محمد بن اسحاق
| اطلاعات فردی | |
|---|---|
| نام کامل | ابو عبدالله محمد بن اسحاق بن یسار بن خیار مطلبی |
| سرشناسی | محدث، مورخ، نخستین سیرهنویس زندگانی پیامبر اسلام صلی الله علیه وآله |
| تولد | حدود ۸۰ یا ۸۵ ق، مدینه |
| وفات | حدود ۱۵۰ یا ۱۵۱ ق، بغداد |
| محل دفن | قبرستان خیزران، بغداد (نزدیک قبر ابوحنیفه) |
| خویشان سرشناس | پدر: اسحاق بن یسار، جد: یسار بن خیار (از موالی قیس بن مخرمه) |
| اطلاعات علمی | |
| استادان | عاصم بن عمر بن قتاده، یزید بن رومان، محمد بن ابراهیم، ابن شهاب الزهری |
| شاگردان | ابراهیم بن سعد، حفص بن غیاث، حماد بن زید، الثوری، سفیان بن عیینه و دیگران |
| مذهب | اهل سنت (با گرایش محبت به علی علیهالسلام) |
| اطلاعات فرهنگی | |
| زمینه فعالیت | حدیث، تاریخ، سیرهنویسی، نسبشناسی |
| علت شهرت | نخستین نویسنده سیره پیامبر اسلام صلی الله علیه وآله و محدث برجسته |
محمد بن اسحاق (حدود ۸۰–۱۵۱ ه) مورخ، محدث و نخستین سیرهنویس اهل مدینه بود که با تألیف کتاب سیره رسولالله صلی الله علیه وآله نقش مهمی در تدوین تاریخ زندگی پیامبر اسلام صلی الله علیه وآله ایفا کرد. او از شاگردان ابن شهاب الزهری بود و آثارش به ویژه در زمینه سیره و حدیث، مرجعیت علمی بسیاری از علما و نویسندگان بعدی قرار گرفت
روایت حدیث غدیر[۱]
بنا به نقل گروهی از حافظان و عالمان مانند ابن کثیر و ابن حجر مکّی و بَرزَنجی و سهارنپوری، محمد بن اسحاق بن یسار مدنی حدیث غدیر را روایت کرده است. ذهبی و یافعی و ابن سیّدالناس:[۲] از علم و دقت او بسیار تعریف کردهاند و اینکه حدیثش نزد بیشتر علماء معتبر است. یحیی بن سعید انصاری، سفیان ثوری، ابن جریج، شعبه، حمّاد بن سَلَمه، حمّاد بن زید، ابراهیم بن سعد، شریک بن عبداللَّه نخعی، سفیان بن عُیَینه و… از او روایت کردهاند.
شعبة بن حجّاج، شافعی و بخاری در تاریخش از ابن شهاب زُهری، سفیان بن عُیَینه:
ابن اسحاق امیرالمؤمنین حدیث بود و شناخت ابن اسحاق تاریخ جنگهای صدر اسلام (مغازی) و سیره بی نظیر بوده است. هیچکس را نیافتم که ابن اسحاق را در آنچه نقل کرده متّهم کند. حکایت کردهاند که یحیی بن مَعین و احمد بن حنبل و یحیی بن سعید قطّان، محمد بن اسحاق را توثیق و به حدیثش احتجاج میکردند.
همچنین احمد بن زُهَیر از یحیی بن مَعین از عاصم بن عمر بن قَتاده، و نیز ابن مدینی و ابن ابی ذئب از سفیان بن عُیَینه از زُهری، ابن عُیَینه از شعبه، یزید بن هارون و نیز یونس بن بکیر از شعبه، همگی در علم حدیث بسیار از او تعریف کردهاند.
ابن مدینی: حدیث رسول خدا صلی الله علیه وآله پیرامون شش تن میگردد و دانش این شش تن به دوازده نفر میانجامد که یکی از آنان ابن اسحاق است. ابوزُرعه عبدالرحمن بن عمرو نصری: محمد بن اسحاق همه بزرگان اهل علم را متقاعد کرده بود که از او دانش فرا گیرند و او را راستگو و اهل خیر یافتند، مانند: سفیان، شعبه، ابن عُیَینه، حمّاد بن زید، حمّاد بن سَلَمه، ابن مبارک و ابراهیم بن سعد، یزید بن ابی حبیب. بخاری: سزاوار است که ابن اسحاق را راوی هزار حدیث بدانیم که وی در نقل آنها یگانه است.
