آيه «وَ مَنْ يَتَوَلَّى اللَّه وَ رَسُولَهُ وَ الَّذِينَ آمَنُوا فَإِنَّ حِزْبَ اللَّه هُمُ الْغالِبُونَ»

«وَ مَنْ يَتَوَلَّى اللَّه وَ رَسُولَهُ وَ الَّذِينَ آمَنُوا فَإِنَّ حِزْبَ اللَّه هُمُ الْغالِبُونَ»[۱]

با در نظر گرفتن اينكه غدير مراسم مفصلى در سه روز بوده، گذشته از آياتى كه مستقيماً در آن ايام نازل شده و در قسمت آيات نازل شده در غدير ذكر شد، آياتى هم براى بيان بيشتر شئون امامت و خلافتِ الهى در برابر رياست ‏هاى شيطانىِ سقيفه به صورت استشهاد و اشاره و اقتباس در غدير ديده مى‏ شود، كه به صورت تفسيرگونه ‏اى در كلام پيامبر صلى الله عليه و آله تركيب شده و آيه مستقلاً ذكر نشده است.

اين موارد ۶ آيه است كه يكى از اين آيات آيه ۵۶ سوره مائده است:

  وَ مَنْ يتولى اللَّه وَ رَسُولَهُ وَ الَّذِينَ آمَنُوا فَإِنَّ حِزْبَ اللَّه هُمُ الْغالِبُونَ  

«هر كس ولايت خدا و رسولش و ايمان آورندگان را بپذيرد، حزب اللَّه غالب هستند».

اين آيه از چهار بُعد قابل بررسى است:

متن خطبه غدير

«مَعاشِرَ النّاسِ، انَا صِراطُ اللَّه الْمُسْتَقيمُ الَّذى امَرَكُمْ بِاتِّباعِهِ، ثُمَّ عَلِىٌّ مِنْ بَعْدى، ثُمَّ وُلْدى مِنْ صُلْبِهِ ... . الا»  انَ حِزْبَ اللَّه هُمُ الْغالِبُونَ  :

اى مردم، من صراط مستقيم خدايم كه شما را به پيروى از آن امر نموده، و بعد از من حضرت امیر علیه السلام و سپس فرزندانم از صلب ایشان ... . بدانيد كه حزب خداوند پیروزند.[۲]

موقعيت تاريخى

پس از معرفى امامان‏ عليهم السلام در خطبه غدیر و اينكه صراط مستقيم در سوره حمد ايشانند و ما هر روز اين صراط مستقيم را در نمازهايمان از خدا طلب مى‏ كنيم، پيامبر صلى الله عليه و آله آيه قرآن درباره «حِزْب اللَّه»را به عنوان نشان افتخار بر سينه چنين جويندگان صراط مستقيمى نصب مى‏ فرمايد، و اين مهم را با تضمين آيه در كلام خود اعلام مى ‏نمايد.

موقعيت قرآنى

در قرآن اين آيه بعد از آيه   إِنَّما وَلِيُّكُمُ اللَّه ...   قرار گرفته و به عنوان نتيجه آن است.

پس از آنكه ولىّ و صاحب اختيار مردم را خدا و پيامبر و حضرت امیر عليهما السلام معرفى مى ‏كند، نتيجه مى‏ گيرد كه هر كس ولايت آنان را بپذيرد از حزب اللَّه است.

بنابراين حضور اين آيه در اين مقطع حساس خطابه غدير، تفسير آن را از دو سو در اختيار ما گذاشته است. از يک طرف متن آيه دقيقاً درباره ولايت امامان‏ عليهم السلام است و آيه   إِنَّما وَلِيُّكُمُ اللَّه ...   به روايات متعدد شيعه و اهل‏ سنت درباره ولايت اميرالمؤمنين‏ عليه السلام است، و «حِزْب اللَّه» با دقت ادبى تمام و بدون نياز به هيچ توجيهى به نص قرآن پذيرندگان ولايتند.

در اين فراز خطبه غدير هم پيامبر صلى الله عليه و آله پس از ترسيم كامل و دقيق شخص امامان و پيروانشان، آنان را «حزب اللَّه پیروز» معرفى مى‏ فرمايد.

تحليل اعتقادى

نكته‏ اى كه جنبه ادبى مى‏ تواند داشته باشد تعبير پيامبر صلى الله عليه و آله است كه مى ‏فرمايند:

«الا انَّ حِزْبَ اللَّه ...»، و اين بعد از چندين جمله در معرفى امامان صراط مستقيم و پويندگان چنين صراط مستقيمى است.

