اوصاف خداوند در سوره توحید
اوصاف خداوند در سوره توحید از جمله مطالبی است که پیامبر صلی الله علیه و آله در بخشی از خطبه غدیر به آنها اشاره کرده است: اوصافی مانند احد، صمد.
از نظر برخی محققان، احد بهمعنای احدی الذات؛ یگانگی ذات و مبریبودن از ترکیب است. خداوند را احد گویند؛ زیرا وقتی موجود از مثل و ضد و ند منزه باشد و در ذات او ترکیب نباشد، پس او احد است؛ یعنی منفرد و بیمثال.
معنای صمد در اخبار بسیاری تفسیر شده است؛ از جمله، امام باقر علیه السلام صمد را کسی دانسته که خالی نیست و پُر است؛ کسی که بزرگیاش و سروریاش بهحد نهایی رسیده است؛ کسی که نمیخورد و نمیآشامد و نمیخوابد؛ کسی است که پیوسته هست و خواهد بود.
معنای
لم یلد و لم یولد و لم یکن له کفوا احد
این دانسته شده که نمیزاید و زاده نشده و برای او مانند و همتایی نیست. درباره کفو هم گفته شده که کفو بهمعنی جفت و مثل و شبیه است. در این آیه از سوره توحید اینکه خدا جفت داشته باشد که با او جمع شود یا خدای دیگری باشد، مثل او یا شبیه به او یا در صفاتش مثل او باشد یا در افعالش شبیه او باشد که خلق کند یا رزق دهد یا عبادت شود نفی شده است.
سوره توحید در خطبه غدیر
گزارش شده که در قسمتی از خطبهٔ غدیر بخشی از شناسنامهٔ خداوند، که همان سورهٔ توحید است، بهصراحت آمده است. پیامبر صلی الله علیه و آله با این بیان، خداوند متعال را برای مخاطبین خویش توصیف میکند.[۱]
شرح نزول سورهٔ توحید
امام صادق علیه السلام میفرمایند: گروهی از یهودیان از پیامبر صلی الله علیه و آله تقاضا کردند خداوند را برای آنان توصیف کند. پیامبر صلی الله علیه و آله سه روز سکوت نمود و پاسخی نفرمود تا اینکه سوره اخلاص نازل شد و سپس پاسخ آنان را بیان کردند.[۲]
البته در برخی نقلهای دیگر گفته شده این پرسش درخواست جمعی از مشرکان مکه[۳] یا درخواست اهل کتاب مدینه[۴] یا افرادی دیگر بوده است.[۵]
نامهای سورهٔ توحید
برای سورهٔ توحید طبق بیان مفسران بیست و دو نام بیان شده از جمله: اخلاص، توحید، صمد، اساس، ولایت، مشقشقه، نسبةالرب که وجه نامگذاری سورهٔ توحید به اخلاص و صمد در ذیل بیان میگردد.[۶]
علت نامگذاری به سورهٔ اخلاص
- این سوره تنها از «اللّه» میگوید و حرفی از پیامبران، کتابهای آسمانی، بهشت و جهنم و… در آن وجود ندارد.
- غیر از توحید در آن نیست و در صفات خداوند خالص است.
- هرکس اسماء و اوصاف در این سوره را دریابد و به حقایق و معانی آنها ایمان آورد، از هر نوع شرک، نفاق و گمراهی در نیت و عمل خالص میشود.
- سبب خلاصی و رهایی اهل توحید از آتش جهنّم میشود.[۷]
علت نامگذاری به سورهٔ صمد
درباره علت نامگذاری این سوره به صمد چنین گفته شده است: در سورهٔ توحید، پس از بیان یگانگی ذات آیه اللّهُ الصَّمَد؛ خدای بینیاز (توحید:۲) آمده است. ما بقی آیات، یعنی لَمْ یَلِدْ وَلَمْ یُولَدْ ۳ وَلَمْ یَکُنْ لَهُ کُفُوًا أَحَدٌ ۴ ؛ نزاده و زاییده نشده است؛ و هیچکس [در ذات و صفات] همانند و همتا و شبیه او نمیباشد (توحید:۳ و ۴) شرح و تفسیر آیه دوم میباشد.
