نماز جماعت عید غدیر

از ویکی غدیر

نماز جماعت مستحبى در عيد غدير[۱]

در اينجا نماز جماعت غدیر را از «المقنعة» تا «اللمعة الدمشقية» بررسى مى ‏كنيم:

يكى از مطالبى كه مى ‏توان به عنوان مؤيد مبنى بر جواز جماعت در نماز روز عيد غدير بدان استناد نمود، عبارات و فتاواى علماى بزرگ از قدما و متأخران است.

شكى نيست كه اگر حجت بر آن فقهاى اعلام تمام نمى‏شد، صراحتاً فتوى به جواز يا استحباب اقامه اين نماز به جماعت نمى‏ دادند.

ما در اين مجال آراى برخى از فقهاى قرون پنجم تا هشتم را در اين خصوص منعكس مى ‏نماييم.

كاوشى در سير تاريخى جواز اقامه نماز جماعت غدير از قرن پنجم تا قرن پانزدهم از مباحث بسيار مهم در بحث نماز جماعت مواردى است كه جماعت در آن مشروع است و انجام آن از طرق مختلف به ما رسيده، و يا خود حضرت رسول اكرم‏ صلى الله عليه و آله آن را به جماعت به جا آورده ‏اند.

يكى از نمازهايى كه مى ‏توان آن را به جماعت خواند نماز روز عید غدیر و يا همان «صلاة الغدير» مى‏ باشد، و عمده دليل آن اين است كه حضرت رسول‏ صلی الله علیه و آله در روز عيد غدير نمازى را قبل از ظهر و قبل از خطبه غدیر به جماعت خوانده‏ اند. حتى فارغ از بررسى ادله جواز به جماعت خواندن اين نماز، سير تاريخى اقامه و حكم به جواز يا استحباب اقامه به جماعت خواندن نماز عيد غدير خود جالب توجه است:

۱. اقوال علما و بزرگان

در اينجا پس از بررسى آراى فقهاى متقدم در قرن پنجم، جهت رعايت اختصار آراى فقهاى قرون بعدى را تنها از اجلاى علماى آن عصر اختيار مى ‏كنيم، و به ذكر تعدادى از مشهورين هر قرن اكتفا خواهيم نمود. از رهگذر اين كاوش مختصر مى ‏توان به خوبى دريافت كه مسئله جواز يا استحباب اقامه نماز جماعت غدير از شهرت فقهى خوبى برخوردار است:

المقنعة

شيخ مفيد (ت ۳۳۶ -  م ۴۱۲ ق) در كتاب «المقنعة» صفحه۲۰۳ مى ‏فرمايد: نزل رسول‏ الله ‏صلى الله عليه و آله فيه مراجعة من حجة الوداع بغدير خم. امر ان ينصب له فى الموضع كالمنبر من الرحال و ينادى بالصلاة الجامعة. فاجتمع سائر من كان معه من الحاج و منتبعهم لدخول المدينه من اهل الامصار، و اجتمع جمهور امته. فصلى ركعتين، ثم رقى المنبر و...:

پيامبر صلى الله عليه و آله در آن روز در حجةالوداع از مركب خود فرود آمدند و امر نمودند كه در مكانى از رحال شتر براى ايشان منبرى را نصب نمايند، و ندا براى اقامه نماز جماعت دادند.

سپس همراهان پيامبر صلى الله عليه و آله و حجاج اجتماع نمودند و تمام امت پيامبر صلى الله عليه و آله در يک جا جمع شدند. پس ايشان دو ركعت نماز خواندند و سپس به منبر رفتند.

شيخ مفيد پس از توضيح مختصرى پيرامون روز غدير مى ‏فرمايد: فجرت السنة فى هذا اليوم بعينه بصلاة ركعتين، اقتداءاً برسول‏ اللَّه‏ صلى الله عليه و آله و فعله و احتذاءاً لسنته فى امته... :

پس سنت در اين روز با اقامه دو ركعت نماز به جماعت و اقتداء به رسول ‏الله ‏صلى الله عليه و آله جارى شد، و فعل پيامبر صلى الله عليه و آله نيز مانند گفتار او سنت است.

پس از اين نيز شيخ مفيد توضيحاتى پيرامون فضائل نماز و روزه و غسل و ديگر اعمال اين روز بيان مى ‏نمايد.

درباره اين مطلب دو نكته قابل توجه است:

اولاً: با توجه به اينكه كتاب «المقنعة» كتاب فتوايى و در حقيقت رساله عمليه شيخ مفيد به شمار مى‏ آيد، اين جملات در حقيقت فتواى شیخ مفید به شمار مى ‏رود.

ثانياً: متن روايت را در فتواى خود ذكر نموده ‏اند، و اگر كسى بگويد كه روايت به صورت مرسله ذكر شده، در پاسخ دو جواب خواهيم گفت:

اول: بنا بر گفته قريب به اتفاق فقها، روايات مرسله شيخ مفيد اگر معارض خاص نداشته باشد مورد اعتماد است. چنانكه در اين مورد هم روايتى بر خلاف اقامه كردن نماز روز عید غدیر به جماعت نداريم.

و اگر بعضى از فقها بر عدم جواز فتوى داده‏ اند به خاطر روايت عام است نه روايت خاص.

دوم: كتاب «المقنعة» كتاب فتوايى شيخ مفيد است و هيچ انتظارى مبنى بر ذكر سند از ايشان وجود ندارد. بلكه بايد سند را در كتاب ديگر غير از فقهى مانند حديثى و يا رجالى ذكر مى نمودند.

در نهايت ذكر نكردن سند در كتاب فتوايى ضعف به شمار نمى ‏آيد.

الكافى فى الفقه

عالم جليل جناب ابوالصلاح تقى حلبى(م ۴۴۷ ق) در كتاب «الكافى فى الفقه» صفحه ۱۶۰ مى‏ فرمايد: و من اوكد سنته الاقتداء برسول‏ الله ‏صلى الله عليه و آله فى يوم الغدير -  و هو الثامن ‏عشر من ذى ‏الحجة الحرام -  بالخروج الى ظاهر المصر، و عقد الصلاة قبل ان تزول الشمس بنصف ساعة، بمن نتكامل له صفات امام الجماعة بركعتين... ، و يقتدى به المؤتمّون. و اذا سلّم، دعا هذا اليوم و من صلى خلفه. و ليصعد المنبر قبل الصلاة فيخطب خطبة مقصورة ى على حمد اللَّه تعالى و الثناء عليه، و الصلاة على محمد و آله و التنبيه على عظم حرمة يومه و... . و لا يبرح احد من المؤتمّين و الامام يخطب. فاذا انقضمت الخطبة، تصافحوا و تعانقوا و تفرّقوا:

از مؤكدترين مستحبات، اقتدا به سنت رسول‏ خدا صلى الله عليه و آله در روز غدير -  هجدهم ذى‏ حجه -  با خروج از شهر و خواندن نماز در نيم ساعت قبل از زوال خورشید و اقتدا كردن دو ركعت نماز است به كسى كه داراى صفات امام جماعت مى ‏باشد... ، و مأمومين به آن امام جماعت اقتدا مى ‏كنند. وقتى امام سلام نماز را داد، دعاى اين روز را همراه مأمومين مى‏ خواند. و بايد قبل از نماز بالاى منبر رود و خطبه ‏اى مشتمل بر حمد خدا و ثناء بر او و صلوات بر محمد و آل ‏محمد صلى الله عليه و آله و يادآورى عظمت و حرمت اين روز بخواند... ، و در حال خطبه امام كسى نماز را ترك نكند، و هنگامى كه خطبه تمام شد با يكديگر مصافحه و معانقه كنند.

