سامری: تفاوت میان نسخهها
بدون خلاصۀ ویرایش |
بدون خلاصۀ ویرایش |
||
خط ۱: | خط ۱: | ||
== آيه «وَ لَقَدْ ضَلَّ قَبْلَهُمْ أَكْثَرُ الْأَوَّلِينَ»<ref>صافّات / ۷۱. غدير در قرآن: ج ۲ ص ۲۸۷، ۳۰۱.</ref> == | == آيه «وَ لَقَدْ ضَلَّ قَبْلَهُمْ أَكْثَرُ الْأَوَّلِينَ»<ref>صافّات / ۷۱. غدير در قرآن: ج ۲ ص ۲۸۷، ۳۰۱.</ref> == | ||
بزرگ ترين [[آزمون الهی|امتحان]] بشريت در غدير مطرح شد. امتحانى همه جانبه كه [[اتمام حجت]] آن به نحو اكمل انجام گرفت و براى هيچ كس به هيچ دليل و بهانه اى راه گريز نماند. | |||
در اين امتحان عظيم، هم جهاتى كه مى توانست سر منشأ آزمايش باشد متعدد بود، و هم عللى كه مى توانست انگيزه شيطانى براى سقوط در امتحان باشد در جلوه هاى مختلف به ميان آمد. | در اين امتحان عظيم، هم جهاتى كه مى توانست سر منشأ آزمايش باشد متعدد بود، و هم عللى كه مى توانست انگيزه شيطانى براى سقوط در امتحان باشد در جلوه هاى مختلف به ميان آمد. | ||
پيامبر صلى الله عليه | پيامبر صلى الله عليه و آله در خطابه بلند خود، اين شرايط امتحان را براى مردم تبيين فرمود تا با آمادگى كامل به استقبال آن بروند. اين آينده تلخِ امتحان را حضرتش در غدير به اشارت و صراحت پيش بينى فرمود و مراحل چنين امتحان بزرگى را با استشهاد به ۱۱ آيه تضمين شده در خطبه غدير بيان فرمود. از جمله اين آيات آيه ۷۱ سوره صافات است: | ||
«وَ لَقَدْ ضَلَّ قَبْلَهُمْ أَكْثَرُ الْأَوَّلِينَ»: | «وَ لَقَدْ ضَلَّ قَبْلَهُمْ أَكْثَرُ الْأَوَّلِينَ»: | ||
خط ۱۰: | خط ۱۰: | ||
«قبل از آنان اكثر پيشينيان گمراه شدند». | «قبل از آنان اكثر پيشينيان گمراه شدند». | ||
در | در اين جا اين آيه از دو بُعد قابل بررسى است: | ||
=== '''متن خطبه غدير''' === | === '''متن خطبه غدير''' === | ||
خط ۱۸: | خط ۱۸: | ||
=== '''تحليل اعتقادى''' === | === '''تحليل اعتقادى''' === | ||
[[موسی علیه السلام|حضرت موسی علیه السلام]] مسايل مختلفى با قوم خود داشت كه آنان در هر يک سقوط ارزش [[اکثریت]] را بيشتر به نمايش مى گذاشتند، تا | [[موسی علیه السلام|حضرت موسی علیه السلام]] مسايل مختلفى با قوم خود داشت كه آنان در هر يک سقوط ارزش [[اکثریت]] را بيشتر به نمايش مى گذاشتند، تا آن جا كه به مردم فرمود: «يا قَوْمِ، لِمَ تُؤْذُونَنِى وَ قَدْ تَعْلَمُونَ أَنِّى رَسُولُ اللَّه إِلَيْكُمْ»<ref name=":0">صف / ۵ .</ref>: «اى قوم، چرا مرا اذيت مى كنيد در حالى كه مى دانيد من فرستاده خدا به سوى شمايم»! | ||
