پرش به محتوا

آیه ۴۲ حجر و غدیر

از ویکی غدیر
آیه ۴۲ حجر و غدیر
آیه ۴۲ حجر و غدیر
مشخصات آیه
نام سورهحجر
شماره آیه۴۲
جزء۱۴
محتوای آیه
مکان نزولمکه
موضوعشیطان بر رهروان ولایت امیرالمؤمنین علیه السلام تسلطی ندارد
ترتیل آیه

ترجمه صوتی

آیه ۴۲ سوره حجر آیه‌ای که با اتکا به آن پیامبر صلی الله علیه و آله نشان داد شیطان بر رهروان ولایت امیرالمؤمنین علیه السلام تسلطی ندارد، ولی پیروان خود را درباره ولایت او به گمراهی می‌کشاند.

پس از اعلان ولایت امیرالمؤمنین علیه السلام ابلیس در میان یارانش گفت که تمام پیروان ولایت او را گمراه خواهد کرد. با نزول آیه ۲۰ سوره سبأ، شیطان با شنیدن عبارت «جز گروهی از مؤمنان» در این آیه در سخت برآشفت؛ سر به سوی آسمان بلند کرد و خطاب به خداوند گفت: «قسم به عزت و جلالت، این گروه مؤمن را هم به بقیه ملحق خواهم کرد».

در اینجا پیامبر صلَّی اللّٰه علیه و آله که شاهد گفت‌وگوی ابلیس با لشکریانش بود، آیه ۴۲ سوره حجر را با اشاره به ابلیس تلاوت کرد: «تو را بر بندگان واقعی من راهی نیست».

از اتکای پیامبر صلی الله علیه و آله بر این آیه در پاسخگویی به ابلیس دو نکته برداشت شده است: اینکه شیطان در مسئلهٔ ولایت نمی‌تواند آن فرقهٔ مؤمن را منحرف سازد و آنان محکم‌تر از آن هستند که با حیلهٔ شیطان دست از ولایت اهل بیت علیهم السلام بردارند؛ اینکه شیعیان اهل بیت علیهم السلام است که با پذیرفتن ولایت فریاد شیطان را بلند کرده‌اند.

آیه‌ای درباره اقدامات منافقان در غدیر

آیه ۴۲ سوره حجر از جمله آیاتی دانسته شده که درباره اقدامات منافقان در رخداد غدیر نازل شده است.

از آنجا که منافقان از نخستین ساعات سفر غدیر فتنه‌گری و توطئه را آغاز کردند و در موارد بسیاری به اجرای نقشه‌های خود اقدام کردند؛ به همین دلیل در کنار آیاتی که دربارهٔ اقدامات پیامبر صلَّی اللّٰه علیه و آله در غدیر نازل می‌شد، آیات بسیاری هم دربارهٔ تحریکات و نقشه‌های منافقین بر آن حضرت وحی می‌شد. روایات مربوط به این آیات، شأن نزول و ارتباط مستقیم آنها را با غدیر روشن کرده است. این آیات ۱۰۴ آیه هستند که در ۳۹ مورد نازل شده‌اند.[۱]

از جمله این آیات، آیه ۴۲ سوره حجر است: إِنَّ عِبَادِی لَیْسَ لَکَ عَلَیْهِمْ سُلْطَانٌ إِلَّا مَنِ اتَّبَعَکَ مِنَ الْغَاوِینَ؛ تو را بر بندگان من تسلطی نیست، مگر بر آن گمراهانی که تو را پیروی کنند.

موقعیت تاریخی نزول

موقعیت تاریخی نزول آیه ۴۲ سوره حجر چنین ترسیم شده است: روز هیجدهم ذی الحجة اولین روز از مراسم غدیر بود. پیامبر صلَّی اللّٰه علیه و آله بر فراز منبر قرار گرفته تا مهم‌ترین پیام الهی را به بشریت ابلاغ فرماید.

ابلیس که دشمن دیرینهٔ بشریت است از مراسم بی‌خبر نبود، بلکه پیش از همه در غدیر حاضر شده تا ببیند کار به کجا می‌انجامد تا برای بعد از آن اندیشه‌ای کند. او از یک طرف به سخنان پیامبر صلَّی اللّٰه علیه و آله دقت می‌کرد و نتایج آن را ارزیابی می‌کرد و از سوی دیگر گروه‌های مختلف مردم را زیر نظر داشت و در حال بررسی عکس العمل‌های آنان است.

