جلوه های غدیر در شعر فارسی کهن

از ویکی غدیر
نسخهٔ تاریخ ‏۲۳ نوامبر ۲۰۲۲، ساعت ۱۵:۰۲ توسط Modir (بحث | مشارکت‌ها)

مسئله غدير خم يک واقعيت حساس در تاریخ اسلام است و عموم مسلمان -  اعم از شیعه و سنى -  آن را قبول دارند، و در بيان انديشه‏ هاى خود به آن اشاره مى‏ كنند.

در اينجا جلوه‏ هاى گوناگون غدير را در شعر فارسى بررسى مى‏ كنيم، و اينكه آيا در كدام ادوار غدير نمود بيشترى در شعر فارسى داشته است؟

آيا فقط شاعران شيعه بدان اشاره نموده‏ اند، يا شاعران سنى هم به آن اشاره كرده ‏اند؟ چه مباحثى از اين واقعه نمود بيشترى دارد؟[۱]

مقدمه

براى اين كار بايد تمام اشعار فارسى بررسى مى‏ شد كه خارج از حوصله اين نوشتار بود.

بنابراين، با ملاحظه و بررسى بيش از يک ميليون بيت شعر از ۱۰۱ شاعر در نرم ‏افزار «درج ۳» -  كه تقريباً دورنمايى از شعر فارسى را ترسيم مى‏ كرد -  اجزا و عناصر غدير جستجو شد.

در نتيجه مشخص شد كه اهل‏ سنت بيشتر تا قرن هفتم به مسئله غدير پرداخته ‏اند، و از قرن دهم به بعد شاعران شيعه به غدير اشاره نموده ‏اند. البته ناصر خسرو در قرن پنجم يک استثناست.

شايد دليل اشاره بيشتر اهل سنت اين است كه غالب شاعران پارسى‏ گوى تا قبل از عهد صفوى سنى مذهب و شاعران شيعه در اقليت بودند.

ديگر اين كه شاعران سنى از لحاظ بسامد كمتر هستند؛ تقريباً ۶ در مقابل ۱۰. علاوه بر آن، بسامد و تعداد اشاره شاعران شيعه -  ۳۵ بار -  نسبت به شاعران سنى -  ۸ بار - بيشتر است.

همچنين شاعران شيعه بيشتر اشعار مستقلى به غدير اختصاص داده و آن را عيد پنداشته و اظهار شادمانى نموده ‏اند.

همچنين جنبه‏ هاى گوناگون مسئله غدير در شعر شاعران شيعه نمود يافته، و در بيشتر موارد در صدد احتجاج و اثبات اهمیت موضوع بر آمده‏ اند.

در حالى كه اهل‏ سنت ضمن مسلّم شمردن اصل موضوع، آن را يک امر ساده و كم اهميت تلقى كرده و از كنار آن گذاشته ‏اند!

البته گاه اشاره اهل‏ سنت به موضوع چنان است كه خواننده در سنى بودن شاعر شک مى‏ كند.

در اينجا مى‏ خواهيم نمودها و جلوه‏ هاى گوناگون غدير در شعر فارسى را بررسى كنيم، و اينكه در كدام ادوار از تاريخ ادبى ايران اين واقعه نمود بيشترى داشته است.

اينكه از بين شاعران كدام دسته از شاعران - شيعه يا سنى - به اين مسئله اشاره نموده ‏اند؟ چه مسائل و مباحثى از اين واقعه در شعر فارسى نمود بيشترى دارد؟ و نوع نگاه شاعران شيعى و سنى بدان چگونه است؟

الف) شرح روش تحقيق

براى اين كار يا بايد اشعار فارسى مى ‏شد، كه كارى شاقّ و خارج از حوصله اين نوشتار و تقريباً غيرممكن بود.

يا اينكه شعر تعدادى از شعرا در دوره ‏اى خاص و محدود بررسى مى ‏شد، كه باز هم بسيار و نارسا بود.

براى اين كار از نرم ‏افزار «درج ۳» استفاده شد، كه حدود يک ميليون بيت شعر فارسى از حدود ۱۰۱ شاعر در ادوار مختلف در بر مى‏ گرفت، و تا حدود زيادى بيانگر نمودهاى مختلف غدير در شعر و ادبيات فارسى بود.

براى رسيدن به اين مقصود، اجزا و عناصر مختلف، آيات، احاديث پيرامون غدير خم خود تركيب «غديرخم» در اين مجموعه جستجو شد. كلماتى مثل مولی، غدیر، خم، غدير خم، كنت، اكملت، اتممت، اتمام، اکمال، و غيره. بدين ترتيب اهم موارد اشاره به موضوع غدير خم استخراج شد.

البته بايد توجه داشت وقتى هر كدام از اين كلمات جستجو گردد، كلمه در تمام معانى آن استخراج مى ‏شود؛ يعنى وقتى واژه «خم» جستجو شود، اين واژه در تمامى معانى آن -  يعنى كوزه بزرگ، خميدگى (خَم) و غيره -  يافت مى‏ شود. به اين دليل در هر جستجو ممكن صدها مورد و بيت استخراج شود كه به مقصود ما از جستجو ربط نداشته باشد.

براى رفع مشكل، با مطالعه همه آنها، ابيات مربوط به غدير خم جدا گرديد و ما بقى كنار گذاشته شد. مثلاً وقتى واژه «غدیر» جستجو شد، حدود ۱۲۸ مورد از اين كلمه پيدا شد كه در بيشتر موارد غدير به معنى «برکه» و «آبگیر» بود و ربطى به واقعه غدير خم نداشت، و فقط چندين مورد محدود آن مربوط به موضوع تحقيق بود.