يكى از آن مراحل حساس اين بود كه بعد از آن همه تلاشِ حضرت موسى عليه السلام براى ساختار اعتقادى بنى اسرائيل، به مجرد مشاهده بت پرستان تقاضاى بت كردند!! «وَ جاوَزْنا بِبَنِى إِسْرائِيلَ الْبَحْرَ فَأَتَوْا عَلى قَوْمٍ يَعْكُفُونَ عَلى أَصْنامٍ لَهُمْ، قالُوا يا مُوسَى اجْعَلْ لَنا إِلهاً كَما لَهُمْ آلِهَةٌ قالَ إِنَّكُمْ قَوْمٌ تَجْهَلُونَ»<ref name=":1">اعراف / ۱۳۸.</ref>: «بنى اسرائيل را از دريا عبور داديم. آنان به قومى رسيدند كه در برابر بتان كُرنش مى كردند. گفتند: اى موسى، براى ما هم خدايى (بُتى) قرار ده همان گونه كه آنان بت هايى دارند. فرمود: شما قومى هستيد كه جهل | يكى از آن مراحل حساس اين بود كه بعد از آن همه تلاشِ حضرت موسى عليه السلام براى ساختار اعتقادى بنى اسرائيل، به مجرد مشاهده بت پرستان تقاضاى بت كردند!! «وَ جاوَزْنا بِبَنِى إِسْرائِيلَ الْبَحْرَ فَأَتَوْا عَلى قَوْمٍ يَعْكُفُونَ عَلى أَصْنامٍ لَهُمْ، قالُوا يا مُوسَى اجْعَلْ لَنا إِلهاً كَما لَهُمْ آلِهَةٌ قالَ إِنَّكُمْ قَوْمٌ تَجْهَلُونَ»<ref name=":1">اعراف / ۱۳۸.</ref>: «بنى اسرائيل را از دريا عبور داديم. آنان به قومى رسيدند كه در برابر بتان كُرنش مى كردند. گفتند: اى موسى، براى ما هم خدايى (بُتى) قرار ده همان گونه كه آنان بت هايى دارند. فرمود: شما قومى هستيد كه جهل می ورزيد». | ||
مسئله عجل و سامرى مرحله عجيب ترى بود كه نشان داد مردم با غيبت پيامبرانشان چگونه باطن خود را بروز مى دهند و اين اكثريتِ به ظاهر تسليمِ اوامر خدا و رسول، چگونه به طور ناگهانى به كفر باز مى گردند: | مسئله عجل و سامرى مرحله عجيب ترى بود كه نشان داد مردم با غيبت پيامبرانشان چگونه باطن خود را بروز مى دهند و اين اكثريتِ به ظاهر تسليمِ اوامر خدا و رسول، چگونه به طور ناگهانى به كفر باز مى گردند: | ||
«وَ اتَّخَذَ قَوْمُ مُوسى مِنْ بَعْدِهِ مِنْ حُلِيِّهِمْ عِجْلاً جَسَداً لَهُ خُوارٌ، أَ لَمْ يَرَوْا أَنَّهُ لا يُكَلِّمُهُمْ وَ لا يَهْدِيهِمْ سَبِيلاً، اتَّخَذُوهُ وَ كانُوا ظالِمِينَ»<ref name=":2">اعراف / ۱۴۸.</ref>: «قوم حضرت موسى بعد از رفتن او به كوه طور، از زينت هاى خود گوساله | «وَ اتَّخَذَ قَوْمُ مُوسى مِنْ بَعْدِهِ مِنْ حُلِيِّهِمْ عِجْلاً جَسَداً لَهُ خُوارٌ، أَ لَمْ يَرَوْا أَنَّهُ لا يُكَلِّمُهُمْ وَ لا يَهْدِيهِمْ سَبِيلاً، اتَّخَذُوهُ وَ كانُوا ظالِمِينَ»<ref name=":2">اعراف / ۱۴۸.</ref>: «قوم حضرت موسى بعد از رفتن او به كوه طور، از زينت هاى خود گوساله بي جانى كه صدايى داشت براى پرستش انتخاب كردند. آيا نمى بينند كه با آنان سخن نمى گويد و آنان را به راهى هدايت نمى كند؟ آن گوساله را برگزيدند در حالى كه با اين اقدامشان ظلم كردند». | ||
مى بينيم كه خداوند به تعمدِ آن [[اکثریت]] در رجوع به بت پرستى و جهالت و عدم تفكر و تعقلشان در چنين انتخابى و نهايتاً به ظالم بودنشان در چنين حركتى تصريح مى فرمايد. آنگاه بى اعتنايى اين اكثريت را به يادآورى هاى جانشينِ حضرت موسى عليه السلام چنين بيان مى كند: | مى بينيم كه خداوند به تعمدِ آن [[اکثریت]] در رجوع به بت پرستى و جهالت و عدم تفكر و تعقلشان در چنين انتخابى و نهايتاً به ظالم بودنشان در چنين حركتى تصريح مى فرمايد. آنگاه بى اعتنايى اين اكثريت را به يادآورى هاى جانشينِ حضرت موسى عليه السلام چنين بيان مى كند: | ||
