۲۱٬۹۷۲
ویرایش
بدون خلاصۀ ویرایش |
بدون خلاصۀ ویرایش |
||
خط ۱: | خط ۱: | ||
== تخلّف از لشكر اسامه<ref>ژرفاى غدير: ص ۱۷۸. واقعه قرآنى غدير: ص ۲۰۳. اسرار غدير: ۸۰ .</ref> == | == تخلّف از لشكر اسامه<ref>ژرفاى غدير: ص ۱۷۸. واقعه قرآنى غدير: ص ۲۰۳. اسرار غدير: ۸۰ .</ref> == | ||
[[حضرت محمّد صلى الله عليه و آله|پيامبر صلى الله عليه و آله]] به عنوان آخرين مقابله با اقدامات منافقين و براى خالى نمودن مدينه از وجود آنان بعد از وفات خود، لشكرى را تحت فرماندهى [[اسامة بن زید کلبی|اسامة بن زيد]] ترتيب داد و چهار هزار نفر از [[منافقین]] را با اسم و مشخصات به طور معين نام برد و دستور داد اين عده حتماً بايد در اين لشكر حاضر باشند و هر چه زودتر به سوى روميان در سرزمين شام حركت كنند. | |||
در ميان اين عده بر ابوبكر و عمر و حضور آنها در لشكر تأكيد خاصى داشتند، و تأكيدات حضرت از قبيل لعنتِ متخلفين و عجله در حركت لشكر بسيار قابل توجه بود. | در ميان اين عده بر [[ابوبکر بن ابی قحافه|ابوبكر]] و عمر و حضور آنها در لشكر تأكيد خاصى داشتند، و تأكيدات حضرت از قبيل لعنتِ متخلفين و عجله در حركت لشكر بسيار قابل توجه بود. | ||
البته در مقابل اين اقدام حضرت، منافقين كارشكنى هاى بسيارى مى كردند و هر يک به بهانه اى به | البته در مقابل اين اقدام حضرت، منافقين كارشكنى هاى بسيارى مى كردند و هر يک به بهانه اى به [[مدینه]] باز مى گشتند. | ||
آنان حركت لشكر را آن قدر به تأخير انداختند تا پيامبر صلى الله عليه و آله از دنيا رحلت نمود، و توانستند اجراى نقشه هاى خود را به راحتى شروع كنند. | آنان حركت لشكر را آن قدر به تأخير انداختند تا پيامبر صلى الله عليه و آله از دنيا رحلت نمود، و توانستند اجراى نقشه هاى خود را به راحتى شروع كنند. | ||
يكى از مؤثرترين عوامل در بازگشت ابوبكر و عمر و منافقين از لشكر اُسامه | يكى از مؤثرترين عوامل در بازگشت ابوبكر و عمر و منافقين از لشكر اُسامه [[عایشه بنت ابی بکر|عایشه]] بود. | ||
آنان كه در مسموم كردن پيامبر صلى الله عليه و آله دست داشتند پس از حركت لشكر اسامه نزد او آمدند و چنين مطرح كردند كه ما در چنين شرايطى كجا مى رويم؟ چرا مدينه را خالى بگذاريم در حالى كه از هر زمان ديگرى حضور ما لازم تر است. | آنان كه در مسموم كردن پيامبر صلى الله عليه و آله دست داشتند پس از حركت لشكر اسامه نزد او آمدند و چنين مطرح كردند كه ما در چنين شرايطى كجا مى رويم؟ چرا مدينه را خالى بگذاريم در حالى كه از هر زمان ديگرى حضور ما لازم تر است. | ||
خط ۳۰: | خط ۳۰: | ||
صبح هنگام در حالى كه مردم منتظر بودند على عليه السلام به جاى پيامبر صلى الله عليه و آله براى نماز بيايد، ناگهان ابوبكر را ديدند كه وارد مسجد شد و به سوى محراب رفت و ادعا كرد كه پيامبر صلى الله عليه و آله به او چنين دستورى داده است. | صبح هنگام در حالى كه مردم منتظر بودند على عليه السلام به جاى پيامبر صلى الله عليه و آله براى نماز بيايد، ناگهان ابوبكر را ديدند كه وارد مسجد شد و به سوى محراب رفت و ادعا كرد كه پيامبر صلى الله عليه و آله به او چنين دستورى داده است. | ||
