ابودرداء: تفاوت میان نسخه‌ها

از ویکی غدیر
بدون خلاصۀ ویرایش
جز (removed Category:حدیث غدیر using HotCat)
 
(۱۲ نسخهٔ میانی ویرایش شده توسط ۲ کاربر نشان داده نشد)
خط ۱: خط ۱:
== ابوالدرداء در جنگ صفين و حديث غدير<ref>اولين ميراث مكتوب درباره غدير: ص۳۳، ۳۵، ۳۸. چهارده قرن با غدير: ص۵۰، ۵۱، ۵۲. اسرار غدیر: ص۲۶۳-۲۷۲.</ref> ==
{{جعبه اطلاعات شخص
[[ابان بن تغلب|ابان]] از [[سلیم بن قیس هلالی (ابوصادق)|سلیم]] نقل مى ‏كند: در حالى كه ما همراه [[امیرالمؤمنین علی علیه السلام|امیرالمؤمنین‏ علیه السلام]] در [[صفین]] بوديم، معاویه ابودرداء و [[ابوهريره دوسى|ابوهریره]] را فراخواند و به ايشان گفت: نزد على برويد و از قول من به او سلام برسانيد و به او بگوييد:
| عنوان = ابوالدرداء
| تصویر =
| اندازه تصویر =
| توضیح تصویر =
| نام کامل =عُوَیمر بن زبد بن قیس بن عائشة بن امیة بن مالک خزرجی انصاری
| سرشناسی =
| تولد =
| وفات =دمشق-شام_۳۲ق
| استادان =
| شاگردان =انس بن مالک، فضاله بن عبید، ابوامامه
| تالیفات =
| تحصیلات =
| مذهب =
| زمینه فعالیت =قاضی دمشق
| علت شهرت =صحابی پیامبر صلی الله علیه وآله
| خویشان سرشناس =
| نحوه درگذشت =
| محل دفن =
| وبگاه =
}}


به خدا قسم من مى ‏دانم كه تو سزاوارترين مردم به [[خلافت]] هستى و از من به آن سزاوارترى، زيرا تو از مهاجرينى هستى كه پيش از همه مسلمان شدند و من از آزادشدگان<ref>اشاره به فتح مكه است كه در آن روز همه مشركين از جمله معاويه و پدر و پسرش از آزاد شدگان پيامبرصلى الله عليه وآله شدند. </ref>هستم و من مثل سوابق تو در اسلام و خويشاوندى پيامبر و علم تو به كتاب خدا و سنت پيامبرش را ندارم.
'''ابو درداء، عویمر'''<ref>اختلفوا فی اسمه، فقیل عامر، و عویمر لقب، (الإصابة).</ref> '''بن زید یا عویمر بن ثعلبة'''،<ref>ترجمته فی أسد الغابة ١٨/٤ و الاستیعاب ١٥/٣ (هامش الإصابة) و الإصابة ٤٥/٣ و تهذیب الکمال ٤٦٥/١٤ و تهذیب التهذیب ٤٢٨/٤ و تذکرة الحفاظ ٢٤/١ الجرح و التعدیل ٢٦/٧ و التاریخ الکبیر ٧٦/٧ سیر أعلام النبلاء ٣٣٥/٢ معرفة القراء الکبار ٤٠/١ رقم ٧ حلیة الأولیاء ٢٠٨/١ و تاریخ الإسلام (عهد الخلفاء الراشدین ص ٣٩٨) و انظر بهامشه أسماء مصادر أخری کثیرة ترجمت له.</ref> (متوفای ۳۲ق) از صحابه پیامبر اسلام صلی الله علیه وآله<ref>الغدیر فی الکتاب و السنة و الأدب؛ ج‏5؛ ص52</ref> و از قبیله خزرج انصاری بود. او به عنوان یکی از حکیم‌ترین افراد در بین صحابه شناخته می‌شد<ref>ذهبی محمد بن احمد. ''تذکرة الحفاظ''. ج 1، دار الکتب العلمیة، 1428، ص 23.</ref> و به عنوان قاضی و مفسر قرآن در دمشق فعالیت می‌کرد.


