امّ سلمه و حدیث غدیر

از ویکی غدیر

اتمام حجت امّ‏ سلمه با غدير[۱]

از نمونه‏ هاى بارز اتمام حجت و استدلال و يادآورى‏ هاى غدير، مواردى است كه توسط خود خداوند و معصومين ‏عليهم السلام و اصحابشان صورت گرفته است. تمام راويانى كه در طول هزار و چهارصد سال حدیث غدیر را روايت كرده ‏اند نيز به گونه ‏اى جهاد خود را در مقابله با اهل سقیفه به نمايش گذاشته ‏اند.

يكى از اصحاب معصومين ‏عليهم السلام كه با غدير اتمام حجت نموده ام ‏سلمه است. ام‏ سلمه كه از حاضرين در غدير است حديث غدير اين گونه نقل كرده است: پيامبرصلى الله عليه وآله فرمود: «مَنْ كُنْتُ مَوْلاهُ فَعَلِيٌّ مَوْلاهُ. اَللَّهُمَّ والِ مَنْ والاهُ وَ عادِ مَنْ عاداهُ».[۲]

جلسه پيامبر صلى الله عليه و آله در خانۀ امّ‏ سلمه[۳]

پس از بازگشت كاروان حجةالوداع از غدير به مدينه، پيامبر صلى الله عليه و آله دستور داد تا همه همسرانش در خانه ام‏ سلمه جمع شوند. مجلسى با حضور آنان تشكيل شد و على بن ابى‏ طالب ‏عليه السلام نيز در آن مجلس حضور داشت. پيامبر صلى الله عليه و آله سخن آغاز كرد و فرمود: «به آنچه مى‏ گويم خوب گوش فرا دهيد».

سپس اشاره به على‏ عليه السلام كرده فرمود: «اين برادر من و وصيم و وارثم و قيام كننده به امور شما و امور امت بعد از من است. آنچه به شما امر مى ‏كند اطاعت كنيد و از فرمان او سرپيچى نكنيد كه هلاک مى‏ شويد».

پس از آن خطاب به على‏ عليه السلام فرمود: «يا على، سفارش اينان را به تو مى‏ نمايم: مادامى كه از خدا و از تو اطاعت مى‏ كنند از آنان به عنوان همسر من مواظبت كن و هر يک از آن ها كه سرپيچى كردند آنان را طلاقى ده كه خدا و رسولش از آنان بيزار باشند»!

در آن حال همه همسران پيامبر صلى الله عليه و آله ساكت بودند. عايشه از بين آنان گفت: ما چنين نبوده ‏ايم كه به ما دستور داده باشى و ما خلاف آن را انجام داده باشيم!!! حضرت فرمود: «بلى، تو با امر من به شدت مخالفت كردى، و به خدا قسم با همين سخنِ من نيز مخالفت خواهى كرد و بعد از من در مقابل على عصيان مى‏ نمايى»![۴]

با اين همه، پيامبرصلى الله عليه وآله از خيانت عايشه و حفصه چشم ‏پوشى فرمود و پس از يک ماه به خانه آنان رفت. اما آنان دست از اقدامات خود بر ضد غدير برنداشتند؛ و به عنوان مأموران اصحاب صحيفه در خانه پيامبر صلى الله عليه و آله عمل مى‏ كردند و همچنان اسرار پيامبر صلى الله عليه و آله را براى آنان بازگو مى‏ کردند كه بارزترين نمونه ‏هاى آن ماجراى لشكر اسامه و مسموم كردن پيامبر صلى الله عليه و آله بود.

دو تن از همسران پيامبر صلى الله عليه و آله با همدستى پدرانشان تصميم بر مسموم كردن آن حضرت گرفتند تا زودتر به اهداف خود دست يابند. آنان با گذشت دو ماه از واقعه غدير، پيامبر صلى الله عليه و آله را به دست آن دو نفر مسموم كردند.

هنگامى كه حضرت در بستر افتاد آنان سم را به اسم دارو به حضرت مى ‏دادند، و وقتى حضرت بی‏حال مى ‏شد آن را در حلق پيامبرصلى الله عليه وآله مى ‏ريختند، و در آن حال هر چه حضرت از خوردن آن اِبا مى‏ كرد آنان به اجبار آن را در دهان مباركش مى ‏ريختند.

وقتى حضرت به حال آمد فرمود: مگر من به شما اشاره نمى‏ كردم كه دارو را به اجبار به من نخورانيد؟! عايشه و حفصه در پاسخ گفتند: ما به عنوان اينكه مريض دارو را دوست ندارد اين كار را كرديم!! فرمود: همه شما بر اين كار متفق بوديد!!![۵]

روايت غدير توسط امّ ‏سلمه[۶]

شواهد موجود در كتب تاريخى گوياى اين حقیقت است كه پيامبر اكرم‏ صلى الله عليه و آله از آغاز رسالت با رويكرد عمده زنان به آئين توحيدى روبرو شد. اولين پذيرنده اسلام حضرت خديجه‏ عليها السلام و اولين شهيده جناب سميه و نيز بانوانى كه از سابقين و مهاجران شمرده مى‏ شدند، نمونه روشنى از ارزش زنان در دين مبين اسلام را به نمايش مى‏ گذارند.