يا كلمه «خم» ۲۰۱۵۱ مورد پيدا شد، كه معدودى از آنها مربوط به موضوع تحقيق بود و در بيشتر موارد به معانى كوزه بزرگ، خميدگى و غيره بود.

ب) پيشينه تحقيق

راجع به واقعه غدير خم آثار زيادى نگاشته شده است، كه اينجا نيازى به ذكر آنها نيست. راجع به انعكاس و بازتاب واقعه غدير در شعر و ادبيات، بهترين اثر كتاب «الغدير» اثر شيخ عبدالحسين فرزند شيخ احمد امينى معروف به علامه امينى در ۲۰ جلد به زبان عربى است، تمامى جلدهاى اين كتاب به زبان فارسى ترجمه شده است.

موضوع عمده كتاب واقعه غدير خم به روايت اهل‏ تسنن است كه در محل خود مفصل توضيح داده شده است. آنچه در اينجا مهم است اينكه در «الغدير» اشعار شاعران مختلف عرب زبان را در ادوار مختلف درباره موضوع غدير ذكر مى‏ كند.

ولى در كتاب «الغدير»فقط به شعر و ادبيات عرب پرداخته شده، و گويا نگارنده در مورد غدير و بازتاب و انعكاس آن در شعر و ادبيات فارسى به اثر خاص و مستقلى برخورد نكرده است.

ج) بحث

پس از جستجوى اجزا و عناصر پيرامون واقعه غدير و جرح وتعديل نتايج حاصله مواردى از اشاره شاعران به واقعه غدير به دست آمد، كه پس از تجزيه و تحليل آن نتايج، روشن شد كه مسئله در چند محور قابل بررسى است:

از جهت سير تاريخى اشاره به واقعه.

از جهت شيعه و سنى بودن شاعران و بسامد تكرار موضوع در شعر هر كدام.

از جهت نوع برخورد شاعران بامسئله غدير و ديدگاه شاعران نسبت به واقعه غدير خم.

به همين جهت ابتدا به تحليل بسامدى آن پرداخته مى‏ شود، و سپس از نظر محتوايى موضوع بررسى مى ‏گردد:

تحليل بسامدى غدير در شعر فارسى

نتايج جستجو به ترتيب تاريخى همراه با تعداد موارد و ابيات اشاره شده به واقعه غدير خم به شرح زير است:

حسين بن منصور حلاج: قرن ۳ و ۴، سنّى، ۱ غديريه.

منوچهرى دامغانى: قرن ۵ ، سنّى، ۱ غديريه.

ناصر خسرو قباديانى: قرن ۵ ، شيعه، ۱۰ غديريه.

امير معنوى: قرن ۵ و ۶ ، سنّى، ۳ غديريه.

سنايى غزنوى: قرن ۵ و ۶ ، سنّى، ۱ غديريه.

سوزنى سمرقندى: قرن ۶ ، سنّى، ۱ غديريه.

مثنوى: قرن ۷، سنى، ۱ غديريه.

نظيرى نيشابورى: قرن ۱۰ و ۱۱، شيعه، ۱ غديريه.

صائب تبريزى: قرن ۱۱، شيعه، ۱ غديريه.

حزين لاهيجى: قرن ۱۲، شيعه، ۲ غديريه.

قاآنى شيرازى، قرن ۱۳، شيعه، ۶ غديريه.

عمّان سامانى: قرن ۱۳ و ۱۴، شيعه، ۲ غديريه.

ملک ‏الشعراء بهار، قرن ۱۳ و ۱۴، شيعه، ۵ غديريه.

اديب الممالک فراهانى: قرن ۱۳ و ۱۴، شيعه، ۷ غديريه.

ايرج ميرزا: قرن ۱۴، شيعه، ۱ غديريه.

عطار: شيعه، ۳ غديريه.

در مجموع: ۳۷ غديريه از ۱۰ شاعر شيعه، و ۸ غديريه از ۶ شاعر سنى.

آنچه از نگاه اول به جدول و آمار آن بر مى‏ آيد اين است كه شاعران سنى مذهب بيشتر در قرون پنجم تا هفتم به مسئله غدير پرداخته ‏اند. تنها شاعر شيعه قرن پنجم ناصر خسرو قباديانى است كه راجع به غدير شعر سروده است. پس از آن، از اواخر قرن دهم به بعد شاعران شيعه مذهب به مسئله غدير اشاره نموده ‏اند، و در قرون ۸ و ۹ سكوت شاعران در اين زمينه ديده مى ‏شود.

شايد دليل آن باشد كه غالب شاعران پارسى‏گوى تا قبل از عهد صفوى سنى مذهب هستند، و شاعران شيعه مذهب در اقليت هستند. از عهد صفوى است -  كه شيعه مذهب رسمى ايران شد -  غالب شاعران شيعه هستند. البته ناصر خسرو هم به خاطر ماهيت محتوايى شعرش يک استثناست.

نكته قابل تأمل ديگر اين است كه شاعران سنى مذهبى كه به مسئله غدير اشاره نموده ‏اند، از لحاظ بسامد كمتر هستند؛ شش نفر در مقابل ده شاعر شيعه مذهب. علاوه بر آن، بسامد و تعداد اشاره شاعران شيعه مذهب هم به نسبت شاعران سنى مذهب بيشتر است، و مجموعاً هشت بار (۱۷  / ۳۹% كل موارد) در شعر شاعران سنى مذهب به مسئله غدير اشاره شده است.

