پرش به محتوا

آیه اکمال و شبهات ابن کثیر: تفاوت میان نسخه‌ها

بدون خلاصۀ ویرایش
بدون خلاصۀ ویرایش
بدون خلاصۀ ویرایش
خط ۱: خط ۱:
== ابن‏ كثير و تكذيب نزول آيه اكمال در غدير خم ==
== ابن‏ كثير و تكذيب نزول آيه اكمال در غدير خم ==
ابن كثير در تاريخش پس از نقل نزول آيه اكمال در روز غدير به اضافه نقل ثواب روزه روز غدير -  كه معادل روزه شصت ماه است -  به نقل ابوهريره، گفته است كه اين حديث جداً منكَر بلكه دروغ است!! در اينجا اشاره به سخن او مى‏ كنيم و به تفصيل ادعاى وى را پاسخ مى‏ دهيم:
ابن كثير در تاريخش پس از نقل نزول آيه اكمال در روز غدير به اضافه نقل ثواب روزه روز غدير -  كه معادل روزه شصت ماه است -  به نقل ابوهريره، گفته است كه اين حديث جداً منكَر بلكه دروغ است!!
 
در اينجا اشاره به سخن او مى‏ كنيم و به تفصيل ادعاى وى را پاسخ مى‏ دهيم:


اين حديث جدّاً منكر بلكه دروغ است، زيرا با آنچه در صحيحين از اميرالمؤمنين عمر بن خطاب ثبت شده كه اين آيه در روز جمعه و در روز عرفه، وقتى كه رسول‏ الله ‏صلى الله عليه و آله در عرفه بود نازل شده، سازگار نيست.
اين حديث جدّاً منكر بلكه دروغ است، زيرا با آنچه در صحيحين از اميرالمؤمنين عمر بن خطاب ثبت شده كه اين آيه در روز جمعه و در روز عرفه، وقتى كه رسول‏ الله ‏صلى الله عليه و آله در عرفه بود نازل شده، سازگار نيست.


اين سخن كه «روزه روز هجدهم ذى‏ حجه -  يعنى روز غدير خم -  معادل روزه شصت ماه است» نيز صحيح نيست، چرا كه در حديث صحيح آمده كه روزه ماه رمضان معادل روزه ده ماه است. پس چگونه ممكن است كه روزه يک روز معادل شصت ماه باشد؟ پس اين باطل است.
اين سخن كه «روزه روز هجدهم ذى‏ حجه -  يعنى روز غدير خم -  معادل روزه شصت ماه است» نيز صحيح نيست، چرا كه در حديث صحيح آمده كه روزه ماه رمضان معادل روزه ده ماه است.
 
پس چگونه ممكن است كه روزه يک روز معادل شصت ماه باشد؟ پس اين باطل است.
 
شيخ ما حافظ ابوعبدالله ذهبى بعد از نقل حديث نزول آيه اكمال در روز غدير گفته است: اين حديث جدّاً منكر است.
 
حَبشون خلاّل و احمد بن عبدالله بن احمد نيرى - كه هر دو بسيار راستگويند -  آن را از على بن سعيد رملى از ضَمرَه نقل كرده ‏اند.
 
اين حديث از عمر بن خطاب و مالک بن حُوَيرِث و انس بن مالک و ابوسعيد و غير ايشان، به اسانيد واهى روايت شده است.


شيخ ما حافظ ابوعبدالله ذهبى بعد از نقل حديث نزول آيه اكمال در روز غدير گفته است: اين حديث جدّاً منكر است. حَبشون خلاّل و احمد بن عبدالله بن احمد نيرى - كه هر دو بسيار راستگويند -  آن را از على بن سعيد رملى از ضَمرَه نقل كرده ‏اند.
صدر حديث متواتر است و من يقين دارم كه پيامبر صلى الله عليه و آله آن را گفته است. عبارت «خدايا، با هر كس با او دوستى كند دوستى كن...» افزونه ‏اى قوىّ الاِسناد است.


