شعر غدیر

از دانشنامه غدیر

آيات در شعر غدير[۱]

شاعرانى كه براى غدير سروده ‏اند شكوفاترين نقطه آن را پشتوانه قرآنى آن تلقى كرده ‏اند، و در زيباترين سروده‏ ها -  از اشاره و رمز گرفته تا تصريح -  ذكرى از آيات غدیر به ميان آورده ‏اند. آنچه پيش روى شماست گزيده ‏اى از ابيات شعرى مربوط به غدير است كه در آنها به آيات قرآنى غدير اشاره شده است.

آيات معروفى كه همه به نزول آنها درباره غدير اعتراف دارند سه آيه است، كه در اكثر اشعار ديده مى‏ شود و در بعضى به دو آيه اشاره شده است:

«يا أَيُّهَا الرَّسُولُ بَلِّغْ ما أُنْزِلَ إِلَيْكَ مِنْ رَبِّكَ وَ إِنْ لَمْ تَفْعَلْ فَما بَلَّغْتَ رِسالَتَهُ وَ اللَّهُ يَعْصِمُكَ مِنَ النَّاسِ» .[۲]

«الْيَوْمَ أَكْمَلْتُ لَكُمْ دِينَكُمْ وَ أَتْمَمْتُ عَلَيْكُمْ نِعْمَتِى وَ رَضِيتُ لَكُمُ الْإِسْلامَ دِيناً» .[۳]

«سَأَلَ سائِلٌ بِعَذابٍ واقِعٍ لِلْكافِرينَ لَيْسَ لَهُ دافِعٌ» .[۴]

اشعار قرآنى غدير از شیعه و غير شيعه است، و شكى نيست كه اشعار مربوط به غير شيعه اقرارى از سوى آنان تلقى مى‏ شود.

اين اشعار در چهار زبانِ فارسى، عربى، اردو و تركى است و مى‏ توان به هفت موضوع تقسيم كرد:

۱. شعرهايى با اشاره كلى به آيات غدير

۲. شعرهايى با اشاره به آيه تبليغ

۳. شعرهايى با اشاره به آيه اکمال

۴. شعرهايى با اشاره به آيه «سئل سائل»

۵ . شعرهايى با اشاره به دو آيه تبلیغ و اكمال

۶ . شعرهايى با اشاره به دو آيه اكمال و «سأل سائل»

۷. شعرهايى با اشاره به سه آيه تبليغ و اكمال و «سأل سائل»

اميرالمؤمنين‏ عليه السلام و شعر غدير[۵]

چه زيباست كه صاحب غدير درباره غديرش بسرايد و ما گوش به نواى جانفزاى او بسپاريم. اما جالب‏ تر آن است كه بدانيم اين اشعار در پاسخ به نماينده سقیفه است كه خواست فخرى بفروشد و سَرى بلند كند. معاويه به حضرت نامه ‏اى نوشت و در آن يادآور شد كه من فضايل بسيارى دارم. از جمله اينكه در اسلام پادشاه شده‏ ام!!

وقتى حضرت نامه او را خواند فرمود: آيا پسر هند جگرخوار فضايل خود را به رخ من مى‏ كشد؟ در پاسخ او اين اشعار را بنويسيد. سپس حضرت اشعارى سرودند كه وجوب ولایت در غدير را در آن بيان كردند، و رضايت امت در امر ولايت را گوشزد كردند، و با خطابى قاطع در آخر آن اشاره كردند كه هر كس نمى ‏پذيرد جا دارد از غصه بميرد!

قسمتى از سروده مولى چنين است:

وَ اَوْجَبَ لى وِلايَتَهُ عَلَيْكُمْ

رَسُولُ اللَّهِ يَوْمَ غَديرِ خُمٍّ

وَ اَوْصانِى النَّبِىُّ عَلَى اخْتِيارٍ

لاُمَّتِهِ رِضىً مِنْكُمْ بِحِلْمى

اَلا مَنْ شاءَ فَلْيُؤْمِنْ بِهذا

وَ اِلاّ فَلْيَمُتْ كَمَداً بَغَمٍّ[۶]

يعنى: پيامبرصلى الله عليه وآله در روز غدير خم ولايت خود نسبت به شما را براى من نيز واجب كرد. پيامبرصلى الله عليه وآله مرا در صاحب اختيارى امت وصى خود قرار داد، و اين با رضايت شما به حكم من بود. آگاه باشيد! هر كس مى ‏خواهد به اين مطلب ايمان آورد و گرنه از غصه بميرد![۷]

بولس سلامه مسيحى[۸]

يكى از جلوه ‏هاى زيبا در مورد غدير، غديريه‏ گويى بولس سلامه مسيحى است! او در ديوان اشعار خود شعرى سروده و در آن به غدير اشاره كرده است:

عيدک العيد يا على

عاد من حجةالوداع الخطير

ولفيف الحجيج موج بحور

لجة خلف كانتشار الغي

-م صبحاً فى الفدفد المغمور

بلغ العائدون بطحاء خمٍّ

فكأنَّ الركبان فى التنور

عرفوه غدير خم و ليس الغ

ور إلاّ ثمالة من غدير

جاء جبريل قائلاً: يا نبى

اللَّه بلِّغ كلام ربّ مجير

أنت فى عصمة من الناس فانثر

بينات السماء للجمهور

وأذِعها رسالة اللَّه وحياً

سرمدياً وحجة للعصور

ما دعاهم طه لأمر يسير

وصعيد البطحاء وهج حرور

وارتقى منبر الحدائج طه

يشهر السمع للكلام الكبير

أيها الناس إنما اللَّه مولا

كم ومولاى ناصرى ومجيرى

ثم إنى وليُّكم منذ كان ال

-دهر طفلاً حتى زوال الدهور

يا إلهى من كنت مولاه حقاً

فعلىٌ مولاه غير نكير

يا إلهى والِ الذين يوالون اب

-ن عمى وانصر حليف نصيرى

كن عدوّاً لمن يعاديه واخذل

كل نكس وخاذل شرير

قالها آخذاً بضبع على

رافعاً ساعد الهمام الهصور

لاح شَعر الإبطين عند اعتن

-اق الزند للزند فى المقام الشهير

بثَّ طه مقاله فى على

واضحاً كالنهار دون ستور

لا مجاز و لا غموض و لبس

يستحثّ الأفهام للتفسير

فأتاه المهنِّئون عيون ال

قوم يبدون آية التوقير

جاءه الصاحبان يبتدران الق

-ول طلاّ على حقاق العبير

بتَّ مولى للمؤمنين هنيئاً

للميامين بالإمام الجدير

هنّأتْه أزواج أحمد يتلوهنَّ

رتل من الجميع الغفير

عيدك العيد يا على فان يص

-مت حسود أو طامس للبدور

تاريخچه شعرِ غدير[۹]

در ميان وقايع اسلام، تنها واقعه غدير است كه از همان لحظات وقوع قطعه شعرى به عنوان سند دائمى ضميمه آن است. شعر با وزن و قافيه ‏اى كه دارد مدرك ماندگارى در پرونده غدير است كه سينه به سينه حفظ شده، و با توجه به اهميت ادبى آن در كتاب‏ ها ثبت گرديده است. در طول تاريخ در كنار اسناد و مدارك حديثى و تاريخى، شعر غدير كه توسط شعراى قرن‏ هاى مختلف سروده شده در حفظ اين ماجرا اثر به سزايى داشته است.

نكته شعر اين است كه توانسته غدير را در كتاب‏ها و محافلى حاضر كند كه با روش ‏هاى ديگر ممكن و يا لااقل آسان نيست. بسيارى از كتب ادبى كه حتى در مواردى مؤلفانشان مخالف ولايت اهل‏بيت‏ عليهم السلام بوده‏ اند، به عنوان يک قطعه جالب ادبى از شاعرى توانا شعر غدير را نقل كرده ‏اند. همچنين بسيارى از مردم كه براى مطالعه و شنيدن متون علمى وقت و حوصله كافى ندارند، گاهى در قطعه ‏اى از شعر معارف غدير را مى ‏يابند.

غدير در زبان‏ هاى شاعرانه متفاوت

طى چهارده قرن، مسئله غدير در قالب اشعار عربى، فارسى، اردو، تركى و غير آن به نظم كشيده شده است. اولين قدم را شاعر زبردست عرب حسّان بن ثابت برداشت و با اجازه رسمى پيامبرصلى الله عليه وآله در حضور مردم اشعارى را كه در غدير خم درباره واقعه آن سروده بود خواند.

همچنين اميرالمؤمنين على‏ عليه السلام درباره غدير شعرى سروده ‏اند. چند تن از اصحاب پيامبرصلى الله عليه وآله و نير عده ‏اى از اصحاب ائمه‏ عليهم السلام اشعارى درباره غدير دارند، كه از جمله آنان قيس بن سعد بن عباده، سيد حميرى، كميت اسدى، دعبل خزاعى و ابوتمام است.

عده‏اى از علماى بزرگ نيز كه قريحه شعرى داشته ‏اند اشعار رسايى درباره غدير سروده ‏اند، كه از جمله آنان شريف رضى، سيد مرتضى، قطب راوندى، حافظ برسى، شيخ كفعمى، شيخ بهايى، شيخ كرَكى، شيخ حر عاملى، سيد على خان مدنى و شيخ محمدحسين غروى اصفهانى كمپانى است.

شعراى زبردستى چون ابن‏ رومى، وامق نصرانى، حمانى، تنوخى، ابوفراس حمدانى، بشنوى كردى،كشاجم،ناشى صغير، صاحب بن عباد، مهيار ديلمى، ابوالعلاء معرى، اقساسى، ابن ‏عرندس، ابن ‏عودى، ابن‏ داغر حلى، بولس سلامه مسيحى از شعراى عرب نيز درباره غدير شعر سروده ‏اند.

گذشته از شعراى عرب، شاعران پارسى‏گوى و اردو زبان و ترك زبان نيز سهم به سزايى در نظم محتواى غدير و حفظ و نشر آن در قالب شعر داشته ‏اند.

جلوه‏ هاى شعرى در ادبيات غدير

عده‏ اى از شعرا داستان غدير را به صورت مفصل يا مختصر در قالب شعر آورده ‏اند. از الطاف خدا بوده كه شاعرى زبردست و لغت‏ شناس در غدير حاضر بوده و در همان جا ماجراى غدير را به صورت شعر آورده، و حتى تبادر ذهنى خود از غدير را صراحتاً اعلام كرده تا اثرى ماندگار و سندى محكم براى غدير باشد.

بعضى ديگر از شاعران فقط خطبه غدير را به نظم در آورده ‏اند. برخى ديگر فقط مقطع حسّاس آن يعنى جمله «من كنت مولاه فعلى مولاه» را به شعر كشيده و بيان كرده‏ اند.

گروهى نيز با قالب‏ريزى ادبى غدير، مبانى اعتقادى آن را بيان كرده‏ اند و تا آنجا كه توانسته‏ اند شكوفايى روحى آن را در زندگى معنوى يك شيعه جلوه‏ گر ساخته ‏اند. به گونه‏ اى كه با خواندن آنها حلاوت و خنكاى ولايت در وجود انسان نمودار مى‏ شود.

مؤلفانى نيز اقدام به جمع ‏آورى و تدوين اشعار مربوط به غدير كرده ‏اند و اين اسناد ادبى غدير را به صورت مجموعه ‏اى تنظيم يافته ارائه نموده ‏اند.

همچنين «خطبه غدير» به صورت شعر عربى و فارسى و اردو و تركى مكرراً برگردانده شده و بسيارى از آنها به چاپ رسيده است. ذيلاً به مواردى از نظم خطبه غدير اشاره مى نماييم:

نظم عربى «حديث غدير» در كتاب شريف «الغدير» تأليف علامه امينى طى يازده جلد به صورت جامعى تدوين شده است. همچنين كتاب «شعراء الغدير» توسط مؤسسه الغدير بيروت در دو جلد تدوين شده است.

نظم فارسى خطبه غدير در كتاب‏ هاى «سرود غدير» تأليف علامه سيد احمد اشكورى، ۲ جلد، «شعراى غدير از گذشته تا امروز» تأليف شيخ محمدهادى امينى، ۱۰ جلد، و «غدير در شعر فارسى از كسائى مروزى تا شهريار تبريزى» تأليف شيخ محمد صحتى سردرودى، «خطابه غدير در آينه شعر» تأليف سيد حسين حسينى جمع‏ آورى شده است.

همچنين خطابه غدير به صورت نظم فارسى توسط عده ‏اى از شعراى فارسى زبان انجام گرفته كه چهار عنوان چاپى ذكر مى‏ شود:

خطبة الغدير، اثر صغير اصفهانى، با همكارى مرحوم عمادزاده تنظيم شده است.

خطبه غديريه، اثر ميرزا رفيع، كه در سال ۱۳۱۳ ق در هند چاپ شده است.

ترجمه (منظوم) خطبه غدير خم، اثر ميرزا عباس جبروتى قمى.

غدير خم، اثر مرتضى سرافراز، كه در سال ۱۳۴۸ ش منتشر شده است.

براى توضيح بيشتر مراجعه شود به عنوان: شعر /  كتابنامه شعر غدير.

تبليغ غدير با تدوين ديوان بزرگ غدير[۱۰]

   عظمت غدير اقتضا مى‏ كند به بلنداى آن برنامه ‏ريزى داشته باشيم، و گمان نكنيم پيامى با آن عظمت را در گونه‏ هاى كم ابهت تبليغ مى‏ توان جلوه‏ گر ساخت. احترام به مقام با عظمت غدير به ما فرمان مى ‏دهد كه آن را در جذاب‏ترين و ارزشمندترين گونه‏ هاى رسانه‏ اى جلوه‏ گر سازيم، و هر گونه تبليغى در رابطه با غدير را لايق شأن آن و به عظمت ساحت مقدس اولين مبلِّغ آن يعنى پيامبر اكرم‏ صلى الله عليه وآله به انجام رسانيم.

يكى از اين راهكارهاى تبليغ غدير، تدوين ديوان بزرگ غدير است:

اگر در غدير شعر زيبايى درباره واقعه سروده شد، اين سرآغازى بود براى ديوان بزرگ غدير كه در طول چهارده قرن براى آن خطابه عظيم سروده شده است.