در کتاب توحید صدوق ضمن حدیث مفصلی[یادداشت ۱] از امام حسین علیه السلام آمده است که حضرت در پاسخ به معنای صَمَد در سورهٔ توحید میفرماید: خداوند با بیان لَمْ یَلِدْ وَلَمْ یُولَدْ ۳ وَلَمْ یَکُنْ لَهُ کُفُوًا أَحَدٌ ۴ ، اللّه الصَّمد را تفسیر نموده است.[۸] همچنین گستردگی معنای صمد در روایات کل سوره را تحت الشعاع این صفت حضرت باری تعالی قرار داده است.[۹]
دربارهٔ ثواب قرائت سورهٔ توحید
در منابع روایاتی درباره ثواب قرائت سوره توحید آمده است؛ از جمله:
- رسول خدا صلی الله علیه و آله: هر کس قُلْ هُوَ اللَّهُ أحَدٌ را یک بار بخواند چنان است که یکسوم قرآن را خوانده است و هر کس دو بار آن را بخواند گویا دو سوم قرآن را خوانده و هر کس سه بار بخواند گویا همه قرآن را خوانده است.[۱۰]
- رسول خدا صلی الله علیه وآله: علی جان! مَثَلِ تو در میان این مردم مَثَلِ سوره قُل هُوَ اللهُ اَحَد است: هرکس یک بار این سوره را بخواند، مثل آن است که یک سوم قرآن را خوانده است؛ هر کس دو بار این سوره را تلاوت کند، مثل آن است که دو سوم قرآن را خوانده است؛ هر کس سه بار این سوره را بخواند، مثل کسی است که تمام قرآن را خوانده است. و تو هم یا علی! اینطور هستی: اگر کسی تو را فقط با قلبش بخواند، قلباً محبّ توست و این شخص یک سوم ایمان را بهدست آورده است؛ اگر کسی هم با قلبش و هم با زبانش تو را بخواند و به تو محبت ورزد، دو سوم ایمان را بهدست آورده است؛ اگر کسی با قلبش تو را بخواند و با زبان از تو دفاع کند وبا اعضا و جوارح از تو پیروی کند، تمام ایمان را داراست.[۱۱]
- عبداللَّه بن حی از امیرمؤمنان علیه السلام: کسی که یازده بار سوره قُل هُوَ اللهُ اَحَد را پس از نماز صبح بخواند، در آن روز گناهی از او سر نمیزند هرچند که شیطان خوار شود.[۱۲]
- سَکونی از امام صادق علیه السلام و آن حضرت از پدرش امام محمد باقر علیه السلام روایت کرده است که رسول خدا صلی الله علیه و آله بر جنازه سعد بن معاذ نماز خواند و فرمود: نود هزار فرشته که جبرئیل علیه السلام نیز در میان آنان بود، بر جنازه او نماز خواندند. از جبرئیل پرسیدم که او چه عملی انجام داده بود تا شایستگی آن را پیدا کند که شما بر جنازه او نماز بخوانید؟ گفت: (این شرافت) بهخاطر این است که سوره قُل هُوَ اللهُ اَحَد را در حالت ایستاده و نشسته، سواره و پیاده و در حال رفت و آمد تلاوت میکرد.[۱۳]
معنای احد و واحد
از نظر برخی محققان، احد بهمعنای احدی الذات؛ یگانگی ذات و مبریبودن از ترکیب است.[۱۴] خداوند را احد گویند؛ زیرا وقتی موجود از مثل و ضد و ند منزه باشد و در ذات او ترکیب نباشد، پس او احد است؛ یعنی منفرد و بیمثال.[۱۵]
واحد بهمعنی یکتا و بیهمتا و بیشریک دانسته شده است. در معنای واحدبودن خداوند به این روایت اشاره شده است: عربی بادیهنشین روز جنگ جمل در سپاه امیرالمؤمنین علیه السلام رو به حضرت برخاست و گفت: ای امیرمؤمنان! آیا تو قائل به یگانگی خدا هستی؟ مردم بر او خشمگین شدند و گفتند: ای اعرابی! آیا نمیبینی امیرالمؤمنین علیه السلام چگونه در گیرودار جنگ است؟ امیرالمؤمنین علیه السلام فرمود: رهایش کنید، ما برای همین چیزی که این اعرابی سؤال میکند، داریم با آنها میجنگیم. سپس حضرت فرمود: ای اعرابی! در واحدبودن خدا چهار احتمال وجود دارد؛ دوتای آنها بر خدا سزاوار نیست و دو مورد آنها در حق خدا ثابت است. اما دو موردی که در خداوند راه ندارد، اولین آن «واحد عددی» است؛ زیرا خدا کسی است که دوّمی ندارد و از این رو از مقولهٔ اعداد خارج است. مگر ندیدهای که آنهایی که میگویند خدا یکی از سه تاست، کافر شده اند.[یادداشت ۲]
