آيه ۱ نصر و غدیر
مشخصات آیه | |
---|---|
سوره | سوره نصر (۱۱۰) |
آیه | ۱ |
جزء | ۳۰ |
محتوای آیه | |
مکان نزول | مدینه |
موضوع | پیروزی اسلام بر شرک و بت پرستی |
موقعیت نزول
موقعیت نزول آیه ا سوره نصر چنین ترسیم شده است: در روز آخر ايام حج در سفر حجةالوداع، يعنى دوازدهم ذىالحجة، پيامبر صلى الله عليه و آله به مسجد خيف در مِنا آمد كه توسط جدش حضرت ابراهیم علیه السلام ساخته شده بود. در آنجا بار ديگر دستور ابلاغ ولايت بر پيامبر صلى الله عليه و آله نازل شد، ولى هنوز قول حفظ او از شر دشمنان از سوی خداوند نازل نشده بود. با توجه به فورىنبودن اين دستور، بار ديگر حضرت اعلام آن را براى فرصتى مناسب در نظر گرفت.[۱]
در چنين موقعيتى كه مراسم حج به ساعات پايانى خود نزديک مىشد، بار ديگر وحى الهى تجلى كرد و آخرين سوره كاملى كه در يک نزول جبرئيل فرود آمد بر پيامبر صلى الله عليه و آله نازل شد و آن سوره نصر بود: بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحيمِ . اِذا جاءَ نَصْرُ اللَّهِ وَ الْفَتْحِ. وَ رَأَيْتَ النّاسَ يَدْخُلُونَ فى دينِ اللَّهِ اَفْواجاً . فَسَبِّحْ بِحَمْدِ رَبِّكَ وَ اسْتَغْفِرْهُ اِنَّهُ كانَ تَوّاباً؛ به نام خدا که رحمتش بیاندازه است و مهربانیاش همیشگی. هنگامی که یاری خدا و [آن] پیروزی فرا رسد و مردم را ببینی که گروهگروه در دین خدا درآیند. پس پروردگارت را همراه با سپاس و ستایش تسبیح گوی و از او آمرزش بخواه که او همواره توبهپذیر است .
پیامد اول نزول
به گزارش منابع، بهمحض نزول سوره نصر، پيامبر صلى الله عليه و آله بهطور رسمى نزديكى مرگ خويش را خبر داد و گفت:[۲] «نَفْسم به من خبر مىدهد كه در اين سال قبض روح خواهم شد»، يعنى اين سالى كه در پيش است.[۳]
گفته شده که اولين مسئلهاى كه پس از نزول سوره نصر و شنيدن خبر رحلت پيامبر صلى الله عليه و آله به ذهن همه خطور كرد جانشينى حضرت بود كه صريحترين زمينه فكرى براى غدير بود. اصحاب پيامبر صلى الله عليه و آله سراغ سلمان فارسى رفتند و از او -كه به پيامبر صلى الله عليه و آله نزديکتر بود- خواستند تا از حضرت بپرسد: «امور ما را به كه مىسپارى و محل رجوع ما چه كسى خواهد بود و محبوبترين افراد نزد تو كيست»؟ در پاسخ اين سؤال، حضرت تعلّلى نموده تا سه بار آن را به تأخير انداخت و گويا مردم را نسبت به مسئله حساستر و نسبت به پاسخ آن تشنهتر مىکرد. پس از این تأمل گفت: «برادرم و وزيرم و جانشينم در اهل بيتم و بهترين كسى كه بعد از خود باقى مىگذارم كه دَيْن مرا ادا مىكند و به وعدههاى من وفا مىنمايد، على بن ابىطالب است».[۴]
پیامد دوم نزول