اكنون آنچه بر دوش ما سنگينى مى‏ كند و هنوز جاى آن خالى است، سرودن شعرهايى با مضامين بلند و كنايات و استعارات سنگين ادبى است، كه در شعر غدير هنوز راهى طولانى در پيش دارد.

تبليغ غدير با شعر[۱۱]

مسير فرهنگى و تبليغى غدير در طول چهارده قرن چند مرحله را طى كرده كه اولين مرحله روايت سينه به سينه آن است.

در طول قرن اول هجرى كه تدوين معارف اسلام ممنوعيت رسمى داشت و اگر هم كتابى نوشته مى‏ شد مخفيانه بود و يا اگر كتابى مجوز پيدا مى‏ كرد فقط اراجيف غاصبین خلافت بود، در چنان جوى بهترين كتاب براى غدير سينه ‏هاى امين و حافظه‏ هاى قوى افراد بود كه به مثابه كتاب عمل كرد؛ و به خوبى توانست اين راه صد ساله را بپيمايد و اين وديعه آل محمدعليهم السلام را در خود حفظ كند.

از جمله شعر شاعران نقش مهمى در حفظ غدير در طول تاريخ ظلمانى داشته است، چه آنكه قالب شعر محفوظتر است و مردم علاقه خاصى به آن دارند.

از ساعتى كه خطبه پيامبرصلى الله عليه وآله پايان يافت حسان بن ثابت اولين شعر را در حضور آن حضرت سرود، و دليل روشنى شد تا شاعران و اديبان در طول چهارده قرن در قالب شعر -  كه در هر جامعه ‏اى تبليغ نافذى است -  غدير را حفظ كنند و پيام آن را به راحتى به نسل ‏هاى بعد برسانند.

اين شكل فرهنگى غدير را در قرن اول حفظ كرد، و البته اين طرق در قرن‏ هاى بعد نيز ادامه يافت.

و لذا يكى از موضوعاتى كه در تأليف يا ساير فعاليت‏هاى فرهنگى غدير بسيار اهميت داشته شعر غدير بوده است.

در مورد غدير شعرهاى بسيارى توسط شاعران عرب و فارس يا اردو زبان از شيعه و يا مذاهب ديگر سروده شده است. اين اشعار -  كه در اصطلاح «غديريه» ناميده مى ‏شوند -  بسيار مورد توجه بوده و كتاب‏هاى مستقلى براى جمع ‏آورى اين اشعار در هر زبانى تأليف شده است.

به بيان ديگر: يكى از گرايش‏ هاى تحقيقى در مورد غدير و از انواع راهكارها و تحقيقاتى كه محققان از طريق آنها در آستان غدير خدمت نموده‏ اند و يا جا دارد كه خدمت نمايند ادبيات است.

ادبيات، تأليفاتى هستند كه به گردآورى اشعار نغز درباره غدير از شعراى مختلف پرداخته ‏اند. در نثر فارسى و عربى هم -  بخصوص در سال‏هاى اخير -  شاهد آثار زيبايى هستيم كه به حق عظمت غدير را همچون زلالى از خمخانه غدير و كوثر ولايت در قلب خوانندگان جاى مى ‏دهد.

   همچنين مراجعه شود به عنوان: تبليغ /  مراحل چهارگانه تبليغ غدير در تاريخ.

تحقيق در ادبيات غدير[۱۲]

از جمله موضوعاتى كه درباره غدير بايد مورد تحقيق و تأليف قرارگيرد و هنوز جاى آنها خالى است تحقيق در مورد شعر و ادبيات غدير است.

شعرهاى بسيارى، چه از شاعران عرب يا فارسى يا اردو، و چه شعراى شيعه و يا مذاهب ديگر درباره غدير سروده شده است. اين اشعار كه به اصطلاح «غديريه» ناميده مى ‏شوند بسيار مورد توجه بوده و كتاب ‏هاى مستقلى براى جمع ‏آورى اين اشعار تأليف شده است.

جلوه ديگر ادبى انتخاب نام ‏هاى زيبا و پرمحتوايى است كه به تنهايى يک دنيا معناى اعتقادى به همراه دارد و وقايع غدير را تداعى مى‏ كند و روح شنونده را به حقيقت غدير نزديک مى ‏نمايد.

تحليل شعرِ غدير[۱۳]

سرودن شعر با اجازه رسمى پيامبرصلى الله عليه وآله نيز از مسايل عجيب غدير بود. سابقه مخالفت پيامبرصلى الله عليه وآله با شعر بر همگان روشن بود.اگر هم در مواردى برخورد مثبتى از حضرت ديده مى‏ شد اجازه قرائت شعرهاى مثبت قديمى در حضور حضرت بود.

مردم براى اولين بار مى ‏ديدند يک شاعر زبردستِ عرب يعنى حسان بن ثابت كه در واقعه غدير حضور دارد در همانجا و درباره همان واقعه شعرى سروده، و با سوابقى كه از برخورد پيامبرصلى الله عليه وآله با شعر دارد گويا به خود اجازه نمى‏ دهد كار خود را ابراز كند.

عاقبت تصميم مى ‏گيرد از حضرت در اين باره اجازه بخواهد و گويا باور ندارد به او چنين اجازه‏ اى داده شود.

در برخورد با اين استيذان، عكس العملى از پيامبرصلى الله عليه وآله ديده شد كه براى همه تعجب ‏آور بود. آن حضرت نه تنها اجازه دادند، بلكه به عنوان تشويق فرمودند: «بخوان به بركت خداوند» ! و خود نيز شخصاً براى استماع آن حاضر شدند!

بازتاب اين مسئله به قدرى عجيب بود كه از يك سو حسان راضى نشد شعر را به صورت عادى بخواند، بلكه خود را به مكان بلندى رساند و براى خواندن اشعارش بر فراز آن قرار گرفت. از سوى ديگر براى آنكه مردم مطمئن باشند اين برخورد مثبت با شعرِ مربوط به اهل‏بيت‏ عليهم السلام، از طرف شخص پيامبرصلى الله عليه وآله است حسان اعلام كرد: «اى مردم، سخن مرا به گواهى پيامبر گوش دهيد» ! مردم كه خود را با مسئله ‏اى تازه روبرو مى‏ ديدند به سوى حسان ازدحام كردند و گردن مى‏ كشيدند تا اين اقدام بديع را تماشا كنند.

براى آنكه مردم باور كنند در دين ما چنين اشعارى از منزلت خاصى برخوردار است، حضرت در پايان شعر حسان تصريح كردند كه در اين اشعار روح القدس مؤيد تو بوده و در واقع خداوند پشتيبان توست.[۱۴]

جلوه‏ هاى غدير در شعر فارسى كهن[۱۵]

مسئله غدير خم يک واقعيت حساس در تاريخ اسلام است و عموم مسلمان -  اعم از شيعه و سنى -  آن را قبول دارند، و در بيان انديشه‏ هاى خود به آن اشاره مى‏ كنند.

در اينجا جلوه‏ هاى گوناگون غدير را در شعر فارسى بررسى مى‏ كنيم، و اينكه آيا در كدام ادوار غدير نمود بيشترى در شعر فارسى داشته است؟ آيا فقط شاعران شيعه بدان اشاره نموده‏ اند، يا شاعران سنى هم به آن اشاره كرده ‏اند؟ چه مباحثى از اين واقعه نمود بيشترى دارد؟

مقدمه

براى اين كار بايد تمام اشعار فارسى بررسى مى‏ شد كه خارج از حوصله اين نوشتار بود. بنابراين، با ملاحظه و بررسى بيش از يک ميليون بيت شعر از ۱۰۱ شاعر در نرم ‏افزار «درج ۳» -  كه تقريباً دورنمايى از شعر فارسى را ترسيم مى‏ كرد -  اجزا و عناصر غدير جستجو شد. در نتيجه مشخص شد كه اهل‏ سنت بيشتر تا قرن هفتم به مسئله غدير پرداخته ‏اند، و از قرن دهم به بعد شاعران شيعه به غدير اشاره نموده ‏اند. البته ناصر خسرو در قرن پنجم يک استثناست.

شايد دليل اشاره بيشتر اهل سنت اين است كه غالب شاعران پارسى‏گوى تا قبل از عهد صفوى سنى مذهب و شاعران شيعه در اقليت بودند. ديگر اين كه شاعران سنى از لحاظ بسامد كمتر هستند؛ تقريباً ۶ در مقابل ۱۰. علاوه بر آن، بسامد و تعداد اشاره شاعران شيعه -  ۳۵ بار -  نسبت به شاعران سنى -  ۸ بار -بيشتر است.

همچنين شاعران شيعه بيشتر اشعار مستقلى به غدير اختصاص داده و آن را عيد پنداشته و اظهار شادمانى نموده ‏اند. همچنين جنبه‏ هاى گوناگون مسئله غدير در شعر شاعران شيعه نمود يافته، و در بيشتر موارد در صدد احتجاج و اثبات اهميت موضوع بر آمده‏ اند. در حالى كه اهل‏ سنت ضمن مسلّم شمردن اصل موضوع، آن را يك امر ساده و كم اهميت تلقى كرده و از كنار آن گذاشته ‏اند!البته گاه اشاره اهل‏ سنت به موضوع چنان است كه خواننده در سنى بودن شاعر شک مى‏ كند.

در اينجا مى‏ خواهيم نمودها و جلوه‏ هاى گوناگون غدير در شعر فارسى را بررسى كنيم، و اينكه در كدام ادوار از تاريخ ادبى ايران اين واقعه نمود بيشترى داشته است. اينكه از بين شاعران كدام دسته از شاعران -  شيعه يا سنى - به اين مسئله اشاره نموده ‏اند؟ چه مسائل و مباحثى از اين واقعه در شعر فارسى نمود بيشترى دارد؟ و نوع نگاه شاعران شيعى و سنى بدان چگونه است؟

الف. شرح روش تحقيق

براى اين كار يا بايد اشعار فارسى مى ‏شد، كه كارى شاقّ و خارج از حوصله اين نوشتار و تقريباً غيرممكن بود. يا اينكه شعر تعدادى از شعرا در دوره ‏اى خاص و محدود بررسى مى ‏شد، كه باز هم بسيار و نارسا بود. براى اين كار از نرم ‏افزار «درج ۳» استفاده شد، كه حدود يک ميليون بيت شعر فارسى از حدود ۱۰۱ شاعر در ادوار مختلف در بر مى‏گرفت، و تا حدود زيادى بيانگر نمودهاى مختلف غدير در شعر و ادبيات فارسى بود.

براى رسيدن به اين مقصود، اجزا و عناصر مختلف، آيات، احاديث پيرامون غدير خم خود تركيب «غديرخم» در اين مجموعه جستجو شد. كلماتى مثل مولى، غدير، خم، غدير خم، كنت، اكملت، اتممت، اتمام، اكمال، و غيره. بدين ترتيب اهم موارد اشاره به موضوع غدير خم استخراج شد.

البته بايد توجه داشت وقتى هر كدام از اين كلمات جستجو گردد، كلمه در تمام معانى آن استخراج مى ‏شود؛ يعنى وقتى واژه «خم» جستجو شود، اين واژه در تمامى معانى آن -  يعنى كوزه بزرگ، خميدگى (خَم) و غيره -  يافت مى‏ شود. به اين دليل در هر جستجو ممكن صدها مورد و بيت استخراج شود كه به مقصود ما از جستجو ربط نداشته باشد.

براى رفع مشكل، با مطالعه همه آنها، ابيات مربوط به غدير خم جدا گرديد و ما بقى كنار گذاشته شد. مثلاً وقتى واژه «غدير» جستجو شد، حدود ۱۲۸ مورد از اين كلمه پيدا شد كه در بيشتر موارد غدير به معنى «بركه» و «آبگير» بود و ربطى به واقعه غدير خم نداشت، و فقط چندين مورد محدود آن مربوط به موضوع تحقيق بود. يا كلمه «خم» ۲۰۱۵۱ مورد پيدا شد، كه معدودى از آنها مربوط به موضوع تحقيق بود و در بيشتر موارد به معانى كوزه بزرگ، خميدگى و غيره بود.

ب. پيشينه تحقيق

راجع به واقعه غدير خم آثار زيادى نگاشته شده است، كه اينجا نيازى به ذكر آنها نيست. راجع به انعكاس و بازتاب واقعه غدير در شعر و ادبيات، بهترين اثر كتاب «الغدير»اثر شيخ عبدالحسين فرزند شيخ احمد امينى معروف به علامه امينى در ۲۰ جلد به زبان عربى است، تمامى جلدهاى اين كتاب به زبان فارسى ترجمه شده است. موضوع عمده كتاب واقعه غدير خم به روايت اهل‏ تسنن است كه در محل خود مفصل توضيح داده شده است. آنچه در اينجا مهم است اينكه در «الغدير» اشعار شاعران مختلف عرب زبان را در ادوار مختلف درباره موضوع غدير ذكر مى‏ كند.

ولى در كتاب «الغدير»فقط به شعر و ادبيات عرب پرداخته شده، و گويا نگارنده در مورد غدير و بازتاب و انعكاس آن در شعر و ادبيات فارسى به اثر خاص و مستقلى برخورد نكرده است.

ج. بحث

پس از جستجوى اجزا و عناصر پيرامون واقعه غدير و جرح وتعديل نتايج حاصله مواردى از اشاره شاعران به واقعه غدير به دست آمد، كه پس از تجزيه و تحليل آن نتايج، روشن شد كه مسئله در چند محور قابل بررسى است:

از جهت سير تاريخى اشاره به واقعه.

از جهت شيعه و سنى بودن شاعران و بسامد تكرار موضوع در شعر هر كدام.

از جهت نوع برخورد شاعران بامسئله غدير و ديدگاه شاعران نسبت به واقعه غدير خم.

به همين جهت ابتدا به تحليل بسامدى آن پرداخته مى‏ شود، و سپس از نظر محتوايى موضوع بررسى مى ‏گردد:

تحليل بسامدى غدير در شعر فارسى

نتايج جستجو به ترتيب تاريخى همراه با تعداد موارد و ابيات اشاره شده به واقعه غدير خم به شرح زير است:

حسين بن منصور حلاج: قرن ۳ و ۴، سنّى، ۱ غديريه.

