اسرار عظمت غدیر: تفاوت میان نسخهها
(صفحهای تازه حاوی «سرّ بزرگىِ عيد غدير××× 4 حماسه غدير )حكيمى( : ص 78 - 73. ××× با دقت و مرور چند با...» ایجاد کرد) |
بدون خلاصۀ ویرایش |
||
خط ۱: | خط ۱: | ||
سرّ بزرگىِ عيد | == سرّ بزرگىِ عيد غدير<ref>حماسه غدير (حكيمى): ص ۷۳ - ۷۸.</ref> == | ||
با دقت و مرور چند باره در [[خطبه غدیر امیرالمؤمنین علیه السلام|خطبه امیرالمؤمنین علیه السلام]] در روز عيد غدير در ايام [[خلافت ظاهری اميرالمؤمنين عليه السلام|خلافت ظاهرى]] خود، در اينجا به چند نكته در مورد سرّ بزرگى عيد غدير در اين خطبه اشاره مى شود: | |||
۱. امام صريحاً مىفرمايد كه خدا خود رهبر را معين كرده است و در اين باره آيه فرستاده. اين پاسخ ياوهسرايى آن كسانى است كه گفتند در اسلام امام و خليفه تعيين نشده، و در قرآن در اين باره سخن نرفته است. اكنون آيا علىعليه السلام از قرآن و اسلام بهتر خبر دارد و از چگونگى و شأن نزول آيات آن، يا فلان متكلم سنى و قاضىالقضاة وابسته به دربار خلافت، يا فلان مستشرق يهودى مأمور مرموز، يا فلان استاد تاريخ ادبيات، يا فلان دكتر حقوق مدنى، يا فلان به اصطلاح محقق در جامعهشناسى ولى بىاطلاع از اسلام، يا فلان چانهزن بر سر لفظ سميرم و شميرم... ؟ | |||
۲. امامعليه السلام در سخنان خود به اين حقيقت اشاره مىكند كه جانشينان پيامبرصلى الله عليه وآله خلق را به سوى خدا مىخوانند و به مردمان خداشناسى مىآموزند. يعنى فلسفه رهبرى در دين نشر خداشناسى و بر پا كردن جامعهاى خدايى - انسانى است. حال بايد ديد: | |||
نسخهٔ ۱۲ نوامبر ۲۰۲۲، ساعت ۱۱:۰۵
سرّ بزرگىِ عيد غدير[۱]
با دقت و مرور چند باره در خطبه امیرالمؤمنین علیه السلام در روز عيد غدير در ايام خلافت ظاهرى خود، در اينجا به چند نكته در مورد سرّ بزرگى عيد غدير در اين خطبه اشاره مى شود:
۱. امام صريحاً مىفرمايد كه خدا خود رهبر را معين كرده است و در اين باره آيه فرستاده. اين پاسخ ياوهسرايى آن كسانى است كه گفتند در اسلام امام و خليفه تعيين نشده، و در قرآن در اين باره سخن نرفته است. اكنون آيا علىعليه السلام از قرآن و اسلام بهتر خبر دارد و از چگونگى و شأن نزول آيات آن، يا فلان متكلم سنى و قاضىالقضاة وابسته به دربار خلافت، يا فلان مستشرق يهودى مأمور مرموز، يا فلان استاد تاريخ ادبيات، يا فلان دكتر حقوق مدنى، يا فلان به اصطلاح محقق در جامعهشناسى ولى بىاطلاع از اسلام، يا فلان چانهزن بر سر لفظ سميرم و شميرم... ؟
۲. امامعليه السلام در سخنان خود به اين حقيقت اشاره مىكند كه جانشينان پيامبرصلى الله عليه وآله خلق را به سوى خدا مىخوانند و به مردمان خداشناسى مىآموزند. يعنى فلسفه رهبرى در دين نشر خداشناسى و بر پا كردن جامعهاى خدايى - انسانى است. حال بايد ديد:
آيا كسانى چون مروان و يزيد و وليد و حجاج و هارون و متوكل و همانند اينان، معلمان خداشناسى بودند؟!
آيا اينان بودند كه خدا رتبه جانشينى پيامبرصلى الله عليه وآله را به آنان بخشيد و مبلغ احكام خود قرارشان داد؟!