در حالى كه شاعران شيعه مذهب به دفعات بيشتر به اين موضوع اشاره نموده ‏اند، و جمعا در ۳۹ مورد (۸۲  / ۶۱% كل موارد) از غدير سخن گفته ‏اند؛ يعنى هم تعداد شاعران بيشتر است و هم تعداد دفعات اشاره شاعران به مسئله غدير بسيار بيشتر است.

مثلاً در بين شاعران سنى مذهب، بيشترين اشارات مربوط به امير معزى و سه بار است. در حالى كه ناصر خسرو ده بار، اديب ‏الممالک فرهانى هفت بار، قاآنى شيرازى شش بار و ملک ‏الشعراء بهار پنج بار به موضوع غدير اشاره نموده ‏اند.

اگر دقت شود، بيشترين اشارات مربوط به قرن‏ هاى ۵ و ۱۶(۶ مرتبه در شعر ۵ شاعر( و قرن‏هاى ۱۳ و ۲۱) ۱۴ مرتبه در شعر ۵ شاعر) است. دليل اين امر شايد آن باشد كه اولاً در قرون ۵ و ۶ اوج فعاليت شيعيان -  خصوصاً اسماعيليان -  است، كه با طرح مباحث و مسائل سعى در ترويج آئين خود -  يعنى تشيع و حقانيت اهل‏بيت ‏عليهم السلام -  داشتند.

ذبيح ‏اللَّه صفا در اين مورد نوشته است: قرن ۵ و ۶ دوره قدرت اسماعيليه و كمال فعاليت آنان در اين ايران و مبارزه سخت با فرق ديگر اسلامى و با سلاطين و امراى مختلف در اين سرزمين بوده است. نخستين داعى بزرگ اسماعيلى كه فعاليت خود را از اوائل عهد سلجوقى آغاز كرد، شاعر و نويسنده و حكيم و متكلم بزرگ ناصرخسرو است.[۲]

از طرف ديگر فعاليت شديد اسماعيليه و حسن صباح و همچنين فعاليت‏ هاى گسترده فاطميان شيعه مذهب مصر در مقابل عباسيان سنى مذهب بغداد، زمينه‏ هاى روشنگرى بيشتر در زمينه شيعه و اعتقادات آنها را حتى در بين شاعران سنى مذهب فراهم كرده است.

ديگر اينكه در قرون ۱۳ و ۱۴، به جهت فعاليت سياسى و استعمارى كشورهاى استعمارگر، زمينه بروز فرقه ‏هاى جديدى چون وهابيت فراهم شد. شيعه نيز به جهت مخالفت با اين پديده‏ هاى شوم بى ‏كار ننشسته، و همين امر اثر خود را در ادبيات نيز گذارد و غديريه‏ هاى بيشترى سروده شد.

از سوى ديگر با ارتباطات گسترده و آسان‏تر دنياى مدرن، لزوم پرداختن به اين مسائل زيادتر شد. به همين جهت شاعران شيعه بيشتر احساس نياز و تكليف نمودند كه به اين مسائل و مباحث بپردازند. به همين دليل بسامد اشاره به اين مباحث در اين دو قرن هم زياد شده است.

كثرت شاعران شيعه مذهب و بسامد بسيار اشارات آنها كاملاً طبيعى است، زيرا از ديدگاه شيعيان مسئله غدير و جانشينى حضرت على‏ عليه السلام يكى از اساسى ترين مسائلى است، كه با ناديده گرفتن و تحريف آن شكاف عميقى در ادامه رسالت پيامبرصلى الله عليه وآله ايجاد خواهد شد، و مايه بسيارى از اختلافات و نابسامانى ‏هاى جامعه اسلامى خواهد گرديد. شيعه مى‏ گويد: اگر سخن پيامبرصلى الله عليه وآله در غدير خم تحريف نمى‏ شد و آنگونه كه مراد پيامبرصلى الله عليه وآله بود فهميده و اجرا مى‏ شد، ريشه بسيارى از مشكلات اسلام و مسلمين خشک مى ‏شد و اصولاً فرصت بروز و ظهور نمى ‏يافت.

تحليل محتوايى غدير در شعر فارسى

در بادى امر انتظار مى ‏رفت كه شاعران سنى مذهب در حدود همان اعتقادات گفته شده به مسئله غدير خم اشاره نموده باشند، و آن را اجتماعى جهت خداحافظى پيامبرصلى الله عليه وآله با مسلمانان و بيان اتمام و اكمال دين و رسالتش تلقى نمايند.

جا داشت سخنان پيامبرصلى الله عليه وآله در مورد على‏ عليه السلام هم در حد همان دوستى و جانشينى در امور خانوادگى تلقى گردد، و شاعران شيعه مذهب هم آن را ادامه رسالت پيامبرصلى الله عليه وآله بدانند.

در واقع آن چيزى را كه قرار بود پيامبرصلى الله عليه وآله ابلاغ نمايد -  كه اگر ابلاغ نمى‏ كرد كل رسالتش ابلاغ نشده بود -  چيزى جز جانشينى على‏ عليه السلام نبوده است، و در واقع واقعه غدير از ديد آنها عيد است و عيد امامت و ولايت مى‏ باشد.

