سعید بن مسیب قرشی

سعید بن مسیب بن حزن مخزومی قریشی (ابومحمد)، از بزرگان تابعین و یکی از فقهای هفتگانه مدینه در قرن اول هجری بود که به زهد، عبادت و دانش شهرت داشت و از نخستین پایه‌گذاران مکتب فقهی مدینه به‌شمار می‌آید. او عصر چهار امام معصوم را درک کرد و نزد بزرگان صحابه و اهل بیت علیهم السلام شاگردی نمود و به عنوان آگاه‌ترین و دانشمندترین مردم زمان خود شناخته می‌شد. سعید بن مسیب در سال ۱۵ یا ۱۷ هجری در مدینه متولد شد و در سال ۹۴ هجری در همان شهر درگذشت.

سعید بن مسیب
اطلاعات فردی
نام کاملابومحمد، سعید بن مسیب بن حزن بن ابی‌وهب مخزومی قرشی
سرشناسیفقیه، راوی حدیث، از تابعین و یکی از فقهای هفتگانه مدینه
تولد۱۵ یا ۱۳ هجری قمری، مدینه
وفات۹۴ یا ۹۵ هجری قمری، مدینه
محل دفنمدینه، بقیع
خویشان سرشناسابوهریره (پدرزن)
اطلاعات علمی
استادانامام علی علیه السلام، ابن‌عباس، عایشه، ابوهریره، امام سجاد علیه السلام
شاگردانزهری، قتاده، عمربن دینار، یحیی بن سعید، آبان بن تغلب، ابوحمزه ثمالی
تحصیلاتفراگیری حدیث و فقه نزد اصحاب پیامبر صلی الله علیه وآله و تابعین بزرگ
مذهباسلام، اهل سنت، نزد برخی منابع شیعه نیز مورد احترام است
اطلاعات فرهنگی
زمینه فعالیتفقه، حدیث، تفسیر،
علت شهرتمؤسس مکتب فقهی مدینه، سید التابعین، وثاقت در حدیث

روایت حدیث غدیر[۱]

یکی از تابعین که حدیث غدیر را از صحابه نقل کرده سعید بن مسیب قرشی مخزومی، داماد ابوهریره (م ۹۴ ق) است.[۲]ابن عقده در «حدیث الولایة» و ابومحمد عاصمی در «زین الفتی» و گنجی شافعی در «کفایة الطالب» حدیث غدیر را از سعید بن مسیب و او از سعد بن ابی وقاص نقل کرده‌اند.[۳]

از سعید بن مسیّب روایت نموده که گفت: به سعد بن ابی وقاص گفتم: من می‌خواهم راجع بامری از تو سؤال کنم ولی پرهیز می‌کنم، گفت: آنچه می‌خواهی سؤال کن، همانا من عموی تو هستم، گفتم: سؤال من از بر پا ایستادن رسول خدا صلی اللّه علیه و آله است در میان شما در روز غدیر خم، گفت: بلی هنگام ظهر در میان ما ایستاد و دست علی بن ابی طالب علیه السّلام را گرفت و فرمود: من کنت مولاه، فعلی مولاه، اللهم وال من والاه، و عاد من عاداه، سپس ابو بکر و عمر گفتند: گردیدی ای پسر ابی طالب مولای هر مرد و زن با ایمان.[۴]

جایگاه راوی

سعید بن مسیب بن حزن مخزومی قرشی، یکی از برجسته‌ترین شخصیت‌های علمی و دینی قرن اول هجری، از بزرگان تابعین و نخستین فقیهان مدینه به‌شمار می‌رود. او را فقیه الفقهاء و مؤسس مکتب فقهی مدینه دانسته‌اند و در میان اهل سنت و شیعه جایگاهی ممتاز دارد. سعید بن مسیب در سال‌های ۱۵ یا ۱۷ هجری، در دوران خلافت عمر در مدینه متولد شد و بیشتر عمر خود را در همین شهر گذراند. پدرش تاجر روغن بود و خود سعید به دانش و عبادت شهرت یافت. او چهل بار به حج رفت و از محضر بسیاری از صحابه پیامبرصلی الله علیه وآله و بزرگان عصر خود بهره برد.[۵]

سعید بن مسیب به عنوان سید تابعان شناخته می‌شود و در زهد، عبادت، دانش، فقه و دیانت مشهور بوده و بسیاری از علم‌جویان و فقیهان برای کسب دانش نزد او می‌آمدند. او استاد و سرپرست مکتب فقهی مدینه بود و غالب علم‌جویان مدینه از آراء و نظرات فقهی او بهره می‌بردند. عمربن عبدالعزیز، حاکم مدینه، در هیچ امر مهمی بدون مشورت با سعید بن مسیب قضاوت نمی‌کرد.[۶]