جامع الخلاف و الوفاق

عالم بزرگ على بن محمد قمى (م ۴۵۰ ق) در كتاب «جامع الخلاف و الوفاق» صفحه۱۱۹ مى ‏گويد:

يستحبّ ان يصلّى جماعة، و ان يجهر فيها بالقراءه، و ان يخطب قبل الصلاة خطبة مقصورة؛ على حمد اللَّه و الثناء عليه و الصلاة على محمد و آله ‏عليهم السلام و ذكر فضل هذا اليوم و ما امر الله به من النص بالامامة على اميرالمؤمنين ‏عليه السلام ... :

مستحب است نماز غدير را به جماعت بخواند، و آن را نيز با صداى بلند بخواند، و قبل از نماز خطبه‏ اى مشتمل بر حمد و ثناى الهى و صلوات بر محمد و آلش ‏عليهم السلام و امر الهى از نص بر ولایت اميرالمؤمنين ‏عليه السلام بخواند.

غنية النزوع الى علمى الاصول و الفروع

سيد ابوالمكارم ابن‏زهره حلبى(م ۵۸۵ ق) در كتاب «غنيه النزوع الى علمى الاصول و الفروغ» صفحه ۱۰۸ مى‏ فرمايد:

يستحبّ ان يصلّى جماعة و ان يجهر فيها بالقراءة، و ان يخطب قبل الصلاة خطبة مقصورة؛ على حمد الله و الثناء عليه و الصلاة على محمد و آله‏ عليهم السلام و ذكر فضل هذا اليوم و ما امر الله به من النص بالأمامة على اميرالمؤمنين ‏عليه السلام:

مستحب است نماز غدير را به جماعت بخواند، و آن را نيز با صداى بلند بخواند، و قبل از نماز خطبه ‏اى مشتمل بر حمد و ثناى الهى و صلوات بر محمد و آل ‏محمد عليهم السلام و امر الهى از نص بر ولايت اميرالمؤمنين ‏عليه السلام بخواند.

قواعد الاحكام فى معرفة الحلال و الحرام

علامه حسن بن يوسف بن مطهر حلى (م ۷۲۶ ق) در كتاب «قواعد الاحكام فى معرفة الحلال و الحرام» جلد ۱ صفحه ۲۹۷ مى ‏فرمايد:

و صلاة الغدير ركعتان قبل الزوال بنصف ساعة جماعة فى الصحراء، بعد ان يخطب الامام بهم و يعرفهم فضل اليوم. فاذا انقضت الخطبة، تصافحوا و تهانّوا:

نماز غدير دو ركعت است، قبل از ظهر به نيم ساعت و به جماعت در صحراء، بعد از آنكه امام خطبه بخواند و فضيلت روز غدير را بيان كند. و هنگامى كه خطبه تمام شد، با هم مصافحه كنند و به يكديگر تبریک گويند.

تذكرة الفقهاء فى فقه الاستدلالى كبير

همچنين علامه حسن بن يوسف بن مطهر حلى (م ۷۲۶ ق) در كتاب «تذكرة الفقهاء فى فقه الاستدلالى كبير» جلد ۳ صفحه ۲۸۵ مى‏ نويسد: قد روى ابوالصلاح هنا استحباب الجماعة و الخطبة و التصافح و التهانى لبركة هذا اليوم و شرفه بتكميل الدين بنصب اميرالمؤمنين ‏عليه السلام:

در اينجا ابوالصلاح روايت كرده است استحباب جماعت در نماز را و خطبه و مصافحه و تهنیت گفتن به خاطر برکت اين روز و شرف آن به سبب كامل شدن دين به سبب انتصاب امیرالمؤمنین ‏علیه السلام به جانشينى پيامبر صلى الله عليه و آله.

مختلف الشيعة فى احكام الشريعة

و نيز علامه حسن بن يوسف بن مطهر حلى (م ۷۲۶ ق) در كتاب «مختلف الشيعة فى احكام الشريعة» جلد ۲ صفحه ۳۵۲ مى ‏فرمايد:

قال ابوالصلاح فى صفة صلاة الغدير: و من وكيد السنة الاقتداء برسول ‏اللَّه ‏صلى الله عليه و آله فى يوم الغدير -  و هو ثامن‏ عشر من ذى ‏الحجة -  الى ظاهر المصر.

و عقد الصلاة قبل ان تزول الشمس بنصف ساعة، لمن يتكامل له صفات امام الجماعة بركعتين. و يقتدى به المؤتمّون، و اذا سلّم اليوم و من صلّى خلفه، و ليصعد المنبر قبل الصلاة فيخطب خطبة.

علامه حلى اگر چه در اين قسمت از كتاب خود فقط عيناً عبارات ابوالصلاح را نقل نموده، ولى چون بعد از آن هيچ مطلبى بر ردّ آن ننوشته معلوم مى‏شود كه او خود بر اين نظر قائل بوده است.

رساله فخريه

علامه محمد بن حسن بن يوسف بن مطهر حلى (م ۷۷۱ ق) با عنوان فخرالمحققين در كتاب «رساله فخريه» صفحه ۵۳ مى‏ نويسد: و منها صلاة الغدير، و هى ركعتان قبل الزوال بنصف ساعة.

يقرؤ فى الاولى منها الحمد مرة و كلاً من القدر و التوحيد و آية الكرسى الى قوله «هم فيها خالدون» عشراً، جماعة فى الصحراء، بعد ان يخطب الامام بهم و يعرّفهم فضل اليوم. فاذا انقضت الخطبة، تصافحوا و تهانئوا:

و از آن نمازها نماز غدير است، كه قبل از زوال خوانده مى ‏شود و در هر ركعت آن سوره حمد يک بار و قدر و توحيد و آيةالكرسى تا «هم فيها خالدون» ۱۰ بار خوانده شود.

خواندن آن در صحرا بعد از خطبه امام جماعت است، و در خطبه آن امام جماعت فضيلت روز غدير را بيان نمايد. پس هنگامى كه خطبه امام به پايان رسيد، مصافحه نمايند و به يكديگر تبريک گويند.

اللمعة الدمشقية و شرح آن

شهيد اول (م ۷۶۸ ق) در كتاب «اللمعة الدمشقية» صفحه ۳۱۷ مى‏ فرمايد: و لعلّ مأخذ شريعتها -  اى الجماعة فى صلاة العيد -  انه عيد: به درستى كه جواز شرعى بودن آن -  يعنى جماعت در نماز عيد (غدير)-  عيد بودن روز غدير است.

و شارح آن شهيد ثانى (م ۹۶۶ ق) در «شرح اللمعة» مى‏ فرمايد: هذا استدلال لطيف مؤلف من الشكل الاول المنطقى. توضيحه: الغدير عيد و العيد تجوز الجماعة فى صلاته. فالغدير تجوز الجماعة فى صلاته. اما اثبات الصغرى و هو كون الغدير عيداً فلقول الامام الصادق‏ عليه السلام فى فضل يوم الغدير و هو عيد اللَّه الاكبر. و اما كلية الكبرى و هى مشروعيه الجماعة فى كل صلاة عيد فلقوله ايضاً: محمد بن الحسن بأسناده، عن الحسين بن سعيد بن ابى ‏عمير، عن ابن‏اذينة، عن زرارة، عن ابى‏ جعفر عليه السلام، قال: من لم يصلّ فى الامام فى جماعة يوم العيد فلا صلاة له و لا قضاء عليه، بناءاً على اطلاق كلمة العيد و عمومها:

اين استدلال لطيف تشكيل شده است از شكل اول منطقى است؛ و توضيح آن اين است:

غدیر عید است، و عيد بودن جواز جماعت در نماز عيد را دارد. پس جايز است جماعت در نماز روز عيد غدير. اما اثبات صغرى در اينكه روز غدير عيد است قول امام صادق‏ علیه السلام است كه در فضليت روز غدير فرمود: روز غدير عيد الله الاكبر است.

اما كليت كبرى -  كه مشروعيت جماعت در كل نماز عيد است -  اين روايت از امام صادق ‏عليه السلام است كه فرمود:

كسى كه نماز در روز عيد به جماعت همراه امام نخواند، نه نماز بر او هست و نه قضاى آن. بنا بر روايت عموميت كليه عيد و اطلاق آن.

در اين روايت چون يوم العيد به طور مطلق آمده، شامل عيد فطر و قربان و حتى غدير هم مى‏ شود. اشكالى كه به اين استدلال مى ‏توان گرفت آن است كه عيد در روايت به عيد فطر و قربان انصراف دارد.