همچنین این افراد او را توثیق و تعریف کرده و در برابر تهمتها از او دفاع کردهاند: ابن ابی خَیثَمه از ابن مُنذر از ابن عُیَینه، ابن مدینی از سفیان بن عُیَینه، ابوحاتم، ابن ابی خَیثَمه از هارون بن معروف از ابومعاویه، خطیب از ابن نفیل از عبداللَّه بن فائد، ابن نُمَیر، ابن مدینی از سفیان، ابوسعید جعفی از ابن ادریس (شافعی)، ابراهیم حربی، یحیی بن آدم از ابوشِهاب و ابن عُلَیَّه از شعبة بن حجّاج، یعقوب بن شَیبه از ابن مدینی، عِجلی، مفضّل بن غسّان و یعقوب بن شَیبه و ابن ابی خَیثَمه از یحیی بن مَعین، اثرم از احمد بن حنبل
حدیث منزلت[۳]
قال ابن اسحاق و ضرب عبد اللّٰه بن أبی علی حدة عسکره اسفل منه نحو ذباب و کان فیما یزعمون لیس باقل العسکرین فلمّا سار رسول اللّٰه صلّی اللّٰه علیه وآله تخلف عنه عبد اللّٰه بن أبی فیمن تخلّف من المنافقین و اهل الریب و خلّف رسول اللّٰه صلّی اللّٰه علیه وآله علی بن أبی طالب علیه السلام علی اهله و امره بالاقامة فیهم فارجف به المنافقون و قالوا ما خلّفه الاّ استثقالا له و تخفّفا منه فلمّا قال ذلک المنافقون اخذ علیّ بن أبی طالب علیه السلام سلاحه ثم خرج حتی اتی رسول اللّٰه صلّی اللّٰه علیه وآله و هو نازل بالجرف فقال یا نبیّ اللّٰه زعم المنافقون انّک انّما خلفتنی انّک استثقلتنی و تخففت منی فقال کذبوا و لکنی خلفتک لما ترکت ورائی فارجع فاخلفنی فی اهلی و اهلک أ فلا ترضی یا علیّ ان تکون منّی بمنزلة هارون من موسی الاّ انّه لا نبیّ بعدی فرجع علی علیه السلام الی المدینة و مضی رسول اللّٰه صلی اللّٰه علیه وآله علی سفره.
ابن اسحاق گفت: عبدالله بن ابی، ارتش خود را پایینتر از دیگران، نزدیک به سطح زمین و به اندازهای کم، به گونهای که گویی به اندازه مگس بود، قرار داد؛ و این در حالی بود که آنها ادعا میکردند که این کمترین نیرو در میان ارتشها نیست. وقتی رسول خدا صلیاللهعلیهوآله حرکت کرد، عبدالله بن ابی از همراهانش که از منافقان و اهل تردید بودند، عقب ماند. رسول خدا صلیاللهعلیهوآله علی بن ابیطالب علیه السلام را بر خانوادهاش گذاشت و به او دستور داد که در میان آنها بماند. منافقان از این کار به لرزه افتادند و گفتند: «او را تنها به این دلیل گذاشت که او را سنگین میداند و میخواهد از دستش خلاص شود.» وقتی منافقان چنین گفتند، علی بن ابیطالب علیه السلام سلاح خود را برداشت و تا رسیدن به رسول خدا صلیاللهعلیهوآله که در محل جرف توقف کرده بود، رفت. علی علیه السلام گفت: «ای پیامبر خدا، منافقان میگویند که تو مرا تنها گذاشتی چون از من سنگیندل بودی و میخواستی سبک شوی.» پیامبر صلی الله علیه وآله فرمود: «آنها دروغ میگویند، بلکه من تو را گذاشتم چون تو پشت سر من ماندی. برگرد و جانشین من در خانواده و خویشان من باش. آیا راضی نیستی ای علی که در نزد من همان جایگاهی را داشته باشی که هارون نزد موسی داشت، جز اینکه پس از من پیامبری نخواهد آمد؟» علی علیه السلام به مدینه بازگشت و رسول خدا صلیاللهعلیهوآله سفر خود را ادامه داد.
حدیث اخوت[۴]
قال مُحَمَّد بن اسحاق: و آخی رسول اللّه صلی الله علیه وآله بین أصحابه من المهاجرین و الانصار، فقال: فیما بلغنا و نعوذ باللّه أن نقول علیه ما لم یقل: «تآخوا فی اللّه أخوین أخوین» ثم أخذ بید علی بن أبی طالب، فقال: «هذا أخی». فکان رسول اللّه صلی الله علیه و آله و سلم سید المرسلین، و امام المتّقین، و رسول رب العالمین الذی لیس له خطیر و لا نظیر من العباد، و علی بن أبی طالب رضی الله عنه أخوین.
