۲۱٬۹۶۲
ویرایش
خط ۱۳۰: | خط ۱۳۰: | ||
براى يافتن پاسخ، بايد به بررسى تاريخى بپردازيم و علت نزول احتمالى آيه اكمال در روز عرفه را دريابيم. تورّق صفحات تاريخ به ما نشان مى دهد كه در آخرين حج پيامبر صلى الله عليه و آله و در روز عرفه بیان احکام حج تمتع اتفاق افتاد: | براى يافتن پاسخ، بايد به بررسى تاريخى بپردازيم و علت نزول احتمالى آيه اكمال در روز عرفه را دريابيم. تورّق صفحات تاريخ به ما نشان مى دهد كه در آخرين حج پيامبر صلى الله عليه و آله و در روز عرفه بیان احکام حج تمتع اتفاق افتاد: | ||
در [[حجةالوداع]] و در روز عرفه، پيامبر صلى الله عليه و آله تمام احكام حج تمتّع را در گفتار و رفتار تبيين نمودند. ايشان در آن سال به تمام پرسش هاى مربوط به حج تمتّع پاسخ دادند. بيشتر روايات حج تمتع مربوط به آن سال بوده و از زبان | در [[حجةالوداع]] و در روز عرفه، پيامبر صلى الله عليه و آله تمام احكام حج تمتّع را در گفتار و رفتار تبيين نمودند. ايشان در آن سال به تمام پرسش هاى مربوط به حج تمتّع پاسخ دادند. بيشتر روايات حج تمتع مربوط به آن سال بوده و از زبان [[حضرت محمّد صلی الله علیه وآله|پیامبر صلی الله علیه و آله]] نقل شده است كه با اندكى تتبّع در كتب روايى شيعيان و اهل سنت اين موضوع روشن مى گردد. بنابراين در روز عرفه احكام حج تمتّع با قول و فعل رسول الله صلى الله عليه و آله تبيين گشت. | ||
پس از اين مقدمه به اين نتيجه مى رسيم كه حج تمتّع يكى از واجبات بسيار مهم مى باشد، زيرا روزى كه احكام حج تمتّع به وسيله پيامبر صلى الله عليه و آله تعليم و تبيين شد، روزى است كه بر اساس يكى از دو نظر اهل سنت نعمت دين كامل و تام شد، و به اين جهت آيه اكمال نازل گرديد. | پس از اين مقدمه به اين نتيجه مى رسيم كه حج تمتّع يكى از واجبات بسيار مهم مى باشد، زيرا روزى كه احكام حج تمتّع به وسيله پيامبر صلى الله عليه و آله تعليم و تبيين شد، روزى است كه بر اساس يكى از دو نظر اهل سنت نعمت دين كامل و تام شد، و به اين جهت آيه اكمال نازل گرديد. | ||
خط ۱۵۲: | خط ۱۵۲: | ||
دومين پرسش كه علماى اهل سنت بايد به آن پاسخ دهند اين است كه: آيا تمام خلفا مختار و مجاز اند احكام را تغيير دهند و حكمى را تشريع كنند؟ چه خصوصيت و ويژگى در خليفه دوم وجود دارد كه مى تواند واجب مهمى چون حج تمتع را حرام كند، اما خلفاى ديگر از چنين اختيارى برخوردار نباشند؟ اگر تمام خلفا بتوانند بنابر سليقه خود در احكام دين دخل و تصرف كنند، آيا به مرور زمان حكمى از احكام اسلام دست نخورده باقى خواهد ماند؟