پرش به محتوا

احمد بن علی طبرسی

از ویکی غدیر
احمد بن علی طبرسی
اطلاعات فردی
نام کاملاحمد بن علی بن ابی طالب طبرسی
سرشناسیفقیه، متکلم، محدث و مورخ شیعه در قرن ششم هجری قمری
وفاتقرن ششم هجری قمری
محل دفنروستای افرا، نزدیک قائم‌شهر، مازندران، ایران
خویشان سرشناسهمعصر و خویشاوند فضل بن حسن طبرسی (مؤلف مجمع البیان)
اطلاعات علمی
استادانمهدی بن ابی حرب مرعشی، سید جعفر حسینی مرعشی و دیگران
شاگردانابن شهر آشوب مازندرانی
تحصیلاتفقه، کلام و حدیث
مذهبشیعه
اطلاعات فرهنگی
زمینه فعالیتفقه، حدیث، کلام، تاریخ و نسب‌شناسی
علت شهرتمؤلف کتاب «الاحتجاج علی اهل اللجاج»


ابومنصور احمد بن علی بن ابی طالب طبرسی، فقیه، محدث و متکلم برجسته شیعه در قرن ششم هجری قمری است. او مؤلف کتاب مشهور «الاحتجاج» می‌باشد، طبرسی معاصر فضل بن حسن طبرسی مؤلّف تفسیر مجمع البیان (م ۵۴۸ ق) بوده است از مهدی بن ابی حرب مرعشی تعلیم گرفته و استاد ابن شهر آشوب مازندرانی بوده است، درباره زادگاه او اختلاف نظر وجود دارد؛ برخی او را به طبرستان و عده‌ای دیگر به تفرش (بین قم و اراک) منتسب می‌کنند. طبرسی علاوه بر تبحر در علم کلام، در فقه نیز صاحب‌نظر بوده و فتاوا و آرای او مورد توجه فقها قرار گرفته است.

تألیفات

  • الکافی در فقه
  • الاحتجاج علی اهل اللجاج
  • مفاخر الطالبیة
  • تاریخ الأئمة
  • فضائل الزهراء سلام الله علیها
  • تاج الموالید


جایگاه علمی

  • میرزا عبدالله افندی: «شیح ابومنصور طبرسی فاضل و دانشمندی است که از بزرگان علماء و مشاهیر فضلا به‌شمار می‌آید.»[۱]
  • میرزا محمّد باقر خوانساری: «شیخ فاضل، محدث مبرور، ابومنصور احمد بن علی بن ابی طالب طبرسی… این مرد از اصحاب برجسته متقدم است.»[۲]
  • شیخ حُرّ عاملی: «او دانشمند، فقیه، فاضل و محدثی مورد اعتماد است.»[۳]
  • شیخ یوسف بحرانی: «فاضل عالم، شیخ ابو منصور طبرسی از دانشمندان نامی و برجسته و از فضلای مشهور بود.»[۴]
  • محمّد علی مدرس تبریزی: «شیخ احمد بن علی بن ابی طالب مکنی به ابی منصور طبرسی عالم فاضل جلیل، فقیه، متکلم کامل، نسّابه و از ثقات محدثین و اکابر علمای امامیه اواسط قرن ششم هجری است و با ابو الفتوح رازی و فضل بن حسن طبرسی، متوفی ۵۴۸ هـ.ق. معاصر بود.»[۵]
  • خیر الدین زرکلی: «احمد بن علی بن ابی طالب ابو منصور طبرسی، فقیه امامی و از اساتید ابن شهر آشوب می‌باشد.»[۶]
  • سید محسن امین عاملی: «شیخ ابو منصور، احمد بن علی طبرسی، فقیه، محدث، متکلم و عالم علم نسب بود.»[۷]
  • سید ابوالقاسم خویی: «او دانشمند، فاضل، فقیه، محدث و ثقه بود.»[۸]

راویِ متن کامل خطبه غدیر[۹]

متن مفصل و کامل خطبه غدیر در نُه کتاب از مدارک معتبر شیعه که هم‌اکنون در دست می‌باشد و به چاپ هم رسیده، با اسناد متصل نقل شده است. روایاتِ این نُه کتاب به سه طریق منتهی می‌شود. یکی از این سه طریق به امام باقر علیه السلام منتهی می‌شود، که با اسناد شیخ احمد بن علی بن ابی منصور طبرسی در کتابش «الاحتجاج» آمده،[۱۰] و خطبه را با سند خود تا امام باقر علیه السلام چنین نقل کرده است:

