شیطان
آيه «وَ كَذلِكَ جَعَلْنا لِكُلِّ نَبِىٍّ عَدُوًّا شَياطِينَ الْإِنْسِ وَ الْجِنِّ يُوحِى بَعْضُهُمْ إِلى بَعْضٍ...»[۱]
على بن ابى طالب عليه السلام آن امامى است كه پیامبر صلی الله علیه و آله او را سبب امتحان امت قرار داد و فرمود:
لَوْ لا انْتَ يا عَلِىُّ لَمْ يُعْرَفِ الْمُؤْمِنُونَ بَعْدى: اى على، اگر تو نبودى مؤمنين بعد از من شناخته نمى شدند.
پيامبر صلى الله عليه و آله فصلى از مراسم غدير و خطابه آن را به دشمنان ائمه علیهم السلام اختصاص داده تا مردود شوندگان از امتحان علوى بدانند چه آينده اى در انتظار آنان است.
اقتباس از چند آيه و تضمين آياتى ديگر براى اين منظور، روى هم ۱۵ آيه را عنوان اين بخش قرار داده است.
در اين آيات از يک سو اوصاف و رفتار اعداء اهل بیت علیهم السلام در دنيا مطرح شده، كه ثابت قدم نبودن آنان در ایمان و گفتگوهاى نارواى آنان و متكبر بودن آنان ذكر شده است.
از سوى ديگر جزاى اعتقاد و عملشان در دنيا و آخرت را بيان مى كند كه سقوط ارزش اعمالشان، و استحقاق آتش ابدى بدون تخفيف و مهلت و بدون شفاعت، آن هم عذاب فوق العاده اى در پايين ترين درجه جهنم با شنيدن صداى جوشش جهنم و ديدن شعله هاى آتش نمونه هاى آن است.
اين آيات تضمين شده در كلام پيامبر صلى الله عليه و آله ۱۵ آيه است، كه از جمله اين آيات آيه ۱۱۲ سوره انعام است:
«وَ كَذلِكَ جَعَلْنا لِكُلِّ نَبِىٍّ عَدُوّاً شَياطِينَ الْإِنْسِ وَ الْجِنِّ يُوحِى بَعْضُهُمْ إِلى بَعْضٍ زُخْرُفَ الْقَوْلِ غُرُوراً وَ لَوْ شاءَ رَبُّكَ ما فَعَلُوهُ فَذَرْهُمْ وَ ما يَفْتَرُونَ»:
«اين گونه است كه براى هر پيامبرى دشمنى از انس و جن قرار مى دهيم كه به يكديگر سخنان زينت شده را از روى غرور الهام مى كنند، و اگر پروردگار تو بخواهد نمى توانند آن را انجام دهند، پس آنان را با افترائشان به حال خود واگذار».
اين آيه از چهار بُعد قابل بررسى است:
متن خطبه غدير
الا انَّ اعْدائَهُمْ هُمُ السُّفَهاءُ الْغاوُونَ اخْوانُ الشَّياطينَ، يُوحِى بَعْضُهُمْ إِلى بَعْضٍ زُخْرُفَ الْقَوْلِ غُرُوراً:
بدانيد كه دشمنان ايشان سُفهاى گمراه و برادران شياطين اند، كه سخنان باطل ظاهر فريب را از روى غرور به يكديگر مى رسانند.[۲]
موقعيت تاريخى
در اواسط خطابه غدير كه پيامبرصلى الله عليه وآله دوستان و دشمنان ائمه عليهم السلام را با استناد به آيات قرآن معرفى مى فرمايد، اولين موردى كه مى خواهد دشمنان را معرفى كند اين فراز است كه با اقتباس بسيار پر معنايى از آيه سوره انعام شيطنت آنان را مطرح مى كند.
عبارت «عدواً شياطين الجن و الانس» در آيه به صورت «اخْوانَ الشَّياطين» در كلام حضرت آمده كه با احاديثى كه مطرح خواهد شد لطافت خاص آن معلوم مى شود. سپس جمله وسط آيه عيناً در كلام حضرت آمده است.
موقعيت قرآنى
موقعيت قرآنى اين آيه در ذيل آياتى مربوط به معاندينى است كه از دائره مؤمنين خارج شده اند و از ايمان آوردنشان قطع اميد شده و مهر ابطال بر آنان خورده است، به گونه اى كه خداوند در آيه ۱۰۹ مى فرمايد: «قسم ياد مى كنند كه اگر آيتى برايشان بيايد ايمان مى آورند، ولى شما چگونه به سخن ايشان اعتماد مى كنيد در حالى كه اگر آيات الهى هم بيايد ايمان نمى آورند»!
آنگاه در آيه بعد مطلب را با قاطعيت بيشترى مى فرمايد: «حتى اگر ملائكه را بر آنان نازل كنيم و مردگان با ايشان سخن بگويند و همه چيز را بر گواهى صدق آن برانگيزيم، باز هم ايمان نمى آورند مگر آنكه خدا بخواهد» .
پس از معرفى اين عمق كفر و نفاقشان، نوبت به آيه مورد نظر مى رسد كه مى فرمايد: «اين چنين براى هر پيامبرى دشمنى از جن و انس قرار داديم كه اباطيل ظاهر فريب را به يكديگر منتقل مى كنند» .
در آيه بعدى هدف را هم بيان مى كند كه: «كسانى كه به آخرت ايمان ندارند به آن سخنان باطل به ظاهر آراسته دل بسپارند و بدان خشنود شوند و به همان راهى كه آنان رفته اند بروند» .
تحليل اعتقادى
آنچه از تركيب بسيار لطيف اين كلام پيامبرصلى الله عليه وآله با مضمون آيه استفاده مى شود سه نكته است:
الف. ياران سفيه و گمراه شيطان در اين امت
دشمنان اهلبيت عليهم السلام سفيهان گمراه هستند كه برادران شياطين اند. در قرآن خداوند به شيطان خطاب مى كند: «إِنَّ عِبادِى لَيْسَ لَكَ عَلَيْهِمْ سُلْطانٌ إِلا مَنِ اتَّبَعَكَ مِنَ الْغاوِينَ» : «تو بر بندگان من سلطه اى ندارى مگر كسانى از گمراهان كه از تو پيروى مى كنند» .[۳] بنابراين كسانى كه خلافت اهلبيت عليهم السلام را گرفتند، ياران شيطان و متصف به سفاهت و گمراهى اند.
شايد نسبت سفاهت به كسانى كه با فكر خود توانسته اند خلافت را به چنگ آورند بدون آنكه كمترين لياقتى درباره آن داشته باشند تعجب آور باشد، ولى اگر معتقد باشيم انسانهايى كه اهداف شوم را برگزيده اند بارزترين نشانه هاى سفاهت و جهالت را با خود حمل مى كنند و هر حركتى در راه آن انجام مى دهند مظهر ديگرى از سفاهتشان است، آنگاه است كه بر هم زنندگان نظامِ سراسر مصلحتِ الهى را بى عقل ترين و سفيه ترين مردم خواهيم دانست.
در مقابل كسانى را كه اوامر پروردگارشان را بالاترين خير و مصلحت تلقى مى كنند و اين نكته را از عمق جان درک مى كنند و براى فرار از آن به هزار حيله متوسل نمى شوند، عاقل ترين مردم دنيا خواهيم شناخت.
اميرالمؤمنين عليه السلام در اين باره مى فرمايد: هَيْهاتَ! لَوْ لا التُّقى لَكُنْتُ ادْهَى الْعَرْبِ[۴]: اگر تقوى مانع نبود من زيرک ترين عرب بودم. و اين كلام بدان معنى است كه مردان خدا مصلحت خود و ديگران را در سايه اوامر و نواهى خدا و زير مجموعه آن مى دانند، و گرنه فكر بشر براى دست يافتن به آنچه بخواهد مى تواند راه هاى متعددى پيدا كند.
در حديث ديگرى معاويه را از زيركانى معرفى نمود كه با توسل به حيله و هتک ارزش ها به اهداف خود مى رسند. در اين باره فرمود: به خدا قسم معاويه باهوش تر از من نيست، ولى او حيله مى كند و هتاكى مى نمايد، و اگر نبود كه از مكر و حيله اعراض دارم من از زيركترين مردم بودم.
ارتباط شيطان با اين گونه زيركى كه از راه مكر و حيله است و بايد به جاى عقل نام سفاهت بر آن گذاشت، در حديث امام صادق عليه السلام به خوبى ترسيم شده است كه وقتى پرسيدند: عقل چيست؟ فرمود: آنچه خدا با آن پرستيده مى شود و بهشت كسب مى شود. پرسيدند: پس آنچه در معاويه بود؟! فرمود: تِلْكَ النَّكْراءُ وَ تِلْكَ الشَّيْطَنَةُ، وَ هِىَ شَبيهَةٌ بِالْعَقْلِ وَ لَيْسَتْ بِالْعَقْلِ[۵]: آنچه در معاويه بود زيركى و شيطنت بود كه شباهت به عقل دارد، ولى عقل نيست.
ب. دشمن شيطانى پيامبرصلى الله عليه وآله و امتش
پيامبرصلى الله عليه وآله در خطابه غدير دشمنان و امامانشان را «اخوان الشياطين» نام نهاده و با ملاحظه دنباله كلام (يُوحِى بَعْضُهُمْ ...) اقتباس آن از آيه روشن است، چرا كه در آيه عبارت چنين است: «وَ كَذلِكَ جَعَلْنا لِكُلِّ نَبِىٍّ عَدُوًّا شَياطِينَ الْإِنْسِ وَ الْجِنِّ» : «و اين گونه ما قرار داديم براى هر پيامبرى دشمنى كه شياطين جن و انس هستند» . نتيجه اين اقتباس آن است كه دشمن پيامبرصلى الله عليه وآله از انسانها همين دشمنان امامانند كه با آن شياطين برادر و متحدند.
حديثى از امام صادق عليه السلام در اين باره پرده از همه ابهامات بر مىدارد و اين دشمنان پيامبرصلى الله عليه وآله را معرفى مى كند، آنجا كه فرمود: ما بَعَثَ اللَّه رَسُولاً الاّ وَ فى وَقْتِهِ شَيْطانانِ يُؤْذِيانِهِ وَ يَفْتِنانِهِ وَ يُضِلانِ النّاسَ بَعْدَهُ ... . وَ امّا صاحِبا مُحَمَّدٍصلى الله عليه وآله فَحَبْتَرُ وَ زَريقُ: خداوند هيچ پيامبرى را مبعوث نفرموده مگر آنكه در زمان او دو شيطان بوده اند كه او را اذيت كرده اند و براى او فتنه ايجاد كرده اند و مردم را بعد از او گمراه كرده اند ... . و دو شيطان زمان حضرت محمدصلى الله عليه وآله ابوبكر و عمر بودند.[۶]
جالب است كه بدانيم اولى صراحتاً بر فراز منبر گفت: انَّ لى شَيْطاناً يَعْتَرينى[۷]: من شيطانى دارم كه بر من عارض مى شود. بنابراين تعجبى نخواهد داشت اگر بدانيم كه ابليس از روز غدير نگرانى هاى خود را با وعده هاى همين شياطين انسى اطراف پيامبرصلى الله عليه وآله رفع كرد، تا آنجا كه به شياطين زير دست خود گفت: نگران نباشيد كه اصحاب او به من وعده داده اند كه به هيچ يک از گفته هاى او اقرار نكنند، و آنان هرگز اين وعده خود را نمى شكنند.[۸]
ج. سخنان فريبنده شياطين امت
برنامه شيطانى گمراه كنندگان امت، در عبارتى همه جانبه با دقت تمام به تصوير كشيده شده است: «يُوحِى بَعْضُهُمْ إِلى بَعْضٍ زُخْرُفَ الْقَوْلِ غُرُوراً» . اين جمله سه نقطه مهم از روش هاى مكر و حيله اهل سقيفه را خاطر نشان كرده است: با غرور و تكبر، سخنان فريبنده، به يكديگر خبر رساندن.
الف. غرور
از آنجا كه گمراه كنندگان به فتنه گرى و زيركى خود از يک سو، و نجابت و تقواى مؤمنين از سوى ديگر اطمينان دارند، برنامه هاى خود را با غرور كامل و سينه سپر كرده دنبال مى كنند.
ب. سخنان فريبنده
ابزار كار اغوا كنندگان مردم، كلمات ظاهرفريب است كه با آن ساده لوحان را گول مى زنند و قلوب آنان را در چنگ خود مى گيرند. در پى آن اهداف باطل خود را با سخنان حق به جانب و به ظاهر زيبا و فريبنده در فكر مردم اشراب مى كنند و جاى مى دهند.
در حيات پيامبرصلى الله عليه وآله معجزات آن حضرت را سحر تلقى كردند و اين فكر را تا بعد از رحلت حضرتش پى گرفتند، به طورى كه عمر بارها معجزات اميرالمؤمنين عليه السلام را صراحتاً به عنوان «سحر بنى هاشم» مطرح مى كرد![۹]
همچنين آن حضرت را به عنوان كسى كه در بين اهل بيتش شخصيت بزرگى است و بقيه ارزشى ندارند مطرح كردند. عمر بن خطاب بود كه گفت: ما مَثَلُ مُحَمَّدٍ الاّ كَنَخْلَةٍ نَبَتَتْ فى كُناسَةٍ[۱۰]: مثل محمد نيست مگر مثل درخت خرمايى كه در زباله دانى روييده باشد!!