اما در جواب مى‏ گوييم: اولاً «العيد» اسم مفرد مُحلّى به الف و لام است و به معنى كلى العيد مى‏ باشد. ثانياً لفظ عيد اطلاق دارد و به قربان و فطر مقيد نشده است.

همچنين شهيد ثانى در كتاب ديگرش «روض الجنان فى شرح ارشاد الاذهان» همين فتوى را داده است.

مقدس اردبيلى

اين عالم عظيم ‏الشأن (م ۹۹۳ ق) در كتاب «مجمع الفائدة البرهان فى شرح ارشاد الاذهان» جلد ۳ صفحه ۳۱ مى ‏فرمايد: و المشهور بين الاصحاب جواز فعلها جماعة، و ليس ببعيد لعدم المنع منع الجماعة فى نافلة مطلقاً، بحيث يشتملها ظاهراً و لا اجماع فيه. مع الترغيب فى الجماعة خصوصاً فى هذه الصلاة فى هذا اليوم. و لانه يحصل النفع اكثر لحصول ثوابها لمن يعرف هذا الآيات بالاقتداء، و بها يظهر شعار اليمان.

حاج آقا رضا همدانى

ايشان (م ۱۳۲۳ ق) در كتاب «مصباح الفقيه» جلد ۲ صفحه ۶۲۵ مى‏ فرمايد: و اما صلاة الغدير فمن جملة من الاصحاب القول باستحباب الجماعة فيها، بل عن بعض نسبة الى المشهور.

همچنين بزرگان ديگر همين فتوى را داده ‏اند؛ از جمله: شمس ‏الدين محمد بن شجاع حلى مشهور به «ابن ‏قطان» (م قرن ۸ ق) در «معالم الدين فى فقه آل‏ ياسين ‏عليهم السلام» كه قائل به جواز جماعت نماز روز عيد غدير شده ‏اند. و يا نابغه شيعه علامه نور الدين على كركى مشهور به «محقق ثانى» در كتاب «رسائل كركى» و «جامع المقاصد» ، و نيز علامه بزرگوارى چون سيد محمد عاملى در «مدارک الاحكام فى شرح شرايع الاسلام» .

پس از ايشان شيخ جامع علوم بهاءالدين جبل ‏عاملى مشهور به «شيخ بهائى» در كتاب «جامع عباسى» استدلال نموده و اقامه اين نماز را جايز مى ‏داند. همچنين فقهاى جليلى چون علامه محمد بن حسن اصفهانى مشهور به «فاضل هندى» در كتاب «كشف اللثام» با استدلالات خيلى قوى مطلب را ثابت نموده است.

در قرن سيزدهم نيز علامه ملا محمدباقر وحيد بهبهانى در «مصابيح الظلام» ، و همچنين عالم جليل حسين بن محمد آل‏ عصفور در«سداد العباد و ارشاد العباد» ، و علامه جواد بن محمد حسنى حسينى عاملى در «مفتاح الكرامة فى شرح قوائد العلامة» همين فتوى را داده ‏اند و بر آن استدلال و آن را اثبات نموده ‏اند.

در قرن چهاردهم بسيارى از بزرگان و نوابع قائل به جواز جماعت در نماز عيد غدير شده ‏اند. از جمله: ميرزا حسين نورى در «خاتمه مستدرك» ، سيد عبدالهادى شيرازى در حاشيه بر «العروة الوثقى» ، شيخ محمدحسين آل كاشف ‏الغطاء در حاشيه بر «العروة الوثقى» ، شيخ ملا فتح ‏اللَّه شيخ‏ الشريعه اصفهانى در رساله«صلاة الجماعة» ، آقا ضياءالدين عراقى در «شرح تبصرة المتعلمين» و حاشيه بر «العروة الوثقى» و... ، كه بعضى قائل به رجاء و بعضى قائل به جواز و بعضى با ادله محكم قائل به استحباب شده ‏اند.

در قرن پانزدهم و قرن حاضر نيز بسيارى از اعاظم شيعه قائل به جواز و استحباب نماز جماعت روز غدير شده ‏اند. همچون محمدتقى بهجت در رساله عمليه، سيد محمد حسينى شيرازى در كتاب «الفقه» ، و سيد صادق حسينى شيرازى در حاشيه بر «العروة الوثقى» ، استفتاء از محمدحسن احمدى فقيه يزدى در «رساله عمليه» ، شيخ لطف ‏اللَّه صافى گلپايگانى در استفاء از ايشان، شيخ على صافى گلپايگانى در استفتآتشان، شيخ محمد شبيرى خاقانى در استفتاء، سيد محمدرضا موسوى گلپايگانى (م ۱۴۱۴ ق) در حاشيه بر كتاب «العروة الوثقى» ، حاج سيد صادق حسينى روحانى در كتاب «فقه الصادق» كه شرح بر كتاب «تبصرة المتعلمين» علامه حلى است، و... .

در آخر بد نيست به اين نكته اشاره شود:

يكى از مسائل بسيار مهم ميان ما و اهل‏ تسنن كه از بحث‏هاى محورى نيز شمرده مى ‏شود، برخى از فروغ نماز جماعت است. مسئله اين است كه جماعت در چه نمازهايى جائز است و در چه نمازهايى جايز نيست.

اهل ‏تسنن فى الجمله برگزارى برخى از نوافل را به جماعت جايز مى ‏دانند. آنان با اينكه معتقدند نماز تراويح از بدعت‏هاى عمر است، اما آن را به جماعت به جا مى ‏آورند و حتى در آن ختم قرآن مى‏ كنند، و اين بدعت بينشان هنوز هم ادامه دارد.

در زمان حكومت حضرت امير عليه السلام، مردم مى‏ خواستند حضرت اين بدعت عمر را ادامه دهد، اما حضرت مخالفت كردند، و حتى پس از اصرار آنان بر معرفى امام جماعت از اين كار خوددارى كردند و آيه‏اى را خواندند تا بفهمانند آنان به سخن حق گوش فرا نمى‏دهند و كار باطل خود را انجام مى‏دهند.

اين تتمه را براى اين متذكر شديم كه معلوم شود آنچه در مورد نماز عید غدیر به جماعت گفته شد يك استثنا در فقه شيعه است.

فرع ديگرى كه جاى بحث طولانى دارد اين است كه كدام از فرائض را مى ‏توان به جماعت خواند و كدام را نمى‏ توان؟ به عنوان مثال: جماعت در نمازهاى روزانه مشروع است و نماز آيات هم همين حكم را دارد. اما نماز طواف چگونه است؟ تكثر فقها فتوى داده ‏اند كه چون نماز طواف واجب است، اقامه آن به جماعت اشكالى ندارد. اما آيا مى‏ توانيم اين را اثبات كنيم؟

۲. بحث علمى و استدلالى

بحث در مورد اقامه نماز عيد غدير به جماعت را مى ‏توان اين گونه مطرح كرد:

اگر از نظر سيره حساب كنيم، آنچه از پيامبر اكرم ‏صلى الله عليه وآله رسيده اقامه جماعت نمازهاى روزانه و جمعه و عيدين و آيات و نماز ميت است. اگر حضرت نماز طواف را هم به جماعت خوانده باشند به ما نرسيده است. بعضى فقها مانند مرحوم بروجردى اشكال جدى كرده‏ اند و فرموده ‏اند: چون دليل نداريم نمى ‏توانيم نماز طواف را به جماعت برگزار كنيم. وقتى دليل نداريم، هر چند نماز طواف واجب است ولى جواز اقامه آن به جماعت اول كلام است.

لزوم مراجعه به قرآن و سنت براى چگونگى انجام دادن عبادتى در اين آيه حكيمه آمده است: «فان خفتم فرجالاً او ركباناً فاذا امنتم فاذكروا اللَّه كما علمكم ما لم تكونوا تعلمون» ؛ خدا را ياد كنيد همان طورى كه به شما ياد داده است. چگونه بايد ياد ايزد متعال را كرد؟ مى ‏فرمايد: همانگونه كه شما را آموختند. چه كسى آموخت؟ تعليم يا در متن قرآن است يا در سنت نبوى.