«وَ لَقَدْ قالَ لَهُمْ هارُونُ مِنْ قَبْلُ يا قَوْمِ إِنَّما فُتِنْتُمْ بِهِ وَ إِنَّ رَبَّكُمُ الرَّحْمنُ فَاتَّبِعُونِى وَ أَطِيعُوا أَمْرِى، قالُوا لَنْ نَبْرَحَ عَلَيْهِ عاكِفِينَ حَتَّى يَرْجِعَ إِلَيْنا مُوسى»<ref name=":3">طه / ۹۰، ۹۱.</ref>: «هارون قبلاً به آنان گفت: اى قوم، شما گول گوساله و سامرى را خورديد و پروردگار شما رحمن است. تابع من باشيد و امر مرا اطاعت كنيد. گفتند: | «وَ لَقَدْ قالَ لَهُمْ هارُونُ مِنْ قَبْلُ يا قَوْمِ إِنَّما فُتِنْتُمْ بِهِ وَ إِنَّ رَبَّكُمُ الرَّحْمنُ فَاتَّبِعُونِى وَ أَطِيعُوا أَمْرِى، قالُوا لَنْ نَبْرَحَ عَلَيْهِ عاكِفِينَ حَتَّى يَرْجِعَ إِلَيْنا مُوسى»<ref name=":3">طه / ۹۰، ۹۱.</ref>: «هارون قبلاً به آنان گفت: اى قوم، شما گول گوساله و سامرى را خورديد و پروردگار شما رحمن است. تابع من باشيد و امر مرا اطاعت كنيد. گفتند: هم چنان در برابر آن كرنش خواهيم كرد تا موسى به نزد ما باز گردد». | ||
عكس العمل پيامبرى كه هرگز انتظار نداشت اكثريت مردم با غيبت چند روزه او اينچنين بيراهه روند و سر از غليظ ترين نوع آن يعنى بت پرستى در آورند، در قرآن خواندنى است: «وَ لَمَّا رَجَعَ مُوسى إِلى قَوْمِهِ غَضْبانَ أَسِفاً قالَ بِئْسَما خَلَفْتُمُونِى مِنْ بَعْدِى، أَ عَجِلْتُمْ أَمْرَ رَبِّكُمْ، وَ أَلْقَى الْأَلْواحَ وَ أَخَذَ بِرَأْسِ أَخِيهِ يَجُرُّهُ إِلَيْهِ»<ref>اعراف / ۱۵۰.</ref>: | عكس العمل پيامبرى كه هرگز انتظار نداشت اكثريت مردم با غيبت چند روزه او اينچنين بيراهه روند و سر از غليظ ترين نوع آن يعنى بت پرستى در آورند، در قرآن خواندنى است: «وَ لَمَّا رَجَعَ مُوسى إِلى قَوْمِهِ غَضْبانَ أَسِفاً قالَ بِئْسَما خَلَفْتُمُونِى مِنْ بَعْدِى، أَ عَجِلْتُمْ أَمْرَ رَبِّكُمْ، وَ أَلْقَى الْأَلْواحَ وَ أَخَذَ بِرَأْسِ أَخِيهِ يَجُرُّهُ إِلَيْهِ»<ref>اعراف / ۱۵۰.</ref>: «آن گاه كه موسى با غضب و تأسف به نزد قوم خود بازگشت گفت: بعد از من چه بد رفتار كرديد! آيا براى عذاب پروردگارتان عجله داشتيد؟ آن گاه حضرت موسى الواح را به سويى انداخت و سر برادرش را گرفته (به عنوان مؤاخذه) او را به سوى خود مى كشيد». | ||