در صلح حديبيه عمر با فرصت طلبى كامل فرياد بر آورده بود: لا نُعْطِى الدَّنِيَّةَ فى دينِنا: در دينمان خوارى را نمى پذيريم!! در حالى كه شخص پيامبرصلى الله عليه وآله فرمان اين صلح با مشركين را صادر فرموده بود.[۱۱]
آنان در غدير تمام توان خود را در سخن پردازىِ باطل به كار گرفتند و مى خواستند با استفاده از مسائل تحريک كننده عواطف و تعصب ها و با مسخره كردن حقايق، مردم را از دريافت عظمت آنچه در مراسم سه روزه وجود داشت غافل كنند و احساسات مردم را بر ضد آن تحريک كنند.
گاهى توجه او به فاميل را عَلَم مى كردند و مى گفتند: او به پسر عمويش مغرور شده است؛ و يا مى گفتند: كار پسر عمويش را عجب محكم مى كند؛ و يا مى گفتند: اگر مى توانست مثل كسرى و قيصر عمل مى كرد.[۱۲]
گاهى با ترفند شيرين كارى، تعيين اميرالمؤمنين عليه السلام را يک امر شخصى جلوه مى دادند و در حضور حضرت مى پرسيدند: آيا اين مسئله از طرف خداست يا از پيش خود مى گويى؟ و در مواردى در غياب حضرت مى گفتند: اين هرگز امر خدا نيست و از پيش خود سخن مى گويد!
گاهى با سخنان مزوِّرانه اى كه شبيه مسخره بود، پيشنهاد شركت ديگران در خلافت را مى دادند، و حتى درخواست مى كردند كه همه قبايل به نوبت در آن شريک باشند، و اين گونه طمع مردم را تحريک مى كردند.
اين روندِ به كارگيرىِ «زُخْرُفَ الْقَوْلِ» ادامه يافت تا پس از پيامبرصلى الله عليه وآله حساب شده ترين كلمات براى پايمال كردن حق اهلبيت عليهم السلام به كار گرفته شد:
ابتدا مسئله «جمع نشدن نبوت و خلافت در اهلبيت واحد» را پرورش دادند.
سپس خون هاى بدر و احُد و خيبر و غير آن را در گوش مردم خواندند.
بعد از آن جوان بودن على عليه السلام را براى مردم جلوه دادند.
در مرحله بعد شركت همه در خلافت را به ميان آوردند.
آنگاه قبيله گرايى و مسئله مهاجر و انصار را مطرح كردند و به رخ كشيدن سوابق را وسيله اى براى نيل به اهدافشان قرار دادند.
آنگاه كه فدک را غصب كردند از يک سو دست به دامان «ارث نگذاشتن انبياء» شدند، و از سوى ديگر صرف درآمد فدک در راه رزمندگان را مطرح كردند. آنان غصب فدک را به گونه اى جلوه دادند كه مردم غصب فدک را به حساب تقدس آنان و احياى حق از بين رفته مسلمانان بگذارند.
روندِ استفاده از سخنان ظاهرفريب در طول تاريخ از سوى دشمنان آل محمدعليهم السلام ادامه داشته و هميشه به عنوان ابزارى قوى در پايمال كردن حقوق ايشان به كار رفته است. هارون در برابر قبر پيامبرصلى الله عليه وآله در مدينه از آن حضرت عذرخواهى مى كرد كه مجبور است حضرت موسى بن جعفرعليه السلام را به خاطر اختلاف انداختن بين مردم از مدينه بيرون برد و زندانى كند!؟
در چهرهاى ديگر مأمون با عنوان وليعهدى امام رضاعليه السلام را به مرو دعوت كرد، تا هم نزد مردم خود را متمايل به اهل بيت عليهم السلام نشان دهد و هم آن حضرت را در تبعيدى ناخواسته تحت نظر داشته باشد و هم مخفيانه دست به كار توطئه شهادت حضرت باشد. اينها همه سفيهان گمراه كننده اى هستند كه با «زُخْرُفَ الْقَوْلِ» اهداف باطل را پيگيرى كرده اند.
ج. يُوحِى بَعْضُهُمْ إِلى بَعْضٍ
براى آنكه هدف از دست نرود و اهل باطل تجمع و همبستگى را حفظ كنند، اين دشمنان ائمه عليهم السلام كه با سخنان به ظاهر زيبا وارد معركه مى شوند، سعى در ابلاغ آن به همه همدستان و طرفداران و هواداران خود در گستره مكان و زمان دارند.
در زمان خود افرادى را در هر زاويه از زواياى اجتماع مسلمين به كار مى گيرند تا مغز مردم را به سوى هدف با سخنان فريبنده سوق دهند. براى آينده زمان هم عهدنامه هايى به يادگار مى گذارند و احاديث جعلى و تحريف شده اى را در فرهنگ مردم جاى مى دهند، كه پيروانشان خط شوم آنان را تشخيص دهند و رهگيرى نمايند و از خط باطل آنان منحرف نشوند.
آيه «وَ لَقَدْ صَدَّقَ عَلَيْهِمْ إِبْلِيسُ ظَنَّهُ فَاتَّبَعُوهُ إِلاَّ فَرِيقاً مِنَ الْمُؤْمِنِينَ»[۱۳]
از جمله آياتى كه در غدير و در مورد ابليس و دار و دسته اش بر پيامبرصلى الله عليه وآله نازل شد اين آيات است:
«وَ لَقَدْ صَدَّقَ عَلَيْهِمْ إِبْلِيسُ ظَنَّهُ فَاتَّبَعُوهُ إِلاَّ فَرِيقاً مِنَ الْمُؤْمِنِينَ» :
«ابليس گمان خود را به باور آنان رسانيد و جز گروهى از مؤمنين پيرو او شدند» .
«إِنَّ عِبادِى لَيْسَ لَكَ عَلَيْهِمْ سُلْطانٌ إِلاَّ مَنِ اتَّبَعَكَ مِنَ الْغاوِينَ»:[۱۴]
«تو را بر بندگان واقعى من راهى نيست، مگر گروهى از گمراهان كه پيرو تو باشند» .
اين آيات از دو بُعد قابل بررسى است:
موقعيت تاريخى
روز هيجدهم ذىالحجة اولين روز از مراسم غدير است. پيامبرصلى الله عليه وآله بر فراز منبر قرار گرفته تا مهمترين پيام الهى را به بشريت ابلاغ فرمايد. ابليس كه دشمن ديرينه بشريت است از مراسم بىخبر نيست، بلكه پيش از همه در غدير حاضر شده تا ببيند كار به كجا مىانجامد، و براى بعد از آن چه انديشهاى كند.
او از يك طرف به سخنان پيامبرصلى الله عليه وآله دقيق شده و نتايج آن را ارزيابى مى كند، و از سوى ديگر گروههاى مردم را زير نظر دارد و در حال بررسى عكس العملهاى آنان است.
آرى، آيندهاى بلند مدت در پيش است كه اگر همه از آن غافل باشند شيطان نمىتواند بىتفاوت باشد، چرا كه غدير براى زيباترين گونه هدايت انسان طرحريزى شده، و شيطان هرگز چنين چيزى را بر نمىتابد.
در چنين گير و دارى بين ابليس و لشكريانش - در پشت پرده غدير - وقايعى به وقوع مى پيوندد كه داستان بلند آن را با جمع بندى چند روايت مى خوانيم:[۱۵]
روز غدير، همين كه پيامبرصلى الله عليه وآله بر فراز منبر اميرالمؤمنين عليه السلام را بر سر دست بلند كرد و فرمود: «مَنْ كُنْتُ مَوْلاهُ فَهذا عَلِىٌّ مَوْلاهُ...» ابليس - كه در آنجا حاضر بود - فريادى كشيد و همه لشكريانش را فرا خواند.
با اين فرياد، همه شياطين در هر جا كه بودند نزد او جمع شدند و گفتند: اى آقاى ما واى مولاى ما ! اين چه فريادى بود؟
مگر چه چيزى تو را به وحشت انداخته؟! ما تا كنون فريادى وحشتناكتر از اين از تو نشنيده بوديم.
ابليس گفت: اين پيامبر كارى كرد كه اگر به نتيجه برسد هرگز خدا معصيت نخواهد شد!
گفتند: اى آقاى ما، تو همان كسى هستى كه آدم را گمراه كردى! ولى گويا از اين پس اين امت يك امت رحمت شده محفوظ از گناه خواهند بود و ديگر تو و ما را بر اينان راهى نيست، چرا كه امام و پناه خود بعد از پيامبرشان به آنان شناسانده شد.
ابليس گفت: واى بر شما، امروزِ شما مثل روز عيسى است! به خدا قسم مردم را درباره على گمراه خواهم كرد!
آنگاه ابليس به صورت پيرمردى زيباروى نزد پيامبرصلى الله عليه وآله آمد و گفت: اى محمد، چقدر كم هستند آنان كه با تو بر سر آنچه درباره پسر عمويت گفتى بيعت مى كنند.
از سوى ديگر شياطين با ديدن غدير و آن اتمام حجت عظيم خاك بر سر ريختند و به جزع و فزع افتادند. ابليس به آنان گفت: مگر شما را چه شده است؟
گفتند: اين چه اتفاقى بود كه رخ داد؟!
ما گمان مىكرديم وقتى محمد از دنيا برود اصحاب او متفرق مىشوند، ولى مىبينيم كه امر وصايت را براى شخصى بعد از خود قرار داد. به خدا قسم، تو به ما اين گونه نگفته بودى. تو خبر داده بودى كه وقتى اين پيامبر از دنيا برود اصحاب او متفرق مىشوند.
ولى اين برنامه يك مسئله مستحكم شد كه هر كدام از جانشينانش از دنيا برود ديگرى به جاى او قرار مىگيرد. امروز اين مرد پيمانى را بست كه هيچ انسانى تا روز قيامت نمىتواند آن را بشكند!
ابليس در پاسخ آنان گفت: هرگز چنين نيست! خيالتان راحت باشد! اصحاب او به آنچه از آنان پيمان گرفت وفا نمىكنند. آنان كه همراه او هستند در اين باره به من وعدههايى دادهاند كه به چيزى از آنچه گفت اقرار نكنند، و مىدانم كه هرگز در وعدهاى كه به من دادهاند تخلّف نمىكنند.
با اعلام اين مطلب لشكر شيطان متفرق شدند.
اينجا بود كه آيه نازل شد: «وَ لَقَدْ صَدَّقَ عَلَيْهِمْ إِبْلِيسُ ظَنَّهُ فَاتَّبَعُوهُ إِلاَّ فَرِيقاً مِنَ الْمُؤْمِنِينَ» : «ابليس گمان خود را به باور آنان رسانيد و جز گروهى از مؤمنين پيرو او شدند» .
با نزول اين آيه بار ديگر ابليس فريادى زد، و آنان بازگشتند و گفتند: اى آقاى ما، اين فرياد دوم چه بود؟!
او گفت: واى بر شما، به خدا قسم، خداوند سخن مرا در آيهاى از قرآن نقل كرد و اين آيه را نازل كرد: »وَ لَقَدْ صَدَّقَ عَلَيْهِمْ إِبْلِيسُ ظَنَّهُ ...« . بعد از اين خبر باز هم شياطين متفرق شدند.
ابليس به دقت ناظر حركات منافقين بود. وقتى با منصوب شدن اميرالمومنينعليه السلام گروهى از آنان گفتند: از روى هواى نفس سخن مىگويد.
و نيز عمر به ابوبكر گفت: آيا چشمانش را نمىبينى كه در سرش مانند ديوانگان مىچرخد.
ابليس از خوشحالى فرياد ديگرى زد و باز هم يارانش را جمع كرد و به آنان گفت: مىدانيد كه من قبلاً گمراه كننده آدم بودهام؟ گفتند: آرى. گفت: آدم پيمان را شكست ولى به خدا كافر نشد، اما اينان هم پيمان را شكستند و هم به پيامبر كافر شدند!
ابليس كه از نقل سخن خود در آيهاى از قرآن خرسند بود، با شنيدن «إِلاَّ فَرِيقاً مِنَ الْمُؤْمِنِينَ»سخت برآشفت و سر به سوى آسمان بلند كرد و خطاب به خداوند گفت: قسم به عزت و جلالت، اين گروه مؤمن را هم به بقيه ملحق خواهم كرد!
در اينجا پيامبرصلى الله عليه وآله كه شاهد گفتگوى ابليس با لشكريانش بود، اين آيه را با اشاره به ابليس تلاوت فرمود: «إِنَّ عِبادِى لَيْسَ لَكَ عَلَيْهِمْ سُلْطانٌ ...» : «تو را بر بندگان واقعى من راهى نيست...» .
پس از اين ماجراها دار و دسته ابليس متفرق شدند، اما او بار ديگر فريادى زد و آنان بازگشتند و گفتند: اى آقاى ما، اين فرياد سوم چه بود؟! او گفت: به خدا قسم، به خاطر اصحاب على! آنگاه ابليس در حضور شياطين خطاب به خداوند گفت: يا رب، قسم به عزت و جلالت، چنان معاصى و گناهان را براى آنان زيبا جلوه دهم كه مرتكب آن شوند، و اين گونه آنان را نزد تو مبغوض نمايم.
تحليل اعتقادى
با قاطعيت مىتوان گفت: كشف جزئيات ارتباط غاصبين خلافت با شيطان، نقطه حساسى از عقايد اصلى ماست كه در ريشهيابى بسيارى از مسايل به ما كمك خواهد كرد.