اين حديث از عمر بن خطاب و مالک بن حُوَيرِث و انس بن مالک و ابوسعيد و غير ايشان، به اسانيد واهى روايت شده است. صدر حديث متواتر است و من يقين دارم كه پيامبر صلى الله عليه و آله آن را گفته است. عبارت «خدايا، با هر كس با او دوستى كند دوستى كن...» افزونه ‏اى قوىّ الاِسناد است. اما روزه يادشده صحيح نيست. و به خدا سوگند كه اين آيه در روز عرفه -  چند روز قبل از واقعه غدير خم -  نازل شده است. و الله اعلم.<ref>تاريخ ابن‏ كثير: ج ۵ ص ۲۱۴،۲۱۳.</ref>
اما روزه يادشده صحيح نيست. و به خدا سوگند كه اين آيه در روز عرفه -  چند روز قبل از واقعه غدير خم -  نازل شده است. و الله اعلم.<ref>تاريخ ابن‏ كثير: ج ۵ ص ۲۱۴،۲۱۳.</ref>


=== پاسخ شبهه ابن‏ كثير ===
=== پاسخ شبهه ابن‏ كثير ===
خط ۱۶: خط ۲۶:
ابن‏ كثير اعتراف كرده كه اين حديث را ضَمرَه از ابن ‏شَوذَب، از مَطَر ورّاق، از شهر بن حَوشَب، از ابوهُرَيره روايت كرده، و اينها همه از رجال صحاح‏ اند:
ابن‏ كثير اعتراف كرده كه اين حديث را ضَمرَه از ابن ‏شَوذَب، از مَطَر ورّاق، از شهر بن حَوشَب، از ابوهُرَيره روايت كرده، و اينها همه از رجال صحاح‏ اند:


ضَمرَه و عبداللَّه بن شَوذَب از رجال تِرمِذى و ابوداوود و ابن ‏ماجه و نَسايى در صحاح آنها هستند. مَطَر ورّاق از رجال مسلم و صحاح چهارگانه يادشده و ابن‏ حِبّان است. شهر بن حَوشَب نيز از رجال مسلم بن حجّاج و صحاح چهارگانه مذكور است.
ضَمرَه و عبداللَّه بن شَوذَب از رجال تِرمِذى و ابوداوود و ابن ‏ماجه و نَسايى در صحاح آنها هستند.
 
مَطَر ورّاق از رجال مسلم و صحاح چهارگانه يادشده و ابن‏ حِبّان است. شهر بن حَوشَب نيز از رجال مسلم بن حجّاج و صحاح چهارگانه مذكور است.
 
در ادامه خواهيم گفت كه روايت يكى از رجال صحاح از يک راوى، دليل آن است كه او نزد آنان ثقه و عادل و معتمَد و صحيح الضبط است.


در ادامه خواهيم گفت كه روايت يكى از رجال صحاح از يک راوى، دليل آن است كه او نزد آنان ثقه و عادل و معتمَد و صحيح الضبط است. بنابراين، چگونه است كه ابن ‏كثير حديثى را تكذيب مى ‏كند كه اهل‏ سنت آن را به اسانيدشان از راويانى روايت كرده ‏اند كه در صحاح از ايشان حديث نقل كرده و به آنان اعتماد نموده ‏اند؟!
بنابراين، چگونه است كه ابن ‏كثير حديثى را تكذيب مى ‏كند كه اهل‏ سنت آن را به اسانيدشان از راويانى روايت كرده ‏اند كه در صحاح از ايشان حديث نقل كرده و به آنان اعتماد نموده ‏اند؟!