دومین مورد آن «واحد نوعی» است و این هم در مورد خدا جائز نیست؛ زیرا لازمهاش تشبیه است و خداوند بالاتر از آن است که با مخلوقاتش مقایسه شود. اما دو معنایی که دربارهٔ خداوند روا هستند: اولین آنها معنای «یکتایی و بیهمتایی» است؛ یعنی یگانهای است که هیچ شباهتی با اشیاء دیگر ندارد و معنای دوم این است که خداوند «واحد حقیقی» است؛ یعنی نه در وجودش، و نه در عقل، و همچنین در وَهْمِ کسی قابل انقسام نیست.[یادداشت ۳] چنین وجودی دومی بر نمیدارد چون لازمه دومی نیز دوگانگی و تمایز و مقیّدبودن است. پس او دومی بردار نیست زیرا واحد است، به این ترتیب اسم الواحد از ذات خدا انتزاع میشود.[۱۶]
معنای صمد
دانشمندان علم لغت و برخی از مفسران درباره معنای «صمد» دو احتمال دادهاند:
- الصمد الذی لا جوف له؛ صمد آنچنان چیزی است که دارای جوف و میان نیست.[۱۷] این کنایه از بساطت است؛ چون هر مرکبی دارای جوف است.[۱۸]
- صمد بهمعنای اسم مفعول است؛ یعنی مصمودٌ الیه الحق؛ زیرا که خلق به او محتاج هستند و او پناه خلق است.[۱۹]
معنای صمد در روایات
معنای صمد در اخبار بسیاری تفسیر شده است؛ از جمله:
- امام باقر علیه السلام: صمد آن کسی است که خالی نیست و پُر است. صمد کسی است که بزرگیاش و سروریاش بهحد نهایی رسیده است. صمد کسی است که نمیخورد و نمیآشامد و نمیخوابد (یعنی احتیاج به خوراک و پوشاک و خواب نیازی ندارد). صمد کسی است که پیوسته هست و خواهد بود.[۲۰]
- امام باقر علیه السلام: صمد بزرگی است که اطاعت میشود و بالاتر از او امرکننده و نهیکنندهای نیست.[۲۱]
- امام باقر علیه السلام به محمد بن حنفیه: صمد قائم به خود است و از غیر خود بینیاز است.[۲۲]
- از امام سجاد علیه السلام معنای صمد پرسیده شد، حضرت فرمود: صمد کسی است که شریک ندارد و نگهداری چیزی برای او دشوار نیست و چیزی از او پوشیده نیست.[۲۳]
- زید بن علی علیه السلام: صمد آن است که اگر به چیزی بگوید: باش، بود میشود. و صمد آن است که اشیای متضاد و مختلف و متنوع و زوج را پدیدآورده و واحدی است که ضد و همشکل و مانند و مثل ندارد.[۲۴]
- وهب بن وهب قرشی گفت که حدیث کرد مرا حضرت صادق جعفر بن محمد علیه السلام از پدرش حضرت باقر از پدرش علیهم السلام که اهل بصره به حضرت امام حسین بن علی علیهما السلام نامه نوشتند و او را از معنی «صمد» سؤال میکردند. پس حضرت به سوی ایشان نوشت که «به نام خداوند بخشنده مهربان» اما بعد: پس در قرآن فرونروید و در آن مجادله و گفتوگو نکنید و بدون علم در آن سخن مگویید؛ چراکه از جدّم رسول خدا صلی الله علیه و آله شنیدم که میفرمود: هرکه در قرآن بدون علم چیزی بگوید جای خود را در آتش دوزخ مهیا گرداند و از آن جای بگیرد و منزل گزیند و بداند که از اهل جهنم است و بهدرستی که خدای سبحان، صمد را اینگونه تفسیر فرموده که اللَّهُ أحَدٌ اللَّهُ الصَّمَدُ ...[۲۵]
