آیه ۴ تحریم و غدیر

از دانشنامه غدیر

«Ra bracket.png اِنْ تَتُوبا اِلَى اللَّهِ فَقَدْ صَغَتْ قُلُوبُكُما وَ اِنْ تَظاهَرا... La bracket.png»[۱]

پس از اتمام اعمال حجةالوداع و در راه بازگشت از مكه به سوى غدير خم در روز چهاردهم ذى‏ الحجة، از بين همسران پيامبر صلى الله عليه و آله نوبت عايشه بود كه حضرت طبق قاعده نزد او مى ‏ماند.اما حضور على‏ عليه السلام براى تحويل ودايع مانع از اين مسئله شد.عایشه گفت: بايد نزد على بروم و به او چيزى بگويم كه نمى‏ گذارد من نزد پيامبر باشم! او آمد و خطاب به اميرالمؤمنين ‏عليه السلام گفت: اى پسر ابى‏ طالب، امروز پيامبر را از اينكه نزد من باشد محبوس كرده ‏اى!!

پيامبر صلى الله عليه و آله در پاسخ او فرمود: اى عايشه، بين من و على فاصله مشو، كه او در راه من از هيچ كس نمى‏ ترسد.قسم به آنكه جانم به دست اوست او را هيچ مؤمنى دشمن نمى‏ دارد و هيچ كافرى دوست نمى ‏دارد.بدان كه حق بعد از من با على است و به همان سو مى ‏رود كه على برود. از يكديگر جدا نمى‏ شوند تا بر سر حوض كوثر نزد من وارد شوند.

عايشه گفت: يا رسول ‏اللَّه! از آغاز امروز مجلس خصوصى ‏تان با على طول كشيد!

پيامبر صلى الله عليه و آله از او روى گرداند، ولى عايشه گفت: يا رسول اللَّه، چرا آن مسئله خصوصى را از من پنهان مى ‏كنى؟ شايد براى من هم صلاح باشد!!

حضرت فرمود: درست است. قسم به خدا اين مسئله صلاح است براى كسى كه خداوند او را به قبول آن و ايمان به آن سعادتمند نمايد، و من مأمورم همه مردم را بدان دعوت نمايم؛ و به زودى از اين مسئله اطلاع خواهى يافت وقتى آن را به طور عمومى اعلام كنم.

عايشه گفت: يا رسول ‏اللَّه، چرا الآن آن را به من خبر نمى‏ دهى تا جلوتر عمل به آن را آغاز كنم و آنچه صلاح است شروع نمايم!!

فرمود: به زودى به تو خبر خواهم داد، ولى آن را پنهان كن تا به من دستور داده شود كه آن را به صورت عمومى اعلام كنم.اگر آن را پنهان نمايى خداوند در دنيا و آخرت به تو اجر خواهد داد، و براى تو فضيلتى خواهد بود كه در ايمان به خدا و رسولش سبقت گرفته و سرعت نموده ‏اى، ولى اگر اين راز را فاش كنى و مراعات حفظ آنچه به تو سپرده مى‏ شود را ترک كنى به پروردگارت كافر شده ‏اى و اجر تو از بين مى ‏رود، و دست امن خدا و رسول را از خود برداشته‏ اى، و از زيان كاران خواهى بود؛ و اين به خدا و رسول ضررى نخواهد زد و لعنت خدا و ملائكه و همه مردم بر تو خواهد بود.

عايشه قول داد كه آن سِرّ را پنهان كند و بدان ايمان آورد، و آن را مراعات نمايد. پيامبر صلى الله عليه و آله هم آن راز را به او چنين خبر داد:

خداوند تعالى به من خبر داده كه عمر من پايان يافته، و به من دستور داده كه على را به عنوان علامتى در بين مردم منصوب نمايم، و او را امام آنان قرار دهم و جانشين خود نمايم همان گونه كه پيامبران قبل از من جانشينان خود را تعيين كرده ‏اند.من به سوى خدا مى ‏روم و خلافت او را اعلام خواهم كرد. اين مسئله را پشت پرده قلبت حفظ كن تا خدا اجازه اعلام آن را دهد.

عايشه بار ديگر قول داد اين راز را به كسى نگويد؛ اما خداوند به پيامبرش خبر داد كه او و رفيقش حفصه و پدرانشان در اين باره چه خواهند كرد.