از اين عجيب تر پاسخ هارون است كه اكثريت او را تنها گذاشتند و تصميم به قتل او گرفتند، و اين نشانه كمال بى اعتمادى به اكثريت است. يعنى حضرت موسى عليه السلام با توجه به اينكه اكثريت ايمان دارند و اگر هم مشكلى پيش آيد همان اكثريت لااقل به فاصله چهل روز مىتوانند هارون را | از اين عجيب تر پاسخ هارون است كه اكثريت او را تنها گذاشتند و تصميم به قتل او گرفتند، و اين نشانه كمال بى اعتمادى به اكثريت است. يعنى حضرت موسى عليه السلام با توجه به اينكه اكثريت ايمان دارند و اگر هم مشكلى پيش آيد همان اكثريت لااقل به فاصله چهل روز مىتوانند هارون را كمک كنند تا او باز گردد با مردم خداحافظى كرد و به كوه طور رفت. آيا احتمال مى داد همه او را تنها بگذارند؟ آيا احتمال می داد حتى تصميم به قتل او بگيرند؟ | ||
قرآن اين صحنه را از قول هارون چنين نقل مى كند: «قالَ ابْنَ أُمَّ إِنَّ الْقَوْمَ اسْتَضْعَفُونِى وَ كادُوا يَقْتُلُونَنِى، فَلا تُشْمِتْ بِىَ الْأَعْداءَ وَ لا تَجْعَلْنِى مَعَ الْقَوْمِ الظَّالِمِينَ»<ref>اعراف / ۱۵۰.</ref>: «هارون گفت: اى پسر مادرم، اين قوم مرا خوار كردند و ضعيف شمردند و نزديک بود مرا بكشند، پس دشمنان را بر من شاد مكن و مرا با قوم ظالم قرار مده». | قرآن اين صحنه را از قول هارون چنين نقل مى كند: «قالَ ابْنَ أُمَّ إِنَّ الْقَوْمَ اسْتَضْعَفُونِى وَ كادُوا يَقْتُلُونَنِى، فَلا تُشْمِتْ بِىَ الْأَعْداءَ وَ لا تَجْعَلْنِى مَعَ الْقَوْمِ الظَّالِمِينَ»<ref>اعراف / ۱۵۰.</ref>: «هارون گفت: اى پسر مادرم، اين قوم مرا خوار كردند و ضعيف شمردند و نزديک بود مرا بكشند، پس دشمنان را بر من شاد مكن و مرا با قوم ظالم قرار مده». | ||
خط ۳۹: | خط ۳۹: | ||
== عمر، سامِرىِ امت<ref>غدیر در قرآن: ج۲ ص۶۰-۶۲.</ref> == | == عمر، سامِرىِ امت<ref>غدیر در قرآن: ج۲ ص۶۰-۶۲.</ref> == | ||
يكى از ۱۸ آيه اى كه در خطبه غدير به صراحت تفسير شده آيه ۲۲ سوره مجادله است. | يكى از ۱۸ آيه اى كه در خطبه غدير به صراحت تفسير شده آيه ۲۲ سوره مجادله است. آن جا كه پيامبر صلى الله عليه و آله فرمود: | ||
الا انَّ اوْلِياءَهُمُ الَّذينَ ذَكَرَهُمُ اللَّه فى كِتابِهِ، فَقالَ عَزَّ وَ جَلَّ: «لا تَجِدُ قَوْماً يُؤْمِنُونَ بِاللَّه وَ الْيَوْمِ الْآخِرِ يُوادُّونَ مَنْ حَادَّ اللَّه وَ رَسُولَهُ وَ لَوْ كانُوا آباءَهُمْ أَوْ أَبْناءَهُمْ أَوْ إِخْوانَهُمْ أَوْ عَشِيرَتَهُمْ، أُولئِكَ كَتَبَ فِى قُلُوبِهِمُ الْإِيمانَ وَ أَيَّدَهُمْ بِرُوحٍ مِنْهُ وَ يُدْخِلُهُمْ جَنَّاتٍ تَجْرِى مِنْ تَحْتِهَا الْأَنْهارُ خالِدِينَ فِيها رَضِىَ اللَّه عَنْهُمْ وَ رَضُوا عَنْهُ أُولئِكَ حِزْبُ اللَّه أَلا إِنَّ حِزْبَ اللَّه هُمُ الْمُفْلِحُونَ»<ref>مجادله/۲۲.</ref>: | الا انَّ اوْلِياءَهُمُ الَّذينَ ذَكَرَهُمُ اللَّه فى كِتابِهِ، فَقالَ عَزَّ وَ جَلَّ: «لا تَجِدُ قَوْماً يُؤْمِنُونَ بِاللَّه وَ الْيَوْمِ الْآخِرِ يُوادُّونَ مَنْ حَادَّ اللَّه وَ رَسُولَهُ وَ لَوْ كانُوا آباءَهُمْ أَوْ أَبْناءَهُمْ أَوْ إِخْوانَهُمْ أَوْ عَشِيرَتَهُمْ، أُولئِكَ كَتَبَ فِى قُلُوبِهِمُ الْإِيمانَ وَ أَيَّدَهُمْ بِرُوحٍ مِنْهُ وَ يُدْخِلُهُمْ جَنَّاتٍ تَجْرِى مِنْ تَحْتِهَا الْأَنْهارُ خالِدِينَ فِيها رَضِىَ اللَّه عَنْهُمْ وَ رَضُوا عَنْهُ أُولئِكَ حِزْبُ اللَّه أَلا إِنَّ حِزْبَ اللَّه هُمُ الْمُفْلِحُونَ»<ref>مجادله/۲۲.</ref>: | ||