- وهب بن وهب قرشی گفت که از امام صادق علیه السلام شنیدم: گروهی از اهل فلسطین بر امام باقر علیه السلام وارد شدند و او را از مسائلی چند سؤال کردند و ایشان را جواب داد. بعد از آن او را سؤال کردند از معنی الصمد؛ حضرت فرمود: تفسیرش در خود آن است و پنج حرف است. پس الف دلیل است بر انیت و تحقق آن جناب و آن قول آن جناب عزّوجل است که شَهِدَ اللَّهُ أَنَّهُ لا إِلهَ إِلَّا هُوَ (آل عمران:۱۸) یعنی گواهی داد خدا به اینکه نیست خدایی مگر او و آن تنبیه و اشاره است بهسوی غائب از دریافتن حواس و «لام» دلیل بر الهیت و خدایی او است به اینکه آن جناب خداست و الف و لام مدغماند که در یکدیگر داخل شدهاند و بر زبان ظاهر نمیشوند و در گوش واقع نمیشوند و در نوشتن ظهور دارند و دلیلاند بر اینکه خداییش به لطفی که دارد نهان است که نه به حواس دریافته میشود و نه در زبان وصفکننده واقع میشود و نه در گوش شنونده؛ زیرا که تفسیر اللَّه همان کسی است که خلق از دریافتن ماهیت و کیفیتش حیران شدهاند به حس یا به خیال نه بلکه او مخترع خیالها و آفریننده حسهاست و جز این نیست که آن در نزد نوشتن ظاهر میشود و این دلیل است بر اینکه خدای سبحان پروردگاریِ خود را در اختراع خلق و ترکیب ارواح لطیفه ایشان در اجساد کثیفه ایشان آشکار فرموده؛ پس چون بنده بهسوی نفس خود نظر کند روحش را نبیند چنانکه لام الصمد ظاهر نمیشود و در یک حاسه از حواس پنجگانه در نمیآید و چون بهسوی نوشته نظر کند آنچه پنهان و لطیف بوده از برایش ظاهر گردد پس در هر زمان که بنده در ماهیت آفریدگار و کیفیت او اندیشه کند در او متحیّر و سرگردان شود و اندیشهاش به چیزی که از برایش متصور میشود احاطه نکند؛ زیرا که آن جناب عزّوجل آفریننده صورتهاست و چون بهسوی آفرینش خود نظر کند از برایش ثابت شود و آن جناب عزّوجل آفریننده ایشان و ترکیبدهنده ارواح و اجساد ایشان است و اما صاد دلیل است بر اینکه آن جناب عزّوجل صادق و راستگو است و گفتارش صدق و سخنش صدق است و بندگانش را بهسوی پیرویکردن صدق خوانده و به صدق وعده فرموده و اما میم دلیل است بر ملک و پادشاهی او و آنکه او پادشاه حقی است که همیشه بوده و همیشه خواهد بود و پادشاهی اش برطرف نخواهد شد و اما دال دلیل است بر دوام و همیشگی پادشاهیش و آنکه آن جناب عزّوجل دائم و همیشه است و برتر است از بودن و زوال بلکه آن جناب عزّوجل هستیدهنده صاحبان هستی است که به هستیدادنش هر هستیدارنده هستی بههم رسانیده. بعد از آن حضرت علیه السلام فرمود که اگر حاملانی چند را از برای علم خویش که خدای عزّوجل به من عطا فرموده مییافتم هرآینه نشر توحید و اسلام و ایمان و دین و شریعتها از لفظ الصمد میکردم و چگونه این امر مرا میسر شود و جدم امیرالمؤمنین علیه السلام حاملانی را از برای علم خویش نیافت حتی آنکه چنان بود که آه سرد از سینه پر درد بر میکشید و بر سر منبر میفرمود که از من بپرسید پیش از آنکه مرا نیابید پس بهدرستی که در میان دندههای من علم بسیاری است. آه آه! آگاه باشید که کسی را نمییابم که آن را بردارد و آگاه باشید که من بر شما از جانب خدا حجت رسایم. پس دوست مدارید گروهی را که خدا بر ایشان خشم کرده به حقیقت که از آخرت نومید شدهاند چنانکه کافران از صاحبان قبرها که مردگانند نومید شدهاند. بعد از آن امام باقر علیه السلام فرمود که حمد از برای خدایی است که بر ما منت نهاده و ما را از برای پرستش خود توفیق داده یگانه بینیازی که نزاده و زاده نشده و هیچکس او را همتا نبوده و نخواهد بود و ما را از پرستش بتان دور گردانیده حمد همیشه و شکری واجب؛ قول آن جناب عزوجل لَمْ یَلِدْ وَ لَمْ یُولَدْ میفرماید که خدای عزوجل نمیزاید تا او را فرزندی باشد که پادشاهیاش را از او ارث برد و زاده نشده که او را پدری باشد که با او در پروردگاری و پادشاهیاش شرکت کند و کسی او را همتا نبوده تا او را در سلطنتش یاری دهد.[۲۶]
