاسناد است.


'''۱. كلام حاكم نيشابورى'''
=== ۱. كلام حاكم نيشابورى ===
 
حاكم نيشابورى نوشته است:
حاكم نيشابورى نوشته است:


خط ۳۴: خط ۳۷:
پيامبر صلى الله عليه و آله با اين جمله، به آيه «النَبىُّ أولى بِالمُؤمِنينَ مِن أنفُسِهِم» اشاره كرد. اين آيه أولى بودن پيامبر صلى الله عليه و آله بر مؤمنان را در همه امور اثبات مى ‏كند، زيرا او بر خلاف نفس مؤمنان، تنها به چيزى فرمان مى‏ دهد و تنها چيزهايى را براى آنان مى‏ پسندد كه صلاح ايشان در آن است. از اين رو، اولويّت در آيه به طور مطلق آمده است. بنابراين، بر مؤمنان واجب است كه پيامبر صلى الله عليه و آله نزد ايشان از خودشان محبوب‏ تر و امر او پيش آنان از امر خودشان نافذتر، و مهرورزى آنان نسبت به او از مهرورزیشان به خودشان كامل‏ تر باشد.
پيامبر صلى الله عليه و آله با اين جمله، به آيه «النَبىُّ أولى بِالمُؤمِنينَ مِن أنفُسِهِم» اشاره كرد. اين آيه أولى بودن پيامبر صلى الله عليه و آله بر مؤمنان را در همه امور اثبات مى ‏كند، زيرا او بر خلاف نفس مؤمنان، تنها به چيزى فرمان مى‏ دهد و تنها چيزهايى را براى آنان مى‏ پسندد كه صلاح ايشان در آن است. از اين رو، اولويّت در آيه به طور مطلق آمده است. بنابراين، بر مؤمنان واجب است كه پيامبر صلى الله عليه و آله نزد ايشان از خودشان محبوب‏ تر و امر او پيش آنان از امر خودشان نافذتر، و مهرورزى آنان نسبت به او از مهرورزیشان به خودشان كامل‏ تر باشد.


[[روایت]] شده كه پيامبر صلى الله عليه و آله مى‏خواست به [[تبوک|جنگ تبوک]] برود، از اين رو به مردم دستور داد كه همراهى‏ اش كنند. ولى بعضى از مردم گفتند: ما از پدران و مادرانمان اذن مى‏ طلبيم. اينجا بود كه اين آيه نازل شد.<ref>انوار التنزيل: ص ۵۵۲ .</ref>
[[روایت]] شده كه پيامبر صلى الله عليه و آله می خواست به [[تبوک|جنگ تبوک]] برود، از اين رو به مردم دستور داد كه همراهى‏ اش كنند. ولى بعضى از مردم گفتند: ما از پدران و مادرانمان اذن مى‏ طلبيم. اينجا بود كه اين آيه نازل شد.<ref>انوار التنزيل: ص ۵۵۲ .</ref>


در يكى از قرائات (پس از «النَبىُّ أولى بِالمُؤمِنينَ مِن أنفُسِهِم وَ أزواجُهُ أُمَّهاتُهُم») آمده است: «وَ هُوَ أبٌ لَهُم»: و پيامبر پدر مؤمنان است؛ يعنى در دين، چرا كه هر پيامبرى از آن حيث كه در حيات ابدى اصل امت خود است، پدر امّتش به شمار مى‏رود، و از اين رو است كه مؤمنان برادر يكديگر گشته‏ اند. در تفسیر بَیضاوی چنين آمده است.
در يكى از قرائات (پس از «النَبىُّ أولى بِالمُؤمِنينَ مِن أنفُسِهِم وَ أزواجُهُ أُمَّهاتُهُم») آمده است: «وَ هُوَ أبٌ لَهُم»: و پيامبر پدر مؤمنان است؛ يعنى در دين، چرا كه هر پيامبرى از آن حيث كه در حيات ابدى اصل امت خود است، پدر امّتش به شمار می رود، و از اين رو است كه مؤمنان برادر يكديگر گشته‏ اند. در تفسیر بَیضاوی چنين آمده است.