جالب اينكه عایشه در همان روز به حفصه خبر داد و هر يک از آن دو به پدرانشان خبر دادند. ابوبكر و عمر جلسه تشكيل دادند و سراغ منافقین فرستادند و مسئله را به آنان هم خبر دادند.آنان با يكديگر به مشورت پرداختند و گفتند: «محمد مى ‏خواهد امر خلافت را مانند كسرى و قيصر تا آخر روزگار در خاندان خود قرار دهد.نه به خدا قسم! اگر خلافت به على بن ابى‏ طالب برسد براى شما از زندگى نصيبى نخواهد بود، چرا كه محمد طبق ظاهرتان با شما رفتار مى‏ كند، اما على طبق آنچه در دل نسبت به شما دارد عمل مى ‏كند.پس درباره خود و چنين مسئله ‏اى نيک نظر كنيد و هر چه در نظر داريد اعلام كنيد».

اين گونه بود كه سرّ پيامبر اكرم ‏صلى الله عليه و آله به دست عايشه و حفصه افشا شد، و پيرو آن خداوند آيات اول تا سوم سوره تحريم را نازل كرد كه خبر از كار آن دو زن مى‏ داد، آنجا كه فرمود:

Ra bracket.png وَ اِذْ اَسَرَّ النَّبِىُّ اَلى بَعْضِ اَزْواجِهِ حِديثاً فَلَمّا نَبَّأَتْ بِهِ وَ اَظْهَرَهُ اللَّهُ عَلَيْهِ عَرَّفَ بَعْضَهُ وَ اَعْرَضَ عَنْ بَعْضٍ فَلَمّا نَبَّأَها بِهِ قالَتْ مَنْ اَنْبَأَكَ هذا قالَ نَبَّأَنِىَ الْعَليمُ الْخَبيرُ La bracket.png.

هنگامى كه پيامبر صلى الله عليه و آله گفتارى پنهانى به بعضى از همسرانش سپرد.آنگاه كه آن زن راز پيامبر صلى الله عليه و آله را افشا كرد، و خدا پيامبرش را از اين مسئله باخبر نمود، آن حضرت قسمتى از كارشان را براى آنان بازگو كرد و از گفتن قسمتى ديگر اعراض نمود.آن زن (عايشه) از پيامبر صلى الله عليه و آله پرسيد: چه كسى افشا كردن مرا به تو خبر داد؟ حضرت فرمود: خداى عليم آگاه به من خبر داد.سپس خداوند با آيه چهارم سوره تحريم به پيامبرش خبر داد كه اگر اظهار توبه هم نمايند قلوبشان منحرف است، و اگر بخواهند بر ضد پيامبر صلى الله عليه و آله اقدامى كنند ياور آن حضرت خدا و جبرئيل و ملائكه و اميرالمؤمنين ‏عليه السلام هستند.

آيه چنين است:

Ra bracket.png اِنْ تَتُوبا اِلَى اللَّهِ فَقَدْ صَغَتْ قُلُوبُكُما وَ اِنْ تَظاهَرا عَلَيْهِ فَاِنَّ اللَّهَ هُوَ مَوْلاهُ وَ جِبْريلُ وَ صالِحُ الْمُؤمِنينَ وَ الْمَلائِكَةُ بَعْدَ ذلِكَ ظَهيرٌ La bracket.png:

«اگر شما دو نفر نزد خدا توبه كنيد اما قلب‏ هايتان از حق منحرف شده است، و اگر بر ضد او اقدم نماييد بدانيد كه خدا صاحب اختيار اوست و جبرئيل و صالح مؤمنين و ملائكه بعد از خدا كمک اويند».

