وارث
آمدن «مَولى» به معناى «وارث»[۱]
از ديگر ادله قاطع بر آمدن «مَولى» به معناى «أولى»، معانى است كه براى اين واژه گفته اند و هم معناى معناى «أولى» است. از جمله آمدن «مَولى» به معناى «وارث» است، كه در بعضى موارد واژه مَولى به معناى «وارث» يا «أولى» به معناى «سزاوارتر» آمده است:
۱. فخر رازى
با اينكه فخر رازى با شبهه هاى واهى سعى در انكارِ آمدن «مَولى» به معناى «أولى» دارد و عدهاى سست عقيده را هم گمراه كرده است، اما در تفسیر آيه «وَ لِكُلٍّ جَعَلنا مَوالىَ مِمّا تَرَكَ الوالِدانِ وَ الأقرَبُونَ وَ الَذينَ عَقَدَت أيمانُكُم فَآتُوهُم نَصيبَهُم»[۲]، تفسير «مَولى» به «وارث سزاوارتر» را از ابوعلى جبائى نقل كند و آن را مانند ديگر وجوه مذكور در تفسير اين آيه نيكو مى شمارد. اينک نصّ كلام وى:
مسئله سوم: بعضى مى گويند اين آيه منسوخ است و بعضى مى گويند منسوخ نيست. قائلان به نسخ كسانى اند كه آيه را به يكى از وجوهى كه پيشتر ياد كرديم تفسیر كرده اند... . و كسانى است كه مى گويند آيه منسوخ نيست، در تأويل آيه وجوهى ذكر كرده اند؛ نخست اينكه تقدير آيه چنين است: و براى هر چيزى كه پدر و مادر و نزديكان و كسانى كه با آنان پيمان بسته ايد بر جاى نهاده اند موالى و ورثه اى قرار داده ايم كه بهره آنان را به ايشان بدهيد؛ يعنى بهره موالى و ورثه را بدهيد.
بنابراين «كسانى كه با آنان پيمان بسته ايد» به «پدر و مادر و نزديكان» عطف شده؛ به اين معنى كه آنچه كسانى كه با آنان پيمان بسته ايد بر جاى نهاده اند وارثى دارد كه او به آن سزاوارتر است. خداى تعالى وارث را مَولى ناميده است؛ يعنى مال را به هم پيمان ندهيد، بلكه به مولى و وارث بپردازيد. پس نسخى در آيه وجود ندارد. اين تأويل ابوعلى جبائى است... .
فخر رازى پس از بيان وجوهى ديگر مى گويد: همه اين وجوه نيكو و محتمل است، و خدا به مراد خود داناتر است.[۳]
همچنين فخر رازى در «نِهاية العقول» به حكم ابوعبيده و ابن انبارى به اينكه واژه «مَولى» به معناى «أولى» نيز مى آيد اعتراف كرده است. وى مى نويسد:
ما نمى پذيريم كه هر كس بگويد مَولى به معناى «أولى» است، به دلالت حدیث غدیر به امامت على عليه السلام قائل است. آيا ابوعُبَيده و ابنانبارى حكم نكرده اند كه واژه «مَولى» در معناى «أولى» به كار مى رود؟ با اينكه اين دو به امامت ابوبکر قائلاند.[۴]
پس سخن فخر رازى كه آمدن »مَولى« به معناى »أولى« را انكار كرده بود، با كلام خود او در تفسيرش و »نِهاية العقول« رد مىشود. چنانچه پيشتر بر اساس سخن او در همين دو كتاب، اثبات كرديم كه انكار او نسبت به صدور حديث غدير نيز باطل است.