آینده‌ای بلندمدت در پیش بود که اگر همه از آن غافل می‌بودند شیطان نمی‌توانست نسبت به آن بی‌تفاوت باشد؛ چرا که غدیر برای زیباترین گونهٔ هدایت انسان طرح‌ریزی شده بود و شیطان هرگز چنین چیزی را برنمی‌تابید. در چنین گیر و داری بین ابلیس و لشکریانش -در پشت پرده غدیر- وقایعی رخ داد که با جمع‌بندی روایات چنین قابل ارائه شده است:

جزئیات رخدادها

در روز غدیر، همین که پیامبر صلَّی اللّٰه علیه و آله بر فراز منبر امیرالمؤمنین علیه السلام را بر سر دست بلند کرد و معرفی کرد، ابلیس فریادی کشید و همهٔ لشکریانش را فرا خواند. با این فریاد، همهٔ شیاطین، در هر جا که بودند، نزد او جمع شدند و گفتند: ای آقای ما و ای مولای ما! این چه فریادی بود؟ مگر چه چیزی تو را به وحشت انداخته! ما تاکنون فریادی وحشتناک‌تر از این از تو نشنیده بودیم.

ابلیس گفت: این پیامبر کاری کرد که اگر به نتیجه برسد هرگز خدا معصیت نخواهد شد؛ گفتند: ای آقای ما، تو همان کسی هستی که آدم را گمراه کردی! ولی گویا از این پس این امت یک امت رحمت‌شدهٔ محفوظ از گناه خواهند بود و دیگر تو و ما را بر اینان راهی نیست؛ چرا که امام و پناه خود بعد از پیامبرشان به آنان شناسانده شد. ابلیس گفت: وای بر شما، امروزِ شما مثل روز عیسی است. به خدا قسم! مردم را دربارهٔ علی گمراه خواهم کرد.

آنگاه ابلیس به‌صورت پیرمردی زیباروی نزد پیامبر صلَّی اللّٰه علیه و آله آمد و گفت: «ای محمد، چقدر کم هستند آنان که با تو بر سر آنچه دربارهٔ پسرعمویت گفتی بیعت می‌کنند». از سوی دیگر شیاطین با دیدن غدیر و آن اتمام حجت عظیم خاک بر سر ریختند و به جزع و فزع افتادند. ابلیس به آنان گفت: مگر شما را چه شده است؟ گفتند: این چه اتفاقی بود که رخ داد؛ ما گمان می‌کردیم وقتی محمد از دنیا برود اصحاب او متفرق می‌شوند، ولی می‌بینیم که امر وصایت را برای شخصی بعد از خود قرار داد. به خدا قسم، تو به ما این گونه نگفته بودی. تو خبر داده بودی که وقتی این پیامبر از دنیا برود اصحاب او متفرق می‌شوند. ولی این برنامه یک مسئلهٔ مستحکم شد که هر کدام از جانشینانش از دنیا برود دیگری به جای او قرار می‌گیرد. امروز این مرد پیمانی را بست که هیچ انسانی تا روز قیامت نمی‌تواند آن را بشکند.

ابلیس در پاسخ آنان گفت: هرگز چنین نیست! خیالتان راحت باشد؛ اصحاب او به آنچه از آنان پیمان گرفت وفا نمی‌کنند. آنان که همراه او هستند در این باره به من وعده‌هایی داده‌اند که به چیزی از آنچه گفت اقرار نکنند و می‌دانم که هرگز در وعده‌ای که به من داده‌اند تخلف نمی‌کنند. با اعلام این مطلب لشکر شیطان متفرق شدند. اینجا بود که آیه ۲۰ سوره سبأ نازل شد: «ابلیس گمان خود را به باور آنان رسانید و جز گروهی از مؤمنان پیرو او شدند».