اضافه بر اين، دانشمندان و مصنّفان اهل ‏تسنّن كتاب‏ هاى صحاح را بسيار مى‏ ستايند، و حتى شيعه اماميه را به سبب اينكه در بعضى از اخبار و راويان اين كتاب‏ها خدشه مى ‏كنند بسيار نكوهش مى ‏كنند. از جمله ميرزا مخدوم شريفى و فضل بن روزبهان هستند كه صحيح بخارى و صحيح مسلم را صحيح‏ ترين كتاب‏ ها پس از قرآن، و آنچه مسلم و بخارى در آن همداستان باشند را صحيح نزد امت مى‏ دانند. همچنين شيعه را به خاطر خدشه وارد كردن در اين دو كتاب بسيار مورد طعن قرار داده‏ اند.<ref>نواقض الروافض (مخطوط). ابطال الباطل.</ref>
اضافه بر اين، دانشمندان و مصنّفان اهل ‏تسنّن كتاب‏ هاى صحاح را بسيار مى‏ ستايند، و حتى شيعه اماميه را به سبب اينكه در بعضى از اخبار و راويان اين كتاب‏ها خدشه مى ‏كنند بسيار نكوهش مى ‏كنند.


در اينجا به ابن‏ روزبهان و امثال او مى‏ گوييم: اگر چنين است، چرا در كتاب خود حديث نزول آيه اكمال در روز غدير را -  كه رجال صحاح روايتش كرده ‏اند -  از ساخته ‏هاى شيعه مى ‏دانيد؟! اضافه بر اين، از شيعه بد گفته ‏ايد و مطاعنى به آنان نسبت مى ‏دهيد، به اين سبب كه آنان بر صحاح اهل‏ سنت خرده مى ‏گيرند و دسته ‏اى از روايات آنان را نمى‏ پذيرند.
از جمله ميرزا مخدوم شريفى و فضل بن روزبهان هستند كه صحيح بخارى و صحيح مسلم را صحيح‏ ترين كتاب‏ ها پس از قرآن، و آنچه مسلم و بخارى در آن همداستان باشند را صحيح نزد امت مى‏ دانند.


پس همه اين بدگويى‏ ها متوجه حافظ ابن‏ كثير نيز هست، چرا كه حديث نزول آيه اِكمال در روز غدير را دروغ خوانده است. در حالى كه راويان اين حديث از رجال صحاح ‏اند. در حالى كه اهل‏ سنت بر توثيق رجال صحاح اجماع كرده ‏اند.
همچنين شيعه را به خاطر خدشه وارد كردن در اين دو كتاب بسيار مورد طعن قرار داده‏ اند.<ref>نواقض الروافض (مخطوط). ابطال الباطل.</ref>
 
در اينجا به ابن‏ روزبهان و امثال او مى‏ گوييم: اگر چنين است، چرا در كتاب خود حديث نزول آيه اكمال در روز غدير را -  كه رجال صحاح روايتش كرده ‏اند -  از ساخته ‏هاى شيعه مى ‏دانيد؟!
 
اضافه بر اين، از شيعه بد گفته ‏ايد و مطاعنى به آنان نسبت مى ‏دهيد، به اين سبب كه آنان بر صحاح اهل‏ سنت خرده مى ‏گيرند و دسته ‏اى از روايات آنان را نمى‏ پذيرند.
 
پس همه اين بدگويى‏ ها متوجه حافظ ابن‏ كثير نيز هست، چرا كه حديث نزول آيه اِكمال در روز غدير را دروغ خوانده است.
 
در حالى كه راويان اين حديث از رجال صحاح ‏اند. در حالى كه [[اهل‏ سنت]] بر توثيق رجال صحاح اجماع كرده ‏اند.