<ref>جمله ای درباره امام زمان (علیه السلام) نقل شده است که: یأتی بدین جدید: دین جدیدی خواهد آورد. مصباح الاصول ج۲، ص۱۷۲. سخن فوق ناظر به شیعیان نمی باشد، زیرا آنان تمام احکامشان را از سرچشمه گوارای دانش اهل بیت (علیهم السلام) گرفته اند. اما احکام اهل سنت با گذر زمان و بنا به سلیقه خلفا دستخوش تغییر و تحول شده است. دین به حدی دستخوش دگرگونی می شود که وقتی حضرت ولیعصر (علیه السلام) دین راستین را تبیین میفرمایند، همگان دچار این توهم میشوند که ایشان دین جدیدی جعل کرده اند. </ref> | دومين پرسش كه علماى اهل سنت بايد به آن پاسخ دهند اين است كه: آيا تمام خلفا مختار و مجاز اند احكام را تغيير دهند و حكمى را تشريع كنند؟ چه خصوصيت و ويژگى در خليفه دوم وجود دارد كه مى تواند واجب مهمى چون حج تمتع را حرام كند، اما خلفاى ديگر از چنين اختيارى برخوردار نباشند؟ اگر تمام خلفا بتوانند بنابر سليقه خود در احكام دين دخل و تصرف كنند، آيا به مرور زمان حكمى از احكام اسلام دست نخورده باقى خواهد ماند؟<ref>جمله ای درباره امام زمان (علیه السلام) نقل شده است که: یأتی بدین جدید: دین جدیدی خواهد آورد. مصباح الاصول ج۲، ص۱۷۲. سخن فوق ناظر به شیعیان نمی باشد، زیرا آنان تمام احکامشان را از سرچشمه گوارای دانش اهل بیت (علیهم السلام) گرفته اند. اما احکام اهل سنت با گذر زمان و بنا به سلیقه خلفا دستخوش تغییر و تحول شده است. دین به حدی دستخوش دگرگونی می شود که وقتی حضرت ولیعصر (علیه السلام) دین راستین را تبیین میفرمایند، همگان دچار این توهم میشوند که ایشان دین جدیدی جعل کرده اند. </ref> | ||
سومين پرسش كه اهل سنت بايد پاسخگوى آن باشند اين است كه: با توجه به اينكه حج تمتع يكى از فروع دين است، چرا آموزش اين حكم باعث نزول آيه اكمال مى گردد، اما در رابطه با نماز آيه اى مبنى بر اكمال و اتمام دین نازل نشد؟ در صورتى كه هيچ يک از واجبات ويژگى و امتياز نماز را ندارند؟ چرا كه در مورد نماز آمده است: إن قبلت قبل ما سواها: اگر نماز پذيرفته شود، اعمال ديگر نيز پذيرفته مى شود.<ref>الکافیج۳، ص۲۶۸.</ref> | سومين پرسش كه [[اهل سنت]] بايد پاسخگوى آن باشند اين است كه: با توجه به اينكه حج تمتع يكى از فروع دين است، چرا آموزش اين حكم باعث نزول آيه اكمال مى گردد، اما در رابطه با نماز آيه اى مبنى بر اكمال و اتمام دین نازل نشد؟ در صورتى كه هيچ يک از واجبات ويژگى و امتياز نماز را ندارند؟ چرا كه در مورد نماز آمده است: إن قبلت قبل ما سواها: اگر نماز پذيرفته شود، اعمال ديگر نيز پذيرفته مى شود.<ref>الکافیج۳، ص۲۶۸.</ref> | ||
اهل سنت نيز روايتى به اين مضمون از رسول اللَّه صلى الله عليه و آله نقل كرده اند: إنّ اول ما يحاسب به العبد صلاته. فإن صلحت صلح سائر عمله، و إن فسدت فسد سائر عمله<ref>کنزالعمال ج۷، ص۲۸۳. | اهل سنت نيز روايتى به اين مضمون از رسول اللَّه صلى الله عليه و آله نقل كرده اند: إنّ اول ما يحاسب به العبد صلاته. فإن صلحت صلح سائر عمله، و إن فسدت فسد سائر عمله<ref>کنزالعمال ج۷، ص۲۸۳. | ||
خط ۱۸۰: | خط ۱۸۰: | ||