و لو براى اينكه ببينيم آيا مى ‏توانيم نمازى مستحب را به جماعت بخوانيم يا نه، بايد به قرآن يا سنت مراجعه كنيم. حال بحث كنونى ما درباره نماز عيد غدير است. آيا مى‏ توان آن را به جماعت خواند يا نه؟

كيفيت نماز غدير چيست؟ آنچه به طور كلى مى ‏توان گفت اين است كه از نظر شيعه نمازهاى مستحبى را نمى ‏توان به جماعت خواند، مگر دو نماز: نماز استسقاء، نماز غدير.

همه -  چه شيعه و چه سنى -  متفق اند كه نماز طلب باران را به جماعت مى ‏توان خواند. اما درباره اقامه نماز عيد غدير به جماعت ميان فقهاى شيعه اختلاف است. گروهى آن را جائز مى ‏دانند، و برخى بر نادرستى برگزارى آن به جماعت فتوى داده ‏اند.

در كتاب الصوم از «وسائل الشيعه» بابى است به نام «باب عدم جواز الجماعة فى صلاة النوافل فى شهر رمضان و لا فى غيره عدا ما استثنى» . از عنوان اين باب روشن است كه نظر ايشان اين است كه نماز مستحبى را نمى ‏توان به جماعت خواند، مگر آن نمازهايى كه استثناء شده است.

اينک به بررسى اين باب مى ‏نشينيم تا ببينيم حق با كدام يك از دو نظر است.

محمد بن على بن الحسين باسانيده، عن زرارة و محمد بن مسلم و الفضيل، انهم سألوا اباجعفر الباقر و اباعبداللَّه الصادق ‏عليهما السلام عن الصلاة فى شهر رمضان نافلة بالليل فى جماعة؛ فقالا: ان رسول ‏اللَّه‏ صلى الله عليه وآله كان اذا صلى العشاء الآخرة، انصرف الى منزله. ثم يخرج من آخر الليل الى مسجد، فيقوم فيصلى. فخرج فى اول ليلة من شهر رمضان ليصلى كما كان يصلى، فاصطف الناس خلفه. فهرب منهم الى بيته و تركهم. ففعلوا ذلك ثلاث ليال. فقام اليوم الرابع على منبره، فحمد اللَّه و اثنى عليه، ثم قال: ايها الناس، ان الصلاة بالليل فى شهر رمضان من النافلة فى جماعة بدعة و صلاة الضحى، فان تلك معصية. الا و ان كل بدعة ضلالة، سبيلها الى النار. ثم نزل و هو يقول: قليل فى سنة خير من كثير فى بدعة.

محمد بن الحسين باسناده، عن الحسين بن سعيد، عن حماد بن عيسى، عن حريز، عن زرارة و محمد بن مسلم و الفضيل: مثله.

روايت اول از كتاب «من لا يحضره الفقيه» است. مى‏دانيم كه مرحوم صدوق سندها را مختصر كردند تا كتاب موجز شود. ايشان در پايان كتاب، طريق سندها را آورده‏اند. اين روايت صحيح است. درباره نماز ضحى و كيفيت آن از نظر اهل‏ سنت به كتاب «الموسوعه الفقيهيه الكويتيه» ج ۲۷ ص ۲۲۱ به بعد مراجعه شود.

اين روايت را مرحوم شيخ طوسى با سندى ديگر نقل كرده است. آن سند چنين است: محمد بن الحسن باسناده، عن الحسين بن سعيد، عن حماد بن عيسى، عن حريز، عن زرارة و محمد بن مسلم و الفضيل: مثله.

روايت دوم در اين باب چنين است:

و باسناده، عن على بن الحسن، فقال ابن‏فضال، عن احمد بن الحسن، عن عمر بن سعيد المدائنى، عن مصدق بن صدقه، عن عمار، عن ابى ‏عبداللَّه ‏عليه السلام، قال: سألته عن الصلاة فى رمضان فى المساجد، فقال لما قدم اميرالمؤمنين‏ عليه السلام الكوفة، امر الحسن بن على ان ينادى فى الناس: لا صلاة فى شهر رمضان فى المساجد جماعة. فنادى فى الناس الحسن بن على ‏عليه السلام بما امره به اميرالمؤمنين ‏عليه السلام. فلما سمع الناس مقالة الحسن بن على ‏عليه السلام، صاحوا: و اعمراه، و اعمراه. فلما رجع الحسن ‏عليه السلام الى اميرالمؤمنين‏ عليه السلام قال له: ما هذا الصوت؟ قال: يا اميرالمؤمنين ‏عليه السلام، الناس يصيحون: و اعمراه و اعمراه. فقال اميرالمؤمنين ‏عليه السلام: قل لهم صلّوا.

اين روايت هم مورد اعتماد است. البته درباره عمار جاى بحث هست. مى‏ گويند او ضابط نبوده و احاديث را درست نقل نمى‏ كرده است. حضرت به او فرمود: اين تذهب يا عمار! اين روايت از حيث سند و دلالت حرف دارد.

بحث مرحوم بروجردى و شيخ عبدالكريم حائرى درباره نماز جماعت و در مورد اين حديث خيلى مفصل نيست. ولى مرحوم نائينى كمى دنبال كرده‏اند. مرحوم حاج شيخ محمدحسين اصفهانى در رساله نماز جماعتشان خيلى خوب و به جد اين موضوع را بررسى كرده ‏اند. عبارت ايشان چنين است:

فصل: فى عدم مشروعية الجماعة فى النافلة الا ما استثنى، كالاستسقاء و هو المشهور، بل ادعى عليه الاجماع. و به روايات معتبرة باستناد الاصحاب اليها. و فى قبالها روايات اُخر؛ فبعضها يدل على جواز جماعة الرجل مع اهله فى بيته فى نافلة شهر رمضان، كما فى صحيحة عبدالرحمن: صلّ باهلك فى رمضان الفريضة و النافلة، فانى افعله. كصحيحة الحلبى و صحيحة سليمان بن خالد و صحيحة هشام بن سالم. و فى الأخيرة، منها عن المرأة تؤم النساء؛ قال: تؤمهنّ فى النافلة، و اما المكتوبة فلا.

و مقتضى قاعدة الجمع تخصيص اخبار المنع بهذه الصحاح، الا ان الروايات الواردة فى الفرق بين المكتوبة و النافلة موافقة للعامة، لاتفاقهم على منع. اما منهن فى الفريضة تحريماً او كراهة و جوازها فى النافلة. و اما صحيحة عبدالرحمن فلا مجال لحملها على التقية. نعم هى معارضة للاخبار عن خصوص الجماعة فى نافلة شهر رمضان، فان المنع عن مثلها مسلّم، و ان لم يكن المنع عن الجماعة فى مطلق النافلة كذلك.

فينبغى ردّ علمه الى اهله فى مثل هذه الصحيحة فانها اخص، حتى بالاضافة الى اخبار المنع عن الجماعة فى نافله شهر رمضان. الا ان الناظر فى تلك الاخبار يرى ان الممنوع هى الجماعة فى نافلة شهر رمضان بما هى جماعه، لا بما هى جماعة الرجال فى المساجد، ليحمل اخبار المنع على ذلك، و خبر الجواز على خصوص جماعة الرجل مع اهله فى بيته. و اللَّه اعلم.

صاحب مدارك نيز در اجماعى بودن اين حكم تشكيك كرده و گفته كه ما دو دليل محكم داريم كه اين كار جائز است.

البته ممكن است بگويم مراد از «صلّ باهله» نماز جماعت نيست، بلكه معنايش اين است كه نافله را با هم در يک زمان بخوانيد.

