شبهه عمل نکردن صحابه در امر امامت: تفاوت میان نسخه‌ها

از دانشنامه غدیر
بدون خلاصۀ ویرایش
بدون خلاصۀ ویرایش
خط ۱: خط ۱:
== شبهه عمل صحابه در امر امامت<ref>مائده غدير (جعفرپور): ص ۹۲ - ۹۵.</ref> ==
== شبهه عمل صحابه در امر امامت<ref>مائده غدير (جعفرپور): ص ۹۲ - ۹۵.</ref> ==
  يكى از دانشمندان اهل‏ سنت در حاشيه آيه اكمال دين گفته است:
  يكى از دانشمندان [[اهل‏ سنت]] در حاشيه [[آیه اکمال و شبهات ابن کثیر|آیه اکمال]] دین گفته است:


اگر پيامبر اكرم ‏صلى الله عليه و آله موضوع ولايت و خلافت بعد از خود را مانند احكام نماز و روزه و حج و جهاد و ساير احكام براى اصحاب خود روشن مى ‏ساخت، آنها مخالفت نمى‏ ورزيدند و على ‏عليه السلام را رها نمى ‏كردند، همانطور كه با نماز خواندن و ساير احكامى كه پيامبر صلى الله عليه و آله بيان كرد مخالفت نكردند.
اگر پيامبر اكرم ‏صلى الله عليه و آله موضوع [[ولایت]] و [[جانشین|خلافت]] بعد از خود را مانند [[احکام]] [[نماز جماعت در صحرای غدیر|نماز]] و [[روزه]] و حج و [[جهاد]] و ساير احكام براى اصحاب خود روشن مى ‏ساخت، آنها مخالفت نمى‏ ورزيدند و على ‏عليه السلام را رها نمى ‏كردند، همانطور كه با نماز خواندن و ساير احكامى كه پيامبر صلى الله عليه و آله بيان كرد مخالفت نكردند.


پس بعيد است كه پيامبر صلى الله عليه و آله درباره اميرالمؤمنين‏ عليه السلام سفارش كرده باشد و اصحاب مخالفت كرده باشند.
پس بعيد است كه [[حضرت محمّد صلی الله علیه و آله|پيامبر صلی الله علیه و آله]] درباره [[امیرالمؤمنین علی علیه السلام|امیرالمؤمنین‏ علیه السلام]] سفارش كرده باشد و اصحاب مخالفت كرده باشند.


=== پاسخ شبهه ===
=== پاسخ شبهه ===


==== اولاً ====
==== اولاً ====
از جمله مسلّمات تاريخى و قرآنى و حديثى در كل فرقه ‏هاى اسلامى و حتى اديان ديكر داستان بنى ‏اسرائيل و قوم حضرت موسى ‏عليه السلام است؛ كه چگونه در نبودن حضرت موسى ‏عليه السلام از راه راست برگشتند و حضرت هارون‏ عليه السلام -  جانشين حضرت موسى ‏عليه السلام -  را خوار كردند و گوساله سامرى را خداى خود دانستند و فريفته آن شدند، و تا حضرت موسى‏ عليه السلام از ميقات برنگشت دست از گوساله‏ پرستى بر نداشتند.<ref>اعراف /  ۱۴۸ - ۱۵۰.</ref>
از جمله مسلّمات تاريخى و قرآنى و حديثى در كل فرقه ‏هاى اسلامى و حتى اديان ديكر داستان [[بنی ‏اسرائیل]] و قوم [[موسی علیه السلام|حضرت موسی ‏علیه السلام]] است؛ كه چگونه در نبودن حضرت موسى ‏عليه السلام از راه راست برگشتند و حضرت هارون‏ عليه السلام -  جانشين حضرت موسى ‏عليه السلام -  را خوار كردند و گوساله سامرى را خداى خود دانستند و فريفته آن شدند، و تا حضرت موسى‏ عليه السلام از ميقات برنگشت دست از گوساله‏ پرستى بر نداشتند.<ref>اعراف /  ۱۴۸ - ۱۵۰.</ref>


با دانستن اين قصه، نبايد مخالفت اكثر صحابه پيامبر اسلام‏ صلى الله عليه و آله با اميرالمؤمنين‏ عليه السلام را بعيد بدانيم، زيرا ارتداد بنى‏ اسرائيل بنا به عللى بعيدتر از انحراف امت اسلام بود:
با دانستن اين قصه، نبايد مخالفت اكثر صحابه پيامبر اسلام‏ صلى الله عليه و آله با اميرالمؤمنين‏ عليه السلام را بعيد بدانيم، زيرا ارتداد بنى‏ اسرائيل بنا به عللى بعيدتر از انحراف امت اسلام بود:


'''الف)''' بنى‏ اسرائيل در آن موقع پشت در پشت موحد و يكتاپرست بودند و انتظار ظهور پيامبر خود (حضرت موسى ‏عليه السلام) را داشتند، ولى اصحاب پيامبر صلى الله عليه و آله در جاهليت پرورش يافته بودند و بيشتر عمرشان در پرستش بت‏ ها گذشته بود.
'''الف)''' بنى‏ اسرائيل در آن موقع پشت در پشت موحد و يكتاپرست بودند و انتظار ظهور پيامبر خود (حضرت موسى ‏عليه السلام) را داشتند، ولى اصحاب پيامبر صلى الله عليه و آله در [[جاهلیت]] پرورش يافته بودند و بيشتر عمرشان در پرستش بت‏ ها گذشته بود.


حتى بيشتر آنها بر اثر ترس يا به طمع دنيا مسلمان شدند، چنانچه خداوند مى ‏فرمايد:
حتى بيشتر آنها بر اثر ترس يا به طمع دنيا مسلمان شدند، چنانچه خداوند مى ‏فرمايد:
خط ۱۹: خط ۱۹:
«قَالَتِ الْأَعْرَابُ آمَنَّا ۖ قُلْ لَمْ تُؤْمِنُوا وَلَٰكِنْ قُولُوا أَسْلَمْنَا»<ref>حجرات /  ۱۴.</ref>:
«قَالَتِ الْأَعْرَابُ آمَنَّا ۖ قُلْ لَمْ تُؤْمِنُوا وَلَٰكِنْ قُولُوا أَسْلَمْنَا»<ref>حجرات /  ۱۴.</ref>:


عرب‏ هاى باديه‏ نشين گفتند ايمان آورديم بگو ايمان نياورده ‏ايد بلكه بگوييد اسلام آورده ‏ايم.
[[عرب‏]] هاى باديه‏ نشين گفتند ايمان آورديم بگو ايمان نياورده ‏ايد بلكه بگوييد اسلام آورده ‏ايم.


و عده ‏اى هم منافق بودند، كه خداوند آيات سوره منافقون را درباره آن ها نازل فرمود. از اين جهت، روشن است كه ارتداد بنى‏ اسرائيل بعيدتر به نظر مى‏ رسد.
و عده ‏اى هم منافق بودند، كه خداوند آيات سوره منافقون را درباره آن ها نازل فرمود. از اين جهت، روشن است كه ارتداد بنى‏ اسرائيل بعيدتر به نظر مى‏ رسد.


'''ب)''' آنچه در بنى‏ اسرائيل پديد آمد و گوساله را خداى خود دانستند، به مراتب بزرگ‏ تر و سخت‏ تر از خليفه دانستن شخصى است كه پيامبر صلى الله عليه و آله او را به جانشينى خود منصوب نداشته بود؛ زيرا بنى ‏اسرائيل همين كه گوساله را خدا دانستند به كلى از دين بيرون رفتند، ولى اصحاب پيامبر صلى الله عليه و آله با كارى كه انجام دادند به ظاهر از اصل اسلام خارج نشدند.
'''ب)''' آنچه در بنى‏ اسرائيل پديد آمد و گوساله را خداى خود دانستند، به مراتب بزرگ‏ تر و سخت‏ تر از خليفه دانستن شخصى است كه پيامبر صلى الله عليه و آله او را به جانشينى خود منصوب نداشته بود؛ زيرا بنى ‏اسرائيل همين كه گوساله را خدا دانستند به كلى از دين بيرون رفتند، ولى اصحاب پيامبر صلى الله عليه و آله با كارى كه انجام دادند به ظاهر از اصل [[اسلام]] خارج نشدند.