منوچهرى دامغانى: قرن ۵ ، سنّى، ۱ غديريه.

ناصر خسرو قباديانى: قرن ۵ ، شيعه، ۱۰ غديريه.

امير معنوى: قرن ۵ و ۶ ، سنّى، ۳ غديريه.

سنايى غزنوى: قرن ۵ و ۶ ، سنّى، ۱ غديريه.

سوزنى سمرقندى: قرن ۶ ، سنّى، ۱ غديريه.

مثنوى: قرن ۷، سنى، ۱ غديريه.

نظيرى نيشابورى: قرن ۱۰ و ۱۱، شيعه، ۱ غديريه.

صائب تبريزى: قرن ۱۱، شيعه، ۱ غديريه.

حزين لاهيجى: قرن ۱۲، شيعه، ۲ غديريه.

قاآنى شيرازى، قرن ۱۳، شيعه، ۶ غديريه.

عمّان سامانى: قرن ۱۳ و ۱۴، شيعه، ۲ غديريه.

ملك‏الشعراء بهار، قرن ۱۳ و ۱۴، شيعه، ۵ غديريه.

اديب الممالك فراهانى: قرن ۱۳ و ۱۴، شيعه، ۷ غديريه.

ايرج ميرزا: قرن ۱۴، شيعه، ۱ غديريه.

عطار: شيعه، ۳ غديريه.

در مجموع: ۳۷ غديريه از ۱۰ شاعر شيعه، و ۸ غديريه از ۶ شاعر سنى.

آنچه از نگاه اول به جدول و آمار آن بر مى‏ آيد اين است كه شاعران سنى مذهب بيشتر در قرون پنجم تا هفتم به مسئله غدير پرداخته ‏اند. تنها شاعر شيعه قرن پنجم ناصر خسرو قباديانى است كه راجع به غدير شعر سروده است. پس از آن، از اواخر قرن دهم به بعد شاعران شيعه مذهب به مسئله غدير اشاره نموده ‏اند، و در قرون ۸ و ۹ سكوت شاعران در اين زمينه ديده مى ‏شود.

شايد دليل آن باشد كه غالب شاعران پارسى‏گوى تا قبل از عهد صفوى سنى مذهب هستند، و شاعران شيعه مذهب در اقليت هستند. از عهد صفوى است -  كه شيعه مذهب رسمى ايران شد -  غالب شاعران شيعه هستند. البته ناصر خسرو هم به خاطر ماهيت محتوايى شعرش يک استثناست.

نكته قابل تأمل ديگر اين است كه شاعران سنى مذهبى كه به مسئله غدير اشاره نموده‏اند، از لحاظ بسامد كمتر هستند؛ شش نفر در مقابل ده شاعر شيعه مذهب. علاوه بر آن، بسامد و تعداد اشاره شاعران شيعه مذهب هم به نسبت شاعران سنى مذهب بيشتر است، و مجموعاً هشت بار (۱۷  / ۳۹% كل موارد) در شعر شاعران سنى مذهب به مسئله غدير اشاره شده است.

در حالى كه شاعران شيعه مذهب به دفعات بيشتر به اين موضوع اشاره نموده‏اند، و جمعا در ۳۹ مورد (۸۲  / ۶۱% كل موارد) از غدير سخن گفته ‏اند؛ يعنى هم تعداد شاعران بيشتر است و هم تعداد دفعات اشاره شاعران به مسئله غدير بسيار بيشتر است.

مثلاً در بين شاعران سنى مذهب، بيشترين اشارات مربوط به امير معزى و سه بار است. در حالى كه ناصر خسرو ده بار، اديب ‏الممالک فرهانى هفت بار، قاآنى شيرازى شش بار و ملك ‏الشعراء بهار پنج بار به موضوع غدير اشاره نموده ‏اند.

اگر دقت شود، بيشترين اشارات مربوط به قرن‏هاى ۵ و ۱۶(۶ مرتبه در شعر ۵ شاعر( و قرن‏هاى ۱۳ و ۲۱) ۱۴ مرتبه در شعر ۵ شاعر) است. دليل اين امر شايد آن باشد كه اولاً در قرون ۵ و ۶ اوج فعاليت شيعيان -  خصوصاً اسماعيليان -  است، كه با طرح مباحث و مسائل سعى در ترويج آئين خود -  يعنى تشيع و حقانيت اهل‏بيت ‏عليهم السلام -  داشتند.

ذبيح ‏اللَّه صفا در اين مورد نوشته است: قرن ۵ و ۶ دوره قدرت اسماعيليه و كمال فعاليت آنان در اين ايران و مبارزه سخت با فرق ديگر اسلامى و با سلاطين و امراى مختلف در اين سرزمين بوده است. نخستين داعى بزرگ اسماعيلى كه فعاليت خود را از اوائل عهد سلجوقى آغاز كرد، شاعر و نويسنده و حكيم و متكلم بزرگ ناصرخسرو است.[۱۶]

از طرف ديگر فعاليت شديد اسماعيليه و حسن صباح و همچنين فعاليت‏هاى گسترده فاطميان شيعه مذهب مصر در مقابل عباسيان سنى مذهب بغداد، زمينه‏ هاى روشنگرى بيشتر در زمينه شيعه و اعتقادات آنها را حتى در بين شاعران سنى مذهب فراهم كرده است.

ديگر اينكه در قرون ۱۳ و ۱۴، به جهت فعاليت سياسى و استعمارى كشورهاى استعمارگر، زمينه بروز فرقه ‏هاى جديدى چون وهابيت فراهم شد. شيعه نيز به جهت مخالفت با اين پديده‏ هاى شوم بى‏كار ننشسته، و همين امر اثر خود را در ادبيات نيز گذارد و غديريه‏ هاى بيشترى سروده شد.

از سوى ديگر با ارتباطات گسترده و آسان‏تر دنياى مدرن، لزوم پرداختن به اين مسائل زيادتر شد. به همين جهت شاعران شيعه بيشتر احساس نياز و تكليف نمودند كه به اين مسائل و مباحث بپردازند. به همين دليل بسامد اشاره به اين مباحث در اين دو قرن هم زياد شده است.

كثرت شاعران شيعه مذهب و بسامد بسيار اشارات آنها كاملاً طبيعى است، زيرا از ديدگاه شيعيان مسئله غدير و جانشينى حضرت على‏ عليه السلام يكى از اساسى ترين مسائلى است، كه با ناديده گرفتن و تحريف آن شكاف عميقى در ادامه رسالت پيامبرصلى الله عليه وآله ايجاد خواهد شد، و مايه بسيارى از اختلافات و نابسامانى ‏هاى جامعه اسلامى خواهد گرديد. شيعه مى‏ گويد: اگر سخن پيامبرصلى الله عليه وآله در غدير خم تحريف نمى‏ شد و آنگونه كه مراد پيامبرصلى الله عليه وآله بود فهميده و اجرا مى‏ شد، ريشه بسيارى از مشكلات اسلام و مسلمين خشک مى ‏شد و اصولاً فرصت بروز و ظهور نمى ‏يافت.

تحليل محتوايى غدير در شعر فارسى

در بادى امر انتظار مى ‏رفت كه شاعران سنى مذهب در حدود همان اعتقادات گفته شده به مسئله غدير خم اشاره نموده باشند، و آن را اجتماعى جهت خداحافظى پيامبرصلى الله عليه وآله با مسلمانان و بيان اتمام و اكمال دين و رسالتش تلقى نمايند.

جا داشت سخنان پيامبرصلى الله عليه وآله در مورد على‏ عليه السلام هم در حد همان دوستى و جانشينى در امور خانوادگى تلقى گردد، و شاعران شيعه مذهب هم آن را ادامه رسالت پيامبرصلى الله عليه وآله بدانند.

در واقع آن چيزى را كه قرار بود پيامبرصلى الله عليه وآله ابلاغ نمايد -  كه اگر ابلاغ نمى‏ كرد كل رسالتش ابلاغ نشده بود -  چيزى جز جانشينى على‏ عليه السلام نبوده است، و در واقع واقعه غدير از ديد آنها عيد است و عيد امامت و ولايت مى‏ باشد.

اما مسئله به اين شكل نيست؛ گاه در بين شاعران سنى مذهب به اهميت واقعه غدير اشاره شده است، تا جايى كه ديدگاه آنان را بسيار به شيعيان نزديک مى‏ كند؛ چنان اظهار نظر مى‏ كنند كه اگر كسى شاعر را نشناسد، مى‏ پندارد اين سخن جز سخن يک شاعر شيعه مذهب نيست، و گاه نيز خواننده شک مى‏ كند كه شاعر با اين اشارات صريح بعيد است سنى مذهب باشد!

به عنوان مثال سوزنى سمرقندى در قصيده‏ اى تحت عنوان «امام كيست؟ »به فضائل حضرت على‏ عليه السلام مى‏ پردازد. وى پس از بيان فضائل امام، در اثناى قصيده مى ‏آورد:

گو كه دست كه بگرفت مصطفى ‏صلى الله عليه وآله به غدير

كه را امام هدى خواند و فخر وزين همام

امام آنكه خداى بزرگ روز غدير

به فضل كرد به نزديک مصطفى‏ صلى الله عليه وآله پيغام[۱۷]

اين سخن دقيقاً همان حرف‏ هايى است كه يك شيعه مذهب بدان معتقد است، و اگر كسى با استناد به آنها قائل به شيعه بودن سوزنى سمرقندى شود خيلى بيراهه نرفته است. مگر شيعه بودن غير از اين است؟

همچنين است در حديقه سنايى وقتى مى‏ گويد:

نائب مصطفى‏ صلى الله عليه وآله به روز غدير

كرده در شرع مرورا به امير[۱۸]

يا وقتى امير معنوى مى‏ گويد:

كسى كه در كنف شرع در حمايت تو است

همى نشاط كند خاصه صبح عيد غدير[۱۹]

عيد خواندن غدير بسيار به نظر شيعيان نزديک است، زيرا از ديدگاه اهل‏ سنت واقعه غدير خداحافظى پيامبرصلى الله عليه وآله با امت بود. به همين خاطر رفتن كسى عيب نمى ‏تواند باشد. در حالى كه شيعيان آن را عيد ولايت و امامت مى ‏دانند.

البته شاعران سنى مذهب همگى اين گونه نيستند، و بيشتر اشارات آنها در حد همان اعتقادات اهل‏ سنت است. مثلاً معزى در جاى ديگر مى ‏گويد:

نام آن دارد كه از بهر بزرگى و شرف

احمد مختار كرد او را ادعا روز غدير[۲۰]

يا منوچهرى مى ‏گويد:

آهنى در كف چون مِردِ غدير خم

به كَتِف باز فكنده سر هر دو كُم[۲۱]

يا حلاج مى‏ گويد:

گفته ‏اى «اليوم اكملت لكم» دين الهدى

آن زمان كين رحمت مهداه اهدا كرده ‏اى[۲۲]

كه همگى در حد همان اعتقادات اهل‏ سنت است. ملاى رومى نيز در مثنوى به مسئله غدير و حديث «من كنت مولاه فهذا على مولاه»اشاره مى‏ كند، و در عنوان آن مى‏ آورد: در تفسير اين خبر كى مصطفى صوات اللَّه عليه فرمود: من كنت مولاه فعلى مولاه. تا منافقان طعنه زدند كى بس نبودش كى ما مطيعى و چاكرى نموديم او را. چاكرى كودكى خلم آلودمان هم مى‏ فرمايد الى آخره. سپس مى‏ آورد:

زين سبب پيغمبرِ با اجتهاد

نام خود را وان على مولا نهاد

گفت هر كو را منم مولا و دوست

ابن‏عم من على مولاى اوست

كيست مولا؟ آنكه آزادت كند

بند رقّيت ز پايت بر كند.[۲۳]بر خلاف عنوان مبحث در مثنوى كه نشان مى ‏دهد در واقعه غدير مسئله متابعت و پيروى است، نه دوستى و محبت و امور خانوادگى. در متن ابيات متنوى تصريح مى‏ كند كه «مولى» همان دوست است، و مى‏ گويد: «مولا و دوست» . در ادامه به تفسير خاص خود از مولى مى ‏پردازد، و به گونه‏ اى به سادگى از كنار مسئله مى‏ گذرد! هر چند از مثنوى بعيد است كه چنين با سادگى از كنار مسئله ‏اى به اين بزرگى بگذرد، و حتى سخن خود در عنوان را ناديده بگيرد.

شاعران شيعه مذهب بر خلاف شاعران سنى مذهب -  كه معمولاً به اشارتى به واقعه غدير بسنده كرده‏ اند -  معمولاً اشعار مستقلى اعم از قصيده، غزل، رباعى و... در وصف غدير سروده ‏اند. اشعارى كه به آنها «غديريه» گفته مى ‏شود، و در آنها به اظهار شادمانى از فرا رسيدن عيد غدير پرداخته و فضائل و مناقب حضرت على‏ عليه السلام و خاندانش را در آن بر شمرده ‏اند.البته بايد توجه داشت كه همه اشعار شاعران شيعه مذهب اين گونه نيست، و آنها هم گاه در خلال اشعارشان اشاراتى گذرا -  چون شاعران سنى مذهب - به واقعه غدير دارند.

علاوه بر آن، گاه اشعار مستقلى هم در ديوان شاعران سنى مذهب ديده مى ‏شود. همانند قصيده «امام كيست؟ » از سوزنى سمرقندى، كه پيشتر بدان اشاره شد. تعداد اين نوع قصيده‏ هاى مستقل در شعر شاعران شيعه بسيار زياد است. به عنوان مثال:

قاآنى شيرازى: در چهار قصيده با عناوين: «در تهنيت عيد غدير و ستايش شاهزاده بى‏ نظير فريدون ميرزا طاب ثراه گويد»"(۲ قصيده با اين عنوان) ، »در تهنيت عيد غدير و ستايش وزير بى ‏نظير صدراعظم ميرزا آقاخان دام اقباله» ، «در مدح هژبر سالب على بن ابى ‏طالب صلوات اللَّه و سلامه عليه گويد» .

