پرش به محتوا

اطاعت و قبول ولایت توسط موحّدین

از ویکی غدیر

پیامبر صلی الله علیه وآله در اینجا از مسئلهٔ اعتقادی بسیار مهمی پرده برداشته و بیان می‌دارند که نشانه قبول یگانگی خداوند و موحّد بودن، اطاعت از کسی است که خداوند او را انتصاب کرده و به عنوان واجب الاطاعه به شما معرفی نموده است؛ لذا برای هر موحّدی، اطاعت از امیرالمؤمنین علیه السلام واجب بوده و حکم او و کلامش قاطع و نافذ می‌باشد. و این اطاعت ازا میرالمؤمنین علیه السلام برای مردم همان اطاعت از خداوند است و نشانه موحّد بودن است.

پیامبر صلی الله علیه وآله خود را موحّد می‌داند چون از خداوند اطاعت می‌کند همانگونه که در ابتدای خطبهٔ غدیر نیز پیامبر صلی الله علیه وآله قبل از بیان علت حضور مردم در غدیر خم همین موضوع را در مورد خودشان مطرح کرده و می‌فرمایند:

اَسْمَعُ لِاَمْرِهِ وَ اُطیعُ وَ اُبادِرُ اِلی کُلِّ ما یَرْضاهُ وَ اَسْتَسْلِمُ لِما قَضاهُ، رَغْبَةً فی طاعَتِهِ؛ دستور او را گوش می‌دهم و اطاعت می‌نمایم و به آنچه او را راضی می‌کند مبادرت می‌ورزم و در مقابل مقدّرات او تسلیم می‌شوم به عنوان رغبت در اطاعت او. و این بدین معنا که پیامبر شما که در رتبهٔ موحّد بودن یگانه است گوش به فرمان خداست و اگر شما هم می‌خواهید موحّد بودن خود را ثابت نمایید باید از فرمان خداوند در اطاعت از امیرالمؤمنین علیه السلام سر تسلیم فرود آورید. در جایی دیگر نیز می‌فرمایند:

وَ اقِرُّ لَهُ عَلی نَفْسی بِالْعُبُودِیَّةِ؛ برای خداوند بر نفس خود به عنوان بندگی او اقرار می‌کنم. این فراز نیز نشانه داشتن مقام عبودیت پیامبر صلی الله علیه وآله بوده و انجام ابلاغ آنچه خداوند فرمان داده است اثبات اطاعت و فرمانبرداری ایشان از خداوند متعال است، لذا در روز غدیر خطیب اعظم این موضوع مهم را در معرفی شخص واجب الاطاعه مطرح می‌فرمایند.

واقعهٔ غدیر خم بالاترین جلوهٔ لطف خداوند به بشریت

با معرفی امیرالمؤمنین علیه السلام به عنوان امام واجب الاطاعه، طبق آیهٔ «اکمال»، نعمت بر بشریت کامل گردید و در هر عصر و زمان با وجود امام معصوم علیه السلام مردم می‌توانند از ایشان بهرهمند شده و با دریافت نعمتهای فراوان در اجتماعی متمدن نیازمندیهای خویش را برطرف سازند. وقتی خداوند در آیات خویش خلقت انسان را توأم با نیازمندی و ضعف ذکر می‌نماید، قطعاً برای جبران آن راهکار مناسب را نیز ارائه نموده است تا بشریت با تکیه بر پشتوانه‌های الهی به هدف از خلقت خود یعنی خوشبختی در دنیا و آخرت و بهرهمندی از نعمتهای بهشتی دست یابند؛ بنابراین تنها پشتوانهٔ معرفی شده‌ای که می‌تواند نیازمندی انسان را برطرف نماید، امام معصوم علیه السلام است.

بیان أَتْمَمْتُ عَلَیْکُمْ نِعْمَتی‏ در آیه «اکمال» بشارتی است که خداوند، به خاطر اعلان ولایت و معرفی امیرالمؤمنین علیه السلام به پیامبرش می‌دهد تا بر همگان روشن گردد؛ امیرالمؤمنین علی علیه السلام بالاترین نعمتی است که هر کسی بخواهد به نعمتهای الهی دست یابد، باید به او تمسک جسته و از او اطاعت نماید؛ بنابراین دیگر جای هیچ نگرانی برای جبران نیازمندیها و ضعف برای بشریت نبوده و این امام معصوم است که فقط می‌تواند در رأس یک تمدن بزرگ در عالم به نام «تمدن غدیر» انسان را به تکاملِ در خور او برساند.

