روابط بینامتنی قرآن با خطبه غدیر

از دانشنامه غدیر

روابط بينامتنى قرآن با خطبه غدير[۱]

پيامبر ختمى مرتبت حضرت محمّد صلی الله علیه و آله به جهت انس و الفت ديرينه با قرآن كريم همواره تحت تأثير اين مصحف شريف بوده، و به اقتضاى حال و مقام در سخنان و خطبه‏ هاى خويش به آيات قرآنى بسيار استشهاد نموده ‏اند.

از آن جمله مى‏ توان به «خطبه غدیر» آن حضرت اشاره نمود. ايشان با تأثيرپذيرى از آيات قرآن و به مدد نيروى توانمندى كه خداوند در وجودشان به وديعه نهاده بود، بسيارى از مضامين و انديشه‏ هاى اين مصحف شريف را در كلام خويش منعكس ساخته ‏اند.

حضرت در بسيارى از موارد به شكلى آگاهانه و مستقيم متأثر از كلام الهى است و سخنان ايشان هم‏سو و هماهنگ با قرآن كريم است.

بررسى خطبه غدير از نظر اصول و روابط متنى گوياى تعامل مستقيم حضرت با معارف ناب الهى است.

در اين جستار كوشش شده تا با تحليل روابط بينامتنى در كلام حضرت، نوع و ميزان استفاده ايشان از آيات قرآن تبيين گردد.

از اين رو پس از فرازهاى از خطبه شريفه كه در تعامل مستقيم و يا غيرمستقيم با كلام الهى است، به بررسى آن در قالب روابط سه گانه بينامتنى:

نفى جزئى يا اجترار، نفى متوازى يا امتصاص، نفى كلى يا حوار، پرداخته شده است.

حضور متن غايب (قرآن) در كلام حضرت به گونه‏ اى است كه خواننده ناخودآگاه ژرفاى مفاهيم قرآنى را در كلام رسول اكرم‏ صلى الله عليه و آله آشكارا مى‏ يابد.

بررسى اين خطبه از منظر روابط بينامتنى با آيات قرآنى، بيانگر پروند كلام حضرت با آموزه ‏ها و مفاهيم قرآن كريم است كه بيشتر در قالب نفى جزئى يا اجترار و نفى متوازى يا امتصاص متبلور است.

مقدمه

اصطلاح «بينامتنى» به رابطه ‏اى اطلاق مى‏ شود كه بين دو يا چند متن وجود دارد. اين رابطه در چگونگى درک متن مؤثر است.

درون متن، متنى است كه متون ديگرى را در خود جاى مى‏ دهد و يا حضور آنها را منعكس مى‏ سازد.

از ديرباز اظهار نظر راجع به آفرينش‏ هاى ادبى شامل ارجاعاتى به ديگر متون بوده، كه غالباً با متن مورد مطالعه در تشابه يا در تضاد بوده ‏اند.[۲]

ژوليا كريستوا مبدع نظريه بينامتنى پديده «تأثيرپذيرى متنى از متن ديگر» را براى تمام متون امرى اجتناب ناپذير مى ‏داند.

از نظر وى، هر متن همچون معرفى از نقل قول ‏ها ساخته و پرداخته مى ‏شود، و هر متنى به منزله جذب و دگرگون ‏سازى متنى ديگر است.[۳]

اگر چه در عربى هنوز به ترجمه واحدى براى اصطلاح بينامتنيت دست نيافته ‏اند، ولى برخى آن را «التناص» و عده ‏اى «التناصية» و گروهى «النصوصية» ناميده ‏اند.[۴]

قرآن كريم از آغاز نزول تا كنون، به دليل حياتى بودن و برخوردارى از جمال لفظى و معنوى، و نيز به دليل لحن خاصى كه در لابه‏ لاى تركيب الفاظ و پيوستگى آيات ديده مى‏ شود غير قابل وصف است.[۵]

در اينجا سعى بر آن شده تا به روابط بينامتنى قرآنى در خطبه غدير بپردازيم، و حقيقت تأثير كلام وحى در ادبيات اهل ‏بيت ‏عليهم السلام را دريابيم. در ابتدا به بيان نظريه متنى، و سپس به بررسى اين رابطه از طريق ذكر چند مورد از فراز زيارت جامعه كبيره مى‏ پردازيم.

