۲۵۴
ویرایش
خط ۸۱۶: | خط ۸۱۶: | ||
چنانكه اين معنى در خود خطبه نيز تصريح شده است كه مى فرمايد: «اى مردم! بدانيد كه خداوند على بن ابى طالب را ولى و صاحب اختيار شما معين فرموده و او را امام و پيشواى واجب الاطاعة قرار داده است. فرمانش را بر همه مهاجران و انصار و پيروان ايمانى ايشان و بر هر بيابانى و شهرى و بر هر عجم و عربى و هر بنده و آزادى و بر هر صغير و كبيرى و بر هر سياه و سفيدى و بر هر خدا شناس موحدى، واجب نموده و اوامر او را مطاع و بر همه كس نافذ و لازم الاجراء مقرر كرده است. هر كس با على به | چنانكه اين معنى در خود خطبه نيز تصريح شده است كه مى فرمايد: «اى مردم! بدانيد كه خداوند على بن ابى طالب را ولى و صاحب اختيار شما معين فرموده و او را امام و پيشواى واجب الاطاعة قرار داده است. فرمانش را بر همه مهاجران و انصار و پيروان ايمانى ايشان و بر هر بيابانى و شهرى و بر هر عجم و عربى و هر بنده و آزادى و بر هر صغير و كبيرى و بر هر سياه و سفيدى و بر هر خدا شناس موحدى، واجب نموده و اوامر او را مطاع و بر همه كس نافذ و لازم الاجراء مقرر كرده است. هر كس با على به | ||
مخالفت برخيزد ملعون است، و هر كس از او پيروى نمايد مشمول عنايت و رحمت حق خواهد بود». | مخالفت برخيزد ملعون است، و هر كس از او پيروى نمايد مشمول عنايت و رحمت حق خواهد بود». | ||
== غدير آب پاكى بر خيال باطل طمع كاران در خلافت<ref>محمد هادى قربانى</ref> == | |||
احساس اينكه چگونه غدير باعث نااميدى طمع كاران در خلافت شد و آب پاكى بر خيال باطل آنان ريخت، از اينجا بوجود مى آيد كه درک كنيم غدير واقعه اى بود كه حتما بايد اتفاق مى افتاد و اگر اتفاق نمى افتاد دوست از دشمن و منافق از مؤمن شناخته نمى شد. | |||
واقعه غدير باعث يأس و نااميدى كسانى شد كه مى پنداشتند با شهادت نبى صلى الله عليه و آله دين | |||
و شريعت او از بين مى رود. كسانى كه تا آن زمان منافقانه زندگى مى كردند و اميد به فردا و فرداها داشتند، كه به خيال خامشان چون پيامبر صلى الله عليه و آله فرزند ذكورى نداشت بعد از او كسى نخواهد بود كه راه و اهداف او را دنبال كند، و مسلمانان را سرپرستى نمايد و بر اعمال و كردار آنان نظارت داشته باشد. زهى خيال باطل! غدير آب پاكى بود كه تمام نقشه هاى آنان را خراب كرد و از بين برد. | |||
از سوى ديگر بسيارى از كسانى كه در ظاهر به پيامبر صلى الله عليه و آله ايمان آورده بودند خود را | |||
مستحق خلافت و وصايت او مى ديدند. اين افراد هم از انصار و هم از مهاجرين بودند؛ چنانكه بعدا اين واقعيت تلخ تاريخى پس از شهادت پيامبر صلى الله عليه و آله در سقيفه بنى ساعده از قوه به فعل مى رسد. | |||
ولى در روز غدير تمام تيرهاى آنان به سنگ اصابت نمود و از خلافت نااميد و مأيوس شدند. آيا كسانى كه خودشان را مستحق خلافت مى ديدند اين را نمى دانستند كه تعيين ولى و امام فقط از جانب خداوند تعالى مى باشد، يعنى امر امامت انتصابى است نه انتخابى، و حتى شخص رسول صلى الله عليه و آله اين انتخاب را انجام نمى دهد و فقط انتخاب الهى را ابلاغ مى فرمايد. | |||
غدير واقعه اى بود كه حتما بايد اتفاق مى افتاد، و اگر اتفاق نمى افتاد دوست از دشمن و منافق از مؤمن شناخته نمى شد. پيامبر صلى الله عليه و آله به اين موضوع آگاهى كامل داشت كه مسلمانان خالص نيستند و با توجه به همين مطلب در خطبه خويش فرمود: «من از جبرئيل در خواست كردم كه از خدا بخواهد تا مرا از ابلاغ اين مهم معاف بدارد، زيرا از كمى متقين و زيادى منافقين و افساد ملامت كنندگان و حيله هاى مسخره كنندگانِ اسلام اطلاع دارم». | |||
پيامبر صلى الله عليه و آله در طول مدت تبليغش آنچه براى مسلمانان لازم بود كه آنان را وارد بهشت كند و از جهنم دور نمايد بيان نموده بود. از اصول دين مانند توحيد و عدل گرفته تا حلال و حرام يعنى فروع دين همه بيان شده بود، بجز امامت و ولايت، كه آن را هم به طور رسمى در واقعه غدير و در خطابه غدير براى مسلمانان بيان فرمود. با اعلام ولايت و وصايت بود كه رسالتش تكميل گرديد و نعمت بر مسلمانان تمام شد، زيرا نعمت ولايت بزرگترين نعمت هاى الهى است. | |||
== منبع == | == منبع == |
ویرایش