معنای
لم یلد و لم یولد و لم یکن له کفوا احد
در منابع در تفسیر این آیات چنین نقل شده است:
- پیامبر صلی الله علیه و آله: لَمْ يَلِدْ مِنْهُ عُزَيْرٌ كَمَا قَالَتِ الْيَهُودُ عَلَيْهِمْ لَعَائِنُ اللَّهِ وَ سَخَطُهُ- وَ لَا الْمَسِيحُ كَمَا قَالَتِ النَّصَارَى عَلَيْهِمْ سَخَطُ اللَّهِ، وَ لَا الشَّمْسُ وَ الْقَمَرُ وَ لَا النُّجُومُ كَمَا قَالَتِ الْمَجُوسُ لعنهُمُ اللهُ، وَ لا المَلائِكَةُ، كَما قالَت مُشرِكُو العَرَبِ؛ عُزَیر از او زائیده نشده همانطور که یهود، که لعنت بر آنان باد، ادعا کردهاند و نه مسیح همانطور که مسیحیان، که غضب خدا بر آنان باد، ادعا کردهاند، و نه خورشید و نه ماه و نه ستارگان همانطور که زردشتیها، که لعنت خدا بر آنان باد، ادعا کردهاند، و نه ملائکه همانطور که مشرکان عرب ادعا کردهاند.[۲۷]
- در نامهٔ امام حسین علیه السلام به اهل بصره: … بعد از آن، آن را تفسیر فرموده که لَمْ یَلِدْ وَ لَمْ یُولَدْ وَ لَمْ یَکُنْ لَهُ کُفُواً أحَدٌ یعنی نمیزاید و زاده نشده و برای او مانند و همتایی نیست و حضرت فرمود: لَمْ یَلِدْ یعنی چیز کثیفی از او بیرون نیامده چون فرزند و سایر چیزهای کثیفی که از آفریدگان بیرون میآید، و نه چیز لطیفی چون نفس و عوارضات که پدید میآید از او منشعب و پراکنده نمیشوند چون خواب و اندیشه که در دل در آید و غم و اندوه و خوشحالی و خنده و گریه و ترس و امید و رغبت و دلتنگی و گرسنگی و سیری و خدا از آن برتر است که چیزی از او بیرون آید یا چیز کثیف یا لطیفی از او متولد شود. وَ لَمْ یُولَدْ یعنی از چیزی متولد نشده و از چیزی بیرون نیامده چنانکه چیزهای کثیف از اصل خود بیرون میآیند چون چیزی از چیزی و حیوان از حیوان و گیاه از زمین و آب از چشمها و میوهها از درختها و نه چنانکه چیزهای لطیف از مرکزهای خرد بیرون میآیند چون دیدن از چشم و شنیدن از گوش و بوییدن از بینی و چشیدن از دهان و سخن از زبان و شناختن و تمیزدادن از دل و چون آتش از سنگ نه بلکه او خدای صمدیست که نه از چیزی است و نه در چیزی و مخترع چیزها است و آفریننده آنها و پدیدآورنده چیزها است به قدرت خویش که آنچه از برای فناء و نیستی آفریده به خواستش از هم میپاشند و آنچه از برای بقاء و ماندن خلق کرده به علمش باقی میماند. پس این خدای صمدیست که نمیزاید و زاده نشده و دانای نهان و آشکار و بزرگیست صاحب برتری و هیچکس او را همتا نبوده و نخواهد بود.[۲۸]
معنی کفو
درباره کفو در منابع از سوی محققان چنین گفته شده است: کفو بهمعنی جفت و مثل و شبیه است. در این آیه از سوره توحید اینکه خدا جفت داشته باشد که با او جمع شود یا خدای دیگری باشد، مثل او یا شبیه به او یا در صفاتش مثل او باشد یا در افعالش شبیه او باشد که خلق کند یا رزق دهد یا عبادت شود نفی شده است؛ مانند آیه لَیْسَ کَمِثْلِهِ شَیءٌ؛ چیزی مانند او نیست (شوری:۱۱).