ادعا كرده ‏اى كه تو [[خلیفه در خطبه غدیر|خلیفه]] پيامبر در امتش و وصى او در ميان ايشان هستى و خداوند اطاعت تو را بر مؤمنين واجب كرده و در كتابش و سنت پيامبرش به ولايت تو امر كرده است، و به محمد دستور داده كه اين مطلب را در امتش بپا دارد و بر او آيه نازل كرده است كه:
== زندگی‌نامه ==
ابو درداء پیش از اسلام بت‌پرست بود<ref>ابو درداء آخرین کس از خانوادهٔ خویش است که مسلمان شده است، و چنین بود که عبدالله بن رواحه که در دورهٔ جاهلی و نیز در اسلام برادرخواندهٔ او بود به خانهٔ ابو درداء آمد و تبری برداشت و شروع به کوبیدن و زدن بت ابو درداء کرد و این بیت را می‌خواند.


«يا اَيُّهَا الرَّسُولُ، بَلِّغْ ما اُنْزِلَ اِلَيْكَ مِنْ رَبِّكَ وَ اِنْ لَمْ تَفْعَل فَما بَلَّغْتَ رسالَتَهُ وَ اللَّهُ يَعْصِمُكَ مِنَ النّاسِ»<ref>مائده/۶۷.</ref>:
«از نام همهٔ شیطانها بیزاری بجوی که هرچه همراه خدا عبادت شود یاوه است»<sup>[1]</sup>هنگامی که ابو درداء به خانه برگشت همسرش او را از کار عبدالله بن رواحه آگاه ساخت، او ساعتی با خود اندیشه کرد و سپس گفت اگر این بت خیری می‌داشت می‌توانست از خود دفاع کند، و در حالی که عبدالله بن رواحه همراهش بود به راه افتاد و به حضور حضرت ختمی مرتبت رفت و مسلمان شد.


«اى پيامبر، آنچه از طرف پروردگارت بر تو نازل شده برسان، و اگر چنين نكنى رسالت او را ابلاغ نكرده‏ اى، و خداوند تو را از شرّ مردم حفظ مى‏ كند».
ابن سعد محمد بن سعد. ''طبقات (ترجمه)''. ج 7، فرهنگ و اندیشه، 1374، ص 400.</ref> و پس از اسلام آوردن، به عنوان یکی از گردآورندگان قرآن شناخته شد. اسلام آوردن او به روز بدر تأخیر داشت و پس از آن در جنگ احد شرکت کرد و عملکرد خوبی داشت<ref>واقدی می‌گوید، پاره‌ای از سیره‌نویسان می‌گویند * ابو درداء در جنگ احد شرکت داشته و در آن‌روز در همان حال که مسلمانان از هر سو روی به گریز نهاده بودند پیامبر (صلی الله علیه وآله) به او نگریستند و فرمودند «این عویمر چه نیکو سوار سبک‌خیزی است»


او هم امتش را در [[غدیر]] خم جمع كرد و آنچه درباره تو از جانب خداوند مأمور شده بود ابلاغ نمود و دستور داد حاضر به غايب برساند، و به مردم خبر داد كه تو بر مردم صاحب اختيارتر از خودشان هستى، و تو نسبت به پيامبر همچون هارون نسبت به موسى هستى.
ابن سعد محمد بن سعد. ''طبقات (ترجمه)''. ج 7، فرهنگ و اندیشه، 1374، ص 400.</ref>. پیامبر اسلام بین او و سلمان فارسی برادری ایجاد کرد.


درباره تو به من خبر رسيده است كه براى مردم خطبه ‏اى نمى‏ خوانى مگر آنكه قبل از پايين آمدن از [[سخنرانی|منبر]] مى‏ گويى:
عویمر بن زید در دمشق زندگی می‌کرد<ref>ابن‌ابی‌حاتم عبدالرحمن بن محمد. ''الجرح و التعدیل''. ج 3، مطبعة مجلس. دائرة المعارف العثمانیة، ص 27.</ref> و به عنوان قاضی<ref>ابن عساکر علی بن حسن. ''تاریخ مدینة دمشق''. ج 47، دار الفکر، 1415، ص 94</ref> و مفسر قرآن در آنجا شناخته شده بود. عمر بن خطاب برای او ۴۰۰ درهم در ماه تعیین کرد و او را در زمره بدریون قرار داد.<ref>ذهبی محمد بن احمد. ''تذکرة الحفاظ''. ج 1، دار الکتب العلمیة، 1428، ص 23.</ref> او در جنگ یرموک شرکت کرد<ref>ابن عساکر علی بن حسن. ''تاریخ مدینة دمشق''. ج 47، دار الفکر، 1415، ص 93.</ref> و پس از محاصره دمشق، در حمص سکونت گزید و سپس به دمشق منتقل شد. وی در سال ۳۲ ویا سال 38 هجری<ref>الاستیعاب ج3 ،1230.</ref> در شام درگذشت.<ref>ابن سعد محمد بن سعد. ''طبقات (ترجمه)''. ج 7، فرهنگ و اندیشه، 1374، ص 400.</ref><ref>عن ابن إسحاق قال: اسم أبی الدّرداء: عویمر بن ثعلبة أخو الحارث بن الخزرج، مات قبل عثمان بثلاث سنین