۱. نظريه بينامتنى (تناص) ntiertextuality

اصل اساسى بينامتنى اين است كه هيچ متنى ارتباط با متن‏هاى ديگر شكل نمى‏ گيرد. به عبارت ديگر هر متنى كه خود از پاره ‏هاى متن‏ هاى گذشته شكل مى‏ گيرد مى‏ تواند چنين باشد.[۶]

اصطلاح بينامتنيت كه توسط ژوليا كريستوا مورد استفاده قرار گرفت، به معناى شيوه ‏هاى متعددى است كه هر متن ادبى به واسطه آن به طور تفكيک ناپذيرى با ساير متن ‏هاى پيش از خود و يا به لحاظ مشاركت اجتناب ناپذير در ذخيره مشترک شيوه‏ هاى ادبى تداخل مى‏ يابند. در نتيجه‏ گيرى كريستوا، هر متن در حقيقت يک بينامتن intertext  است؛ يعنى جايگاهى است از طلاقى متن‏ هاى بى‏ شمار ديگر. حتى متن‏هايى كه در آينده نوشته خواهند شد.

بينامتنيت بر اين اصل استوار شده كه متن‏هاى گوناگون در شكل‏ گيرى متون نوين نقش دارند و مى‏ توان حضور برخى از آنها را لمس كرد.

بينامتنيت به عنوان يک اصطلاح ادبى منحصر به مباحث هنرهاى ادبى نبوده، بلكه اين اصطلاح در مباحث سينما و توليدات فرهنگى هنرى هم مطرح مى‏ شود.[۷]

۲. روابط بينامتنى

كوچ لفظ يا معنى از متن پنهان به متن حاضر، عمليات بينامتنى نام دارد، كه تبيين آن مهم ‏ترين بخش نظريه بينامتنى در تفسير متون است.

هر متنى متون مختلف را در خود جاى داده، و در شكل جديدى آنها را بازآفرينى نموده است. به گونه ‏اى كه از اين متون چيزى جز اشاراتى باقى نمانده تا خواننده را به متن پنهان راهنمايى كند.

در نتيجه معادله هر متن ادبى به اين صورت است: هر متن = متن حاضر؛ عبارت است از جذب و دگرگونى = عمليات تناص؛ از بسيارى از متون ديگر = متن پنهان.

بازآفرينى متن پنهان يا حضور آن در متن حاضر به سه صورت انجام مى ‏گيرد، كه از آن به عنوان قانون‏ هاى سه گانه بينامتنى نام برده ‏اند:

قانون «اجترار» يا نفى جزئى، قانون «امتصاص» يا نفى متوازى و قانون «حوار» يا نفى كلى. اين قوانين سه گانه روابط بين متن حاضر و غايب را تفسیر مى ‏كند.

الف) نفى جزئى يا اجترار

در اين نوع از روابط بينامتنى، مؤلف جزئى از متن غائب را در متن مى‏ آورد، و متن حاضر ادامه متن غايب است و كمتر ابتكار يا نوآورى در آن ديده مى‏ شود.

لذا متن برگرفته از متن غايب مى ‏تواند يک جمله و يا يک عبارت و يا حتى يک كلمه باشد.

واضح است كه اين نوع روابط بينامتنى شكل سطحى و آسانى از روابط بينامتنى به شمار مى ‏رود.

چنين تعاملى كه به شكل جزئى صورت مى‏ گيرد، معمولاً از نظر معناى الفاظ و عبارات موافق يا متن غايب است.

ب) نفى متوازى يا امتصاص

اين نوع از روابط بينامتنى از نوع قبلى برتر است. در نفى متوازى پنهان پذيرفته شده و به صورتى در متن حاضر به كار رفته كه جوهره آن تغيير نكرده است.

در حقيقت، مؤلف نوعى سازش ميان متن پنهان و حاضر ايجاد و از معناى متن پنهان دفاع كرده است.

بنابراين در اين شكل از روابط بينامتنى، معناى متن غائب در متن حاضر تغيير اساسى نمى‏ دهد، بلكه با توجه به مقتضاى متن حاضر و با توجه به معناى آن نقشى را كه در همان متن غايب ايفا مى كند، در متن حاضر نيز بر عهده دارد.

اين بدان معنى نيست كه معناى متن غايب در اين شكل با معنايى كه در متن حاضر ايفا مى‏ كند متفاوت نيست، بلكه مى‏ تواند داراى معناى بيشتر و يا با تغيير و تنوعى كه به نوآورى بستگى دارد همراه باشد.

ج) نفى كلى يا حوار

اين نوع از روابط بالاترين درجه بينامتنى است، و نياز به خوانشى آگاهانه و عميق دارد كه متن پنهان را به زيركى دريابد.

زيرا در اين نوع از روابط، متن پنهان بازآفرينى شده و به گونه ‏اى كه در خلاف معناى متن پنهان به كار رفته است.