بدانيد كه اولياى اهل بيت كسانى اند كه خداوند در كتابش آنان را ياد كرده و فرموده است: «نمى يابى قومى را كه ايمان به خدا و روز قيامت ايمان آورده باشند، و در عين حال با كسانى كه با خدا و رسولش ضديت دارند روى دوستى داشته باشند، اگر چه پدرانشان يا فرزندانشان يا برادرانشان يا فاميلشان باشند. آنانند كه ايمان بر | بدانيد كه اولياى اهل بيت كسانى اند كه خداوند در كتابش آنان را ياد كرده و فرموده است: «نمى يابى قومى را كه ايمان به خدا و روز قيامت ايمان آورده باشند، و در عين حال با كسانى كه با خدا و رسولش ضديت دارند روى دوستى داشته باشند، اگر چه پدرانشان يا فرزندانشان يا برادرانشان يا فاميلشان باشند. آنانند كه ايمان بر قلب هايشان ثبت شده و خداوند با روح خود آنان را مؤيد داشته، و آنان را وارد بهشتى می كند كه نهرها در آن جارى است و در آن دائمى اند. خدا از آنان راضى است و آنان از خدا راضىاند. اينان حزب خدايند، و حزب خداوند رستگارانند».<ref>اسرار غدیر: ص۱۵۱ بخش۷.</ref> | ||
در مورد مسئله برائت كه در آيه اشاره شده، اميرالمؤمنين عليه السلام مى فرمايد: هر كس ولايت موسى و هارون را پذيرفت و از دشمنان آنان بيزارى جست از گوساله و سامرى بيزارى جسته است، و هر كس ولايت عجل و سامرى را پذيرفت و از دشمنان آن دو بيزارى جست، از موسى و هارون بيزارى جسته در حالى كه خود هم ندانسته است. هر كس ولايت پيامبر صلى الله عليه | در مورد مسئله برائت كه در آيه اشاره شده، اميرالمؤمنين عليه السلام مى فرمايد: هر كس ولايت موسى و هارون را پذيرفت و از دشمنان آنان بيزارى جست از گوساله و سامرى بيزارى جسته است، و هر كس ولايت عجل و سامرى را پذيرفت و از دشمنان آن دو بيزارى جست، از موسى و هارون بيزارى جسته در حالى كه خود هم ندانسته است. هر كس ولايت پيامبر صلى الله عليه و آله و اهل بيتش را بپذيرد و ولايت مرا داشته باشد و از دشمن من بيزارى جسته باشد از آن دو نفر (ابوبكر و عمر) بيزارى جسته است، و هر كس از دشمن آن دو نفر بيزارى بجويد از پيامبر صلى الله عليه و آله بيزارى جسته است در حالى كه خود متوجه نيست!<ref>کتاب سلیم: ص۴۴۲ ح۶۷.</ref> | ||
== پانویس == | == پانویس == |
نسخهٔ ۱۹ سپتامبر ۲۰۲۲، ساعت ۱۴:۲۹
آيه «وَ لَقَدْ ضَلَّ قَبْلَهُمْ أَكْثَرُ الْأَوَّلِينَ»[۱]
بزرگ ترين امتحان بشريت در غدير مطرح شد. امتحانى همه جانبه كه اتمام حجت آن به نحو اكمل انجام گرفت و براى هيچ كس به هيچ دليل و بهانه اى راه گريز نماند.