آن عمل هم به عقيده اهل‏سنت اتفاقى ساده است، زيرا عقيده دارند امامت و خلافت جزء فروع دين است!<ref>با توجه به شأن نزول دو آيه تبليغ و اكمال و با توجه به اينكه مردم بعد از رسول‏ خدا صلى الله عليه و آله همچنان تظاهر به اسلام مى‏ كردند و هيچ يک از شعائر دين ترک نشده بود -  كه در ضمن آيه ۱۴۴ از سوره آل‏عمران به آن تأكيد شده است -  نتيجه سه آيه اين است كه عدم پذيرش امامت و تسليم نشدن در مقابل جانشين خاتم ‏انبياء صلى الله عليه و آله ارتداد و بازگشت به جاهليت است. بنابراين، جزء اصول دين بودن امامت اميرالمؤمنين ‏عليه السلام به وضوح از اين آيات به اثبات مى رسد. همچنين علماى بزرگ اهل ‏سنت در كتاب‏ هاى خود به روشنى بر اهميت فوق ‏العاده نصب امام تأكيد كرده ‏اند. تفتازانى در شرح عقايد تسفّيه: ص ۲۳۲ مى‏ گويد: صحابه نصب امام را مهم‏تر از هر مهمى قرار دادند، تا آنجا كه آن را بر دفن رسول‏ خدا صلى الله عليه و آله مقدم داشتند. سؤال اينجاست كه چگونه فرعى از فروع دين به يک باره چنان وجوبى پيدا كرد و اهميت آن از تشييع و نماز خواندن و تدفين پيكر رسول‏ خدا صلى الله عليه و آله بيشتر شد؟! (جواهر الكلام: ج ۱ ص ۳۵۵،۳۵۴) .</ref>
آن عمل هم به عقيده اهل‏سنت اتفاقى ساده است، زيرا عقيده دارند امامت و خلافت جزء فروع دين است!<ref>با توجه به شأن نزول دو آيه تبليغ و اكمال و با توجه به اينكه مردم بعد از رسول‏ خدا صلى الله عليه و آله همچنان تظاهر به اسلام مى‏ كردند و هيچ يک از شعائر دين ترک نشده بود -  كه در ضمن آيه ۱۴۴ از سوره آل‏عمران به آن تأكيد شده است -  نتيجه سه آيه اين است كه عدم پذيرش امامت و تسليم نشدن در مقابل جانشين خاتم ‏انبياء صلى الله عليه و آله ارتداد و بازگشت به جاهليت است. بنابراين، جزء اصول دين بودن امامت اميرالمؤمنين ‏عليه السلام به وضوح از اين آيات به اثبات مى رسد. همچنين علماى بزرگ اهل ‏سنت در كتاب‏ هاى خود به روشنى بر اهميت فوق ‏العاده نصب امام تأكيد كرده ‏اند. تفتازانى در شرح عقايد تسفّيه: ص ۲۳۲ مى‏ گويد: صحابه نصب امام را مهم‏تر از هر مهمى قرار دادند، تا آنجا كه آن را بر دفن رسول‏ خدا صلى الله عليه و آله مقدم داشتند. سؤال اينجاست كه چگونه فرعى از فروع دين به يک باره چنان وجوبى پيدا كرد و اهميت آن از تشييع و نماز خواندن و تدفين پيكر رسول‏ خدا صلى الله عليه و آله بيشتر شد؟! (جواهر الكلام: ج ۱ ص ۳۵۵،۳۵۴) .</ref>
خط ۳۹: خط ۳۹:


==== ثالثاً ====
==== ثالثاً ====
مقايسه حكم ولايت با احكام نماز و ساير احكام هم بى‏ مورد است، زيرا حسدى كه به خاندان پيامبر صلى الله عليه و آله مى ‏بردند در مورد ولايت بود.
مقايسه حكم [[ولایت]] با [[احکام]] نماز و ساير احكام هم بى‏ مورد است، زيرا حسدى كه به خاندان پيامبر صلى الله عليه و آله مى ‏بردند در مورد [[ولایت]] بود.


چنانكه خدا فرموده است: «أَمْ يَحْسُدُونَ النَّاسَ عَلَىٰ مَا آتَاهُمُ اللَّهُ مِنْ فَضْلِهِ ۖ فَقَدْ آتَيْنَا آلَ إِبْرَاهِيمَ الْكِتَابَ وَالْحِكْمَةَ وَآتَيْنَاهُمْ مُلْكًا عَظِيمًا»<ref>نساء /  ۵۴ .</ref>:
چنانكه خدا فرموده است: «أَمْ يَحْسُدُونَ النَّاسَ عَلَىٰ مَا آتَاهُمُ اللَّهُ مِنْ فَضْلِهِ ۖ فَقَدْ آتَيْنَا آلَ إِبْرَاهِيمَ الْكِتَابَ وَالْحِكْمَةَ وَآتَيْنَاهُمْ مُلْكًا عَظِيمًا»<ref>نساء /  ۵۴ .</ref>:

نسخهٔ ‏۱ مارس ۲۰۲۳، ساعت ۱۲:۰۵

شبهه عمل صحابه در امر امامت[۱]

  يكى از دانشمندان اهل‏ سنت در حاشيه آیه اکمال دین گفته است:

اگر پيامبر اكرم ‏صلى الله عليه و آله موضوع ولایت و خلافت بعد از خود را مانند احکام نماز و روزه و حج و جهاد و ساير احكام براى اصحاب خود روشن مى ‏ساخت، آنها مخالفت نمى‏ ورزيدند و على ‏عليه السلام را رها نمى ‏كردند، همانطور كه با نماز خواندن و ساير احكامى كه پيامبر صلى الله عليه و آله بيان كرد مخالفت نكردند.

پس بعيد است كه پيامبر صلی الله علیه و آله درباره امیرالمؤمنین‏ علیه السلام سفارش كرده باشد و اصحاب مخالفت كرده باشند.

پاسخ شبهه

اولاً

از جمله مسلّمات تاريخى و قرآنى و حديثى در كل فرقه ‏هاى اسلامى و حتى اديان ديكر داستان بنی ‏اسرائیل و قوم حضرت موسی ‏علیه السلام است؛ كه چگونه در نبودن حضرت موسى ‏عليه السلام از راه راست برگشتند و حضرت هارون‏ عليه السلام -  جانشين حضرت موسى ‏عليه السلام -  را خوار كردند و گوساله سامرى را خداى خود دانستند و فريفته آن شدند، و تا حضرت موسى‏ عليه السلام از ميقات برنگشت دست از گوساله‏ پرستى بر نداشتند.[۲]

با دانستن اين قصه، نبايد مخالفت اكثر صحابه پيامبر اسلام‏ صلى الله عليه و آله با اميرالمؤمنين‏ عليه السلام را بعيد بدانيم، زيرا ارتداد بنى‏ اسرائيل بنا به عللى بعيدتر از انحراف امت اسلام بود:

الف) بنى‏ اسرائيل در آن موقع پشت در پشت موحد و يكتاپرست بودند و انتظار ظهور پيامبر خود (حضرت موسى ‏عليه السلام) را داشتند، ولى اصحاب پيامبر صلى الله عليه و آله در جاهلیت پرورش يافته بودند و بيشتر عمرشان در پرستش بت‏ ها گذشته بود.

حتى بيشتر آنها بر اثر ترس يا به طمع دنيا مسلمان شدند، چنانچه خداوند مى ‏فرمايد:

«قَالَتِ الْأَعْرَابُ آمَنَّا ۖ قُلْ لَمْ تُؤْمِنُوا وَلَٰكِنْ قُولُوا أَسْلَمْنَا»[۳]:

عرب‏ هاى باديه‏ نشين گفتند ايمان آورديم بگو ايمان نياورده ‏ايد بلكه بگوييد اسلام آورده ‏ايم.

و عده ‏اى هم منافق بودند، كه خداوند آيات سوره منافقون را درباره آن ها نازل فرمود. از اين جهت، روشن است كه ارتداد بنى‏ اسرائيل بعيدتر به نظر مى‏ رسد.

ب) آنچه در بنى‏ اسرائيل پديد آمد و گوساله را خداى خود دانستند، به مراتب بزرگ‏ تر و سخت‏ تر از خليفه دانستن شخصى است كه پيامبر صلى الله عليه و آله او را به جانشينى خود منصوب نداشته بود؛ زيرا بنى ‏اسرائيل همين كه گوساله را خدا دانستند به كلى از دين بيرون رفتند، ولى اصحاب پيامبر صلى الله عليه و آله با كارى كه انجام دادند به ظاهر از اصل اسلام خارج نشدند.

آن عمل هم به عقيده اهل‏سنت اتفاقى ساده است، زيرا عقيده دارند امامت و خلافت جزء فروع دين است![۴]

ج) ارتداد و انحراف بنى‏اسرائيل در زمان حيات پيامبر صلى الله عليه و آله آنها پديد آمد، ولى مخالفت اصحاب رسول‏ خدا صلى الله عليه و آله در موضوع جانشينى آن حضرت بعد از شهادت آن وجود مقدس بود. بديهى است كه كار بنى ‏اسرائيل بعيدتر از عمل اصحاب پيامبر صلى الله عليه و آله به نظر مى ‏رسد.