معمولاً اين امر ناخودآگاه روى مى‏ دهد؛ جايى كه شاعر يا نويسنده يک مقطعى از متن غايب را در متن خود مى ‏آورد، در حالى كه معناى متن تغيير يافته است، زيرا هيچ نوع سازشى بين متن غايب و متن حاضر وجود ندارد. به همين دليل عالى‏ ترين نوع بينامتنى به شمار مى ‏آيد.

درک اين نوع روابط بينامتنى نياز به تلاش فكرى زيادى دارد، تا لايه‏ هاى زيرين متن كشف شده و ناگفته ‏هاى آن روشن گردد.

اين در حالى است كه دست‏يابى به معناى صحيح و بهتر متن نياز به فراخوانى متن پنهان دارد، تا معناى متن كنونى كامل گردد.

در غير اين صورت خواننده متن حاضر معناى ناقصى از آن دريافت مى‏ كند، و يا آن را مبهم و گنگ مى‏ يابد و از آن لذت نمى ‏برد، و حتى ممكن است متن ادبى را بى ‏ارزش پندارد.

اين سه نوع رابطه بين متن پنهان و متن حاضر، مهم‏ترين بخش بينامتنى است كه عمليات بينامتنى آن را تبيين مى ‏كند.

برخى از ناقدان عرب شكل ‏هاى مختلفى از روابط بينامتنى را لحاظ داشته‏ اند، كه به شكل و نوع حضور متن غايب و در متن حاضر اشاره دارد، ولى در هر حال روابط بينامتنى همين سه نوع است.

برخى از اين تقسيم‏ بندى‏ ها به صورت زير است:

اول: تناص طبيعى يا تلقائى: اين نوع تناص به شكل عادت و از روى عرف كه كاربرد آن يک امر طبيعى است در متن به كار مى‏ رود.

براى نمونه، كاربرد شاعران دوره جاهلى كه در ابتداى شعرشان هميشه از اطلال و خرابه ‏هاى يار و ديار و فراق محبوب سخن مى‏ راندند.

دوم: تناقص داخلى: حضور متن غايبى كه از آن خود شاعر است و در ديگر متنش تناص داخلى نام دارد.

قصيده «انشودة المطر» و «غريب على الخليج» دو اثر بدر شاكر السياب نشان دهنده اين شكل از تناص مى ‏باشند.

سوم: تناص خارجى: اين نوع تناص حاصل برخورد يک متن با متن ديگرى غير از متن‏هاى اصلى نويسنده مى‏ باشد كه نسبت به انواع ديگر از گستردگى بيشترى برخوردار است.

مانند: زهديات ابوالعتاهيه با قرآن. اين تناص بر اساس نوع كاربرد در متون به دو دسته تقسيم مى ‏شوند: تناص آشكار و تناص پنهان يا ناخودآگاه.

چهارم: تناص آشكار: در اين تناقص، شاعر يا نويسنده به شكل واضح و مشخص از متن ديگرى در آثار خود استفاده مى‏ كند.

پنجم: تناقص پنهان يا ناخودآگاه: نويسنده يا شاعر به شكل غيرآگاهانه و از ضمير ناخودآگاه از متن ديگرى استفاده كرده، و از اينكه متن ديگرى يا جزئى از آن را يا خصوصيتى از آن در متن خود جاى داده ناآگاه است.

البته جزء اين موارد، تناص موارد ديگرى را نيز شامل مى شود. از جمله تناص تركيبى كه منظور از آن تركيبى از تناص‏ هاى ديگر است.

مثلاً اينكه يک متنى هم از تناقص لفظى بهره برده باشد و هم از تناص مضمونى. يا تناص واژگان؛ بدين معنى كه از خود الفاظ براى ايراد كلام استفاده نمودن.

تناص شخصيتى و حتى تناص عناوين كه از خود عناوين براى بيان مقصود بهره مى ‏برد، را نيز مى ‏توان نام برد.[۸]

۳. روابط بينامتنى قرآن با خطبه غدير

جهت بررسى روابط بينامتنى قرآن کریم با خطبه غدیر به اين چند عنصر نيازمنديم تا اين رابطه را مورد تحليل قرار دهيم.

از جمله متن حاضر كه كلام حضرت رسول‏ صلى الله عليه و آله است، و متن غايب كه قرآن كريم است، و عمليات بينامتنى.

الف) متن حاضر

الحمد للَّه الذى علا توحّده و دنا فى تفرّده و جلّ فى سلطانه...، و مبدئاً و معيداً و كل امر اليه يعود: حمد و سپاس از آن خداست كه در يگانگى خود بلند مرتبه و در يكتايى ‏اش نزديک و در سلطنت خوش با شكوه است... ، و آغازگر آفرينش و بازگراننده آن است، و هر كارى به سوى او باز مى‏ گردد.