با نزول این آیه بار دیگر ابلیس فریادی زد و آنان بازگشتند و گفتند: ای آقای ما، این فریاد دوم چه بود؟ او گفت: وای بر شما، به خدا قسم، خداوند سخن مرا در آیه‌ای از قرآن نقل کرد و این آیه (آیه ۲۰ سبأ) را نازل کرد. بعد از این خبر باز هم شیاطین متفرق شدند. ابلیس به‌دقت ناظر حرکات منافقان بود. وقتی با منصوب‌شدن امیرالمؤمنین علیه السلام گروهی از آنان گفتند: «از روی هوای نفس سخن می‌گوید» و نیز عمر به ابوبکر گفت: «آیا چشمانش را نمی‌بینی که در سرش مانند دیوانگان می‌چرخد»، ابلیس از خوشحالی فریاد دیگری زد و بار دیگر دار و دسته‌اش را جمع کرد و به آنان گفت: «می‌دانید که من قبلاً گمراه‌کنندهٔ آدم بوده‌ام»؟ گفتند: آری. گفت: آدم پیمان را شکست، ولی به خدا کافر نشد، اما اینان هم پیمان را شکستند و هم به پیامبر کافر شدند!

ابلیس که از نقل سخن خود در آیه‌ای از قرآن خرسند بود، با شنیدن عبارت «جز گروهی از مؤمنان» در آیه ۲۰ سبأ سخت برآشفت؛ سر به سوی آسمان بلند کرد و خطاب به خداوند گفت: «قسم به عزت و جلالت، این گروه مؤمن را هم به بقیه ملحق خواهم کرد». در اینجا پیامبر صلَّی اللّٰه علیه و آله که شاهد گفت‌وگوی ابلیس با لشکریانش بود، آیه ۴۲ سوره حجر را با اشاره به ابلیس تلاوت کرد: «تو را بر بندگان واقعی من راهی نیست».

پس از این ماجرا، یاران ابلیس متفرق شدند، اما او بار دیگر فریادی زد و آنان بازگشتند و گفتند: ای آقای ما، این فریاد سوم چه بود؟ او گفت: به خدا قسم، به خاطر اصحاب علی! آنگاه ابلیس در حضور شیاطین خطاب به خداوند گفت: «یا رب، قسم به عزت و جلالت، چنان معاصی و گناهان را برای آنان زیبا جلوه دهم که مرتکب آن شوند و این‌گونه آنان را نزد تو مبغوض نمایم».[۲]

تحلیل اعتقادی آیه

برخی محققان با تکیه بر مطالب نقل‌شده درباره ارتباط آیه ۴۲ حجر و غدیر چنین گفته‌اند: کشف جزئیات ارتباط غاصبان خلافت با شیطان نقطهٔ حساسی از عقاید شیعه است که در ریشه‌یابی بسیاری از مسائل کمک خواهد کرد. این کشف با بیان نکاتی روشن‌تر خواهد شد:

وحشتناک‌ترین روز شیطان

در روایات متعددی وارد شده که ابلیس در طول عمر خود چند بار فریاد وحشتناک کشیده است. با در نظر گرفتن اینکه یک بارِ آن در غدیر بوده،[۳] این نکته جالب است که وقتی در آن روز فریاد برآورد و لشکریانش جمع شدند، اولین سخنشان این بود که «ما تاکنون فریادی وحشتناک‌تر از این از تو نشنیده بودیم».[۴]

این حاکی از آن است که روز غدیر برای ابلیس سخت‌ترین روز بوده و بزرگترین سد در برابر ضلالت خلق در آن روز ایجاد شده که او را آن چنان ناراحت کرده است. همان‌گونه که بزرگترین چراغ هدایت در آن روز روشن شده که اگر کسی کوردل نباشد و پرده‌های سیاه سقیفه مانع او نشود، یافتن صراط مستقیم روشن خواهد بود.