به نظر برخی محققان، دومين پيامد نزول سوره نصر آن بود كه پيامبر صلى الله عليه و آله اميرالمؤمنين عليه السلام را فرا خواند و با اشاره به سزاوارى على عليه السلام به مقام خلافت به او فرمود: «يا على، آنچه بدان وعده داده شده بودم فرا رسید و مردم گروهگروه در دين خدا داخل شدند. هيچكس از تو سزاوارتر به قرارگرفتن در مقام من نيست، بهخاطر پيشتربودن تو در اسلام و نزديكى تو با من و دامادى تو نسبت به من و اينكه سيده زنان جهان نزد توست. و قبل از آن حمايتهايى كه پدرت ابوطالب درباره من داشت و گرفتارىهايى كه هنگام نزول قرآن بهخاطرش متحمل شد...».[۵]
پیامد سوم نزول
سومين عكس العمل پيامبر صلى الله عليه و آله به نزول سوره نصر آن بود كه در فرصت باقيمانده از آخرين روز مراسم حج، مردم را كنار مسجد خيف در منا جمع كرد و سخنرانى مفصلى براى آنان ايراد كرد. در اين سخنرانى پس از حمد و ثناى الهى به چند مسئله اجتماعى اشاره نمود، و با ذكر آيات ۳۶ و ۳۷ سوره توبه اشاره به ابطال برخى مسائل جاهلى مانند رباى جاهلیت و خونريزى هاى آن زمان و مطالبى از اين دست فرمود.[۶]
علیبنابراهیم رحمة الله علیه گوید: إِذا جاءَ نَصْرُ اللهِ وَ الْفَتْحُ ؛ در حجّة الوداع در مِنی نازل شد و آنگاه رسول خدا صلی الله علیه و آله فرمود: «خبر مرگم رسید». سپس به مسجد خِیف رفت و مردم را گرد آورد و فرمود: «نَصَرَ اللَّهُ امْرَأً سَمِعَ مَقَالَتِی فَوَعَاهَا وَ بَلَّغَهَا مَنْ لَمْ یَسْمَعْهَا فَرُبَّ حَامِلِ فِقْهٍ غَیْرُ فَقِیهٍ وَ رُبَّ حَامِلِ فِقْهٍ إِلَی مَنْ هُوَ أَفْقَهُ مِنْهُ، ثَلَاثٌ لَا یُغِلُّ عَلَیْهِ قَلْبُ امْرِئٍ مُسْلِمٍ أخلص {إِخْلَاصُ} الْعَمَلِ لِلَّهِ وَ النَّصِیحَهًُْ لِأَئِمَّهًِْ الْمُسْلِمِینَ وَ اللُّزُومُ لِجَمَاعَتِهِمْ فَإِنَّ دَعْوَتَهُمْ مُحِیطَهًٌْ مَنْ وَرَاءَهُمْ، أَیُّهَا النَّاسُ! إِنِّی تَارِکٌ فِیکُمْ ثَقَلَیْنِ مَا إِنْ تَمَسَّکْتُمْ بِهِمَا لَنْ تَضِلُّوا وَ لَنْ تَزِلُّوا، کِتَابَ اللَّهِ وَ عِتْرَتِی أَهْلَ بَیْتِی، فَإِنَّهُ قَدْ نَبَّأَنِی اللَّطِیفُ الْخَبِیرُ أَنَّهُمَا لَنْ یَتَفَرَّقَا حَتَّی یَرِدَا عَلَیَّ الْحَوْضَ، کَإِصْبَعَیَّ هَاتَیْنِ جَمَعَ بَیْنَ سَبَّابَتَیْهِ وَ لَا أَقُولُ کَهَاتَیْنِ وَ جَمَعَ بَیْنَ سَبَّابَتِهِ وَ الْوُسْطَی فَیَفْضُلُ هَذِهِ عَلَی هَذِهِ.»:
«خداوند یاری کند کسی را که سخن مرا بشنود و به خاطر بسپارد و به کسانی که نشنیده اند برساند. چه بسا حملکنندهی فقه که خود فقیه نیست و چه بسا رسانندهی فقه به کسی که وی از او فقیه تر است.
سه چیز است که دل هیچ مسلمانی بر آن ها خیانت نمی کند: خالصکردن عمل از برای خدا، خیرخواهی از برای پیشوایان مسلمانان و همراهی با جماعت ایشان؛ چرا که فرا خواندن آن پیشوایان شامل تمام کسانی میشود که پشت ایشان است.