آيا اينان به مردم خداشناسى آموختند و پاسدار رسالت محمد بودند؟
آيا اينان ترجمان مشيت ازلى و زبان اراده الهى بودند؟
و آيا... و آيا...؟
3- امام در چند مورد از اين سخنرانى كه در روز عيد غدير و جمعه ادا كرده است، از واقعه غدير به عنوان »نعمت« ياد مىكند و مىفرمايد كه خداى را بر آن شكر گزاريد، و اين يادآورى را تكرار مىكند. معلوم است كه اين همه يادآورى و تأكيد و تكرار به خاطر مضمون غدير و محتواى آن است؛ يعنى تأمين حقوق انسان و حدود اسلام.
4- امام خود را »سبيل اللَّه« يعنى »راه خدا« مىخواند، و مىفرمايد كه قرآن هم گفته است در پيرامون همين مقام، چونان صفى استوار گرد آييد و پيكار كنيد. اين تصريح است به اهميت مقام رهبر دينى در جامعه اسلامى، و اينكه امت بدون رهبر دينى راه خدا را در پيش ندارد.
5 - امام در اين خطبه به صراحت مىفرمايد كه اقرار و ايمان به توحيد، بى اقرار و ايمان به نبوت و بى اقرار و ايمان به امامت پذيرفته نيست. چرا؟ چون منظور از عرضه دين الهى بر بشر، تأمين سعادت كلى و رستگارى نهايى انسان و بلوغ انسانيت است، و وصول آدمى به اصل حقيقت در جهت علم و اصل عدالت در جهت عمل.
بديهى است اين منظور نيازمند به علم و عمل است. علم صحيح و عمل درست يعنى جهانبينى مطابق واقع، و رفتار و تصرف مطابق چگونگى كه بايد و شايد. و پر روشن است كه بشر در رسيدن به اين مقصود نيازمند به حق و كمك حق است. طبعاً اين كمك و راهنمايى جز از طريق پيشوايى به اين مقصود، نيازمند به حق و كمك حق است، و اين كمك و راهنمايى جز از طريق پيشواى الهى؛ يعنى امام معصومعليه السلام كه خدا او را تعيين كرده كه كلام و حكم او كلام و حكم خدا باشد، به گونهاى ديگر ميسر نخواهد بود.
بشر با استعدادها و معلومات بشرى خود قادر به طى كردن اين راه نيست. پس ايمان به خدا و پيامبرصلى الله عليه وآله و امامعليه السلام و اطاعت از آنان همه با هم لازم است، و اين هر سه ايمان، هر يك مكمل آن ديگرى است و هر يك بى آن ديگرى ناقص است.
اساساً يكى از فلسفههاى لزوم امام همين حتميت لزوم علم است در رسيدن به سعادت و عمل بر طبق آن علم، چون ممكن است پيامبرصلى الله عليه وآله جزئيات و فروع و تفصيلهاى همه معارف و احكام را در مدت محدود زندگى خويش نفرموده باشد. بسا به خاطر كشاكشها و گرفتارىهاى اصل تأسيس و تبليغ، يا به خاطر تأخير زمانى ظرف بيان، يا عدم آمادگى نفوس و امثال اين علل كه نزد خردمندان روشن است.
اينجاست كه تنها امام معصومعليه السلام تعيين شده از جانب خدا و پيامبرصلى الله عليه وآله مىتواند مرجعى مطمئن باشد، و دين و تفاصيل آن را بياموزد، و مربى امت باشد، و خلأ وجود پيامبرصلى الله عليه وآله و انقطاع وحى را پر كند، و علمى بياموزد و حكمى بدهد كه علم درست و حكم خدا باشد.
از همين رو برخى از محققان، از جمله ملامحسن فيض كاشانى بدان تصريح كردهاند. فيض مىگويد: فرائض و نواميس دين از اين جهت به وسيله ولايت و امامت تكميل شد كه پيامبرصلى الله عليه وآله علوم و تعاليمى را كه خدا به او داده بود به علىعليه السلام آموخت، و علىعليه السلام به اوصياء خود، يكى پس از ديگرى.
پس چون پيامبرصلى الله عليه وآله على و ائمه اولاد علىعليهم السلام را به جاى خويش معرفى كرد و براى امت ممكن گشت كه در معرفت حلال و حرام و احكام دين خدا به آنان رجوع كنند، و اين امر با آمدن هر يك از آنان پس از ديگرى استمرار توانست يافت. دين كامل گشت و نعمت هدايت تمام، و الحمد للَّه. و اين مطلب را خود امامان ما فرمودهاند.××× 1 تفسير صافى: ج 1 ص 421، به نقل از: تفسير عياشى: ج 1 ص 293. ×××
با توضيحات گذشته، معناى اين سخن امامعليه السلام و نيز مقصود از نزول آيه اكمال و آيه تبليغ نيز معلوم مىشود؛ يعنى با تعيين شخص رهبر، دين در جامعه اسلامى كامل گشت.