اکنون با مروری بر آنچه ابلیس به شیاطین دراین باره گفته و نیز آنچه آنان به او گفته‌اند می‌توان به زوایایی از این وحشت ابلیس و عظمت روز غدیر پی برد، آنجا که گفتند:

  • این پیامبر کاری کرد که اگر به نتیجه برسد خدا هرگز معصیت نمی‌شود.
  • اینان پناه و امام خود را بعد از پیامبرشان شناختند.
  • این مرد پیمانی بست که هیچ انسانی تا روز قیامت نمی‌تواند آن را بشکند.
  • این یک کار محکمی شد که هر کدام از دنیا برود دیگری به جای او ظاهر می‌شود.[۵]

روز آدم علیه السلام، روز عیسی علیه السلام

شیطان برای گمراهی انسان‌ها در جست‌وجوی بهانه است و از بیراهه‌های عجیبی خود را بر سر راه فرزند آدم می‌رساند تا او را از راه مستقیم به‌سوی جهنم بکشاند. در گفت‌وگویی که روز غدیر بین ابلیس و شیاطین دیگر رخ داده معلوم می‌شود که سه مقطع بسیار مهم و استثنایی برای شیطان در ضلالت خلق وجود داشته است: یکی ماجرای حضرت آدم علیه السلام در بهشت، دیگری بدون پدر به دنیا آمدن حضرت عیسی علیه السلام، و سومی سقیفه.

در این باره چند عبارت در داستان ابلیس در غدیر دیده می‌شود: شیاطین به ابلیس گفتند: «تو برای آدم بوده‌ای»! ابلیس به شیاطین گفت: «مگر نمی‌دانید که من قبلاً برای آدم بوده‌ام». نیز گفت: «وای بر شما، امروزتان مانند روز عیسی است. به‌خدا قسم مردم را دربارهٔ او گمراه خواهم کرد». در روز سقیفه که شیطان به‌عنوان بیعت با ابوبکر دست داد، گفت: «روزی است مانند روز آدم». همان روز شیاطین به او گفتند: «تو بودی که آدم را از بهشت بیرون آوردی». آن روز که توانست حضرت آدم علیه السلام را از بهشت بیرون کند، در واقع نسل بشریت را از بهشت اخراج کرد و آنان را اسیر حیله‌های خود در دنیا نمود.

روزی که ولادت حضرت عیسی علیه السلام بدون همسری برای مریم علیها السلام اتفاق افتاد، این معجزهٔ الهی را بهانهٔ غلو قرار داد و آن حضرت را به‌عنوان الوهیت مطرح کرد و نسل‌هایی از بشر را با همین باور غلط مبتلا به شرک نمود و راهی جهنم کرد. در روز غدیر هم قسم یاد کرد که در این باره مردم را گمراه خواهم کرد. سقیفه تحقق این قسم ابلیس بود که تا آخر روزگار اکثریتی از انسان‌ها را با انکار ولایت علی علیه السلام راهی جهنم کرد.

در واقع این سه روز در تاریخِ اضلالِ ابلیس، پیمودن راه هزار ساله در یک شب بود که این‌گونه در خاطرهٔ آنان ثبت شده و از آن یاد می‌کنند. هزاران زحمت و تلاش شیاطین در هزاران مکان و زمان و دربارهٔ هزاران انسان، با یک برنامهٔ بنیادین و ریشه‌ای به انجام رسید. شیطان ابتدا پایهٔ ضلالت را گذاشت. سپس بر روی آن بنای گمراهی را بالا برد. سپس بدون نگرانی مسیر ظلم و جور هموار شد.

شیطان، روز سقیفه را قابل مقایسه با روز آدم علیه السلام نمی‌داند و در این باره می‌گوید: آدم پیمان را شکست، اما به خداوند کافر نشد، ولی اینان هم پیمان را شکستند و هم به پیامبر کافر شدند. او که در صدد ضلالت خلق است و درجات گمراهی را خوب می‌داند، پیمان‌شکنان سقیفه را کافر می‌داند و نقض ولایت امیرالمؤمنین علیه السلام را مساوی با مخالفت صریح با شخص پیامبر صلَّی اللّٰه علیه و آله و انکار نبوت آن حضرت می‌داند.[۶]

راهکارهای شیطان در برابر غدیر

دو آیه دربارهٔ حضور شیطان در غدیر و تصمیم‌های او مطرح شده که با توجه به موقعیت نزول آن ضابطه‌های لازم را برای گریز از سقیفه و بقا بر عهد غدیر را نشان می‌دهد: یکی آیهٔ ۲۰ سوره سبأ است و دیگری آیهٔ ۴۲ سوره حجر است.

