ابوعبیده جرّاح: تفاوت میان نسخه‌ها

از دانشنامه غدیر
بدون خلاصۀ ویرایش
 
(۸ نسخهٔ میانیِ ایجادشده توسط همین کاربر نشان داده نشد)
خط ۱: خط ۱:
== <big>امين منافقين</big><ref>ژرفاى غدير: ص۱۶۱-۱۶۲.</ref> ==
== امين منافقين<ref>ژرفاى غدير: ص۱۶۱-۱۶۲.</ref> ==
<big>پس از ماجراى ترور نافرجام پيامبر صلى الله عليه و آله توسط [[منافقین]] در بازگشت از غدير در عقبه [[هرشی]]، نقشه ديگرى كه از نظر منافقين همه مشكلات را يک باره حل مى‏ كرد ترور على‏ عليه السلام بود.</big>
پس از ماجراى ترور نافرجام [[حضرت محمّد صلی الله علیه و آله|پیامبر صلی الله علیه و آله]] توسط [[منافقین]] در بازگشت از غدير در [[عقبه هَرشی]]، نقشه ديگرى كه از نظر منافقين همه مشكلات را يک باره حل مى‏ كرد [[ترور امیرالمؤمنین علیه السلام|ترور علی علیه السلام]] بود.


<big>آنان بار ديگر مجلس سرى تشكيل دادند و اين بار درباره كيفيت به قتل رساندن على بن ابى‏ طالب ‏عليه السلام به مشورت پرداختند.</big>
آنان بار ديگر مجلس سرى تشكيل دادند و اين بار درباره كيفيت به قتل رساندن [[امیرالمؤمنین علی علیه السلام|علی بن ابی‏ طالب ‏علیهما السلام]] به مشورت پرداختند.


<big>پس از تصميم‏ گيرى نهايى در اين باره براى آنكه فرار و گريز دفعه قبل تكرار نشود معاهده ‏نامه‏ اى درباره قتل آن حضرت امضا كردند! سپس آن را به ابوعبيده جرّاح به عنوان امين خود سپردند و رفتند تا براى آماده كردن مقدمات اين نقشه دست به كار شوند.</big>
پس از تصميم‏ گيرى نهايى در اين باره براى آنكه فرار و گريز دفعه قبل تكرار نشود معاهده ‏نامه‏ اى درباره قتل آن حضرت امضا كردند! سپس آن را به ابوعبيده جرّاح به عنوان امين خود سپردند و رفتند تا براى آماده كردن مقدمات اين نقشه دست به كار شوند.


<big>جبرئيل اين خبر را به پيامبر صلى الله عليه و آله داد. حضرت فوراً ابوعبيده را احضار كرد و آن صحيفه را از او طلب كرد. اين بار ابوعبيده نتوانست انكار كند و فوراً آن نوشته را به پيامبرصلى الله عليه وآله تحويل داد. حضرت باز هم افشاگرى را صلاح ندانست و فقط به آنان فرمود: «أكفرتم بعد إسلامكم»: «آيا بعد از اسلامتان كافر شده ‏ايد»!! و اين خطابى بود كه به عهدشكنان و كسانى كه مخفيانه به نفع كفار عمل مى‏ كردند گفته مى ‏شد.</big>
[[جبرئیل]] اين خبر را به پيامبر صلى الله عليه و آله داد. حضرت فوراً ابوعبيده را احضار كرد و آن صحيفه را از او طلب كرد. اين بار ابوعبيده نتوانست انكار كند و فوراً آن نوشته را به پيامبر صلى الله عليه و آله تحويل داد.


<big>با اينكه صحيفه در دست پيامبر صلى الله عليه و آله بود و امضاى آنان در آخر نوشته ديده مى ‏شد، ولى با كمال وقاحت قسم ياد كردند كه چنين قصدى نداشته ‏اند!!! پيامبر صلى الله عليه و آله هم پيگيرى اين مسئله را ادامه نداد، ولى معلوم شد منافقين تا چه حد در كار خود جدى هستند و با شكست نقشه‏ اى سراغ توطئه ديگرى مى‏ روند و آرام نمى ‏نشينند.<ref>الصراط المستقيم (بياضى): ج ۱ ص ۲۹۶.</ref></big>
حضرت باز هم افشاگرى را صلاح ندانست و فقط به آنان فرمود:


== <big>ترور اميرالمؤمنين‏ عليه السلام</big> ==
«أكفرتم بعد إسلامكم»: «آيا بعد از اسلامتان كافر شده ‏ايد»!! و اين خطابى بود كه به عهدشكنان و كسانى كه مخفيانه به نفع كفار عمل مى‏ كردند گفته مى ‏شد.
<big>در ماجراى ترور اميرالمؤمنين‏ عليه السلام پس از غدير، منافقين پيمان ‏نامه‏ اى نوشتند و آن را به ابوعبيده جراح سپردند و در اين جريان او امين منافقين بود.</big>


<big>براى توضيح بيشتر مراجعه شود به عنوان: [[ترور امیرالمؤمنین‏ علیه السلام]].</big>
با اينكه صحيفه در دست پيامبر صلى الله عليه و آله بود و امضاى آنان در آخر نوشته ديده مى ‏شد، ولى با كمال وقاحت قسم ياد كردند كه چنين قصدى نداشته ‏اند!!!