در اين امتحان عظيم، هم جهاتى كه مى توانست سر منشأ آزمايش باشد متعدد بود، و هم عللى كه مى توانست انگيزه شيطانى براى سقوط در امتحان باشد در جلوه هاى مختلف به ميان آمد.
پيامبر صلى الله عليه و آله در خطابه بلند خود، اين شرايط امتحان را براى مردم تبيين فرمود تا با آمادگى كامل به استقبال آن بروند. اين آينده تلخِ امتحان را حضرتش در غدير به اشارت و صراحت پيش بينى فرمود و مراحل چنين امتحان بزرگى را با استشهاد به ۱۱ آيه تضمين شده در خطبه غدير بيان فرمود. از جمله اين آيات آيه ۷۱ سوره صافات است:
«وَ لَقَدْ ضَلَّ قَبْلَهُمْ أَكْثَرُ الْأَوَّلِينَ»:
«قبل از آنان اكثر پيشينيان گمراه شدند».
در اين جا اين آيه از دو بُعد قابل بررسى است:
متن خطبه غدير
مَعاشِرَ النّاسِ، قَدْ ضَلَّ قَبْلَكُمْ اكْثَرُ الاوَّلينَ:
اى مردم، قبل از شما اكثر پيشينيان گمراه شدند.[۲]
تحليل اعتقادى
حضرت موسی علیه السلام مسايل مختلفى با قوم خود داشت كه آنان در هر يک سقوط ارزش اکثریت را بيشتر به نمايش مى گذاشتند، تا آن جا كه به مردم فرمود: «يا قَوْمِ، لِمَ تُؤْذُونَنِى وَ قَدْ تَعْلَمُونَ أَنِّى رَسُولُ اللَّه إِلَيْكُمْ»[۳]: «اى قوم، چرا مرا اذيت مى كنيد در حالى كه مى دانيد من فرستاده خدا به سوى شمايم»!
يكى از آن مراحل حساس اين بود كه بعد از آن همه تلاشِ حضرت موسى عليه السلام براى ساختار اعتقادى بنى اسرائيل، به مجرد مشاهده بت پرستان تقاضاى بت كردند!! «وَ جاوَزْنا بِبَنِى إِسْرائِيلَ الْبَحْرَ فَأَتَوْا عَلى قَوْمٍ يَعْكُفُونَ عَلى أَصْنامٍ لَهُمْ، قالُوا يا مُوسَى اجْعَلْ لَنا إِلهاً كَما لَهُمْ آلِهَةٌ قالَ إِنَّكُمْ قَوْمٌ تَجْهَلُونَ»[۴]: «بنى اسرائيل را از دريا عبور داديم. آنان به قومى رسيدند كه در برابر بتان كُرنش مى كردند. گفتند: اى موسى، براى ما هم خدايى (بُتى) قرار ده همان گونه كه آنان بت هايى دارند. فرمود: شما قومى هستيد كه جهل می ورزيد».