همچنين حضور زنان در حجةالوداع بارزترين و ماندگارترين نوع ارزش والاى بانوان است. اخبار فراوانى كه به وسيله راويان زن از اين مراسم عظيم نقل شده گوياى تلاش گسترده زنان در پاسدارى از اين ميراث مقدس است. از جمله اين بانوان امّ ‏سلمه است:

حضور همسران پيامبرصلى الله عليه وآله از جمله ام ‏سلمه در مراسم غدير در كتب مختلف مورد تأكيد قرار گرفته است.[۷]صاحب «روضة الصفا» مى ‏گويد: چون حضرت رسول‏ خدا صلى الله عليه وآله در غدير خم حديث «من كنت مولاه فعلى‏ عليه السلام مولاه» در شأن اميرالمؤمنين‏ عليه السلام فرمود. سپس از منبر فرود آمد و در خيمه خاص خود نشست و فرمود كه اميرالمؤمنين‏ عليه السلام در خيمه ديگر بنشيند. بعد از آن طبقات خلائق را فرمود تا به خيمه على‏ عليه السلام رفتند و زبان به تهنيت على‏ عليه السلام گشادند. چون مردم از اين امر فارغ شدند، امّهات مؤمنين به فرموده آن حضرت نزد على‏ عليه السلام رفتند و او را تهنيت دادند.[۸]

ام‏ سلمه يكى از دو زن پيامبرصلى الله عليه وآله است كه حديث غدير را روايت كرده است. او ماجراى غدير را چنين باز مى‏ گويد: اخذ رسول ‏الله‏ صلى الله عليه و آله بيد على‏ عليه السلام بغدير خم، فرفعها حتى رأينا بياض ابطيه. فقال: من كنت مولاه فعلى ‏عليه السلام مولاه. ثم قال: ايها الناس، انى مخلف فيكم الثقلين: كتاب الله و عترتى، و لن يفترقا حتى يردا علىّ الحوض[۹]:

در غدير خم رسول‏ خدا صلى الله عليه و آله دست على‏ عليه السلام را بالا برد، تا آنجا كه سفيدى زير بغلش را ديديم. آنگاه فرمود: هر كس من مولاى او هستم، پس على‏ عليه السلام مولاى او است. سپس فرمود: اى مردم، من دو چيز گرانبها در ميان شما به جاى مى‏ گذارم: كتاب خدا و عترتم. اين دو هرگز از هم جدا نخواهند شد، تا وقتى كنار حوض نزد من آيند.

ام‏ سلمه از معدود كسانى است كه بعد از شهادت نبى اكرم ‏صلى الله عليه وآله در خط ولايت اميرالمؤمنين عليه السلام باقى ماند. او به فرزندش چنين وصيت كرد: يا بنىّ، الزمه. فلا و الله ما رأيت بعد نبيك‏ صلى الله عليه وآله اماماً غيره: پسركم، همراهش (على ‏عليه السلام) باش. به خدا قسم بعد از پيامبرت‏ صلى الله عليه وآله امامى غير او نديدم.[۱۰]

همچنين ام ‏سلمه روايات ديگرى نيز درباره اميرالمؤمنين‏ عليه السلام از پيامبر اكرم ‏صلى الله عليه و آله نقل كرده است.

ابن‏ عقده حديث غدير را همراه با حدیث ثقلین با سند خود از ام‏سلمه روايت كرده است. همچنين سمهودى شافعى در «جواهر العقدين» به نقل كتاب «ينابيع المودة»، و نيز شيخ احمد بن فضل بن محمد باکثیر مکى شافعی در «وسيلة المآل» حديث غدير را از طريق ابن‏ عقده از امّ ‏سلمه روایت كرده ‏اند.[۱۱]

منبع

دانشنامه غدیر جلد ۴، صفحه ۲۶۸

پانویس

  1. چهارده قرن با غدير: ص ۱۰۸. اسرار غدير: ۲۹۷.
  2. اثبات الهداة: ج ۲ ص ۱۴۹ ح ۶۵۲.
  3. واقعه قرآنى غدير: ص۱۹۷، ۱۹۸.
  4. بحار الانوار: ج ۲۸ ص ۱۰۷.
  5. بحار الانوار: ج ۲۲ ص۲۳۹، ۲۴۶، ۵۱۴، ۵۱۶. تاریخ الطبری: ج۲ ص۴۳۸.
  6. چكيده عبقات الانوار (حديث غدير): ص ۱۳۸. ماهنامه كوثر (ويژه‏ نامه غدير، ش ۲، سال اول، ارديبهشت ۱۳۷۶): ص۸۰-۸۵.
  7. معارج النبوة: ج ۲ ص ۳۱۸.
  8. فيض القدير: ص۳۸۸، ۳۸۹.
  9. الغدير: ج ۱ ص۱۷، ۱۸. ملحقات احقاق الحق: ص ۵۳ . معجم رجال الحديث: ج ۲۳ ص ۱۷۷.
  10. اعلام النساء: ص ۶۵۱ . بصائر الدرجات: ص ۱۸۳ ح ۴.
  11. ينابيع المودة: ص ۴۰.