اما مسئله به اين شكل نيست؛ گاه در بين شاعران سنى مذهب به اهميت واقعه غدير اشاره شده است، تا جايى كه ديدگاه آنان را بسيار به شيعيان نزديک مى‏ كند؛ چنان اظهار نظر مى‏ كنند كه اگر كسى شاعر را نشناسد، مى‏ پندارد اين سخن جز سخن يک شاعر شيعه مذهب نيست، و گاه نيز خواننده شک مى‏ كند كه شاعر با اين اشارات صريح بعيد است سنى مذهب باشد!

به عنوان مثال سوزنى سمرقندى در قصيده‏ اى تحت عنوان «امام كيست؟ »به فضائل حضرت على‏ عليه السلام مى‏ پردازد. وى پس از بيان فضائل امام، در اثناى قصيده مى ‏آورد:

گو كه دست كه بگرفت مصطفى ‏صلى الله عليه وآله به غدير

كه را امام هدى خواند و فخر وزين همام

امام آنكه خداى بزرگ روز غدير

به فضل كرد به نزديک مصطفى‏ صلى الله عليه وآله پيغام[۳]

اين سخن دقيقاً همان حرف‏ هايى است كه يك شيعه مذهب بدان معتقد است، و اگر كسى با استناد به آنها قائل به شيعه بودن سوزنى سمرقندى شود خيلى بيراهه نرفته است. مگر شيعه بودن غير از اين است؟

همچنين است در حديقه سنايى وقتى مى‏ گويد:

نائب مصطفى‏ صلى الله عليه وآله به روز غدير

كرده در شرع مرورا به امير[۴]

يا وقتى امير معنوى مى‏ گويد:

كسى كه در كنف شرع در حمايت تو است

همى نشاط كند خاصه صبح عيد غدير[۵]

عيد خواندن غدير بسيار به نظر شيعيان نزديک است، زيرا از ديدگاه اهل‏ سنت واقعه غدير خداحافظى پيامبرصلى الله عليه وآله با امت بود. به همين خاطر رفتن كسى عيب نمى ‏تواند باشد. در حالى كه شيعيان آن را عيد ولايت و امامت مى ‏دانند.

البته شاعران سنى مذهب همگى اين گونه نيستند، و بيشتر اشارات آنها در حد همان اعتقادات اهل‏ سنت است. مثلاً معزى در جاى ديگر مى ‏گويد:

نام آن دارد كه از بهر بزرگى و شرف

احمد مختار كرد او را ادعا روز غدير[۶]

يا منوچهرى مى ‏گويد:

آهنى در كف چون مِردِ غدير خم

به كَتِف باز فكنده سر هر دو كُم[۷]

يا حلاج مى‏ گويد:

گفته ‏اى «اليوم اكملت لكم» دين الهدى

آن زمان كين رحمت مهداه اهدا كرده ‏اى[۸]

كه همگى در حد همان اعتقادات اهل‏ سنت است. ملاى رومى نيز در مثنوى به مسئله غدير و حديث «من كنت مولاه فهذا على مولاه»اشاره مى‏ كند، و در عنوان آن مى‏ آورد: در تفسير اين خبر كى مصطفى صوات اللَّه عليه فرمود: من كنت مولاه فعلى مولاه. تا منافقان طعنه زدند كى بس نبودش كى ما مطيعى و چاكرى نموديم او را. چاكرى كودكى خلم آلودمان هم مى‏ فرمايد الى آخره. سپس مى‏ آورد:

زين سبب پيغمبرِ با اجتهاد

نام خود را وان على مولا نهاد

گفت هر كو را منم مولا و دوست

ابن‏عم من على مولاى اوست

كيست مولا؟ آنكه آزادت كند

بند رقّيت ز پايت بر كند.[۹]بر خلاف عنوان مبحث در مثنوى كه نشان مى ‏دهد در واقعه غدير مسئله متابعت و پيروى است، نه دوستى و محبت و امور خانوادگى. در متن ابيات متنوى تصريح مى‏ كند كه «مولى» همان دوست است، و مى‏ گويد: «مولا و دوست» . در ادامه به تفسير خاص خود از مولى مى ‏پردازد، و به گونه‏ اى به سادگى از كنار مسئله مى‏ گذرد! هر چند از مثنوى بعيد است كه چنين با سادگى از كنار مسئله ‏اى به اين بزرگى بگذرد، و حتى سخن خود در عنوان را ناديده بگيرد.

شاعران شيعه مذهب بر خلاف شاعران سنى مذهب -  كه معمولاً به اشارتى به واقعه غدير بسنده كرده‏ اند -  معمولاً اشعار مستقلى اعم از قصيده، غزل، رباعى و... در وصف غدير سروده ‏اند. اشعارى كه به آنها «غديريه» گفته مى ‏شود، و در آنها به اظهار شادمانى از فرا رسيدن عيد غدير پرداخته و فضائل و مناقب حضرت على‏ عليه السلام و خاندانش را در آن بر شمرده ‏اند.البته بايد توجه داشت كه همه اشعار شاعران شيعه مذهب اين گونه نيست، و آنها هم گاه در خلال اشعارشان اشاراتى گذرا -  چون شاعران سنى مذهب - به واقعه غدير دارند.

