غفاریت خداوند به معنای بخشایشگری او نسبت به بندگان مفهومی است که پیامبر صلی الله علیه و آله در قسمتی از خطبه غدیر درباره وصف خداوند به آن اشاره کرده است. اسم غفار از اسماء الهی است و در قرآن کریم پنج بار استعمال گردیده که سه بار با اسم عزیز و دو بار به تنهایی آمده است.

برخی مفسران مراحل غفاریت خداوند را چنین برشمرده‌اند: خداوند پوشش و جلوهٔ ظاهری بدن را زیبا جلوه‌گر ساخته یا به تعبیری پوشانیدن آنچه در نزد همه زشت خوانده می‌شود؛ پوشانیدن زشتی‌های نفس که همان رذایل نفسانی هستند؛ پوشانیدن گناهانی که اگر آشکار گردد، آبروی شخص را می‌برد.

درباره ارتباط غفاریت با توبه از سوی برخی محققان نظراتی ابراز شده است: انسان گنه‌کار، طبق قاعدهٔ خداوند، باید از معصیت خود حقیقتاً بازگردد و پشیمان شود و عمل صالح انجام دهد، آنگاه خداوند با پرده‌پوشی و آمرزش خویش به استقبال بنده گنه‌کار می‌آید؛ یعنی بین توبه و مغفرت خداوند ارتباطی مستقیم وجود دارد.

درباره میزان پذیرش یا عدم پذیرش توبه نزد خداوند گفته شده که قبول ولایت امیرالمؤمنین علیه السلام یا رد آن میزان این موضوع می‌باشد؛ زیرا همان‌گونه که شریک‌قائل‌شدن برای خداوند گناهی عظیم و نابخشودنی است، شریک قائل‌شدن برای امام منصوبی که از طرف خداوند تعیین شده یا رد آن و قرار دادن شخص دیگری به‌جای او نیز کیفری این‌گونه خواهد داشت.

معنای غفار در لغت و اصطلاح

معنای غفار در لغت و اصطلاح در منابع مختلف چنین آمده است:

  • مجمع البحرین: الغَفَّارُ معناه الساتر لذنوب عباده و عیوبهم، المتجاوز عن خطایاهم و ذنوبهم؛ غفار یعنی: پوشانیدن گناهان بندگان و عیوب آنها و گذشت از اشتباهات و گناهانشان.[۱]
  • معجم اللغة العربیة المعاصر: صیغة مبالغة من غفَرَ: کثیر الغفران أو السَّتْر والمسامحة. الغفَّار: اسم من أسماء الله الحسنی، معناه: الذی یُظهر الجمیلَ و یستر القبیحَ ویغفر الذنوبَ ذنبًا بعد ذنب أبدًا، ویستر صاحبَها فی الدُّنیا وفی الآخرة؛ صیغهٔ مبالغه بوده و از «غَفَر» گرفته شده و از مصدر «غَفر» به معنای کثیر الغفران (بسیار آمرزنده) است. این واژه از اسماء حسنای خداوند است و به معنای کسی است که زیبایی‌ها را ظاهر و زشتی‌ها را پوشانده و گناهان بسیار را می‌آمرزد و صاحب گناه را در دنیا و آخرت می‌پوشاند.[۲]
  • تهذیب اللغة: أصل الغفر: الستر و التغطیة و غفر اللَّه ذنوبه: أی سترها و لم یفضحه بها علی رؤوس الملا و کلّ شیء سترته فقد غفرته.؛ اصل «غفر» پوشاندن و پرده‌گذاری است. غفراللَّه ذنوبه یعنی خداوند گناهانش را پوشاند و در ملأ عام رسوایش نکرد.[۳]

غفاریت در قرآن

گفته شده که اسم غفار در قرآن کریم پنج بار استعمال گردیده که سه بار با اسم عزیز و دو بار به تنهایی آمده است:[۴]

  •  وَإِنِّی لَغَفَّارٌ لِمَنْ تَابَ وَآمَنَ وَعَمِلَ صَالِحًا ثُمَّ اهْتَدَیٰ؛ هر کس که توبه کند و ایمان آورد و کار شایسته کند و به راه هدایت بیفتد، می‌آمرزمش (طه:۸۲)؛
  •  رَبُّ السَّمَاوَاتِ وَالْأَرْضِ وَمَا بَیْنَهُمَا الْعَزِیزُ الْغَفَّارُ؛ آن پیروزمند و آمرزنده، پروردگار آسمان‌ها و زمین و هرچه میان آنهاست (ص:۶۶)؛
  •  أَلَا هُوَ الْعَزِیزُ الْغَفَّارُ؛ آگاه باش که اوست پیروزمند و آمرزنده (زمر:۵)؛
  •  تَدْعُونَنِی لِأَکْفُرَ بِاللَّهِ وَأُشْرِکَ بِهِ مَا لَیْسَ لِی بِهِ عِلْمٌ وَأَنَا أَدْعُوکُمْ إِلَی الْعَزِیزِ الْغَفَّارِ؛ مرا دعوت می‌کنید که به خدا کافر شوم و چیزی را که نمی‌شناسم شریک او قرار دهم، حال آنکه من شما را به خدای پیروزمند آمرزنده دعوت می‌کنم (غافر:۴۲)؛
  •  فَقُلْتُ اسْتَغْفِرُوا رَبَّکُمْ إِنَّهُ کَانَ غَفَّارًا؛ سپس گفتم: از پروردگارتان آمرزش بخواهید که او آمرزنده است (نوح:۱۰).