مسئله عجل و سامرى مرحله عجيب ترى بود كه نشان داد مردم با غيبت پيامبرانشان چگونه باطن خود را بروز مى دهند و اين اكثريتِ به ظاهر تسليمِ اوامر خدا و رسول، چگونه به طور ناگهانى به كفر باز مى گردند:
«وَ اتَّخَذَ قَوْمُ مُوسى مِنْ بَعْدِهِ مِنْ حُلِيِّهِمْ عِجْلاً جَسَداً لَهُ خُوارٌ، أَ لَمْ يَرَوْا أَنَّهُ لا يُكَلِّمُهُمْ وَ لا يَهْدِيهِمْ سَبِيلاً، اتَّخَذُوهُ وَ كانُوا ظالِمِينَ»[۵]: «قوم حضرت موسى بعد از رفتن او به كوه طور، از زينت هاى خود گوساله بي جانى كه صدايى داشت براى پرستش انتخاب كردند. آيا نمى بينند كه با آنان سخن نمى گويد و آنان را به راهى هدايت نمى كند؟ آن گوساله را برگزيدند در حالى كه با اين اقدامشان ظلم كردند».
مى بينيم كه خداوند به تعمدِ آن اکثریت در رجوع به بت پرستى و جهالت و عدم تفكر و تعقلشان در چنين انتخابى و نهايتاً به ظالم بودنشان در چنين حركتى تصريح مى فرمايد. آنگاه بى اعتنايى اين اكثريت را به يادآورى هاى جانشينِ حضرت موسى عليه السلام چنين بيان مى كند:
«وَ لَقَدْ قالَ لَهُمْ هارُونُ مِنْ قَبْلُ يا قَوْمِ إِنَّما فُتِنْتُمْ بِهِ وَ إِنَّ رَبَّكُمُ الرَّحْمنُ فَاتَّبِعُونِى وَ أَطِيعُوا أَمْرِى، قالُوا لَنْ نَبْرَحَ عَلَيْهِ عاكِفِينَ حَتَّى يَرْجِعَ إِلَيْنا مُوسى»[۶]: «هارون قبلاً به آنان گفت: اى قوم، شما گول گوساله و سامرى را خورديد و پروردگار شما رحمن است. تابع من باشيد و امر مرا اطاعت كنيد. گفتند: هم چنان در برابر آن كرنش خواهيم كرد تا موسى به نزد ما باز گردد».
عكس العمل پيامبرى كه هرگز انتظار نداشت اكثريت مردم با غيبت چند روزه او اينچنين بيراهه روند و سر از غليظ ترين نوع آن يعنى بت پرستى در آورند، در قرآن خواندنى است: «وَ لَمَّا رَجَعَ مُوسى إِلى قَوْمِهِ غَضْبانَ أَسِفاً قالَ بِئْسَما خَلَفْتُمُونِى مِنْ بَعْدِى، أَ عَجِلْتُمْ أَمْرَ رَبِّكُمْ، وَ أَلْقَى الْأَلْواحَ وَ أَخَذَ بِرَأْسِ أَخِيهِ يَجُرُّهُ إِلَيْهِ»[۷]: «آن گاه كه موسى با غضب و تأسف به نزد قوم خود بازگشت گفت: بعد از من چه بد رفتار كرديد! آيا براى عذاب پروردگارتان عجله داشتيد؟ آن گاه حضرت موسى الواح را به سويى انداخت و سر برادرش را گرفته (به عنوان مؤاخذه) او را به سوى خود مى كشيد».
