تاریخ

از دانشنامه غدیر

اهميت غدير از لحاظ تاريخى

ضرورت و اهمیت پرداختن به موضوع غدیر از جهات گوناگونى قابل بررسى است، كه در اينجا اهمیت و ضرورت غدير از لحاظ تاريخى را بيان مى‏ كنيم:

جاى هيچ ترديدى نيست كه شرافت و برترى هر چيزى به شرافت و برترى نتيجه آن مى ‏باشد. بنابراين، در ميان موضوعات تاريخى، بهترين و پرفايده‏ ترين مباحث موضوعى است كه دين الهى بر آن پايه‏ گذارى شده و آئينى بر آن استوار گشته و پايه ‏هاى اعتقادى و مذهبى بر اساس آن بنا گرديده است، و امت ها و دولت ‏هايى از آن به وجود آمده و ذكر و ياد آنان جاودانه شده باشد.

در علوم تاريخى، فلسفه پيدايش امت‏ ها و طرز تشكيل دولت ‏ها و اصول و تعاليم آنها بسيار مهم است. به همين جهت، مورخان در ثبت و ضبط اين گونه اصول اعتقادى و مبانى دينى تلاش كرده، و با زحمت و مشقت فراوان تمامى وقايع و حوادث مربوط به آن را قيد مى‏ نمايند.

ماجراى غدير از جمله مهم ‏ترين موضوعات تاريخ اسلام است. چرا كه رويداد غدير با بسيارى از دلايل ريشه ‏اى و سلسله مباحث مربوط به آن، مبنا و اساس جمع كثيرى از پيروان آثار پيامبر اكرم‏ صلى الله عليه و آله شده است. از ميان پيروان ميليونى اين گروه، دانشمندان، حكما، اديبان، نوابغ، فرماندهان، پادشاهان و فضلاى بسيارى به وجود آمده ‏اند و صاحب آثار و كتب فراوانى مى ‏باشند. پس با توجه به اهميت و ضرورت بحث غدير، اگر مورخى در اين مورد كوتاهى كند قابل بخشش نيست.

به هر ترتيب، اگر مورخ خود از پيروان آل رسول‏ عليهم السلام باشد يا از وجدانى بيدار و انصاف برخوردار باشد، بر او لازم و واجب است كه اخبار و مطالب مهم مربوط به دعوت نبوى را در روز غدير خم به گوش هم كيشان خويش و مردم حقيقت‏ جو برساند. اگر غير از اين باشد، باز هم ناچار است نسبت به چنين مطلب اساسى و مهم هر چند ساده و مختصر ذكرى بنمايد، يا اگر تحت تأثير عواطف و تعصب ‏هاى قومى و قبيله ‏اى و زير نفوذ فتنه جويان قرار گرفته، لااقل انتقاد خويش در مورد دلالت و مفهوم غدير ابراز دارد.

دانشمندان علوم حدیث به هر جانب كه نظر كنند، دست ه‏اى از روايات صحيح با سندهاى معتبر را خواهند ديد، كه آنها را راويان و رجال مورد اعتماد خويش نقل كردند، و مضمون آن احاديث بر افتخارات و فضائل امیرالمؤمنین حضرت على‏ عليه السلام دلالت دارد.

از جمله اين دسته از روايات حديث متواتر غدير است. هيچ حديث پژوهى نمى‏ تواند از اين حديث چشم ‏پوشى و صرف نظر كند، چرا كه تواتر و صحت آن خدشه ناپذير است.

بر مفسران نيز لازم است كه شأن نزول و تفسير آياتى را كه درباره غدير در احاديث آمده به همراه روايات پيامبر صلى الله عليه وآله در اين زمينه بيان كنند، چرا كه هيچ مفسرى حاضر نيست كارش ناتمام و نارسا باشد. در ميان دانشمندان علم كلام، بحث غدير و امامت اجتناب ناپذير است؛ همگى ناگزير اند اشاره ‏اى به واقعه غدير داشته باشند، و براى رد مسئله امامت و يا لزوم آن برهانى بياورند.

بنابراين، بزرگان و فضلاى علوم مختلف اعم از تاريخ، كلام، حديث، تفسير و... همگى ناگزير به طرح ماجراى غدير در آثار خود هستند و مسئله غدير چيزى نيست كه بتوانند از آن چشم ‏پوشى كنند.

با چنين كيفيت و شأن، اگر هر يک از اين دانشمندان از ذكر چنين واقعه‏ اى غفلت كنند، در حق اسلام كم ‏فروشى و خیانت كرده و امت اسلامى را از بخش زيادى از حقايق نابى كه پیامبر اکرم ‏صلی الله علیه و آله از گنجينه وسيع مواهب خويش به امت اسلامى ارزانى داشتند محروم ساخته، و جامعه اسلامى را از راهيابى به شاهراه هدايت و سعادت باز داشته است.