آیه ۴۲ سوره حجر را پیامبر صلَّی اللّٰه علیه و آله هنگامی تلاوت فرمود که شیطان با شنیدن «جز گروهی از مؤمنان»، در آیهٔ ۲۰ سبأ، به فکر بقیه افتاد. او با خود تصمیم گرفت که اگرچه اکثریت خلق با سقیفه به گمراهی کشیده می‌شوند، باید به هر قیمتی شده اقلیت مؤمن را هم به مخالفت خداوند وادار کرد. اینجا بود که به عزت و جلال خداوند قسم یاد کرد که «این گروه مؤمنان را هم به اکثریت ملحق می‌کنم».

در پاسخ پیامبر صلَّی اللّٰه علیه و آله آیه ۴۲ سوره حجر را تلاوت فرمود که «تو را بر بندگان من راهی نیست مگر کسانی از گمراهان که پیرو تو شوند». این آیه دو قسمت دارد که هر کدام از آنها بُعدی از مسئله را روشن می‌نماید:

  • «تو را بر بندگان من راهی نیست». منظور آن است که در مسئلهٔ ولایت شیطان نمی‌تواند آن فرقهٔ مؤمن را منحرف سازد و آنان محکم‌تر از آن هستند که با حیلهٔ شیطان دست از ولایت اهل بیت علیهم السلام بردارند. امام صادق علیه السلام در بیان این مطلب می‌فرماید: قسم به خدایی که محمد صلَّی اللّٰه علیه و آله را به حق مبعوث کرد، شیاطین بزرگ و کوچک بر سر مؤمنان بیش از زنبوران بر گوشت هستند. از سوی دیگر مؤمن محکم‌تر از کوه است چرا که از کوه با تبر می‌توان قطعه‌ای جدا کرد، ولی از دین مؤمن چیزی نمی‌توان جدا کرد.[۷]
  • «مگر کسانی از گمراهان که پیرو تو شوند». این قسمت آیه دقیقاً مربوط به شیعیان اهل بیت علیهم السلام است که با پذیرفتن ولایت فریاد شیطان را بلند کرده‌اند. وقتی شیاطین از ابلیس می‌پرسند: چرا چنین فریاد می‌زنی؟ در پاسخ می‌گوید: وَ اللّٰهِ مِنْ اَصْحابِ عَلِیٍّ؛ به خدا سوگند، از یاران علی.[۸]

پانویس

  1. غدیر در قرآن، ج۱، ص۲۱۳–۲۱۴.
  2. کتاب سلیم بن قیس الهلالی، ص۳۰–۳۱؛ تفسیر القمی، ج۲، ص۲۰۱؛ الکافی، ج۸، ص۳۴۳–۳۴۵.
  3. بحارالانوار، ج۳۷، ص۱۲۱؛ بحارالانوار، ج۶۰، ص۲۴۱.
  4. بحارالانوار، ج۲۸، ج۲۵۷.
  5. غدیر در قرآن، ج۱، ص۴۱۷–۴۱۸.
  6. غدیر در قرآن، ج۱، ص۴۱۸–۴۲۰.
  7. بحارالانوار، ج۶۰، ص۱۸۵؛ بحارالانوار، ج۳۷، ص۱۶۸، ح۴۵.
  8. غدیر در قرآن، ج۱، ص۴۲۲–۴۲۳.

منابع

  • بحارالانوار الجامعة لدرر اخبار الائمة الاطهار؛ محمدباقر بن محمدتقی مجلسی، بیروت: دار إحیاء التراث العربی، ۱۴۰۳ق.
  • تفسیر القمی‏؛ علی بن ابراهیم قمی، تحقیق: طیّب موسوی جزائری، قم: دار الکتاب‏، ‏۱۴۰۴ق‏.
  • غدیر در قرآن، قرآن در غدیر؛ محمدباقر انصاری، قم: انتشارات دلیل ما، ۱۳۸۷ش.
  • الکافی؛ محمد بن یعقوب کلینی، تحقیق: علی‌اکبر غفاری و محمد آخوندی، تهران: دار الکتب الإسلامیة، ۱۴۰۷ق.
  • کتاب سلیم بن قیس الهلالی؛ سلیم بن قیس هلالی، تحقیق: علاءالدین موسوی، تهران: مؤسسة البعثة (قسم الدراسات الإسلامیة)، ۱۴۰۷ق.