اكنون با مرور بر ماجرايى كه از حضور ابليس در غدير ذكر شد به تبيين چهار نكته از آن مى پردازيم:
نكته اول: وحشتناكترين روز شيطان
در روايات متعددى وارد شده كه ابليس در طول عمر خود چند بار فرياد وحشتناكى كشيده است. با در نظر گرفتن اينكه يك بارِ آن در غدير بوده [۱۶]ين نكته بسيار جالب است كه وقتى در آن روز فرياد برآورد و لشكريانش جمع شدند، اولين سخنشان اين بود كه: ما سَمِعْنا لَكَ صَرْخَةً اوْحَشُ مِنْ صَرْخَتِكَ هذِهِ: ما تا كنون فريادى وحشتناكتر از اين از تو نشنيده بوديم.[۱۷]
اين حاكى از آن است كه روز غدير براى ابليس سختترين روز بوده و بزرگترين سد در برابر ضلالت خلق در آن روز ايجاد شده كه او را آن چنان ناراحت كرده است.
همان گونه كه بزرگترين چراغ هدايت در آن روز روشن شده كه اگر كسى كوردل نباشد و پردههاى سياه سقيفه مانع او نشود، يافتن صراط مستقيم جستجو نمىخواهد و روشن خواهد بود.
اكنون با مرورى بر آنچه ابليس به شياطين دراين باره گفته و نيز آنچه آنان به او گفتهاند مىتوان به زوايايى از اين وحشت ابليس و عظمت روز غدير پى برد، آنجا كه گفتند:
فَعَلَ هذَا النَّبِىُّ فِعْلاً انْ تَمَّ لَمْ يَعْصِ اللَّه ابَداً: اين پيامبر كارى كرد كه اگر به نتيجه برسد خدا هرگز معصيت نمىشود.
قَدْ اعْلِمُوا مَفْزَعَهُمْ وَ امامَهُمْ بَعْدَ نَبِيِّهِمْ: اينان پناه و امام خود را بعد از پيامبرشان شناختند.
قَدْ عَقَدَ هذَا الرَّجُلُ عُقْدَةً لا يَحِلُّها انْسىٌّ الى يَوْمِ الْقِيامَةِ: اين مرد پيمانى بست كه هيچ انسانى تا روز قيامت نمىتواند آن را بشكند.
هذا امْرٌ مُسْتَقَرٌّ كُلَّما ارادَ انْ يَذْهَبَ واحِدٌ بَدَرَ آخَرٌ: اين يك كار محكمى شد كه هر كدام از دنيا برود ديگرى به جاى او ظاهر مىشود.
نكته دوم: روز آدم عليه السلام، روز عيسى عليه السلام
شيطان براى گمراهى انسانها در جستجوى بهانه است، و از بيراهههاى عجيبى خود را بر سر راه فرزند آدم مىرساند تا او را از راه مستقيم به سوى جهنم بكشاند. در گفتگويى كه روز غدير بين ابليس و شياطين ديگر رخ داده معلوم مى شود سه مقطع بسيار مهم و استثنايى براى شيطان در ضلالت خلق وجود داشته است: يكى ماجراى حضرت آدم عليه السلام در بهشت، و ديگرى بدون پدر به دنيا آمدن حضرت عيسىعليه السلام، و سومى سقيفه. در اين باره چند عبارت در داستان ابليس در غدير مى بينيم:
شياطين به ابليس گفتند: يا سَيِّدَنا، انْتَ كُنْتَ لِآدَمَ: تو براى آدم بودهاى!
ابليس به شياطين گفت: اما عَلِمْتُمْ انّى كُنْتُ لِآدَمَ مِنْ قَبْلُ: مگر نمىدانيد كه من قبلاً براى آدم بودهام.
و نيز گفت: وَيْلَكُمْ، يَوْمُكُمْ كَيَوْمِ عيسى، وَ اللَّه لاَضِلَّنَّ فيهِ الْخَلْقَ: واى بر شما، امروزتان مانند روز عيسى است. به خدا قسم مردم را درباره او گمراه خواهم كرد.
و در روز سقيفه كه شيطان به عنوان بيعت با ابوبكر دست داد، گفت: يَوْمٌ كَيَوْمِ آدَمَ: روزى است مانند روز آدم!
و همان روز شياطين به او گفتند: انْتَ الَّذى اخْرَجْتَ آدَمَ مِنَ الْجَنَّةِ: تو بودى كه آدم را از بهشت بيرون آوردى!
آن روز كه توانست حضرت آدمعليه السلام را از بهشت بيرون كند، در واقع نسل بشريت را از بهشت اخراج كرد، و آنان را اسير حيلههاى خود در دنيا نمود.
روزى كه ولادت حضرت عيسى عليه السلام بدون همسرى براى مريم اتفاق افتاد، اين معجزه الهى را بهانه غلو قرار داد و آن حضرت را به عنوان الوهيت مطرح كرد و نسلهايى از بشر را با همين باور غلط مبتلا به شرك نمود و راهى جهنم كرد.
در روز غدير هم قسم ياد كرد كه در اين باره مردم را گمراه خواهم كرد، و سقيفه تحقق اين قسم ابليس بود كه تا آخر روزگار اكثريتى از انسانها را با انكار ولايت علىعليه السلام راهى جهنم كرد.
در واقع اين سه روز در تاريخِ اضلالِ ابليس، پيمودن راه هزار ساله در يك شب بود كه اين گونه در خاطره آنان ثبت شده و از آن ياد مىكنند.
به عبارت ديگر هزاران زحمت و تلاش شياطين در هزاران مكان و زمان و درباره هزاران انسان، با يك برنامه بنيادين و ريشهاى به انجام رسيد، و با »اسَّسَ اساسَ ذلِكَ« مرحله »بَنى عَلَيْهِ بُنْيانَهُ« به آسانى پيش رفت، و در طول تاريخ بدون زحمتِ شيطان »جَرى فى ظُلْمِهِ وَ جَوْرِهِ« اتفاق افتاد. يعنى ابتدا پايه ضلالت را گذاشت، و سپس بر روى آن بناى گمراهى را بالا برد، و سپس بدون نگرانى مسير ظلم و جور هموار شد.
جالب است كه خود شيطان، روز سقيفه را قابل مقايسه با روز آدمعليه السلام نمىداند و در اين باره مىگويد: آدَمُ نَقَضَ الْعَهْدَ وَ لَمْ يَكْفُرْ بِالرَّبِّ، وَ هؤُلاءِ نَقَضُوا الْعَهْدَ وَ كَفَرُوا بِالرَّسُولِ: آدم پيمان را شكست، اما به خداوند كافر نشد، ولى اينان هم پيمان را شكستند و هم به پيامبر كافر شدند!
او كه در صدد ضلالت خلق است و درجات گمراهى را خوب مىداند، پيمان شكنان سقيفه را كافر مىداند، و نقض ولايت اميرالمؤمنينعليه السلام را مساوى با مخالفت صريح با شخص پيامبرصلى الله عليه وآله و انكار نبوت آن حضرت مىداند.
نكته سوم: راهكارهاى شيطان در برابر غدير
دو آيه درباره حضور شيطان در غدير و تصميمهاى او مطرح شده كه با توجه به موقعيت نزول آن ضابطههاى لازم را براى گريز از سقيفه و بقا بر عهد غدير به ما نشان مىدهد: يكى آيه »وَ لَقَدْ صَدَّقَ عَلَيْهِمْ إِبْلِيسُ ظَنَّهُ...« و ديگرى آيه »إِنَّ عِبادِى لَيْسَ لَكَ عَلَيْهِمْ سُلْطانٌ...« .
آيه اول
آيه اول سه فراز دارد كه هر كدام بُعدى از مسئله را روشن مىكند:
فراز اول
»وَ لَقَدْ صَدَّقَ عَلَيْهِمْ إِبْلِيسُ ظَنَّهُ« : »ابليس گمان خود را بر آنان صادق نمود« .
اين جمله يك اصطلاح ادبى و كنايى است كه امام باقرعليه السلام در بيان آن فرموده است: تأويل اين آيه پس از رحلت پيامبرصلى الله عليه وآله اتفاق افتاد، به اين صورت كه وقتى منافقين در غدير گفتند: »پيامبر از هواى نفس سخن مىگويد« ، شيطان به آنان اميدوار شد و اطمينان پيدا كرد كه براى شكستن پيمان غدير منافقينى هستند كه پيگير اين اقدام ضد خدا و رسول باشند.
وقتى پيامبرصلى الله عليه وآله از دنيا رفت آنان گمان و اميد ابليس را به مرحله عمل رساندند و صدق گمان او را ثابت كردند )آنگاه كه سقيفه را بر پا كردند و صاحب غدير را از مقام خود كنار زدند( .××× 1 بحار الانوار: ج 28 ص 256 ح 40. تأويل الآيات: ج 2 ص 474. الكافى: ج 8 ص 345. ×××
فراز دوم
»فَاتَّبَعُوهُ« : »آنان پيرو شيطان شدند« .
اين يك تابلوى بلند بر پيشانى سقيفه است كه سقيفه مساوى است با پيروىِ شيطان« ، و طبق صريح اين آيه هيچ راه فرارى براى آنان از اين علامت منحوس نيست.
شيطان هم موجود سابقهدارى است كه نجاست او با آب درياهاى عالم پاك نمىشود. بايد هم چنين باشد چرا كه راه سقيفه بر ضد راه الهى غدير است، و طبعاً شيطان هميشه در برابر صراط مستقيم و راه خدا قرار دارد.
فراز سوم
»إِلاَّ فَرِيقاً مِنَ الْمُؤْمِنِينَ« : »مگر گروهى از مؤمنان« .
از همان روز غدير خداوند به صراحت اعلام كرده مؤمنين در اقليتاند، و اكثريت مردم در راه ولايت و صاحب غدير نخواهند بود. حتى خود ابليس در روز غدير با مشاهده آن بيعت يكصد و بيست هزار نفرى، به پيامبرصلى الله عليه وآله گفت: »ما اقَلَّ مَنْ يُبايِعُكَ عَلى ما تَقُولُ فِى ابْنِ عَمِّكَ« : »چقدر كم هستند كسانى كه طبق گفته هايت درباره پسر عمويت با تو بيعت مىكنند« !
امام باقرعليه السلام در بيان »فَرِيقاً مِنَ الْمُؤْمِنِينَ« در اين آيه مىفرمايد: »يَعْنى شيعَةُ اميرِالْمُؤْمِنينَعليه السلام«××× 1 بحار الانوار: ج 60 ص 185 و ج 37 ص 168 ح 45. ×××: »منظور شيعيان اميرالمؤمنينعليه السلام هستند« كه پيرو شيطان نيستند و نگذاشتند گمان شيطان تحقق يابد و به مرحله عمل برسد.
آيه دوم
آيه دوم »إِنَّ عِبادِى لَيْسَ لَكَ عَلَيْهِمْ سُلْطانٌ« را پيامبرصلى الله عليه وآله هنگامى تلاوت فرمود كه شيطان با شنيدن »إِلاَّ فَرِيقاً مِنَ الْمُؤْمِنِينَ« در آيه اول، به فكر بقيه افتاد. او با خود تصميم گرفت كه اگر چه اكثريت خلق با سقيفه به گمراهى كشيده مىشوند، ولى بايد به هر قيمتى شده اقليت مؤمن را هم به مخالفت خداوند وادار كرد.
اينجا بود كه به عزت و جلال خداوند قسم ياد كرد كه »لاَلْحِقَنَّ الْفَريقَ بِالْجَميعِ« : »اين گروه مؤمنين را هم به اكثريت ملحق مىكنم« .
در پاسخ پيامبرصلى الله عليه وآله اين آيه را تلاوت فرمود كه »تو را بر بندگان من راهى نيست مگر كسانى از گمراهان كه پيرو تو شوند« .
اين آيه دو فراز دارد كه هر كدام از آنها بُعدى از مسئله را روشن مىنمايد:
فراز اول
»إِنَّ عِبادِى لَيْسَ لَكَ عَلَيْهِمْ سُلْطانٌ« : »تو را بر بندگان من راهى نيست« .
منظور آن است كه در مسئله ولايت، شيطان نمىتواند مؤمن را منحرف سازد. آنان محكمتر از آن هستند كه با حيله شيطان دست از ولايت اهلبيتعليهم السلام بردارند.
امام صادقعليه السلام در بيان اين مطلب مىفرمايد: قسم به خدايى كه محمدصلى الله عليه وآله را به حق مبعوث كرد، شياطين بزرگ و كوچك بر سر مؤمنين بيش از زنبوران بر گوشت هستند. از سوى ديگر مؤمن محكمتر از كوه است چرا كه از كوه با تبر مىتوان قطعهاى جدا كرد، ولى از دين مؤمن چيزى نمىتوان جدا كرد.××× 1 بحار الانوار: ج 37 ص 164 ح 41 و ج 63 ص 256 ح 125. ×××
فراز دوم
»إِلاَّ مَنِ اتَّبَعَكَ مِنَ الْغاوِينَ« : »مگر كسانى از گمراهان كه پيرو تو شوند« .
اين قسمت آيه دقيقاً مربوط به شيعيان اهلبيتعليهم السلام است كه با پذيرفتن ولايت فرياد شيطان را بلند كردهاند. وقتى شياطين از ابليس مىپرسند: چرا چنين فرياد مىزنى؟ در پاسخ مىگويد: وَ اللَّه مِنْ اصْحابِ عَلِىٍّ! سپس آنچه باعث پيروى از شيطان در شيعيان مىشود توسط خود ابليس بيان شده كه گناهان را در چشم آنان زيبا جلوه مىدهد تا با ارتكاب آن نزد خداوند مورد غضب قرار گيرند، آنجا كه مىگويد: لاَزَّيِنَنَّ لَهُمُ الْمَعاصِىَ حَتّى ابَغِّضَهُمْ الَيْكَ.