==== ب) روات حديث ابوهريره از رجال صحاح و ثقه‏ اند ====
==== ب) روات حديث ابوهريره از رجال صحاح و ثقه‏ اند ====
نكته ديگر اينكه: هر چند راويان حديث ابوهريره درباره روزه روز غدير از رجال صحاح ستّه اهل ‏سنت هستند و در وثاقتشان نزد اهل‏ سنت شكى نيست، ولى باز هم در اينجا توثيق هر يک از آنان نزد رجاليان بزرگ اهل ‏سنت نقل مى ‏كنيم:
نكته ديگر اينكه: هر چند راويان حديث ابوهريره درباره روزه روز غدير از رجال صحاح ستّه اهل ‏سنت هستند و در وثاقتشان نزد اهل‏ سنت شكى نيست، ولى باز هم در اينجا توثيق هر يک از آنان نزد رجاليان بزرگ اهل ‏سنت نقل مى ‏كنيم:


ضَمرَة بن ربيعه (م ۲۰۲ ق): احمد بن حنبل و عبدالغنى بن عبدالواحد مَقدِسى و ابوحاتِم و ابوسعيد بن يونس و محمد بن سعد و ذهبى<ref>الكمال فى اسماء الرجال (مخطوط). الكاشف: ج ۲ ص ۳۸. دول الاسلام: حوادث سال ۲۰۲.</ref>: او را به شدت توثيق كرده و بسيار ستوده ‏اند. بسيارى از بزرگان راويان و مؤلفين اهل‏ سنت از جمله ابوداوود و تِرمِذى و نَسايى و ابن‏ ماجه از او روايت كرده ‏اند.
ضَمرَة بن ربيعه (م ۲۰۲ ق): احمد بن حنبل و عبدالغنى بن عبدالواحد مَقدِسى و ابوحاتِم و ابوسعيد بن يونس و محمد بن سعد و ذهبى<ref>الكمال فى اسماء الرجال (مخطوط). الكاشف: ج ۲ ص ۳۸. دول الاسلام: حوادث سال ۲۰۲.</ref>:


عبدالله بن شَوذَب (م ۱۵۶ ق): صاحب كتاب »الكمال» و ذهبى و ابن‏ حجر<ref>الكمال فى اسماء الرجال (مخطوط). الكاشف: ج ۱ ص ۳۵۶. تقريب التهذيب: ج ۱ ص ۴۲۳. تهذيب التهذيب: ج ۵ ص ۲۵۵ - ۲۶۱.</ref>: او را توثيق كرده و ستوده ‏اند. ابوداوود و تِرمِذى و نَسايى و ابن ‏ماجه از او روايت كرده‏ اند. سفيان ثورى، وليد بن كثير، يحيى بن مَعين، احمد بن حنبل، ضَمرَه، ابوزُرعه دمشقى، ابن‏ عمّار، نَسايى، ابوحاتم، ابن‏ حبّان، ابن‏ خلفون، ابن ‏نُمَير و عِجلى او را توثيق كرده و ستوده ‏اند.
او را به شدت توثيق كرده و بسيار ستوده ‏اند. بسيارى از بزرگان راويان و مؤلفين اهل‏ سنت از جمله ابوداوود و تِرمِذى و نَسايى و ابن‏ ماجه از او روايت كرده ‏اند.
 
عبدالله بن شَوذَب (م ۱۵۶ ق): صاحب كتاب »الكمال» و ذهبى و ابن‏ حجر<ref>الكمال فى اسماء الرجال (مخطوط). الكاشف: ج ۱ ص ۳۵۶. تقريب التهذيب: ج ۱ ص ۴۲۳. تهذيب التهذيب: ج ۵ ص ۲۵۵ - ۲۶۱.</ref>: او را توثيق كرده و ستوده ‏اند. ابوداوود و تِرمِذى و نَسايى و ابن ‏ماجه از او روايت كرده‏ اند.
 
سفيان ثورى، وليد بن كثير، يحيى بن مَعين، احمد بن حنبل، ضَمرَه، ابوزُرعه دمشقى، ابن‏ عمّار، نَسايى، ابوحاتم، ابن‏ حبّان، ابن‏ خلفون، ابن ‏نُمَير و عِجلى او را توثيق كرده و ستوده ‏اند.