پس ملاحظه مىكنيد كه به تصريح قرآن كريم و احاديث نبوى و فرموده امام على بن ابىطالبعليه السلام - كه به شهادت علماى اهلسنت براى هر مسلمانى از هر مذهبى كه باشد حجت است - دين اسلام بدون جهت داشتن نسبت به چگونگى حكومت كامل نيست.
و به تعبير شيعه: امامشناسى )معرفة الامام( نيز جزو اصول دين است. و اين راقىترين فلسفه است كه در دينى مسئله رهبرى و حكومت و معرفت اين مقام و صلاحيت و شرط كردن عدالت در آن جزو اصول دين باشد.
بدين گونه و با توجه به آنچه نقل كرديم و توضيح داديم، روشن است كه عيد غدير اسلامى است، نه صرفا شيعى. زيرا روزى كه به جز اهميت قرآنى آن و سخنان پيامبرصلى الله عليه وآله درباره آن و محتواى حيوى آن، على بن ابىطالبعليه السلام نيز اين گونه به ياد كرد اهميتش بپردازد و آن را عيدى بزرگ و سترگ بخواند، جز يك روز عظيم و يك عيد اسلامى چه مىتواند باشد؟
پس اگر در اثر تداوم سوء ترتبيت و تعليم در دوران گذشته و روزگاران خلافت اموى و عباسى و ديگر سلاطينِ ظلم و عالمان متعصب و هم غفلت امروزين متفكران مسلمان، اكنون نيز اين روز حياتى در بسيارى از جوامع اسلامى به دست فراموشى سپرده شده است! اين از نظر مبادى اسلام يك گناه بزرگ اجتماعى است، و هم از بين بردن يكى از چهار اصل اساسى اسلام است؛ يعنى توحيد، نبوت، امامت و معاد.
از اين رو بايد جامعه اسلامى با زنده كردن خاطرات اين روز و تفهيم محتواى آن به فرزندان سرزمينهاى اسلام كفاره اين گناه را بپردازد، و محققان و مؤلفان و شاعران و نويسندگان مسلمان، با نشر تعليم نهفته در آن و حساسيت نشان دادن نسبت به آن تعليم، يكى از بزرگترين آرمانهاى انسانى اسلام را احيا كنند.
آرى، پوشاندن يا پوشيده ماندن غدير، پوشاندن يا پوشيده ماندن يكى از روشنترين روزهاى انسان، و نسيانِ يكى از پاكترين و عظيمترين و درخشندهترين سنتهاى پيامبر اسلامصلى الله عليه وآله است.
به ديگر سخن: رد كردن عظيمترين فرياد و بلكه فرياد نهايى و ابدى وحى است به حلقوم رسولاللَّهصلى الله عليه وآله، و دست رد در برابر آن فراز كردن است. تبلور جوهر نهايى در جامعه اسلام غدير است، و پايان فريادهاى وحى خداى غدير. و چون پيامبر ماصلى الله عليه وآله خاتم پيامبران است بايد گفت: آخرين حكم آسمان روز غدير است؛ يعنى ارشاد ابديت در مسير حيات انسانى، امامت على بن ابىطالبعليه السلام است، و امامت اولاد او به عنوان معلمان علم يقين و مجريان احكام و حدود خدايى تا دامنه قيامت.
در واقع، آنچه از پيامبر اكرمصلى الله عليه وآله درباره حضرت مهدىعليه السلام و خروج موعود نيز روايت شده و خاطرهاى را كه مسلمين درباره آينده جهان و استقرار دولت مهدىعليه السلام - يعنى پراكندن حق در هر كائن و آكندن گيتى از عدل - دارند، همان تأسيس »مدينه غدير« است، كه در تشكيل دادن آن براى هر نسل و در هر نسل بكوشند.
آنچه حضرت مهدىعليه السلام تأسيس مىكند، تكلف دينى خود آن امام است در روزگار ظهور خود و در ظرف زمانى آن تكليف، كه »ان اللَّه غالب على امره« .××× 1 يوسفعليه السلام / 21. ××× در حقيقت »بعثت، غدير، عاشورا، مهدى« چهار جهت اصلى خانه اسلام است كه به روزگار »مهدى« سراسر جهان خواهد بود: »ان الارض يرثها عبادى الصالحون« .××× 1 انبياءعليهم السلام / 105. ×××
- ↑ حماسه غدير (حكيمى): ص ۷۳ - ۷۸.