محمد بن اسحاق گفت: رسول خدا میان مهاجران و انصار اخوت برقرار کرد و فرمود، آنچه از او به ما رسیده و به خدا پناه میبریم که چیزی بر او نسبت ندهیم که نگفته است: «برای خدا در میان همدیگر پیمان برادری ببندید، برادران برادر باشید.» سپس دست علی بن ابیطالب علیه السلام را گرفت و گفت: «این برادر من است.» پس رسول خدا صلیاللهعلیهوآله، سرور پیامبران، امام پرهیزگاران و پیامبر پروردگار جهانیان که هیچ همتایی در میان بندگان ندارد، علی بن ابیطالب علیه السلام را برادر خود خواند.
حدیث ثقلین[۵]
علامه ابن منظور انصاری افریقی در «لسان العرب» در لغت (عترت) گفته: [و قال الازهری رحمه اللّٰه: و فی حدیث زید بن ثابت، قال: قال رسول اللّٰه صلّی اللّٰه علیه وآله: إنّی تارک فیکم الثّقلین خلفی کتاب اللّٰه و عترتی فإنّهما لن یتفرقا حتّی یردا علیّ الحوض. و قال: قال محمّد ابن اسحاق: هذا حدیث صحیح و رفعه نحو زید بن أرقم و أبو سعید الخدری، و فی بعضها: إنّی تارک فیکم الثّقلین کتاب اللّٰه و عترتی أهل بیتی، فجعل العترة أهل البیت.
علامه ابن منظور انصاری آفریقایی در «لسان العرب» درباره لغت «عترت» گفته است: «و الازهری رحمهالله گفته است: در حدیث زید بن ثابت آمده است که پیامبر خدا صلیاللهعلیهوآله فرمود: من دو چیز گرانبها را در میان شما باقی میگذارم، کتاب خدا و عترتم، و آنها هرگز از هم جدا نمیشوند تا به کنار حوض من بازگردند.» محمد ابن اسحاق گفته است: این حدیث صحیح است و به صورت مرفوع به زید بن أرقم و ابو سعید خدری نقل شده است. در برخی نقلها آمده است: «من دو چیز گرانبها را در میان شما باقی میگذارم، کتاب خدا و عترتم، یعنی اهل بیتم.»
شعر لافتی الا علی علیه السلام[۶]
عن محمد بن إسحاق بن یسار، قال: هاجت ریحٌ فی ذلک الیوم، فسُمِعَ منادٍ یقول:
لا سیف الا ذوالفقار و لافتی الا علی علیه السلام
فإذا ندبتم هالکا فأبکوا الوفی أخا الوفی
محمد بن اسحاق بن یسار گفت: آن روز(جنگ احد) باد شدیدی وزید و صدای ندایی شنیده شد که میگفت:
«جز ذوالفقار (شمشیر علی علیه السلام) هیچ شمشیری نیست و جز علی(علیه السلام) هیچ جوانمردی نیست.
اگر کشته شدید، بر برادرتان(حضرت حمزه علیه السلام) که وفادار بود، گریه کنید.»
اولین مسلمان[۷]
قال: أوّل الرجال إسلاماً علیُّ بن أبی طالب علیه السلام، ثمّ الرهط الثلاث: أبو ذرّ، و بریدة، و ابن عمّ لأبی ذرّ. أخرجه محمد بن إسحاق المدنی فی الجزء الأوّل من المغازی
محمد بن إسحاق، قال: کان أوّل ذَکَر آمن برسول اللَّه صلی الله علیه وآله و صلّی معه و صدّقه بما جاءه من عند اللَّه علیُّ بن أبی طالب علیه السلام، و هو یومئذٍ ابن عشر سنین، و کان ممّا أنعم اللَّه به علی علیِّ بن أبی طالب علیه السلام أنَّه کان فی حجر رسول اللَّه صلی الله علیه وآله قبل الإسلام. و قال: و ذکر بعض أهل العلم أنَّ رسول اللَّه صلی الله علیه وآله کان إذا حضرت الصلاة خرج إلی شعاب مکّة، و خرج معه علیُّ بن أبی طالب علیه السلام...
او گفت: اولین مردی که اسلام آورد، علی بن ابیطالب بود، سپس سه نفر دیگر: ابوذر، بریده و پسر عموی ابوذر. این روایت را محمد بن اسحاق مدنی در جلد اول «المغازی» نقل کرده است.
محمد بن اسحاق گفت: اولین مردی که به پیامبر خدا صلی الله علیه وآله ایمان آورد و با او نماز خواند و به آنچه از سوی خدا آمده بود تصدیق کرد، علی بن ابیطالب علیه السلام بود که آن زمان ده ساله بود. از نعمتهای خدا بر علی علیه السلام این بود که او پیش از اسلام در حجر رسول خدا صلی الله علیه وآله بود. برخی از علمای دین گفتهاند که پیامبر خدا وقتی نماز میخواند، به سمت شعاب مکه میرفت و علی بن ابیطالب علیه السلام نیز همراه او بود...