از اين تعبير كه به صورت ختم كلام در اين فراز است و با كلمه «ألا»يعنى «آگاه باشيد» آمده مى ‏توان استفاده كرد كه مجموعه امامان و پيروانشان «حِزْب اللَّه» را تشكيل مى‏ دهند،«نَحنُ وَ شيعَتُنا حِزْبُ اللَّه وَ حِزْبُ اللَّه هُمُ الْغالِبُونَ»[۳]: «ما و شيعيانمان حزب خداييم، و حزب خدا پیروزند».

منظور از حزب اللَّه فقط پيروانشان نيست، چنانكه امام صادق‏ علیه السلام «ما و شيعيانمان» تعبير فرمودند.

در حاشيه اين نكته ادبى نوبت اين مى‏ رسد كه اين حزب خدا چگونه پیروزند در حالى كه سقيفه آنان را مغلوب ساخت و در بند كشيد و وادار به بيعت با خويش نمود؟

امام صادق‏ عليه السلام مى‏ فرمايند:

در غدير دوازده هزار نفر بودند كه به نفع حضرت امیر عليه السلام شهادت و گواهى مى‏ دادند، و با اين همه آن حضرت نتوانستند حق خود را بگيرند، در حالى كه هر يک از شما اموال خود را با دو شاهد مى‏ گيرد!

سپس امام صادق‏ عليه السلام فرمودند: حزب اللَّه درباره حضرت امیر عليه السلام پیروزند.[۴]

معناى كلام امام‏ عليه السلام اين است كه با اين همه كه حضرت نتوانستند حق خود را بگيرند ولى باز هم حزب اللَّه اينانند و باز هم اينان پیروز هستند.

شكى نيست كه اين پیروزی چه در قرآن و چه در كلام پيامبر صلى الله عليه و آله و چه در كلام امام صادق ‏عليه السلام به معناى پیروزی ظاهرى نخواهد بود، چرا كه هم خدا مى‏ داند و چنين مقدر كرده و هم عملاً چنين است و بارها پيامبر صلى الله عليه و آله درباره آينده حضرت امیر عليه السلام خبر داده اند كه آينده امامان اهل ‏بیت‏ علیهم السلام مظلوميت و شهادت و غصب حقوقشان است.

امام صادق‏ عليه السلام نيز دقيقاً همين نكته را تأكيد فرموده اند، چرا كه پس از بيان مظلوميت حضرت امیر ‏عليه السلام و اينكه نتوانسته مسلّم ‏ترين حق خود را بگيرند و مى‏ فرمايند:

«باز هم حزب اللَّه درباره حضرت امیر عليه السلام پیروزند».

اكنون بار ديگر اين سؤال مطرح مى‏ شود كه چگونه حزب اللَّه پیروزند؟

سه جلوه بسيار بلند از تشيع، توانسته غاصبين حق حضرت امیر عليه السلام و طرفدارانشان را به زانو در آورد، كه مى‏ تواند مظهر بلندِ پیروزی اين حزب خدا باشد:

جلوه اول: كثرت روز افزون شيعيان

حزب اللَّه غدير با مظلوميت هميشگى خود، هر روز جمعيت بيشترى را بر گِرد محور خويش جمع نموده و اين نشان پیروزی الهى اين حزب خدايى است.

سقیفه به خيال خود چراغ راه ابدى اسلام را در آغاز راه خاموش كرد تا براى هميشه خيالش راحت باشد، حتى اجازه نداد بدن پيامبر صلى الله عليه و آله غسل داده و دفن شود و بدين سرعت راه خود را جايگزين راه غدير نمود.

سقيفه براى فرداهاى خود نيز فكرهاى لازم را كرده بود و ادامه دهندگان آن خط و توسعه دهندگان آن برنامه را نيز پيش‏ بينى كرده بود.

سقيفه به خيال خود چنان موفق پيش مى ‏رفت كه وقتى حضرت امیر ‏عليه السلام به همراه همسر و فرزندانشان چند شب شخصاً بر در خانه مهاجرين و انصار رفتند تا براى احياى غدير اقدامى كنند، فقط چهل نفر پاسخ مثبت دادند، و از آن چهل نفر در روز موعود فقط چهار نفر آمدند [۵]، و عملاً نشان داده شد كه «ارْتَدَّ النّاسُ بَعْدَ رَسُولِ‏ اللَّه‏ صلى الله عليه و آله الاّ ارْبَعَةٌ»تحقق يافته [۶]، و اين منتهى آرزوى سقيفه بود.