بیان چند نکته و داستان در عظمت امیرالمؤمنین علیه السلام

۱. نگارنده کتاب علی علیه السلام و پیامبران، در داستان حیرت‌انگیزی از ادبیات دینی باستان هندوان، نقل می‌کند که در جنگ مشهوری که میان پاندوها و کوروها درگرفت، کریشنا ــ از خدایان یا قدّیسان هندوان ــ به میدان جنگ رفت و چون دید پیروان حق بسیار اندک و طرفداران باطل بسیارند و مانند مور و ملخ زمین را فراگرفته‌اند، پیروان خود را موعظه کرد؛ سپس به گوشه‌ای رفت و زمین ادب بوسید و با پروردگار خود به مناجات پرداخت و گفت: ای خدای بزرگ جهان و روح عظیم هستی! تو را به ذات پاک خودت سوگند می‌دهم، و به آن کسی که باعث ایجاد زمین و آسمان شده و حبیب تو است، و به آن کسی که عزیز و بسیار محبوب او و نامش آهلی است و نزدیک سنگ سیاه در بزرگ‌ترین پرستشگاه‌های جهان، جلوه‌گر خواهد شد، عرض حال مرا بشنو و خواسته‌ام را بپذیر. اهریمنان و دروغگویان را نابود ساز و راستان را پیروزی مرحمت فرما، ای خدا! ای ایلا! ای ایلا! ای ایلا!

۲. یکی از روحانیون با انصاف مسیحی به نام ج.ب. گالیدون در آغاز سده بیستم میلادی، در کتاب خود با عنوان یادداشتی بر عهد عتیق و عهد جدید کتاب مقدس[۱]می‌نویسد: در زبان‌های عبرانی باستان واژه ایلیا یا ایلی به معنی خدا یا الله به‌کار نرفته است، بلکه واژه یاد شده نشان می‌دهد که در عصر آینده یا آخرالزمان شخصی خواهد آمد که نامش ایلیا یا ایلی باشد. مراد از ایلیا یا ایلی یا آلیا وجود مقدس امیرالمؤمنین علی علیه السلام است که عزیزترین مردم نزد پیامبر اسلام صلی الله علیه وآله بوده و پیامبران گذشته هم او را عزیز و محترم شمرده و به او توسل جسته‌اند.[۲]

۳. از نسخه خطی بسیار قدیمی زبور حضرت داود علیه السلام، که نزد اهزان اللّه مشقی پیشوای دینی مسیحیان بود، نقل شده که آن حضرت در پیشگویی خود آورده است: «اطاعت آن بزرگواری که ایلی نام دارد واجب است و فرمانبرداری از او همه کارهای دین و دنیا را اصلاح می‌کند. آن شخصیت والا مقام را حدار (حیدر) نیز می‌گویند. او دستگیر و مددکار بی‌کسان و شیر شیران باشد. نیرو و قدرتش بسیار و تولدش در کعابا (کعبه) خواهد بود…»[۳]

۴. مسلمانان همه بر این اتفاق نظر دارند که تمام انسانها بعد از رسول خدا صلی الله علیه وآله به علم علی بن ابی طالب علیه السلام نیازمندند و هیچ‌کس نیست که به این علم بی‌نیاز باشد.

شطحفیه (عالم سنی) پس از این مطلب بیان می‌کند نیازهای خلیفه اول به علم علی علیه السلام خیلی زیاد بوده است. بعد از آن نیازهای خلیفه دوم را برمی‌شمرد و روایاتی را با مضمون نزدیک به عبارت لولا عَلیٌّ علیه السلام لَهَلَکَ عُمَر؛ اگر علی علیه السلام نبود، عمر هلاک می‌شد». نقل می‌کند که در منابع شیعی وجود ندارد. نوبت به عثمان که می‌رسد میگوید او خیلی به علم علی علیه السلام نیاز داشت و بارها می‌گفت «اگر علی علیه السلام نبود، عثمان هلاک می‌شد». ما در منابع خودمان این مطلب را نداریم و گمان نمی‌کنم یک نفر از علمای شیعه بتواند این عبارت را در منابع خودمان بیابد. او سلسله سند را نقل کرده و پس از آن به نقل از راوی می‌گوید: روزی در خدمت عثمان بودم و صحابه، همه دور او را گرفته بودند. مردی وارد شد و رو به عثمان کرد و پرسید: یا امیرالمؤمنین! مسلمانها درباره این که مشرکان در قبور خودشان معذباند یا نه، چه می‌گویند؟ عثمان جواب داد که معلوم است، هر مسلمانی با هر مقدار معلومات دینی می‌داند که شخص مشرک در قبرش دچار عذاب است. وقتی عثمان این جواب را داد، آن مرد از زیر عبایش جمجمهای درآورد و جلوی عثمان انداخت و گفت این جمجمهٔ یک مشرک است، آن را لمس کن. آیا حرارتی احساس می‌کنی؟ چطور شما چنین صحبتی می‌کنید؟ عثمان مات و متحیر مانده بود چه جواب بدهد. این دست و آن دست می‌کرد شاید یکی از اطرافیانش جوابی برای این سؤال داشته باشند ولی خبری از جواب نبود. در این میان یکی از صحابه بلند شد و به منزل علی بن ابی طالب علیه السلام رفت و گفت ماجرایی پیش آمده که لازم است برای جواب دادن به آن تشریف بیاورید. حضرت به میان جمع که رسیدند آن شخص سؤالش را مجدداً تکرار کرد. حضرت به یکی از صحابه اشاره فرموده، گفتند: برو سنگ چخماق بیاور. صحابی که سنگها را آورد حضرت آنها را به هم زدند تا آتشی درست شد. بعد از آن سنگها را در دست آن مرد گذاشتند و پرسیدند، ایا حرارتی احساس می‌کنی؟ آنچه جور آتشی است که آهن و غیر آن را می‌سوزاند ولی خودش را نمی‌سوزاند و… ماجرا که به این‌جا می‌رسید، عثمان می‌گفت:اگر علی علیه السلام نبود عثمان هلاک می‌شد.[۴]نه فقط عمر و عثمان، اگر علی علیه السلام نبود بشریت هلاک می‌شد. اگر علم علی نبود بشریت همه جزء بهائم می‌شدند.

