۲۱٬۹۷۲
ویرایش
خط ۱٬۴۷۸: | خط ۱٬۴۷۸: | ||
<big>سلمان و اصحابش برخورد ظاهرى آنان را مى پذيرفتند همان گونه كه خدا امر فرموده بود، و از كنار آنان مى گذشتند.</big> | <big>سلمان و اصحابش برخورد ظاهرى آنان را مى پذيرفتند همان گونه كه خدا امر فرموده بود، و از كنار آنان مى گذشتند.</big> | ||
<big>آنگاه ابوبكر به اصحابش مى گفت: مسخره من نسبت به اينان را چگونه ديديد؟ و چگونه شرّ آنان را از خودم و از شما دفع كردم؟ آنان در پاسخ او گفتند: هميشه راه خير را پيش بگيرى تا مادامى كه زنده هستى! ابوبكر در پاسخ آنان گفت: معامله شما با اينان بايد اين گونه باشد تا روزى كه فرصتى به دست آوريد، چرا كه عاقل فهميده كسى است كه غصه را گلوگير كند تا فرصتى به چنگ آورد!<ref>تفسير الامام العسكرى عليه السلام: | <big>آنگاه ابوبكر به اصحابش مى گفت: مسخره من نسبت به اينان را چگونه ديديد؟ و چگونه شرّ آنان را از خودم و از شما دفع كردم؟ آنان در پاسخ او گفتند: هميشه راه خير را پيش بگيرى تا مادامى كه زنده هستى! ابوبكر در پاسخ آنان گفت: معامله شما با اينان بايد اين گونه باشد تا روزى كه فرصتى به دست آوريد، چرا كه عاقل فهميده كسى است كه غصه را گلوگير كند تا فرصتى به چنگ آورد!<ref>تفسير الامام العسكرى عليه السلام: ص۱۱۱-۱۲۳. عوالم العلوم: ج۳/۱۵ ص۱۵۴-۱۶۱. بحارالانوار: ج۳۰ ص۲۲۳-۲۲۶ و ج۳۷ ص۱۴۲-۱۴۸. مدینة المعاجز: ج۱ ص۴۳۸. تأویل الآیات: ج۱ ص۴۰ ح۱۱. تفسیر البرهان: ج۱ ص۵۹ ح۱. اثبات الهداة: ج۳ ص۵۷۳.</ref></big> | ||
<big>براى توضيح بيشتر مراجعه شود به عنوان: [[قرآن]] / آيه «وَ مِنَ النَّاسِ مَنْ يَقُولُ آمَنَّا بِاللَّه وَ بِالْيَوْمِ الْآخِرِ وَ ما هُمْ بِمُؤْمِنِينَ...».</big> | <big>براى توضيح بيشتر مراجعه شود به عنوان: [[قرآن]] / آيه «وَ مِنَ النَّاسِ مَنْ يَقُولُ آمَنَّا بِاللَّه وَ بِالْيَوْمِ الْآخِرِ وَ ما هُمْ بِمُؤْمِنِينَ...».</big> | ||
== <big>معرفت به ابوبكر!</big> <ref>چهارده قرن با غدير: ص | == <big>معرفت به ابوبكر!</big> <ref>چهارده قرن با غدير: ص ۱۰۶. اسرار غدير: ص ۲۹۷. </ref> == | ||
<big>شريک بن عبداللَّه نخعى - كه يكى از قضات بزرگ سنى است - سخن جالبى درباره غدير گفته است. از او پرسيدند: چه مىگويى درباره كسى كه از دنيا رفته و نسبت به ابوبكر معرفتى ندارد؟ پاسخ داد: چيزى بر عهده او نيست.</big> | <big>شريک بن عبداللَّه نخعى - كه يكى از قضات بزرگ سنى است - سخن جالبى درباره غدير گفته است. از او پرسيدند: چه مىگويى درباره كسى كه از دنيا رفته و نسبت به ابوبكر معرفتى ندارد؟ پاسخ داد: چيزى بر عهده او نيست.</big> | ||
<big>گفتند: اگر نسبت به على عليه السلام معرفت نداشته باشد چطور؟ گفت: در آتش است! زيرا پيامبرصلى الله عليه وآله در روز غدير او را به عنوان عَلَم و راهنما بين مردم منصوب كرده و فرمود: «مَنْ كُنْتُ مَوْلاهُ فَعَلِىٌّ مَوْلاهُ».<ref>المسترشد: ص | <big>گفتند: اگر نسبت به على عليه السلام معرفت نداشته باشد چطور؟ گفت: در آتش است! زيرا پيامبرصلى الله عليه وآله در روز غدير او را به عنوان عَلَم و راهنما بين مردم منصوب كرده و فرمود: «مَنْ كُنْتُ مَوْلاهُ فَعَلِىٌّ مَوْلاهُ».<ref>المسترشد: ص ۲۷۰ ح ۸۱ .</ref></big> | ||
== <big>معناى اولى براى «مولى»</big><ref>چكيده عبقات الانوار (حديث غدير) : | == <big>معناى اولى براى «مولى»</big><ref>چكيده عبقات الانوار (حديث غدير) : ص۳۳۱-۳۷۵، ۵۸۲.</ref> == | ||