از آن روز سقيفه با نشاط بيشترى آينده ‏ها را تخمين مى‏ زد و برايش برنامه‏ ريزى مى‏ كرد.

از يک سو براى انزواى بيشتر اهل‏ بيت‏ عليهم السلام اموال ايشان از فدک و غير آن را به تصرف خود در آورد.[۷]

از سوى ديگر اقدام به بدعت گذارى در دين و محو آثار آن دينى نمود كه به سوى اهل‏ بيت‏ عليهم السلام سوق مى‏ داد.

در مرحله بعد عمر و عثمان و معاويه را به نوبت در صف خلافت قرار داد و راه را بر حضرت امیر عليه السلام بست.[۸]

آن گاه اهانت و ناسزاگويى و لعنت نسبت به صاحب غدير يعنى حضرت امیر ‏عليه السلام و خاندانشان را آغاز كرد و در صدر خطبه‏ هاى نماز جمعه در كشورى به وسعت ثُلث كره زمين اين برنامه را توسعه داد!! [۹]

در كنار اين برنامه‏ ها، به قتل اهل‏ بيت‏ عليهم السلام آسان‏ تر از آنچه احتمال مى‏ رفت دست يازيد و اين مهم را از خود پيامبر صلى الله عليه و آله آغاز كرد.

ابتدا آن حضرت را توسط عایشه و حفصه مسموم كرد.[۱۰]

آنگاه با ضرب و جرحى كه مخصوص ميدان ‏هاى نبرد است، بانوى هيجده ساله اهل‏ بيت‏ عليهم السلام را -  كه بانوى عوالم بودند -  با تازيانه و غلاف شمشير چنان مجروح نمود كه منجر به قتل آن حضرت شد و با گذشت ۹۵ روز با تن خونين و كبود به شهادت رسيدند.[۱۱]

صد روز فاصله و اقدام به دو قتل از اهل ‏بيت غدير نشانه برنامه ‏اى پيچيده بود كه به سرعت و بر وفق مرادشان پيش مى‏ رفت.

آنگاه نقشه قتل حضرت امیر عليه السلام را به دست خالد طرح كردند و اجراى آن را به وقت نماز موكول كردند، ولى خدا نقشه آنان را بر ملا كرد و اين توطئه خنثى شد.[۱۲]

گذشته از روزهايى كه با برپا كردن آتش بر در خانه فريادِ «احْرِقُوا عَلَيهِمُ الْبَيْتَ بِاهْلِها» سر داده بودند[۱۳]، و روزهايى كه با شمشيرهاى آخته به خانه هجوم آوردند و به حضرت امیر عليه السلام حمله كردند و در حالى كه شمشيرها بر سر او گرفته بودند فرياد مى‏ زدند: «اگر بيعت نكنى تو را مى‏ كشيم»!![۱۴]

آن گاه حضرت امیر عليه السلام را چنان خانه‏ نشين كردند كه مى‏ رفت شيعه و نام تشيع براى هميشه از صفحه تاريخ محو شود. حتى روزى كه پس از قتل عثمان بر در خانه آن حضرت ريختند هنوز او را با آرمان‏ هاى سقيفه مى‏ خواستند و علناً سنت ابوبكر و عمر را به وى پيشنهاد مى‏ كردند![۱۵]

در آن پنج سال هم سقیفه از دروازه‏ هاى مختلف با صاحب غدير جنگيد، تا روزى كه او را به شهادت رساند و كار حضرت امیر عليه السلام بدانجا رسيد كه از ترس جسارت به آن پيكر پاک و مقدس در شهر خود او را شبانه به خاک سپردند![۱۶]

سقيفه دورنماى تحقق يافته اهداف خود را بيش از آنچه پيش بينى مى ‏كرد يافته بود. اين از قتل غدير بالاتر است كه جنازه‏ اش مخفيانه دفن شود. آيا اين به معناى محو كامل غدير نبود؟

يک پله ديگر آن بود كه ياران ظاهرى غدير بخواهند امام مجتبى‏ عليه السلام را به عنوان خليفه غدير اسير كنند و به دست نماينده سقيفه معاويه بسپارند، كه اين توطئه نيز با صلح آن حضرت خنثى شد.[۱۷]

سقيفه هنوز در جستجوى روزى بود كه كاملاً خيالش از غدير راحت شود. بيست سال تلاش كرد تا مردمى بسازد كه به قصد قربت غدير را سر بِبُرند و اين هدف نيز بالاتر از آنچه انتظار مى ‏رفت تحقق يافت!