بقيه روايت اين باب چنين است:

محمد بن يعقوب، عن على بن ابراهيم، عن محمد بن عيسى، عن يونس، عن ابى‏ العباس البقباق و عبيد بن زراره، عن ابى ‏عبداللَّه عليه السلام، قال: كان رسول‏ اللَّه‏ صلى الله عليه وآله يزيد صلاته فى شهر رمضان اذا صلى بعدها. فيقوم الناس خلفه، فيدخل و يدعهم. ثم يخرج ايضاً فيجيئون و يقومون خلفه، فيدعهم مراراً، الحديث.

و عنه، عن ابيه، عن حمّاد بن عيسى، عن ابراهيم بن عثمان، عن سليم بن قيس الهلالى، قال: خطب اميرالمؤمنين‏ عليه السلام؛ فحمد اللَّه و اثنى عليه، ثم صلى على النبى ‏صلى الله عليه و آله، ثم قال: الا ان اخوف ما اخاف عليكم خصلتان: اتباع الهوى و طول الامل، الى ان قال: قد عملت الولاة قبلى اعمالاً خالفوا فيها رسول ‏اللَّه ‏صلى الله عليه و آله متعمدين لخلافه. فاتقين لعهده مغيرين لسنته. و لو حملت الناس على تركها لتفرّق عنى جندى حتى ابقى وحدى او قليل من شيعتى.

الى ان قال: و اللَّه لقد امرت الناس ان لا يجتمعوا فى شهر رمضان الا فى فريضة و اعلمتهم ان اجتماعهم فى النوافل بدعة. فتنادى بعض اهل عسكرى ممن يقاتل معى: يا اهل الاسلام! غيرت سنة عمر؛ ينهانا عن الصلاة فى شهر رمضان تطوعاً ! و لقد خفت ان يثوروا فى ناحية جانب عسكرى. الحديث.

محمد بن ادريس فى آخر «السرائر» ، نقلاً من كتاب ابى‏القاسم جعفر بن محمد بن قولويه، عن ابى‏ جعفر و ابى ‏عبداللَّه ‏صلى الله عليه و آله، قالا: لما كان اميرالمؤمنين ‏عليه السلام بالكوفة، اتاه الناس فقالوا له: اجعل لنا اماماً يومنا فى رمضان. فقال لهم: لا، و نهاهم ان يجتمعوا فيه. فلما امسوا، جعلوا يقولون: ابكوا رمضان، وارمضاناه. فأتى الحارث الاعور فى اناس فقال: يا اميرالمؤمنين! ضجّ الناس و كرهوا قولك. قال: فقال عند ذلك: دعوهم و ما يريدون. ليصلّ بهم من شاؤوا. ثم قال: «و من... يتبع غير سبيل المؤمنين نولّه ما تولّى و نصله جهنم و ساءت مصيراً» .[۲]

و ايضاً رواه العياشى فى تفسيره، عن بعض اصحابنا، عن احدهما عليهما السلام، مثله.

الحسن بن على بن شعبه فى «تحف العقول» عن الرضا عليه السلام فى حديث قال: و لا تجوز التراويح فى جماعة.

اقول و تقدم ما يدل على ذلك، و يأتى ما يدلّ عليه فى الجماعة، و يأتى ما ظاهره المناه.

و اما اقوال علما در مشروعيت و يا عدم جواز، غير از اقوالى كه متذكر شديم:

به نقل از حاج شيخ عبدالكريم حائرى يزدى: اخبارى كه دلالت بر منع مى‏ كند، هر چند نقيه السند نيست و سندش تمام نيست، ولى چون مشهور چنين فتوى داده‏ اند مشكل است بگوييم مجاز است.

صاحب جواهر همين گونه فرموده، و مستند به اجماع فتوى به عدم جواز داده است.

مرحوم صاحب مدارک مى‏ فرمايد: از يك طرف رواياتى كه دلالت بر عدم از جماعت در نافله به طور مطلق مى‏ كند سندش تمام نيست، و از طرف ديگر رواياتى كه حتى جماعت در نافله را به گونه‏اى امضاء كرده سندش تمام است، و از سوى ديگر اجماعى هم در مسئله نداريم. از اين رو به جواز برگزارى جماعت در نماز نافله فتوى مى ‏دهيم.

ايشان درباره روايت شيخ از زراره و... مى‏فرمايد: حضرت فرمود: نافله شب‏هاى ماه مبارک رمضان را با جماعت نخوانيد، اما ساير نوافل يك چنين اطلاق و عموميتى ندارد. حال چگونه ساير نوافل را از اينجا استفاده كنيم؟ مگر از راه تفتيح مناط، كه تنقيح مناط هم اينجا جارى نمى‏شود. پس روايت اول و لو سندش تصحيح است، ولى عموم را نمى‏ رساند تا درباره تمام نوافل بگوييم برگزارى جماعت آنگونه مشروعيتى ندارد.

عبارت صاحب مدارك چنين است: قوله: و لا تجوز فى شى من النوافل، عدى الاستسقاء والعيدين مع اختلال شرايط الوجوب. اما استحباب الجماعة فى صلاة العيدين -  مع اختلال شرايط الوجوب -  و الاستسقاء فقد تقدم الكلام فيه مفصلاً. و اما انه لا تجوز الجماعة فى غيرهما من النوافل، فقال فى «المنتهى» : انه مذهب علمائنا اجمع. و استدل بما رواه الشيخ فى الصحيح عن زراره و محمد بن مسلم و الفضيل، عن الصادقين‏ عليهما السلام، ان رسول‏ اللَّه ‏صلى الله عليه و آله قال: ان الصلاة بالليل فى شهر رمضان النافلة فى جماعة بدعة.

و عن اسحاق بن عمار، عن ابى ‏الحسن‏ عليه السلام، و سماعه بن مهران، عن ابى‏ عبداللَّه ‏عليه السلام: ان النبى‏ صلى الله عليه و آله قال فى نافلة رمضان: ايها الناس، ان هذه الصلاة نافلة، و لن يجتمع للنافلة. فليصلّ كل رجال منكم وحده، و ليقل ما علّمه اللَّه من كتابه. و اعلموا انه لا جماعة فى نافلة.

و فى هذا الاستدلال نظر، لقصور الرواية الاولى عن افادة العموم، و ضعف سند الثانية باشتماله على بن محمد بن سليمان الديلمى و غيره.

و ربما ظهر من كلام المنصف فيما سيأتى ان فى المسئلة قولاً بجواز الاقتداء فى النافلة مطلقاً. و قال فى الذكرى: لو صلّى مفترض خلف متنفّل مبتدأة او قضاءاً لنافلة او صلّى متنفّل بالراتبة خلف المفرض او متنفّل براتبة خلف راتبة او غيرها من النوافل، فظاهر المتأخرين المنع. و هذا الكلام يؤذن بان المنع ليس اجماعياً.

و قد ورد بالجواز روايات، منها ما رواه الشيخ فى الصحيح، عن عبدالرحمن بن ابى ‏عبداللَّه، عن ابى‏ عبداللَّه ‏عليه السلام، انه قال له: صلّ باهلك فى رمضان الفرضة و النافلة، فانى افعله.

پرسش: آيا امام بر خلاف رسول‏ خدا صلى الله عليه و آله عمل مى‏ كند؟ اين را بايد پاسخ داد.

و فى الصحيح، عن هشام بن سالم: انه سال اباعبداللَّه‏ عليه السلام عن المرأة تؤمّ النساء فقال: تؤمّهنّ فى النافلة، فاما فى المكتوبة فلا. و نحوه روى ايضا فى الصحيح، عن الحلبى و سليمان بن خالد، عن ابى‏ عبداللَّه‏ عليه السلام.

دقت: امام در اين روايت جماعت در نوافل را مسلم دانسته است، و تنها درباره امامت زنان مى‏ فرمايد كه براى زنان امامت كنند.

و من هنا يظهر ان ما ذهب اليه بعض الاصحاب من استحباب الجماعة فى صلاة الغدير جيّد، و ان لم يرد فيها نص على الخصوص. مع ان العلامة نقل فى التذكره عن ابى‏ الصلاح، انه روى استحباب الجماعة فيها، و لم نقف على ما ذكره.