<big>از جمله حجت هاى شيعه در دلالت حديث غدير بر معناى اولى به نفس اين است كه ابوبكر و عمر بالخصوص، در روز غدير از واژه «مَولى» معناى «أولى» را فهميده اند. در اين باره شبهه اى گفته شده، كه آن را همراه با جوابش بيان مى كنيم:</big> | <big>از جمله حجت هاى شيعه در دلالت حديث غدير بر معناى اولى به نفس اين است كه ابوبكر و عمر بالخصوص، در روز غدير از واژه «مَولى» معناى «أولى» را فهميده اند. در اين باره شبهه اى گفته شده، كه آن را همراه با جوابش بيان مى كنيم:</big> | ||
خط ۱٬۴۹۵: | خط ۱٬۴۹۵: | ||
<big>وجه سوم: قبول كرديم كه «مَولى» به معناى «أولى» است، ولى نمى پذيريم كه مراد از آن اولى به امامت باشد، بلكه مراد اولى به پيروى از پيامبرصلى الله عليه وآله و نزديكى به او است. چنانكه در سخن خداى تعالى آمده است:</big> | <big>وجه سوم: قبول كرديم كه «مَولى» به معناى «أولى» است، ولى نمى پذيريم كه مراد از آن اولى به امامت باشد، بلكه مراد اولى به پيروى از پيامبرصلى الله عليه وآله و نزديكى به او است. چنانكه در سخن خداى تعالى آمده است:</big> | ||
<big>«إنَّ أولَى الناسِ بِإبراهيمَ لَلَّذينَ اتَّبَعُوه»<ref>آل عمران/ | <big>«إنَّ أولَى الناسِ بِإبراهيمَ لَلَّذينَ اتَّبَعُوه»<ref>آل عمران/۶۸.</ref>: بى گمان نزديک ترين مردم به ابراهيم كسانى اند كه از او پيروى كردند.</big> | ||
<big>نه دليل قطعى بر نفى اين احتمال هست و نه دليل ظاهر، بلكه واقع امر همين است، چرا كه اين همان معنايى است كه ابوبكر و عمر از آن فهميده اند - و اين دو تن تو را در فهم حديث كافى هستند - زيرا وقتى حديث را شنيدند به على عليه السلام گفتند: اى پسر ابوطالب، مولاى مردان و زنان مؤمن گشتى. اين خبر را دارقطنى نقل كرده است. دارقطنى همچنين آورده است كه به عمر گفته شد: تو با على به گونه اى رفتار مى كنى كه با هيچ يک از اصحاب پيامبرصلى الله عليه وآله چنين رفتار نمى كنى! عمر گفت: زيرا او مولاى من است.<ref>الصواعق المحرقة: ص | <big>نه دليل قطعى بر نفى اين احتمال هست و نه دليل ظاهر، بلكه واقع امر همين است، چرا كه اين همان معنايى است كه ابوبكر و عمر از آن فهميده اند - و اين دو تن تو را در فهم حديث كافى هستند - زيرا وقتى حديث را شنيدند به على عليه السلام گفتند: اى پسر ابوطالب، مولاى مردان و زنان مؤمن گشتى. اين خبر را دارقطنى نقل كرده است. دارقطنى همچنين آورده است كه به عمر گفته شد: تو با على به گونه اى رفتار مى كنى كه با هيچ يک از اصحاب پيامبرصلى الله عليه وآله چنين رفتار نمى كنى! عمر گفت: زيرا او مولاى من است.<ref>الصواعق المحرقة: ص ۲۶. </ref></big> | ||
خط ۱٬۵۰۵: | خط ۱٬۵۰۵: | ||
<big>ج) شهاب الدين احمد عجيلى گفته كه من اهل تولاّى امام على بن ابى طالب عليه السلام هستم، كه لقبش مرتضى است و در كردار و گفتار نيز پسنديده است. مراد از تولّى ولايت است، و مراد از آن (ولىّ) صديق و ناصر يا سزاوارتر به پيروى كردن و نزديكى است. چنانكه در قرآن آمده است: «إنَّ أولَى الناسِ بِإبراهيمَ لَلَّذينَ اتَّبَعُوه»<ref>آل عمران/ | <big>ج) شهاب الدين احمد عجيلى گفته كه من اهل تولاّى امام على بن ابى طالب عليه السلام هستم، كه لقبش مرتضى است و در كردار و گفتار نيز پسنديده است. مراد از تولّى ولايت است، و مراد از آن (ولىّ) صديق و ناصر يا سزاوارتر به پيروى كردن و نزديكى است. چنانكه در قرآن آمده است: «إنَّ أولَى الناسِ بِإبراهيمَ لَلَّذينَ اتَّبَعُوه»<ref>آل عمران/۶۸.</ref>: بى گمان نزديكترين مردم به ابراهيم كسانى اند كه از او پيروى كردند.</big> | ||