نكته چهارم: ياران شيطان در غدير
شيطان در برابر غدير با تمام توان و قدرت ايستاد چرا كه آن برنامه را خنثى كننده تلاشهاى خود براى گمراهى مردم مىدانست. اما بدون شك فريادهايى كه در آن روز مىكشيد به خاطر احساس عجزى بود كه در برابر غدير داشت.
اينجاست كه بايد بدانيم آنان كه از غدير سقيفه را پىريزى كردند نه تنها ياران راهگشاى ابليس بودند، بلكه شيطان به آنان آفرين گفت كه راهى را كه از آن عاجز بود توسط آنان گشوده شد و توانست دريچه اميدى به روى شيطان باز كند.
در اين باره سه جمله از ابليس نقل شده كه در غدير به شياطين گفت:
انَّ اصْحابَهُ لا يَفُونَ بِما عَقَدَ عَلَيْهِمْ: اصحاب او به آنچه بر آنان پيمان بسته وفا نمىكنند.
انَّ اصْحابَهُ قَدْ وَعَدُونى انْ لا يَقِرُّوا لَهُ بِشَىْءٍ مِمّا قالَ: اصحاب او به من وعده دادهاند كه به چيزى از آنچه گفت اقرار نكنند.
انَّ الَّذينَ حَوْلَهُ قَدْ وَعَدُونى فيهِ عِدَةً وَ لَنْ يَخْلُفُونى فيها: آنان كه اطراف او هستند به من درباره او وعدهاى دادهاند كه هرگز در آن برخلاف وعده عمل نمىكنند.
اينجاست كه وقتى اميرالمؤمنينعليه السلام را براى بيعت اجبارى بردند، سلمان خطاب به عمر گفت: شهادت مىدهم كه از پيامبرصلى الله عليه وآله درباره اين آيه پرسيدم: »فَيَوْمَئِذٍ لا يُعَذِّبُ عَذابَهُ أَحَدٌ، وَ لا يُوثِقُ وَثاقَهُ أَحَدٌ«××× 1 فجر / 26 25. ×××: »در آن روز هيچكس مانند او عذاب نمىشود و هيچكس مانند او به بند كشيده نمىشود« ؛ پيامبرصلى الله عليه وآله به من خبر داد كه منظور از اين آيه تو هستى.××× 2 بحار الانوار: ج 28 ص 278 و ج 31 ص 171 ح 25. ×××
و نيز امام باقرعليه السلام در بيان اين آيه فرمود: ذاكَ الثّانى، لا يُعَذِّبُ اللَّه يَوْمَ الْقِيامَةِ عَذابَهُ احَداً: منظور از اين كسى كه عذابش از همه بالاتر است عمر است، كه خداوند در روز قيامت احدى را مانند او عذاب نمىكند.××× 3 بحار الانوار: ج 30 ص 332 331. ×××
بلكه به صريح روايات عذاب او از عذاب ابليس هم بالاتر است، چنانكه امام صادقعليه السلام در اين باره مىفرمايد: روز قيامت ابليس را در هفتاد غُل و زنجير و دومى را در صد و بيست غل و زنجير مىآورند. ابليس نگاهى به او مىكند و مىگويد: اين كيست كه خداوند عذاب او را بيش از من قرار داده در حالى كه من تمام مردم را گمراه كردهام؟! به او گفته مىشود: اين دومى است. ابليس مىپرسد: براى چه مستحق چنين عذابى شده است؟ به او گفته مىشود: به خاطر ظلم او به على.
او به دومى مىگويد: واى بر تو! آيا خبر نداشتى كه خداوند به من دستور سجده بر آدم داد ولى من سرپيچى كردم. آنگاه از او خواستم براى من سلطه بر محمد و اهلبيت او و شيعيانش قرار دهد، ولى خداوند اجازه نداد و گفت: »إِنَّ عِبادِى لَيْسَ لَكَ عَلَيْهِمْ سُلْطانٌ إِلاَّ مَنِ اتَّبَعَكَ مِنَ الْغاوِينَ« . با اين همه خواسته نفس خود را عملى كردى و اكنون در پيشگاه خلايق از تو پرسيده مىشود: اين چه برنامهاى بود كه از تو و پيروانت در مخالفت علىعليه السلام صورت گرفت؟
دومى در پاسخ ابليس مىگويد: تو به من چنين دستورى دادى. ابليس مىگويد: چرا از پروردگارت سرپيچى كردى و از من اطاعت نمودى؟ عمر در پاسخ آيه قرآن را به ياد مىآورد كه خداوند از قول ابليس آورده: »إِنَّ اللَّه وَعَدَكُمْ وَعْدَ الْحَقِّ وَ وَعَدْتُكُمْ فَأَخْلَفْتُكُمْ وَ ما كانَ لِى عَلَيْكُمْ مِنْ سُلْطانٍ« : »خدا به شما وعده حق داد، ولى من به شما وعده دادم و خلاف وعده نمودم، و مرا بر شما قدرتى نيست« !
نكته پنجم: شيطان از سقيفه تا عاشورا
اكنون جا دارد سراغى از ابليس و شياطين بگيريم كه با آن همه وحشت و ناراحتى در غدير، با ديدن سقيفه چه حالى پيدا كردند؛ تا راه طى شده غدير را با راه طى شده سقيفه از ذرهبين اعتقاد مورد بازبينى قرار داده باشيم. در اين باره سه جلوه از پشت پرده عالَم توسط معصومينعليهم السلام براى ما بيان شده است:
جلوه اول
امام باقرعليه السلام اولين مرحله را به محض قرار دادن غير اميرالمؤمنينعليه السلام در جاى آن حضرت چنين بيان مىفرمايد: هنگامى كه پيامبرصلى الله عليه وآله از دنيا رفت و مردم غير علىعليه السلام را به عنوان خليفه قرار دادند، ابليس تاج پادشاهى بر سر گذاشت و با زينت تمام بر فراز منبرى نشست. آنگاه همه لشكريانش را جمع كرد و به آنان گفت: شادى كنيد، چرا كه ديگر خدا اطاعت نخواهد شد تا امام بر حقى امور را در دست گيرد.××× 1 بحار الانوار: ج 28 ص 257. الكافى: ج 8 ص 345. تأويل الآيات: ج 2 ص 474. ×××
جلوه دوم
سلمان دومين مرحله را بعد از بيعت مردم با ابوبكر چنين نقل مىكند: آنگاه كه علىعليه السلام پيامبرصلى الله عليه وآله را غسل مىداد من از مسجد آمدم و خبرها را به او دادم كه مردم دو دستى با ابوبكر بيعت مىكنند!
حضرت پرسيد: آيا فهميدى اولين كسى كه با ابوبكر بر فراز منبر بيعت كرد چه كسى بود؟
عرض كردم: پيرمرد سالخوردهاى را ديدم كه بر عصايش تكيه داده و بر پيشانى او آثار سجده بود. او قبل از همه از منبر بالا رفت و گريه كنان در برابر ابوبكر تعظيمى كرد و گفت: خدا را شكر كه مرا نميراند تا تو را در اين مكان ديدم! دستت را باز كن تا بيعت كنم.
ابوبكر هم دستش را باز كرد و آن پيرمرد با او بيعت كرد و گفت: روزى است مانند روز آدم! سپس از منبر پايين آمد و از مسجد بيرون رفت.
سلمان مىگويد: علىعليه السلام از من پرسيد: آيا فهميدى او كه بود؟ عرض كردم: نه! ولى گفتار او مرا خوش نيامد چرا كه گويى رحلت پيامبرصلى الله عليه وآله را به مسخره گرفته بود!
حضرت فرمود: او ابليس بود، خدا او را لعنت كند. پيامبرصلى الله عليه وآله به من خبر داد كه ابليس و بزرگان اصحابش حاضر بودند آنگاه كه پيامبرصلى الله عليه وآله مرا در غدير خم به دستور خدا منصوب كرد، تا آنجا كه خبر داد بعد از آن حضرت ابليس دوباره حاضر مىشود و به عنوان اولين نفر با ابوبكر بيعت مىكند.
آنگاه پيامبرصلى الله عليه وآله در دنباله خبرش فرمود: ابليس پس از بيعت ابوبكر از مسجد خارج مىشود و شياطين را جمع مىكند. آنان در برابر او به سجده مىافتند و مىگويند: اى آقاى ما واى بزرگ ما ! تو بودى كه آدم را از بهشت بيرون كردى! او هم مىگويد: كدام امت بعد از پيامبرشان گمراه نشدند؟ هرگز! شما گمان كرديد كه مرا بر اينان راهى نيست؟ چگونه ديديد مرا هنگامى كه با آنان كارى كردم كه اطاعت على را كه خدا و رسول به آنان امر كرده بود رها كردند؟!××× 1 بحار الانوار: ج 28 ص 263. كتاب سليم: ص 145. مدينة المعاجز: ج 2 ص 243. ×××
جلوه سوم
سومين مرحله را حضرت زينبعليها السلام از اميرالمؤمنينعليه السلام در آخرين لحظات عُمر شنيده كه آن واقعه كربلاست. اميرالمؤمنينعليه السلام از قول پيامبرصلى الله عليه وآله ماجراهاى سقيفه و بعد از آن تا ماجراى عاشورا را براى دخترش نقل كرد. تا آنجا كه فرمود: دخترم تو و دختران خاندانت با خوارى به حالت اسيرى در اين شهر كوفه خواهيد بود.
آنگاه از قول پيامبرصلى الله عليه وآله چنين نقل فرمود: ابليس در آن روز )روز عاشورا( از خوشحالى به پرواز در مىآيد، و همراه همه شياطين تمام زمين را سير مىكند و در آن حال مىگويد:
اى گروه شياطين، به آنچه از فرزندان آدم مىخواستيم رسيديم و در هلاك كردن آنان به نهايت درجه دست يافتيم و بدنامى را براى آنان به يادگار گذاشتيم، مگر آنان كه به اين گروه )يعنى اهلبيتعليهم السلام( متمسك شوند.
از اين پس كار خود را به شك انداختن مردم درباره آنان و وادار كردنشان بر دشمنى آنان و عمل بر ضد آنان و دوستانشان قرار دهيد، تا گمراهى و كفر مردم مستحكم و پا برجا شود، تا آنجا كه هيچكس از آنان نجات پيدا نكند.××× 1 بحار الانوار: ج 28 ص 61 60 . كامل الزيارات: ص 266 - 259. ×××
اِخوان الشياطين
××× 2 اسرار غدير: ص 216. ×××
يكى از مطالبى كه در خطبه غدير به آن اشاره شده اينكه دشمنان اهلبيتعليهم السلام سفهاء و گمراهان و برادران شياطين و تكذيب كنندگاناند.
اندوه شيطان در غدير
××× 1 اسرار غدير: ص 72. ×××
اميرالمؤمنينعليه السلام فرمود: پيامبرصلى الله عليه وآله به من خبر داد كه: ابليس و رؤساى اصحاب او هنگام منصوب شدن من در روز غدير حاضر بودند. در آن روز، اصحاب ابليس رو به او كردند و گفتند: اين امت مورد رحمت قرار گرفتند و از گمراهى محفوظ شدند، و ديگر نه ما را و نه تو را بر آنان راهى نيست، چرا كه امام و پناه خود بعد از پيامبرشان را شناختند. ابليس با ناراحتى و اندوه از آنان جدا شد.
اميرالمؤمنينعليه السلام در ادامه كلامش فرمود: پيامبرصلى الله عليه وآله به من خبر داد: آن هنگام كه مردم بعد از وفات من بيعت تو را بشكنند، ابليس اصحابش را جمع مىكند و آنان در مقابل او به سجده در مىآيند و مىگويند:اىآقاى ما، اى بزرگِ ما، تو بودى كه آدم را از بهشت بيرون كردى!
ابليس مىگويد: كدام امت بعد از پيامبرشان گمراه نشدند؟! هرگز! شما گمان مىكنيد من بر اينان سلطه و راهى ندارم؟! چگونه ديديد مرا هنگامى كه كارى كردم تا امر خدا و پيامبر را درباره اطاعتِ على بن ابىطالب كنار گذاردند؟××× 2 كتاب سليم: ح 579 . روضه كافى: ص 343 ح 541 . ×××
بيعت شيطانى سقيفه
××× 3 غدير در قرآن: ج 2 ص 220 - 217 212 - 210. ×××
غدير همان اندازه كه يك اعتقاد بود يك دستور نيز بود. دستورى به گستردگى جوانب مختلف آن، كه مجموعهاى از ايمان و اطاعت و پيمان در يك سو و حمد و سپاس و تشكر از اين نعمت در سوى ديگرِ آن به چشم مىخورد. اين فرامين خاص كه در غدير به مردم داده شد وظايف آنان را در آن مقطع خاص به عنوان مقدمهاى براى آيندهها تعيين كرد.
بسيار جالب است كه آيات قرآن پشتيبانِ اين اوامر غديرى است كه مستقيماً در كلام پيامبرصلى الله عليه وآله بدانها استشهاد شده است. آياتى كه به اين عنوان در غدير به صورت تركيب و تضمين در كلام حضرت ديده مىشود 10 آيه است، كه يكى از آنها آيه 10 سوره فتح است:
»إِنَّ الَّذِينَ يُبايِعُونَكَ إِنَّما يُبايِعُونَ اللَّه، يَدُ اللَّه فَوْقَ أَيْدِيهِمْ. فَمَنْ نَكَثَ فَإِنَّما يَنْكُثُ عَلى نَفْسِهِ، وَ مَنْ أَوْفى بِما عاهَدَ عَلَيْهُ اللَّه فَسَيُؤْتِيهِ أَجْراً عَظِيماً«××× 1 فتح / 10. ×××: »كسانى كه با تو بيعت مىكنند در واقع با خدا بيعت مىكنند. دست خداوند بر روى دست آنان است. پس هر كس بيعت را بشكند اين شكستن بر ضرر خود اوست، و هر كس به آنچه با خدا عهد بسته وفادار باشد خداوند به او اجر عظيمى عنايت خواهد كرد« .