«به خداقسم من سزاوارترين مردم براى آنان هستم، و از روزى كه پيامبر از دنيا رفته همچنان مظلوم بوده ‏ام».
سیر أعلام النبلاء ٣٣٧/٢.</ref><ref>ابن عساکر علی بن حسن. ''تاریخ مدینة دمشق''. ج 47، دار الفکر، 1415، ص 96.</ref>


اگر اين خبرى كه درباره تو به من رسيده درست باشد ظلم ابوبكر و عمر نسبت به تو بالاتر از ظلم عثمان است.
== جایگاه علمی ==
او از فقهاء و علما بود<ref>ابن‌ابی‌حاتم عبدالرحمن بن محمد. ''الجرح و التعدیل''. ج 3، مطبعة مجلس. دائرة المعارف العثمانیة، ص 26.</ref> که مردم را از بیماری‌های<ref>الاستیعاب، جلد: ۲، صفحه: ۶۳۷، یقول ان ابا الدرداء من الفقهاء العلماء الذین یشفون من الداء</ref> روحی و روانی شفا می‌داد<ref>وقال بن أبی ملیکة سمعت یزید بن معاویة یقول: إن أبا الدرداء من الفقهاء العلماء الذین یشفون من الداء.


وقتى اميرالمؤمنين‏ عليه السلام نامه معاویه را خواند، و ابودرداء و ابوهريره پيام و سخن او را به حضرت ابلاغ كردند، به ابودرداء فرمود:
ذهبی محمد بن احمد. ''تذکرة الحفاظ''. ج 1، دار الکتب العلمیة، 1428، ص 23.</ref>. او به عنوان امام، قاضی دمشق، و حکیم این امت شناخته می‌شد. ابو درداء احادیث زیادی از پیامبر اسلام صلی الله علیه وآله نقل کرده است و از او انس بن مالک، فضاله بن عبید، ابوامامه، عبدالله بن عمرو، عبدالله بن عباس و… نقل کرده‌اند.<ref>ابن عساکر علی بن حسن. ''تاریخ مدینة دمشق''. ج 47، دار الفکر، 1415، ص 93.</ref> او حافظ قرآن بود و از کسانی بود که قرآن را جمع‌آوری کردند.


آنچه معاويه شما را براى آن فرستاده بود به من رسانديد. اكنون از من بشنويد و از قول من به او برسانيد همانطور كه از قول او به من رسانديد.
ابو الدرداء به عنوان یکی از عاقل‌ترین افراد در بین صحابه شناخته می‌شد و از او به عنوان کسی که علم ابن مسعود را داشت، یاد می‌شد.<ref>ذهبی محمد بن احمد. ''تذکرة الحفاظ''. ج 1، دار الکتب العلمیة، 1428، ص 23</ref>


آنگاه در پيام به معاويه فرمود:
سلمان فارسی به او گفت: «برای جسمت حقّی است، برای پروردگارت حقّی است و برای خانواده‌ات حقّی است. روزه بگیر و افطار کن، نماز بخوان و به خانواده‌ات برس و به هر کس که حقّی دارد، حقّش را بده.».