وقتى خداوند اين خبر را به پيامبرش حضرت محمد صلى الله عليه و آله داد، آن حضرت آنان را احضار كرد و مسئله افشاى سِرّ خود را از آنان پرسيد، ولى حضرت به توطئه منافقين اشاره ‏اى نكرد. آنان قسم ياد كردند كه چنين كارى نكرده ‏اند و راز حضرت را فاش ننموده ‏اند. اينجا بود كه آيه هفتم سوره تحريم در تكذيب آنان نازل شد

Ra bracket.png يا اَيُّهَا الَّذينَ كَفَرُوا لا تَعْتَذِرُوا الْيَوْمَ اِنَّما تُجْزَوْنَ ما كُنْتُمْ تَعْمَلُونَ La bracket.png:

«اى كسانى كه كافر شديد، امروز عذر نياوريد كه طبق آنچه عمل كرديد جزا داده مى‏ شويد».[۲]

در مورد این قسمت از آیه شریفه Ra bracket.png ...فَاِنَّ اللَّهَ هُوَ مَوْلاهُ وَ جِبْريلُ وَ صالِحُ الْمُؤمِنينَ وَ الْمَلائِكَةُ بَعْدَ ذلِكَ ظَهيرٌ La bracket.png از امام باقر علیه السلام روایت شده است که فرمود: پیامبر خدا صلی الله علیه و آله، علیّ‌بن‌ابی‌طالب علیه السلام را دوبار به اصحاب خود معرّفی کرد، یکبار هنگامی‌که گفت: «هرکس که من مولای او هستم علی علیه السلام مولای اوست و بار دیگر هنگامی بود که این آیه نازل شدRa bracket.png فَإِنَّ اللهَ هُوَ مَوْلاهُ وَ جِبْرِیلُ وَ صالِحُ المُؤْمِنِینَ La bracket.png پیامبر صلی الله علیه و آله دست علی علیه السلام را گرفت. و فرمود: «ای مردم! شایسته‌ترین مؤمنان این شخص است».[۳]

در حدیثی دیگر از پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله نقل شده است که فرمود: مقصود ازRa bracket.png صَالِحُ المُؤْمِنِینَ La bracket.png امیرالمؤمنین علیه السلام است.[۴]

پانویس

  1. تحريم/۴؛ واقعه قرآنى غدير: ص۴۷.
  2. ارشاد القلوب: ج ۲ ص ۱۱۲ - ۱۳۵؛ تفسير فرات: ص ۱۸۵؛مجمع البيان: ج ۱ ص ۵۶؛ نور الثقلين: ج ۵ ص ۳۷۰ ح ۸؛ مناقب اميرالمؤمنين‏ عليه السلام: ج ۲ ص ۳۴۶؛تأويل الآيات: ج ۲ ص ۶۹۷؛ الصراط المستقيم: ج ۳ ص ۱۶۸؛ تفسير القمى: ج ۲ ص ۳۷۶؛ امالى الطوسى: ص ۳۰۲؛ بحار الانوار: ج ۲۲ ص ۲۳۹،۲۳۲ ح ۲۴۳،۴ ح ۲۴۶،۹ ح ۱۷ و ج ۲۷ ص ۲۴۶ ح ۱۷ و ج ۲۸ ص۹۵ - ۹۷، ۱۰۶، ۱۰۷ و ج ۳۰ ص ۳۸۳ و ج ۳۱ ص ۶۴۰ ح ۱۵۷؛ صحيح البخارى: ج ۷ ص ۱۷ و ج ۸ ص ۴۴۹؛ صحيح مسلم: ج ۷ ص ۲۴؛ السيرة النبوية: ج ۴ ص ۴۴۹؛ فتح القدير شوكانى: ج ۵ ص ۲۵۰؛ مجمع الزوائد: ج ۷ ص ۱۲۶؛ تفسير قرطبى: ج ۱۸ ص ۱۸۷؛ زاد المسير: ج ۸ ص ۵۱؛ مسند احمد: ج ۱ ص ۳۳ و ج ۶ ص ۵۲.
  3. تفسیر اهل بیت علیهم السلام ج۱۶، ص۳۸۸؛ بحارالأنوار، ج۲۲، ص۲۳۲؛بحارالأنوار، ج۳۶، ص۲۹؛ تأویل الآیات الظاهرة، ص۶۷۴؛ الیقین، ص۳۰۲؛ بحارالأنوار، ج۳۷، ص۳۱۷؛ فرات الکوفی، ص۴۹۰.
  4. تفسیر اهل بیت علیهم السلام ج۱۶، ص۳۸۶؛ بحارالأنوار، ج۳۶، ص۳۰؛ تفسیر فرات الکوفی، ص۴۸۹؛ شواهدالتنزیل، ج۲، ص۳۴۱؛ العمدة، ص۲۹۰؛کشف الیقین، ص۳۶۷.