2. مَولى به معناى »أولى« در حديثى منقول در صحيحين
دلالت »مَولى« به اولويّت در تصرّف به روشنى از حديثى كه بخارى و مسلم از پيامبرصلى الله عليه وآله نقل كردهاند ثابت مىشود:
بخارى: هيچ مؤمنى نيست مگر اينكه من در دنيا و آخرت نسبت به او از خودش سزاوارترم. اگر دليل مىخواهيد، بخوانيد: »النَبىُّ أولى بِالمُؤمِنينَ مِن أنفُسِهِم« .××× 2 احزاب / 6 . ××× پس هر مؤمنى كه بميرد و مالى بر جاى نهد، خويشاوندان پدرىاش، هر كه باشند، آن مال را از او ارث مىبرند. و هر كس وامى يا عيالى بر جاى نهد، عيال يا بستانكارش نزد من آيد كه من مولاى اويم.××× 3 صحيح بخارى: ج 3 ص 155، باب فى الاستقراض و أداء الديون و الحجر و التفليس. بخارى همين حديث را در »كتاب التفسير« نيز در تفسير سوره احزاب نقل كرده است: صحيح بخارى )به شرح ابنحَجَر( : ج 8 ص 420. ×××
مسلم بن حجّاج: سوگند به آن كه جان محمد در دست او است، هيچ مؤمنى در زمين نيست مگر اينكه من سزاوارترين مردم نسبت به او هستم. پس هر كس از شما وام يا عيالى بر جاى نهد من مولاى او خواهم بود، و هر كس از شما مالى بر جاى نهد آن مال به خويشان پدرى مىرسد، هر كس مىخواهند باشند.××× 4 صحيح مسلم: كتاب الفرائض. ×××
اين حديث ظاهر در اين است كه مَولى به معناى »أولى بالتصرّف« است، زيرا پيامبرصلى الله عليه وآله نخست فرموده: »هيچ مؤمنى نيست مگر اينكه من نسبت به او از خودش سزاوارترم« ، و سپس ادامه كلامش، يعنى: »پس هر مؤمنى...« را فرع بر آن قرار داده است. بنابراين، روشن مىشود كه مراد آن حضرت از دنباله كلامش؛ يعنى »من مولاى او خواهم بود« اولويّتى است كه به آن تصريح كرده، و با آيه كريمه قرآن به آن استدلال نموده است.
در شرح قَسطَلانى بر صحيح بخارى، در »كتاب التفسير« در شرح »من مولاى او خواهم بود« آمده است: يعنى من ولىّ كسى هستم كه از دنيا رفته و از جانب او كارهايش را به عهده خواهم گرفت.××× 1 ارشاد السارى: ج 7 ص 280. ×××
ظاهر اين كلام نشان مىدهد كه مراد از »مَولى« در اين حديث »متولّى امر« است.
بعضى از شارحان نيز »مَولى« در اين حديث را به معنى ولىّامر دانستهاند و كسى كه به مصالح امور قيام مىكند. در شرح شمسالدين كرمانى آمده است: اداى قرض فقرا از ويژگىهاى پيامبرصلى الله عليه وآله است. البته اين كار از مال خالص او يا بنا بر قول ديگر از بيتالمال پرداخت مىشود. بىگمان رسولخداصلى الله عليه وآله در حال حيات و ممات افراد امت به مصالح ايشان قيام مىكند و در هر دو حال به امور ايشان مىپردازد.××× 2 الكواكب الدرارى: ج 23 ص 159، كتاب الفرائض. ×××
نَوَوى مىنويسد: معناى حديث اين است: پيامبرصلى الله عليه وآله گفته است: من در زمان زندگى و مرگ هر يك از شما به مصالح او قيام مىكنم، و در هر دو حال ولىّ او هستم. از اين رو اگر وامى بر گردن وى باشد و خُلف وعده نكرده باشد، از نزد خود آن را ادا مىكنم. و اگر او مالى داشته باشد، آن مال از آن وارثان او است و من چيزى از آن را نمىگيرم. و اگر خانواده فقيرى به جا نهاده باشد، بايد نزد من آيند كه پرداخت خرجى آنان به عهده من است.××× 3 المنهاج فى شرح صحيح مسلم )هامش ارشاد السارى( : كتاب الفرائض. ×××
بنابراين »مَولى« يعنى ولىّ امر و متولّى امر و كسى كه به مصالح متولّى عليه قيام مىكند. در شرح ابنحجر عسقلانى آمده است: »من مولاى او هستم« يعنى ولىّ او هستم.××× 1 فتح البارى: ج 12 ص 7. ×××
پس مراد او قطعاً ولىّامر است.
همچنين مراجعه شود به عنوان: دلالت حديث غدير.