اگر خداوند عزوجل است كه بايد اختيار كند و حق انتخاب با اوست، خداوند مرا براى امت انتخاب كرده است و به عنوان خليفه براى آنان قرار داده است و آنان را در كتاب مُنزل خود و در سنت پيامبرش مأمور به اطاعت و يارى من نموده است، و اين حجت مرا قوى ‏تر و حق مرا واجب‏تر مى‏ نمايد.
== ابوالدرداء در جنگ صفین و حدیث غدیر<ref>باب إحتجاج أصبغ بن نباتة بحدیث الغدیر فی مجلس معاویة (۳۸۸) مناقب الخوارزمی: قال الأصبغ: دخلت علی معاویة وهو جالس علی نطع من الأدم، متکیاً علی وسادتین خضراوتین، وعن یمینه عمرو بن العاص، وحوشب وذو الکلاع وعن شماله أخوه عتبة، وابن عامر بن کرین والولید بن، عقبة وعبد الرحمان بن خالد وشرحبیل بن السمط وبین یدیه أبو هریرة، وأبو الدرداء، والنعمان بن بشیر، وأمامة الباهلی. فلما قرأ الکتاب قال: إن علیّاً لا یدفع إلینا قتلة عثمان إلی أن قال الأصبغ -: فقلت لأبی هریرة یا صاحب رسول‌الله صلی الله علیه واله إنّی أحلفک بالذی لا إله إلا هو عالم الغیب والشهادة وبحق حبیبه المصطفی علیه وآله السلام إلا أخبرتنی؛ أشهدت یوم غدیر خم؟ قال: بلی شهدت قلت: فما سمعته یقول فی علیّ؟ قال: سمعته یقول: من کنت مولاه فعلی، مولاه اللهم وال من والاه وعاد من عاداه وانصر من نصره واخذل فقلت له: فإذاً أنت والیت عدوه وعادیت ولیه. فتنفّس أبو هریرة الصعداء من خذله. ۱/ ۱۰۹، عنه الإحقاق: ۲۸۴/۶، والغدیر: ۲۰۱/۱۰، وفضائل الخمسة: ۳۸۰/۱–۲ ۱۳۴، وفی أرجح المطالب: ۵۶۸(مثله عنهما الإحقاق: ۲۵۸/۶ و ۳۵۵، وغایة المرام: ۳۴۹/۱ ح ۴۹، والغدیر: ۲۰۲/۱. وأورده فی وکشف المهم.</ref> ==
[[آبان بن تغلب|ابان]] از [[سلیم بن قیس هلالی (ابوصادق)|سلیم]] نقل می‌کند: در حالی که ما همراه [[امیرالمؤمنین علی علیه السلام|امیرالمؤمنین علیه السلام]] در [[صفین]] بودیم، معاویه ابودرداء و [[ابوهریره دوسی|ابوهریره]] را فراخواند و به ایشان گفت: نزد علی بروید و از قول من به او سلام برسانید و به او بگویید:


ابودرداء و ابوهريره به راه افتادند تا نزد معاويه رسيدند و پيام حضرت را به او رساندند. سپس اميرالمؤمنين‏ عليه السلام در ميان لشكرش بر فراز منبر قرار گرفت و مردم را و هر كس از اهل آن منطقه و مهاجرين و انصار را كه حاضر بودند جمع كرد و پس از حمد و ثناى الهى مطالبى در مورد [[ولایت]] و [[امامت]] فرمود، و سپس نداى [[نماز جماعت در صحرای غدیر|نماز جماعت]] داد و نماز ظهر را با مردم خواند و بعد از نماز نيز سخنانى در مورد غدير ايراد كرد و عده ‏اى از صحابه هم شهادت دادند.
به خدا قسم من می‌دانم که تو سزاوارترین مردم به [[خلافت]] هستی و از من به آن سزاوارتری، زیرا تو از مهاجرینی هستی که پیش از همه مسلمان شدند و من از آزادشدگان<ref>اشاره به فتح مکه است که در آن روز همه مشرکین از جمله معاویه و پدر و پسرش از آزاد شدگان پیامبرصلی الله علیه وآله شدند.</ref>هستم و من مثل سوابق تو در اسلام و خویشاوندی پیامبر و علم تو به کتاب خدا و سنت پیامبرش را ندارم.


وقتى ابودرداء و ابوهريره همه اين مطالب را و نيز عكس‏ العمل مردم را براى [[معاویة بن ابی سفیان|معاویه]] گفتند، از شدت ناراحتى رخ در هم كشيد و سر به زير انداخت و گفت: اى ابودرداء و اى ابوهريره، اگر آنچه درباره او نقل مى‏ كنيد حق باشد همه مهاجرين و انصار -  جز او و [[معصومین علیهم السلام|اهل ‏بیت]] و شيعيانش -  هلاک شده‏ اند.<ref>كتاب سليم: حديث ۲۵. </ref>
ادعا کرده‌ای که تو [[خلیفه در خطبه غدیر|خلیفه]] پیامبر در امتش و وصی او در میان ایشان هستی و خداوند اطاعت تو را بر مؤمنین واجب کرده و در کتابش و سنت پیامبرش به ولایت تو امر کرده است، و به محمد دستور داده که این مطلب را در امتش بپا دارد و بر او آیه نازل کرده است که:
 
«یا اَیُّهَا الرَّسُولُ، بَلِّغْ ما اُنْزِلَ اِلَیْکَ مِنْ رَبِّکَ وَ اِنْ لَمْ تَفْعَل فَما بَلَّغْتَ رسالَتَهُ وَ اللَّهُ یَعْصِمُکَ مِنَ النّاسِ»:<ref>مائده/۶۷.</ref>
 
«ای پیامبر، آنچه از طرف پروردگارت بر تو نازل شده برسان، و اگر چنین نکنی رسالت او را ابلاغ نکرده‌ای، و خداوند تو را از شرّ مردم حفظ می‌کند».
 