اديب ‏الممالك فرهانى: در دو قصيده با توضيحات: «اين قصيده در تهنيت عيد غدير سال ۱۳۰۷ ش در تبريز ساخته شد« و »در ۱۳۲۰ ش در تهنيت عيد اضحى و غدير و نوروز و مدح حضرت على‏ عليه السلام در عنوان و يك ترجيع‏ بند يا بيت ترجيع:

همايونا و شادا فرّخا عيد غدير آمد

از آن خوش‏تر كه پيش از عيد فرّخ‏فر امير آمد[۲۴]

همچنين در چهار موضع ديگر به مسئله غدير اشاره كرده است.

ملك الشعراء بهار: در قصيده ‏اى تحت عنوان «در تهنيت عيد غدير و مدح حضرت امير سلام اللَّه عليه» .

حزين لاهيجى: دو قصيده با عناوين «ايضاً فى مدحه» و «ايضاً فى مدحه» در ديوان حزين آمده است، كه در آنها به مدح حضرت على‏ عليه السلام و واقعه غدير خم اشاره شده است.

صائب تبريزى: در قصيده‏ اى با عنوان «در تعمير تربت پاک اميرالمؤمنين‏ عليه السلام و آوردن نهرى از فرات به نجف به فرمان شاه صفى» به مسئله غدير خم اشاره نموده است.

عطار: كل كتاب «مظهر العجائب» منسوب به عطار نيشابورى در وصف و منقبت حضرت على‏ عليه السلام است، و در مباحث مستقلى از آن به غدير خم اشاره شده و اجزا و عناصر آن به تفصيل آمده است.

گذشته از اختصاص دادن اشعار مستقل به موضوع غدير، شاعران شيعه مذهب در بسيارى موارد در اشارت به غدير شادمانى نموده ‏اند و آن را عيد خوانده ‏اند. به عنوان مثال:

آخر ز فيض ساقى كوثر تمام سال

عيد غدير شد به مقيمان اين ديار[۲۵]

الا چو عيد غدير آيد از پى قربان

الا چو باشد ذى‏ قعده از پى شوال[۲۶]

همايونا و شادا فرخا عيد غدير آمد

از آن خوش‏تر كه پيش از عيد فرخ فرامير آمد[۲۷]

آمد نغز و هژير و فرخ و فيروز

اضحى و عيد غدير و جمعه و نوروز[۲۸]

گفت كه فردا مگر نه عيد غدير است

عيدى بادش چو بوى عود معطر[۲۹]

اگر چه عيد غدير است و هر گنه كه كنند

ببخشد از كرم خويش كردگار قدير[۳۰]

زين بشارت در ميان عيد اضحى و غدير

عيد ديگر شد عيان از امير مؤتمن

عيد قربان و غديرى را كه بود از هم جدا

هم ملفّق هم مثنّى كرد و در يك انجمن

هم دو شد عيد غدير از آن سبب كز هر كنار

دست بوس عيد را الحمد خوان شد مرد و زن[۳۱]

هميشه شاد بود شاه خاصه عيد غدير

كه كردگار قديرش به جان دهد فرمان

يكى است عيد غدير ار چه خلق را امروز

بود درست مه عيد سعيد در ايران

نخست عيد غدير از خلافت شه دين

دوم جمال ملک شهريار ملك ستان[۳۲]

گذشته از اينها در موارد بسيارى هم در عنوان اشعار آمده است: «در تهنيت عيد غدير...» . و اگر اين اشارت هم نباشد، در موارد زيادى شاعران با شادمانى از غدير ياد كرده ‏اند. مثلاً:

بريخت صاف نشاط از خم غدير به جام

صلاى سرخوشى اى صوفيان درد آشام[۳۳]

ز بعد قطع منازل در اين همايون روز

عنان كشيده به خم غدير ساخت مقام[۳۴]

غدير خم رسيد اى ساقى گل چهره مى ‏يابد

مى ئى كو يادگار از دولت كاوس كى بايد[۳۵]

گذشته از اظهار شادمانى از آمدن عيد غدير، شاعران شيعى بيشتر به دنبال اثبات حقانيت على‏ عليه السلام و اولاد او در جانشينى پيامبرصلى الله عليه وآله مى‏ باشند، و معمولا از در محاجّه و معارضه بر مى ‏آيند، و به مخالفان گوشزد مى‏ كنند كه حقيقتى بسيار مهم را ناديده گرفته ‏اند و بايد از اشتباه خويش برگشته و متنبّه شوند و به امامت و ولايت على‏ عليه السلام و اولادش معترف شده و ايمان بياورند. مثلاً ناصر خسرو مى‏ گويد:

بنگر كه خلق را به كه داد و چگونه گفت

روزى كه خود بكرد نبى بر سر غدير

دست على بگرفت بدو داد جاى خويش

گر دست گرفت تو جز دست او مگير

اى ناصبى اگر تو مقرّى بدين سخن

حيدر امام تو است و شبر وانگهى شبير

ور منكرى وصيت او را به جهل خويش

پس خود پس از رسول نبايد تو را سفير[۳۶]

آگه نه‏اى مگر كه پيامبر كه را سپرد

روز غدير خم ز منبر ولايتش

آن را سپرد كه ايزد مر دين و خلق را

اندر كتاب خويش بدو كرد اشارتش[۳۷]

بياويزد آن كس به غدر خداى

كه بگريزد از عهد روز غدير

چه گويى به محشر اگر پرسدت

از آن عهد محكم شبر يا شبير؟

گر امروز غافل توئى همچنين

بر اين درد فردا بمانى حسير

و گر پند گيرى ز حجت به حشر

تو را پند او بس بود دستگير[۳۸]

غير از اينها واقعه غدير داراى اجزا و عناصر و موارد و مباحث بسيارى است، كه شاعران شيعه مذهب به اجزا و عناصر بيشترى از آنها اشاره كرده ‏اند. در حالى كه شاعران سنى مذهب بيشتر به چند نكته آن اشاره كرده ‏اند و خيلى وارد زوايا و خباياى آن نشده ‏اند، زيرا در آن صورت براى بسيارى از پرسش‏ هايى كه با آنها مواجه شدند جوابى نمى ‏يافتند. از بين آن همه مسائل شاعران سنى مذهب به موارد زير اشاره كرده ‏اند:

امام بودن على‏ عليه السلام

گو كه دست بگرفت مصطفى به غدير

كه را امام هدى خواند و فخر وزين

همام امام آن كه خداى بزرگ روز غدير

به فضل كرد به نزديك مصطفى پيغام[۳۹]


امام بود محمد على خليفه او

كنون على است مشير و محمد وزير

على ز مهر محمد چنان نازد

كه از دعاى محمد على به روز غدير[۴۰]


نايب مصطفى‏ صلى الله عليه وآله و امير شرع بودن على‏ عليه السلام

نائب مصطفى به روز غدير

كرده در شرع مر ورا به امير[۴۱]


اكمال دين

گفته ‏اى «اليوم اكملت لكم» دين الهدى

آن زمان كين رحمت مهداه اهدا كرده ‏اى[۴۲]


مرد غدير خم

آهنى در كف، جون مِردِ غدير خم

به كَتِف باز فكنده سر هر دو كُم[۴۳]

-جمله معروف «ان من كنت مولاه فهذا على مولاه» و بيان معنى واژه مولى

زين سبب پيغمبرِ با اجتهاد

نام خود را وان على مولا نهاد

گفت هر كس را منم مولا و دوست

ابن عم من على مولاى اوست

كيست مولا؟ آنكه آزادت كند

بند رقّيت ز پايت بر كند[۴۴]


دعاى پيامبرصلى الله عليه وآله براى على ‏عليه السلام در روز غدير «اللهم وال من والاه و عاد من عاداه و انصر من نصره و اخذل من خذله»

نام آن دارد كه از بهر بزرگى و شرف

احمد مختار كرد او را دعا روز غدير[۴۵]


امام بود محمد على خليفه او

كنون على است مشير و محمد وزير

على ز مهر محمد چنان نازد

كه از دعاى محمد على به روز غدير[۴۶]


امر حق تعيين جانشينى على‏ عليه السلام

امام آنكه خداى بزرگ روز غدير

به فضل كرد به نزديک، مصطفى پيغام[۴۷]


در حالى كه شاعران شيعه مذهب به موارد بيشترى از اجزا و عناصر واقعه غدير اشاره نموده ‏اند. آن موارد و اجزا و عناصر عبارتند از: جمله معروف «من كنت مولاه فهذا على مولاه» :


به آهنگ جلى «من كنت مولا

على مولاه» گفت آن شاه ذوالمن[۴۸]


گفت هر كس را منم مولاى او

پس على مولاى او باشد نكو[۴۹]


در ترانه معنى دم ز سر مولا زن

وانگه از غدير خم باده تولا زن[۵۰]

گويد آن كاو را منم مولا، على مولاى اوست

زين هار از طاعت او گر كسى سر در كشد[۵۱]


هر كش مولا منم على مولا است

او است پس از من به خلق سيد و سرور

بگفت هر كش مولا منم على مولا است

كه او مكمّل دين است و تالى قرآن[۵۲]


منبر ساختن از جهاز شتران

فراز منبر يوم الغدير رمز است

كه سر ز جيب محمد على بر آورده[۵۳]


نبى اندر غدير خم برافراشت

جهاز چار اشتر جاى منبر

برآمد بر فراز از آن و بگرفت

به دست خويش اندر دست حيدر[۵۴]

امر حق فورى است بايد مصطفى را در غدير

از جهاز اشتران ناچيز منبر داشتن[۵۵]


بخّ بخّ گفتن حضّار به على در غدير خم

نداى «بخ بخ لک يا على مولاى»

گواه نص ولايت به محضر آورده[۵۶]



ولايت على‏ عليه السلام

همه تفويض كرده امر ولايت

به ابن‏ عم و در معنى برادر[۵۷]


نداى «بخ بخ لك يا على مولاى»

گواه نص ولايت به محضر آورده[۵۸]


حجةالوداع

چون كه او برگشت از حجةالوداع

در غدير خم مكان كرد آن مطاع[۵۹]


امر حق در تعيين جانشينى على‏ عليه السلام طبق آيه تبليغ

چنين روز و چنين عيد مبارک

كه آمد امر بلغ بر پيمبر[۶۰]


حق تعالى گفت در خم غدير

با رسول ‏اللَّه ز آيات منير[۶۱]


در غدير خم خطاب آمد ز حق بر مصطفى

تا على را او ولى بر مهتر و كهتر كند[۶۲]


در غدير خم يزدان گفت مر پيامبر را

كز پى كمال دين شو پذيره حيدر را[۶۳]


آمرزش گناهان در روز غدير

اگر چه عيد غدير است و هر گنه كه كنند

ببخشد از كرم خويش كردگار قدير[۶۴]


خلافت على‏ عليه السلام شه دين

نخست عيد غدير از خلافت شه دين

دوم جمال ملک شهريار ملک ستان[۶۵]


خداوندگار و سالار غدير خم

منم به صدق جگرگوشه رسول ‏خدا

منم سليل خداوندگار روز غدير[۶۶]خنک اسفند بدى چون جمل عسكر

فروردين همچون سالار غدير خم[۶۷]


جمله معروف «اللهم وال من والاه» در خطبه رسول‏ خدا درباره حضرت على‏ عليه السلام

مرا به روز غدير آن پريوش دلخواه

چشاند شربتى از جام «وال من والاه»[۶۸]


دعاى پيامبرعليه السلام براى حضرت على‏ عليه السلام: اللهم وال من والاه و عاد من عاداه و انصر من نصره و اخذل من خذله

آنكه معروف بدو شد به جهان روز غدير

وز خداوند ظفر خواست پيمبر به دعاش[۶۹]


عهد گرفتن پيامبرصلى الله عليه وآله از مردم بر ولايت على ‏عليه السلام در غدير خم

چه گويى به محشر اگر پرسدت

از آن عهد محكم شبر يا شبير؟[۷۰]

ندانم جز اين عيب مرا خويشتن را

كه بر عهد معروف روز غديرم[۷۱]

عهد غدير خم زن بولهب نداشت

در گردن شماست شده سخت چون كنب[۷۲]


اين مسئله نشان مى‏ دهد كه شاعران شيعى توجه بيشترى به موضوع غدير دارند و مايلند تمام جوانب آن مورد توجه قرار گيرد.

در حالى كه اهل‏ سنت از پرداختن به غدير و مسائل گوناگون مطرح در آن طفره مى ‏روند، و بنا به تعصبات خشک مذهبى مايل نيستند تمام جوانب مسئله مورد دقت قرار گيرد.

علاوه بر اينها، شاعران شيعى مذهب با مسئله غدير برخوردى عارفانه نيز دارند و اين جهت نيز در شعرشان انعكاس يافته است.

من باب مثال:

بريخت صاف نشاط از خم غدير به جام

صلاى سرخوشى ‏اى صوفيان درد آشام[۷۳]

نشكند باده گلرنگ خمارى كه مراست

ساقيا جرعه ده از ميكده خم غديرم[۷۴]

مستى مرا نيست به دنبال خمارى

پيمانه‏ كش ميكده خم غديرم[۷۵]

اگر چه عيد است و هر گنه كه كنند

ببخشد از كرم خويش كردگار قدير[۷۶]

در ترانه معنى دم ز سر مولا زن

وان گه از غدير خم باده تولا زن[۷۷]

مرا به روز غدير آن پريوش دلخواه

چشاند شربتى از جام «وال من والاه»[۷۸]

غدير خم رسيد ساقى گلچهره مى‏ بايد

مى ئى كو يادگار از دولت كاوش كى بايد[۷۹]

نتيجه ‏گيرى

پس از جستجوى اجزا و عناصر واقعه غدير خم مشخص شد كه ۱۶ تن از شاعران كهنِ فارسى‏گوى -  كه شعرشان در درج شعر فارسى آمده -  ۴۶ بار به واقعه غدير اشاره دارند. از بين اين شاعران، ۶ نفر سنى و ۱۰ نفر شيعه مذهب هستند. شاعران سنى ۸ بار و شيعيان ۳۵ بار به غدير اشاره شده است.