بررسى اشكال صاحب جواهر بر صاحب مدارک

مرحوم صاحب جواهر بر صاحب مدارك اشكال كرده كه اين سخن با مشهور و اجماع نمى‏سازد. به نظر مى‏رسد اشكال صاحب جواهر روا نيست. عبارت مرحوم شيخ عبدالكريم حائرى چنين است:


المعروف عدم شرعية الجماعة فى النوافل، الا فيما يأتى استثناؤه. و الاخبار المستدلّ بها فى هذا الباب و ان كانت غير نقية بحسب السند، الا انها موافقة للمشهور و مخالفة للعامة و معتضدة بنقل الاجماع عليه من »المنتهى« و عن »كنز العرفان« . مضافاً الى موافقتها للاصل و عدم ثبوت اطلاق فى ادلة الجماعة، كما ستطلع عليه انشاء اللَّه تعالى.

فاذن، القول بعدم مشروعية الجماعية فى النوافل وفاقاً لمعظم الاصحاب -  رضوان اللَّه عليهم -  لا اشكال فيه. نعم استثنى صلاة الاستسقاء من النوافل لمشروعية الجماعة فيها بالنصوص. و قيل: صلاة الغدير ايضاً. و ليس لمشروعية الجماعة فيها دليل يعتدّ به. و يمكن ان تكون  صلاة العيدين عند اختلال بعض شرايط الوجوب من المستثنيات ايضاً. و يأتى الكلام ان شاء اللَّه تعالى.

البته ايشان روايات را بررسى و تحليل نكرده است. در حالى كه جا داشت اين كار را مى ‏كردند.

عبارت مرحوم بروجردى

مرحوم بروجردى تقريباً با همين عبارت‏ها مطلب را تمام كردند. در اينجا عبارات ايشان را با دو تقرير ارائه مى ‏كنيم:

تقرير اول: الجهة السادسة: هل الجماعة مشروعة فى النوافل ام لا؟ اعلم ان فى صلاة الاستسقاء من النوافل شرعت فيها للدليل الوارد فيها. و اما فى غيرها من النوافل غير صلاة الغدير، فالجماعة فيها غير مشروعة عندنا لعدم دليل على مشروعيتها فيها. و من الثانى تشريعه الجماعة فى نوافل شهر رمضان. فارجع الباب ۱۰ من ابواب نافلة شهر رمضان من الوسائل. مضافاً الى ان النبى‏ صلى الله عليه و آله -  مع كمال اهتمامه بصلاة الجماعة -  لا يرى منه ان يصلى نافلة بجماعة. بل كان يصليها فى البيت، ثم يذهب الى المسجد لان يصلى الفريضة جماعة. و اما فى صلاة الغدير، و ان صار محل الكلام و لكن مشروعية الجماعة فيها غير معلوم.

تقرير دوم: و اما الصلوات المندوبة فلا اشكال فى عدم مشروعيه الجماعية فى جميعها، لاستمرار فعل النبى ‏صلى الله عليه و آله، مع شدة اهتمامه بالجماعة و كثرة ما يترتب عليها من الفضائل و المثوبات على الاتيان بها فرادى. ضرورة أنه كان يصلى النوافل اليومية فى منزله غالباً، و هذا يدلّ قطعاً على عدم استحبابها فيها. نعم، لا ينبغى الارتياب فى مشروعيتها فى صلاة الاستسقاء. و قد وردت رواية دالة على جوازها فى صلاة الغدير، لكنه لم يعلم جواز العمل بها لاحتمال الاعراض. و اما نوافل شهر رمضان فهى ايضاً كسائر النوافل غير المشروعة فيها الجماعة. و لكن قد جوّزها فيها الثانى من الخلفاء، و هو مع اعترافه بكونه بدعة. و استمرّ العمل بعده على ذلك من العامة. و كيف كان، فلا اشكال عندنا فى عدم مشروعيتها فيها.

در عبارت ايشان چنين آمده است: و هذا يدلّ قطعاً على عدم استحبابها فيها. اين قطع محل كلام است.

تذكر: اهل ‏سنت امامت زن در هيچ نمازى را جائز نمى شمارند، از اين رو بحث تقيه در اين روايات منتفى است. از جهت ديگر روايت «خذ ما خالف العامة» مؤيد اين روايت در جواز امامت زنان است.

حال ببينيم آيا حضرت رسول ‏اللَّه‏ صلى الله عليه و آله نماز نافله‏ اى را به جماعت خواندند؟

موردى كه مهم است و بايد آن را بيشتر بررسى كنيم اين است كه آيا خود حضرت رسول ‏اللَّه ‏صلى الله عليه و آله در هيچ موردى نافله‏ اى را به صورت جماعت اقامه كرده ‏اند يا نه؟ اگر اين بحث شود بسيار كارساز خواهد بود.

تنها يك مورد است كه نقل شده حضرت نماز نافله ‏اى را به جماعت خوانده‏ اند، و آن نماز عيد غدير است. البته كيفيت آن به ما نرسيده است.

نمازى كه به عنوان نماز عيد غدير در كتاب‏ها هست كه ده توحيد و... دارد، به نظر مى‏ رسد همان نمازى نيست كه حضرت رسول‏ صلى الله عليه و آله در غدير خواندند. نمازى مشابه اين نداريم كه چند سوره خوانده شود و مأمومين هم گوش فرا دهند. صاحب حدائق اين اشكال را ردّ كرده است. البته روايتى درباره اين نماز هم به ما نرسيده و تنها نقل قولى از جانب ابى‏ الصلاح است.

مرحوم صاحب عروه مى ‏فرمايد: فصل فى صلاة يوم الغدير؛ و هو الثامن‏عشر من ذى‏ الحجه: و هى ركعتان؛ يقرؤ فى كل ركعة سورة الحمد، و عشر مرّات قل هو اللَّه احد، و عشر مرّات آيةالكرسى، و عشر مرّات انّا انزلناه. ففى خبر على بن الحسين العبدى، عن الصادق‏ عليه السلام: من صلّى فيه -  اى فى يوم الغدير -  ركعتين -  يغتسل عند زوال الشمس من قبل ان تزول مقدار نصف ساعة يسأل اللَّه عزوجل -  يقرؤ فى كل ركعة سورة الحمد مرة و عشر مرات قل هو اللَّه احد، و عشر مرات آيةالكرسى، و عشر مرّات انا انزلناه، عدلت عند اللَّه عزوجل مائة الف عمرة، و ما سأل اللَّه عزوجل حاجة من حوائج الآخره الا قضيت له، كائنة ما كانت الحاجة. و ان فاتتك الركعتان، قضيتها بعد ذلك. و ذكر بعض العلماء انه يخرج الى خارج المصر، و انه يؤتى بها جماعة، و انه يخطب الامام مقصورة على حمد اللَّه والثناء و الصلاة على محمد و آله.، و التنبيه على عظم حرمة هذا اليوم. لكن لا دليل على ما ذكره. و قد مرّ الاشكال فى اتيانها جماعة فى باب صلاة الجماعة.

نماز عيدين دو حقيقت يا يک حقيقت؟

مرحوم نائينى در اينجا بحث جالبى دارد. ايشان بحثى اصولى دارد؛ مبنى بر اينكه: آيا نماز عيدين دو حقيقت است يا يك حقيقت؟ آيا در زمان حضور معصوم ‏عليه السلام واجب بوده و بعد از غيبت مستحب شده است؟ محقق نائينى مى‏فرمايد: حقيقت نماز جماعت دو نوع است: يك نوع مربوط به زمان حضور معصوم ‏عليه السلام است، و نوع ديگر مربوط به غيبت امام معصوم‏ عليه السلام است.

درباره نماز عيد غدير پرسش ما اين است كه مرحوم صاحب عروه كدام نماز را تصوير كرده‏ اند و فرموده ‏اند جماعت آن جائز نيست؟ آيا همين نماز با ده مرتبه قل هو اللَّه احد و ده مرتبه آيةالكرسى و ده مرتبه انا انزلناه منظور ايشان است، يا نماز ديگرى است؟

روايت ديگرى داريم درباره نماز عيد غدير كه سنداً هم خوب است، و چه بسا جماعتش درست است. جالب اين است كه بعضى از بزرگان مثل مرحوم شيخ محمدحسين ال‏كاشف الغطاء مى‏گويد: مشروعية الجماعة فيها غير بعيدة. مرحوم سيد عبدالهادى شيرازى و بعضى ديگر نيز فرموده ‏اند: و الاقوى مشروعيتها فيها؛ اى الجماعة فى صلاة الغدير.