قال الشیخ أحمد بن علی بن ابی منصور الطبرسی فی کتاب «الاحتجاج»:

حدَّثنی السید العالم العابد أبوجعفر مهدی بن أبی الحرث الحسینی المرعشی رضی الله عنه، قال: أخبرنا الشیخ أبوعلی الحسن بن الشیخ أبی جعفر محمد بن الحسن الطوسی رضی الله عنه، قال: أخبرنا الشیخ السعید الوالد أبوجعفر قدس الله روحه، قال: أخبرنی جماعة عن أبی محمد هارون بن موسی التلعکبری، قال: أخبرنی أبوعلی محمد بن همام، قال: أخبرنا علی السوری، قال: أخبرنا أبومحمد العلوی من وُلد الأفطس - و کان من عباد اللَّه الصالحین - قال: حدثنا محمد بن موسی الهمدانی، قال: حدثنا محمد بن خالد الطیالسی، قال: حدثنا سیف بن عمیرة و صالح بن عقبة، جمیعاً عن قیس بن سمعان، عن علقمة بن محمد الحضرمی، عن أبی جعفر محمد بن علی (الباقر) علیه السلام.

بررسى سند خطبه طولانى غدير در «الاحتجاج»:

ابومنصور طبرسى حدثنى السيد العالم العابد ابوجعفر مهدى بن ابى‏حرب الحسينى المرعشى رضى اللَّه عنه[۱۱]، قال: اخبرنا الشيخ ابو على الحسن بن الشيخ السعيد ابى‏ جعفر محمد بن الحسن الطوسى رضى اللَّه عنه[۱۲]، قال: اخبرنى الشيخ السعيد الوالد ابو جعفر قدس اللَّه روحه[۱۳]، قال: اخبرنى جماعة عن ابى ‏محمد هارون بن موسى التلعكبرى[۱۴]، قال: اخبرنا ابو على محمد بن همّام[۱۵]، قال: اخبرنا على السورى[۱۶]، قال: اخبرنا ابو محمد العلوى [۱۷]من ولد الافطس و كان من عباد اللَّه الصالحين، قال: حدثنا محمد بن موسى الهمدانى، قال: حدثنا محمد بن خالد الطيالسى[۱۸]، قال: حدثنا سيف بن عميره[۱۹] و صالح بن عقبة [۲۰]جميعاً، عن قيس بن سمعان [۲۱]، عن علقمة بن محمد الحضرمى[۲۲]، عن ابى‏ جعفر بن على، انه قال: ... .

چند نكته راجع به سند «الاحتجاج» :

نكته اول: سند ارائه شده توسط ابو منصور طبرسى در يك طبقه حاوى عبارت «اخبرنى جماعة» است. در اين روايت مرحوم شيخ طوسى با قيد واژه «جماعة» از ذكر نام روات واسطه ميان خود و جناب تلعكبرى خوددارى كرده است. از آن جايى كه عباراتى چون «عدة»،«غير واحد» و «جماعة» دست كم به سه نفر اطلاق مى‏ شود. بنا بر نظر اعيان رجالى معاصر[۲۳] وضعيت سند در اين طبقه «معتبر» است.[۲۴]

نكته دوم: يكى از روات مذكور در سند اين خطبه به نام على سورى ناشناخته است.

نكته سوم: هم چنين دو تن از روات مذكور در سند اين خطبه به نام ‏هاى قيس بن سمعان و علقمة بن محمد حضرمى «مجهول الوثاقة» هستند. نكته چهارم: محمد بن موسى همدانى ديگر راوى اين روايت از سوى ابن ‏وليد[۲۵] و شيخ صدوق[۲۶] و ابن ‏غضائرى [۲۷]و شيخ طوسى [۲۸] متهم به كذب و وضع حديث است. نجاشى [۲۹] ضمن نقل نظر ساير دانشمندان رجالى در خصوص كذاب بودن او، با عبارت «و اللَّه اعلم» ديدگاه خود را به طور قطعى اظهار نكرده است. علامه حلّى [۳۰] نيز به صراحت او را تضعيف كرده، ولى در خصوص كذّاب بودن او همان روش نجاشى را در پى گرفته است.