۴. إنما النسى زيادة فى الكفر. يضلّ به الذين كفروا، يحلّونه عاماً و يحرّمونه عاماً ... . و إن عدة الشهور عند اللَّه إثناعشر شهراً فى كتاب اللَّه، يوم خلق السماوات و الارض. منها اربعة حُرُم: نسىء (جا به جا كردن و تأخير ماه هاى حرام) افزايشى در كفر است. دوران حكومت و سلطنت ايشان به پايان مى رسد، اما نمى دانستند كه بين نبوت و سلطنت تفاوت فراوانى است. | ۴. إنما النسى زيادة فى الكفر. يضلّ به الذين كفروا، يحلّونه عاماً و يحرّمونه عاماً ... . و إن عدة الشهور عند اللَّه إثناعشر شهراً فى كتاب اللَّه، يوم خلق السماوات و الارض. منها اربعة حُرُم: نسىء (جا به جا كردن و تأخير ماه هاى حرام) افزايشى در كفر است. دوران حكومت و سلطنت ايشان به پايان مى رسد، اما نمى دانستند كه بين نبوت و سلطنت تفاوت فراوانى است. | ||
اين احتمال كه نااميدى و يأسى كه در صدر آيه اكمال ذكر شده به دليل ممانعت از ورود مشركان به مكه در حجةالوداع است مردود مى باشد، زيرا در سال قبل از حجةالوداع آمدن آنان به مسجدالحرام ممنوع شد.<ref>توبه/۲۸. | اين احتمال كه نااميدى و يأسى كه در صدر آيه اكمال ذكر شده به دليل ممانعت از ورود مشركان به مكه در [[حجةالوداع]] است مردود مى باشد، زيرا در سال قبل از حجةالوداع آمدن آنان به مسجدالحرام ممنوع شد.<ref>توبه/۲۸. | ||
التبیان ج۵، ص۲۰۰. | التبیان ج۵، ص۲۰۰. | ||
خط ۲۰۴: | خط ۲۰۴: | ||
حال روى سخن با خليفه دوم است. مگر در روز غدير به اميرالمؤمنين عليه السلام شادباش نگفتى؟ مگر در آن روز به ولايت و خلافت ايشان پس از رسول الله صلى الله عليه و آله اقرار نكردى؟! پس چرا پيمان شكنى كردى و ولايت را بر هم زدى؟ مگر نه آن است كه نقصان دين با نعمت ولايت كامل و تمام مى شود؟ چرا كفران نعمت كردى و ولايت را نپذيرفتى و به آن گردن ننهادى؟ | حال روى سخن با خليفه دوم است. مگر در روز غدير به اميرالمؤمنين عليه السلام شادباش نگفتى؟ مگر در آن روز به ولايت و خلافت ايشان پس از رسول الله صلى الله عليه و آله اقرار نكردى؟! پس چرا پيمان شكنى كردى و ولايت را بر هم زدى؟ مگر نه آن است كه نقصان دين با نعمت ولايت كامل و تمام مى شود؟ چرا كفران نعمت كردى و ولايت را نپذيرفتى و به آن گردن ننهادى؟ | ||
يكى از نكات مهمى كه در آيه اكمال قابل توجه است اينكه خداى متعال اتمام نعمت بر خلق با ولايت را از پيوندى تنگاتنگ برخوردار فرموده است. به بيان ديگر، همانطور كه كمال يافتگى دين در گرو ولايت محمد صلى الله عليه و آله و خاندان پاک اوعليهم السلام است، چنين ولايتى مسلمانان را از تماميت | يكى از نكات مهمى كه در آيه اكمال قابل توجه است اينكه خداى متعال [[تمام نعمت|اتمام نعمت]] بر خلق با ولايت را از پيوندى تنگاتنگ برخوردار فرموده است. به بيان ديگر، همانطور كه كمال يافتگى دين در گرو ولايت محمد صلى الله عليه و آله و خاندان پاک اوعليهم السلام است، چنين ولايتى مسلمانان را از تماميت نعمت ها برخوردار مى كند. | ||