مغفرت و آمرزش خداوند با اسم‌های زیر در قرآن بیان شده است:

  • غافر:  غافِرِ الذَّنْبِ وَ قابِلِ التَّوْبِ شَدیدِ الْعِقابِ ذِی الطَّوْلِ لا إِلهَ إِلاَّ هُوَ إِلَیْهِ الْمَصیر؛ آمرزنده گناه، پذیرنده توبه، سخت عقوبت، صاحب نعم. هیچ خدایی جز او نیست. بازگشت همه به‌سوی اوست (غافر:۳)؛
  • غفور:  فَإِنِ انْتَهَوْا فَإِنَّ اللَّهَ غَفُورٌ رَحِیمٌ؛ و اگر بازایستادند، خدا آمرزنده و مهربان است (بقره:۱۹۲)؛
  • أهل المغفرة:  وَمَا یَذْکُرُونَ إِلَّا أَنْ یَشَاءَ اللَّهُ ۚ هُوَ أَهْلُ التَّقْوَیٰ وَأَهْلُ الْمَغْفِرَةِ؛ و پند نمی‌گیرند، مگر اینکه خدا خواهد. او شایان آن است که از او بترسند. و او شایان آمرزیدن است (مدثر:۵۶)؛
  • واسع المغفرة:  الَّذِینَ یَجْتَنِبُونَ کَبَائِرَ الْإِثْمِ وَالْفَوَاحِشَ إِلَّا اللَّمَمَ ۚ إِنَّ رَبَّکَ وَاسِعُ الْمَغْفِرَةِ؛ کسانی که از گناهان بزرگ و زشتی‌ها اجتناب می‌کنند -جز آنکه گناهی کوچک از آنها سرزند- بدانند که آمرزش پروردگار تو وسیع است (نجم:۳۲)؛
  • ذو مغفرة:  مَا یُقَالُ لَکَ إِلَّا مَا قَدْ قِیلَ لِلرُّسُلِ مِنْ قَبْلِکَ ۚ إِنَّ رَبَّکَ لَذُو مَغْفِرَةٍ وَذُو عِقَابٍ أَلِیمٍ؛ هر چه درباره تو می‌گویند درباره پیامبران پیش از تو نیز گفته‌اند. هرآینه پروردگار تو هم آمرزنده است و هم صاحب عقوبتی است دردآور. (فصلت:۴۳)؛
  • خیرالغافرین:  أَنْتَ وَلِیُّنَا فَاغْفِرْ لَنَا وَارْحَمْنَا ۖ وَأَنْتَ خَیْرُ الْغَافِرِینَ؛ تو یاور ما هستی، ما را بیامرز و بر ما ببخشای که تو بهترین آمرزندگانی (اعراف:۱۵۵).

اسامی «غفور» و «غفار» هم هر دو صیغه مبالغه و از اسماء الحسنی الهی برشمرده شده‌اند؛ غفور به‌معنای آمرزنده گناهان بزرگ و غفار به‌معنای آمرزنده گناهان بسیار می‌باشد. غفور مجموعاً ۹۱ بار و غفّار ۴ بار در قرآن به کار رفته است.[۵]

مراحل غفاریت خداوند

برخی مفسران مراحل غفاریت خداوند را چنین برشمرده‌اند:

  1. خداوند پوشش و جلوهٔ ظاهری بدن را زیبا جلوه‌گر ساخته یا به تعبیری پوشانیدن آنچه در نزد همه زشت خوانده می‌شود.
  2. پوشانیدن زشتی‌های نفس که همان رذایل نفسانی هستند.
  3. پوشانیدن گناهانی که اگر آشکار گردد، آبروی شخص را می‌برد.[۶]

معنای العزیز الغفار

پیامبر صلی الله علیه و آله در خطبهٔ غدیر در وصف باری تعالی این‌گونه می‌فرماید: لَا إِلَهَ إِلَّا هُوَ الْعَزِیزُ الْغَفَّارُ؛ جز او خداوندی شکست‌ناپذیر و بسیار آمرزنده نیست.

با توجه به معانی «عزیز» در عزیز و حکیم بودن خداوند گفته شده که آمدن کلمهٔ «عزیز» در کنار کلمهٔ «غفار» این معنا را می‌رساند که خداوند در عین قدرت و غلبه در کارهایش بسیار آمرزندهٔ گناهان بوده و بخشایندگی او به‌خاطر عجز و ناتوانی نیست، بلکه او در عین قدرت می‌بخشد و این خود کمال است.[۷]

ارتباط غفاریت با توبه

درباره ارتباط غفاریت با توبه از سوی برخی محققان نظراتی ابراز شده است: انسان گنه‌کار، طبق قاعدهٔ خداوند، باید از معصیت خود حقیقتاً بازگردد و پشیمان شود و عمل صالح انجام دهد، آنگاه خداوند با پرده‌پوشی و آمرزش خویش به استقبال بنده گنه‌کار می‌آید؛ یعنی بین توبه و مغفرت خداوند ارتباطی مستقیم وجود دارد. در آیات زیادی به این نکته توجه شده است:

  1. چرا توبه نمی‌کنید:  أَفَلَا یَتُوبُونَ إِلَی اللَّهِ وَیَسْتَغْفِرُونَهُ ۚ وَاللَّهُ غَفُورٌ رَحِیمٌ؛ آیا به درگاه خدا توبه نمی‌کنند و از او آمرزش نمی‌خواهند؟ خدا آمرزنده و مهربان است (مائده:۷۴)؛
  2. سیری در گذشتگان و یقین بر غفاریت خداوند:  وَالَّذِینَ عَمِلُوا السَّیِّئَاتِ ثُمَّ تَابُوا مِنْ بَعْدِهَا وَآمَنُوا إِنَّ رَبَّکَ مِنْ بَعْدِهَا لَغَفُورٌ رَحِیمٌ؛ آنان که مرتکب کارهای بد شدند، آنگاه توبه کردند و ایمان آوردند، بدانند که پروردگار تو، پس از توبه، آمرزنده و مهربان است (اعراف:۱۵۳)؛
  3. هدایت به ولایت و پاداش توبه:  وَإِنِّی لَغَفَّارٌ لِمَنْ تَابَ وَآمَنَ وَعَمِلَ صَالِحًا ثُمَّ اهْتَدَیٰ؛ هر کس که توبه کند و ایمان آورد و کار شایسته کند و به راه هدایت بیفتد، می‌آمرزمش (طه:۸۲).

شرط قبول یا عدم قبول توبه تا آخرین لحظات عمر

گفته شده که آمرزش و غفاریت مخصوص خدا می‌باشد و هر کس را که بخواهد می‌آمرزد و کسی نمی‌تواند او را ملزم به آمرزش نماید و هر که را بخواهد عذاب می‌کند:  وَ لِلَّهِ مُلْکُ السَّماواتِ وَ الْأرْضِ یَغْفِرُ لِمَنْ یَشاءُ وَ یُعَذِّبُ مَنْ یَشاءُ وَ کانَ اللَّهُ غَفُوراً رَحیماً؛ از آنِ خداست فرمانروایی آسمان‌ها و زمین. هرکه را بخواهد می‌آمرزد و هرکه را بخواهد عذاب می‌کند و خدا آمرزنده و مهربان است (فتح:۱۴).

حال این سؤال مطرح می‌شود: اینکه خداوند متعال هرکه را بخواهد می‌آمرزد و هرکه را بخواهد عذاب می‌کند بر چه معیار و اساسی می‌باشد؟ در پاسخ گفته شده که میزان پذیرش یا عدم پذیرش توبه نزد خداوند، قبول ولایت امیرالمؤمنین علیه السلام یا رد آن می‌باشد؛ زیرا همان‌گونه که شریک‌قائل‌شدن برای خداوند گناهی عظیم و نابخشودنی است، شریک قائل‌شدن برای امام منصوبی که از طرف خداوند تعیین شده یا رد آن و قرار دادن شخص دیگری به‌جای او نیز کیفری این‌گونه خواهد داشت.

اگر گناهکار در کنار اطاعت از امام معصوم شخص دیگری را نیز امام خود دانسته و از او اطاعت کند، گناه او شرک در اطاعت خداوند بوده و عذاب می‌گردد. اگر امام منصوب از طرف خداوند را رد کرده و مخالفت کند، این دشمنی کفر محض بوده و به آنچه خداوند در مورد امیرالمؤمنین علیه السلام امرفرموده، کافر شده است.

امیرمؤمنان علی علیه السلام فرمودند:مَا فِی الْقُرْآنِ آیَةٌ أحَبَّ إِلَیَّ مِنْ قَوْلِهِ عَزَّ وَ جَلَّ:  إِنَّ اللَّهَ لا یَغْفِرُ أنْ یُشْرَکَ بِهِ وَ یَغْفِرُ ما دُونَ ذلِکَ لِمَنْ یَشاءُ؛ هیچ آیه‌ای نزد من دوست داشتنی‌تر از این گفتار خداوند عزوجل نیست: «به‌راستی خداوند شرک‌ورزیدن به او را نمی‌آمرزد و غیر از آن را برای هرکس بخواهد می‌بخشد (نساء:۴۸).[۸]

امام سجاد علیه السلام از پدرش امام حسین علیه السلام و او از پدرش امیرالمؤمنین علیه السلام روایت کرد که رسول خدا صلی الله علیه و آله فرمود: کسی که «لا إله إلا الله» را مخلصانه بگوید، پس او از شرک مبرّاست و هرکس از دنیا برود در حالی که ذرّه‌ای به خدا شرک نورزیده باشد، وارد بهشت خواهد شد. سپس آیهٔ ۴۸ سوره نساء را تلاوت کرده و فرمود: یعنی خداوند شیعیان و محبّان تو را -ای علی– می‌آمرزد. علی علیه السلام بازپرسید: آیا این آیه برای شیعیان من است؟