جایگاه راوی[۸]
محمد بن اسحاق بن یسار، از دانشمندان برجسته قرن دوم هجری، در سال ۸۰ هجری به دنیا آمد و در سال ۱۵۱ هجری درگذشت. او که به کنیههای ابو عبدالله و ابو بکر شناخته میشد، از قبیله مطلّبی و خاندان قریش و مخرّمی بود و لقبهایی چون «المدنی»، «صاحب السیره» و «صاحب المغازی» داشت.
محمد بن اسحاق مردی خوشچهره و شاعر بود، هرچند چشمانش کمی نابینا بود و معمولاً با حنا سیاه رنگ میکرد. او حافظی قوی و زیرک بود و به گفته شاگردانش، امیر محدثان زمان خود بهشمار میرفت. گرایشهای خاصی به علی بن ابیطالب و فرزندانش داشت که باعث شد برخی او را شیعه بدانند، اما علمای اهل سنت او را از پیروان سنت معرفی کردهاند، اگرچه محبت زیادی نسبت به علی داشت.
در میان برخی، او به عنوان فردی معتقد به جبر و قدری شناخته شده است و حتی به خاطر همین عقیده گاهی مورد انتقاد و تنبیه قرار گرفته است. با این حال، بسیاری از بزرگان اهل سنت همچون الزهری، شعبه، شافعی و علی بن المدینی از او تمجید کردهاند و او را یکی از منابع معتبر حدیث و سیره پیامبر دانستهاند.
ابن اسحاق اولین کسی بود که علوم حدیث و تاریخ را در مدینه به صورت مکتوب تدوین کرد و در شناخت نسبها و تاریخ مردم حجاز بینظیر بود. او از پدرش و جمعی از تابعین بزرگ روایت کرده و سپس برای تحصیل علم به مصر و اسکندریه رفت و پس از بازگشت به مدینه، شهرتش در روایت حدیث و سیره گسترش یافت.
او از جمله نخستین نویسندگان سیره نبوی در دوره عباسی بود و توانست با درک عمیق و سازماندهی مجدد مطالب، سیره را به شکل نوینی ارائه دهد. سه نسخه از سیره او وجود داشت که نسخه مدنی، کوفی و بغدادی نامیده شدهاند. این نسخهها تفاوتهایی دارند که نشاندهنده تأکیدهای مختلف سیاسی و مذهبی در دورههای مختلف است.
کتاب سیره ابن اسحاق به عنوان یکی از منابع اصلی تاریخ و زندگی پیامبر اسلام شناخته میشود و بسیاری از نویسندگان بعدی از جمله عبد الملک بن هشام از آن بهره بردهاند.
در مورد اعتبار او، نظرها متفاوت است. برخی او را راوی قابل اعتماد میدانند و برخی به دلیل اختلافات علمی و سیاسی او را ضعیف یا حتی کذاب معرفی کردهاند. این اختلافات بیشتر به نزاع او با علمای مدینه به ویژه مالک بن انس برمیگردد.
ابن اسحاق از امامان باقر و صادق علیهالسلام روایت کرده و همچنین از جمعی از بزرگان تابعین و صحابه حدیث نقل کرده است. از او نیز راویان متعددی حدیث نقل کردهاند و روایات او در کتب معتبر حدیثی اهل سنت و شیعه وارد شده است.
او در سال ۱۵۱ هجری در بغداد درگذشت و در قبرستان خیزران دفن شد. قبر او نزدیک قبر ابوحنیفه قرار دارد و نوشتهای بر آن حک شده که او را صاحب مغازی رسول خدا معرفی میکند.
محمد بن اسحاق به عنوان یکی از پیشگامان تدوین سیره نبوی و حدیث، نقش مهمی در حفظ و انتقال علوم اسلامی داشته و آثار او تا امروز مورد استفاده و استناد قرار میگیرد.
پانویس
- ↑ چکیده عبقات الانوار (حدیث غدیر): صفحه ۲۰۰، ۲۰۱.
- ↑ مرآة الجنان: حوادث سال ۱۵۱. دول الاسلام: حوادث سال ۱۵۱. عیون الاثر: مقدمه.
- ↑ عبقات الأنوار فی إمامة الأئمة الأطهار، جلد ۱۱، صفحه ۱۱
- ↑ فضائل أمیر المؤمنین علی بن أبی طالب فی القران الکریم، جلد ۱۰، صفحه ۶۶
- ↑ عبقات الأنوار فی إمامة الأئمة الأطهار، جلد ۱۸، صفحه ۳۸
- ↑ الغدیر فی الکتاب و السنة و الأدب ؛ جلد2 ؛ صفحه103
- ↑ الغدیر فی الکتاب و السنة و الأدب ؛ جلد3 ؛ صفحه326
- ↑ الرواة المشترکون بین الشیعة و السنة. جلد 2، صفحه 319