وسواس

از دانشنامه غدیر

آيه «مِنْ شَرِّ الْوَسْواسِ الْخَنَّاسِ...»[۱]

علی بن ابی ‏طالب ‏علیه السلام آن امامى است كه پیامبر صلی الله علیه و آله او را سبب امتحان امت قرار داد و فرمود: لَوْ لا انْتَ يا عَلِىُّ لَمْ يُعْرَفِ الْمُؤْمِنُونَ بَعْدى: اى على، اگر تو نبودى مؤمنين بعد از من شناخته نمى ‏شدند.

پيامبر صلى الله عليه و آله فصلى از مراسم غدير و خطابه آن را به دشمنان ائمه‏ علیهم السلام اختصاص داده تا مردود شوندگان از امتحان علوى بدانند چه آينده ‏اى در انتظار آنان است. اقتباس از چند آيه و تضمين آياتى ديگر براى اين منظور، روى هم ۱۵ آيه را عنوان اين بخش قرار داده است.

در اين آيات از يك سو اوصاف و رفتار اعداء اهل ‏بيت ‏عليهم السلام در دنيا مطرح شده، كه ثابت قدم نبودن آنان در ايمان و گفتگوهاى نارواى آنان و متكبر بودن آنان ذكر شده است. از سوى ديگر جزاى اعتقاد و عملشان در دنيا و آخرت را بيان مى‏ كند كه سقوط ارزش اعمالشان، و استحقاق آتش ابدى بدون تخفيف و مهلت و بدون شفاعت، آن هم عذاب فوق ‏العاده ‏اى در پايين ‏ترين درجه جهنم با شنيدن صداى جوشش جهنم و ديدن شعله‏ هاى آتش نمونه‏ هاى آن است.

اين آيات تضمين شده در كلام پيامبر صلى الله عليه و آله ۱۵ آيه است، كه از جمله اين آيات آيه ۴ و ۵ سوره ناس است:

«مِنْ شَرِّ الْوَسْواسِ الْخَنَّاسِ، الَّذِى يُوَسْوِسُ فِى صُدُورِ النَّاسِ»: « (به خدا پناه مى ‏برم) از شر وسوسه كننده منقبض شونده از ذكر خدا، كه در سينه‏ هاى مردم وسوسه مى‏ كند».

اين آيات از سه بُعد قابل بررسى است:

۱. متن روايت

«مِنْ شَرِّ الْوَسْواسِ الْخَنَّاسِ الَّذِى يُوَسْوِسُ فِى صُدُورِ النَّاسِ» يَوْمَ الْغَديرِ لَمّا اقامَ اميرَالْمُؤْمِنينَ‏ عليه السلام النَّبِىّ‏ صلى الله عليه و آله لِلنّاسِ، وَ كانَ (عُمَرُ) اذا خَلا قالَ لِلنّاسِ: ما يَأْلُو انْ يُذِلَّ قُرَيْشَ لابْنِ ابى‏ طالِبٍ وَ وُلْدِهِ[۲]:

آيه «مِنْ شَرِّ الْوَسْواسِ الْخَنَّاسِ» درباره روز غدير است كه پيامبر صلى الله عليه و آله اميرالمؤمنين‏ عليه السلام را براى مردم منصوب فرمود. در آنجا عمر در خلوت به مردم مى گفت: از اينكه قريش را براى پسر ابوطالب و فرزندانش ذليل كند هيچ كوتاهى نمى ‏كند.

۲. موقعيت تاريخى

خطابه غدير پايان يافته و قرار است مردم سه روز در غدير متوقف باشند تا مراسم بیعت يكصد و بيست هزار نفر انجام پذيرد. عده ‏اى و در رأس آنان دومى شروع به شايعه پراكنى در بين مردم نمودند و از راه ‏هاى مختلف القاء شبهه مى‏ كردند.