پیامبر صلی الله علیه و آله فرمود: آری، به پروردگارم سوگند که از آنِ شیعیان توست. آنها روز قیامت از قبرهایشان بیرون می‌آیند در حالی که می‌گویند: «خدایی جز خدای یگانه نیست و محمد رسول او و علی پس ابوطالب حجت اوست». در این هنگام حلّه‌های سبزرنگ بهشتی، دستارها و تاج‌ها و اسبان نجیبی از بهشت برایشان می‌آورند و هرکدام از آنها حلّهٔ سبز رنگ را به تن می‌کند و بر سرش تاج پادشاهی و دستار کرامت می‌نهد و سپس سوار اسب نجیب خود می‌شود و به‌سوی بهشت پرواز می‌کند. اینان کسانی هستند که «ترس بزرگ (قیامت) آنها را اندوهناک نمی‌سازد و فرشتگان به استقبال آنها می‌آیند. آری این همان روزی است که به آن وعده داده شده بودید».[۹]

جابر بن یزید جعفی می‌گوید: از امام باقر علیه السلام در مورد قول خداوند در آیه ۴۸ سوره نساء پرسیدم. حضرت فرمودند: یَا جَابِرُ إِنَّ اللَّهَ لَا یَغْفِرُ أنْ یُشْرَکَ بِوَلَایَةِ عَلِیِّ [بْنِ أبِی­طَالِبٍ‏] وَ طَاعَتِهِ (وَ أمَّا قَوْلُهُ) وَ یَغْفِرُ ما دُونَ ذلِکَ لِمَنْ یَشاءُ فَإِنَّهُ وَلَایَةُ عَلِیِّ بْنِ أبِیطَالِبٍ؛ ای جابر! همانا خداوند کسی که به ولایت علی بن أبی‌طالب و طاعت او شرک بورزد، نمی‌آمرزد و (دیگر گناهان) غیر از ولایت علی بن أبی‌طالب را می‌آمرزد.[۱۰]

بنابراین در پذیرش توبه و بسیار آمرزنده بودن خداوند یا عدم پذیرش آن و عذاب نمودنْ مردم به دو گروه تقسیم شده‌اند:

گروه اول

افرادی هستند که ولایت امیرالمؤمنین علیه السلام را قبول کرده، اما در مدت قبول ولایت مرتکب گناهان کبیره یا صغیره شده‌اند؛ با توجه به ایمان آنان به ولایت، خداوند متعال توبهٔ آنها را می‌پذیرد.

ابن‌عباس از رسول خدا صلی الله علیه و آله روایت کرد که فرمود: جبرئیل شاد و خرم نزد من آمد. به او گفتم: در این شادی بگو بدانم مقام برادرم علی بن ابی‌طالب علیه السلام نزد پروردگارش چگونه است؟ گفت: ای محمد! بدان که تو را به کسی که به پیغمبری برانگیخته و به رسالت برگزیده در این وقت فرود نیامدم مگر برای همین موضوع. ای محمد! علی اعلی تو را سلام می‌رساند و می‌فرماید: محمد پیغمبر رحمت من خداوند است و علی حجت مرا در میان مردم بر پا می‌دارد، دوستدارش را عذاب نکنم گرچه نافرمانی‌ام کند و به دشمنش رحم نکنم گرچه فرمانم برد.[۱۱]

لازم است ذکر شود که اهل بیت علیهم السلام با توجه به ولایت بر دوستانشان به امر الهی مقدمات توبه را برای آنها فراهم نموده و ایشان را از ظلمت گناه به نور توبه هدایت می‌کنند. این مطلب گاهی در زمان حیاتِ شخصِ گنهکار صورت می‌گیرد و خود موفق به توبه می‌شود و گاهی با سکرات موت و سختی‌های قبر و دوران برزخ و گاهی در عرصهٔ قیامت با واردشدن سختی آنها را پاک می‌کند و وارد بهشت می‌نماید؛ البته این مراحل بستگی به مقدار گناه شخص عاصی دارد.

کسانی که ندای غدیر را گوش کرده و ایمان آورده باشند دعای آنها در جهت طلب مغفرت مستجاب شده و گناهان آنها پوشیده خواهد شد ودر هنگام مرگ در زمرهٔ نیکوکاران خواهند بود. همان‌گونه که خداوند متعال می‌فرماید:  رَبَّنا إِنَّنا سَمِعْنا مُنادِیاً یُنادی لِلْإیمانِ أنْ آمِنُوا بِرَبِّکُمْ فَآمَنَّا رَبَّنا فَاغْفِرْ لَنا ذُنُوبَنا وَ کَفِّرْ عَنَّا سَیِّئاتِنا وَ تَوَفَّنا مَعَ الْأبْرارِ؛ پروردگارا! بی‌تردید ما [صدای‏] ندادهنده‌ای را شنیدیم [که مردم را] به ایمان فرا می‌خواند که به پروردگارتان ایمان آورید. پس [ما] ایمان آوردیم. پروردگارا! گناهان ما را بیامرز، و بدی‌هایمان را از ما محو کن و ما را در زمره نیکوکاران بمیران (آل عمران:۱۹۳).