نكته شگفت در كلام نجاشى آن جاست كه مى‏ نويسد: ضعّفه القمّيّون بالغلوّ ... . و سپس در ادامه مى‏ گويد: له ... كتاب «الردّ على الغلاة» . حال چگونه ممكن است گروهى وى را متهم به غلو بپندارند، در حالى كه كتابى در ردّ غلات نوشته است؟ لذا برخى همچون مؤلف«مشايخ الثقات» كوشيده ‏اند تا ضعف ‏هاى متوجه او را نپذيرند و او را به سبب وجود نامش در شمار راويان «كامل الزيارات»شخصى مورد وثوق معرفى نمايند.[۳۱] به نظر مى ‏رسد چنين تلاش ‏هايى براى توثيق او چندان فايده بخش نيست. بحث پيرامون روات «كامل الزيارات» از حوصله اين بحث خارج است.نكته پنجم: صالح بن عقبه يكى ديگر از روات اين سند نيز از سوى متقدمان و متأخران شيعه تضيف شده است. ابن‏ غضائرى[۳۲] و ابن داود[۳۳] و علامه حلى [۳۴]او را به غلوّ، كذب و كثرت در نقل احاديث منكر وصف كرده‏ اند. البته جرح نسبت داده شده به او به هيچ وجه آسيب زننده نيست، زيرا تضعيفات ابن‏ داود و علامه حلى در مورد او به پيروى از رأى ابن‏ غضائرى است، و انتساب كتاب رجال موجود به ابن ‏غضائرى مورد تأييد نيست. [۳۵] لذا هيچ يك از تضعيفات معطوف به او قابل اعتنا نيست.

هم چنين بايد توجه نمود كه صالح بن عقبه به همراه سيف بن عميره در سند اين روايت در يك طبقه قرار دارد، و وثاقت سيف بن عميره ثابت شده است. شيخ طوسى[۳۶] و نجاشى [۳۷] سيف بن عميره را توثيق كرده ‏اند. در نتيجه همان گونه كه ملاحظه مى‏ شود، طبق ديدگاه رجالى مشهور متأخران امامى اعتبار اين سند در دست نيست.

