زيد بن صوحان: تفاوت میان نسخه‌ها

از ویکی غدیر
(اتمام عنوان زيد بن صوحان)
 
بدون خلاصۀ ویرایش
خط ۱: خط ۱:
== اتمام حجت با غدير ==
== اتمام حجت با غدير ==
از نمونه ‏هاى بارز [[اتمام حجت]] و [[استدلال]] و يادآورى‏ هاى غدير، مواردى است كه توسط خود خداوند و معصومين‏ عليهم السلام و اصحابشان صورت گرفته است. تمام راويانى كه در طول هزار و چهارصد سال [[حدیث غدیر]] را روايت كرده ‏اند نيز به گونه‏ اى جهاد خود را در مقابله با اهل سقيفه به نمايش گذاشته ‏اند.
از نمونه ‏هاى بارز [[اتمام حجت]] و [[استدلال]] و يادآورى‏ هاى غدير، مواردى است كه توسط خود خداوند و معصومين‏ عليهم السلام و اصحابشان صورت گرفته است.
 
تمام راويانى كه در طول هزار و چهارصد سال [[حدیث غدیر]] را [[فرهنگ غدیر در تاریخ|روایت]] كرده ‏اند نيز به گونه‏ اى جهاد خود را در مقابله با اهل [[سقیفه]] به نمايش گذاشته ‏اند.


يكى از اصحاب معصومين‏ عليهم السلام كه با غدير اتمام حجت نموده زيد بن صوحان است:
يكى از اصحاب معصومين‏ عليهم السلام كه با غدير اتمام حجت نموده زيد بن صوحان است:


زيد بن صوحان از بهترين اصحاب اميرالمؤمنين‏ عليه السلام بود كه در جنگ جمل شهيد شد. وقتى در ميدان جنگ روى زمين افتاد، اميرالمؤمنين‏ عليه السلام بالاى سرش آمد و نشست و فرمود: اى زيد، خدا رحمتت كند. سبک ‏بار بودى و كمک ‏هاى تو بسيار با ارزش بود.
زيد بن صوحان از بهترين [[اصحاب ائمه علیهم السلام|اصحاب]] [[امیرالمؤمنین علی علیه السلام|امیرالمؤمنین‏ علیه السلام]] بود كه در جنگ جمل شهيد شد. وقتى در ميدان جنگ روى زمين افتاد، اميرالمؤمنين‏ عليه السلام بالاى سرش آمد و نشست و فرمود:
 
اى زيد، خدا رحمتت كند. سبک ‏بار بودى و كمک ‏هاى تو بسيار با ارزش بود.
 
زيد سرش را به طرف اميرالمؤمنين‏ عليه السلام بلند كرد و عرض كرد: يا اميرالمؤمنين، خدا تو را جزاى خير دهد.
 
به خدا قسم اعتقادم درباره شما اين است كه عالِم به خداوند هستى و در امّ الكتاب علىّ حكيم هستى و خدا در سينه تو جلوه عظيم دارد.
 
به خدا قسم من در لشكر تو با جهالت كشته نمى‏ شوم! بلكه از [[امّ سلمه (همسر پیامبر صلی الله علیه و آله)|امّ ‏سلمه]] همسر [[حضرت محمّد صلی الله علیه و آله|پیامبر صلی الله علیه و آله]] شنيدم كه مى گفت: از پيامبر صلى الله عليه و آله شنيدم كه مى‏ فرمود:


زيد سرش را به طرف اميرالمؤمنين‏ عليه السلام بلند كرد و عرض كرد: يا اميرالمؤمنين، خدا تو را جزاى خير دهد. به خدا قسم اعتقادم درباره شما اين است كه عالِم به خداوند هستى و در امّ الكتاب علىّ حكيم هستى و خدا در سينه تو جلوه عظيم دارد. به خدا قسم من در لشكر تو با جهالت كشته نمى‏ شوم! بلكه از ام ‏سلمه همسر پيامبر صلى الله عليه وآله شنيدم كه مى گفت: از پيامبرصلى الله عليه وآله شنيدم كه مى‏ فرمود: «مَنْ كُنْتُ مَوْلاهُ فَعَلِيٌّ مَوْلاهُ، اَللَّهُمَّ والِ مَنْ والاهُ وَ عادِ مَنْ عاداهُ وَ انْصُرْ مَنْ نَصَرَهُ وَ اخْذُلْ مَنْ خَذَلَهُ». به خدا قسم نخواستم تو را خوار كنم تا خدا مرا خوار نكند.<ref>بحار الانوار: ج ۳۲ ص ۱۸۸ ح ۱۳۸.</ref>
«مَنْ كُنْتُ مَوْلاهُ فَعَلِيٌّ مَوْلاهُ، اَللَّهُمَّ والِ مَنْ والاهُ وَ عادِ مَنْ عاداهُ وَ انْصُرْ مَنْ نَصَرَهُ وَ اخْذُلْ مَنْ خَذَلَهُ». به خدا قسم نخواستم تو را خوار كنم تا خدا مرا خوار نكند.<ref>بحار الانوار: ج ۳۲ ص ۱۸۸ ح ۱۳۸.</ref>


== پانویس ==
== پانویس ==

نسخهٔ ‏۸ فوریهٔ ۲۰۲۳، ساعت ۰۹:۵۰

اتمام حجت با غدير

از نمونه ‏هاى بارز اتمام حجت و استدلال و يادآورى‏ هاى غدير، مواردى است كه توسط خود خداوند و معصومين‏ عليهم السلام و اصحابشان صورت گرفته است.

تمام راويانى كه در طول هزار و چهارصد سال حدیث غدیر را روایت كرده ‏اند نيز به گونه‏ اى جهاد خود را در مقابله با اهل سقیفه به نمايش گذاشته ‏اند.

يكى از اصحاب معصومين‏ عليهم السلام كه با غدير اتمام حجت نموده زيد بن صوحان است:

زيد بن صوحان از بهترين اصحاب امیرالمؤمنین‏ علیه السلام بود كه در جنگ جمل شهيد شد. وقتى در ميدان جنگ روى زمين افتاد، اميرالمؤمنين‏ عليه السلام بالاى سرش آمد و نشست و فرمود:

اى زيد، خدا رحمتت كند. سبک ‏بار بودى و كمک ‏هاى تو بسيار با ارزش بود.

زيد سرش را به طرف اميرالمؤمنين‏ عليه السلام بلند كرد و عرض كرد: يا اميرالمؤمنين، خدا تو را جزاى خير دهد.

به خدا قسم اعتقادم درباره شما اين است كه عالِم به خداوند هستى و در امّ الكتاب علىّ حكيم هستى و خدا در سينه تو جلوه عظيم دارد.

به خدا قسم من در لشكر تو با جهالت كشته نمى‏ شوم! بلكه از امّ ‏سلمه همسر پیامبر صلی الله علیه و آله شنيدم كه مى گفت: از پيامبر صلى الله عليه و آله شنيدم كه مى‏ فرمود:

«مَنْ كُنْتُ مَوْلاهُ فَعَلِيٌّ مَوْلاهُ، اَللَّهُمَّ والِ مَنْ والاهُ وَ عادِ مَنْ عاداهُ وَ انْصُرْ مَنْ نَصَرَهُ وَ اخْذُلْ مَنْ خَذَلَهُ». به خدا قسم نخواستم تو را خوار كنم تا خدا مرا خوار نكند.[۱]

پانویس

  1. بحار الانوار: ج ۳۲ ص ۱۸۸ ح ۱۳۸.