البته نعمت مورد نظر آيه كريمه، تمام گونه هاى ظاهرى و باطنى آن را در بر مى گيرد، مانند: عدالت، مساوات، همبستگى، برادرى، اخلاق، دانش، آرامش روحى و آزادى و ... ، و خلاصه تمام گونه هاى | البته نعمت مورد نظر آيه كريمه، تمام گونه هاى ظاهرى و باطنى آن را در بر مى گيرد، مانند: عدالت، مساوات، همبستگى، برادرى، اخلاق، دانش، آرامش روحى و آزادى و ... ، و خلاصه تمام گونه هاى نعمت ها را شامل مى شود. | ||
از همين رو، نظريه آنان كه مى كوشند نعمت مورد اشاره قرآن را تنها به «شريعت» و نعمت هاى معنوى تفسير كنند قابل تأمل و نظر است، چه اينكه آيه مورد نظر به اصل نعمت نپرداخته، بلكه صريح آيه اتمام نعمت را بيان مى كند كه شامل تمام گونه هاى نعمت است. | از همين رو، نظريه آنان كه مى كوشند نعمت مورد اشاره [[قرآن]] را تنها به «شريعت» و نعمت هاى معنوى تفسير كنند قابل تأمل و نظر است، چه اينكه آيه مورد نظر به اصل نعمت نپرداخته، بلكه صريح آيه اتمام نعمت را بيان مى كند كه شامل تمام گونه هاى نعمت است. | ||
نه تنها در اين آيه، كه هر جايى از قرآن كريم سخن از اتمام نعمت به ميان آمده، مراد تمام نعمت هايى است كه انسان در اين جهان از آن برخوردار مى شود.<ref>به عنوان مثال: آنجا که مبفرماید: ولإتم نعمتی علیکم... تا نعمت خویش را برشما تمام کنم(بقره/ ۱۵۰). ((... ولیتمّ نعمته علیکم...)) تا (خدا) نعمت خود را برشما تمام کند(مائده/ ۶). ((... ویتمّ نعمته علیک...)) و نعمت خود را بر تو تمام کند( یوسف/۶). ((... و کذلک یتمّ نعمته علیکم ...)) این گونه وی نعمتش را برشما تمام می گرداند (نحل/۸۱). (( ...ویتمّ نعمته علیک...)) و نعمت خود را برتو تمام گرداند (فتح/۲). </ref> | نه تنها در اين آيه، كه هر جايى از قرآن كريم سخن از اتمام نعمت به ميان آمده، مراد تمام نعمت هايى است كه انسان در اين جهان از آن برخوردار مى شود.<ref>به عنوان مثال: آنجا که مبفرماید: ولإتم نعمتی علیکم... تا نعمت خویش را برشما تمام کنم(بقره/ ۱۵۰). ((... ولیتمّ نعمته علیکم...)) تا (خدا) نعمت خود را برشما تمام کند(مائده/ ۶). ((... ویتمّ نعمته علیک...)) و نعمت خود را بر تو تمام کند( یوسف/۶). ((... و کذلک یتمّ نعمته علیکم ...)) این گونه وی نعمتش را برشما تمام می گرداند (نحل/۸۱). (( ...ویتمّ نعمته علیک...)) و نعمت خود را برتو تمام گرداند (فتح/۲). </ref> | ||
اين تفصيل، رابطه مستقيم و تنگاتنگ ولايت اميرالمؤمنين على عليه السلام و برخوردارى از نعمت هاى مشروع مادى را روشن مى كند، چرا كه ولايت محورى علوى از اركان اساسى و مهم رسيدن به جامعه مبتنى بر آزادى، عدالت و ارزش ها و فضائل اخلاقى و انسانى مى باشد. از همين رو مى بايست به آخرين رسالت پيامبر صلى الله عليه و آله در روز غدير خم تن دهيم و در عمل ولايت | اين تفصيل، رابطه مستقيم و تنگاتنگ ولايت اميرالمؤمنين على عليه السلام و برخوردارى از نعمت هاى مشروع مادى را روشن مى كند، چرا كه ولايت محورى علوى از اركان اساسى و مهم رسيدن به جامعه مبتنى بر آزادى، عدالت و ارزش ها و فضائل اخلاقى و انسانى مى باشد. از همين رو مى بايست به آخرين رسالت پيامبر صلى الله عليه و آله در روز غدير خم تن دهيم و در عمل ولايت [[امیرالمؤمنین علی علیه السلام|امیرالمؤمنین علیه السلام]] را بپذيريم. | ||