او هم امتش را در [[غدیر]] خم جمع کرد و آنچه درباره تو از جانب خداوند مأمور شده بود ابلاغ نمود و دستور داد حاضر به غایب برساند، و به مردم خبر داد که تو بر مردم صاحب اختیارتر از خودشان هستی، و تو نسبت به پیامبر همچون هارون نسبت به موسی هستی.
 
درباره تو به من خبر رسیده است که برای مردم خطبه ای نمی‌خوانی مگر آنکه قبل از پایین آمدن از [[سخنرانی|منبر]] می‌گویی:
 
«به خداقسم من سزاوارترین مردم برای آنان هستم، و از روزی که پیامبر از دنیا رفته همچنان مظلوم بوده‌ام».
 
اگر این خبری که درباره تو به من رسیده درست باشد ظلم ابوبکر و عمر نسبت به تو بالاتر از ظلم عثمان است.
 
وقتی امیرالمؤمنین علیه السلام نامه معاویه را خواند، و ابودرداء و ابوهریره پیام و سخن او را به حضرت ابلاغ کردند، به ابودرداء فرمود:
 
آنچه معاویه شما را برای آن فرستاده بود به من رساندید. اکنون از من بشنوید و از قول من به او برسانید همان‌طور که از قول او به من رساندید.
 
آنگاه در پیام به معاویه فرمود:
 
اگر خداوند عزوجل است که باید اختیار کند و حق انتخاب با اوست، خداوند مرا برای امت انتخاب کرده است و به عنوان خلیفه برای آنان قرار داده است و آنان را در کتاب مُنزل خود و در سنت پیامبرش مأمور به اطاعت و یاری من نموده است، و این حجت مرا قوی تر و حق مرا واجب‌تر می‌نماید.
 
ابودرداء و ابوهریره به راه افتادند تا نزد معاویه رسیدند و پیام حضرت را به او رساندند. سپس امیرالمؤمنین علیه السلام در میان لشکرش بر فراز منبر قرار گرفت و مردم را و هر کس از اهل آن منطقه و مهاجرین و انصار را که حاضر بودند جمع کرد و پس از حمد و ثنای الهی مطالبی در مورد [[ولایت]] و [[امامت]] فرمود، و سپس ندای [[نماز جماعت در صحرای غدیر|نماز جماعت]] داد و نماز ظهر را با مردم خواند و بعد از نماز نیز سخنانی در مورد غدیر ایراد کرد و عده ای از صحابه هم شهادت دادند.
 
وقتی ابودرداء و ابوهریره همه این مطالب را و نیز عکس العمل مردم را برای [[معاویة بن ابی سفیان|معاویه]] گفتند، از شدت ناراحتی رخ در هم کشید و سر به زیر انداخت و گفت: ای ابودرداء و ای ابوهریره، اگر آنچه درباره او نقل می‌کنید حق باشد همه مهاجرین و انصار - جز او و [[معصومین علیهم السلام|اهل بیت]] و شیعیانش - هلاک شده‌اند.<ref>کتاب سلیم: حدیث ۲۵.</ref>


== پانویس ==
== پانویس ==
<references />
{{پانویس|۲}}
[[رده:حدیث غدیر]]
[[رده:معارضان]]
[[رده:اشخاص مرتبط با غدیر]]

نسخهٔ کنونی تا ‏۱۴ آوریل ۲۰۲۵، ساعت ۱۲:۵۸

ابوالدرداء
اطلاعات فردی
نام کاملعُوَیمر بن زبد بن قیس بن عائشة بن امیة بن مالک خزرجی انصاری
وفاتدمشق-شام_۳۲ق
اطلاعات علمی
شاگردانانس بن مالک، فضاله بن عبید، ابوامامه
اطلاعات فرهنگی
زمینه فعالیتقاضی دمشق
علت شهرتصحابی پیامبر صلی الله علیه وآله

ابو درداء، عویمر[۱] بن زید یا عویمر بن ثعلبة،[۲] (متوفای ۳۲ق) از صحابه پیامبر اسلام صلی الله علیه وآله[۳] و از قبیله خزرج انصاری بود. او به عنوان یکی از حکیم‌ترین افراد در بین صحابه شناخته می‌شد[۴] و به عنوان قاضی و مفسر قرآن در دمشق فعالیت می‌کرد.