علامه بزرگوار امينى در كتاب گرانقدر «الغدير» اسامى علمايى از اهل‏ تسنن را كه در آثار خود در علوم ذكر شده به بيان واقعه غدير پرداختند، گرد آورده است.[۱]

در اينجا به دو شبهه ديگر پاسخ كوتاهى مى‏ دهيم:

شبهه اول

هر ملتى همواره سعى دارد زيبايى‏ هاى تاريخى خويش را به تصوير بكشد، و از ذكر حوادث نامطلوب تاريخى خود دورى جويد. چرا كه ذكر حوادث نامطلوب تاريخ يک آيين، سبب ترديد در اصالت آن مى‏ گردد. بحث در مورد خلافت و امامت و حوادث ناگوار صدر اسلام و تكرار آن -  به خصوص در زمانى كه نسل جوان با بحران‏ هاى روحى و اجتماعى مواجه است -  از ايمان و شور آنها نسبت به اسلام مى‏ كاهد و افكار آنان را متزلزل مى‏ سازد. ديگران همواره در صدد كتمان زشتى ‏هاى تاريخى خود هستند، ولى مسلمانان بر عكس؛ همه تلاش خويش را در بازگو كردن آن صرف مى ‏كنند.

پاسخ اين است كه: اگر نقد و نقل تاريخ تنها به صورت باز گو كردن و منعكس نمودن حوادث نامطلوب باشد، اثرش همانطور است كه در شبهه مطرح شد.

اولاً: اگر قرار باشد تنها به حوادث غرورآفرين و زيبايى‏ ها بسنده كنيم، نمى ‏توان آن را نقل تاريخ دانست، بلكه نوعى تحريف تاريخ است!

ثانياً: هيچ تاريخى از حوادث نامطلوب و زشت مبرّا نمى‏ باشد، و حتى خلقت انسان نيز مجموعه‏ اى از زشتى ‏ها و زيبايى ‏هاست. تفاوت آيين‏ ها و قوم‏ ها در سراسر زيبايى و يا سراسر زشتى آنان نيست، بلكه به نسبت و درصد زشتى و زيبايى ميان آنهاست. اما اين مايه افتخار ماست كه تاريخ اسلام از نظر زيبايى‏ ها و جلوه ‏هاى انسانى بى‏ نظير و مملوّ از حماسه و لبريز از جمال و شكوه است، و هيچ كس نمى‏ تواند ادعا كند كه زيبايى‏ هاى تاريخش از زيبايى‏ هاى تاريخ اسلام بيشتر باشد.

به هر حال، همانطور كه گفته شد، چشم ‏پوشى در موردى كه با متن اسلام و اساسى‏ ترين مسئله اسلام يعنى «امامت و رهبرى» مربوط است و سرنوشت جامعه به آن وابسته است روا نمى‏ باشد. بازگو نكردن اين حقايق تاريخى، چيزى جز همگامى با ظلم و ستم و همنوايى با ظالمان و ستمگران نيست!

شبهه دوم

امروزه در جامعه، شبهه ديگرى كه مطرح مى‏ گردد و به آن دامن مى ‏زنند اين است كه: با طرح اين گونه مسائل، اتحاد مسلمين تضعيف مى ‏شود. آنچه بر سر مسلمين آمد و شوكت آنها را گرفت و آنها را زير دست قرار داد، همين اختلافات فرقه ‏اى است. دستان پليد استعمار بهترين ابزارى كه مورد استفاده قرار مى ‏دهد شعله‏ ور ساختن اين مباحث است. آيا شايسته نيست كه از طرح اين مباحث اجتناب كنيم؟

پاسخ اين است كه: مفهومى كه امروزه از سوى بعضى مطرح مى‏ شود، على فرض بى ‏اشكال بودن آن، نبايد به گونه ‏اى باشد كه فرقه ‏هاى اسلامى به خاطر آن از اصول اعتقادى و يا غير اعتقادى خود صرف نظر كنند! چه اين كار نه منطقى است و نه عملى. چگونه ممكن است با خواهش و تمنا و به نام مصلحت، از پيروان يک مذهب بخواهيم از برخى اصول اعتقادى خويش به خاطر مصالحى هر چند بر حق چشم ‏پوشى كنند؟

به هر حال طرفدارى از تز «وحدت اسلامی» نبايد اين لازمه را داشته باشد كه در گفتن حقايق كوتاهى شود! بحث علمى سر و كارش با عقل و منطق است، نه عواطف و احساسات، كه خوشبختانه علماى شيعه هميشه همين شيوه را در پيش مى‏ گرفتند.