گروه دوم

کسانی هستند که تا قبل از توبه ولایت را قبول نکرده‌اند، اما در لحظه توبه از ظلمی که در مورد اطاعت خداوند در پذیرش ولایت امیرالمؤمنین علیه السلام داشته‌اند، پشیمان هستند. توبهٔ این گروه در مرحلهٔ اول بازگشت به ولایت و مؤمن‌شدن است که توبهٔ آنها هم پذیرفته خواهد شد. در مرحله دوم، پس از ندامت و استغفار، با آوردن ایمان و عمل صالح، غفاریت خداوند را درک کرده و او را بسیار آمرزنده می‌بینند. آنگاه به نور ولایت اهل بیت علیهم السلام هدایت خواهند شد.

همان‌گونه که خداوند می‌فرماید:  وَإِنِّی لَغَفَّارٌ لِمَنْ تَابَ وَآمَنَ وَعَمِلَ صَالِحًا ثُمَّ اهْتَدَیٰ؛ هر کس که توبه کند و ایمان آورد و کار شایسته کند و به راه هدایت بیفتد، می‌آمرزمش (طه:۸۲).

یعقوب بن شعیب می‌گوید از امام صادق علیه السلام در مورد تفسیر آیهٔ فوق پرسیدم حضرت فرمودند: [خداوند کسی را می‌­آمرزد که] از ستمی بازگردد و از کفر به ایمان روآورد و عمل شایسته انجام دهد و سپس به سوی ولایت ما هدایت شود. حضرت به سینهٔ خود اشاره کردند، به این معنا که باید ولایت ما را داشته باشند.[۱۲]

جابر بن یزید از امام باقر علیه السلام روایت کرده که رسول خدا صلی الله علیه آله فرمود: چون شبانه مرا به آسمان بردند، خداوند شکست‌ناپذیر به من فرمود: هرکه ولایت شما را پذیرفت، از نزدیکان درگاه من شد و هر که آن را انکار کرد، از کافران درگاه من شد.[۱۳]

گروه سوم

آنانی که قبول ولایت نکردند و بدون ولایت از خداوند متعال درخواست توبه و عفو گناهان خویش را می‌نمایند. خداوند را در مورد گناهانشان بسیار آمرزنده نمی‌بینند. بلکه به آنها وعدهٔ عذاب داده می‌شود. همان‌گونه که پیامبر صلی الله علیه و آله در خطبهٔ غدیر می‌فرماید: «هان مردمان! او از سوی خدا امام است و هرگز خداوند توبه منکر او را نپذیرد و او را نیامرزد. این است روش قطعی خداوند درباره مخالفان علی و هرآینه او را به عذاب دردناک پایدار کیفر کند. از مخالفت او بهراسید و گرنه در آتشی در خواهید شد که آتش‌گیرهٔ آن مردمانند و سنگ که برای حق‌ستیزان آماده شده است.

در ادامهٔ حدیث معراج، امام باقر علیه السلام می‌فرمایند: خداوند به پیامبرش فرمود: ای محمد! اگر بنده‌ای مرا چونان عبادت کند که بندبندش بگسلد یا همچون مشکی پوسیده شود، سپس در حالی در نزد من بیاید که منکر ولایت شماست، هیچ او را نخواهم آمرزید تا اینکه به ولایت شما اقرار کند.[۱۴]

طلب غفران و عذاب در انتهای خطبه غدیر

در منابع آمده که پیامبر صلی الله علیه و آله در پایان خطبه غدیر نیز تنها برای کسانی که ایمان آورده‌اند، طلب مغفرت نمودند و عذاب و غضب پروردگار را بر منکران ولایت طلبیدند: «خداوندا! مؤمنان به آنچه ابلاغ کردم و فرمان دادم را مورد مغفرت و آمرزش خویش قرار بده و انکارکنندگان کافر را دچار خشم و غضب خویش گردان! و ستایش سزاوار پروردگار جهانیان است».

بر این اساس گفته شده که توبه و استغفاری که با ایمان و ولایت اهل بیت علیهم السلام همراه نباشد، توبه نبوده و مورد قبول خداوند نیست.[۱۵]

ارتباط توبه و غفران

بحث از ارتباط توبه و غفران موجب شده که برخی محققان مطالبی درباره توبه به‌عنوان پیش‌نیاز غفران مطرح کنند:

آخرین مهلت در توبه

از نظر برخی محققان، مهلت‌دادن در توبه به‌منظور ایجاد امید و انگیزه برای بازگشت گنهکاران به‌سوی رحمت و غفران الهی بوده و باعث جلوگیری از یأس و ناامیدی آنها می‌شود. البته برای شیعیان امیرالمؤمنین علیه السلام مهم‌ترین انگیزه برای توبه این است که به‌خاطر قبول ولایت، خداوند توبه آنها را سریع قبول می‌نماید. البته مهلت در توبه نباید باعث تأخیر در توبه شود؛ زیرا ممکن است اَجل مهلت نداده و شخص گنهکار فرصت توبه را از دست بدهد.[۱۶]