متن غايب: انه هو يبدئ و يعيد[۹]: او است كه آفرينش را آغاز مى ‏كند و باز مى ‏گرداند.

عمليات بينامتنى: بخش اول از خطابه غدیر رسول اكرم‏ صلى الله عليه و آله ابتدا به حمد و ثناى الهى مى ‏پردازد، كه طبيعتاً آغاز هر سخنرانى با نام پروردگار است.

با عبارت اول، علو و يگانگى و جلالت و احاطه و غلبه پروردگار اولين كلماتى بود كه بر لسان مبارک حضرت جارى شد.

سپس به بازگشت همه مخلوقات مطابق با آيه شريفه مذكور اشاره مى ‏فرمايد؛ همانگونه كه خداوند در اين آيه شريفه اشاره به روز رستاخيز دارد و مى‏ فرمايد:

«گمان نكنيد قيامتى در كار نيست و يا بازگشت شما مشكل است».[۱۰]

حضرت براى بيان مفهوم كلام خويش از آيات الهى -  كه منشأش علم به اين آيات و مضامين قرآنى است -  در قالب تناص لفظى و رابطه نفى جزئى يا اجترار بهره برده است.

ب) متن حاضر

جلّ عن تُدْرِكُهُ الْأَبْصَارُ وَ هُوَ يُدْرِكُ الْأَبْصَارَ وَ هُوَ اللَّطِيفُ الْخَبِيرُ: خداوند والاتر از آن است كه چشم ‏ها آن را دريابند، در حالى كه او همه چشم ‏ها را در مى ‏يابد و او لطف كننده آگاه است.

متن غايب: «لَا تُدْرِكُهُ الْأَبْصَارُ وَهُوَ يُدْرِكُ الْأَبْصَارَ ۖ وَ هُوَ اللَّطِيفُ الْخَبِيرُ»[۱۱]: چشم‏ ها او را نمى‏ بينند ولى او چشم‏ ها را مى‏ بيند و او لطيف و آگاه (از همه چيز) است.

عمليات بينامتنى

اشاره آيه شريفه مذكور به اينكه خداوند با همه موجودات جهان تفاوت دارد، زيرا پاره ‏اى از آنها هم مى‏ بينند و هم ديده مى‏ شوند، مانند انسان‏ها.

پاره‏ اى نه مى‏ بينند و نه مى‏ شنوند، مانند صفات درونى ما كه بعضى ديده مى ‏شوند. و آنچه كسى را نمى ‏بينند مانند جمادات.

تنها كسى كه ديده نمى‏ شود اما همه چيز و همه كس را مى بيند ذات پاک او است.[۱۲]

پیامبر صلی الله علیه و آله نيز در اين فراز از خطبه خويش، عدم دسترسى به كنه ذات الهى را مطرح مى‏ كند؛ كه جز آنچه خداوند در وصف خويش فرموده هيچ كس راهى به معرفت او ندارد.

بنابراين حضرت‏ صلى الله عليه و آله غايب را مستقيماً و در همان مضمون در كلام خويش منعكس ساخته است و سخنش را به آيات شريفه مزين و از نفى جزئى يا امتصاص بهره برده است.

ج) متن حاضر

اشهد انه اللَّه الذى تواضع كل شى‏ء لعظمته، و ذلّ كل شى‏ء لعزته، و استسلم كل شى‏ء لقدرته، و خضع كل شى‏ء لهيبته. ملك الاملاك و مفكّك الافلاك و مسخّر الشمس و القمر. كلّ يجرى لأجل مسمّى. يكوّر الليل على النهار و يكوّر النهار على الليل، يطلبه حثيثاً:

شهادت مى ‏دهم او است خدايى كه همه اشياء در مقابل عظمتش متواضع اند و در برابر عزتش ذليل اند، و در پيشگاه قدرتش سر تسليم فرود آوردند و در برابر هيبتش خاضع گشته ‏اند. مالک پادشاهان و گرداننده افلاک و مسخر كننده خورشيد و ماه است، كه هر يک با مدت زمان معينى در حركت اند. شب را به روز و روز را به شب مى ‏گرداند، در حالى كه شتابان در پى آن مى ‏رود.