متن خطبه غدير در اين باره چنين است:
پيامبرصلى الله عليه وآله در خطبه غدير فرمود: الا وَ انّى عِنْدَ انْقِضاءِ خُطْبَتى ادْعُوكُمْ الى مُصافَقَتى عَلى بَيْعَتِهِ وَ اْلاِقْرارِ بِهِ، ثُمَّ مُصافَقَتِهِ بَعْدى. الا وَ انّى قَدْ بايَعْتُ اللَّه وَ عَلِىٌّ قَدْ بايَعَنى، وَ انَا آخِذُكُمْ بِالْبَيْعَةِ لَهُ عَنِ اللَّه عَزَّ وَجَلَّ: »إِنَّ الَّذِينَ يُبايِعُونَكَ إِنَّما يُبايِعُونَ اللَّه، يَدُ اللَّه فَوْقَ أَيْدِيهِمْ. فَمَنْ نَكَثَ فَإِنَّما يَنْكُثُ عَلى نَفْسِهِ، وَ مَنْ أَوْفى بِما عاهَدَ عَلَيْهُ اللَّه فَسَيُؤْتِيهِ أَجْراً عَظِيماً« :
بدانيد كه من پس از پايان خطابهام شما را به دست دادن با من به عنوان بيعت با او و اقرار به او، و بعد از من به دست دادن با خود او فرا مىخوانم. بدانيد كه من با خدا بيعت كردهام و على با من بيعت كرده است، و من از جانب خداوند براى او از شما بيعت مىگيرم. )خداوند مىفرمايد:(××× 2 داخل پرانتز به خاطر برگشت كلام از مخاطب به غايب، و تغيير مخاطب از مردم به پيامبرصلى الله عليه وآله اضافه شده است. ××× »كسانى كه با تو بيعت مىكنند در واقع با خدا بيعت مىكنند. دست خداوند بر روى دست آنان است. پس هر كس بيعت را بشكند اين شكستن بر ضرر خود اوست، و هر كس به آنچه با خدا عهد بسته وفادار باشد خداوند به او اجر عظيمى عنايت خواهد كرد« .××× 1 اسرار غدير: ص 154 بخش 9. ×××
... مَعاشِرَ النّاسِ، ما تَقُولُونَ؟ فَإِنَّ اللَّه يَعْلَمُ كُلَّ صَوْتٍ وَ خافِيَةَ كُلِّ نَفْسٍ ... ، وَ مَنْ بايَعَ فَإِنَّما يُبايِعُ اللَّه، »يَدُ اللَّه فَوْقَ أَيْدِيهِمْ« .
مَعاشِرَ النّاسِ، فَبايِعُوا اللَّه وَ بايِعُونى وَ بايِعُوا عَلِيّاً اميرَالْمُؤْمِنينَ وَ الْحَسَنَ وَ الْحُسَيْنَ وَ الائِمَّةَ مِنْهُمْ فِى الدُّنْيا وَ الْآخِرَةِ كَلِمَةً باقِيَةً؛ يُهْلِكُ اللَّه مَنْ غَدَرَ وَ يَرْحَمُ مَنْ وَفى »فَمَنْ نَكَثَ فَإِنَّما يَنْكُثُ عَلى نَفْسِهِ وَ مَنْ أَوْفى بِما عاهَدَ عَلَيْهُ اللَّه فَسَيُؤْتِيهِ أَجْراً عَظِيماً« :
اى مردم چه مىگوييد؟ خداوند هر صدايى و پنهانىهاى هر كسى را مىداند ... ، و هر كس بيعت كند در حقيقت با خدا بيعت مىنمايد، در اين بيعت دست خدا بالاى دست بيعت كنندگان است.
اى مردم، با خدا بيعت كنيد و با من بيعت نماييد و با على اميرالمؤمنين و حسن و حسين و امامان از نسل آنان در دنيا و آخرت به عنوان امامتى كه در نسل ايشان باقى است بيعت كنيد. خداوند بيعت شكنان را هلاك مىنمايد و وفاداران را مورد رحمت قرار مىدهد.
هر كس بيعت را بشكند به ضرر خويش شكسته است و هر كس وفا كند به آنچه با خدا عهد بسته خداوند به او اجر عظيمى عنايت مىفرمايد.××× 2 اسرار غدير: ص 159 بخش 11. ×××
در اينجا سه نكته قابل ذكر است:
1- بيعت الهىِ غدير و بيعت شيطانىِ سقيفه
جا دارد با سابقهاى كه از مفهوم و كيفيت بيعت در اسلام در ذهن داريم، مقايسهاى بين بيعت الهىِ غدير و بيعت سقيفه را نشان دهيم تا معلوم شود مسير اسلام از كدام شفافيت به كدام تاريكى فرو رفت.
دو بيعت در تاريخ اسلام در برابر يكديگر قرار گرفت كه هر يك مسيرى بر ضدّ ديگرى داشت: بيعت غدير و بيعت سقيفه، و همان مردمى كه در غدير بيعت كرده بودند تن به بيعت سقيفه دادند. اين جرم نابخشودنى بود كه امتى را گمراه كرد و ادامه آن تا امروز و فرداهاى اسلام آثار سوء خود را بر جاى گذاشته و مىگذارد.
اين جرم از آن جهت نابخشودنى است كه بيعت با خدا در غدير را با بيعت سقيفه شكستند، و اين در حالى بود كه نه تنها فضاى شيطانى بر سقيفه حاكم بود بلكه ابليس شخصاً در آنجا حضور يافت و بيعت بر ضد على بن ابىطالبعليه السلام را افتتاح كرد!!
2- سند شيطانى بودن سقيفه
سلمان فارسى درگير و دار غصب خلافت سرى به سقيفه و مسجد پيامبرصلى الله عليه وآله زد و ابوبكر را ديد كه بر فراز منبر پيامبرصلى الله عليه وآله نشسته و مردم با او به عنوان خليفه بيعت مىكنند. فوراً نزد اميرالمؤمنينعليه السلام بازگشت در حالى كه آن حضرت مشغول غسل بدن مبارك پيامبرصلى الله عليه وآله بود و عرضه داشت: ابوبكر هم اكنون بر فراز منبر است و مردم به اين اكتفا نمىكنند كه با يك دست او بيعت كنند بلكه با هر دو دست راست و چپ او بيعت مىكنند!!
در آن حال اميرالمؤمنينعليه السلام فرمود: اى سلمان، فهميدى اولين كسى كه بر فراز منبر با او بيعت كرد چه كسى بود؟ عرض كرد: در سقيفه بنىساعده ديدم اول كسى كه با او بيعت كرد مغيرة بن شعبه بود و سپس بشير بن سعيد و ابوعبيده جراح و عمر بن خطاب و سالم مولى ابىحذيفه و معاذ بن جبل به ترتيب با او بيعت كردند.
اميرالمؤمنينعليه السلام فرمود: درباره اينان از تو سؤال نكردم. اولين كسى كه بر فراز منبر پيامبرصلى الله عليه وآله با او بيعت كرد كه بود؟
عرض كرد: پيرمرد سالخوردهاى را ديدم كه بر عصايش تكيه داده بود و بر پيشانيش جاى سجده بود و پيش از همه پا بر پله منبر گذاشت در حالى كه گريه مىكرد و مىگفت: شكر خداى را كه مرا نميراند تا تو را در اين مكان ديدم! دستت را براى بيعت جلو بيار! ابوبكر دست خود پيش آورد و آن پيرمرد با او بيعت كرد و سپس گفت: امروز روزى است مثل روز آدم! آنگاه از منبر پايين آمد و از مسجد خارج شد.
اميرالمؤمنينعليه السلام فرمود: اى سلمان، او را شناختى؟ سلمان عرض كرد: نه، ولى طرز صحبت او مرا ناراحت كرد؛ گويى رحلت پيامبرصلى الله عليه وآله را به مسخره ياد مىكرد.
اميرالمؤمنينعليه السلام فرمود: او ابليس لعنه اللَّه است. پيامبرصلى الله عليه وآله به من خبر داده كه ابليس و بزرگان اصحابش هنگام منصوب كردن آن حضرت مرا به امر خداوند حاضر بودند كه به مردم اعلام كرد من نسبت به آنان از خودشان صاحب اختيارترم و به آنان دستور داد كه حاضران به غايبان خبر دهند.
در آنجا شياطين و مريدان ابليس رو به او كردند و گفتند: اين امت مورد رحمت قرار گرفته و از انحرافات مصون شدند، و ديگر نه تو و نه ما به آنان راهى نداريم چرا كه پناه و امام خود بعد از پيامبرشان را شناختند. ابليس محزون و افسرده از آنان جدا شد.
اميرالمؤمنينعليه السلام سپس فرمود: پيامبرصلى الله عليه وآله بعداً به من فرمود: مردم در سقيفه بنىساعده با ابوبكر بيعت مىكنند بعد از آنكه با حق ما و دليل ما انصار را مغلوب مىنمايند. سپس به مسجد مىآيند و اول كسى كه بر فراز منبر من با او بيعت مىكند ابليس به صورت پيرمرد سالخوردهاى است كه جاى سجده بر پيشانى اوست و همين سخنان را خواهد گفت.
سپس از مسجد بيرون مىرود و ياران و شياطين و بزرگان آنان را جمع مىكند. آنان در برابر او به سجده در مىآيند و مىگويند: اى آقاى ما واى بزرگ ما، تو بودى كه آدم را از بهشت بيرون كردى!! ابليس مىگويد: كدام امت بعد از پيامبر خود گمراه نشدند؟! هرگز! شما گمان كرديد كه من بر اينان قدرت و راهى ندارم؟! چگونه ديديد كارى را كه با آنان به انجام رساندم و ترك كردند آنچه خدا و رسول به آنان دستور داده بودند كه اطاعت على را نمايند!××× 1 بحار الانوار: ج 28 ص 263 262. كتاب سليم: ص 145 144. در حديث ديگرى نيز اين مطلب ذكر شده است. به بحار الانوار: ج 30 ص 155 ح 13 مراجعه شود. ×××
3- اكنون با غدير در برابر سقيفه
اينك مناسب است يك بار ديگر الهى بودن بيعت غدير را در ذهن مرور كنيم:
پيامبرصلى الله عليه وآله فرمود: انَا آخِذُكُمْ بِالْبَيْعَةِ لَهُ عَنِ اللَّه عَزَّ وَ جَلَّ« .
و فرمود: من مأمور شدهام از شما بيعت بگيرم و با شما دست بدهم براى پذيرش آنچه از سوى خدا آوردهام.
و نيز فرمود: خداوند عز و جل به من دستور داده كه از زبان شما اقرار بگيرم.
و بعد فرمود: وَ مَنْ بايَعَ فَانَّما يُبايِعُ اللَّه.
و در نهايت دستور داد و فرمود: فَبايِعُوا اللَّه.
با اين مقايسه، خدايا تو را سپاسگزاريم كه ما را از دينى كه به دست شيطان پايهگذارى شد رهانيدى و بر بيعت با خود پايدار فرمودى. چگونه از تو تشكر كنيم كه از ميان ظلمات هزار و چهارصد ساله سقيفه، چشمان دل ما را بر انوار مبارك غدير منور ساختى و دستان ناقابل ما را به بيعت با مقام ذوالجلالت و چهارده جانشينت در زمين مشرّف فرمودى؟! هدايتى به خير بزرگ در برابر شر عظيم، كه هرگز از آن باز نخواهيم گشت و به هدايت خود تا ابد افتخار خواهيم كرد.
تلاش شيطان براى اغواى شيعيان
××× 2 اسرار غدير: ص 71. ×××
امام صادقعليه السلام فرمود: هنگامى كه پيامبرصلى الله عليه وآله سخنانش را در غدير فرمود و اميرالمؤمنينعليه السلام را براى مردم نصب كرد، ابليس فريادى كشيد كه بزرگانِ گروهش نزد او جمع شدند و گفتند: اى بزرگِ ما، اين چه فريادى بود؟! ابليس گفت: واى بر شما ! امروز مانند روز عيسى است! بخدا قسم، مردم را در اين باره گمراه خواهم كرد... .
بار ديگر ابليس فريادى كشيد و بزرگان گروهش نزد او جمع شدند و گفتند: اى بزرگِ ما، اين فريادِ دوم چه بود؟! ابليس گفت: خداوند درباره گفته من آيهاى نازل كرد: »وَلَقَدْ صَدَّقَ عَلَيْهِمْ اِبْليسُ ظَنَّهُ« : »ابليس گمان خود را بر آنان به صدق رسانيد« .
سپس ابليس به سوى آسمان متوجه شد وگفت:خداوندا، به عزّت و جلالت قسم، گروههاى هدايت يافته را هم به بقيه ملحق خواهم كرد!
در اينجا پيامبرصلى الله عليه وآله - كه متوجه رفتار ابليس بود - اين آيه را از جانب خداوند تلاوت فرمود: »اِنَّ عِبادى لَيْسَ لَكَ عَلَيْهِمْ سُلْطانٌ« : »تو را بر بندگانِ واقعيِ من تسلط و راهي نيست« .