حتى سيره عملى امیرالمؤمنین‏ علیه السلام در زمان خلفا نيز بر همين شيوه بود؛ حضرتش از اظهار و مطالبه حق خود و شكايت از ربايندگان آن خوددارى نكرد و با كمال صراحت ابراز داشت، و بهانه اتحاد اسلامى مانع آن نشد. خطبه‏ هاى نهج ‏البلاغه بهترين شاهد اين مدعى است.[۲]

تاريخ ‏نگاران و غدير خم[۳]

بر هيچ خردمندى پوشيده نيست كه شرف و برترى هر چيزى بسته به فايده و نتيجه آن است. بنابراين، در ميان موضوعات تاريخى، نخستين امرى كه مهم‏ ترين فوايد و نتايج را داراست، موضوعى است كه بر اساس آن دينى پايه ‏گذارى شده، يا كيش و آئينى استوار گشته باشد، و نيز زيربناى مذهبى بوده است كه امت‏ هايى بدان گرويده ‏اند و دولت‏ هايى به خاطر آن شكل گرفته ‏اند، و سرانجام نامى جادوان از آن بر جاى مانده است.

به همين جهت است كه تاريخ نگاران بزرگ در ثبت مبادى و تعاليم اديان سخت‏كوش بوده و تمامى وقايع و شئون مربوط به آنها را از قبيل كيفيت پيدايش و نحوه دعوت و مبارزات و حكومت‏ ها و ساير تشكيلاتى كه روزگاران دراز و قرن ‏هاى متمادى بر آنها گذشته است ثبت و ضبط نموده ‏اند. اين سنت خدايى است كه در ميان پيشينيان بود و در سنت خدا تغييرى نخواهى يافت.[۴]

بديهى است كه در اين موارد چنانچه مورخ نسبت به امرى مسامحه كند و يا در ثبت و ضبط واقعه ‏اى اهمال روا دارد، در تأليفش خللى پديد شود كه جبران‏ پذير نباشد، و تاريخى كه آغاز و مبدأ آن در اثر چنين غفلت و اهمالى مبهم و نامعلوم گردد، چه بسا موجب سرگردانى خواننده به هنگام مطالعه متن اثر تا پايان آن گردد.

واقعه تاريخى غدير خم از مهم ‏ترين قضايا و خطيرترين موضوعات تاريخى در جهان اسلام است، زيرا اين واقعه مهم با بسيارى از براهين قاطع مرتبط به آن زيربناى مذهب ميليون ‏ها انسان است كه از آثار خاندان پیامبر اسلام ‏صلی الله علیه و آله پيروى مى ‏كنند. از ميان اين جمعيت انبوه مردان بزرگ، دانشمندان، فيلسوفان، نخبگان، فرهيختگان، شاهان، سياستمداران، فرماندهان، اديبان و دانشورانى برجسته برخاسته ‏اند و كتاب ‏هايى گران بها در فنون مختلف از خود بر جاى نهاده ‏اند.

بنابراين، اگر مورخ خود از اين گروه باشد، بر او لازم است كه اخبار و مطالب مهم و مربوط به آغاز دعوت نبوى را ثبت و ضبط كند و در دسترس امت اسلامى قرار دهد. اما اگر مورخ از اين گروه نباشد، باز هم ضمن تحقيق در تاريخ جمعيت بزرگى چون اين گروه، ناگزير است كه از چنين واقعه مهمى هر چند به اجمال و اختصار ياد كند، يا چنانچه تحت تأثير عواطف قومى و هيجانات قبيله ‏اى قرار دارد، ذكر اين قضيه تاريخى را با امورى كه از لحاظ انتقاد در دلالت مورد نظر او است توأم نمايد. زيرا براى تاريخ ‏نگاران هرگز مقدور نيست كه بر سند و مدارک اين قضيه ايرادى وارد كنند و آن را ضعيف بشمارند.

بنابراين، با آن جهد و مشقتى كه پيامبر صلى الله عليه وآله در كيفيت زمانى و مكانى ابلاغ اين امر در روز غدير خم بر خود هموار فرمود، وقوع اين واقعه طورى است كه حتى دو نفر هم در آن اختلاف نتوانند داشت. هر چند بنا به اغراض و شائبه ‏هايى كه بر افراد آگاه و پوشيده نيست، در مدلول و مفاد آن اختلاف كردند.