روايات نماز غدير

مرحوم صاحب وسائل در ابواب صلوات المندوبة، باب سوم فرموده ‏اند: باب ۳ استحباب صلاة يوم الغدير و كيفيتها و استحباب صومه و تعظيمه و الغسل فيه و اتخاذه عيداً و تذكر العهد المأخوذ فيه و الاكثار فيه من العبادة الصديقة صلاته ان فاتت. اولين روايت سندش خوب است. هر چند مقدارى محل اشكال است. روايت دوم سندش بهتر است، ولى آقايان متعرض نشده‏ اند:

روايت اول: محمد بن الحسن باسناده، عن الحسين بن الحسن الحسنى، عن محمد بن موسى الهمدانى عن على بن حسان الوسطى، عن على بن الحسين العبدى، قال: سمعت اباعبداللَّه الصادق‏ عليه السلام يقول:

صيام يوم غدير خم يعدل صيام عمر الدنيا، الى ان قال: و هو عيد اللَّه الاكبر. و ما بعث اللَّه نبياً الا و تعيّد فى هذا اليوم و عرف حرمته. و اسمه فى السماء يوم العهد المعهود، و فى الارض يوم الميثاق المأخوذ والجمع المشهود. و من صلى فيه ركعتين -  يغتسل عند زوال الشمس من قبل ان تزول مقدار نصف ساعة، يسأل اللَّه عزوجل -  يقرؤ فى كل ركعة سورة الحمد مرة و عشر مرات قل هواللَّه احد و عشر مرات آيةالكرسى و عشر مرات انا انزلناه، عدلت عند اللَّه عزوجل مائة الف حجة و مائة الف عمرة، و ما سأل اللَّه عزوجل حاجة من حوائج الدنيا و حوائج الآخرة الا قضيت، كائناً ما كانت الحاجة. و ان فاتتك الركعتان و الدعاء، قضيتها بعد ذلك.

و من فطر فيه مؤمناً كان كمن اطعم فئاماً و فئاماً و فئاماً، فلم يزل يعد الى ان عقد بيده عشراً. ثم قال: و تدرى كم الفئام؟ قلت: لا. قال: مائة الف كل فئام. و كان له ثواب من اطعم بعددها من النبيين ‏عليهم السلام والصديقين والشهداء فى حرم اللَّه عزوجل، و سقاهم فى يوم ذى‏ مسغبة.

و الدرهم فيه بالف الف درهم. قال: لعلك ترى ان اللَّه عزوجل خلق يوماً اعظم حرمة منه؟ لا واللَّه لا واللَّه لا واللَّه. ثم قال: و ليكن من قولكم اذا التقيتم ان تقولوا: الحمد للَّه الذى اكرمنا بهذا اليوم، و جعلنا من الموفين بعهده الينا و ميثاقنا الذى واثقنا به من ولاية ولاة امره و القوّام بقسطه، و لم يجعلنا من الجاحدين و المكذبين بيوم الدين. ثم قال: و ليكن من دعائك فى دبر هاتين الركعتين تقول: و ذكر دعاءاً طويلاً.

روايت دوم: و فى المصباح، عن داود بن كثير، عن ابى‏ هارون العبدى، عن ابى ‏عبداللَّه‏ عليه السلام، قال فى حديث يوم الغدير: و من صلى فيه ركعتين، اىّ وقت شاء؛ و افضله قرب الزوال، و هى الساعة التى اقيم فيها اميرالمؤمنين‏عليه السلام بغدير خم علماً للناس، و ذلك انهم كانوا قربوا من المنزل فى ذلك الوقت.

فمن صلّى فى ذلك الوقت ركعتين، ثم يسجد و يقول شكراً للَّه مائة مرة و يعقب الصلاة بالدعاء الذى جاء به. اقول: و يأتى ما يدلّ على ذلك فى صلاة يوم المباهلة و فى الصوم ان شاء اللَّه. منظور «مصباح المتهجد» شيخ طوسى است -  كه كتاب متقنى است -  و آنچه مرحوم شيخ طوسى نقل كرده در آن تقريباً گزينشى بوده است.

همانگونه كه نماز استسقاء صد مرتبه «الحمد للَّه» و صد مرتبه «لا اله الا اللَّه» دارد، در نماز عيد غدير هم صد مرتبه »شكراً للَّه« به نوعى شعائر است، كه: «و من يعظّم شعائر اللَّه» شامل آن مى‏ شود.

داخل نبودن نماز غدير و نهى از برگزارى نماز نوافل به جماعت

رواياتى كه بر منع جماعت در صلاة نافله هست، چه بسا نماز عيد غدير را شامل نشود. اين نمازى است كه حضرت در روزهاى پايانى عمر شريفشان اقامه كردند، و نهى ايشان مربوط به پيش از اين بوده است.

از اين رو آن نهى اين نماز را در بر نمى‏گيرد، و آن نهى مربوط به نمازهاى نافله و نافله‏ هاى ماه مبارك رمضان بوده است. به تعبير ديگر: نمازى كه تا آن موقع هنوز حضرت ابلاغ نكرده بودند از شمول آن روايات ناهى خارج است، چون هنوز مورد و زمانش نرسيده بوده است.

بررسى سندى روايت كيفيت نماز غدير

روايتى كه كيفيت نماز عيد غدير را اين گونه بيان مى‏كند كه دو ركعت است و در هر ركعت بعد از حمد، ده مرتبه «قل هو اللَّه احد» و ده مرتبه آيةالكرسى و ده مرتبه «انا انزلناه» خوانده مى ‏شود، سندش مورد اعتماد نيست. اما روايتى كه دو ركعت به طول مطلق رسيده است سندش خوب است.

معناى «نودى» دلالت بر نماز جماعت دارد

صاحب حدائق مى‏ گويد: «الصلاة جامعة» تنها براى بازگشتن جمعيت و گرد هم آمدن نيست. اگر اين باشد كه با نداى خالى هم مى شود اين كار را كرد و نيازى به اينكه پاى نماز را ميان بكشيم نيست. آيه قرآن هم مى ‏فهماند كه نداى براى نماز، برگزارى جماعتى آن است: «يا ايها الذين آمنوا اذا نودى للصلاة من يوم الجمعة فاسعوا الى ذكر اللَّه و ذروا البيع ذلكم خير لكم ان كنتم تعلمون» .

اشكال صاحب جواهر بر صاحب مدارک

صاحب «جواهر الكلام» پس از نقل كلمات صاحب «مدارك الاحكام» مى‏ نويسد:

و هو من غرائب الكلام، لابتنائه اولاً على الاعرض عن المشهور، بل الجمع عليه كما عرفت. و الركون الى خلافه بتجشم قائل به من نحو ما سمعت انه ليس باجماعى عند الشهيد. مع انه على تقديره لا ينافى كونه كذلك عند غيره. و ثانياً على الطعن فى دليل المختار بما ذكر مما عرفت سقوطه فى الغاية. مع توجه بعض الطعن المزبور الى صحيحه الذى الرجاء الى مثل ذلك، بلا صراحة فيه بمطلوبه، بل هو موافق للتقية. كالتفصيل فى صحيحة الآخر، المعرض عنه بين الاصحاب. و ان كان قد يظهر من الاستبصار القول به المتحمل ارادة النافلة، التى تجويز فيها الجماعة، و لو المعادة استحباباً.

و غير ذلك، ضرورة اشتماله على خصوص النافلة فى شهر رمضان، التى يمكن دعوى تواتر الاخبار ببدعية الجماعة فيها. فضلاً عن اجماع الشيخ فى الخلاف على ذلك بالخصوص، كاشتراك تتميمه بعد الاغضاء عن ذلك، بعدم القول بالفصل بينه و بين دليل المختار، بل هو اولى منه. و من ذلك يظهر ما فى قوله: «و من هنا» الى آخره. مع انه ضعيف فى نفسه ايضاً. و ان كان هو ظاهر المفيد فى مقنعته.