زندگی‌نامه

ابو درداء پیش از اسلام بت‌پرست بود[۵] و پس از اسلام آوردن، به عنوان یکی از گردآورندگان قرآن شناخته شد. اسلام آوردن او به روز بدر تأخیر داشت و پس از آن در جنگ احد شرکت کرد و عملکرد خوبی داشت[۶]. پیامبر اسلام بین او و سلمان فارسی برادری ایجاد کرد.

عویمر بن زید در دمشق زندگی می‌کرد[۷] و به عنوان قاضی[۸] و مفسر قرآن در آنجا شناخته شده بود. عمر بن خطاب برای او ۴۰۰ درهم در ماه تعیین کرد و او را در زمره بدریون قرار داد.[۹] او در جنگ یرموک شرکت کرد[۱۰] و پس از محاصره دمشق، در حمص سکونت گزید و سپس به دمشق منتقل شد. وی در سال ۳۲ ویا سال 38 هجری[۱۱] در شام درگذشت.[۱۲][۱۳][۱۴]

جایگاه علمی

او از فقهاء و علما بود[۱۵] که مردم را از بیماری‌های[۱۶] روحی و روانی شفا می‌داد[۱۷]. او به عنوان امام، قاضی دمشق، و حکیم این امت شناخته می‌شد. ابو درداء احادیث زیادی از پیامبر اسلام صلی الله علیه وآله نقل کرده است و از او انس بن مالک، فضاله بن عبید، ابوامامه، عبدالله بن عمرو، عبدالله بن عباس و… نقل کرده‌اند.[۱۸] او حافظ قرآن بود و از کسانی بود که قرآن را جمع‌آوری کردند.

ابو الدرداء به عنوان یکی از عاقل‌ترین افراد در بین صحابه شناخته می‌شد و از او به عنوان کسی که علم ابن مسعود را داشت، یاد می‌شد.[۱۹]

سلمان فارسی به او گفت: «برای جسمت حقّی است، برای پروردگارت حقّی است و برای خانواده‌ات حقّی است. روزه بگیر و افطار کن، نماز بخوان و به خانواده‌ات برس و به هر کس که حقّی دارد، حقّش را بده.».

ابوالدرداء در جنگ صفین و حدیث غدیر[۲۰]

ابان از سلیم نقل می‌کند: در حالی که ما همراه امیرالمؤمنین علیه السلام در صفین بودیم، معاویه ابودرداء و ابوهریره را فراخواند و به ایشان گفت: نزد علی بروید و از قول من به او سلام برسانید و به او بگویید:

به خدا قسم من می‌دانم که تو سزاوارترین مردم به خلافت هستی و از من به آن سزاوارتری، زیرا تو از مهاجرینی هستی که پیش از همه مسلمان شدند و من از آزادشدگان[۲۱]هستم و من مثل سوابق تو در اسلام و خویشاوندی پیامبر و علم تو به کتاب خدا و سنت پیامبرش را ندارم.

ادعا کرده‌ای که تو خلیفه پیامبر در امتش و وصی او در میان ایشان هستی و خداوند اطاعت تو را بر مؤمنین واجب کرده و در کتابش و سنت پیامبرش به ولایت تو امر کرده است، و به محمد دستور داده که این مطلب را در امتش بپا دارد و بر او آیه نازل کرده است که:

«یا اَیُّهَا الرَّسُولُ، بَلِّغْ ما اُنْزِلَ اِلَیْکَ مِنْ رَبِّکَ وَ اِنْ لَمْ تَفْعَل فَما بَلَّغْتَ رسالَتَهُ وَ اللَّهُ یَعْصِمُکَ مِنَ النّاسِ»:[۲۲]

«ای پیامبر، آنچه از طرف پروردگارت بر تو نازل شده برسان، و اگر چنین نکنی رسالت او را ابلاغ نکرده‌ای، و خداوند تو را از شرّ مردم حفظ می‌کند».

او هم امتش را در غدیر خم جمع کرد و آنچه درباره تو از جانب خداوند مأمور شده بود ابلاغ نمود و دستور داد حاضر به غایب برساند، و به مردم خبر داد که تو بر مردم صاحب اختیارتر از خودشان هستی، و تو نسبت به پیامبر همچون هارون نسبت به موسی هستی.

درباره تو به من خبر رسیده است که برای مردم خطبه ای نمی‌خوانی مگر آنکه قبل از پایین آمدن از منبر می‌گویی:

«به خداقسم من سزاوارترین مردم برای آنان هستم، و از روزی که پیامبر از دنیا رفته همچنان مظلوم بوده‌ام».