و مانند آیه: لَوْ کانَ فِیهِما آلِهَةٌ إِلَّا اللَّهُ لَفَسَدَتا؛ اگر در آنها [= زمین و آسمان] جز خدا، خدایانی دیگر وجود داشت، قطعاً زمین و آسمان تباه میشد (انبیاء:۲۲) و مانند آیه آیه لا شَرِیکَ لَهُ وَ بِذلِکَ أمِرْتُ وَ أنَا أوَّلُ الْمُسْلِمِینَ؛ که او را شریکی نیست، و بر این کار دستور یافتهام، و من نخستین مسلمانم (انعام:۱۶۳).
پانویس
- ↑ شرح خطبه غدیر، ج۱، ص۲۷۶.
- ↑ بحارالانوار، ج۹، ص۲۵۵؛ تفسیر نمونه، ج۲۷، ص۴۲۸.
- ↑ روض الجنان و روح الجنان، ج۲۰، ص۴۶۵.
- ↑ الاتقان، ج۱، ص۱۴۰.
- ↑ الدرالمنثور، ج۶، ص۴۱۰–۴۱۱.
- ↑ شرح خطبه غدیر، ج۱، ص۲۷۷.
- ↑ شرح خطبه غدیر، ج۱، ص۲۷۷.
- ↑ التوحید، ص۹۰–۹۱.
- ↑ شرح خطبه غدیر، ج۱، ص۲۷۷–۲۷۸.
- ↑ کمال الدین، ج۲، ص۵۴۲.
- ↑ المحاسن، ج۱، ص۱۵۳، ح۷۷؛ کشف الیقین، ص۲۹۷–۲۹۸؛ تأویل الآیات الظاهره، ص۸۲۳؛ بحارالانوار، ج۳۹، ص۲۷۰؛ بحارالانوار ج۲۷، ص۹۴، ح۵۴؛ ینابیع الموده، ج۱، ص۳۷۶، ح۱۱.
- ↑ ثواب الاعمال، ص۱۲۹.
- ↑ ثواب الاعمال، ص۱۲۸.
- ↑ اطیب البیان، ج۲، ص۲۷۴.
- ↑ شرح خطبه غدیر، ج۱، ص۲۸۰.
- ↑ التوحید، ص۸۳–۸۴.
- ↑ التوحید، ص۹۰؛ القاموس المحیط، ج۱، ص۲۰۵؛ بحارالانوار، ج۳، ص۲۲۰، ح۷؛ بحارالانوار، ج۳، ص۲۲۳، ح۱۲.
- ↑ شرح خطبه غدیر، ج۱، ص۲۸۲.
- ↑ الکافی، ج۱، ص۱۲۳.
- ↑ التوحید، ص۹۰؛ بحارالانوار، ج۳، ص۲۲۳، ح۱۲.
- ↑ التوحید، ص۹۰؛ بحارالانوار، ج۳، ص۲۲۳.
- ↑ التوحید، ص۹۰؛ بحارالانوار، ج۳، ص۲۲۳، ح۱۲.
- ↑ التوحید، ص۹۰؛ بحارالانوار، ج۳، ص۲۲۳، ح۱۲.
- ↑ التوحید، ص۹۰؛ بحارالانوار، ج۳، ص۲۲۳، ح۱۲.
- ↑ التوحید، ص۹۰–۹۱؛ بحارالانوار، ج۳، ص۲۲۳، ح۱۴.
- ↑ التوحید، ص۹۲–۹۳؛ معانی الاخبار، ص۷–۸؛ بحارالانوار، ج۳، ص۲۲۴–۲۲۵.
- ↑ تفسیر القمی، ج۲، ص۴۴۹؛ البرهان، ج۵، ص۸۰۶–۸۰۷، ح۲۳.
- ↑ التوحید، ص۹۰–۹۱؛ بحارالانوار، ج۳، ص۲۲۳، ح۱۴.