پانویس

  1. ریاض العلماء، ج 1، ص 48.
  2. روضات الجنات، ج 1، ص 64.
  3. امل الامل، ج 2، ص 17.
  4. کشکول بحرانی، ج 1، ص 201.
  5. ریحانة الادب، ج 3، ص 18.
  6. الاعلام، ج 1، ص 172.
  7. اعیان الشیعه، ج 3، ص 29.
  8. معجم رجال الحدیث، ج 2، ص 156.
  9. اسرار غدیر: ص۱۰۸، ۱۰۹.
  10. الاحتجاج: ج ۱ ص ۶۶. بحار الانوار: ج ۳۷ ص ۲۰۱.
  11. مهدى بن الحسن بن ابى‏الحرب المرعشى. عدّه المحقق الوحيد من اجلاء الطائفة و من مشايخ الاجازة من مشايخ الطبرسى. و قد وصف بالعالم العابد العادل الموثق. يروى عن الشيخ الصدوق ابى‏عبداللَّه جعفر بن محمد بن احمد الدوريستى، عن ابيه، عن الشيخ ابى‏جعفر محمد بن على بن الحسين بن بابويه القمى. الرجال (مامقانى) : ج ۳ ص ۲۶۱.
  12. الشيخ ابوعلى الحسن بن محمد بن الحسن الطوسى، كان عالماً فاضلاً فقيهاً محدثاً جليلاً ثقة. له كتاب «الامالى»« و «شرح النهاية» . قرأ على والده جميع تصانيفه، و اليه ينتهى اكثر الاجازات عن الشيخ الطوسى. تنقيح المقال: ج ۱ ص ۳۰۶.
  13. محمد بن الحسن بن على الطوسى ابو جعفر، جليل فى اصحابنا، ثقة، عين، من تلامذة شيخنا ابى ‏عبداللَّه. له كتب. الفهرست (نجاشى) : ص ۴۰۳. شيخ الامامية قدس اللَّه روحه، رئيس الطائفة، جليل القدر، عظيم المنزلة، ثقة عين صدوق، عارف بالاخبار و الرجال و الفقه و الاصول و الكلام و الادب، و جميع الفضائل تنسب اليه. الخلاصة (حلى) : ص ۱۴۸. ولد فى شهر رمضان سنة ۳۸۵، و قدم العراق سنة ۴۰۸، و بقى فى بغداد مدة، ثم هاجر الى النجف الاشرف و بقى الى ان توفى ليلة الاثنيين الثانى و العشرين من محرم سنة ۴۶۰. كان جهبذة من جهابذة الاسلام و عظيماً من عظماء امة محمدصلى الله عليه وآله. صنّف فى علوم عصره، فكانت مصنّفاته هى الام و المرجع. و لم يجرأ على الافتاء بعده احد من علماء الشيعة الى سنين متمادية، لقوته فى الفقه و اضطلاعه فى العلوم الاسلامية. و كان فضلاء تلامذته -  الذين كانوا مجتهدين من الخاصة -  يزيدون على ثلاثمائة. الكنى و الالقاب: ج ۲ ص ۳۵۷  - ۳۵۹.
  14. جليل القدر، عظيم المنزلة، واسع الرواية، عديم النظير، ثقة. الرجال (طوسى) : ص ۴۴۹. كان وجهاً فى اصحابنا ثقة معتمداً، لا يطعن عليه. الفهرست (نجاشى) : ص ۴۳۹.
  15.   ابو على محمد بن ابى ‏بكر همام بن سهيل الكاتب الاسكافى، شيخ اصحابنا و متقدمهم. له منزلة عظيمة. كثير الحديث. ولد يوم الاثنين ۶ ذى‏الحجه سنة ۲۵۸، و توفى يوم الخميس ۱۹ جمادى‏الثانية سنة ۳۳۶. الفهرست (نجاشى): ص ۲۹۴.  
  16. لم يذكروه، مهمل.
  17. يحيى المكنى ابا محمد العلوى، من بنى زيارة علوى. سيد متكلم فقيه من اهل نيشابور. له كتب كثيرة، منها كتاب فى المسح على الرجلين فى ابطال القياس، و كتاب فى التوحيد. الفهرست (نجاشى) : ص ۳۴۵.  
  18. أو عبداللَّه محمد بن خالد الطياسى التميمى، كان يسكن بالكوفة فى صحراء جرم. له كتاب نوادر. مات ليلة الاربعاء ۲۷ جمادى‏ الثانية سنة ۲۵۹، و هو ابن ۹۷ سنة. تنقيح المقال: ج ۲ ص ۱۱۴.
  19.   سيف بن عميرة النخعى، عربى ثقة كوفى. روى عن ابى ‏عبداللَّه و ابى ‏الحسن ‏عليهما السلام. له كتاب يرويه جماعات من اصحابنا. الفهرست (نجاشى) : ص ۱۴۳.  
  20.   صالح بن عقبة قيس بن سمعان بن ابى‏ ربيحة، مولى رسول‏ اللَّه‏ صلى الله عليه و آله. قيل انه روى عن ابى‏ عبداللَّه‏ عليه السلام. له كتاب يرويه جماعة. منتهى المقال: ص ۱۶۳.  
  21. روى عنه ابنه عقبة. ذكره النجاشى فى ترجمة صالح بن عقبة بن قيس. معجم الرجال (خوئى) : مدخل ۹۶۵۴.