بيشترين اشارات ابتدا در قرون ۵ و ۶  است، و سپس در قرون ۱۳ و ۱۴ در عصر حاضر. دليل اين امر ظاهراً آن است كه قرون ۵ و ۶ اوج فعاليت اسماعيليان است. به همين جهت اذهان نسبت به موضوع غدير روشن شده بود، و در دوران معاصر (قرون ۱۳ و۱۴) به دليل ارتباطات گسترده و فراگيرى مذهب تشيع است.

شاعران سنى تا قرن هفتم به موضوع غدير پرداخته‏ اند، و قرون ۸ و ۹ سكوتى در اين زمينه ديده مى‏شود. از قرن دهم شاعران شيعه هستند كه به غدير اشاره دارند. دليل آن هم اين است كه آغاز رسميت مذهب تشيع در ايران است و غالب شاعران شيعه هستند. در حالى كه قبل از آن شيعيان در اقليت با اهل‏ سنت است.

شاعران سنى مذهب با اشاره به موضوع غدير بسنده كرده ‏اند، ولى شيعيان معمولاً اشعار مستقلى را تحت عنوان «غديريه» بدان اختصاص داده ‏اند. شيعيان بيشتر غدير را عيد پنداشته و در آن اظهار شادمانى كرده و مى‏ كنند. هر چند اين گرايش‏ ها در شعر شاعران سنى مذهب هم ديده مى‏ شود، و گاه چنان با مسئله غدير برخورد مى‏ كنند كه خواننده به سختى مى‏ پذيرد كه اين شاعر سنى مذهب است. نمونه اعلاى اين اظهار ارادت‏ ها سوزنى سمرقندى است. وى چنان از غدير مى‏ گويد كه به نظر مى ‏آيد شيعه‏ اى باشد كه تقيه كرده است.

علاوه بر آن، شاعران شيعه به موضوعات بيشترى از واقعه غدير اشاره مى‏ كنند و سعى دارند زواياى مختلف آن را روشن كنند. در حالى كه شاعران سنى از پرداختن به اجزا و عناصر مختلف آن طفره رفته ‏اند. علاوه بر اين، شيعيان در بسيار موارد با مسئله غدير با عشق و علاقه مواجه شده و برخوردى عارفانه با آن دارند.

جلوه‏ هاى غدير در شعر فارسى معاصر [۸۰]

شعر غدير -  يا همان غديريه -  يكى از حلقه‏ هاى پيوستگى به ريشه‏ هاى تاريخى شعر فارسى است. اين نوع شعر كه بازتاب جان آگاه و تربيت شيعى آفرينندگان آن است، اگر چه از صورت معهود خود را جدا نمى‏ داند، ولى با افق‏ هاى معاصر نيز بيگانه نيست. اين جريان توانسته است با توجه به غناى ادب كهن پارسى، نيم نگاهى نيز به پيشنهادهاى نو و نظريه‏ هاى امروز داشته باشد، تا در اين فرآيند شعرى ريشه‏ دار اما تازه را به مخاطب هوشمند امروز بنمايد.

در زمان ما آثار شعر غدير از جنبه ‏هاى ادبى فراتر رفته و ارزش تبليغى خاصى به خود گرفته است و انعكاس آن در موارد بسيارى چون كتاب‏ها، مجلات، روزنامه‏ ها، برنامه‏ هاى راديويى و تلويزيونى و كامپيوترى، در جشن‏ها به صورت مداحى و تهيه نوارهاى صوتى و تصويرى و كامپيوترى و حتى پخش آنها از طريق اينترنت جلوه‏ هاى تازه‏اى به شعر غدير داده است.

قطعه‏ هايى از شعر و ادبيات عربى و فارسى و اردو و تركى كه از نظر اعتقادى يا انگيزه ولايى و يا ظرافت ادبى خصوصيتى داشته، و بحمداللَّه هر روز گسترده ‏تر مى‏ گردد.

در اينجا اشاره اى به نگاه سير شعر آئينى معاصر به شعر غدير نموده، و ضمن جمع ‏آورى نمونه‏ هاى شعرى، سعى در برجسته‏ سازى نكات مشترک آنها و آسيب‏ شناسى در اين زمينه داريم.

در بررسى اشعار اين حوزه ويژگى‏ هايى از قبيل: مضامين مشترک با پرداخت‏ه اى شخصى، قالب‏هاى سنتى با ظرفيت‏ سازى امروزى، توجه به تشبيه و استعاره، حركت رو به رشد شاعران به سمت شعر ناب، عبور از ايستايى در سطح زبان به سوى ژرف ‏انديشى و مضمون‏ سازى با واژگان بركه و غدير و خورشيد شايان توجه است.

در اين راستا رويكرد به نوآورى‏ هاى فردى و فاصله گرفتن شاعران از يكديگر و رسيدن به سبک شخصى و تأمل در لايه ‏هاى نامكشوف و مورد نياز جامعه معاصر ضرورى است.

مقدمه

الف. پيشينيه غديريه ‏سرايى در شعر فارسى

در بين رويدادهاى بزرگ اسلام، تنها رويداد غدير است كه از گاه وقوع پاره شعرى به عنوان سند هميشگى با آن پيوند خورده است. شعر و موسيقى شعر و سهولت به خاطر سپردن آن مدرک ماندگارى در غدير است، كه در گذر نسل‏ها حفظ شده و به جهت اهميت ادبى در كتاب‏ها ثبت گرديده است. در طول تاريخ در كنار اسناد حديثى، غديريه‏ ها كه توسط شعراى قرن‏ هاى مختلف سروده شده در حفظ اين ماجرا اثر به سزايى داشته‏ اند.

در شعر فارسى نيز مشكل مى‏توان ديوانى را يافت كه از نام اميرالمؤمنين على ‏عليه السلام و مدح مولاى غدير خم محروم مانده باشد. براى اثبات سخن، كافى است تا گلگشتى در آثار شاعران بزرگ ايران، فردوسى، مولوى و حافظ داشته باشيم. شاعران پارسى‏گو به حقانيت غدير خم گواهى داده، و گاه با سرودن چكامه ‏هاى فاخر و بلند و غديريه ‏هاى غرّا و رسا، گوى سبقت از همگان ربوده‏ اند. چرا كه ايرانيان مسلمان را از همان نخست به على و آل پاكش ‏عليهم السلام گرايشى ديگر و برتر، ارادتى فزون ‏تر و بهتر بود و شاعران بزرگ و بيدار هم كه هميشه زبان گوياى ملت و مردم بوده ‏اند و مردمان مسلمان را به همين گرايش سفارش مى‏ كردند.[۸۱]

ب. پيشينه و روش تحقيق

در موضوع غدير در شعر فارسى كتاب‏ ها و مقالاتى تدوين شده است، كه در اين خصوص و به عنوان نمونه مى‏ توان به اين كتاب‏ها اشاره كرد:

غدير در شعر فارسى، سيد مصطفى موسوى گرمارودى. شامل مجموعه‏ اى برگزيده از اشعار فارسى در موضوع غدير و معانى برخى از لغات و اشعار، شرح مختصرى از احوال شعرا، فهرست آيات، احاديث، اشخاص، اقوام و اماكن است.

سرود غدير، سيد احمد اشكوردى، ۲ جلد.

شعراى غدير از گذشته تا امروز، محمدهاى امينى، ۱۰ جلد.

غدير در شعر فارسى از كسايى مروزى تا شهريار تبريزى، محمد صحتى سردرودى.

پاسداران حماسه غدير، پرويز عباسى.

در ساحل غدير، احمد احمدى بيرجندى.

گلبانگ غدير، محمدمهدى بهداروند.

دريا در غدير، ثابت محمودى، كه شامل غديريه‏ هايى در قالب‏ هاى گوناگون از شاعران مختلف است.

تا جايى كه بررسى شده است، غدير در شعر معاصر تا كنون تحت عنوان كتاب يا نوشتار يا مقاله‏ اى مستقل و جامع مورد بررسى قرار نگرفته است. بنابراين، به روش كتابخانه اى و با رويكرد تحليل و آسيب‏ شناسى به بررسى غديريه‏ هاى شاعران معاصر پرداخته شد.

اكنون غدير در شعر معاصر فارسى را با نگاهى آسيب شناسانه دنبال مى‏ كنيم:

دگرگونى درون مايه ‏اى شعر معاصر

پس از مشروطه،شعر به لحاظ درون‏مايه بسيار دگرگون شد وشعر اجتماعى گسترش يافت.مضامينى چون: ابروى يار، خط، زلف و... ، كمتر شد و صداهاى تازه‏ اى مانند:مبارزه، قانون،استقلال،وطن و...، به گوش رسيد.در اين دوره، شعر ديگر انتزاعى و ذهنى نيست،بلكه عينى و ملموس شده است.شعر، شعر زندگى و زبان شعر بسيار ساده براى همگان قابل فهم است.اين روند در سال ‏هاى بعد نيز ادامه يافت.

شعر آئينى و گروه ‏بندى آن

شروع شعر آئينى به سال‏ هاى پيش از ۱۳۶۰ ش بر مى‏گردد. از آن دوذه و دهه پنجاه تا به امروز از ديدگاه درون مايه با شعرهاى ديگر تفاوت بسيار دارد و همگى بيانگر هوايى تازه در شعر است. شعر آئينى را از نظر درون‏مايه مى ‏توان چهار بخش كرد:

نگاه ارزشى و تبليغى به مضامين مذهبى.

نگاه انتزاعى و متفكرانه به دين يا فلسفه و كلام اسلامى.

نگاه زيبايى شناسانه به دين.

نگاه مناسبتى به مقولات مذهبى.


مختصات فكرى و زبانى شعر آئينى

مختصات فكرى و زبانى اين اشعار با يكديگر متفاوت است. برخى با ذهن و زبان قدم‏هايى به صورت آثارى تكرارى و بى روح ارائه مى شود. برخى آميخته با اصطلاحات كلامى و سرشار از تلميحات قرآنى و معارف اسلامى و با زبان فخيم و استفاده از آرايه ‏هاى ادبى چون تضمين و ارسال المثل و كنايات و استعاره‏ هاى دور از ذهن و زبان مجازى كه داراى مخاطب خاص است بيان مى‏ شود.

برخى ديگر از اين شعرها مخاطبان بيشترى دارد، زيرا سرشار از عاطفه‏ اند و با نگاهى ژرف و زيبايى شناختى به مقولات مذهبى پرداخته ‏اند.

شعرهاى مناسبتى پيوند عميقى با باورهاى عاميانه دارند، و در مناسبت‏هاى مذهبى چون اعياد، ايام فاطميه، شب‏هاى قدر و اعيادى چون مبعث و غدير اجرا مى‏ شوند. گاه با لحنى ساده و نگاهى در سطح به وقايع دينى و متمايل به بزرگنمايى در ظواهر و شورانگيزى در مخاطب و گاه بينش دينى در حرير عاطفه و اردات و تعظيم و ذهن و زبانى زيبا.

در ادامه به طور اخص به ويژگى‏ هاى غديريه‏ هاى معاصر پرداخته مى‏ شود.

قالب شعرى غديريه ‏ها

قالب شعرى مرسوم در غدير سروده‏ هاى معاصر بيشتر غزل است؛ كه داراى قابليتى شايسته براى نمايش عاطفه و احساس است. شاعران قدمايى‏ تر به سبک پيشينيان در قالب قصيده غديريه سروده‏ اند.

مثنوى و غزل -  مثنوى نيز از قالب ‏هاى پركاربرد در شعر آئينى و خصوصاً غديريه است. همچنين قالب مستزاد، بحر طويل، دو بيتى و رباعى در اشعار عاميانه آئينى و غديريه‏ ها كاربرد فراوان دارد و از قالب ‏هاى پركابرد براى اين مضامين شعرى است.

شعر سال‏هاى بعد از ۱۳۶۰ ش، افزون بر نوآورى معنوى از ويژگى ‏هايى صورى نيز بهره‏ مند شد. مهم‏ترين تمايز اين شعر، گرايش ديگر بار به قالب‏ هاى كهن مى ‏باشد. اين گرايش عوامل گوناگونى دارد. از جمله گستردگى حوزه مخاطبان، كه بيشتر مردم بودند و آشنا به قالب‏ هاى شناخته شده كهن خاصه غزل. از ديگر سوى مى‏ دانيم كه پيشينه درون مايه شعر آزاد در ايران، براى قشر متدين چندان قابل پذيرش نبوده است.

البته بيشتر شاعران جوان اين دوره قالب‏ هاى شعر آزاد را تجربه كرده‏اند، و برخى بهترين شعرهايشان را در اين قالب‏ها سروده‏ اند. برخى در كنار نوپردازى، غزل و مثنوى يا رباعى و چارپاره را در حد تفنن به كار مى‏ گرفتند، و برخى از شاعران نيز متوجه بيدل دهلوى شدند و شعرهاى آئينى را در اين فضا جولان دادند و از او پيروى كردند.

نگاهى به برخى جلوه ‏هاى غدير در شعر معاصر فارسى

بررسى‏ ها نشان مى‏ دهد كه در صد سال اخير و بيشتر در سال‏هاى ۱۳۶۰ش به بعد، صدها قصيده و غزل و مثنوى و قطعه و... ، با موضوع غدير سروده شده، كه اين نوشتار در اين بخش سعى در گردآورى اجمالى آنها كرده است، در ادامه به بررسى مؤلفه‏ هاى اين اشعار پرداخته مى‏ شود.

براى جلوگيرى از اطاله كلام در اغلب شعرها، به ابيات آغازين يا برجسته اكتفا شده است. صورت كامل اين اشعار و ديگر اشعار آئينى، اين شاعران در ديوان‏ها و دفترهاى شعرى كه در فهرست منابع ذكر شده، قابل مشاهده و تحليل بيشتر است.