و اختاره فى «اللمعة» و «فوائد الشرائع» للمحقق الثانى و «حاشية الارشاد» لولده و عن «الغنية» و الاشارة و التقى و المجلسى و تلميذه ابى ‏الحسن. بل عن «مجمع البرهان» انه المشهور و انه ليس ببعيد. بل عن ايضاح النافع ان عمل الشيعة على ذلك. لكن لا دليل عليه اصلاً.

فضلاً عن ان يصلح لمعارضة ذلك الدليل. سوى ما فى «المقنعة» من حكاية ما وقع للنبى ‏صلى الله عليه و آله يوم الغدير؛ و منه انه امر ان ينادى الصلاة جامعة. فاجتمعوا و صلوا ركعتين ثم رقى المنبر. و ما فى الروضة من التعطيل بانه عيد. و الآخر كما ترى و سابقه لا يجوز التعويل عليه هنا، و ان قلنا بالتسامح فى دليل المستحب، لكن حيث لا يعارضه ما يقتضى الحرمة.

و دعوى ان دليل الحرمة لا يزيد على حرمة التشريع التى لا تمنع من التسامح فى دليل المستحب، يدفعها وضوح الفرق بين الامرين، خصوصاً فى المقام هذا. و لعل فى خلوّ كلام الاكثر عن ذكر الجماعة عند ذكرهم اياها فى الصلوات المسنونة زيادة للفضل، فلاحظ.

در پاسخ ايشان عرض مى ‏كنيم:

اولاً: اعراض عن المشهور و نظائر اينها ممكن است اسباب خاصى داشته باشد؛ مثلاً اينكه برگزارى آن به سبب حاكمان وقت ممكن نبوده است، از اين رو اعراض اصحاب اينجا به كار نمى ‏آيد.

برگزارى آن به دست پيامبر صلى الله عليه و آله و نيز حضرت امير عليه السلام، هر چند يک بار بوده باشد براى مشروعيت آن كافى است.

ثانياً: همان مطلب را تكرار مى ‏كنيم كه سبب تأخّر زمانى آن نهى شامل اين نماز نمى ‏شود.

ثالثاً: اينكه فرموده ‏اند: دليل حرمت مانع از اجراى قاعده تسامح در ادله سنن است، عرض مى ‏كنيم دليل درست و قاطعى نداريم كه حرمت اقامه همه نوافل به جماعت را برساند.

حال چگونه مى ‏تواند روايات مانع اجراى اين قاعده شود؟

رابعاً: سخن ايشان مبنى بر خلوّ بيشتر كتب از موضوع نماز غدير هم سخنى تمام نيست. در كتاب‏ هاى فراوانى اين موضوع مطرح شده است، و حتى مثل علامه صريحاً مى‏ فرمايد كه اقامه آن به جماعت مستحب است. خود ايشان هم از «الايضاح النافع» آورده است كه عمل شيعه بر اقامه آن به جماعت است.

خامساً: كتاب ايضاح از يكى از علماى قطيف به نام شيخ ابراهيم قطيفى است. ايشان از رسم و منش شيعيان آنجا سخن گفته و نبايد اشكال كرد كه اين منش را از شعيان عراق سراغ نداريم.

۳. نماز جماعت غدير در ايران

در اينجا گزارشى اجمالى از سنت اقامه نماز جماعت عيد غدير در ايران و هند ارائه مى ‏كنيم:

تاريخچه سنت برپايى نماز جماعت عيد غدير به زمان پيامبر اكرم ‏صلى الله عليه و آله بر مى‏ گردد. بنا بر آنچه در «المقنعه» شيخ مفيد: ص۲۰۳ و «الكافى فى الفقه» ابوالصلاح حلبى: ص۱۶۰ آمده، اولين نماز را خود پيامبر صلى الله عليه و آله در عيد غدير اقامه فرموده ‏اند.

اميرالمؤمنين ‏عليه السلام هم در دوران خلافت ظاهرى خود، در يك روز كه غدير با جمعه مصادف شده بود، به جاى نماز جمعه نماز عيد غدير را اقامه كرده، و در خطبه آن به طور مفصل از فضائل عيد الله الاكبر غدير سخن به ميان مى‏ آورند.

از جمله مى‏ فرمايند كه رسول‏ خدا صلى الله عليه و آله ايشان را به آن امر فرموده‏ اند. خبر اين نماز و خطبه در چندين منبع در روايت حضرت امام رضا علیه السلام آمده است.[۳]

به روايت آقا ضياءالدين عراقى در «شرح تبصره» شيخ مفيد هم اين نماز را همراه هزاران نفر به جمعيت آن دوران در كرخ بغداد اقامه كرده‏اند.

ظاهراً اين نماز بين شعيان مشهور و متداول بوده است؛ به طورى كه به تعبير مرحوم وحيد بهبهانى در مصابيح الظلام: ج ۲ ص ۳۶ و ج ۸ ص ۲۶۰، از كارهايى است كه حتى زن‏ها و بچه ‏هاى اهل‏ سنت نيز يقين به صدور آن از شيعيان دارند.

برخى از تاريخ‏ نگاران اهل‏ سنت هم -  البته با لحن خاصى -  خبر از بر پايى اين نماز توسط شيعيان داده ‏اند. از جمله نويرى در نهايه الارب: ج ۱ ص ۱۸۴، به نقل از «گزيده الغدير: ص۸۱».

در دوره معاصر هم مرحوم شيخ محمدحسن احمدى فقيه، بعد از اختصاص جلساتى از درس «صلاة الجماعة» خود به برپايى نماز جماعت عيد غدير و بررسى جوانب مختلف مسئله، اين نماز را در مركز شهر یزد اقامه كردند.

پياده ‏روى مردم از امامزاده جعفر عليه السلام به ويژه سادات و مخصوصاً همراهى برخى علماى بزرگوار و تكبير و سجده شكر بر نعمت بزرگ ولايت، بر شكوه مراسم افزوده بود.

از طرفى اين نماز همراه نماز باران بود، كه بحمد الله با استجابت الهى و بارش باران در همان روز همراه بود.

بعد از ايشان، برادر و فرزندانشان اين نماز را به همراه نماز باران ادامه دادند، كه باز هم با استجابت الهى و نزول باران همراه بوده است. نماز عید غدیر در اين سال‏ ها در برخى ديگر از مساجد شهر يزد نيز اقامه شده است.

در سال ۱۳۹۰ ش نيز نماز عيد غدير در مسجد جامع طالقان برگزار شد. همچنين در خلال نمايشگاهى كه هر ساله به مناسبت غدير بر پا مى‏شود و طى آن در۱۱۰ نقطه كشور به بازسازى واقعه غدير خم مى‏پردازند، اين نماز در كنار كوه حضرت خضر عليه السلام اقامه شده است.

در دوره معاصر هم اقامه نماز عيد غدير انجام شده است. سيد محمدباقر مشهدى در شهر لكنهوى هند و برخى ديگر از مساجد اين شهر نيز نماز عيد غدير را اقامه نموده ‏اند.

پانویس

  1. قنوت خورشيد: ص ۶ - ۲۲.
  2. نساء /  ۱۱۵.
  3. مصباح المتهجد: ص ۷۵۸. الاقبال: ج ۲ ص ۲۶۰. مصباح الزائر: فصل ۷، بحار الانوار: ج ۹۷ ص ۱۱۲ و ج ۳۷ ص ۱۶۴. مناقب آل ابى‏ طالب (ابن‏ شهرآشوب) : ج ۳ ص ۴۳. وسائل الشيعة: ج ۷ ص ۳۲۷. جواهر: ج ۱۲ ص ۲۱۷. كلمات الامام الحسين‏ عليه السلام: ص ۶۹۰ . الشيعة فى احاديث الفريقين: ص ۲۸۲.