بنابراين وقتى از بنى ‏اسرائيل -  كه آن همه به خدا نزديک بودند -  چنان عملى (گوساله‏ پرست شدن) صادر شود، از همه امت اسلام كه تازه از بت‏ پرستى نجات يافته بودند، وقوع آن بعيد به نظر نمى ‏رسد.

ثانياً

خداوند در قرآن مجيد از دگرگونى امت پيامبر اسلام‏ صلى الله عليه و آله خبر داده بود:

«أَفَإِنْ مَاتَ أَوْ قُتِلَ انْقَلَبْتُمْ عَلَىٰ أَعْقَابِكُمْ ۚ وَمَنْ يَنْقَلِبْ عَلَىٰ عَقِبَيْهِ فَلَنْ يَضُرَّ اللَّهَ شَيْئًا ۗ وَسَيَجْزِي اللَّهُ الشَّاكِرِينَ»[۵]:

آيا اگر او (پيامبر) بميرد يا كشته شود از عقيده خود بر مى‏ گرديد و هر كس از عقيده خود باز گردد هرگز هيچ زيانى به خدا نمى ‏رساند و به زودى خداوند سپاسگزاران را پاداش خواهد داد.

ثالثاً

مقايسه حكم ولایت با احکام نماز و ساير احكام هم بى‏ مورد است، زيرا حسدى كه به خاندان پيامبر صلى الله عليه و آله مى ‏بردند در مورد ولایت بود.

چنانكه خدا فرموده است: «أَمْ يَحْسُدُونَ النَّاسَ عَلَىٰ مَا آتَاهُمُ اللَّهُ مِنْ فَضْلِهِ ۖ فَقَدْ آتَيْنَا آلَ إِبْرَاهِيمَ الْكِتَابَ وَالْحِكْمَةَ وَآتَيْنَاهُمْ مُلْكًا عَظِيمًا»[۶]:

بلكه به مردم حسد مى ‏برند براى آنچه خداوند از فضل خود به آنها داده است در حقيقت ما به خاندان ابراهيم كتاب و حكمت داديم و به آنان حكومتى بزرگ بخشيديم.[۷]

در روايات صحيح السند مقصود از «مُلک عظيم» اطاعت از امامان معصوم ‏عليهم السلام بيان شده است.[۸]

پانویس

  1. مائده غدير (جعفرپور): ص ۹۲ - ۹۵.
  2. اعراف /  ۱۴۸ - ۱۵۰.
  3. حجرات /  ۱۴.
  4. با توجه به شأن نزول دو آيه تبليغ و اكمال و با توجه به اينكه مردم بعد از رسول‏ خدا صلى الله عليه و آله همچنان تظاهر به اسلام مى‏ كردند و هيچ يک از شعائر دين ترک نشده بود -  كه در ضمن آيه ۱۴۴ از سوره آل‏عمران به آن تأكيد شده است -  نتيجه سه آيه اين است كه عدم پذيرش امامت و تسليم نشدن در مقابل جانشين خاتم ‏انبياء صلى الله عليه و آله ارتداد و بازگشت به جاهليت است. بنابراين، جزء اصول دين بودن امامت اميرالمؤمنين ‏عليه السلام به وضوح از اين آيات به اثبات مى رسد. همچنين علماى بزرگ اهل ‏سنت در كتاب‏ هاى خود به روشنى بر اهميت فوق ‏العاده نصب امام تأكيد كرده ‏اند. تفتازانى در شرح عقايد تسفّيه: ص ۲۳۲ مى‏ گويد: صحابه نصب امام را مهم‏تر از هر مهمى قرار دادند، تا آنجا كه آن را بر دفن رسول‏ خدا صلى الله عليه و آله مقدم داشتند. سؤال اينجاست كه چگونه فرعى از فروع دين به يک باره چنان وجوبى پيدا كرد و اهميت آن از تشييع و نماز خواندن و تدفين پيكر رسول‏ خدا صلى الله عليه و آله بيشتر شد؟! (جواهر الكلام: ج ۱ ص ۳۵۵،۳۵۴) .
  5. آل‏ عمران /  ۱۳۴.
  6. نساء /  ۵۴ .
  7. فروغ هدايت: ص ۳۳۲ - ۳۳۴.
  8. الكافى: ج ۱ ص ۲۰۶ ح ۵،۳ .