حضرت امام حسين بن على سيدالشهداء عليه السلام تنها يادگار غدير را در حضور ده ‏ها هزار نفر سر بريدند و بر كار خود تكبير هم گفتند و بدن مطهر او را زير سم اسبان قرار دادند و خاندان غدير را اسير كردند و در شهرهاى اسلامى به عنوان اسيران دست سقيفه معرفى كرده و بدان افتخار كردند، و به زعم خود خط پايانى غدير و شيعه را ترسيم نمودند.[۱۸]

لحظه‏ اى بينديشيم و با مرورى بر اين مسير سياه و خونين ببينيم آيا جايى براى تشيع باقى ماند؟ آيا احتمال مى ‏رفت كه روزى شيعه‏ اى روى كره زمين گام بردارد؟

آيا تصور مى‏ شد طرف داران غدير در چهره پنهان تاريخ باشند.

اگر اهالى سقيفه سر بر دارند عدد ميلياردى شيعيان حضرت امیر عليه السلام را در طول تاريخ مى ‏نگرند كه در هر عصر و زمانى با آن همه تبليغات بر ضد خاندان حضرت امیر عليه السلام، ميليون ‏ها طرف دار على ‏عليه السلام در سراسر جهان، در دور دست‏ هايى كه سقيفه حتى نامش را نمى‏ دانست، حضور داشته ‏اند و با دلى سرشار از ايمان فقط امامان غدير را پذيرفته ‏اند و خلفاى سقيفه را از صفحه اعتقاد خود خارج ساخته ‏اند.

آيا حزب على ‏عليه السلام كه حزب خدايند غالب نبوده ‏اند؟ آيا غلبه به اين وسعت زمانى و مكانى در موردى ديگر مى ‏توان يافت؟

آيا اين غلبه جز با عنايت پروردگار ممكن است؟ آيا مصداق آيه «الا ان حِزْبَ اللَّه هُمُ الْغالِبُونَ» جز شيعيان على مى‏ توانند باشند؟

آيا «حِزْبَ» و «اللَّه» و «غالب» زيباتر از اين كنار هم جمع مى‏ شوند؟

جلوه دوم: غلبه علمى تشيع

اتصال غدير به امامان الهى كه منبع علم پروردگار و مخزن حكمت اويند، اين حزب اللَّه فداكار را در ميدان بحث‏ هاى علمى بر سر اعتقاد خود هميشه غالب و سربلند نموده است.

سرآغاز اين احتجاجات روزهاى سقيفه است كه اميرالمؤمنين و حضرت زهراعليهما السلام با سخنان الهى خود ، سقيفه و طرفدارانش را محكوم نمودند و محتواى علمى بلند غدير را به جهانيان نشان دادند.

سقيفه در برابر چنين اتمام حجت‏ هاى علمى تيزى، شمشير و ضربات تازيانه و شعله آتش را نشان داد و با طناب سياه بر گلوى صاحب غدير در صدد خاموش كردن صداى غالب علمِ غدير بر آمد!!

اين روند همچنان ادامه يافت و در هر زمان طرفداران غدير صندوق علم آن را بر دوش كشيده به هر سو بردند و سقيفه را مغلوب ساختند، و صاحبان عقل و فهم و ادراک در هر سوى جهان معارف بلند آن را ديدند و با آغوش باز به استقبالش آمدند.

حتى بسيارى از طرف داران سقيفه دست از كفه بى‏ مايه علمى سقيفه كشيدند و خود را در درياى علم علوى غوطه ‏ور ساختند.

اين غلبه علمى حزب اللَّه غدير فقط يک برترى نيست؛ بلكه علم در برابر جهل، و غلبه همه چيز بر هيچ است.

بنابراين غلبه علمى شيعه در هميشه تاريخ، به تنهايى مى ‏تواند مصداق اتمّ «الا انَ حِزْبَ اللَّه هُمُ الْغالِبُونَ» باشد، و اين افتخار ابدى تشيع فقط در سايه اتصال به معادن وحى الهى است.

جلوه سوم: امام زمان‏ عليه السلام مظهر پیروزی مطلق تشيع

خداوند براى حزب اللَّه شيعه غلبه مطلق بر همه جهان را پيش‏ بينى كرده است، و آن روزى است كه حضرت بقية اللَّه الاعظم ارواحنا فداه قيام كند.

