عبرت های ماجرای حارث و سنگ آسمانی

از ویکی غدیر
نسخهٔ تاریخ ‏۲۷ سپتامبر ۲۰۲۳، ساعت ۰۹:۳۸ توسط Modir (بحث | مشارکت‌ها) (صفحه‌ای تازه حاوی «از هلاكت حارث فهرى و ماجراى سنگ آسمانى در غدير -  كه در چند قدمى پيامبر صلى الله عليه وآله اتفاق افتاد -  چند درس عبرت ‏آموز مى ‏توان گرفت: '''كسى كه دشمن ولايت و امامت است سزاوار زنده ماندن و بهره ‏مندى از نعمت‏ هاى خدا نيست.''' هلاكت حارث د...» ایجاد کرد)
(تفاوت) → نسخهٔ قدیمی‌تر | نمایش نسخهٔ فعلی (تفاوت) | نسخهٔ جدیدتر ← (تفاوت)

از هلاكت حارث فهرى و ماجراى سنگ آسمانى در غدير -  كه در چند قدمى پيامبر صلى الله عليه وآله اتفاق افتاد -  چند درس عبرت ‏آموز مى ‏توان گرفت:

كسى كه دشمن ولايت و امامت است سزاوار زنده ماندن و بهره ‏مندى از نعمت‏ هاى خدا نيست.

هلاكت حارث در چند قدمى پيامبر صلى الله عليه وآله و در حضور آن حضرت به اين معنى است كه منكر ولايت، و لو نزد پيامبر صلى الله عليه وآله هم باشد يا بالاى سر يا پايين پاى او دفن شود، اگر از مكتب و باورهاى او فاصله زيادى دارد، نزديكىِ مكانى و هم‏ زبانى فضيلتى براى او شمرده نمى شود و اثرى در دفع عذاب و كيفر از او نخواهد داشت.

قرآن از زبان حضرت ابراهيم ‏عليه السلام مى فرمايد: «فمن تبعنى فانه منّى و من عصانى فانك غفور رحيم»[۱].

هر كس از من پيروى كند از من است و هر كس نافرمانى كند تو بخشنده و مهربانى. و درباره قارون مى فرمايد:

«ان قارون كان من قوم موسى فبغى عليهم».[۲]

قارون از قوم موسى بود اما بر آنان ستم كرد.

و درباره سرنوشت نهايى و عاقبت قارون مى‏ فرمايد:

«فخسفنا به و بداره الارض». [۳] سپس ما او و خانه ‏اش را در زمين فرو برديم.

همچنين فرزند حضرت نوح‏ عليه السلام اگر چه از خاندان پيامبر و از نسل او است، ولى از آن جهت كه از راه خدا و بندگى دور است قرآن درباره ‏اش مى‏ گويد:

«قال يا نوح انه ليس من اهلك انه عمل غير صالح» . [۴]

(خداوند به نوح‏ عليه السلام) فرمود اى نوح او از اهل تو نيست او عمل غير صالح و فرد ناشايسته‏ اى است.

از على بن موسى الرضا عليه السلام روايت شده است:

او فرزند واقعى حضرت نوح ‏عليه السلام بود، ولى چون نافرمانى خدا كرد خدا فرزندى او را نفى كرد. و همين گونه است كسى از ما كه نافرمانى خدا كند؛ او هم از ما خانواده نيست.[۵]

از اين روايت فهميده مى ‏شود آنچه را خداوند متعال از حضرت نفى كرده، نفى رابطه سببى پدر و فرزندى نبوده بلكه نفى ارتباط مكتبى و معرفتى فرزند با پدر بوده است.

از اين رو ملاک رستگارى زبان، نژاد، قبيله و نزديكى مكانى نيست، چرا كه همه اينها در ابولهب بود، ولى خداوند درباره ‏اش مى ‏فرمايد:

«تبّت يدا ابى‏ لهب و تب» [۶] «بريده باد دو دست ابولهب (و مرگ بر او باد)  » .

بلكه ملاك سعادت نزديكى به مكتب و باورها و همراهى با دل و زبان و عمل است. همان گونه كه سلمان و ابوذر با اين ويژگى جزو اهل‏ بيت پيامبر عليهم السلام گرديدند و رستگار شدند.

امام سجاد عليه السلام در اين باره مى‏ فرمايد: خداوند بهشت را براى بندگان مطيع آفريده است اگر چه آنان سياه پوست باشند، و دوزخ را براى گناهكاران آفريد اگر چه از دودمان قريش باشند. [۷]

و لذا می بینیم حارث قبل از هلاكت به نماز و روزه و عبادات ديگر اعتراف كرد، ولى چون ولايت على بن ابى ‏طالب‏ عليه السلام را انكار كرد هلاک شد.

اين بدين معنى است كه اگر كسى به خدا باور داشته باشد و عبادات زيادى هم انجام دهد، ولى در برابر خدا و رسولش‏ صلى الله عليه وآله از روى دشمنى و تكبر نافرمانى كند و ولايت را نپذيرد، باور به خدا و عبادات او به تنهايى نجات بخش نخواهد بود.

همان گونه كه شيطان نيز با اعتراف به يگانگى خدا و رسالت پيامبران ‏عليهم السلام و باور به رستاخيز و عبادت چندين هزار ساله ‏اش، به خاطر تكبر در برابر خداوند و نافرمانى از دستور خدا، از رحمت خدا رانده شد و از سعادت ابدى محروم گشت. [۸]

پانویس

  1. حضرت ابراهيم‏ عليه السلام /  ۳۶.
  2. قصص /  ۷۶.
  3. قصص /  ۸۱.
  4. هود /  ۴۶.
  5. تفسير صافى: ج ۲ ص ۴۵۰.
  6. مسد /  ۱.
  7. بحار الانوار: ج ۴۲ ص ۸۲.
  8. اعراف / ۱۲ - ۱۵.