== <big>ترور پيامبرصلى الله عليه وآله</big><ref>ژرفاى غدير: ص ۱۵۵. </ref> ==
پيامبر صلى الله عليه و آله هم پيگيرى اين مسئله را ادامه نداد، ولى معلوم شد منافقين تا چه حد در كار خود جدى هستند و با شكست نقشه‏ اى سراغ توطئه ديگرى مى‏ روند و آرام نمى ‏نشينند.<ref>الصراط المستقيم (بياضى): ج ۱ ص ۲۹۶.</ref>
<big>يكى از چهارده نفرى كه براى ترور پيامبرصلى الله عليه وآله پس از غدير و در عقبه هرشى اقدام كردند ابوعبيده بن جرّاح است.<ref>بحار الانوار: ج ۲۸ ص ۱۰۰ و ج ۳۷ ص۱۱۵، ۱۳۵.</ref></big>


<big>براى توضيح بيشتر مراجعه شود به عنوان: [[ترور پیامبر صلی الله علیه و آله]].</big>
== ترور اميرالمؤمنين‏ عليه السلام ==
در ماجراى ترور [[امیرالمؤمنین علی علیه السلام|امیرالمؤمنین‏ علیه السلام]] پس از غدير، منافقين پيمان ‏نامه‏ اى نوشتند و آن را به ابوعبيده جراح سپردند و در اين جريان او امين [[منافقین]] بود.


== <big>پانویس</big> ==
== ترور پيامبرصلى الله عليه وآله<ref>ژرفاى غدير: ص ۱۵۵. </ref> ==
يكى از چهارده نفرى كه براى ترور پيامبر صلى الله عليه و آله پس از غدير و در [[عقبه هَرشی|عقبه هرشی]] اقدام كردند ابوعبيده بن جرّاح است.<ref>بحار الانوار: ج ۲۸ ص ۱۰۰ و ج ۳۷ ص۱۱۵، ۱۳۵.</ref>
 
== پانویس ==
<references />
[[رده:اشخاص مرتبط با غدیر]]

نسخهٔ کنونی تا ‏۲۶ دسامبر ۲۰۲۳، ساعت ۱۵:۴۰

امين منافقين[۱]

پس از ماجراى ترور نافرجام پیامبر صلی الله علیه و آله توسط منافقین در بازگشت از غدير در عقبه هَرشی، نقشه ديگرى كه از نظر منافقين همه مشكلات را يک باره حل مى‏ كرد ترور علی علیه السلام بود.

آنان بار ديگر مجلس سرى تشكيل دادند و اين بار درباره كيفيت به قتل رساندن علی بن ابی‏ طالب ‏علیهما السلام به مشورت پرداختند.

پس از تصميم‏ گيرى نهايى در اين باره براى آنكه فرار و گريز دفعه قبل تكرار نشود معاهده ‏نامه‏ اى درباره قتل آن حضرت امضا كردند! سپس آن را به ابوعبيده جرّاح به عنوان امين خود سپردند و رفتند تا براى آماده كردن مقدمات اين نقشه دست به كار شوند.

جبرئیل اين خبر را به پيامبر صلى الله عليه و آله داد. حضرت فوراً ابوعبيده را احضار كرد و آن صحيفه را از او طلب كرد. اين بار ابوعبيده نتوانست انكار كند و فوراً آن نوشته را به پيامبر صلى الله عليه و آله تحويل داد.

حضرت باز هم افشاگرى را صلاح ندانست و فقط به آنان فرمود:

«أكفرتم بعد إسلامكم»: «آيا بعد از اسلامتان كافر شده ‏ايد»!! و اين خطابى بود كه به عهدشكنان و كسانى كه مخفيانه به نفع كفار عمل مى‏ كردند گفته مى ‏شد.

با اينكه صحيفه در دست پيامبر صلى الله عليه و آله بود و امضاى آنان در آخر نوشته ديده مى ‏شد، ولى با كمال وقاحت قسم ياد كردند كه چنين قصدى نداشته ‏اند!!!

پيامبر صلى الله عليه و آله هم پيگيرى اين مسئله را ادامه نداد، ولى معلوم شد منافقين تا چه حد در كار خود جدى هستند و با شكست نقشه‏ اى سراغ توطئه ديگرى مى‏ روند و آرام نمى ‏نشينند.[۲]

ترور اميرالمؤمنين‏ عليه السلام

در ماجراى ترور امیرالمؤمنین‏ علیه السلام پس از غدير، منافقين پيمان ‏نامه‏ اى نوشتند و آن را به ابوعبيده جراح سپردند و در اين جريان او امين منافقین بود.

ترور پيامبرصلى الله عليه وآله[۳]

يكى از چهارده نفرى كه براى ترور پيامبر صلى الله عليه و آله پس از غدير و در عقبه هرشی اقدام كردند ابوعبيده بن جرّاح است.[۴]

پانویس

  1. ژرفاى غدير: ص۱۶۱-۱۶۲.
  2. الصراط المستقيم (بياضى): ج ۱ ص ۲۹۶.
  3. ژرفاى غدير: ص ۱۵۵.
  4. بحار الانوار: ج ۲۸ ص ۱۰۰ و ج ۳۷ ص۱۱۵، ۱۳۵.