به ديگر سخن، پذيرفتن ولايت اميرالمؤمنين عليه السلام با تمام لوازم آن كه خداوند در غدير خم آن را بر مسلمانان واجب گرداند، اثر تكوينى داشته و مردم را از خيرات و بركات بىشمار آسمان و زمين | به ديگر سخن، پذيرفتن ولايت اميرالمؤمنين عليه السلام با تمام لوازم آن كه [[خداوند]] در غدير خم آن را بر مسلمانان واجب گرداند، اثر تكوينى داشته و مردم را از خيرات و بركات بىشمار آسمان و زمين بهره مند مى كند. | ||
خداى متعال درباره تأثيرپذيرى از فرمان حضرتش مى فرمايد: «و لو انهم اقاموا التوراة و الانجيل و ما انزل إليهم من ربهم لأكلوا من فوقهم و من تحت ارجلهم...»<ref>مائده/۶۶.</ref>: و اگر آنان به تورات و انجيل و آنچه از جانب پروردگارشان به سويشان نازل شده است عمل مى كردند قطعاً از بالاى سرشان (بركات آسمانى) و از زير پاهايشان (بركات زمينى) برخوردار مى شدند. | خداى متعال درباره تأثيرپذيرى از فرمان حضرتش مى فرمايد: «و لو انهم اقاموا التوراة و الانجيل و ما انزل إليهم من ربهم لأكلوا من فوقهم و من تحت ارجلهم...»<ref>مائده/۶۶.</ref>: و اگر آنان به تورات و انجيل و آنچه از جانب پروردگارشان به سويشان نازل شده است عمل مى كردند قطعاً از بالاى سرشان (بركات آسمانى) و از زير پاهايشان (بركات زمينى) برخوردار مى شدند. | ||
خط ۲۲۰: | خط ۲۲۰: | ||
يكى از نكته هاى قابل توجه و مهم آيه اكمال اين است كه خداوند اتمام نعمت خويش بر خلق را مرهون و معلول ولايت معرفى كرده، و آن دو را به هم ربط داده است. يعنى همان گونه كه كمال دين با ولايت تحقق يافت، اتمام نعمت او نيز به اعلان ولايت از سوى رسول خدا صلى الله عليه و آله و قبول آن توسط مردم منوط گرديد. مراد از نعمت هم، تمام نعمت هاست؛ اعم از ظاهرى و باطنى. مانند عدالت و مساوات و اتحاد و برادرى و علم و اخلاق و امنيت روحى و روانى و رفاه و آزادى و امنيت، و خلاصه انواع برخوردارى هاى اخلاقى و اجتماعى. | يكى از نكته هاى قابل توجه و مهم آيه اكمال اين است كه خداوند اتمام نعمت خويش بر خلق را مرهون و معلول ولايت معرفى كرده، و آن دو را به هم ربط داده است. يعنى همان گونه كه كمال دين با ولايت تحقق يافت، اتمام نعمت او نيز به اعلان ولايت از سوى رسول خدا صلى الله عليه و آله و قبول آن توسط مردم منوط گرديد. مراد از نعمت هم، تمام نعمت هاست؛ اعم از ظاهرى و باطنى. مانند عدالت و مساوات و اتحاد و برادرى و علم و اخلاق و امنيت روحى و روانى و رفاه و آزادى و امنيت، و خلاصه انواع برخوردارى هاى اخلاقى و اجتماعى. | ||