علاوه بر آن، گاه اشعار مستقلى هم در ديوان شاعران سنى مذهب ديده مى ‏شود. همانند قصيده «امام كيست؟ » از سوزنى سمرقندى، كه پيشتر بدان اشاره شد. تعداد اين نوع قصيده‏ هاى مستقل در شعر شاعران شيعه بسيار زياد است. به عنوان مثال:

قاآنى شيرازى: در چهار قصيده با عناوين: «در تهنيت عيد غدير و ستايش شاهزاده بى‏ نظير فريدون ميرزا طاب ثراه گويد»"(۲ قصيده با اين عنوان) ، »در تهنيت عيد غدير و ستايش وزير بى ‏نظير صدراعظم ميرزا آقاخان دام اقباله» ، «در مدح هژبر سالب على بن ابى ‏طالب صلوات اللَّه و سلامه عليه گويد» .

اديب ‏الممالک فرهانى: در دو قصيده با توضيحات: «اين قصيده در تهنيت عيد غدير سال ۱۳۰۷ ش در تبريز ساخته شد« و »در ۱۳۲۰ ش در تهنيت عيد اضحى و غدير و نوروز و مدح حضرت على‏ عليه السلام در عنوان و يك ترجيع‏ بند يا بيت ترجيع:

همايونا و شادا فرّخا عيد غدير آمد

از آن خوش‏تر كه پيش از عيد فرّخ‏فر امير آمد[۱۰]

همچنين در چهار موضع ديگر به مسئله غدير اشاره كرده است.

ملک الشعراء بهار: در قصيده ‏اى تحت عنوان «در تهنيت عيد غدير و مدح حضرت امير سلام الله عليه».

حزين لاهيجى: دو قصيده با عناوين «ايضاً فى مدحه» و «ايضاً فى مدحه» در ديوان حزين آمده است، كه در آنها به مدح حضرت على‏ عليه السلام و واقعه غدير خم اشاره شده است.

صائب تبريزى: در قصيده‏ اى با عنوان «در تعمير تربت پاک اميرالمؤمنين‏ عليه السلام و آوردن نهرى از فرات به نجف به فرمان شاه صفى» به مسئله غدير خم اشاره نموده است.

عطار: كل كتاب «مظهر العجائب» منسوب به عطار نيشابورى در وصف و منقبت حضرت على‏ عليه السلام است، و در مباحث مستقلى از آن به غدير خم اشاره شده و اجزا و عناصر آن به تفصيل آمده است.

گذشته از اختصاص دادن اشعار مستقل به موضوع غدير، شاعران شيعه مذهب در بسيارى موارد در اشارت به غدير شادمانى نموده ‏اند و آن را عيد خوانده ‏اند. به عنوان مثال:

آخر ز فيض ساقى كوثر تمام سال

عيد غدير شد به مقيمان اين ديار[۱۱]

الا چو عيد غدير آيد از پى قربان

الا چو باشد ذى‏ قعده از پى شوال[۱۲]

همايونا و شادا فرخا عيد غدير آمد

از آن خوش‏تر كه پيش از عيد فرخ فرامير آمد[۱۳]

آمد نغز و هژير و فرخ و فيروز

اضحى و عيد غدير و جمعه و نوروز[۱۴]

گفت كه فردا مگر نه عيد غدير است

عيدى بادش چو بوى عود معطر[۱۵]

اگر چه عيد غدير است و هر گنه كه كنند

ببخشد از كرم خويش كردگار قدير[۱۶]

زين بشارت در ميان عيد اضحى و غدير

عيد ديگر شد عيان از امير مؤتمن

عيد قربان و غديرى را كه بود از هم جدا

هم ملفّق هم مثنّى كرد و در يك انجمن

هم دو شد عيد غدير از آن سبب كز هر كنار

دست بوس عيد را الحمد خوان شد مرد و زن[۱۷]

هميشه شاد بود شاه خاصه عيد غدير

كه كردگار قديرش به جان دهد فرمان

يكى است عيد غدير ار چه خلق را امروز

بود درست مه عيد سعيد در ايران

نخست عيد غدير از خلافت شه دين

دوم جمال ملک شهريار ملك ستان[۱۸]

گذشته از اينها در موارد بسيارى هم در عنوان اشعار آمده است: «در تهنيت عيد غدير...» . و اگر اين اشارت هم نباشد، در موارد زيادى شاعران با شادمانى از غدير ياد كرده ‏اند. مثلاً:

بريخت صاف نشاط از خم غدير به جام

صلاى سرخوشى اى صوفيان درد آشام[۱۹]

ز بعد قطع منازل در اين همايون روز

عنان كشيده به خم غدير ساخت مقام[۲۰]

غدير خم رسيد اى ساقى گل چهره مى ‏يابد

مى ئى كو يادگار از دولت كاوس كى بايد[۲۱]

گذشته از اظهار شادمانى از آمدن عيد غدير، شاعران شيعى بيشتر به دنبال اثبات حقانيت على‏ عليه السلام و اولاد او در جانشينى پيامبرصلى الله عليه وآله مى‏ باشند، و معمولا از در محاجّه و معارضه بر مى ‏آيند، و به مخالفان گوشزد مى‏ كنند كه حقيقتى بسيار مهم را ناديده گرفته ‏اند و بايد از اشتباه خويش برگشته و متنبّه شوند و به امامت و ولايت على‏ عليه السلام و اولادش معترف شده و ايمان بياورند. مثلاً ناصر خسرو مى‏ گويد:

بنگر كه خلق را به كه داد و چگونه گفت

روزى كه خود بكرد نبى بر سر غدير

دست على بگرفت بدو داد جاى خويش

گر دست گرفت تو جز دست او مگير

اى ناصبى اگر تو مقرّى بدين سخن

حيدر امام تو است و شبر وانگهى شبير

ور منكرى وصيت او را به جهل خويش

پس خود پس از رسول نبايد تو را سفير[۲۲]

آگه نه‏اى مگر كه پيامبر كه را سپرد

روز غدير خم ز منبر ولايتش

آن را سپرد كه ايزد مر دين و خلق را

اندر كتاب خويش بدو كرد اشارتش[۲۳]

بياويزد آن كس به غدر خداى

كه بگريزد از عهد روز غدير

چه گويى به محشر اگر پرسدت

از آن عهد محكم شبر يا شبير؟

گر امروز غافل توئى همچنين

بر اين درد فردا بمانى حسير

و گر پند گيرى ز حجت به حشر

تو را پند او بس بود دستگير[۲۴]

غير از اينها واقعه غدير داراى اجزا و عناصر و موارد و مباحث بسيارى است، كه شاعران شيعه مذهب به اجزا و عناصر بيشترى از آنها اشاره كرده ‏اند. در حالى كه شاعران سنى مذهب بيشتر به چند نكته آن اشاره كرده ‏اند و خيلى وارد زوايا و خباياى آن نشده ‏اند، زيرا در آن صورت براى بسيارى از پرسش‏ هايى كه با آنها مواجه شدند جوابى نمى ‏يافتند. از بين آن همه مسائل شاعران سنى مذهب به موارد زير اشاره كرده ‏اند:

امام بودن على‏ عليه السلام

گو كه دست بگرفت مصطفى به غدير

كه را امام هدى خواند و فخر وزين

همام امام آن كه خداى بزرگ روز غدير

به فضل كرد به نزديك مصطفى پيغام[۲۵]

امام بود محمد على خليفه او

كنون على است مشير و محمد وزير

على ز مهر محمد چنان نازد

كه از دعاى محمد على به روز غدير[۲۶]

نايب مصطفى‏ صلى الله عليه و آله و امير شرع بودن على‏ عليه السلام

نائب مصطفى به روز غدير

كرده در شرع مر ورا به امير[۲۷]

اكمال دين

گفته ‏اى «اليوم اكملت لكم» دين الهدى

آن زمان كين رحمت مهداه اهدا كرده ‏اى[۲۸]

مرد غدير خم

آهنى در كف، جون مِردِ غدير خم

به كَتِف باز فكنده سر هر دو كُم[۲۹]

-جمله معروف «ان من كنت مولاه فهذا على مولاه» و بيان معنى واژه مولى

زين سبب پيغمبرِ با اجتهاد

نام خود را وان على مولا نهاد

گفت هر كس را منم مولا و دوست

ابن عم من على مولاى اوست

كيست مولا؟ آنكه آزادت كند

بند رقّيت ز پايت بر كند[۳۰]

دعاى پيامبرصلى الله عليه وآله براى على ‏عليه السلام در روز غدير «اللهم وال من والاه و عاد من عاداه و انصر من نصره و اخذل من خذله»

نام آن دارد كه از بهر بزرگى و شرف

احمد مختار كرد او را دعا روز غدير[۳۱]

امام بود محمد على خليفه او

كنون على است مشير و محمد وزير

على ز مهر محمد چنان نازد

كه از دعاى محمد على به روز غدير[۳۲]

امر حق تعيين جانشينى على‏ عليه السلام

امام آنكه خداى بزرگ روز غدير

به فضل كرد به نزديک، مصطفى پيغام[۳۳]

در حالى كه شاعران شيعه مذهب به موارد بيشترى از اجزا و عناصر واقعه غدير اشاره نموده ‏اند. آن موارد و اجزا و عناصر عبارتند از: جمله معروف «من كنت مولاه فهذا على مولاه» :

به آهنگ جلى «من كنت مولا

على مولاه» گفت آن شاه ذوالمن[۳۴]

گفت هر كس را منم مولاى او

پس على مولاى او باشد نكو[۳۵]

در ترانه معنى دم ز سر مولا زن

وانگه از غدير خم باده تولا زن[۳۶]

گويد آن كاو را منم مولا، على مولاى اوست

زين هار از طاعت او گر كسى سر در كشد[۳۷]

هر كش مولا منم على مولا است

او است پس از من به خلق سيد و سرور

بگفت هر كش مولا منم على مولا است

كه او مكمّل دين است و تالى قرآن[۳۸]

منبر ساختن از جهاز شتران

فراز منبر يوم الغدير رمز است

كه سر ز جيب محمد على بر آورده[۳۹]

نبى اندر غدير خم برافراشت

جهاز چار اشتر جاى منبر

برآمد بر فراز از آن و بگرفت

به دست خويش اندر دست حيدر[۴۰]

امر حق فورى است بايد مصطفى را در غدير

از جهاز اشتران ناچيز منبر داشتن[۴۱]

بخّ بخّ گفتن حضّار به على در غدير خم

نداى «بخ بخ لک يا على مولاى»

گواه نص ولايت به محضر آورده[۴۲]

ولايت على‏ عليه السلام

همه تفويض كرده امر ولايت

به ابن‏ عم و در معنى برادر[۴۳]

نداى «بخ بخ لك يا على مولاى»

گواه نص ولايت به محضر آورده[۴۴]