امام صادق ‏علیه السلام اين فراز ماجراى غدير را ضمن تفسیر آيه ‏اى چنين بيان مى‏ فرمايد: هنگامى كه پيامبر صلى الله عليه و آله در روز غدير اميرالمؤمنين‏ عليه السلام را براى مردم منصوب فرمود، دومى شروع به وسوسه ‏اندازى كرد. او وقتى در خلوت عده ‏اى از مردم را پيدا مى‏ كرد به آنان مى ‏گفت: از اينكه قريش را در برابر پسر ابى ‏طالب و فرزندانش خوار كند هيچ كوتاهى نمى‏ كند. و اين است معناى «مِنْ شَرِّ الْوَسْواسِ الْخَنَّاسِ الَّذِى يُوَسْوِسُ فِى صُدُورِ النَّاسِ»: «(به خدا پناه مى ‏برم) از شر وسوسه ‏انداز خنّاس (منقبض شونده از ذكر خدا) كه در سينه هاى مردم وسوسه مى ‏كند».

۳. تحليل اعتقادى

در اين بيان امام صادق‏ عليه السلام به دو جهت از اوصاف دومى اشاره مى‏ نمايد. يكى «وَسْواس» و ديگرى «خَنّاس». به تشكيک انداختن مردم و شايعه ‏پراكنى و شبهه ‏اندازى ابزارى بود كه دومى ودار و دسته ‏اش در طول زندگى منافقانه‏ شان براى انحراف مردم به كار گرفتند. اين بدان جهت است كه تصريح به كفر هميشه باعث رفتن آبروى منافق است، اما ايجاد تردّد در دل‏ ها اسلحه‏ اى قوى و مؤثر در برابر مردم ضعيف الايمان است.

صفت «خَنّاس» كه درباره شیطان هم به كار رفته، به معناى كسى است كه وقتى ياد خدا را مى‏ شنود گرفته مى ‏شود و تحملش تمام مى‏ گردد. اين صفتى است كه امام صادق‏ عليه السلام درباره دومى فرموده و آيه قرآن را به او تفسير كرده است. اشمئزاز او از نام على ‏عليه السلام و غدير و دين و اتمام نعمت در هيچ كس يافت نمى‏ شود!! انقباض روحى و تنفر ذاتىِ او از اينكه غدير بينى هر چه ضد خداست بر خاک مى ‏ماليد، قابل توصيف نيست.

بهترين شاهد كلماتى است كه او و يارانش در غدير بر زبان جارى كردند[۳]:

-  هرگز در مقابل او تسليم نخواهيم شد.

-  چشمان او را بنگريد كه همچون مجانين مى‏چرخد.

-  چقدر قريش را ذليل مى‏كند.

-  خواهد دانست كه چه نقشه ‏هايى كشيده ‏ايم.

-  هرگز گفتار محمد را تصديق نمى ‏كنيم و به ولايت على اقرار نمى ‏نماييم.

حديث امام باقر علیه السلام در تفسیر سوره فلق نيز بهترين شاهد مدعاست. آن حضرت درباره «قُلْ أَعُوذُ بِرَبِّ الْفَلَقِ، مِنْ شَرِّ ما خَلَقَ»، فرمود: خداوند مخلوقى بدتر از كسانى كه با اوليائش و اميرالمؤمنين و فرزندانش دشمنى كنند، خلق نكرده است. سپس درباره «وَ مِنْ شَرِّ حاسِدٍ إِذا حَسَدَ» فرمود: منظور دومى است كه نسبت به اميرالمؤمنين‏ عليه السلام در فضيلتى كه خدا به او داده حسد كرد.[۴]

پانویس

  1. ناس/۵،۴ . غدير در قرآن: ج ۲ ص ۴۲۹ - ۴۳۱.
  2. مثالب النواصب (ابن شهرآشوب، نسخه خطى): ص ۳۵۶.
  3. بحار الانوار: ج ۳۷ ص ۱۷۳،۱۷۲،۱۶۳،۱۶۱،۱۶۰،۱۵۴،۱۳۹،۱۱۱.
  4. مثالب النواصب (ابن شهرآشوب، نسخه خطى): ص ۳۵۶.