تبليغ غدير با ادبيات

(تغییرمسیر از ادبیات)

تبليغ غدير با ادبيات[۱]

يكى از گرايش ‏هاى تحقيقى در مورد غدیر و از انواع راهكارها و تحقيقاتى كه محققان از طريق آنها در آستان غدير خدمت نموده ‏اند و يا جا دارد كه خدمت نمايند ادبيات است.

ادبيات، تأليفاتى هستند كه به گردآورى اشعار نغز درباره غدير از شعراى مختلف پرداخته ‏اند. در نثر فارسی و عربی هم -  بخصوص در سال‏ هاى اخير -  شاهد آثار زيبايى هستيم كه به حق عظمت غدير را همچون زلالى از خمخانه غدير و کوثر ولایت در قلب خوانندگان جاى مى‏ دهد.

جلوه ديگر ادبى انتخاب نام‏ هاى زيبا و پرمحتواى كتاب‏هاست كه به تنهايى يک دنيا معناى اعتقادى به همراه دارد و وقايع غدير را تداعى مى‏ كند و روح شنونده را به حقيقت غدير نزديک مى‏ نمايد. نمونه‏ هايى از اين نام‏ هاى روح‏بخش چنين است:

انوار ولايت در خطبه غدیر، افق روشن، بر كرانه غدير، بركه آفتاب، بیعت با خورشيد، پيامى بزرگ از بزرگ پیامبران، جرعه ‏اى از چشمه‏ سار غدير، جرعه ‏اى از خمخانه غدير، خم غدير، خورشید غدير، در ساحل غدير، دريا در غدير، روزى كه محبت گل كرد، زلالى از كوثر غدير، صهباى غدير، غدير تا ابديت مى ‏درخشد، غدير چشمه زلال طهارت توحيدى، كوثر غدير، گلبانگ غدير، مهر آب خم، يک جرعه از غدير.

تحقيق در ادبيات غدير[۲]

از جمله موضوعاتى كه درباره غدير بايد مورد تحقيق و تألیف قرارگيرد و هنوز جاى آنها خالى است تحقيق در مورد شعر و ادبيات غدير است.

شعرهاى بسيارى، چه از شاعران عرب يا فارسی يا اردو، و چه شعراى شیعه و يا مذاهب ديگر درباره غدير سروده شده است.

اين اشعار كه به اصطلاح «غديريه» ناميده مى ‏شوند بسيار مورد توجه بوده و كتاب‏ هاى مستقلى براى جمع ‏آورى اين اشعار تأليف شده است.

جلوه ديگر ادبى انتخاب نام ‏هاى زيبا و پرمحتوايى است كه به تنهايى يک دنيا معناى اعتقادى به همراه دارد و وقايع غدير را تداعى مى‏ كند و روح شنونده را به حقيقت غدير نزديک مى ‏نمايد.

نظم و نثر براى غدير[۳]

نظم و نثر براى غدير از مؤثرترين شيوه ‏ها در تبلیغ فراگير آن است، و اين جهت گيرى در زمان معصومین ‏علیهم السلام با تأكيد خاص و تأييد صريح ايشان پيگيرى شده و راه آینده را در اين باره نشان داده است. به سه مرحله از كار آمدى ادبيات در تبليغ غدير اشاره مى ‏كنيم:

پيامبر صلى الله عليه و آله و على‏ عليه السلام بنيانگذارانِ شعرِ غدير

افتتاح باب شعر و ادب درباره غدير توسط پیامبر صلی الله علیه و آله، بعد از آنكه اعراض آن حضرت از شعر براى همگان معلوم بود، يكى از جهات مؤثر در ابلاغ غدير شد.

اين اقدام تبليغى عجيب اولين بار در غدير خم و در حضور شخص پيامبر صلى الله عليه و آله و با اجازه آن حضرت توسط حَسّان بن ثابت انجام گرفت، كه با رخصت آن حضرت هم شعر سرود و هم آن را براى مردم خواند.[۴] بار دوم توسط شخص اميرالمؤمنين ‏عليه السلام در ميدان جنگ صفين در پاسخ به نامه معاويه تحقق يافت كه آن حضرت شخصاً درباره غدير شعرى سرود.[۵]

شعرِ غدير در حضور امامان‏ عليهم السلام

دو اقدام پیامبر صلی الله علیه و آله و امیرالمؤمنین‏ علیه السلام در آن موقعيت پر حساسيت، به همه فهماند كه اعراض پيامبر صلى الله عليه و آله از شعر و شاعرى در غير محدوده دين و اهل‏ بيت‏ عليهم السلام است.

به اين شكل راه تبليغِ غدير از طريق شعر براى شاعران دوستدار اهل‏ بیت‏ علیهم السلام باز شد، به گونه‏ اى كه شعرا از اصحاب ائمه ‏عليهم السلام درباره غدير شعر سرودند و در محضر ايشان و دوستانشان خواندند.

در اين باره مى ‏توان از قيس بن سعد بن عباده از اصحاب اميرالمؤمنين و امام حسن‏ عليهما السلام نام برد.

همچنين کمیت بن زید اسدی از اصحاب امام باقر علیه السلام و سید اسماعیل حمیرى و عبدی کوفی از اصحاب امام صادق‏ علیه السلام و نيز ابوتمام طائى از زمان امامين عسكريين‏ عليهما السلام نام برد؛ كه علامه امینی در كتاب «الغدير» شعر آنان و ساير شعراى چهارده قرن اسلام را آورده است.

بعد از ايشان نيز شعراى غدير دوست تا امروز به زبان‏ هاى عربی و فارسى و اردو و ترکی و انگلیسی براى غدير شعر سروده ‏اند، و اثر عجيبى در تبلیغ و بقاى غدير داشته است. كتاب «شعراء الغدير» و كتاب «غدير در شعر فارسى از كسائى مِروَزى تا شهريار تبريزى»، به جمع ‏آورى اين شعرها پرداخته ‏اند.

ادبيات و نثر غدير در تاريخ

در كنار شعر، بايد به تأثير خاص نوشته‏ ها و گفته‏ هاى ادبى درباره غدير اشاره كرد، كه با جذبه‏ هاى سحرانگيز خود تبليغ غدير را در فضاهاى احساسى و عاطفى به ثمر رسانده ‏اند.

بسيارى از آنان كه حوصله بحث هاى علمى غدير را نداشته ‏اند، فرهنگِ غدير را از دريچه ادبيات آن آموخته ‏اند.

پانویس

  1. غدير در آئينه كتاب: ص۳۵، ۳۶.
  2. چهارده قرن با غدير: ص۱۵۳-۱۵۷.
  3. تبليغ غدير در سيره معصومين‏ عليهم السلام: ص۲۱۲، ۲۱۳.
  4. بحار الانوار: ج ۲۱ ص ۳۸۸ و ج ۳۷ ص۱۱۲، ۱۶۶، ۱۹۵. عوالم العلوم: ج۳/۱۵ ص۴۱، ۹۸، ۱۴۴، ۲۰۱.
  5. بحار الانوار: ج ۳۸ ص ۲۳۸ ح ۳۹.