حجةالوداع

چون كه او برگشت از حجةالوداع

در غدير خم مكان كرد آن مطاع[۴۵]

امر حق در تعيين جانشينى على‏ عليه السلام طبق آيه تبليغ

چنين روز و چنين عيد مبارک

كه آمد امر بلغ بر پيمبر[۴۶]

حق تعالى گفت در خم غدير

با رسول ‏اللَّه ز آيات منير[۴۷]

در غدير خم خطاب آمد ز حق بر مصطفى

تا على را او ولى بر مهتر و كهتر كند[۴۸]

در غدير خم يزدان گفت مر پيامبر را

كز پى كمال دين شو پذيره حيدر را[۴۹]

آمرزش گناهان در روز غدير

اگر چه عيد غدير است و هر گنه كه كنند

ببخشد از كرم خويش كردگار قدير[۵۰]

خلافت على‏ عليه السلام شه دين

نخست عيد غدير از خلافت شه دين

دوم جمال ملک شهريار ملک ستان[۵۱]

خداوندگار و سالار غدير خم

منم به صدق جگرگوشه رسول ‏خدا

منم سليل خداوندگار روز غدير[۵۲]خنک اسفند بدى چون جمل عسكر

فروردين همچون سالار غدير خم[۵۳]

جمله معروف «اللهم وال من والاه» در خطبه رسول‏ خدا درباره حضرت على‏ عليه السلام

مرا به روز غدير آن پريوش دلخواه

چشاند شربتى از جام «وال من والاه»[۵۴]

دعاى پيامبر عليه السلام براى حضرت على‏ عليه السلام: اللهم وال من والاه و عاد من عاداه و انصر من نصره و اخذل من خذله

آنكه معروف بدو شد به جهان روز غدير

وز خداوند ظفر خواست پيمبر به دعاش[۵۵]

عهد گرفتن پيامبر صلى الله عليه و آله از مردم بر ولايت على ‏عليه السلام در غدير خم

چه گويى به محشر اگر پرسدت

از آن عهد محكم شبر يا شبير؟[۵۶]

ندانم جز اين عيب مرا خويشتن را

كه بر عهد معروف روز غديرم[۵۷]

عهد غدير خم زن بولهب نداشت

در گردن شماست شده سخت چون كنب[۵۸]

اين مسئله نشان مى‏ دهد كه شاعران شيعى توجه بيشترى به موضوع غدير دارند و مايلند تمام جوانب آن مورد توجه قرار گيرد.

در حالى كه اهل‏ سنت از پرداختن به غدير و مسائل گوناگون مطرح در آن طفره مى ‏روند، و بنا به تعصبات خشک مذهبى مايل نيستند تمام جوانب مسئله مورد دقت قرار گيرد.

علاوه بر اينها، شاعران شيعى مذهب با مسئله غدير برخوردى عارفانه نيز دارند و اين جهت نيز در شعرشان انعكاس يافته است.

من باب مثال:

بريخت صاف نشاط از خم غدير به جام

صلاى سرخوشى ‏اى صوفيان درد آشام[۵۹]

نشكند باده گلرنگ خمارى كه مراست

ساقيا جرعه ده از ميكده خم غديرم[۶۰]

مستى مرا نيست به دنبال خمارى

پيمانه‏ كش ميكده خم غديرم[۶۱]

اگر چه عيد است و هر گنه كه كنند

ببخشد از كرم خويش كردگار قدير[۶۲]

در ترانه معنى دم ز سر مولا زن

وان گه از غدير خم باده تولا زن[۶۳]

مرا به روز غدير آن پريوش دلخواه

چشاند شربتى از جام «وال من والاه»[۶۴]

غدير خم رسيد ساقى گلچهره مى‏ بايد

مى ئى كو يادگار از دولت كاوش كى بايد[۶۵]

نتيجه ‏گيرى

پس از جستجوى اجزا و عناصر واقعه غدير خم مشخص شد كه ۱۶ تن از شاعران كهنِ فارسى‏گوى -  كه شعرشان در درج شعر فارسى آمده -  ۴۶ بار به واقعه غدير اشاره دارند. از بين اين شاعران، ۶ نفر سنى و ۱۰ نفر شيعه مذهب هستند. شاعران سنى ۸ بار و شيعيان ۳۵ بار به غدير اشاره شده است.

بيشترين اشارات ابتدا در قرون ۵ و ۶  است، و سپس در قرون ۱۳ و ۱۴ در عصر حاضر. دليل اين امر ظاهراً آن است كه قرون ۵ و ۶ اوج فعاليت اسماعيليان است. به همين جهت اذهان نسبت به موضوع غدير روشن شده بود، و در دوران معاصر (قرون ۱۳ و۱۴) به دليل ارتباطات گسترده و فراگيرى مذهب تشيع است.

شاعران سنى تا قرن هفتم به موضوع غدير پرداخته‏ اند، و قرون ۸ و ۹ سكوتى در اين زمينه ديده مى‏ شود. از قرن دهم شاعران شيعه هستند كه به غدير اشاره دارند. دليل آن هم اين است كه آغاز رسميت مذهب تشيع در ايران است و غالب شاعران شيعه هستند. در حالى كه قبل از آن شيعيان در اقليت با اهل‏ سنت است.