مردم اعتراض كردند كه چرا لشكر اسامه را رها كرده؛ و در آن حال بلال را فرستادند تا از پيامبر صلى الله عليه و آله خبر بگيرد. | مردم اعتراض كردند كه چرا لشكر اسامه را رها كرده؛ و در آن حال [[بلال حبشی|بلال]] را فرستادند تا از پيامبر صلى الله عليه و آله خبر بگيرد. | ||
وقتى بلال خبر را به پيامبر صلى الله عليه و آله گزارش داد حضرت - با شدت بيمارى كه در اثر خيانت عايشه و حفصه بود - فرمود: «مرا بلند كنيد و به مسجد ببريد! قسم به آنكه جانم به دست اوست، فتنه و بلاى عظيمى بر اسلام نازل شده است»! | وقتى بلال خبر را به پيامبر صلى الله عليه و آله گزارش داد حضرت - با شدت بيمارى كه در اثر خيانت عايشه و حفصه بود - فرمود: «مرا بلند كنيد و به مسجد ببريد! قسم به آنكه جانم به دست اوست، فتنه و بلاى عظيمى بر اسلام نازل شده است»! | ||
خط ۴۴: | خط ۴۴: | ||
اى مردم، از پسر ابوقحافه و اصحابش تعجب نمى كنيد كه آنها را تحت فرمان اسامه قرار دادم، ولى مخالفت كردند و براى ايجاد فتنه به مدينه بازگشتند؟! | اى مردم، از پسر ابوقحافه و اصحابش تعجب نمى كنيد كه آنها را تحت فرمان اسامه قرار دادم، ولى مخالفت كردند و براى ايجاد فتنه به مدينه بازگشتند؟! | ||
سپس فرمود: مرا بر فراز منبر ببريد. حضرت در حالى كه دستمالى به سر بسته بود بر پايين ترين پله منبر نشست و پس از حمد و ثناى الهى فرمود: | سپس فرمود: مرا بر فراز [[منبر]] ببريد. حضرت در حالى كه دستمالى به سر بسته بود بر پايين ترين پله منبر نشست و پس از حمد و ثناى الهى فرمود: | ||
اى مردم، از امر پروردگارم آنچه همه به سوى آن مى روند (يعنى مرگ) بر من نازل شده است. من شما را با حجت واضحى كه شب آن مانند روز است ترک مى گويم. بعد از من اختلاف نكنيد آن گونه كه بنى اسرائيل قبل از شما اختلاف كردند. | اى مردم، از امر پروردگارم آنچه همه به سوى آن مى روند (يعنى مرگ) بر من نازل شده است. من شما را با حجت واضحى كه شب آن مانند روز است ترک مى گويم. بعد از من اختلاف نكنيد آن گونه كه بنى اسرائيل قبل از شما اختلاف كردند. | ||
خط ۵۴: | خط ۵۴: | ||
«من فلانى هستم»، و من پاسخ مى دهم: نامتان را مى دانم ولى شما بعد از من از دين بازگشتيد. خوار باشيد، خوار باشيد. | «من فلانى هستم»، و من پاسخ مى دهم: نامتان را مى دانم ولى شما بعد از من از دين بازگشتيد. خوار باشيد، خوار باشيد. | ||
پس از آن | پس از آن [[حضرت محمّد صلی الله علیه و آله|پیامبر صلی الله علیه و آله]] از منبر پايين آمد و به منزل رفت، ولى ابوبكر و همراهانش ديگر به چشم مردم ديده نشدند تا در ساعات آخر عمر پيامبر صلى الله عليه و آله بار ديگر عمر و همدستانش در خانه عايشه كنار بستر پيامبر صلى الله عليه و آله خود را حاضر ساختند. | ||
در آن لحظات فتنه ديگرى از منافقين به وقوع پيوست و خير عظيمى را از دست همه مسلمانان گرفت، و آن ماجراى | در آن لحظات فتنه ديگرى از منافقين به وقوع پيوست و خير عظيمى را از دست همه مسلمانان گرفت، و آن ماجراى [[حدیث قرطاس]] است.<ref>بحار الانوار: ج ۲۸ ص ۱۰۷ - ۱۱۲.</ref> | ||
== پانویس == | == پانویس == |