مَطَر ورّاق: حافظ ابونعيم<ref>حليَة الأولياء: ج ۳ ص ۷۶،۷۵.</ref>: مالک بن دينار، ابوعيسى و مالک بن دينار او را توثيق كرده و ستوده ‏اند.
مَطَر ورّاق: حافظ ابونعيم<ref>حليَة الأولياء: ج ۳ ص ۷۶،۷۵.</ref>: مالک بن دينار، ابوعيسى و مالک بن دينار او را توثيق كرده و ستوده ‏اند.


شهر بن حَوشَب اشعرى شامى حِمصى دمشقى: حافظ عبدالغنى مَقدِسى و ابن‏ حجر و ذهبى<ref>الكمال فى اسماء الرجال (مخطوط). تهذيب التهذيب: ج ۴ ص ۳۶۹ - ۳۷۲. ميزان الاعتدال فى نقد الرجال: ج ۲ ص ۲۸۴.</ref>: محمد بن عبدالله بن عمّار، يعقوب بن شَيبَه، صالح بن محمد بغدادى، ابن‏ مَعين، ابن‏ مدينى، عبدالرحمن، يعقوب بن شَيبه، يعقوب بن سفيان، ابوجعفر طبرى، ابوبكر بزّار، حرب بن اسماعيل كرمانى، احمد بن حنبل، احمد بن عبدالله، ابن‏ ابى‏ خَيثَمه، ابوحاتم، ابوزُرعه، ابن‏ عدى، فسوى، حنبل و عثمان دارمى و احمد بن عبدالله عِجلى از احمد و تِرمِذى از احمد و بخارى، همگى او را توثيق كرده و ستوده ‏اند.
شهر بن حَوشَب اشعرى شامى حِمصى دمشقى: حافظ عبدالغنى مَقدِسى و ابن‏ حجر و ذهبى<ref>الكمال فى اسماء الرجال (مخطوط). تهذيب التهذيب: ج ۴ ص ۳۶۹ - ۳۷۲. ميزان الاعتدال فى نقد الرجال: ج ۲ ص ۲۸۴.</ref>:
 
محمد بن عبدالله بن عمّار، يعقوب بن شَيبَه، صالح بن محمد بغدادى، ابن‏ مَعين، ابن‏ مدينى، عبدالرحمن، يعقوب بن شَيبه، يعقوب بن سفيان، ابوجعفر طبرى، ابوبكر بزّار، حرب بن اسماعيل كرمانى، احمد بن حنبل، احمد بن عبدالله، ابن‏ ابى‏ خَيثَمه، ابوحاتم، ابوزُرعه، ابن‏ عدى، فسوى، حنبل و عثمان دارمى و احمد بن عبدالله عِجلى از احمد و تِرمِذى از احمد و بخارى، همگى او را توثيق كرده و ستوده ‏اند.
 
بسيارى از بزرگان راويان صاحبان صحاح جز بخارى از او روايت كرده ‏اند.


بسيارى از بزرگان راويان صاحبان صحاح جز بخارى از او روايت كرده ‏اند. عمرو بن على گفته كه مُعاذ بن مُعاذ در حديث شهر بن حوشب تأمل داشت، ولى او از اسماء بنت يزيد روايات حسن نقل كرده است.
عمرو بن على گفته كه مُعاذ بن مُعاذ در حديث شهر بن حوشب تأمل داشت، ولى او از اسماء بنت يزيد روايات حسن نقل كرده است.


در طرف مقابل، چند نفر شهر بن حوشب را جرح كرده ‏اند كه البته در برابر اين توثيقات فراوان از اعتبارى ندارد. چنانچه محدّثان اهل‏ سنت پذيرفته ‏اند كه اگر تعديل بر جرح راجح باشد، در هنگام تعارض جرح را بى ‏اثر مى ‏گرداند.
در طرف مقابل، چند نفر شهر بن حوشب را جرح كرده ‏اند كه البته در برابر اين توثيقات فراوان از اعتبارى ندارد. چنانچه محدّثان اهل‏ سنت پذيرفته ‏اند كه اگر تعديل بر جرح راجح باشد، در هنگام تعارض جرح را بى ‏اثر مى ‏گرداند.