۵. گفتارعلامه امینی: «اگر بنا بود ما از طریق بشری به پیامبر و امام و خدا معرفت پیدا کنیم، محصول عمل ما عبث و بیهوده بود و اعتقاداتی خلاف واقع پیدا می‌کردیم. بشر قابلیت آن را ندارد که معیار و میزان امور شود. انسان همان موجودی است که خداوند متعال ـ خالق او ـ در قرآن کریم از این آفریدهاش با عناوینی نظیر ظلوم، جهول، کنود، عنود، نادان، مفسد، سفاک و خون ریز، لجوج، و اهل مجادله و دعوا یاد کرده است. البته این تعابیر با توجه به روایات تفسیری در مورد دشمنان اهل بیتb می‌باشد نه هر انسانی، لذا عدم درک مقامات عالیه اهل بیتb را در روایات نقصان عقل و کوتاهی عقل بشر در دستیابی به مقامات ایشان بیان نموده‌اند؛ بنابراین چنین موجودی به خودی خود نمی‌تواند درک کند که ولایت امام، ولایت الله است و یارای آن را ندارد که صفات، حرکات و سکنات او را درک کند. او نمی‌تواند بفهمد علم، قدرت، اراده، جلالت و عظمت او به چه اندازه است، و نفسیات و ملکات او در چه حد و منزلتی است. اگر بشر بخواهد مبنا قرار بگیرد، نتیجه اش همین شرایط آکنده از ظلم، تباهی، گمراهی و دهن کجی کردن به امام علیه السلام می‌شود که می‌بینیم. اینها همه اش به خاطر این است که ما برای خودمان اعتبار قائل شده‌ایم، خودمان را آدم فرض کرده‌ایم، و روی خود تا این حد حساب کرده‌ایم که من هرچقدر می‌دانم امام هم باید همان قدر بداند و هر قدر که من آدمم امام هم باید همان قدر آدم باشد. برای همین است که اگر امام در میان ما هم ظاهر بشود، او را نمی‌شناسیم .»[۵]

برای تبیین مطلب در ذیل گوشه‌ای از حدیث امام رضا علیه السلام که در مقام و منزلت امام، در مسجد جامع مرو بیان فرموده‌اند را ذکر می‌نماییم: کیست که امام تواند شناخت یا انتخاب امام برای او ممکن باشد، هیهات هیهات، در اینجا خردها گمگشته، خویشتن‌داریها بیراهه رفته و عقلها سرگردان و دیده‌ها بی‌نور و بزرگان کوچک شده و حکیمان متحیر و خردمندان کوتاه فکر و خطیبان درمانده و خردمندان نادان و شعرا وامانده و ادبا ناتوان و سخندانان درمانده‌اند که بتوانند یکی از شئون و فضائل امام را توصیف کنند همگی به عجز و ناتوانی معترفند، چگونه ممکن است تمام اوصاف و حقیقت امام را بیان کرد یا مطلبی از امر امام را فهمید و جایگزینی که کار او را انجام دهد برایش پیدا کرد؟!! ممکن نیست، چگونه و از کجا؟ !! در صورتی که او از دست‌یازان و وصف‌کنندگان اوج گرفته و مقام ستاره در آسمان را دارد، او کجا و انتخاب بشر؟!! او کجا و خرد بشر؟ !! او کجا و مانندی برای او؟ !! گمان برند که امام در غیر خاندان رسول خدا محمد صلی الله علیه وآله یافت شود؟ !! به خدا که ضمیرشان به خود آنها دروغ گفته.[۶]

پانویس

  1. ۱۹۸۰: ج ۲.
  2. علی علیه السلام و پیامبران، ص ۱۸.
  3. همان، ص ۲۵.
  4. ترجمه الغدیر، ج۵، ص ۳۵۰–۳۴۰.
  5. بخشی از سخنرانی‌های مرحوم علامه امینی (ره) است که در مشهد مقدس ایراد شده است.
  6. الکافی، ج۱، ص۲۰۱