ای مردم! من دو چیز گرانبها را در میان شما بر جا میگذارم که تا آنگاه که به آن دو چنگ زنید، هرگز گمراه نشوید و به لغزش نیافتید: کتاب خدا و عترت و اهل بیتم را. خداوند مهربان آگاه که یادش بلند مرتبه و با شکوه باد مرا خبر داد که آن دو از هم جدا نخواهند شد تا آنکه در کنار حوض همچون این دو بر من وارد شوند و میان دو انگشت سبّابه خود را جمع کرد و فرمود: نمی گویم همچون این دو و میان انگشت سبّابه و میانه را جمع کرد چرا که یکی از این دو از دیگری برتر است».[۷]
احمد بن حنبل در کتاب مسند حدیث بیستوچهارم روایت میکند: «لَمَّا أُنْزِلَ» إِذا جاءَ نَصْرُ اللهِ وَ الْفَتْحُ «بَعْدَ انْصِرَافِهِ صلی الله علیه و آله مِنْ غَزَاهًِْ حُنَیْنٍ جَعَلَ یُکْثِرُ مِنْ سُبْحَانَ اللهِ أَسْتَغْفِرُ اللَّهَ ثُمَّ قَالَ یَا عَلِیُّ علیه السلام إِنَّهُ قَدْ جَاءَ مَا وُعِدْتُ بِهِ جَاءَ الْفَتْحُ وَ دَخَلَ النَّاسُ فِی دِینِ اللهِ أَفْواجاً وَ إِنَّهُ لَیْسَ أَحَدٌ أَحَقَّ مِنْکَ بِمَقَامِی لِقِدَمِك فِی الْإِسْلَامِ وَ قُرْبِك مِنِّی وَ صِهْرِك وَ عِنْدَك سَیِّدَهًُْ نِسَاءِ الْعَالَمِینَ وَ قَبْلَ ذَلِك مَا كانَ مِنْ بَلَاءِ أَبِیطَالِبٍ عِنْدِی حِینَ نَزَلَ الْقُرْآنُ فَأَنَا حَرِیصٌ عَلَی أَنْ أُرَاعِیَ ذَلِك لِوَلَدِهِ.»:
پیامبر صلی الله علیه و آله بعد از نازل شدن آیه: إِذا جاءَ نَصْرُ اللهِ وَ الْفَتْحُ که بعد از بازگشت از غزوه حنین بود، زیاد «سبحان الله» و «استغفر الله» می گفت و فرمود: «ای علی (علیه السلام)! آنچه وعده داده شده بودم فرا رسید و مردم دسته دسته به دین الهی گرویدند، هیچکس شایستهتر از تو به مقام من نیست؛ چرا که پیش از همه اسلام آوردی و خویشاوند و داماد من هستی و سرور زنان عالم همسرت است. پیش از این، هنگامی که قرآن نازل شد ابوطالب (رحمة الله علیه) به خوبی آزمایش پس داد تلاش زیادی کرد و من مشتاقم آن را دربارهی فرزندش جبران کنم».[۸]
منبع
واقعه قرآنى غدير: ص ۳۳.
پانویس
- ↑ عوالم العلوم: ج ۳ / ۱۵ ص ۱۷۷.
- ↑ فتح /۱ - ۳؛ واقعه قرآنى غدير: ص ۳۳.
- ↑ عُدة الداعى: ص ۲۷۹؛ تفسير نور الثقلين: ج ۵ ص ۶۸۹ ح ۱؛ بحار الانوار: ج ۳۷ ص ۱۱۳ ح ۶؛ عوالم العلوم: ج ۳/۱۵ ص ۲۹۸،۱۷۱؛ الاقبال: ص ۴۵۳ - ۴۵۹؛تفسير قمى: ص ۱۵۹.
- ↑ تفسير فرات: ص ۶۱۳؛ شرح الاخبار: ج ۱ ص ۲۱۱ ح ۱۸۳؛ ترجمة الامام على عليه السلام من تاريخ دمشق: ج ۱ ص ۱۳۰.
- ↑ بحار الانوار: ج ۴۰ ص ۸۵؛ شرح نهج البلاغة: ج ۹ ص ۱۷۴؛ ينابيع المودة: ج ۲ ص ۴۹۵ ح ۳۸۹.
- ↑ بحار الانوار: ج ۹ ص ۱۵۰، ج ۳۲ ص ۳۶۳،۳۱۷،۲۹۴،۲۹۱،۲۹۰، ج ۳۶ ص ۲۳، ج ۳۷ ص ۱۱۴؛ امالى طوسى: ص ۵۰۳؛ مجمع البيان: ج ۹ ص ۷۲؛ تفسير فرات: ص ۲۸۰.
- ↑ تفسیر اهل بیت علیهم السلام ج۱۸، ص۴۳۶؛ تفسیرالقمی، ج۲، ص۴۴۷.
- ↑ تفسیر اهل بیت علیهم السلام ج۱۸، ص۴۳۸؛ بحارالأنوار، ج۴۰، ص۸۵؛ شرح نهج البلاغه، ج۹، ص۱۷۴.