<big>اين معنايى است كه عمر از حديث فهميده است، زيرا وقتى حديث را شنيد، گفت: گوارايت باد اى پسر ابوطالب كه اكنون ولىّ هر مرد و زن مؤمنى گشتى.<ref>ذخیرة المآل (مخطوط).</ref></big> | <big>اين معنايى است كه عمر از حديث فهميده است، زيرا وقتى حديث را شنيد، گفت: گوارايت باد اى پسر ابوطالب كه اكنون ولىّ هر مرد و زن مؤمنى گشتى.<ref>ذخیرة المآل (مخطوط).</ref></big> | ||
خط ۱٬۵۲۲: | خط ۱٬۵۲۲: | ||
<big>ما و اماميه در صحت اراده معناى «حُبّ» (دوست داشتن) همداستانيم و على عليه السلام سيّد و حبيب ماست. حق آن است كه بودن «مَولى» به معناى «امام» در لغت و شرع معهود نيست:</big> | <big>ما و اماميه در صحت اراده معناى «حُبّ» (دوست داشتن) همداستانيم و على عليه السلام سيّد و حبيب ماست. حق آن است كه بودن «مَولى» به معناى «امام» در لغت و شرع معهود نيست:</big> | ||
<big>در شرع كه واضح است، و در لغت هم هيچ يک از بزرگان زبان عربى نگفته است كه مَفعَل به معناى اَفعَل مى آيد. و مَولاكُم در آيه «مَأواكُمُ النارُ هِىَ مَولاكُم»<ref>حدید/ | <big>در شرع كه واضح است، و در لغت هم هيچ يک از بزرگان زبان عربى نگفته است كه مَفعَل به معناى اَفعَل مى آيد. و مَولاكُم در آيه «مَأواكُمُ النارُ هِىَ مَولاكُم»<ref>حدید/۱۵.</ref>، يعنى مقرّ شما يا ياور شما، كه مبالغه در نفى نصرت و يارى است.</big> | ||
<big>چنانچه گويند: گرسنگى توشه كسى است كه توشه اى ندارد.</big> | <big>چنانچه گويند: گرسنگى توشه كسى است كه توشه اى ندارد.</big> | ||
خط ۱٬۵۳۰: | خط ۱٬۵۳۰: | ||
<big>همچنين استعمال مانع از اين است كه مَفعَل به معناى اَفعَل باشد، چرا كه گفته مى شود: «هُوَ أولى مِن كَذا» نه «مَولى مِن كَذا» ، و «أولى الرَجُلَينِ وَ الرِجالِ» نه «مَولَى الرَجُلَينِ».</big> | <big>همچنين استعمال مانع از اين است كه مَفعَل به معناى اَفعَل باشد، چرا كه گفته مى شود: «هُوَ أولى مِن كَذا» نه «مَولى مِن كَذا» ، و «أولى الرَجُلَينِ وَ الرِجالِ» نه «مَولَى الرَجُلَينِ».</big> | ||
<big>بنابراين تنها با نظر به روايت آتى - يعنى من كنت وليّه... - متصرّف در امور را يكى از معانى «مَولى» قرار داديم. هدف از تنصيص بر موالات على عليه السلام اجتناب از دشمنى با او است، زيرا تنصيص بر اين مطلب سبب افزونى شرف او است. پيامبرصلى الله عليه وآله سخن خود را با «أ لَستُ أولى بِكُم مِن أنفُسِكُم» آغاز و آن را سه بار تكرار كرد تا در جهت قبول كردن آنان تحريک بيشترى داشته باشد. دعايى كه در انتهاى سخن حضرتش آمده نيز همين حكم را دارد.<ref>الصواعق المحرقة: | <big>بنابراين تنها با نظر به روايت آتى - يعنى من كنت وليّه... - متصرّف در امور را يكى از معانى «مَولى» قرار داديم. هدف از تنصيص بر موالات على عليه السلام اجتناب از دشمنى با او است، زيرا تنصيص بر اين مطلب سبب افزونى شرف او است. پيامبرصلى الله عليه وآله سخن خود را با «أ لَستُ أولى بِكُم مِن أنفُسِكُم» آغاز و آن را سه بار تكرار كرد تا در جهت قبول كردن آنان تحريک بيشترى داشته باشد. دعايى كه در انتهاى سخن حضرتش آمده نيز همين حكم را دارد.<ref>الصواعق المحرقة: ص۲۵.</ref></big> | ||