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله فرمودند: هرکس یکسال قبل از مرگش توبه کند، خدا توبه او را می‌پذیرد. سپس فرمودند یکسال زیاد است، کسی که یک ماه قبل از مرگش توبه کند خدا توبه او را می‌پذیرد. سپس افزودند یک ماه نیز زیاد است کسی که یک جمعه (یک هفته قبل) از مرگش توبه کند توبه او مورد قبول خداوند واقع می‌شود. باز افزودند یک جمعه زیاد است کسی که یک روز قبل از مرگش توبه کند خداوند توبه‌اش را پذیرا می‌شود. باز فرمودند یک روز نیز زیاد است، کسی که یک ساعت قبل از مرگش توبه کند خداوند توبه او را می‌پذیرد. سپس افزودند یک ساعت هم زیاد است، کسی که قبل از آن که جانش به گلو رسد (در آخرین لحظه حیات و در حال احتضار) توبه کند خداوند توبه او را می‌پذیرد.[۱۷]

در روایت دیگر نیز زراره از امام صادق علیه السلام نقل می‌کند: هنگامی که خداوند آن قدرت را به ابلیس عطا کرد، آدم گفت: پروردگارا! ابلیس را بر فرزندان من مسلط گردانیده‌ای و او را در خون آنها جاری نموده‌ای و آنچه را که خواسته بود بر او عطا کرده‌ای پس به من و فرزندان چه می‌دهی؟ خداوند فرمود: اگر تو و فرزندانت مرتکب گناهی بشوید، برای شما عقاب یک گناه نوشته می‌شود و اگر کار حسنه‌ای را انجام بدهید ثواب ده حسنه داده می‌شود. آدم گفت: پروردگارا بیشترش کن. فرمود: در توبه و پشیمانی از گناه تا هنگام رسیدن نفس آنها به حلقوم و جان‌دادنشان برای آنها باز است. گفت: پروردگارا بیشترش کن. فرمود: آنها را می‌آمرزم و هیچ ابایی از کسی ندارم. گفت: پروردگارا مرا کفایت می‌کند. زراره گوید: به امام علیه السلام عرض کردم: فدایت گردم چرا ابلیس مستحق آن همه عنایات و عطا از جانب خداوند شد؟ فرمود: با عملی که به‌وسیله آن عمل همیشه خداوند را شکر می‌کرد. عرض کردم: فدایت گردم آن عمل کدام بود؟ فرمود: دو رکعت نماز را در آسمان به مدت چهار هزار سال خواند.[۱۸]

عقوبت تأخیر در توبه

در منابع، اعم از قرآن و روایات مطالبی درباره عقوبت تأخیر در توبه آمده است:

قرآن کریم

 إِنَّمَا التَّوْبَةُ عَلَی اللَّهِ لِلَّذِینَ یَعْمَلُونَ السُّوءَ بِجَهَالَةٍ ثُمَّ یَتُوبُونَ مِنْ قَرِیبٍ فَأولَئِکَ یَتُوبُ اللَّهُ عَلَیْهِمْ وَکَانَ اللَّهُ عَلِیمًا حَکِیمًا؛ محققاً خدا توبه آنهایی را می‌پذیرد که عمل ناشایسته را از روی نادانی مرتکب شوند و پس از آن به‌زودی توبه کنند، البته خدا آنها را می‌بخشد و خدا (به مصالح خلق) دانا و آگاه است (نساء:۱۷).

روایات

  • إِیَّاکَ أنْ تُسْلِفَ الْمَعْصِیَهَ وَ تُسَوِّفَ بِالتَّوْبَهِ فَتَعْظُمَ لَکَ الْعُقُوبَه؛ بر حذر باش از اینکه معصیت را پیش بیندازی و توبه را به تأخیر بیندازی که در این صورت عقوبتت عظیم خواهد شد.[۱۹]
  • لَا دِینَ لِمُسَوِّفٍ بِتَوْبَتِه؛ کسی که توبه‌اش را با تسویف به تأخیر بیندازد دین ندارد.[۲۰]

علل تأخیر در توبه

برخی محققان عواملی که از انجام توبه جلوگیری می‌کند را چنین برشمرده‌اند:

  • غفلت از مرگ: امام جواد علیه السلام می‌فرماید: تَأخِیرُ التَّوْبهِ اغْتِرارٌ؛ تأخیر توبه، گول‌خوردن (از بی‌خبری و غفلت) است.[۲۱] یکی از این غفلت‌های مهلک غفلت از مرگ است؛ زیرا کسی که مرگ را در کمین خود می‌بیند بلافاصله بعد از خطا و گناه و احساس خسران اقدام به توبه کرده و تأخیر نخواهد کرد.
  • تَسْویف (امروز و فردا کردن): در حدیثی آمده که بیشتر ناله‌ها و فریادهای اهل دوزخ از جهت امروز و فردا کردن درباره توبه است.[۲۲] امیرمؤمنان علیه السلام می‌فرماید: بسیاری ازا فراد پیش از تو، سرگرم آرزوها و امروز و فردا کردن‌ها گشتند و گرفتار اجل شدند و غفلت‌زده مردند.[۲۳]
  • آرزوهای دور و دراز: یکی از موانع توبه روی‌آوردن به آرزوهای طولانی است. امیرالمؤمنین علیه السلام می‌فرماید: از کسانی مباش که بدون عمل امید سعادت آخرت را دارند و توبه را با آرزوهای دراز به تأخیر می‌اندازند.[۲۴]
  • استدراج: امام صادق علیه السلام می‌فرماید: هرگاه پروردگار به بنده‌ای اراده خیر نماید، اگر گناهی کند، او را به بلا و معصیتی گرفتار می‌فرماید تا بفهمد که در اثر گناه مبتلا شده، پس آگاه گردیده، استغفار و توبه نماید؛ اما هرگاه به بنده‌ای به خاطر زشتی عملش اراده شر نماید، هرگاه گناهی از بنده سرزند، نعمت تازه‌ای به او می‌دهد تا استغفار را فراموش نماید و به نعمت مشغول شود؛ گمان می‌کند این نعمت لطفی است که به او شده و بر عصیان خود می‌افزاید و این معنای استدراج است که قرآن مجید مطرح کرده است، یعنی اندک‌اندک و آهسته‌آهسته ایشان را می‌گیریم.[۲۵]
  • غرور: چه بسا برداشت نادرستی از امید به لطف و کرم خدا موجب غرور و نترسیدن از عذاب و ترک توبه شود. قرآن مجید می‌فرماید:  وَلَا یَغُرَّنَّکُمْ بِاللَّهِ الْغَرُورُ؛ شیطان شما را به خدا نفریبد (فاطر:۵) از نظر برخی محققان، در مواردی بین رجا (امید) و غرور اشتباه شده، در حالی که با دقت در آثار هر یک می‌توان آن دو را تشخیص داد. شخصی می‌گوید: به امام صادق علیه اسلام گفتم: دسته‌ای از مردم‌اند که گناه می‌کنند و می‌گویند: به رحمت خدا امیدواریم و بر این حالت هستند تا مرگ به سراغ آنان رود؛ حضرت فرمود: آنها قومی هستند که از مرز اعتدال خارج شده‌اند. دروغ می‌گویند، امیدوار نیستند. کسی که به چیزی امید داشته باشد آن را طلب می‌کند.[۲۶]

آثار توبه و استغفار

آثار توبه و استغفار در برخی آیات قرآن چنین آمده است:

  •  وَ ما کانَ اللَّهُ مُعَذِّبَهُمْ وَ هُمْ یَسْتَغْفِرُون؛ و تا آنگاه که از خدا آمرزش می‌طلبند، نیز خدا عذابشان نخواهد کرد (انفال:۳۳)‏؛
  •  فَقُلْتُ اسْتَغْفِرُوا رَبَّکُمْ إِنَّهُ کَانَ غَفَّارًا ۱۰ یُرْسِلِ السَّمَاءَ عَلَیْکُمْ مِدْرَارًا ۱۱ وَیُمْدِدْکُمْ بِأَمْوَالٍ وَبَنِینَ وَیَجْعَلْ لَکُمْ جَنَّاتٍ وَیَجْعَلْ لَکُمْ أَنْهَارًا ۱۲ ؛ پس [به آنان‏] گفتم: از پروردگارتان آمرزش بخواهید که او همواره بسیار آمرزنده است. تا بر شما از آسمان باران پی‌درپی و بابرکت فرستد، و شما را با اموال و فرزندان یاری کند، و برایتان باغ‌ها و نهرها قرار دهد (نوح:۱۰–۱۲).
  •  وَأَنِ اسْتَغْفِرُوا رَبَّکُمْ ثُمَّ تُوبُوا إِلَیْهِ یُمَتِّعْکُمْ مَتَاعًا حَسَنًا إِلَیٰ أَجَلٍ مُسَمًّی وَیُؤْتِ کُلَّ ذِی فَضْلٍ فَضْلَهُ ۖ وَإِنْ تَوَلَّوْا فَإِنِّی أَخَافُ عَلَیْکُمْ عَذَابَ یَوْمٍ کَبِیرٍ؛ و نیز از پروردگارتان آمرزش بخواهید و به درگاهش توبه کنید، تا شما را از رزقی نیکو -تا آنگاه که مقرر است- برخورداری دهد. و هر شایسته انعامی را نعمت دهد. و اگر رویگردان شوید، بر شما از عذاب روز بزرگ بیمناکم (هود:۳).

پانویس

  1. مجمع البحرین، ج‏۳، ص ۴۲۷.
  2. معجم اللغة العربیة المعاصرة، ج۲، ص۱۶۲۹.
  3. تهذیب اللغة، ج۸، ص۱۱۲.
  4. شرح خطبه غدیر، ج۱، ص۳۳۲.
  5. قاموس قرآن، ج‏۵، ص۱۰۸.
  6. اطیب البیان، ج ۱۸، ص ۴۵۳.
  7. شرح خطبه غدیر، ج۱، ص۳۳۳.
  8. التوحید، ص ۴۰۹.
  9. من لا یحضره الفقیه، ج‏۴، ص۴۱۲.
  10. تفسیر فرات الکوفی، ص۱۰۶.
  11. الخصال، ج‏۲، ص۵۸۳.
  12. بصائر الدرجات، ص۷۸.
  13. تفسیر فرات الکوفی، ص۷۴.
  14. تفسیر فرات الکوفی، ص ۷۴.
  15. شرح خطبه غدیر، ج۱، ص۳۴۱.
  16. شرح خطبه غدیر، ج۱، ص۳۴۱.
  17. مستدرک الوسائل، ج۱۲، ص۱۴۵.
  18. ترجمه تفسیر قمی، ج۱، ص۴۲؛ بحارالانوار، ج۱۱، ص۱۴۲؛ بحارالانوار، ج۶۰، ص۲۷۵؛ البرهان، ج۱، ص۱۷۴.
  19. غرر الحکم، ح۷۹، ص۱۷۱.
  20. غرر الحکم، ح۲۲۳، ص۷۷۷.
  21. تحف العقول، ص۴۵۶.
  22. تنبیه الخواطر، ج۱، ص۲۷۶.
  23. الحیاة، ج۱، ص۵۷۵.
  24. بحارالانوار، ج۶، ص۳۷، ح۶۰.
  25. سفینة البحار، ج۳، ص۳۲.
  26. الکافی، ج۲، ص۶۸.