متن غايب

«إِنَّ رَبَّكُمُ اللَّهُ الَّذِي خَلَقَ السَّمَاوَاتِ وَالْأَرْضَ فِي سِتَّةِ أَيَّامٍ ثُمَّ اسْتَوَىٰ عَلَى الْعَرْشِ يُغْشِي اللَّيْلَ النَّهَارَ يَطْلُبُهُ حَثِيثًا وَالشَّمْسَ وَالْقَمَرَ وَالنُّجُومَ مُسَخَّرَاتٍ بِأَمْرِهِ ۗ أَلَا لَهُ الْخَلْقُ وَالْأَمْرُ ۗ تَبَارَكَ اللَّهُ رَبُّ الْعَالَمِينَ»[۱۳]:

پروردگار شما خداوندى است كه آسمان‏ها و زمين را در شش روز (شش دوران) آفريد سپس به تدبير جهان هستى پرداخت با (پرده تاريک) شب روز را مى ‏پوشاند و شب به دنبال روز به سرعت در حركت است و خورشيد و ماه و ستارگان را آفريد كه مسخّر فرمان او هستند آگاه باشيد كه آفرينش و تدبير (جهان) از آنِ او (و به فرمان او) ست پر بركت (و زوال ناپذير) است خداوند كه پروردگار جهانيان است.

عمليات بينامتنى

در تفسير اين آيه شريفه مى‏ خوانيم كه خداوند پس از آفرينش آسمان و زمين، زمام رهبرى آنها را به دست گرفت؛ يعنى نه تنها آفرينش از او است بلكه اداره و رهبرى جهان نيز با او مى ‏باشد، و خداوند سرچشمه همه بركات و نيكى ‏ها و خير مستمر است.[۱۴]

در اين بخش از خطبه نيز رسول‏ خدا صلى الله عليه و آله تسليم همه مخلوقات را در برابر ذات الهى يا عباراتى زيبا يادآور شده است، كه در برابر عظمت خداوند همه متواضع و در برابر عزت او همه ذليل و در برابر قدرت او همه تسليم و در برابر هيبت او همه خاضع اند.

حضرت با بيان اين عبارات نه تنها به اجتماع حاضر در غدير بلكه به همه جهانيان در همه زمان‏ ها، عدم تكبر و جسارت نسبت به پروردگار را گوشزد مى‏ نمايد، و همه را دعوت به عبوديت و اطاعت از خداوند مى ‏كند.

حضرت براى بيان مقصود خود از آيات و مضامين قرآنى بهره برده، و در قالب تناص مضمون و نفى متوازى يا امتصاص كلام خويش را به گوش جهانيان رسانده است.

د) متن حاضر

لم يكن له ضدّ و لا معه ندّ. احد صمد، لم يلد و لم يولد و لم يكن له كفواً احد: براى او ضد و همراه و نظيرى نيست. يكتا و بى‏ نياز است. كسى را نزاييده و زاده نشده و هيچ همتايى ندارد.

متن غايب

«قل هو اللَّه احد . اللَّه الصمد . لم يلد و لم يولد و لم يكن له كفواً احد».[۱۵]

عمليات بينامتنى

در اين بخش، حضرت ابتدا به بيان اين نكته مى‏ پردازد كه براى خداوند تبارک و تعالى همانندى نيست و او يكتا و بى‏ همتاست.

در ادامه جملات خود با گنجاندن سوره اخلاص در كلام خود، وحدانيت خدا را ياد كرده و بر اين امر تأكيد نموده است.

امیرمؤمنان علی ‏علیه السلام مى ‏فرمايد: او كسى را نزاد كه خود نيز مولود باشد، و از كسى زاده نشد تا محدود گردد... .

مانندى ندارد تا با او همتا گردد، و شبيهى براى او تصور نمى‏شود تا با او مساوى باشد.[۱۶]

پيامبر صلى الله عليه و آله با اقتباس از آيات قرآن، غايب را مستقيماً در كلام خود به كار برده، و از اين طريق از رابطه نفى جزئى يا اجترار بهره برده است.

هـ) متن حاضر

اله واحد و رب ماجد. يشاء فيمضى، و يريد فيقضى، و يعلم فيحصى، و يميت و يحيى، و يفقر و يغنى، و يضحك و يبكى، (و يدنى و يقصى)، و يمنع و يعطى. له الملك و له الحمد. بيده الخير و هو على كل شى‏ء قدير:

خداى يگانه و پروردگار با عظمت است. مى ‏خواهد تقدير مى ‏كند، و چون اراده كند به انجام رساند، و مى‏ داند و به شماره مى‏ آورد، و مى‏ ميراند و زنده مى‏ كند، و فقير مى ‏كند و غنى مى‏ سازد، و مى‏ خنداند و مى‏ گرياند، (و نزديک مى‏ كند و دور مى ‏نمايد)، و منع مى ‏كند و عطا مى ‏نمايد. پادشاهى فقط از آن او، ستايش مخصوص او، خير فقط به دست او، و او بر هر كارى تواناست.

متن غايب

«تبارك الذى بيده الملك و هو على كل شى‏ء قدير»[۱۷]: پر بركت و زوال ناپذير است كسى كه حكومت جهان هستى به دست او است و او بر هر چيز تواناست.