اينک به ذكر خصوصيات جمعى از مورخان كه واقعه غدير خم را در آثار و كتب تاريخى خود ثبت نموده‏ اند مبادرت مى شود:

۱. بلاذری (م ۱۷۹ ق) در انساب الاشراف.

۲. ابن‏ قتیبه (م ۲۷۶ ق) در المعارف و الامامة و السياسة.

۳. طبری (م ۳۱۰ ق) در كتابى مختص به اين موضوع.

۴. ابن‏ زولاق لیثی مصری (م ۲۸۷ ق) در تأليف خود.

۵. خطیب بغدادی (م ۴۶۳ ق) در تاريخ بغداد.

۶. ابن‏ عبدالبرّ (م ۴۶۳ ق) در الاستيعاب.

۷. شهرستانى (م ۵۴۸ ق) در الملل و النحل.

۸. ابن‏ عساکر (م ۵۷۱ ق) در تاريخ الشام.

۹. یاقوت حموی (م ۶۲۶ ق) در معجم الادباء: ۸۴/۱۸ .

۱۰. ابن ‏اثیر (م ۶۳۰ ق) در اسد الغابه.

۱۱. ابن ابی‏ الحدید (م ۶۵۶ ق) در شرح نهج البلاغه.

۱۲. ابن‏ خلّكان (م ۶۸۱ ق) در وفيات الاعيان.

۱۳. يافعى (م ۷۶۸ ق) در مرآة الجنان.

۱۴. ابن ‏الشيخ بلوى (م ۶۰۴ ق) در الف باء.

۱۵. ابن‏ کثیر شامی (م ۷۷۴ ق) در البداية و النهاية.

۱۶. ابن‏ خلدون (م ۸۰۸ ق) در مقدمه ابن‏ خلدون.

۱۷. شمس ‏الدين ذهبى (م ۷۴۸ ق) تذكرة الحفاظ.

۱۸. نويرى (م حدود ۷۳۳ ق) در نهاية الارب فى فنون الادب.

۱۹. ابن‏ حجر عسقلانی (م ۸۵۲ ق) در الاصابة و تهذيب التهذيب.

۲۰. ابن‏ صبژاغ مالكى (م ۸۵۵ ق) در الفصول المهمة.

۲۱. مقریزی (م ۸۴۵ ق) در الخطط.

۲۲. جلال ‏الدین سیوطی (م ۹۱۱ ق)در تعدادى از كتاب‏ هايش.

۲۳. قرمانى دمشقى (م ۱۰۱۹ ق) در اخبار الدول.

۲۴. نورالدین حلبی (م ۱۰۴۴ ق) در السيرة الحلبية.

تحقيق تاريخى غدير[۵]

از جمله موضوعاتى كه درباره غدیر بايد مورد تحقيق و تأليف قرار گيرد تحقيق در جزئيات تاريخى واقعه غدير و حجةالوداع كه در چند جنبه مى ‏تواند باشد:

ابتداى حركت پيامبر صلى الله عليه و آله براى سفر حجة الوداع و سپس مراسم حج.

منتهى شدن حج به واقعه غدير.

خطبه و مراسم قبل و بعد از خطبه كه تا سه روز به طول انجاميد.

منافقین و سخنان آنان در غدير و نقشه‏ هاى آنان براى ضربه به غدير.

سابقه تاريخى غدير و وقايع امم گذشته در روز غدير.

زمينه كتاب شناسى غدير[۶]

با توجه جهانى به مكتب اهل‏ بیت‏ علیهم السلام و عنايت خاص ائمه ‏عليهم السلام، در سده اخير گرايش خاصى به تأليف كتبِ مربوط به آل‏ محمد عليهم السلام مشهود است و شاهد كتاب ‏هاى پرمحتوا و تحقيقى چه از نظر تاريخى و حديثى و چه از نظر ادبى و شعرى هستيم كه غدير نيز يكى از همين زمينه‏ هاست.

منبع

دانشنامه غدیر،جلد ۵،صفحه ۳۳۹

پانویس

  1. الغدير: ج ۱ ص ۲۵ -۲۹ . المولى ۱فى الغدير (موسسه جهانى سبطين‏ عليه السلام) : ص۲۹-۳۴ .
  2. نهج البلاغه (ترجمه محمد دشتى) : خطبه‏ هاى ۱۴۴،۹۳،۲۶،۵.
  3. ترجمه الغدير (امينى -  واحدى) : ص۶۵- ۷۱.
  4. احزاب /  ۳۳.
  5. چهارده قرن با غدير: ص۱۵۳- ۱۵۷.
  6. چهارده قرن با غدير: ص ۱۴۷.