بار ديگر ابليس فريادى كشيد و بزرگان گروهش بسوى او باز گشتند و پرسيدند: اين فرياد سوم چه بود؟ ابليس گفت: بخدا قسم، از اصحاب على )كه نمىتوانم بر آنهاتسلط داشته باشم( ! ولى خداوندا، قسم به عزت و جلالت، گناهان را براى آنان )يعنى شيعيان على( زيبا جلوه خواهم داد تا با ارتكاب آن ايشان را به درگاه تو مبغوض نمايم.××× 1 بحار الانوار: ج 37 ص 165 164. ×××
حديث غدير در كلام ابليس
××× 2 اسرار غدير: ص 298. چهارده قرن با غدير: ص 112. ×××
سلمان كه چشم بصيرتش در پرتو نور ولايت اميرالمؤمنينعليه السلام فراتر از ظاهر را مىديد نقل مىكند: روزى ابليس )به صورت آدمى( عبورش به عدهاى افتاد كه به اميرالمؤمنينعليه السلام ناسزا مىگفتند. ابليس به آنان گفت: بدا به حال شما كه به مولاى خود على بن ابىطالب ناسزا مىگوييد! گفتند: تو از كجا مىدانى كه او مولاى ماست؟ ابليس گفت: از گفته پيامبرتان كه گفت: »مَنْ كُنْتُ مَوْلاهُ فَعَلِىٌّ مَوْلاهُ...« .××× 1 بحار الانوار: ج 39 ص 162 ح 1. ×××
حضور و ظهور ابليس در غدير
××× 2 واقعه قرآنى غدير: ص 31. ×××
صبح روز دوازدهم ذىالحجة در سفر حجةالوداع، با طلوع فجر نماز صبح خوانده شد. پس از آن مردم همچنان منتظر بودند تا نزديكى ظهر شد و پيامبررمى جمرات سه گانه را آغاز كرد و به ترتيب با همراهى مردم سه جمره را رمى كردند.
زمينهسازى براى غدير چنان حساب شده و منظم پيش مىرفت كه ابعاد گسترده آن هر لحظه جهت گيرى تازهاى را نشان مىداد. اكنون نوبت آن بود كه با جلوهاى بىسابقه مردم منظرهاى را كه احتمال نمىدادند به چشم خود ببينند.
آن روز مردم در مِنا كنار پيامبرصلى الله عليه وآله بودند كه چشمشان به مردى افتاد كه به ركوع و سجود مىرفت و تضرع مىنمود. كسانى كه حاضر بودند گفتند: يا رسول اللَّه! چه نماز زيبايى مىخواند! فرمود: »اين همان شيطان است كه پدر شما را از بهشت بيرون كرد« .
در اينجا علىعليه السلام با بىاعتنايى به سوى او رفت و او را محكم تكان داد به گونهاى كه استخوانهايش در هم فرو رفت. سپس فرمود: »انشاء اللَّه تو را خواهم كشت« .
شيطان پاسخ داد: تا هنگام وقت معلوم از طرف پروردگار بر قتل من قادر نخواهى بود. چرا قصد قتل مرا كردهاى؟ به خدا قسم احدى تو را مبغوض نمىدارد مگر آنكه نطفه من قبل از نطفه پدرش در رحم مادر او قرار مىگيرد. من در اموال و اولاد دشمنان تو شريك هستم. آنگاه با اشاره به آيه 64 سوره اسراء گفت: اين همان كلام خداوند عز و جل در كتاب محكمش است كه مىفرمايد: »وَ شارِكْهُمْ فِى الاَمْوالِ وَ الاَوْلادِ« : »در اموال و اولاد آنان شريك باش« . پيامبرصلى الله عليه وآله در حالى كه مردم مىشنيدندفرمود:
»يا على، راست مىگويد. كسى از قريش تو را مبغوض نمىدارد مگر زنا زاده، و كسى از انصار تو را مبغوض نمىدارد مگر يهودى، و كسى از عرب تو را مبغوض نمىدارد مگر زنا زاده، و كسى از بقيه مردم تو را مبغوض نمىدارد مگر اهل شقاوت« .
سپس لحظاتى سر مبارك را پايين انداخت، و بعد سر خود را بلند كرده فرمود: »اى انصار، فرزندان خود را بر محبت على عرضه كنيد. اگر پاسخ مثبت دادند فرزند شما هستند، و اگر نپذيرفتند فرزند شما نيستند« .××× 1 علل الشرائع: ص 142. بحار الانوار: ج 18 ص 88 و ج 27 ص 151 و ج 39 ص 174 و ج 60 ص 236. مستدرك الوسائل: ج 2 ص 39. ×××
همچنين مراجعه شود به عنوان: شيطان / آيه »وَ لَقَدْ صَدَّقَ عَلَيْهِمْ إِبْلِيسُ ظَنَّهُ فَاتَّبَعُوهُ إِلاَّ فَرِيقاً مِنَ الْمُؤْمِنِينَ« .
دشمنى شيطان با غدير
××× 2 سخنرانى استثنائى غدير: ص 245. ×××
با برنامهريزى جامع براى سخنرانى استثنائى غدير و گامهاى سخن در اين خطابه جهانى، اين پيشبينىها و آن تداركات با كيفيت و محتوايى كه خطابه غدير داشت و برنامههايى كه پس از سخنرانى انجام شد، در بهترين فرض ممكن به ثمر رسيد؛ به گونهاى كه نتايج آن براى قرنها باقى ماند و نسلهاى آينده بشريت آن را به همان عظمت تلقى كردند و نتيجه گرفتند.
جا دارد اين ثمره بزرگ غدير را از دشمن درجه يك آن بشنويم. شياطين و در رأس آنان ابليس، در ايام غدير خوب مىفهميدند كه در آن موقعيت عظيم چه راه هدايت و نجاتى براى بنىآدم تا آخرين روز دنيا پيشبينى شده است.
همين كه پيامبرصلى الله عليه وآله بر فراز منبر فرمود: »مَنْ كُنْتُ مَوْلاهُ فَهذا عَلِىٌّ مَوْلاهُ« ، ابليس فريادى كشيد و همه لشكريانش را فراخواند و به آنان گفت: »اين پيامبر كارى كرد كه اگر به نتيجه برسد هرگز خدا معصيت نخواهد شد« !
شياطين هم گفتند: امر وصايت را براى افراد معينى بعد از خود قرار داد. اين برنامه يك مسئله مستحكم شد كه هر كدام از جانشينانش از دنيا برود ديگرى به جاى او قرار مىگيرد. در واقع امروز اين مرد پيمانى بست كه هيچ كس تا روز قيامت نمىتواند آن را بشكند!××× 1 عوالم العلوم: ج 3 / 15 ص 303 141 125. بحار الانوار: ج 28 ص 256 ح 40 و ج 31 ص 637 ح 147 و ج 37 ص 168 164 135 119 و ج 63 ص 256. ×××
شادى شيطان از ارتداد مسلمين
2 روضه كافى: ص 344 ح 542 . ×××
امام باقرعليه السلام فرمود: هنگامى كه پيامبرصلى الله عليه وآله در روز غدير دست اميرالمؤمنينعليه السلام را گرفت، ابليس در بين گروهش فريادى كشيد و همه شياطينى كه در خشكى و دريا بودند نزد او گرد آمدند و گفتند: اى آقاى ما، و اى مولاى ما، چه نگرانى برايت پيش آمده است؟ ما فريادى وحشتناكتر از اين از تو نشنيده بوديم!
ابليس گفت: اين پيامبر كارى كرد كه اگر به نتيجه برسد هرگز معصيت خداوند انجام نخواهد گرفت.
شياطين گفتند: اى آقاى ما، و اى مولاى ما، تو بودى گمراه كننده آدم!!
هنگامى كه منافقين در بين خود گفتند: »پيامبر از روى هواى نفس سخنمىگويد« و يكى از آن دو نفر )ابوبكر و عمر( به ديگرى گفت: »نمىبينى چگونه چشمانش در سرش مانند مجانين مىگردد« ، هنگامى كه اين سخنان را گفتند ابليس از خوشحالى فريادى كشيد و دوستانش را جمع كرد و گفت: »شما مىدانيد كه من قبلاً گمراه كننده آدم بودهام«!؟ گفتند: آرى. ابليس گفت: »آدم عهد و پيمان را شكست ولى به خداوند كافر نشد؛ اينان عهد و پيمان را شكستند و به پيامبر كافر شدند« !!
هنگامى كه پيامبرصلى الله عليه وآله از دنيا رفت و مردم غير علىعليه السلام را براى خلافت به پا داشتند، ابليس تاج پادشاهى بر سر گذاشت و منبرى نصب كرد و بر روى آن نشست و شياطينش را جمع كرد و به آنان گفت: شادى كنيد، چرا كه تا امام قيام نكند خداوند اطاعت نمىشود××× 1 جمله آخر اين حديث در متن عربى چنين است: »لايُطاعُ اللَّهُ حَتّى يَقُومَ الإمامُ« . اين جمله احتمال دو معنى دارد: الف. تا امام بر حقى امور را به دست نگيرد خدا اطاعت نمىشود. ب. تا امامزمان عجل اللَّه فرجه قيام نكند خدا بطور كامل اطاعت نمىشود. ××× . ××× 2 اسرار غدير: ص 70. روضه كافى: ص 344 ح 542 . ×××
شركت شيطان در عدم قبول ولايت
××× 3 غدير در قرآن: ج 2 ص 250 249 237 236. ×××
يكى از آياتى كه در خطبه غدير به صورت ضمنى آمده و در مورد امتحان همه جانبه خداست، آيه 179 سوره آل عمران است:
»ما كانَ اللَّه لِيَذَرَ الْمُؤْمِنِينَ عَلى ما أَنْتُمْ عَلَيْهِ حَتَّى يَمِيزَ الْخَبِيثَ مِنَ الطَّيِّبِ وَ ما كانَ اللَّه لِيُطْلِعَكُمْ عَلَى الْغَيْبِ وَ لكِنَّ اللَّه يَجْتَبِى مِنْ رُسُلِهِ مَنْ يَشاءُ، فَآمِنُوا بِاللَّه وَ رُسُلِهِ وَ إِنْ تُؤْمِنُوا وَ تَتَّقُوا فَلَكُمْ أَجْرٌ عَظِيمٌ« :
»خداوند مؤمنين را به حال خود رها نخواهد كرد تا آنكه خبيث را از پاكيزه جدا كند، و خداوند شما را بر غيب مطلع نمىكند، ولى خدا از پيامبرانش هر كس را بخواهد انتخاب مىكند. پس به خدا و پيامبرانش ايمان آوريد، و اگر ايمان آوريد و تقوى پيشه كنيد براى شما اجر عظيمى خواهد بود« .
پيامبرصلى الله عليه وآله هم در خطبه غدير مىفرمايد: مَعاشِرَ النّاسِ، انَّ اللَّه عَزَّ وَ جَلَّ لَمْ يَكُنْ لِيَذَرَكُمْ عَلى ما أَنْتُمْ عَلَيْهِ حَتَّى يَمِيزَ الْخَبِيثَ مِنَ الطَّيِّبِ، وَ ما كانَ اللَّه لِيُطْلِعَكُمْ عَلَى الْغَيْبِ:
اى مردم، خداوند عز و جل شما را به حال خود رها نخواهد كرد تا آنكه خبيث را از پاكيزه جدا كند، و خداوند شما را بر غيب مطلع نمىكند.××× 1 اسرار غدير: ص 150 بخش 6 . ×××
آنچه در اينجا و در حاشيه مسئله طيب و خبيث و طهارت مولد و خبث ولادت لازم به ذكر است شركت شيطان در مسئله نطفه است. شركت شيطان در عمل انسان كه به شريك بودن او در آن عمل باز مىگردد از عوامل قطعى در خباثت است و در عدم پذيرش ولايت اهلبيتعليهم السلام اثر يقينى دارد.
خداوند در قرآن به صراحت مىفرمايد: »وَ شارِكْهُمْ فِى الْأَمْوالِ وَ الْأَوْلادِ«××× 2 اسراء / 64 . ×××، و بايد ديد آثار اين شرك شيطان در كجا ظاهر مىشود.
براى حذر از شركت شيطان از لسان خود او شنيدن بياد ماندنىتر است، چرا كه او خوب از كار خود و تأثير آن آگاه است و سماجتى عجيب بر آن دارد. روزى ابليس در برابر اميرالمؤمنينعليه السلام ظاهر شد و گفت: من با دشمنان تو در اموال و اولاد شركت كردهام!××× 1 بحار الانوار: ج 27 ص 251. ××× و در مقابل گفت: به خدا قسم با احدى از محبينت در مادرشان شريك نشدهام!××× 2 بحار الانوار: ج 18 ص 88 . ×××
و روزى ديگر به آن حضرت گفت: اى پسر ابىطالب، كسى نيست كه تو را مبغوض بدارد مگر اينكه با پدرش در رحم مادرش و در فرزند و مالش شريك بودهام.
كتاب خدا را خواندهاى كه مىفرمايد: »وَ شارِكْهُمْ فِى الْأَمْوالِ وَ الْأَوْلادِ ...« .××× 3 بحار الانوار: ج 39 ص 178 ح 21. ×××
از مسايل پيچيده خلقت كيفيت شركت شيطان در انعقاد نطفه است كه نتيجهاش خبث ولادت مىشود. در اين باره دو حديث در دو جهت مىآوريم:
امام باقرعليه السلام درباره زنا مىفرمايد: وقتى مردى زنا مىكند شيطان هم شركت مىكند و هر دو با هم عمل را انجام مىدهند در حالى كه يك نطفه است و فرزند از آن به وجود مىآيد و شركت شيطان مىشود.××× 4 وسائل الشيعة: ج 20 ص 312. ×××
امام صادقعليه السلام درباره موارد غير زنا نيز از حضور شيطان بر حذر مىدارد و مىفرمايد: هر گاه مردى به همسرش نزديك شود و براى عمل زناشويى كنار او قرار گيرد شيطان در آنجا حاضر مىشود. اگر نام خدا را بر زبان آورد شيطان از او دور مىشود، ولى اگر بدون ذكر نام خدا كار را انجام دهد شيطان شركت مىكند، و عمل زناشويى از هر دو با هم واقع مىشود در حالى كه نطفه يكى است.