  22. علقمة بن محمد الحضرمى، هو اخو عبداللَّه بن محمد الحضرمى، اختيار معرفة الرجال (كشّى) : ص ۳۵۴. امامى صحيح المذهب ظاهراً.  
  23. علاوه بر مرحوم خوئى بسيارى از مشايخ رجال نيز چنين نظرى دارند.
  24. نظر مشهور در مواجهه با چنين مرسلاتى حكم به استفاضه طبقه مورد نظر است. مرحوم خويى صراحتاً موارد مشابه به اين وضعيت را خارج از حالت ارسال دانسته است: ... و «اما اذا كان الارسال بمثل عن غير واحد » ... ، فهى خارجة عن الارسال ... . موسوعة الامام الخوئى: ج ۷ ص ۱۴۹. ايشان در جايى ديگر در خصوص خبرى كه از جماعتى نقل شده باشد چنين نظر مى‏ دهد: «بل لأن قوله عن غير واحد» معناه ان الرواية وصلت اليه عن جماعة من الرواة ... . تلك الجماعة نطمئن بوثاقة بعضهم على الاقل، لأنه من البعيد ان يكون كلهم غير موثقين. الموسوعة الامام الخوئى: ج ۴ ص ۳۲۳. در نتيجه، طبق ديدگاه مرحوم خوئى اين بخش از سند هم متصل است و هم مفيد اطمينان. ايشان در موارد ديگرى نيز مشابه چنين نظراتى را مطرح كرده است كه مجال ارائه آن نيست.
  25. و كان ابن‏ الوليد يقول انه كان يضع الحديث. الفهرست (نجاشى): ص ۳۳۸. و ذكر ابو جعفر محمد بن على بن بابويه القمى عن محمد بن الحسن بن الوليد انه قال: لا ارويه (اى لا اروى كتاب خالد بن عبداللَّه بن سدير) لأنه موضوع وضعه محمد بن موسى الهمدانى. الفهرست (طوسى) : ص ۱۷۴. و قال محمد بن على بن الحسين بن بابويه فى فهرسته: كان محمد بن الحسن بن الوليد يقول: ... وضع هذه الاصول محمد بن موسى الهمدانى. الفهرست (طوسى) : ص ۲۰۲.  
  26. قال ابوجعفر ابن ‏بابويه ان كتابهما )اى كتاب زيد النرسى و زيد الزراد كوفى( وضعه محمد بن موسى السمان (محمد بن موسى الهمدانى) . كتاب الضعفا (ابن‏ الغضائرى) : ج ۱ ص ۶۲ . شايان ذكر است كه ابن ‏الغضائرى پس از اين عبارت، اتهام موضوع بودن كتاب زيد النرسى و زيد الزراد كوفى را رد مى‏ كند، و ما اين عبارت را صرفاً بدين خاطر آورديم كه حاكى از نظر شيخ صدوق در خصوص محمد بن موسى الهمدانى است. همچنين ساير اظهار نظرهاى شييخ صدوق در قالب نقل از استادش ابن ‏الوليد در پاورقى قبلى آمده است.
  27. كتاب الضعفاء (ابن‏ الغضائرى): ج ۱ ص ۹۵: ضعيف و يروى عن الضعفاء، و يجوز ان يخرج شاهداً. تكلم القميون فيه بالردّ و فاكثروا. استثنوا من كتاب نوادر الحكمة ما رواه.  
  28.   ديدگاه شيخ طوسى در خصوص اين راوى در پاورقى‏ هاى قبلى انعكاس داده شده است.   
  29. ضعّفه القمّيون بالغلوّ، و كان ابن ‏الوليد يقول انه كان يضع الحديث، و اللَّه اعلم. الفهرست (نجاشى) : ص ۳۳۸.   
  30. ضعيف يروى عن الضعفاء، و ضعّفه القمّيون بالغلوّ. و كان ابن‏ الوليد يقول انه كان يضع الحديث، و اللَّه اعلم. الخلاصة (حلى) : ص ۲۵۵.  
  31.   مشايخ الثقات (عرفانيان): ص ۸۵ : محمد بن موسى بن عيسى، ثقة. ورد فى: الوسائل: ج ۳ ص ۷ من ابواب المستحقين للزكاة بطريق ضعيف. و هو من رجال كامل الزيارة. و التضعيف المنقول فى كلام النجاشى عن القميين اساسه اجتهاد ابن‏ الوليد، و قلّده ابن ‏نوح و الصدوق. و هو لا يكفى بالحكم بالضعف، و لا يعارض توثيق ابن ‏قولويه. و هذا الكلام تقدم و يأتى مراراً.
  32. غال كذّاب لا يلتفت اليه. كتاب الضعفاء(ابن‏ الغضائرى) : ص ۶۹ .
  33.   ليس حديثه بشى‏ء. كذّاب غال كثير المناكير. الرجال(ابن‏ داود) : ص ۴۶۲.  
  34. كذّاب غال، لا يلتفت اليه. الخلاصة(حلى) : ص ۲۳۰.  
  35. در خصوص كتاب رجالى منتسب به ابن ‏الغضائرى در ادامه بيشتر سخن خواهيم گفت.
  36. الفهرست (طوسى) : ص ۲۲۴: ثقة.
  37. الفهرست (نجاشى) : ص ۱۸۹: ثقة.