اديب الممالک فراهانى:

اميرالمؤمنين شاه ولايت

خداوند جهان صدر مهيمن

ز امر حق تعالى در چنين روز

به تخت خسروى آمد مُمَكّن

ميان يثرب و بطحا نبى بود

چه موسى در ميان مصر و مدين

خطاب آمد ز يزدان كاى پيمبر

على را بر خلافت كن معين

چراغ كفر را بنماى خاموش

سراج عقل را فرماى روشن


اديب پيشاورى:

از پى آن كز خداى آورد روشن نامه را

نيست كس جز باب شبير و شبر سرور را


صبورى كاشانى:

صبورى ملک ‏الشعراى آستان قدس رضوى چهارده قصيده غديريه دارد، كه برخى را در ديوان او مى‏ توان ديد[۸۲]

امروز روز رونق دين پيمبر است

امروز روز جلوه آئين داور است

امروز روز تقويت دين مصطفى است

امروز روز تهنيت شرع انور است

امروز از ولايت سالار اوليا

دين را همه كمال و جمال و زيور است

امروز باده‏اى ز مبارک خم غدير

در جام خلق از كف ساقى كوثر است


ميرزا حبيب‏ اللَّه خراسانى:

جام عشق از حوض كوثر خورده ‏ايم

ساقى و خم و غدير ما على است

گفت پير ما كه موسى را وزير

بود اگر هارون وزير ما على است

وى همچنين غديريه‏ اى با حدود صد و سى بيت دارد، با اين مطلع:

روزگارى است كه از جور خزان، فصل بهار

بار بربست و به يک بار برفت از گلزار


شيخ محمد حسين غروى اصفهانى:

علامه غروى هم در ديوان فارسى و هم ديوان عربى غديريه ‏هاى زيبايى دارد:

باده بده ساقيا ولى ز خمّ غدير

چنگ بزن مطربا ولى به ياد امير

تو نيز اى چرخ پير بيا ز بالا به زير

داد مسرّت بده، ساغر عشرت بگير


ميرزا محمد كاظم صبورى:

منت ايزد كه دين پاک پيمبر

فرو بها يافت كه ولايت حيدر

ما كه كنون از خم غدير پياپى

باده كشيم از ولاى ساقى كوثر


صغير اصفهانى:

اين شاعر حدود پانزده غديريه سروده است، كه در ديوانش مى توان ديد[۸۳]:

با اهل زمين برگو كز عرش بشير آمد

خيزيد به استقبال آن عرش سرير آمد

بر خيل خراباتى ده مژده كه پير آمد

با جلوه اللهى در خم غدير آمد


رفعت سمنانى:

شد مصطفى به منبر با شوكت و جلالت

فرمود كاى خلايق شد باز باب رحمت

آمد على پس از من فرمانرواى ملت

امرش چو امر يزدان شد واجب الاطاعت


ملک الشعراء محمد تقى بهار:

در غدير خم خطاب آمد ز حق بر مصطفى

تا على را او ولى بر مهتر و كهتر كند

تا رساند بر خلايق مصطفى امر خداى

از جهاز اشتران از بهر خود منبر كند

گويد آن كاو را منم مولا، على مولاى او است

راز اين طاعت او را گر كسى سردر كند

داورش خوانده ولى و احمدش خوانده وصى

هم وصايت، هم ولايت ز احمد و داور كند


عمان سامانى:

ز بعد قطع منازل در اين همايون روز

عنان كشيده به خم غدير ساخت مقام

رسول شد ز خدا زى رسول روح القدس

كه اى رسول به حق، حق تو را رسانده سلام

كه اى به خلق من از من خليفه منصوب

به گوش كامده نصب خليفه را هنگام

ساخت سيد دين منبر از جهاز شتر

كه تا پديد كند هر چه شد بر او الهام

بر آن بر آمد و اسرار حق هويدا ساخت

بلند كرد على را بدين بلند كلام

كه من نبى شمايم على امام شماست

زدند نعره كه نعم النبى، نعم الامام


سيد محمدحسين شهريار:

شهريار تبريزى، به هر دو زبان فارسى و تركى دلسروده‏ هاى بسيارى درباره غدير خم دارد. در سراسر اشعار وى شيفتگى به حضرت على‏ عليه السلام موج مى‏ زند. وى سراينده «على اى هماى رحمت» است.


از مهم‏ترين ويژگى‏ هاى شعر او، سادگى و شيوايى كلام اوست. زبان شعرى وى در عين حال كه سهل و ممتنع و قابل استفاده براى عموم است، در بطن خود معانى عميق دارد.

همين نكته سبب شده اشعار وى نزد طيف وسيعى از مخاطبان شهرت فراوانى يابد. او همواره اشعارش را متناسب با نياز جامعه مى‏ سروده، كه نشانگر مردمى بودن اين شاعر است. نزديكى با قرآن و معارف دينى در اشعار وى هويداست. از ويژگى ‏هاى شهريار پرداختن به قالب غزل است، و در حوزه شعر علوى و غديريه نيز آثار ماندگارى از خود برجاى گذاشته است:

اگر سنجد هر سهمى در اسلام

هر آن كو سهمگين ‏تر، حصه من

نه احمد در مؤاخاتم به خود خواند

نه خود با من پسرعمّ و پدر زن؟

نه با آن خطبه من كنت مولاه

على را برد بر اعلا و اعلن؟

نه خود فرياد بخّابخّ كشيدند

من اينها شور خوانم يا كه شيون؟

چه شد عهد خدا بر من شكستيد؟

الا اى حاسدان عهد بشكن


نيمايوشيج:

آن كس كه ولايت تو را منكر شد

بر تافت رخ از حقيقت و كافر شد

گر نور طريقتى است باشد روشن

كز پرتو ذات مرتضى ظاهر شد


مهدى الهى قمشه‏ اى:

از غدير مشتهر امت را كشيد سر

روز حكم دادگر مى ‏رسد به داورى


محيط قمى:

گرفت عهد ز اشيا، در دو روز رب قدير

يكى به روز الست و يكى به روز غدير

گرفت عهد ز ذرات بر خدايى خويش

نخست روز و دويم روز بر خلافت مير

بگفتا هر كه منش مقتدا و مولايم

على است او را مولا، على است بر او امير

چنانكه هارون از بهر موسى عمران

على مراست وصى و على مراست وزير


ابوالحسن ميرزا شيخ‏ الرئيس قاجار:

اعلان وصايت كن و فرماى كه اليوم

اكملت لكم دينكم، اى زمره انصار

فرموده نبى كاين حكم از عالم بالا است

امروز چو در رتبه، على از همه اعلى است


صفى اصفهانى:

چون به خم غدير از ايزد

بر نبى شد خطاب كى احمد

سر برآر از گليم و كن بر خلق

فاش اسرار شاه لم يولد

هين نترس از خان و كن ظاهر

آنچه از اسلام باشد آن مقصد

گويد بر اسلاميان ندارد سود

بى تولاى حيدر اين اشهد


طوطى همدانى:

پيشوايى بعد از احمد غير حيدر هست، نيست

غدير حيدر جانشينى بر پيمبر هست، نيست

نيست كارى خارج از كار خدا در هر دو كون

دست حق در هر دو عالم غير حيدر هست، نيست

در غدير خم كه شد منصوص از امر خدا

ديگرى غير از على مولا و سرور هست، نيست


ناصر شعار ابوذرى:

گفت برخيز كه از يار سفير آمده است

به چراغانى صحراى غدير آمده است

موج يک حادثه در جان غدير است امروز

و على چهره تابان غدير است

امروز بيعت شيشه ‏اى و آهن پيمان‏ شكنى

داد از بيعت آبستن پيمان شكنى!

پس از آن بيعت پرشور على تنها ماند

و وصاياى نبى در دل صحرا جا ماند

موج آن حادثه در جان غدير است هنوز

و على چهره تابان غدير است هنوز


ناظم ‏زاده كرمانى:

عارفان را شب قدر است شب عيد غدير

بلكه قدر است از اين عيد مبارک تعبير

كرده تقدير بدينسان چو خداوند قدير

اى على، اى كه تويى بر همه خلق امير

بهترين شاهد اين قصه بود خم غدير

كرد تقدير چنين لطف خداوند قدير


فرصت شيرازى:

اين خم نه خم عصير باشد

اين خم، خم غدير باشد

از خم غدير مى‏كنم نوش

تا همچون خم بر آورم جوش


محمدجواد غفورزاده(شفق) :

جلوه‏ گر شد بار ديگر طور سينا در غدير

ريخت از خم ولايت مى به مينا در غدير

رودها با يكدگر پيوست كم كم سيل شد

موج مى‏زد سيل مردم مثل دريا در غدير

هديه جبريل بود «اليوم اكملت لكم»

وحى آمد در مبارک باد مولى در غدير


سيد رضا مؤيد:

باز تابيد از افق روز درخشان غدير

شد فضا سرشار عطر گل ز بستان غدير

موج زد درياى رحمت در بيابان غدير

چشمه‏ هاى نور جارى شد ز دامان غدير


حالى اردبيلى:

صبح سعادت دميد، عيد ولايت رسيد

فيض ازل يار شد، نوبت دولت رسيد

از كرمش بر گدا، داد همى جان فزا

گفت بخور زين هلا، كز خم جنت رسيد


نظيرى نيشابورى:

قسم به جان تو اى عشق اى تمام هست

كه هست هستى ما از خم غدير تو مست

در آن خجسته غدير تو ديد دشمن و دوست

كه آفتاب بود آفتاب بر سر دست

فراز منبر يوم الغدير اين رمز است

كه سر ز جيب محمد، على برآورده


دكتر يحيى حدادى ابيانه:

پى تكامل دينش خداى كعبه گزيد

گرفت پرچم اسلام را على در دست

از اين گزيده زمين و زمان به خود باليد

به يمن ولايت شراب خم الست

به عشق آل‏ على از غدير خم جوشيد


سيد مصطفى آرنگ:

امروز گل باغ رسالت وا شد

قرآن مبين به امر حق معنى شد

در مركز خود يافت حق امروز قرار

منشور ولايت على امضا شد


مهرداد اوستا:

اى گوهر گوهر ولايت

خورشيد منور ولايت

اى مهر فروغ بخش اسلام

وى مشعل انور ولايت

اى آيت حق و روح قرآن

وى رايت و افسر ولايت

سلطان سرير عقل و ايمان

والى هنر، درِ ولايت

اى گوهر عشق و جان عرفان

تاج سر و مفخر ولايت


عبدالعلى نگارنده:

عيد غدير، روز وداد است

روز وداد و داد و سداد است

در بحر بى‏كران سعادت

عيد غدير، باد مراد است

از بهر حفظ مكتب اسلام

عيد غدير، حرز جواد است


محمد على مردانى:

شمع راه هدايت است على

مه برج ولايت است على

مهر تابان آسمان جلال

گوهر بحر فضل و علم و كمال

حامى دين و حافظ قرآن

مجرى عدل و خصم قول ضلال


ناظرزاده كرمانى:

عيد غدير، مژده جان ‏پرور آورد

يعنى خبر ز سلطنت حيدر آورد

فرمانروا به هر دو سرا شد به حق

فرخنده ‏تر از اين خبر ديگر آورد


دكتر قاسم رسا:

از خم رسيد مژده كه جشن ولايت است

لبريز خم ز باده لطف و عنايت است

خمخانه ولايت مولى گشوده شد

ساقى ز جاى خيز، كه وقت سقايت است

در صحنه غدير به فرمان كبريا

در اهتزاز پرچم شاه ولايت است


مصطفى جوادى مقدم:

صبح مى ‏آيد محمد با على

دشت مى ‏لرزد بانگ يا على

لحظه ‏اى كه دشت غرق و هم بود

جبرئيل از آسمان آمد فرود

گفت اى پيغمبر، اى اميد ما

نغمه جاويدى توحيد ما

آخرين شعر رسالت را بخوان

آيه عشق و امامت را بخوان

بر كسى كه همدل و هم خون تو است

تو چو موسايى و او هارون تو است

لايقى لايق‏تر از حيدر مباد

خلق را ديگر كسى رهبر مباد


حبيب چايچيان (حسان) :

پايى كه نيست همره مولا شكسته باد

دستى كه نيست ياور آن شاه بسته باد

تكميل دين از او شد و نعمت از او تمام

عيد غدير بر همه يا رب خجسته باد


احمد عزيزى:

از على و آل او جو درد عشق

جفت شش آورده حق در نرد عشق

آب و رنگ باغ، آب و گل، على است

صورت آئينه كامل على است


ارمغان بهداروند:

حرف آخر عشق، انتخاب سرخ، مولاى سبزپوشى بود

آنگاه غدير، به خداوند علم و شمشير اعتراف كرد

و رستنگاه تلاقى، نبوت و امامت

به التيام زخم غربت عشق، هبوط كرده بود

و... او قرينه محمد صلى اللَّه عليه و آله بود


يوسفعلى ميرشكاک:

ماه صد آئينه دارد، نيمه شب‏ها در غدير

روزها گسترد، خورشيد خود را بر غدير

سدرها اين سوتر از اندوه كوه افتاده‏ اند

هم عنان با ابرها، افتاده آن سوتر غدير

نخل‏ها افتان و خيزان، اشتران خسته ‏اند

سر در اوهام گريز از تشنگى در سر غدير

هيچ كس نشنيد گيرم، خود تو نشنيدى مگر؟

وال من والاه گفت، آن روز پيغمبر غدير

پس چرا صد چشمه آتشفشان پنهان شدى؟

چون دل من زير چتر سرد خاكستر غدير

تا تمام دشت از پيغام دريا پر شود

مى‏ رود از واحه ‏اى تا واحه ديگر غدير


مصطفى محدثى خراسانى:

ملتهب در كنار يک بركه

روح تاريخ پير منتظر است

دست خورشيد تا نهد در دست

آسمان در غدير منتظر است

بر سر آسمانى از ظهر

آيه‏ هاى شكوه نازل شد

مژده دادند آيه‏ هاى شكوه

دين احمد تمام و كامل شد


محمدعلى سالارى:

سر زد از دوش پيمبر، ماه در شام غدير

تا كه جبرائيل او را داد پيغام غدير

مژده داد او را ذات حق كه با فرمان خويش

نخل هستى بار و برآرد در ايام غدير

دين خود را كن مكمل با ولاى مرتضى

خوف تا كى بايد از فرمان و اعلام غدير


طاهره موسوى گرمارودى:

اى شرف اهل ولايت غدير

بركه سرشار هدايت غدير

زمزم و كوثر ز تو كى بهترند

آبروى خويش ز تو مى‏خرند

اينكه كند زنده همه چيز آب

زاب غدير است نه از سراب

از ازل اين بركه بجا بوده است

آينه لطف خدا بوده است


خوشدل كرمانشاهى:

در غدير خم نبى خشت از سر خم بر گرفت

خشت از خم ولاى ساقى كوثر گرفت

از خم خمر خلافت در غدير خم بلى

ساقى كوثر ز دست مصطفى ساغر گرفت


سيد مصطفى موسوى گرمارودى

گل هميشه بهارم غدير آمده است

شراب كهنه ما در خم جهان باقى است

خداى گفته كه «اكملت دينكم» ، آنک

نواى گرم نبى در رگ زمان باقى است

قسم به خون گل سرخ در بهار و خزان

ولايت على و آل، جاودان باقى است

گل هميشه بهارم بيا كه آيه عشق

به نام پاک تو در ذهن مرمان باقى است


در روز غدير، عقل اول

آن مظهر حق، نبى مرسل

چون عرش تو را كشيد بر دوش

آنگاه گشود لعل خاموش

فرمود كه اين خجسته منظر

بر خلق پس از من است رهبر

بر دامن او هر آن كه زد دست

چون ذره به آفتاب پيوست


محمود شاهرخى:

به كام دهر چشاندى ميى ز خم غدير

كه شور و جوشش آن در رگ زمان جارى است

ز چشمه‏ سار ولاى تو اى خلاصه لطف

به جويبار زمان فيض جاودان جارى است


محمد على صفرى(زرافشان):

آن روز كه با پرتو خورشيد ولايت

ره را به شب از چهار طرف بست محمد

صحراى غدير است زيارتگه دل‏ها

از شوق على داد على از دست محمد

تا جلوه حق را به تماشا بنشينند

بگرفت على را به سر دست محمد


احمد عزيزى:

از چمن گلرخان، ماه به زير آمده است

خلعت شاهانه پوش! عيد غدير آمده است

عشق محمد على است، اى همه اهل نظر

زان كه مراعات عشق بهر نظير آمده است


غلام‏رضا سازگار:

غدير عيد همه عمر با على بودن

غدير آينه دار على ولى اللَّه است

غدير حاصل تبليغ انبيا همه عمر

غدير نقش ولاى على به سينه ماست

غدير يک سند زنده، يك حقيقت محض

غدير از دل تنگ رسول عقده گشاست


اسماعيل نورى علاء:

آرى ... خم!

شربدار ولايت

غدير حادثات

و ميان منزل افشاى رازهاست.


بنگريدش

كه بر اوج دست و بازو

در چنگ چنگالى از نور

ايستاده است

به ابرها نزديك‏تر تا به ما

و نگاه نمى‏ كند

نه در چشمان مشتاق

نه در ديدگان دريده از حسد.

به اين ترانه گوش كنيد

كه در هفت آسمان مى‏ طپد:

«هر كه مرا

ولاى خويش بداند اينكه فراچنگ من ايستاده مولاى او است» . آرى

امروز همه چيز كامل است...


نعمت ميرزاده آزرم:

تمام قافله گيرد به جاى خويش قرار

مناديان همه كردند حكم را تكرار

كوير بود، افق تا افق، گداخته مس

بر آن گداخته مس، كاروان، خطى ز غبار


عباس براتى‏ پور:

تا شد به روى دست نبى‏ صلى الله عليه وآله مرتضى ‏عليه السلام بلند

شد رايت جلال خدا بر ملا بلند

بشيند چون كه نغمه «يا ايها الرسول»

گرديد منبرى همه از پشته‏ ها بلند


پروانه نجاتى:

دشت تا خيمه زد آهنگ خروشيدن را

چاه هم تجربه كرد آتش جوشيدن را

دست خورشيد در آفاق رسالت چرخيد

چنگ زد گيسوى ترديد پريشيدن را

و بيابان چه تبى داشت از انبوه سكوت

تا مبارک كند اين آينه پوشيدن را

عشق ابلاغ شد و حلقه مستان گل كرد

تازه كرد آن خم نو، چشمه نوشيدن را

پر شد آغوش غدير از دم «بخ بخ»

تا بكوبد هياجانات نيوشيدن را

عطر «من كنت...»و غوغاى «على مولاه»

قافله قافله راند اين همه كوشيدن را


نادر بختيارى:

السلام اى غدير، مهبط عشق

مقصد دولت مسلط عشق

السلام اى غدير، مقصد يار!

وى گل افشان ز موج موج بهار

چه بهارى تو راست كز خم تو

مست عشقيم در تلاطم تو؟


جواد جهان ‏آرايى:

تا على بر روى دستان پيمبر جا گرفت

رفت روى دست اقيانوس، دريا در غدير

ديده دل باز كن تا آفتاب «هل اتى»

بنگرى همدوش با خورشيد بطحا در غدير

مهر، با آن زرفشانى ذرّه سرگشته بود

تا تجلى كرد آن ماه دلارا در غدير


مهدى رحيمى:

دستى به هوا رفت و دو پيمانه به هم خورد

در لحظه مى نظم دو تا شانه به هم خورد

دستور رسيد از ته مجلس به تسلسل

پيمانه مى تا سر ميخانه به هم خورد

دستى به هوا رفت و به تأييد همان دست

دست همه قوم صميمانه به هم خورد


رضا اسماعيلى:

از غدير خم، سبويى مى ‏زديم

در صراط عشق، هويى مى ‏زديم

زائر كوى تولا مى ‏شديم

جرعه نوش عشق مولا مى‏ شديم

با نزول سوره سبز غدير

باز مى‏ كرديم، بيعت با امير


محمدعلى مجاهدى:

چون وجود مقدس ازلى

شاهد دلرباى لم يزلى

وقت پيمان گرفتن از ذرات

با صدايى رسا و بانگ جلى

«او لست بربكم» فرمود

پاسخ آمد از هر طرف كه: بلى


نصراللَّه مردانى:

قسم به جان تو اى عشق اى تمام هست

كه هست هستى ما از خم غدير تو مست

در آن خجسته غدير تو ديد دشمن و دوست

كه آفتاب بر آفتاب بر سر دست

نشان از گوهر آدم نداشت هر كه بود

به خم سراى ولايت خراب و باده پرست


ابوالقاسم حسينجانى:

روز و شب را به كار وا مى ‏داشت

اين سپيد و سياه مولا بود

آب از الغدير بر مى‏ داشت

مشربى كه گواه مولا بود

كوفه هر چند هم كه بد مى‏ كرد

باز هم در پناه مولا بود

پدر خاک بود و خاكى بود

بى گناهى گناه مولا بود


مرتضى اميرى اسفندقه:

صداى كيست چنين دلپذير مى‏ آيد؟

كدام چشمه به اين گرمسير مى ‏آيد؟

صداى كيست كه اين گونه روشن و گير است؟

كه بود و كيست كه از اين مسير مى ‏آيد؟

خبر دهيد كه دريا به چشمه خواهد ريخت

خبر دهيد به ياران غدير مى‏ آيد

به سالكان طريق شرافت و شمشير

خبر دهيد كه از راه، پير مى ‏آيد


محمود اكرامى:

به آتش مى‏ كشم آخر زبان سر به زيرم را

به توفان مى‏ سپارم آسمان‏ هاى اسيرم را

منم من گردبادى خسته ‏ام زندانى خويشم

بگيريد آى مردم دست‏ه اى ناگزيرم را

تمام عمر باقى مانده ‏اش را گريه خواهد كرد

اگر توفان بخواند خنده‏ هاى دور و ديرم را

درختان گردبادى رو به خورشيدند، از آن دم

كه خواندم در مسير باد اندوه غديرم را

شبى اندوه و تابان على‏ عليه السلام از چاه بيرون شد

شبى سيراب ديدم جان سر تا پا كويرم را


على‏رضا سپاهى لائين:

دشت غوغا بود غوغا در غدير

موج مى‏ زد سيل مردم مثل دريا در غدير

در شكوه كاروان آن روز با آهنگ زنگ

بى‏ گمان بارى رقم مى‏ خورد فردا در غدير

اى فراموشان باطل سر به پايين افكنيد

چون پيمبر دست حق را برد بالا در غدير

حيف اما كاروان منزل به منزل مى‏ گذشت

كاروان مى‏ رفت و حق مى‏ ماند تنها در غدير


على رضا قزوه:

ابتداى كربلا مدينه نيست، ابتداى كربلا غدير بود

ابرهاى خون فشان نينوا، اشک ‏هاى حضرت امير بود


ولى‏ اللَّه پاشا:

مردى كه آفتاب به او سجده مى‏برد

روح زلال آب به او سجده مى‏بَرد

مردى كه مثل ماه نخوابيد تا طلوع

شب با سپاه خواب به او سجده مى‏برد

يک بركه، واژه در نگهش موج مى‏ زند

يک دشت شعر ناب به او سجده مى ‏برد


زهرا حسين‏زاده:

شكست خواب زمين پلک آسمان وا شد

سوار هودج رنگين باد، پيدا شد

غبار همهمه پيچيد و ناگهان در خاک

غدير برق زد و برق، آب معنى شد


شمس‏ الدين بختكى:

آغاز شد ولايت عشق از غدير خم

باران گرفت سوى تو «اكملت دينكم»


الهام عمومى:

در بركه نيز حادثه‏ اى راه مى ‏رود

ناگاه مى‏ نشيند و ناگاه مى‏ رود

جبريل باز در هيجان اوفتاده است

نبض ملايک از ضربان او فتاده است

يكباره چشم كفر چه تاريک مى ‏شود

بركه به روز واقعه نزديک مى‏ شود

اى شاهدان مردنما حجتان قبول

اى تاجران زهد و ريا حجتان قبول

آيا كسى ز جمع شما عيد را نديد؟

بالاى قله دست دو خورشيد را نديد؟


سيد محمد باباميرى:

اينجا گرفته است مردى بر روى دست آسمان را

مردى كه در قبضه خود دارد تمام جهان را

در جشن «من كنت مولاه» آئينه نور كرده است

لبريز از روشنى ‏ها، چشمان پير و جوان را

كل مى‏ كشد هر چه قديس، دف مى‏ زند هر چه عابد

جبرئيل در حلژه نور، آورده اين ارمغان را


على حيدرى‏ زاده:

دست خورشيديان قله عشق

رفت بالا غدير خم شده بود

در دل خاكيان افلاكى

لحظه‏ ها سبز و غصه گم شده بود


مؤلّفه‏ هاى فكرى و ادبى شعر غدير معاصر

براى شعر غديرِ معاصر، چندين مؤلّفه مى ‏توان بيان كرد:

الف. برخى شاعران معاصر، خصوصاً شاعران مذهبى ما قبل دهه ۱۳۶۰ ش با انديشه و زبانى معطوف به سنت‏ هاى ادبى به مضمون غدير پرداخته ‏اند. افرادى همانند: اديب پيشاورى، اديب ‏الممالک فراهانى، صبورى كاشانى، ميرزا حبيب ‏اللَّه خراسانى و... .

ب. متأثر از تحول صد سال اخير نسل تازه‏اى شاعران آئينى‏ سرا پديد آمده‏ اند، كه به مرور زمان مردم را با تصويرى نو از شعر غدير آشناتر خواهند كرد. شعرى كه ضمن بهره‏مندى ‏هاى معنوى و هماهنگى با باورهاى عمومى از نظر مؤلفه‏ هاى سبک معاصر هم انتظارات خواص را برآورده مى‏ كند، و هم جريان‏ سازى مى‏ كند.

ج. پيوند مفهوم غدير و قالب‏ هاى نوين شعر امروز فارسى نيز قابل ذكر است. شايد براى عمده شاعران پيش از دهه ۱۳۶۰ ش، تصور اينكه در اين قالب‏ها نيز مى ‏توان شعر آئينى موفق سرود دشوار مى‏ افتاد.

با اين همه، شعرهاى موفق شاعرانى مانند: سلمان هراتى، سيد حسن حسينى، قيصر امين‏ پور و ديگران خلاف آن را به تصوير كشيد. البته هنوز هم عامه مخاطبان شعر مذهبى نتوانسته ‏اند با اين سروده ‏ها ارتباط همسويى برقرار كنند. با اين وجود نمى ‏توان شك داشت كه نگاه مردم به شعر آئينى ارتقاء يافته و سليقه عمومى با فضاى ادبى امروز هماهنگ‏ تر شده است.

د. شعر غدير زيرمجموعه شعر علوى است. در اين شعرها محورهاى برجسته شخصيتى و فراز و نشيب‏هايى را كه امام على‏ عليه السلام در زندگى خود پشت سر نهاده ‏اند مشاهده مى ‏كنيم، كه در سير تحولات صد ساله اخير و به خصوص پنجاه سال گذشته با مؤلّفه‏ هاى زبانى و ادبى به روز شده و با پيراستگى روزافزون نشان داده مى‏ شود.

رخدادهاى بزرگى در لواى شعر علوى در اغلب غديريه‏ ها مشاهده مى‏ گردد؛ مانند: تولد در خانه كعبه، ايمان آوردن، ليلة المبيت، هجرت، فتح مكه و نقش آن حضرت در اين پيروزى، حضور سرنوشت سازشان در جنگ‏هاى صدر اسلام، واقعه شهادت حضرت رسول اكرم‏ صلى الله عليه وآله و غدير، ماجراى سقيفه و خانه‏ نشينى، شهادت حضرت فاطمه‏ عليها السلام و غربت على‏ عليه السلام، يتيم ‏نوازى ها، مناجات على‏ عليه السلام، عدالت راستين، ماجراى خوارج، نهج البلاغه، شهادت

ه  . مسئله الهى بودن جانشينى على‏ عليه السلام، اكمال دين و اشاره به «من كنت مولاه...» و جبرئيل در اين شعرها به گونه‏ هاى مختلف تكرار و تأكيد مى‏ گردد.