از امام صادقعليه السلام پرسيدند: اين از كجا معلوم مىشود؟ فرمود: از حب و بغض ما.××× 5 وسائل الشيعة: ج 20 ص 113. ×××
نمونه ديگرى كه شركت شيطان در اموال و اولاد را با هم ترسيم مىكند و ثمره شوم آن را گوشزد مىنمايد، كلام اميرالمؤمنينعليه السلام است كه مىفرمايد: ابوبكر و عمر حق ما را غصب كردند و با آن كنيزانى خريدند و زنها را به ازدواج در آوردند. بدانيد كه ما شيعيانمان را از جهت حقوقمان حلال قرار داديم تا ولادتشان طيب باشد. يعنى اموال اهلبيتعليهم السلام كه غصب شده و قيمت كنيزان و مهريه زنان قرار داده شده اين ازدواج را مشوّه ساخته و ولادت آنان را از اين جهت هم ناپاك ساخته است.××× 1 بحار الانوار: ج 27 ص 147 ح 7. ×××
شيطان در خطبه غدير
××× 2 غدير در قرآن: ج 2 ص 135 35. واقعه قرآنى غدير: ص 92. ×××
پيامبرصلى الله عليه وآله در چند فراز از خطبه غدير نام شيطان را بردند:
1- در فرازى از بخش اول خطبه غدير نام شياطين را برده و خداوند را هلاك كننده آنان معرفى فرمود:
قاصِمُ كُلِّ جَبّارٍ عَنيدٍ، وَ مُهْلِكُ كُلِّ شَيْطانٍ مَريدٍ.
در هم شكننده هر زورگوى با عناد، و هلاك كننده هر شيطان سر پيچ و متمرّد.
2- در فرازى از بخش چهارم خطبه غدير، با يادى از حضرت آدمعليه السلام و ماجراى او با شيطان، مردم را متوجه دو نكته بزرگ نمود. از يك سو حسد شيطان را يادآور شد و هشدار داد كه مبادا درباره علىعليه السلام حسد ورزيد كه اعمالتان نابود شود. از سوى ديگر لغزش حضرت آدمعليه السلام را با اين عنوان مطرح كرد كه او با يك خطا از بهشت رانده شد در حالى كه صفوة اللَّه بود، و متذكر شد كه شما هر لحظه در معرض لغزش و خطا قرار داريد در حالى كه مقام شما از حضرت آدمعليه السلام بسيار پايينتر است و در ميان شما دشمنان خدا وجود دارند.
مَعاشِرَ النّاسِ، اِنَّ اِبْليسَ اَخْرَجَ آدَمَ مِنَ الْجَنَّةِ بِالْحَسَدِ، فَلا تَحْسُدُوهُ فَتَحْبِطَ اَعْمالُكُمْ وَ تَزِلَّ اَقْدامُكُمْ، فَإِنَّ آدَمَ اُهْبِطَ إلَى الاَرْضِ بِخَطيئَةٍ واحِدَةٍ، وَ هُوَ صَفْوَةُ اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ، وَ كَيْفَ بِكُمْ وَ اَنْتُمْ اَنْتُمْ وَ مِنْكُمْ اَعْداءُ اللَّهِ:
اى مردم، شيطان آدم را با حسد از بهشت بيرون كرد. مبادا به على حسد كنيد كه اعمالتان نابود شود و قدمهايتان بلغزد. آدم به خاطر يك خطا به زمين فرستاده شد در حالى كه انتخاب شده خداوند عز و جل بود، پس شما چگونه خواهيد بود در حالى كه شماييد و در بين شما دشمنان خدا هستند.
3- پيامبرصلى الله عليه وآله در دنباله سخن خود در بخش پنجم خطبه غدير با يادى از حضرت آدمعليه السلام و ماجراى او با شيطان، مردم را متوجه دو نكته بزرگ نمود. از يك سو حسد شيطان را يادآور شد و هشدار داد كه مبادا درباره علىعليه السلام حسد ورزيد كه اعمالتان سقوط كند.
از سوى ديگر لغزش حضرت آدمعليه السلام را با اين عنوان مطرح كرد كه او با يك خطا از بهشت رانده شد در حالى كه صفوة اللَّه بود، و متذكر شد كه شما هر لحظه در معرض لغزش و خطا قرار داريد در حالى كه مقام شما از حضرت آدمعليه السلام بسيار پايينتر است و در ميان شما دشمنان خدا وجود دارند.
به عنوان تكميل در مورد عذاب ابليس در قيامت و البته مقايسه عذاب او با عذاب عمر بن خطاب در حديث چنين آمده است:
روز قيامت ابليس را مىآورند در حالى كه با يك افسار آتشين بر او لجام زدهاند، ولى دومى را مىآورند در حالى كه با دو افسار آتشين بر او لجام زدهاند. ابليس نزد او مىرود و فرياد مىزند و مىگويد: مادر به عزايت بنشيند، تو كيستى؟ من كسى هستم كه اولين و آخرين را گول زدم ولى با يك افسار بسته شدهام در حالى كه تو با دو افسار بسته شدهاى؟!
دومى مىگويد: من كسى هستم كه هر دستورى دادم اطاعت شدم در حالى كه خداوند دستور مىداد و مورد عصيان و سرپيچى قرار مىگرفت.××× 1 كتاب سليم: ص 165 164. ×××
غدير روز شناخت شياطينِ انس و ياوران ابليس
××× 2 غدير در قرآن: ج 3 ص 311 309. ×××
دشمنان غدير به طور جدى در آيات قرآن مطرح شدهاند، و پيامبرصلى الله عليه وآله به صراحت آياتى از قرآن را به آنان تفسير كرده است. در اين باره مىتوان 21 عنوان از آيات غدير استخراج نمود، كه از جمله آنها »روز شناخت شياطينِ انس« و »روز شناخت ياوران ابليس« است:
غدير آن روزى است كه شياطين در پوست انسان خود را نشان دادند، در حالى كه سعى در مخفى كارى حال خود داشتند و خود را به پيامبرصلى الله عليه وآله بسيار نزديك نشان مىدادند.
آن روز با نزول آيه »وَ كَذلِكَ جَعَلْنا لِكُلِّ نَبِىٍّ عَدُوًّا شَياطِينَ الْإِنْسِ وَ الْجِنِّ يُوحِى بَعْضُهُمْ إِلى بَعْضٍ زُخْرُفَ الْقَوْلِ غُرُوراً«××× 3 انعام / 112. ××× بر همه معلوم شد كه چه آتشى زير خاكستر براى اسلام تدارك فتنه مىبيند.
همچنين غدير روز شناسايى كسانى بود كه ابليس چشم اميد بدانان داشت و در آرزوى يارى آنان لحظهشمارى مىكرد، تا آنجا كه گمان خود را بر آنان عملى كرد و مصداق »وَ لَقَدْ صَدَّقَ عَلَيْهِمْ إِبْلِيسُ ظَنَّهُ«××× 1 سبأ / 20. ××× شدند، در حالى كه گروه »إِنَّ عِبادِى لَيْسَ لَكَ عَلَيْهِمْ سُلْطانٌ«××× 2 حجر / 42. ××× همچنان ستبر و استوار راه خود را ادامه دادند.
فرياد شيطان در غدير
××× 3 اسرار غدير: ص 69 . ×××
امام باقرعليه السلام فرمود: ابليس چهار مرتبه فرياد بلند كشيده است: روزى كه مورد لعن خداوند قرار گرفت، روزى كه از آسمانها به زمين فرستاده شد، روزى كه پيامبرصلى الله عليه وآله مبعوث شد، روز غدير خم )كه اميرالمؤمنينعليه السلام منصوب شد( .××× 4 بحار الانوار: ج 37 ص 121. ×××
فريب ابليس در خطبه غدير
××× 5 اسرار غدير: ص 216. ×××
پيامبرصلى الله عليه وآله در خطبه غدير و در حاشيه شناخت ائمه ضلال به عموم مردم متذكر شدند كه از خود مطمئن نباشيد و از هواى نفس و فريب شيطان در حذر باشيد، و بدانيد كه اگر من از دنيا رفتم يا كشته شدم اين احتمال وجود دارد كه نه تنها گمراه شويد بلكه عقبگرد كنيد و به جاهليت برگرديد.
نااميدى ابليس و شياطين در غدير
××× 6 غدير در قرآن: ج 1 ص 347. ×××
از جمله آياتى كه در غدير بر پيامبرصلى الله عليه وآله نازل شده اين آيه است:
»الْيَوْمَ يَئِسَ الَّذِينَ كَفَرُوا مِنْ دِينِكُمْ فَلا تَخْشَوْهُمْ وَ اخْشَوْنِ الْيَوْمَ أَكْمَلْتُ لَكُمْ دِينَكُمْ وَ أَتْمَمْتُ عَلَيْكُمْ نِعْمَتِى وَ رَضِيتُ لَكُمُ الْإِسْلامَ دِيناً«××× 7 مائده / 3. ×××:
»امروز كسانى كه كافر شدند از تخريب دين شما نااميد شدند، پس از آنان نترسيد و از خدا بترسيد. امروز دين شما را كامل كردم و نعمتم را بر شما تمام نمودم و اسلام را به عنوان دين شما راضى شدم« .
آنچه در اينجا قابل ذكر است اينكه يأس و نااميدى دشمنان اسلام كه در آيه آمده تا آنجا پيش رفت كه ابليس و شياطين - كه پايه گذاران كفرو نفاق در جهانند - اهميت و ارزش اعلان چنين ولايتى در غدير را دريافتند، و در بين خود از اين شكست فرياد بر آوردند.
اصحاب ابليس به او گفتند: اين امت مورد رحمت قرار گرفتند و از گمراهى محفوظ شدند و ديگر نه ما را و نه تو را بر آنان راهى نيست، چرا كه امام و پناه خود بعد از پيامبرشان را شناختند.××× 1 كتاب سليم: ص 579 . الكافى )روضه( : ج 8 ص 343 ح 541 . ×××
ابليس هم به آنان گفت: اين پيامبر كارى كرد كه اگر به نتيجه برسد هرگز معصيت خداوند انجام نخواهد گرفت.××× 2 الكافى )روضه( : ج 8 ص 344 ح 542 . ××× اين گونه كه او سخن گفت برنامه مستحكمى را پيشبينى كرد كه هر كدام از جانشينانش از دنيا برود ديگرى جاى او را خواهد گرفت.××× 3 بحار الانوار: ج 37 ص 168 120. عوالم العلوم: ج 3 / 15 ص 135 125. ×××
مىبينيم كه ابليس و شياطين كه انواع راههاى گمراهى مردم را تجربه كردهاند، چگونه از اهميت برنامه پيامبرصلى الله عليه وآله آگاهند و در صورت اجراى آن خود را شكست خورده مىيابند.
و لذا ابليس به يارانش گفت: اصحاب پيامبر به من وعده دادهاند كه به هيچ يك از گفتههاى او اقرار نكنند و آنان هرگز اين پيمان خود را نمىشكنند.××× 4 بحار الانوار: ج 37 ص 168 120. عوالم العلوم: ج 3 / 15 ص 135 125. ×××
در نگاهى ديگر آن قدر مردم را وسوسه مىكند و به سوى ضلالت سوق مىدهد كه بعد از غصب خلافت توسط سقيفه به يارانش مىگويد: چگونه ديديد مرا هنگامى كه كارى كردم تا امر خدا و پيامبر را درباره اطاعت على بن ابىطالب كنار گذاردند!××× 1 الكافى )روضه( : ج 8 ص 343 ح 541 . كتاب سليم: ص 579 . ×××
اين گفتههاى شيطان و اقدامات او حاكى از آن است كه شأنيت و اقتضاى آن برنامه الهى يأس همه دشمنان اسلام بوده است، ولى اگر مانعى بر سر راه آن ايجاد شود طبيعى است كه آن يأسهاى دشمنان به اميد تبديل خواهد شد.
وحشت شياطين در غدير
××× 2 اسرار غدير: ص 68 . واقعه قرآنى غدير: ص 131. اسرار غدير: ص 70. ×××
ابليس و دار و دستهاش - اين دشمنان سختكوش انسان - »غدير« را هولناكترين مقطع براى خود به حساب آوردند. آنان واهمه داشتند كه پس از غدير، راه گمراهىِ انسانها بسته شود. به همين جهت در آن روز، بسيار محزون بودند و فريادشان بلند بود.
ولى شياطين انسى به فرياد ابليس و گروهش رسيدند و در همان غدير وعدههايى به او دادند و نقشههايى كشيدند و توطئههايى نمودند كه آن حزن و اندوه و فريادهاى شيطان يكباره تبديل به خوشحالى و سرور گرديد.
هنگامى كه پس از رحلت پيامبرصلى الله عليه وآله اجراى دقيق آن نقشهها را در سقيفه ديدند سر از پا نمىشناختند، و ابليس )بزرگِ شياطين( در آن روز تاجگذارى كرد و دستور شادى و سرور رسمى به گروهش داد.