اگر این خبری که درباره تو به من رسیده درست باشد ظلم ابوبکر و عمر نسبت به تو بالاتر از ظلم عثمان است.

وقتی امیرالمؤمنین علیه السلام نامه معاویه را خواند، و ابودرداء و ابوهریره پیام و سخن او را به حضرت ابلاغ کردند، به ابودرداء فرمود:

آنچه معاویه شما را برای آن فرستاده بود به من رساندید. اکنون از من بشنوید و از قول من به او برسانید همان‌طور که از قول او به من رساندید.

آنگاه در پیام به معاویه فرمود:

اگر خداوند عزوجل است که باید اختیار کند و حق انتخاب با اوست، خداوند مرا برای امت انتخاب کرده است و به عنوان خلیفه برای آنان قرار داده است و آنان را در کتاب مُنزل خود و در سنت پیامبرش مأمور به اطاعت و یاری من نموده است، و این حجت مرا قوی تر و حق مرا واجب‌تر می‌نماید.

ابودرداء و ابوهریره به راه افتادند تا نزد معاویه رسیدند و پیام حضرت را به او رساندند. سپس امیرالمؤمنین علیه السلام در میان لشکرش بر فراز منبر قرار گرفت و مردم را و هر کس از اهل آن منطقه و مهاجرین و انصار را که حاضر بودند جمع کرد و پس از حمد و ثنای الهی مطالبی در مورد ولایت و امامت فرمود، و سپس ندای نماز جماعت داد و نماز ظهر را با مردم خواند و بعد از نماز نیز سخنانی در مورد غدیر ایراد کرد و عده ای از صحابه هم شهادت دادند.

وقتی ابودرداء و ابوهریره همه این مطالب را و نیز عکس العمل مردم را برای معاویه گفتند، از شدت ناراحتی رخ در هم کشید و سر به زیر انداخت و گفت: ای ابودرداء و ای ابوهریره، اگر آنچه درباره او نقل می‌کنید حق باشد همه مهاجرین و انصار - جز او و اهل بیت و شیعیانش - هلاک شده‌اند.[۲۳]