عمليات بينامتنى

در آيه شريفه مذكور، در حقيقت دليل مبارک بودن ذات پاک خدا ذكر شده، و مالكيت و حاكميت او بر جهان و قدرت او بر همه چيز است. به همين دليل وجودى است زوال ناپذير و پر بركت.[۱۸]

در اين فراز از خطبه پيامبر ختمى مرتبت‏ صلى الله عليه و آله نيز بر ولايت مطلقه خداوند بر بندگان اشاره نموده و حاكميت خداوند را بر همه مخلوقات به تصوير كشيده است، و در كلام گهربار خويش از مفهوم آيه شريفه مذكور در قالب تناص مضمون و رابطه نفى جزئى يا اجترار و نفى متوازى يا امتصاص بهره برده است.

و) متن حاضر

احمده كثيراً و اشكره دائماً على السرّاء و الضرّاء و الشدة و الرخاء و اومن به و بملائكته و كتبه و رسله ‏عليهم السلام:

من او را سپاس بسيار گويم و همواره شكرش نمايم؛ در آسايش و در گرفتارى و در شدت و آرامش. و به او و به فرشتگان و كتاب‏ها و پيامبرانش ‏عليهم السلام ایمان دارم.

متن غايب

«آمَنَ الرَّسُولُ بِمَا أُنزِلَ إِلَيْهِ مِن رَّبِّهِ وَالْمُؤْمِنُونَ كُلٌّ آمَنَ بِاللّهِ وَ مَلآئِكَتِهِ وَ كُتُبِهِ وَ رُسُلِهِ لاَنُفَرِّقُ بَيْنَ أَحَدٍ مِّن رُّسُلِهِ وَ قَالُواْ سَمِعْنَا وَ أَطَعْنَا غُفْرَانَكَ رَبَّنَا وَ إِلَيْكَ الْمَصِيرُ»[۱۹]:

پيامبر صلى الله عليه و آله به آنچه از سوى پروردگارش بر او نازل شده ايمان آورده است (و به تمام سخنان خود كاملاً ايمان دارد) و همه مؤمنان (نيز) به خدا و فرشتگان او و كتاب‏ ها و فرستادگانش ايمان آورده ‏اند (و مى‏ گويند:) ما در ميان هيچ يک از پيامبران او فرق نمى ‏گذاريم (و به همه ايمان داريم) و (مؤمنان) گفتند ما شنيديم و اطاعت كرديم پروردگارا (انتظار) آمرزش تو را (داريم) و بازگشت (ما) به سوى تو است.

عمليات بينامتنى

آخرين فراز از حمد و ثناى اين خطابه، سپاسى بلند است كه حضرت ذيل آيه شريفه فوق آورده است.

نكته اين است كه پيامبر صلى الله عليه و آله به آفريدگار جهان و كليه برنامه‏ هايى كه بر او نازل شده عقيده استوار دارد.

نه تنها پيامبر صلى الله عليه و آله بلكه مؤمنان و كسانى كه در مكتب آنحضرت پرورش يافته ‏اند اين چنين اند.[۲۰]

لذا حضرت اين مضامين را مقدمه ‏اى براى شنيدن و طاعت در امر خاص الهى براى اعلان ولايت و غدير قرار داده است، و از اين طريق در قالب تناص فكرى و مضمون و رابطه نفى جزئى يا اجترار و نفى متوازى يا امتصاص اذهان مردم را براى پذيرش امامت و ولايت و ابعاد مختلف آن آماده ساخته است.

ز) متن حاضر

« يَا أَيُّهَا الرَّسُولُ بَلِّغْ مَا أُنْزِلَ إِلَيْكَ مِنْ رَبِّكَ» فى على ‏عليه السلام؛ يعنى فى الخلافة لعلى بن ابى ‏طالب‏ عليه السلام. «وَ إِنْ لَمْ تَفْعَلْ فَمَا بَلَّغْتَ رِسَالَتَهُ ۚ وَ اللَّهُ يَعْصِمُكَ مِنَ النَّاسِ»:

«اى پيامبر آنچه را از جانب پروردگارت بر تو نازل شده ابلاغ كن» درباره على‏ عليه السلام؛ يعنى جانشينى على بن ابى‏ طالب ‏عليه السلام. «و اگر چنين نكنى رسالت را به انجام نرسانده ‏اى و خداوند تو را از آسيب مردم حفظ مى ‏كند».