منابع

  • أطیب البیان فی تفسیر القرآن؛ عبدالحسین طیب، تهران: انتشارات اسلام، ۱۳۷۸ش.
  • بحارالانوار الجامعة لدرر اخبار الائمة الاطهار؛ محمدباقر بن محمدتقی مجلسی، بیروت: دار إحیاء التراث العربی، ۱۴۰۳ق.
  • البرهان فی تفسیر القرآن؛ هاشم بن سلیمان بحرانی، قم: مؤسسة البعثة (مرکز الطباعة و النشر)، ۱۴۱۵ق.
  • بصائر الدرجات فی فضائل آل محمد ؛ محمد بن حسن صفار قمی، تحقیق: محسن بن عباسعلی کوچه‌باغی، قم: کتابخانه عمومی حضرت آیت‌الله العظمی مرعشی نجفی، ۱۴۰۴ق.
  • تحف العقول عن آل الرسول صلی الله علیهم؛ حسن بن علی بن حسین بن شعبه حرانی، تحقیق: علی‌اکبر غفاری، قم: دفتر انتشارات اسلامی، ۱۴۰۴ق.
  • تفسیر القمی‏؛ علی بن ابراهیم قمی، تحقیق: طیّب موسوی جزائری، قم: دار الکتاب‏، ‏۱۴۰۴ق‏.
  • تفسیر فرات الکوفی؛ فرات بن ابراهیم کوفی، تحقیق: محمد الکاظم، تهران: وزارة الثقافة و الإرشاد الإسلامی (مؤسسة الطبع و النشر)، ۱۴۱۰ق.
  • تنبیه الخواطر و نزهة النواظر المعروف بمجموعة ورام؛ مسعود بن عیسی ورام، بیروت: دار صعب، بی‌تا.
  • التوحید؛ محمد بن علی بن بابویه قمی (شیخ صدوق)، تحقیق: سید هاشم حسینی طهرانی، قم: دفتر انتشارات اسلامی، ۱۴۱۶ق.
  • تهذیب اللغة؛ محمد بن احمد ازهری، بیروت: دار إحیاء التراث العربی، ۱۴۲۱ق.
  • الحیاة؛ محمدرضا حکیمی و همکاران، ترجمه: احمد آرام، تهران: دفتر نشر فرهنگ اسلامی، ۱۳۸۰ش.
  • الخصال؛ محمد بن علی بن بابویه قمی (شیخ صدوق)، تحقیق: علی‌اکبر غفاری، قم: دفتر انتشارات اسلامی، ۱۴۱۶ق.
  • سفینة البحار و مدینة الحکم و الآثار مع تطبیق النصوص الواردة فیها علی بحار الأنوار؛ عباس بن محمدرضا قمی، تهران: انتشارات اسوه، ۱۳۹۲ش.
  • شرح خطبه غدیر؛ محمدرضا شریفی، اصفهان: انتشارات نورالحیات، ۱۴۴۶ق.
  • غرر الحکم و درر الکلم؛ عبدالواحد بن محمد آمدی، تحقیق: مهدی رجائی، قم: دار الکتاب الإسلامی، ۱۴۱۰ق.
  • قاموس قرآن؛ سید علی‌اکبر قرشی، تهران: دار الکتب الاسلامیه، ۱۴۱۲ق.
  • الکافی؛ محمد بن یعقوب کلینی، تحقیق: علی‌اکبر غفاری و محمد آخوندی، تهران: دار الکتب الإسلامیة، ۱۴۰۷ق.
  • کتاب من لایحضره الفقیه؛ محمد بن علی بن بابویه قمی (شیخ صدوق)، تحقیق: علی‌اکبر غفاری، قم: دفتر انتشارات اسلامی، ۱۴۰۴ق.
  • مجمع البحرین؛ فخرالدین بن محمدعلی طریحی، بیروت: دار و مکتبة الهلال، ۱۹۸۵م.
  • مستدرک الوسائل و مستنبط المسائل؛ حسین بن محمدتقی نوری، بیروت: مؤسسة آل البیت (علیهم السلام) لإحیاء التراث، ۱۴۰۸ق.
  • معجم اللغة العربیة المعاصرة؛ احمد مختار عمر، قاهره: عالم الکتب، ۱۳۸۷ق.