و. مضمون‏ سازى براى رابطه نبى مكرم اسلام‏ صلى الله عليه وآله و امام على‏ عليه السلام با عنايت به رابطه حضرت موسى و هارون‏ عليهما السلام.

ز. كنايات و استعارات خاص و متداول شعرى، تناسب و مضمون‏ سازى با دريا و غدير -  كه به معناى بركه آب است -  از ديگر موارد برجسته در اين شعرهاست. علاوه بر خود غدير، كار علامه امينى در نگارش كتاب «الغدير» نيز موضوع شعر برخى شاعران معاصر است. اخوان ثالث قصيده بلندى نثار مرحوم علامه امينى دارد، با عنوان «سلام قطره به دريا دل غديرى» . در آنجا، از جمله كار سترگ علامه امينى را چنين مى ‏ستايد:


غديرى كرد بى‏ همتا، چنان چون بيكران دريا

لبالب از رحيق حق، جهان را زو مشامى خوش

از اين دريا دل آماده، غديرى ايزدى باده

خوش آن رندى كزين مشرب كند شرب مدامى خوش


در شعر اميرى فيروزكوهى نيز كه بيان به ستايش صاحب الغدير گشوده است، همين تقابل دريا و غدير ديده مى ‏شود:

غدير خم شد از او بحر بى ‏نهايت علم

كه خود به علم و ادب بحر بى ‏نهايت بود

تراشه قلم از ذوالفقار حيدر داشت

از آن به نيش قلم ذوالفقار امت بود


استاد محمدرضا حكيمى در چاپ نخست كتاب «حماسه غدير» ، قصيده بلندى در وصف علامه امينى و كتاب «الغدير»دارد. وى نيز به اين نكته تقابل دريا و بركه اشاره دارد:


بحر را در بركه گنجاندن نه كارى بود خرد

اينكه موّاج اين چنين يابى فضاى الغدير


توجه به جشن و شادى در اين اشعار بسيار دستمايه قرار گرفته است. غدير عيد بزرگ اسلامى است، و ما مكلف به تكريم و ارج نهادن به آنيم. جنبه عيد بودن اين روز خجسته نيز در سروده‏ هاى شاعران مورد توجه بوده است.[۸۴]

مضمون‏ سازى با خورشيد، قافله نور، جان بخشى به غدير و بركه و حسن استفاده از اين عناصر در تشبيه ‏سازى و استعاره پردازى از ابعاد ادبى اغلب اين شعرهاست.

فراموشى غدير در روزمره ‏هاى امروزى و هم‏ذات پندارى با فراموشى و غربت على ‏عليه السلام در كوفه، از ديگر مؤلّفه‏ هاى اين غدير سروده‏ هاست.

در بررسى اشعار اين حوزه ويژگى ‏هايى از قبيل، موضوع و مضمون مشترک با پرداخت‏ه اى شخصى، قالب ‏هاى سنتى با ظرفيت‏ سازى امروزى، حركت رو به رشد شاعران به سمت شعر ناب، عبور از ايستايى در سطح زبان و حركت به سوى ژرف انديشى، رويكرد به خلاقيت ‏هاى فردى و فاصله گرفتن از سنت‏ هاى تكرارى برخى از اين گونه شعرها، و همچنين خلق عرصه‏ هاى تازه و سعى در جهت بهره بردن از ذهن و زبانى امروزين، شايان توجه است.

آسيب ‏شناسى شعر غدير معاصر

در مورد آسيب‏ شناسى شعر غدير معاصر نيز اين نكات قابل توجه است:

الف. ايجاد تحول در مضمون، زبان و سبک ادبى در عرصه شعر غدير بسيار ضرورى است. شعر براى زندگى بايد نوآورى همراه گردد. در غير اين صورت پاسخگوى مخاطب پرسشگر و آگاه امروز نخواهد بود.

ب. ارائه هر پيشنهاد نويى منجر به شكوفايى نخواهد شد، بلكه ايجاد تحول و ارائه پيشنهادهاى نو بايد با پيروى از اصول قرآنى و پايبندى به آرمان‏ هاى ولايى صورت گيرد.اما نكته مهم جلوگيرى از افتادن شعر به گرداب تكرار و اغراق است.

ج. توجه بسيار به ذكر پهلوانى ‏هاى حضرت على ‏عليه السلام بدون ذكر انگيزه و هدف ايشان و اغراق‏گويى در اين زمينه، به خصوص در مديحه ‏ها و توجه به يک بعد خاص از زندگى آن بزرگوار از مواردى است كه موجب تكرار و يک نواختى اين شعرها مى‏ شود.

د. با توجه به ساختار روايت و توصيف، جلوگيرى از كليشه ‏اى شدن مضامين واقعه غدير از اهميت بالايى برخوردار است، كه در اين مسير مجهز شدن به تمهيدات روايتگرى مدرن و ايجاد سپيدى ‏هاى متن مورد نياز است.

ه.استفاده بجا وبه موقع از مؤلّفه تخيّل به گونه‏ اى كه به اصل ماجرا و قصه ضربه ‏اى وارد نكنداز ديگرمسائلى است كه موجب جلوگيرى از تكرارهامى‏ شود.

و. گسترده شدن افق و زاويه ديد شاعران اين عرصه با دانشمندى و بينش‏ مندى در هر دو عرصه شعر و موضوع ولايت اميرالمؤمنين‏ عليه السلام و تشيع راستين ضرورى به نظر مى ‏رسد.

ز. در بيشتر اين شعرها مفهوم غدير تحليل نشده و بيشتر از جنبه عاطفى بدان نگريسته مى‏ شود، كه گاه عناصر ادبى و حتى منطق را كمرنگ مى‏ كند و ارتباط مخاطب با شعر را دچار اشكال مى‏ كند.

ح. با عنايت به اينكه پرداختن به ادبيات آئينى و مذهبى و خصوصاً شعر علوى و موضوع غدير و خلق اثر در اين زمينه بسيار دشوارتر از خلق اثر در ديگر شاخه‏ هاى ادبى به نظر مى ‏رسد، حضور و هم ‏انديشى شاعران متعهد و مستعد براى شكوفايى غديريه سرايى ضرورى است.


نتيجه

هر جا نام اميرمؤمنان على‏ عليه السلام در شعر فارسى بيان مى‏ شود، دنيايى از عشق و ارادت موج مى‏ زند. اين در شعر معاصر، خصوصاً شاعران جوان رنگى ديگر و تجلى زنده ‏ترى يافته است.

غدير سروده، در شعر امروز ايران با رعايت اعتدال و عنايت به مخاطب، وارد عرصه‏ اى تازه شده است. رعايت قواعد مدرن و نوين شعر فارسى و استفاده از قالب‏ ها و ظرفيت‏ هاى شعر نو و سنتى را مى ‏توان در مجموع از ويژگى ‏هاى شعر آئينى پويا و جوان معاصر دانست.

ايجاد تحول در مضمون، زبان و سبک‏ هاى ادبى در عرصه شعر غدير بسيار ضرورى است.

شعر براى زندگى بايد با نوآورى همراه گردد.در غير اين صورت پاسخگوى مخاطب پرسش‏گر و آگاه امروز نخواهد بود.

البته بايد عنايت داشت كه ارائه هر پيشنهاد نويى منجر به شكوفايى نخواهد شد، بلكه ايجاد تحول و ارائه پيشنهادهاى نو بايد با پيروى از اصول مذهبى و پايبندى به آرمان‏ هاى ولايى انجام پذيرد. اما نكته ى اصلى خوددارى از افتادن شعر به گرداب تكرار و اغراق است.

پانویس

  1. غدير در قرآن: ج ۳ ص ۵۰۶  - ۴۴۷ .
  2. مائده /  ۶۷ .
  3. مائده /  ۳.
  4. معارج /  ۱.
  5. اسرار غدير ص ۳۱۸. چهارده قرن با غدير: ص ۱۶۹. غدير از زبان مولى: ص ۲۷. ژرفاى غدير: ص ۱۹۶.
  6. روضة الواعظين: ص ۷۶. بحار الانوار: ج ۳۳ ص ۱۳۱ ح ۴۱۷ و ج ۳۸ ص ۲۳۸ ح ۳۹. ديوان اميرالمؤمنين‏ عليه السلام: ص ۱۰۵.
  7. روضة الواعظين: ص ۷۶. بحار الانوار: ج ۳۸ ص ۲۳۸ ح ۳۹. ديوان اميرالمؤمنين‏ عليه السلام: ص ۱۰۵.
  8. چهارده قرن با غدير: ص ۱۷۴.
  9. حديث مهر در بلور شعر (على ثاقب بخشايش) : ۵-۱۰.
  10. سخنرانى استثنائى غدير: ص ۱۲۷ ۱۰۷.
  11. غدير در آئينه كتاب: ص ۳۵ ۳۱ ۳۰ ۱۳ ۱۲.
  12. چهارده قرن با غدير: ص ۱۵۷  - ۱۵۳.
  13. ژرفاى غدير: ص ۷۸. بحار الانوار: ج ۲۱ ص ۳۸۸ و ج ۳۷ ص ۱۹۵ ۱۶۶ ۱۱۲. عوالم العلوم: ج ۳  / ۱۵ ص ۲۰۱ ۱۴۴ ۹۸ ۴۱. كفاية الطالب: ص ۶۴ . كتاب سليم: ص ۸۲۸ .
  14. بحار الانوار: ج ۲۱ ص ۳۸۶ ح ۱۰.
  15. زلال غدير (مجموعه مقالات) : ش ۲ ص ۱۱۶  - ۹۷.
  16. تاريخ ادبيات در ايران (صفا): ج ۱ ص ۱۶۵.
  17. سوزنى سمرقندى: ص ۲۷۴.
  18. سنائى غزنوى: ص ۲۷۴.
  19. امير معنوى: ص ۳۴۰.
  20. امير معنوى: ص ۳۲۳.
  21. منوچهرى: ص ۲۰۶.
  22. حلاج: ص ۱۶۷.
  23. مثنوى: ج ۶ ص ۱۲۶۵.
  24. اديب ‏الممالك فراهانى: ج ۱ ص ۴۶۴.
  25. صائب: ص ۳۵۴۳.
  26. اديب‏ الممالك فراهانى: ج ۱ ص ۳۲۶.
  27. اديب ‏الممالك فرهانى: ج ۱ ص ۴۶۴.
  28. اديب ‏الممالك فراهانى: ج ۱ ص ۴۶۴.
  29. قاآنى: ص ۲۸۲.
  30. قاآنى: ص ۲۵۹.
  31. قاآنى: ص ۶۲۰ .
  32. قاآنى: ص ۶۶۰ .
  33. عمّان سامانى: ص ۱۵۵.
  34. عمّان سامانى: ص ۱۵۶.
  35. اديب ‏الممالك فراهانى: ج ۱ ص ۴۶۴.
  36. ناصر خسرو: ص ۱۵۸.
  37. ناصر خسرو: ص ۲۱۴.
  38. ناصر خسرو: ص ۱۹۲.
  39. سوزنى سمرقندى: ص ۲۷۴.
  40. امير معنوى: ص ۶۸۶ .
  41. سنايى: ص ۲۷۴.
  42. حلاج: ص ۱۶۷.
  43. منوچهرى: ص ۲۰۶.
  44. مثنوى: ج ۶ ص ۱۲۶۵.
  45. امير معنوى: ص ۳۲۳.
  46. امير معنوى: ص ۶۸۶ .
  47. سمرقندى: ص ۲۷۴.
  48. اديب ‏الممالک فراهانى: ج ۱ ص ۳۵۵.
  49. مظهرالعجائب و مظهر الاسرار (عطار) : ص ۹۳.
  50. ملک‏ الشعراء بهار: ص ۱۰۸.
  51. ملک‏ الشعراء بهار: ص ۴۰.
  52. قاآنى شيرازى: ص ۶۱ .
  53. نظيرى نيشابورى: ص ۳۸۳.
  54. ايرج ميرزا: ص ۴۵.
  55. قاآنى شيرازى: ص ۶۹۳ .
  56. نظيرى نيشابورى: ص ۳۸۳.
  57. ايرج ميرزا: ص ۴۵.
  58. نظيرى نيشابورى: ص ۳۸۳.
  59. مظهر العجائب و مظهر الاسرار(عطار) : ص ۹۲.
  60. ايرج ميرزا: ص ۴۵.
  61. مظهر العجائب و مظهر الاسرار (عطار) : ص ۲۶.
  62. ملک ‏الشعراء بهار: ص ۳۹.
  63. ملک الشعراء بهار: ص ۱۲۴.
  64. قاآنى: ص ۲۵۹.
  65. قاآنى: ص ۶۶۰ .
  66. اديب‏ الممالک فرهانى: ج ۱ ص ۳۰۶.
  67. اديب الممالك فراهانى: ج ۱ ص ۳۴۵.
  68. اديب الممالک فراهانى: ج ۱ ص ۴۲۲.
  69. ناصر خسرو: ص ۱۹۲.
  70. ناصر خسرو: ص ۱۹۲.
  71. ناصر خسرو: ص ۲۸۹.
  72. ناصر خسرو: ص ۱۹۲.
  73. عمّان سامانى: ص ۱۵۵.
  74. حزين لاهيجى: ص ۹۴.
  75. حزين لاهيجى: ص ۹۸.
  76. قاآنى: ص ۲۵۹.
  77. ملك الشعراء بهار: ص ۱۰۸.
  78. اديب ‏الممالک فراهانى: ج ۱ ص ۴۲۲.
  79. اديب‏ الممالك فراهانى: ج ۱ ص ۴۶۴.
  80. زلال غدير (مجموعه مقالات) : ش ۱ ص ۱۷۷  - ۱۵۷. چهارده قرن با غدير: ص ۱۶۸.
  81. مجله علوم حديث: ش ۷، محمد صحتى سردرودى.
  82. ديوان كاظم صبورى: ص ۳۵۱ ۱۶۱ ۱۴۹ ۱۲۰ ۷۸ و... .
  83. ديوان صغير اصفهانى: ص ۴۵۶ ۱۴۱ ۴۴ ۴۳ ۳۴ و... .
  84. مجله كوثر: ش ۸ سال ۱۳۷۹ ش، جواد محدثى.