متن غايب

«يَا أَيُّهَا الرَّسُولُ بَلِّغْ مَا أُنْزِلَ إِلَيْكَ مِنْ رَبِّكَ ۖ وَ إِنْ لَمْ تَفْعَلْ فَمَا بَلَّغْتَ رِسَالَتَهُ ۚ وَ اللَّهُ يَعْصِمُكَ مِنَ النَّاسِ ۗ إِنَّ اللَّهَ لَا يَهْدِي الْقَوْمَ الْكَافِرِينَ»[۲۱]:

اى پيامبر آنچه از طرف پروردگارت بر تو نازل شده را (به مردم) برسان و اگر نكنى رسالت او را انجام نداده‏ اى خداوند تو را از (خطرات احتمالى) مردم نگاه مى ‏دارد و خداوند جمعيت كافران را هدايت نمى‏ كند.

عمليات بينامتنى

در اين بخش از خطبه رسول ختمى مرتبت‏ صلى الله عليه و آله ابتدا آيات سوره شريفه مائده را تلاوت نموده، و سپس به تفسير اين سوره مى ‏پردازد و به همه ناظرين و مستمعين حاضر در جلسه حضرت على عليه السلام را معرفى مى‏ نمايد، و بيان مى‏ دارد كه خداوند درباره ولايت علی ‏عليه السلام آيه خاصى بر من نازل كرده است. از اين طريق، غايب را مستقيماً بيان نموده و از رابطه نفى جزئى يا اجترار در كلام خويش بهره برده است.

ح) متن حاضر

فاعلموا معاشر الناس (ذلك فيه و افهموه و اعلموا) ان اللَّه قد نصبه لكم ولياً و اماماً. فرض طاعته على المهاجرين و الانصار و على التابعين لهم باحسان: اى مردم بدانيد كه اين آيه در مورد او است. پس آن را بفهميد، و بدانيد كه خداوند او را صاحب اختيار و امام بر شما قرار داده كه اطاعتش (بر همگان) واجب است، بر مهاجرين و انصار و بر كسانى كه از آنان به نيكى پيروى كنند.

متن غايب: «وَ السَّابِقُونَ الْأَوَّلُونَ مِنَ الْمُهَاجِرِينَ وَ الْأَنْصَارِ وَ الَّذِينَ اتَّبَعُوهُمْ بِإِحْسَانٍ رَضِيَ اللَّهُ عَنْهُمْ وَ رَضُوا عَنْهُ وَأَعَدَّ لَهُمْ جَنَّاتٍ تَجْرِي تَحْتَهَا الْأَنْهَارُ خَالِدِينَ فِيهَا أَبَدًا ۚ ذَٰلِكَ الْفَوْزُ الْعَظِيمُ»[۲۲]:

پيشگامان نخستين از مهاجرين و انصار و كسانى كه به نيكى از آنها پيروى كردند، خداوند از آنها خشنود گشت، و آنها (نيز) از او خشنود شدند، و باغ ‏هايى از بهشت براى آنان فراهم ساخته، كه نهرها از زير درختانش جارى است. جاودانه در آن خواهند ماند، و اين است پيروزى بزرگ.

عمليات بينامتنى

رسول اكرم‏ صلى الله عليه و آله در اين قسمت با خطاب «اعملو معاشر الناس» وارد بخش ديگرى از سخنان خود مى‏ شود، و به بيان مطلب اصلى مى‏ پردازد.

قبل از هرچيزى امامت على‏ عليه السلام و وجوب اطاعت از او را مطرح نمود، و عموميت خطاب را بيان نمود و گستره آن را به دقت نشان داد. حضرت از طريق تناقص مضمون و نفى متوازى از آيات قرآن استفاده نموده است.

ط) متن حاضر

معاشر الناس، تدبّروا القرآن و افهموا آياته و انظروا الى محكامته و لا تتّبعوا متشابهه: اى مردم، در قرآن تدبر كنيد و آيات آن را بفهميد و به محكمات آن توجه كنيد و در پى متشابه آن نباشيد.

متن غايب

يک. «افلا يتدبّرون القرآن و لو كان من عند غير اللَّه لوجدوا فيه اختلافاً كثيراً»[۲۳]: آيا در قرآن تدبر نمى ‏كنند كه اگر از نزد غير خدا بود اختلاف بسيارى در آن مى ‏يافتيد.