سخن رسول‏ خدا صلى الله عليه و آله يعنى: من از هر مؤمنى به خود او سزاوارترم، تأكيد و تقريرى است كه نشان مى ‏دهد حضرتش به هر يک از افراد مؤمنان سزاوارتر است. چنانكه جمله «من از شما به شما سزاوارترم» مفيد اولى بودن وى نسبت به جميع مؤمنان است.<ref>اللّمعات (مخطوط).</ref>
سخن رسول‏ خدا صلى الله عليه و آله يعنى: من از هر مؤمنى به خود او سزاوارترم، تأكيد و تقريرى است كه نشان مى ‏دهد حضرتش به هر يک از افراد مؤمنان سزاوارتر است. چنانكه جمله «من از شما به شما سزاوارترم» مفيد اولى بودن وى نسبت به جميع مؤمنان است.<ref>اللّمعات (مخطوط).</ref>


'''۲. شرح حال حاكم نيشابورى (ت ۳۲۱ -  م ۴۰۵ ق)'''
=== ۲. شرح حال حاكم نيشابورى (ت ۳۲۱ -  م ۴۰۵ ق) ===
 
بزرگان اهل‏ سنت همه حاكم نيشابورى را توثيق كرده و ستوده‏ اند: ابن‏ خَلِّكان و شيخ عبدالحق دهلوى (در رجال مشكات) و فخر رازى (در فضائل الشافعى) و اِسنَوى و [[ابن ‏اثیر]]<ref>وفيات الاعيان: ج ۳ ص ۴۰۸. طبقات الشافعية: ج ۱ ص ۳. جامع الاصول: ج ۱ ص ۹۲.</ref>: وى را حافظ ابوعبدالله محمد بن عبدالله معروف به حاكم نيشابورى و ابن ‏بيّع معرفى كرده ‏اند، و همگى وى را توثيق كرده و بسيار ستوده ‏اند، به خصوص در علم حديث.
بزرگان اهل‏ سنت همه حاكم نيشابورى را توثيق كرده و ستوده‏ اند: ابن‏ خَلِّكان و شيخ عبدالحق دهلوى (در رجال مشكات) و فخر رازى (در فضائل الشافعى) و اِسنَوى و [[ابن ‏اثیر]]<ref>وفيات الاعيان: ج ۳ ص ۴۰۸. طبقات الشافعية: ج ۱ ص ۳. جامع الاصول: ج ۱ ص ۹۲.</ref>: وى را حافظ ابوعبدالله محمد بن عبدالله معروف به حاكم نيشابورى و ابن ‏بيّع معرفى كرده ‏اند، و همگى وى را توثيق كرده و بسيار ستوده ‏اند، به خصوص در علم حديث.


فقه را از فقيه شافعى ابوسهل محمد بن سليمان صعلوكى و بسيارى ديگر آموخت. شمار تأليفات حاكم نيشابورى در علوم حديث به هزار و پانصد جزء مى‏رسد كه از جمله آنها «الصحيحان» است. اما كتبى كه حاكم در نگارش آنها يگانه است، عبارت‏ اند از: «معرفة علوم الحديث»، «تاريخ علماء نيسابور»، «المدخل الى علم الصحيح»، «المستدرک على الصحيحين»، «ما تفرّد به كلّ واحد من الإمامين». دارَقُطنى و محمد بن ابى ‏فوارس از او [[روایت]] كرده‏ اند.
فقه را از فقيه شافعى ابوسهل محمد بن سليمان صعلوكى و بسيارى ديگر آموخت. شمار تأليفات حاكم نيشابورى در علوم حديث به هزار و پانصد جزء می رسد كه از جمله آنها «الصحيحان» است. اما كتبى كه حاكم در نگارش آنها يگانه است، عبارت‏ اند از: «معرفة علوم الحديث»، «تاريخ علماء نيسابور»، «المدخل الى علم الصحيح»، «المستدرک على الصحيحين»، «ما تفرّد به كلّ واحد من الإمامين». دارَقُطنى و محمد بن ابى ‏فوارس از او [[روایت]] كرده‏ اند.


== پانویس ==
== پانویس ==