  • ابن حبّان درباره سعید بن مسیب می‌نویسد: سعید بن مسیب بن حزن مخزومی قرشی، از بزرگان تابعین، فقیه‌ترین اهل حجاز و سرور تابعان بود که در سال دوم خلافت عمر متولد شد. او در دینداری، پرهیزکاری، دانش و عبادت سرآمد بود و پدرش به تجارت روغن اشتغال داشت. سعید چهل سال پیوسته در مسجد حاضر می‌شد و گفته‌اند از کسانی بود که میان عثمان و علی آشتی برقرار کرد. او به دلیل نپذیرفتن بیعت با عبدالملک و فرزندانش، مورد آزار و تازیانه قرار گرفت و سرانجام در سال ۹۳ یا ۹۴ هجری درگذشت.[۷]
  • ذهبی سعید بن مسیّب مخزومی را امام، شیخ‌الاسلام، فقیه مدینه و جلیل‌ترین تابعان معرفی می‌کند که در دومین سال خلافت عمر به دنیا آمد و از صحابه بزرگی چون عمر، عثمان، سعد و ابوهریره حدیث شنیده است. او شخصی دانشمند، پر حرمت، استوار در دیانت و ژرف‌اندیش بود و به عنوان مرجع فقاهت و قضاوت شناخته می‌شد. ذهبی همچنین به وثاقت، حجیت و سرآمدی علمی و عملی او تأکید کرده و وفاتش را در سال ۹۴ هجری ذکر می‌کند.
  • خطیب تبریزی، سعید بن مسیب را سرور تابعان طبقه نخست می‌داند که فقه، حدیث، زهد، عبادت و ورع را در خود جمع کرده و وثاقت او مورد تصریح علمای حدیث است. او داناترین مردم به حدیث ابوهریره و قضاوت‌های عمر بود و بسیاری از صحابه و تابعان از او روایت کرده‌اند.
  • ابن حجر او را از علمای هشتگانه و برترین تابعان می‌داند و تأکید می‌کند که مرسلات او صحیح‌ترین احادیث مرسل است؛ وی را فقیه‌ترین و دانشمندترین تابعی می‌شناسد و همه علما بر وثاقت و برتری او اتفاق دارند.
  • سیوطی، سعید را فقیه‌ترین مردم و برترین تابعی معرفی می‌کند و نقل می‌کند که بزرگان عصرش کسی را داناتر از او به حلال و حرام نمی‌دانستند.
  • عبدالحق دهلوی نیز او را از فقهای هفتگانه مدینه و سرآمد تابعان در فقه، حدیث، زهد و عبادت می‌داند و به نقل از امام زین‌العابدین علیه السلام او را داناترین مردم معرفی می‌کند.[۸]

از شاگردان او می‌توان به ابوحمزه، ابوغالب اسدی، ثمالی و آبان بن تغلب اشاره کرد که از طریق او روایاتی از امام سجاد علیه السلام نقل کرده‌اند. سعید بن مسیب همچنین از طریق بسیاری از صحابه مانند حضرت امیرالمؤمنین علی علیه السلام، عمر، عثمان، زید بن ثابت، عبدالله بن عمر، سعد بن ابی‌وقاص، ابوموسی اشعری، ابوهریره و دیگران حدیث نقل کرده است. همه محدثان اهل سنت از او حدیث روایت کرده‌اند و در وثاقت و اعتبار او اجماع دارند.[۹]

سعید بن مسیب به دلیل مواضع سیاسی خود، به ویژه مخالفت با حکومت بنی‌امیه و عدم بیعت با عبدالملک و فرزندانش، بارها مورد آزار و اذیت قرار گرفت، تازیانه خورد و به زندان افتاد. او حکومت اموی را غاصب می‌دانست و در مسائل اجتماعی و سیاسی با ائمه اطهار علیهم السلام همسو بود.[۱۰] برخی از منابع شیعه او را از اصحاب امام سجاد علیه السلام دانسته‌اند.[۱۱] سعید بن مسیب در سال ۹۳ یا ۹۴ هجری در مدینه درگذشت و برخی سال وفات او را ۱۰۵ هجری دانسته‌اند.[۱۲]

پانویس

  1. چکیده عبقات الانوار (حدیث غدیر): صفحه ۱۶۸.
  2. دانشنامه غدیر، جلد ۱۱، صفحه ۲۹۹.
  3. کفایة الطالب: صفحه ۱۶.
  4. ترجمه الغدیر، جلد‏2، صفحه 183
  5. الطبقات الکبری، جلد۵، صفحه۱۲۰؛ الاصابه، جلد۱، صفحه۵۵
  6. وفیات الاعیان، جلد۲، صفحه۳۷۹؛ الطبقات الکبری، جلد۵، صفحه۱۲۱
  7. خلاصه عبقات الانوار حدیث تشبیه؛ صفحه42
  8. خلاصه عبقات الانوار حدیث تشبیه؛ صفحه42
  9. تهذیب التهذیب، جلد۴، صفحه۲۲۷؛ الوافی بالوفیات، جلد۱۵، صفحه۲۵۶
  10. الطبقات الکبری، جلد۵، صفحه۱۲۳؛ سیر اعلام النبلاء، جلد۴، صفحه۲۳۳
  11. قال الفضل بن شاذان: و لم یکن فی زمن علی بن الحسین علیه السّلام فی أول أمره الا خمسة أنفس: سعید بن جبیر، سعید بن المسیّب، محمد بن جبیر ابن مطعم، یحیی بن أم الطویل، أبو خالد الکابلی و أسمه وردان و لقبه کنکر، سعید بن المسیب رباه أمیر المؤمنین علیه السّلام، و کان حزن جد سعید أوصی أمیر المؤمنین علیه السّلام. إختیار معرفة الرجال جلد 1؛ صفحه 333
  12. الاصابه، جلد۱، صفحه۵۵