شاعران سنى مذهب با اشاره به موضوع غدير بسنده كرده ‏اند، ولى شيعيان معمولاً اشعار مستقلى را تحت عنوان «غديريه» بدان اختصاص داده ‏اند. شيعيان بيشتر غدير را عيد پنداشته و در آن اظهار شادمانى كرده و مى‏ كنند. هر چند اين گرايش‏ ها در شعر شاعران سنى مذهب هم ديده مى‏ شود، و گاه چنان با مسئله غدير برخورد مى‏ كنند كه خواننده به سختى مى‏ پذيرد كه اين شاعر سنى مذهب است. نمونه اعلاى اين اظهار ارادت‏ ها سوزنى سمرقندى است. وى چنان از غدير مى‏ گويد كه به نظر مى ‏آيد شيعه‏ اى باشد كه تقيه كرده است.

علاوه بر آن، شاعران شيعه به موضوعات بيشترى از واقعه غدير اشاره مى‏ كنند و سعى دارند زواياى مختلف آن را روشن كنند. در حالى كه شاعران سنى از پرداختن به اجزا و عناصر مختلف آن طفره رفته ‏اند. علاوه بر اين، شيعيان در بسيار موارد با مسئله غدير با عشق و علاقه مواجه شده و برخوردى عارفانه با آن دارند.

پانویس

  1. زلال غدير (مجموعه مقالات) : ش ۲ ص ۹۷ - ۱۱۶.
  2. تاريخ ادبيات در ايران (صفا): ج ۱ ص ۱۶۵.
  3. سوزنى سمرقندى: ص ۲۷۴.
  4. سنائى غزنوى: ص ۲۷۴.
  5. امير معنوى: ص ۳۴۰.
  6. امير معنوى: ص ۳۲۳.
  7. منوچهرى: ص ۲۰۶.
  8. حلاج: ص ۱۶۷.
  9. مثنوى: ج ۶ ص ۱۲۶۵.
  10. اديب ‏الممالك فراهانى: ج ۱ ص ۴۶۴.
  11. صائب: ص ۳۵۴۳.
  12. اديب‏ الممالك فراهانى: ج ۱ ص ۳۲۶.
  13. اديب ‏الممالك فرهانى: ج ۱ ص ۴۶۴.
  14. اديب ‏الممالك فراهانى: ج ۱ ص ۴۶۴.
  15. قاآنى: ص ۲۸۲.
  16. قاآنى: ص ۲۵۹.
  17. قاآنى: ص ۶۲۰ .
  18. قاآنى: ص ۶۶۰ .
  19. عمّان سامانى: ص ۱۵۵.
  20. عمّان سامانى: ص ۱۵۶.
  21. اديب ‏الممالك فراهانى: ج ۱ ص ۴۶۴.
  22. ناصر خسرو: ص ۱۵۸.
  23. ناصر خسرو: ص ۲۱۴.
  24. ناصر خسرو: ص ۱۹۲.
  25. سوزنى سمرقندى: ص ۲۷۴.
  26. امير معنوى: ص ۶۸۶ .
  27. سنايى: ص ۲۷۴.
  28. حلاج: ص ۱۶۷.
  29. منوچهرى: ص ۲۰۶.
  30. مثنوى: ج ۶ ص ۱۲۶۵.
  31. امير معنوى: ص ۳۲۳.
  32. امير معنوى: ص ۶۸۶ .
  33. سمرقندى: ص ۲۷۴.
  34. اديب ‏الممالک فراهانى: ج ۱ ص ۳۵۵.
  35. مظهرالعجائب و مظهر الاسرار (عطار) : ص ۹۳.
  36. ملک‏ الشعراء بهار: ص ۱۰۸.
  37. ملک‏ الشعراء بهار: ص ۴۰.
  38. قاآنى شيرازى: ص ۶۱ .
  39. نظيرى نيشابورى: ص ۳۸۳.
  40. ايرج ميرزا: ص ۴۵.
  41. قاآنى شيرازى: ص ۶۹۳ .
  42. نظيرى نيشابورى: ص ۳۸۳.
  43. ايرج ميرزا: ص ۴۵.
  44. نظيرى نيشابورى: ص ۳۸۳.
  45. مظهر العجائب و مظهر الاسرار(عطار) : ص ۹۲.
  46. ايرج ميرزا: ص ۴۵.
  47. مظهر العجائب و مظهر الاسرار (عطار) : ص ۲۶.
  48. ملک ‏الشعراء بهار: ص ۳۹.
  49. ملک الشعراء بهار: ص ۱۲۴.
  50. قاآنى: ص ۲۵۹.
  51. قاآنى: ص ۶۶۰ .
  52. اديب‏ الممالک فرهانى: ج ۱ ص ۳۰۶.
  53. اديب الممالك فراهانى: ج ۱ ص ۳۴۵.
  54. اديب الممالک فراهانى: ج ۱ ص ۴۲۲.
  55. ناصر خسرو: ص ۱۹۲.
  56. ناصر خسرو: ص ۱۹۲.
  57. ناصر خسرو: ص ۲۸۹.
  58. ناصر خسرو: ص ۱۹۲.
  59. عمّان سامانى: ص ۱۵۵.
  60. حزين لاهيجى: ص ۹۴.
  61. حزين لاهيجى: ص ۹۸.
  62. قاآنى: ص ۲۵۹.
  63. ملك الشعراء بهار: ص ۱۰۸.
  64. اديب ‏الممالک فراهانى: ج ۱ ص ۴۲۲.
  65. اديب‏ الممالك فراهانى: ج ۱ ص ۴۶۴.