- ↑ وهب بن وهب قرشی گفت که حدیث کرد مرا حضرت صادق علیه السلام از پدرش حضرت باقر از پدرش علیهما السلام که اهل بصره عریضه به حضرت حسین بن علی علیهما السلام نوشتند و او را از معنی صمد سؤال میکردند. پس حضرت بهسوی ایشان نوشت که: «به نام خداوند بخشنده مهربان» اما بعد پس در قرآن فرو مروید و در آن مجادله و گفتوگو نکنید و بدون علم در آن سخن مگویید چرا که از جدم رسول خدا صلی الله علیه و آله شنیدم که میفرمود: هر که در قرآن بدون علم چیزی بگوید جای خود را مهیا گرداند در آتش دوزخ و از آن جای بگیرد و منزل گزیند و بداند که از اهل جهنم است و بهدرستی که خدای سبحانه صمد را تفسیر فرموده و فرموده که اللَّهُ أَحَدٌ اللَّهُ الصَّمَدُ بعد از آن آن را تفسیر فرموده و فرموده که لَمْ یَلِدْ وَ لَمْ یُولَدْ وَ لَمْ یَکُنْ لَهُ کُفُواً أَحَدٌ یعنی نزاد و زاده نشد و نبود او را هیچکس مانند و همتا و حضرت فرمود لم یلد یعنی چیز کثیفی از او بیرون نیامده است (التوحید، ص۹۰–۹۱).
- ↑ حضرت اشاره به مسیحیان نمودند، چنانکه در قرآن کریم آمده است: لَقَدْ کَفَرَ الَّذینَ قالُوا إِنَّ اللَّهَ ثالِثُ ثَلاثَه…؛ بهتحقیق کسانی که قائلند خداوند یکی از سه تاست، کافر شدهاند. (مائده:۷۳)
- ↑ یعنی مرکّب نمیباشد؛ بهعبارت دیگر بسیط است و دارندهٔ اجزاء (چه بالقوه، چه بالفعل و چه تحلیلی) نیست.
منابع
- الاتقان فی علوم القرآن؛ جلالالدین عبدالرحمن بن ابوبکر سیوطی، بیروت: دارالفکر، ۱۴۱۶ق.
- بحارالانوار الجامعة لدرر اخبار الائمة الاطهار؛ محمدباقر بن محمدتقی مجلسی، بیروت: دار إحیاء التراث العربی، ۱۴۰۳ق.
- تفسیر نمونه؛ ناصر مکارم شیرازی، تهران: دار الکتب الاسلامیه، ۱۳۷۴ش.
- التوحید؛ محمد بن علی بن بابویه قمی (شیخ صدوق)، تحقیق: سید هاشم حسینی طهرانی، قم: دفتر انتشارات اسلامی، ۱۴۱۶ق.
- ثواب الاعمال و عقاب الاعمال؛ محمد بن علی بن بابویه قمی (شیخ صدوق)، قم: دار الشریف الرضی، ۱۴۰۶ق.
- الدر المنثور فی تفسیر المأثور؛ جلالالدین عبدالرحمن بن ابوبکر سیوطی، قم: کتابخانه آیةالله مرعشی نجفی، ۱۴۰۴ق.
- روض الجنان و روح الجنان فی تفسیر القرآن؛ حسین بن علی (ابوالفتوح رازی)، تحقیق: محمدمهدی ناصح و محمدجعفر یاحقی، مشهد: بنیاد پژوهشهای اسلامی آستان قدس رضوی، ۱۳۷۱ش.
- شرح خطبه غدیر؛ محمدرضا شریفی، اصفهان: انتشارات نورالحیات، ۱۴۴۶ق.
- کشف الیقین فی فضائل أمیر المؤمنین علیه السلام؛ حسن بن یوسف بن مطهر (علامه حلی)، تحقیق: حسین درگاهی، تهران: انتشارات وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی، ۱۴۱۱ق.
- کمال الدین و تمام النعمة؛ محمد بن علی بن بابویه قمی (شیخ صدوق)، تحقیق: علیاکبر غفاری، تهران: دار الکتب الإسلامیة، ۱۳۹۵ق.
- المحاسن؛ احمد بن محمد بن خالد برقی، تحقیق: سید جلالالدین محدث ارموی، قم: دار الکتب الإسلامیة، ۱۳۷۱ق.
- معانی الاخبار؛ محمد بن علی بن بابویه قمی (شیخ صدوق)، تحقیق: علیاکبر غفاری، قم: دفتر انتشارات اسلامی، ۱۳۶۱ش.
- ینابیع المودة لذوی القربی ؛ سلیمان بن ابراهیم قندوزی، قم: دار الأسوة للطباعة و النشر، ۱۴۲۲ق.