پانویس

  1. اختلفوا فی اسمه، فقیل عامر، و عویمر لقب، (الإصابة).
  2. ترجمته فی أسد الغابة ١٨/٤ و الاستیعاب ١٥/٣ (هامش الإصابة) و الإصابة ٤٥/٣ و تهذیب الکمال ٤٦٥/١٤ و تهذیب التهذیب ٤٢٨/٤ و تذکرة الحفاظ ٢٤/١ الجرح و التعدیل ٢٦/٧ و التاریخ الکبیر ٧٦/٧ سیر أعلام النبلاء ٣٣٥/٢ معرفة القراء الکبار ٤٠/١ رقم ٧ حلیة الأولیاء ٢٠٨/١ و تاریخ الإسلام (عهد الخلفاء الراشدین ص ٣٩٨) و انظر بهامشه أسماء مصادر أخری کثیرة ترجمت له.
  3. الغدیر فی الکتاب و السنة و الأدب؛ ج‏5؛ ص52
  4. ذهبی محمد بن احمد. تذکرة الحفاظ. ج 1، دار الکتب العلمیة، 1428، ص 23.
  5. ابو درداء آخرین کس از خانوادهٔ خویش است که مسلمان شده است، و چنین بود که عبدالله بن رواحه که در دورهٔ جاهلی و نیز در اسلام برادرخواندهٔ او بود به خانهٔ ابو درداء آمد و تبری برداشت و شروع به کوبیدن و زدن بت ابو درداء کرد و این بیت را می‌خواند. «از نام همهٔ شیطانها بیزاری بجوی که هرچه همراه خدا عبادت شود یاوه است»[1]هنگامی که ابو درداء به خانه برگشت همسرش او را از کار عبدالله بن رواحه آگاه ساخت، او ساعتی با خود اندیشه کرد و سپس گفت اگر این بت خیری می‌داشت می‌توانست از خود دفاع کند، و در حالی که عبدالله بن رواحه همراهش بود به راه افتاد و به حضور حضرت ختمی مرتبت رفت و مسلمان شد. ابن سعد محمد بن سعد. طبقات (ترجمه). ج 7، فرهنگ و اندیشه، 1374، ص 400.
  6. واقدی می‌گوید، پاره‌ای از سیره‌نویسان می‌گویند * ابو درداء در جنگ احد شرکت داشته و در آن‌روز در همان حال که مسلمانان از هر سو روی به گریز نهاده بودند پیامبر (صلی الله علیه وآله) به او نگریستند و فرمودند «این عویمر چه نیکو سوار سبک‌خیزی است» ابن سعد محمد بن سعد. طبقات (ترجمه). ج 7، فرهنگ و اندیشه، 1374، ص 400.
  7. ابن‌ابی‌حاتم عبدالرحمن بن محمد. الجرح و التعدیل. ج 3، مطبعة مجلس. دائرة المعارف العثمانیة، ص 27.
  8. ابن عساکر علی بن حسن. تاریخ مدینة دمشق. ج 47، دار الفکر، 1415، ص 94
  9. ذهبی محمد بن احمد. تذکرة الحفاظ. ج 1، دار الکتب العلمیة، 1428، ص 23.
  10. ابن عساکر علی بن حسن. تاریخ مدینة دمشق. ج 47، دار الفکر، 1415، ص 93.
  11. الاستیعاب ج3 ،1230.
  12. ابن سعد محمد بن سعد. طبقات (ترجمه). ج 7، فرهنگ و اندیشه، 1374، ص 400.
  13. عن ابن إسحاق قال: اسم أبی الدّرداء: عویمر بن ثعلبة أخو الحارث بن الخزرج، مات قبل عثمان بثلاث سنین سیر أعلام النبلاء ٣٣٧/٢.
  14. ابن عساکر علی بن حسن. تاریخ مدینة دمشق. ج 47، دار الفکر، 1415، ص 96.
  15. ابن‌ابی‌حاتم عبدالرحمن بن محمد. الجرح و التعدیل. ج 3، مطبعة مجلس. دائرة المعارف العثمانیة، ص 26.
  16. الاستیعاب، جلد: ۲، صفحه: ۶۳۷، یقول ان ابا الدرداء من الفقهاء العلماء الذین یشفون من الداء
  17. وقال بن أبی ملیکة سمعت یزید بن معاویة یقول: إن أبا الدرداء من الفقهاء العلماء الذین یشفون من الداء. ذهبی محمد بن احمد. تذکرة الحفاظ. ج 1، دار الکتب العلمیة، 1428، ص 23.
  18. ابن عساکر علی بن حسن. تاریخ مدینة دمشق. ج 47، دار الفکر، 1415، ص 93.
  19. ذهبی محمد بن احمد. تذکرة الحفاظ. ج 1، دار الکتب العلمیة، 1428، ص 23
  20. باب إحتجاج أصبغ بن نباتة بحدیث الغدیر فی مجلس معاویة (۳۸۸) مناقب الخوارزمی: قال الأصبغ: دخلت علی معاویة وهو جالس علی نطع من الأدم، متکیاً علی وسادتین خضراوتین، وعن یمینه عمرو بن العاص، وحوشب وذو الکلاع وعن شماله أخوه عتبة، وابن عامر بن کرین والولید بن، عقبة وعبد الرحمان بن خالد وشرحبیل بن السمط وبین یدیه أبو هریرة، وأبو الدرداء، والنعمان بن بشیر، وأمامة الباهلی. فلما قرأ الکتاب قال: إن علیّاً لا یدفع إلینا قتلة عثمان إلی أن قال الأصبغ -: فقلت لأبی هریرة یا صاحب رسول‌الله صلی الله علیه واله إنّی أحلفک بالذی لا إله إلا هو عالم الغیب والشهادة وبحق حبیبه المصطفی علیه وآله السلام إلا أخبرتنی؛ أشهدت یوم غدیر خم؟ قال: بلی شهدت قلت: فما سمعته یقول فی علیّ؟ قال: سمعته یقول: من کنت مولاه فعلی، مولاه اللهم وال من والاه وعاد من عاداه وانصر من نصره واخذل فقلت له: فإذاً أنت والیت عدوه وعادیت ولیه. فتنفّس أبو هریرة الصعداء من خذله. ۱/ ۱۰۹، عنه الإحقاق: ۲۸۴/۶، والغدیر: ۲۰۱/۱۰، وفضائل الخمسة: ۳۸۰/۱–۲ ۱۳۴، وفی أرجح المطالب: ۵۶۸(مثله عنهما الإحقاق: ۲۵۸/۶ و ۳۵۵، وغایة المرام: ۳۴۹/۱ ح ۴۹، والغدیر: ۲۰۲/۱. وأورده فی وکشف المهم.
  21. اشاره به فتح مکه است که در آن روز همه مشرکین از جمله معاویه و پدر و پسرش از آزاد شدگان پیامبرصلی الله علیه وآله شدند.
  22. مائده/۶۷.
  23. کتاب سلیم: حدیث ۲۵.