چنين غلبه ‏اى را هيچ حزب و گروهى تا كنون براى خود ننموده و جرئت آن را هم نداشته است.

ما معتقديم با ظهور او نه تنها حزب سقيفه مغلوب مى‏ شوند، بلكه تمام اديان و مرام ‏ها و مذاهب و احزاب جهان در برابر او مغلوب خواهند شد، و او يگانه غالب روى زمين خواهد بود.

در متن خطبه غدير اين غلبه قطعى حزب اللَّه غدير بر آنچه غير غدير است اعلام شده، آنجا كه مى‏ فرمايد:

«الا انَّهُ الظّاهِرُ عَلَى الدّينِ ... . الا انَّهُ غالِبُ كُلِّ قَبيلَةٍ مِنْ اهْلِ الشِّرْكِ وَ هاديها ... . الا انَّهُ لا غالِبَ لَهُ وَ لا مَنْصُورَ عَلَيْهِ»

اوست پیروز بر اديان، اوست غالب بر هر قبيله ‏اى از اهل شرک و هدايت كننده آنان، او كسى است كه غالبى بر او نيست و كسى بر ضد او كمک نمى‏ شود».[۱۹]

و يا در فرازى ديگر مى‏ فرمايد:

«انَّهُ ما مِنْ قَرْيَةٍ الاّ وَ اللَّه مُهْلِكُها بِتَكْذيبِها قَبْلَ يَوْمِ الْقِيامَةِ، وَ مُمَلِّكُهَا اْلاِمامَ الْمَهْدِىَّ وَ اللَّه مُصَدِّقٌ وَعْدَهُ»

هيچ سرزمينى نيست مگر آنكه در اثر تكذيب اهل آن آيات الهى را، خداوند قبل از روز قيامت آنان را نابود خواهد كرد و آن را تحت حكومت حضرت امام مهدى‏ عليه السلام خواهد آورد و خداوند وعده خود را عملى مى ‏نمايد.[۲۰]

آيا اين مظهر غلبه كامل عيار حزب اللَّه علوى نيست؟ غلبه ‏اى كه پشتيبانش خداست و وعده ‏اش را همو داده و به دست يداللهى حضرت امام مهدى ‏عليه السلام جهان خواهد دانست كه حزب خدا كدام است و چگونه غالب و پيروز خواهد شد.

پانویس

  1. مائده /  ۵۶ . غدير در قرآن: ج ۲ ص ۱۸۹ - ۱۹۶.
  2. اسرار غدير: ص ۱۵۱ بخش ۷.
  3. بحار الانوار: ج ۴ ص ۲۵ ح ۳.
  4. عوالم العلوم: ج ۳  / ۱۵ ص ۱۳۹. بحار الانوار: ج ۳۷ ص ۱۳۸ ح ۳۰. تفسير العياشى: ج ۱ ص ۳۲۹ ح ۱۴۳.
  5. كتاب سليم: ص ۱۴۸.
  6. كتاب سليم: ص ۱۶۲. بحار الانوار: ج ۲۸ ص ۲۵۹  - ۲۵۷.
  7. بحار الانوار: ج ۲۹ ص ۱۰۶ - ۴۱۵.
  8. بحار الانوار: ج ۳۰ ص ۵۱۸ و ج ۳۱ ص ۶۰ - ۸۷، ۱۴۹ - ۱۶۱.
  9. شرح نهج البلاغة: ج ۱۱ ص ۴۴. كتاب سليم: ص ۳۱۴
  10. بحار الانوار: ج ۲۲ ص ۵۱۶،۵۱۴،۲۴۶،۲۳۹ .
  11. بحار الانوار: ج ۴۳ ص ۱۵۵- ۲۱۸.
  12. بحار الانوار: ج ۲۹ ص ۱۵۹،۱۳۶،۱۳۲،۱۲۵.
  13. بحار الانوار: ج ۲۸ ص ۲۶۹.
  14. بحار الانوار: ج ۲۸ ص ۲۷۱.
  15. بحار الانوار: ج ۲۹ ص ۴۹۷ - ۵۴۹ و ج ۳۴ ص ۱۶۷ - ۱۸۲.
  16. بحار الانوار: ج ۴۲ ص ۲۹۴.
  17. بحار الانوار: ج ۴۴ ص ۲۰ ح ۴.
  18. بحار الانوار: ج ۴۵ ص ۱۰۷  - ۱.
  19. اسرار غدير: ص ۱۵۴،۱۵۳ بخش ۸ .
  20. اسرار غدير: ص ۱۵۰ بخش ۶ .