از سوى ديگر افشاى عكسالعملها و اقدامات شياطين ابليسى و شياطين انسى، از مهمترين بخشهاى موضوع غدير به شمار مىآيد، زيرا در سايه آن به آسانى مىتوان دريافت كه آنچه پس از رحلت پيامبرصلى الله عليه وآله به وقوع پيوست و آن طور كه مردم زحماتِ يك عمر آن حضرت و آن خطابه عظيم در غدير را ناديده گرفته و به فراموشى سپردند، هرگز بدون پايهريزى و برنامههاى قبلى انجام نگرفته بود و شياطين و منافقين آخرين تلاشهاى خود را در اين زمينه انجام داده بودند.
در غدير، هم ابليس و گروهش عزا گرفته بودند، و هم منافقين در هالهاى از يأس و نااميدى به سر مىبردند، و توطئههاى خود را نقش بر آب مىديدند.
هم شيطان و شياطينش در فكر راهى تازه براى گمراهى امت و به جهنم كشاندن مسلمين بودند، و هم كافرانِ به ظاهر مسلمان چارهاى براى بازگشت و عقب گرد به دوران جاهليت واحياى دوباره كفر و شرك و الحاد جستجو مىكردند.
آنچه در اين قسمت از تاريخ تكان دهنده است اينكه در غدير، شياطين دل به منافقين بسته بودند و چشم به دست آنان و نقشههايشان داشتند و خود را از هر جهت مستأصل مىديدند.
اين منافقانِ مشرك و كافر بودند كه روى شيطان و شيطانيان را سفيد كردند، و به فرزندان خَلَف خود كه دستِ كمى از آنها نداشتند درسِ مقابله با وحى و نبوت و دستگاه الهى را دادند، و چنان نقشهاى پياده كردند كه نه فقط خود به مقاصد شومشان رسيدند، بلكه تا آخر روزگار اكثريتى از مسلمين را از راه و صراط مستقيم دوازده جانشين بر حقِّ پيامبرشان منحرف كردند و چهره خلافت اسلامى را هم نزد جهانيان مشوَّه ساختند.
پس از اتمام خطبه غدير و بيعت همگانى با اميرالمؤمنينعليه السلام و با شكست چندين توطئه منافقين، اكنون جا دارد سرى به پشت پرده غدير بزنيم و نيم نگاهى داشته باشيم به آنجا كه جز پيامبر و علىعليهما السلام نديدند. شياطين و در رأس آنان ابليس ايام غدير را در غوغايى به سر مىبردند و خوب مىفهميدند كه در آن موقعيت عظيم چه راه هدايت و نجاتى براى بنىآدم تا آخرين روز دنيا پيش بينى شده است.
آنان پيش از همه در غدير حاضر شده بودند و نتايج اين مراسم عظيم را بررسى مىكردند، و از سوى ديگر عكسالعمل گروههاى مردم را زير نظر داشتند؛ در واقع آينده بلند مدتى را مىديدند كه در آن زيباترين گونه هدايت انسان پيشبينى شده بود.
اين بود كه آن روز را هولناكترين مقطع براى خود به حساب آوردند كه اگر فرامين آن روز به مرحله عمل مىرسيد همه راههاى انحراف تا ابد بر انسانها بسته مىشد. اين را بزرگ شياطين يعنى ابليس - كه از روز اول كمر به گمراهى مردم بسته بود - بهتر از اصحابش مىفهميد.
همين كه پيامبرصلى الله عليه وآله بر فراز منبر اميرالمؤمنينعليه السلام را بر سر دست بلند كرد و فرمود: »مَنْ كُنْتُ مَوْلاهُ فَهذا عَلِىٌّ مَولاهُ ...« ابليس فريادى كشيد و همه لشكريانش را فراخواند. با اين فرياد، همه شياطين در هر جا كه بودند نزد او جمع شدند و گفتند: اى آقاى ما و اى مولاى ما ! اين چه فريادى بود؟! چه چيزى تو را اين گونه به وحشت انداخته است؟! ما تاكنون فريادى وحشتناكتر از اين از تو نشنيده بوديم.
ابليس گفت: »اين پيامبر كارى كرد كه اگر به نتيجه برسد هرگز خدا معصيت نخواهد شد«! شياطين كه سابقه ماجراى حضرت آدمعليه السلام را به خاطر داشتند گفتند: اى آقاى ما، تو همان كسى هستى كه آدم را گمراه كردى! ولى گويا از اين پس اين امت رحمت شده محفوظ از گناه خواهند بود، و ديگر تو و ما را بر اينان راهى نيست؛ چرا كه امام و پناه خود بعد از پيامبرشان به آنان شناسانده شد.
ابليس گفت: »واى بر شما، امروز شما مانند روز عيسى است! به خدا قسم مردم را درباره على گمراه خواهم كرد«!
با اينكه ابليس پاسخ اصحابش را داد ولى آنان خاك بر سر ريختند و به جزع و فزع افتادند. ابليس به آنان گفت: شما را چه شده است؟ آنان گفتند: اين چه اتفاقى بود كه رخ داد؟! ما گمان مىكرديم وقتى محمد از دنيا برود اصحاب او متفرق مىشوند، ولى مىبينيم كه امر وصايت را براى افراد معينى بعد از خود قرار داد. به خدا قسم، تو به ما اين گونه نگفته بودى. تو خبر داده بودى كه وقتى اين پيامبر از دنيا برود اصحاب او متفرق مىشوند؛ ولى اين برنامه يك مسئله مستحكم شد كه هر كدام از جانشينانش از دنيا برود ديگرى به جاى او قرار مىگيرد. امروز اين مرد پيمانى را بست كه هيچ انسانى تا روز قيامت نمىتواند آن را بشكند!
ابليس در پاسخ آنان گفت: »هرگز چنين نيست! خيالتان راحت باشد! اصحاب او به پيمانى كه از آنان گرفت وفا نمىكنند. آنان كه همراه او هستند در اين باره به من وعدههايى دادهاند كه به چيزى از آنچه گفت اقرار نكنند، و مىدانم كه هرگز در وعدهاى كه به من دادهاند تخلف نمىكنند« . با اعلام اين مطلب لشكر شيطان متفرق شدند.
اينجا بود كه آيه 20 سوره سبأ نازل شد: »وَ لَقَدْ صَدَّقَ عَلَيْهِمْ اِبْليسُ ظَنَّهُ فَاتَّبَعُوهُ اِلاّ فَريقاً مِنَ الْمُؤْمِنينَ« : »ابليس گمان خود را به باور آنان رسانيد، و جز گروهى از مؤمنين پيرو او شدند« .
با نزول اين آيه بار ديگر ابليس فريادى زد، و آنان بازگشتند و گفتند: اى آقاى ما، اين فرياد دوم چه بود؟! او گفت: واى بر شما، به خدا قسم خداوند سخن مرا در آيهاى از قرآن نقل كرد و اين آيه را نازل كرد: »وَ لَقَدْ صَدَّقَ عَلَيْهِمْ اِبْليسُ ظَنَّهُ ...« . بعد از اين خبر باز هم شياطين متفرق شدند.
ابليس به دقت ناظر حركات منافقين بود. وقتى با منصوب شدن اميرالمؤمنينعليه السلام گروهى از آنان گفتند: »از روى هواى نفس سخن مىگويد« ، و نيز عمر به ابوبكر گفت: »آيا چشمانش را نمىبينى كه در سرش مانند ديوانگان مىچرخد« ، ابليس از خوشحالى فرياد ديگرى زد و بار ديگر دار و دستهاش را جمع كرد و به آنان گفت: »مىدانيد كه من قبلاً گمراه كننده آدم بودهام«؟ گفتند: آرى. گفت: »آدم پيمان را شكست ولى به خدا كافر نشد، اما اينان هم پيمان را شكستند و هم به پيامبر كافر شدند« !
ابليس كه از نقل سخن خود در آيهاى از قرآن كريم خرسند بود، با شنيدن »اِلاّ فَريقاً مِنَ الْمُؤْمِنينَ« سخت برآشفت. پس سرش را به سوى آسمان بلند كرد و خطاب به خداوند گفت: »قسم به عزت و جلالت، اين گروه مؤمن را هم به بقيه ملحق خواهم كرد« !
در اينجا آيه 42 سوره حجر نازل شد و پيامبرصلى الله عليه وآله كه شاهد گفتگوى ابليس با لشكريانش بود، اين آيه را خطاب به ابليس تلاوت فرمود: »اِنَّ عِبادى لَيْسَ لَكَ عَلَيْهِمْ سُلْطانٌ ...« : »تو را بر بندگان واقعى من راهى نيست« .
پس از اين ماجراها دار و دسته ابليس متفرق شدند، اما او بار ديگر فريادى زد و آنان بازگشتند و گفتند: اى آقاى ما، اين فرياد سوم چه بود؟! او گفت: »به خدا قسم، به خاطر اصحاب على!« آنگاه ابليس در حضور شياطين خطاب به خداوند گفت: »يا رب، قسم به عزت و جلالت، چنان معاصى و گناهان را براى آنان زيبا جلوه دهم كه مرتكب آن شوند، و اين گونه آنان را نزد تو مبغوض نمايم« .
ابليس كه همچنان در منظر پيامبرصلى الله عليه وآله قرار داشت، و رفتار او زير نگاههاى پيامبرصلى الله عليه وآله بود، براى آنكه مردم او را ديده و سخن او را شنيده باشند به صورت پيرمردى نزد پيامبرصلى الله عليه وآله آمد و به طعنه گفت: »اى محمد، چقدر كم هستند آنان كه با تو بر سر آنچه درباره پسر عمويت گفتى بيعت مىكنند«! و اين اشارهاى بود به آنچه بسيارى از آن جمعيت در دل داشتند و از اظهار آن خوددارى مىكردند.××× 1 كتاب سليم: ص 145. الكافى: ج 8 ص 345. تفسير القمى: ج 2 ص 201. تأويل الآيات: ج 2 ص 474 473 ح 6 5 . تفسير العياشى: ج 2 ص 301 ح 111. الاقبال: ج 2 ص 249. شرح الاخبار: ج 2 ص 236. مدينة المعاجز: ج 2 ص 243. بحار الانوار: ج 28 ص 256 ح 40 و ج 31 ص 637 ح 147 و ج 37 ص 168 164 135 119 و ج 63 ص 256. عوالم العلوم: ج 3 / 15 ص 303 141 135 125. ×××
پانویس
- ↑ انعام / ۱۱۲. غدير در قرآن: ج ۲ ص ۳۷۴ - ۳۸۱.
- ↑ اسرار غدير: ص ۱۵۱ بخش ۷.
- ↑ حجر / ۴۲.
- ↑ بحار الانوار: ج ۴۱ ص ۱۴۹.
- ↑ بحار الانوار: ج ۱ ص ۱۱۶ ح ۸ و ج ۳۳ ص ۱۷۰.
- ↑ بحار الانوار: ج ۱۳ ص ۲۱۲ ح ۵ و ج ۳۰ ص ۱۸۶ ح ۴۵ و ج ۳۱ ص ۶۰۱ ح ۴۱. در روايات بسيارى «حَبْتَر» كنايه از ابوبكر و «زَريق» كنايه از عمر آمده است.
- ↑ بحار الانوار: ج ۳۰ ص ۴۹۵.
- ↑ بحار الانوار: ج ۳۷ ص ۱۶۸ ۱۲۰. عوالم العلوم: ج ۳ / ۱۵ ص ۱۳۵ ۱۲۵.
- ↑ الاختصاص: ص ۲۷۴ ۲۷۳. خرائج: ج ۲ ص ۸۰۶ . المحتضر: ص ۱۵. مدينة المعاجز: ج ۳ ص ۸ . بحار الانوار: ج ۶ ص ۲۳۱ و ج ۲۲ ص ۵۵۱ و ج ۲۷ ص ۳۰۴ و ج ۲۸ ص ۳۰۹ و ج ۲۹ ص ۲۹ ۲۱ و ج ۳۰ ص ۱۸۲ و ج ۳۱ ص ۶۱۶ ۵۹۶ و ج ۴۱ ص ۲۲۹.
- ↑ كتاب سليم: ص ۲۳۵.
- ↑ بحار الانوار: ج ۲۰ ص ۳۳۳.
- ↑ بحار الانوار: ج ۳۷ ص ۱۷۳ ۱۷۲ ۱۶۰ ۱۵۴ ۱۳۹ ۱۱۱.
- ↑ سبأ / ۲۰. غدير در قرآن: ج ۱ ص ۴۲۷ - ۴۱۴. اسرار غدير: ص ۷۲.
- ↑ حجر / ۴۲.
- ↑ كتاب سليم: ص ۱۴۵. الكافى: ج ۸ ص ۳۴۵. تفسير القمى: ج ۲ ص ۲۰۱. تأويل الآيات: ج ۲ ص ۴۷۴ ۴۷۳ ح ۶ ۵ . تفسير العياشى: ج ۲ ص ۳۰۱ ح ۱۱۱. الاقبال: ج ۲ ص ۲۴۹. شرح الاخبار: ج ۲ ص ۲۳۶. مدينة المعاجز: ج ۲ ص ۲۴۳. بحار الانوار: ج ۲۸ ص ۲۵۶ ح ۴۰ و ج ۳۱ ص ۶۳۷ ح ۱۴۷ و ج ۳۷ ص ۱۶۸، ۱۶۴، ۱۳۵، ۱۱۹ و ج ۶۳ ص ۲۵۶. عوالم العلوم: ج ۳ / ۱۵ ص ۳۰۳، ۱۴۱، ۱۲۵.
- ↑ بحار الانوار: ج ۳۷ ص ۱۲۱ و ج ۶۰ ص ۲۴۱.
- ↑ بحار الانوار: ج 28 ص 257.