از اين عجيب تر پاسخ هارون است كه اكثريت او را تنها گذاشتند و تصميم به قتل او گرفتند، و اين نشانه كمال بى اعتمادى به اكثريت است. يعنى حضرت موسى عليه السلام با توجه به اينكه اكثريت ايمان دارند و اگر هم مشكلى پيش آيد همان اكثريت لااقل به فاصله چهل روز مىتوانند هارون را كمک كنند تا او باز گردد با مردم خداحافظى كرد و به كوه طور رفت. آيا احتمال مى داد همه او را تنها بگذارند؟ آيا احتمال می داد حتى تصميم به قتل او بگيرند؟
قرآن اين صحنه را از قول هارون چنين نقل مى كند: «قالَ ابْنَ أُمَّ إِنَّ الْقَوْمَ اسْتَضْعَفُونِى وَ كادُوا يَقْتُلُونَنِى، فَلا تُشْمِتْ بِىَ الْأَعْداءَ وَ لا تَجْعَلْنِى مَعَ الْقَوْمِ الظَّالِمِينَ»[۸]: «هارون گفت: اى پسر مادرم، اين قوم مرا خوار كردند و ضعيف شمردند و نزديک بود مرا بكشند، پس دشمنان را بر من شاد مكن و مرا با قوم ظالم قرار مده».
براى توضيح بيشتر مراجعه شود به عنوان: قرآن / آيه «وَ لَقَدْ ضَلَّ قَبْلَهُمْ أَكْثَرُ الْأَوَّلِينَ».
عمر، سامِرىِ امت[۹]
يكى از ۱۸ آيه اى كه در خطبه غدير به صراحت تفسير شده آيه ۲۲ سوره مجادله است. آن جا كه پيامبر صلى الله عليه و آله فرمود:
الا انَّ اوْلِياءَهُمُ الَّذينَ ذَكَرَهُمُ اللَّه فى كِتابِهِ، فَقالَ عَزَّ وَ جَلَّ: «لا تَجِدُ قَوْماً يُؤْمِنُونَ بِاللَّه وَ الْيَوْمِ الْآخِرِ يُوادُّونَ مَنْ حَادَّ اللَّه وَ رَسُولَهُ وَ لَوْ كانُوا آباءَهُمْ أَوْ أَبْناءَهُمْ أَوْ إِخْوانَهُمْ أَوْ عَشِيرَتَهُمْ، أُولئِكَ كَتَبَ فِى قُلُوبِهِمُ الْإِيمانَ وَ أَيَّدَهُمْ بِرُوحٍ مِنْهُ وَ يُدْخِلُهُمْ جَنَّاتٍ تَجْرِى مِنْ تَحْتِهَا الْأَنْهارُ خالِدِينَ فِيها رَضِىَ اللَّه عَنْهُمْ وَ رَضُوا عَنْهُ أُولئِكَ حِزْبُ اللَّه أَلا إِنَّ حِزْبَ اللَّه هُمُ الْمُفْلِحُونَ»[۱۰]:
بدانيد كه اولياى اهل بيت كسانى اند كه خداوند در كتابش آنان را ياد كرده و فرموده است: «نمى يابى قومى را كه ايمان به خدا و روز قيامت ايمان آورده باشند، و در عين حال با كسانى كه با خدا و رسولش ضديت دارند روى دوستى داشته باشند، اگر چه پدرانشان يا فرزندانشان يا برادرانشان يا فاميلشان باشند. آنانند كه ايمان بر قلب هايشان ثبت شده و خداوند با روح خود آنان را مؤيد داشته، و آنان را وارد بهشتى می كند كه نهرها در آن جارى است و در آن دائمى اند. خدا از آنان راضى است و آنان از خدا راضىاند. اينان حزب خدايند، و حزب خداوند رستگارانند».[۱۱]
در مورد مسئله برائت كه در آيه اشاره شده، اميرالمؤمنين عليه السلام مى فرمايد: هر كس ولايت موسى و هارون را پذيرفت و از دشمنان آنان بيزارى جست از گوساله و سامرى بيزارى جسته است، و هر كس ولايت عجل و سامرى را پذيرفت و از دشمنان آن دو بيزارى جست، از موسى و هارون بيزارى جسته در حالى كه خود هم ندانسته است. هر كس ولايت پيامبر صلى الله عليه و آله و اهل بيتش را بپذيرد و ولايت مرا داشته باشد و از دشمن من بيزارى جسته باشد از آن دو نفر (ابوبكر و عمر) بيزارى جسته است، و هر كس از دشمن آن دو نفر بيزارى بجويد از پيامبر صلى الله عليه و آله بيزارى جسته است در حالى كه خود متوجه نيست![۱۲]