دو. «هُوَ الَّذِي أَنْزَلَ عَلَيْكَ الْكِتَابَ مِنْهُ آيَاتٌ مُحْكَمَاتٌ هُنَّ أُمُّ الْكِتَابِ وَ أُخَرُ مُتَشَابِهَاتٌ ۖ فَأَمَّا الَّذِينَ فِي قُلُوبِهِمْ زَيْغٌ فَيَتَّبِعُونَ مَا تَشَابَهَ مِنْهُ ابْتِغَاءَ الْفِتْنَةِ وَابْتِغَاءَ تَأْوِيلِهِ ۗ وَ مَا يَعْلَمُ تَأْوِيلَهُ إِلَّا اللَّهُ ۗ وَ الرَّاسِخُونَ فِي الْعِلْمِ يَقُولُونَ آمَنَّا بِهِ كُلٌّ مِنْ عِنْدِ رَبِّنَا ۗ وَ مَا يَذَّكَّرُ إِلَّا أُولُو الْأَلْبَابِ»[۲۴]:

او كسى است كه اين كتاب (آسمانى) را بر تو نازل كرد كه قسمتى از آن آيات محكم (و صريح و روشن) است كه اساس اين كتاب مى ‏باشند (و هر گونه پيچيدگى در آيات ديگر با مراجعه به اينها برطرف مى ‏گردد) و قسمتى از آن متشابه است اما آنها كه در قلوبشان انحراف است به دنبال متشابهات اند تا فتنه ‏انگيزى كنند (و مردم را گمراه سازند) و تفسير (نادرستى) براى آن مى ‏طلبند درحالى كه تفسير آنها را جز خدا و راسخان در علم نمى‏ دانند (آنها كه به دنبال فهم و درک اسرار همه آيات قرآن در پرتو علم و دانش الهى هستند) مى‏ گويند ما به همه آن ايمان آورديم همه از طرف پروردگار ماست و جز صاحبان عقل متذكر نمى ‏شوند (و اين حقيقت را درک نمى ‏كنند).

عمليات بينامتنى

در اين فراز از خطبه، خاتم النبيين‏ صلى الله عليه و آله مردم را به تفكر و تدبر در آيات قرآن و توجه به محكمات و متشابهات كلام الهى فرا مى ‏خواند، و در قالب بينامتنى محتوايى و رابطه نفى جزئى يا اجترار و نفى متوازى يا امتصاص از آيات كلام حق براى بيان مقصود خود بهره مى ‏برد.

نتيجه

-  مفاهيمى كه رسول اكرم ‏صلی الله علیه و آله در خطبه غدیر به كار برده تقريباً برگرفته از ادبیات قرآن است.

-  رسول اكرم‏ صلى الله عليه و آله سعى نموده كه در تمامى زمينه ‏هاى كلام گهربارش از آيات الهى‏ بهره گيرد.

-  وجود روابط بينامتنى در خطبه غدير نشان دهنده انس و الفت و هم نشينى حضرت با قرآن بوده، و بررسى اين روابط كلام حضرت را در تمامى زمينه‏ ها مورد تأييد قرار مى ‏دهد.

-  بررسى روابط بينامتنى در اين خطبه نشان داد كه بيشترين روابط بينامتنى از نوع نفى جزئى و متوازى است.

پانویس

  1. زلال غدير (مجموعه مقالات): ش ۱ ص ۱۲۳ - ۱۳۶.
  2. دانشنامه نظريه ‏هاى ادبى معاصر (مكاريک): ص ۱۱۲.
  3. كلام، مكالمه و رمان (كريستوا): ص ۴۴.
  4. بينامتنى قرآنى و روايى در شعر سيد حميرى، فصلنامه لسان مبين (پژوهش ادب عربى)، شماره دوم، اسفند (مختارى): ص ۲۱۱.
  5. الجامع فى تاريخ الادب العربى (فاخورى): ص ۳۳۲.
  6. خبرنامه فرهنگستان هنر، سال پنجم، شماره ۴۲، بهمن (نامور مطلق): ص ۲۴.
  7. بينامتنيت (گراهام): ص ۲۴۷.
  8. روابط بينامتنى قرآن با اشعار احمد مطر، نشريه دانشكده ادبيات و علوم انسانى دانشگاه كرمان، شماره ۲۵ بهار (ميرزايى): ص ۳۰۶ - ۳۰۸.
  9. بروج /  ۱۳.
  10. تفسير نمونه: ج ۲۶ ص ۳۴۶.
  11. انعام /  ۱۰۳.
  12. تفسير نمونه: ج ۵ ص ۳۸۰.
  13. اعراف /  ۵۴ .
  14. تفسير نمونه: ج ۶ ص ۲۰۳.
  15. اخلاص /  ۲ - ۴.
  16. نهج البلاغه: خطبه ۱۸۶.
  17. ملک /  ۱.
  18. تفسير نمونه: ج ۲۴ ص ۳۱۶.
  19. بقره / ۲۸۵.
  20. تفسير نمونه: ج ۲ ص ۲۹۳.
  21. مائده /  ۶۷ .
  22. توبه /  ۱۰۰.
  23. نساء /  ۸۲ .
  24. آل‏ عمران /  ۷.