بنابراين، كسانى كه كوشيده اند نعمت را بر اصل شريعت و ولايت حمل كرده و صرفاً آن را امرى معنوى بدانند محل تأمل است، زيرا در اين آيه سخن از اصل نعمت نيست، بلكه كلام در «اتمام نعمت» است. در قرآن وقتى سخن از اتمام نعمت به ميان آمده، مراد نعمت هايى است كه در دنيا نصيب انسان مى شود.<ref>مائده/ ۳،۶. | بنابراين، كسانى كه كوشيده اند نعمت را بر اصل شريعت و ولايت حمل كرده و صرفاً آن را امرى معنوى بدانند محل تأمل است، زيرا در اين آيه سخن از اصل نعمت نيست، بلكه كلام در «اتمام نعمت» است. در [[قرآن]] وقتى سخن از [[تمام نعمت|اتمام نعمت]] به ميان آمده، مراد نعمت هايى است كه در دنيا نصيب انسان مى شود.<ref>مائده/ ۳،۶. | ||
بقره/ ۱۵۰. | بقره/ ۱۵۰. | ||
خط ۲۳۴: | خط ۲۳۴: | ||
به عبارت ديگر: پذيرش ولايت اميرالمؤمنين عليه السلام اثرى تكوينى دارد، و باعث مى شود زمين و آسمان نيز بركات و خيرات خود را بر مردم فرو ببارند. خداوند مى فرمايد: «و لَو انَّهُم اقامُوا التَوراةَ و الانجيل و ما أُنزِل اليهم من ربهم لأكلوا من فَوقهم و من تحت ارجُلهم»<ref>مائده / ۶۶.</ref>: و اگر آنان به تورات و انجيل و آنچه از جانب پروردگارشان به سويشان نازل شده است عمل مى كردند قطعاً از بالاى سرشان (بركات آسمانى) و از زير پاهايشان (بركات زمينى) برخوردار مى شدند. | به عبارت ديگر: پذيرش ولايت اميرالمؤمنين عليه السلام اثرى تكوينى دارد، و باعث مى شود زمين و آسمان نيز بركات و خيرات خود را بر مردم فرو ببارند. خداوند مى فرمايد: «و لَو انَّهُم اقامُوا التَوراةَ و الانجيل و ما أُنزِل اليهم من ربهم لأكلوا من فَوقهم و من تحت ارجُلهم»<ref>مائده / ۶۶.</ref>: و اگر آنان به تورات و انجيل و آنچه از جانب پروردگارشان به سويشان نازل شده است عمل مى كردند قطعاً از بالاى سرشان (بركات آسمانى) و از زير پاهايشان (بركات زمينى) برخوردار مى شدند. | ||
اگر بخواهيم در عبارتى كوتاه غدير را تعريف كنيم بايد بگوييم: | اگر بخواهيم در عبارتى كوتاه غدير را تعريف كنيم بايد بگوييم: [[غدیر]] آن است كه تمام اسلام را در دامن، و كليه فداكارى ها و تلاش هاى پيامبر صلى الله عليه و آله را در آغوش دارد، و سينه اش مخزن احكام و آداب و برنامه هايى است كه از سوى خدا بر پيامبرش صلى الله عليه و آله نازل شده است. و اين همان مفهوم آيه تبليغ است. | ||
به تعبير ديگر: غدير گنجينه فضائل و اخلاق و مكارم و محاسن، بلكه عين آن است، و كليه پيشرفت هاى تمدنى و معنوى وامدار آن مى باشد. غدير مهمترين عامل حفظ دين است، و انكار آن به معنى انكار كليه مضامين پيشرفته اسلامى مندرج در سرزمين پهناورش مى باشد. بنابراين، هر خطى كه به غدير منتهى نگشته و به آن وصل نباشد، در حكم رد اهل | به تعبير ديگر: غدير گنجينه فضائل و اخلاق و مكارم و محاسن، بلكه عين آن است، و كليه پيشرفت هاى تمدنى و معنوى وامدار آن مى باشد. غدير مهمترين عامل حفظ دين است، و انكار آن به معنى انكار كليه مضامين پيشرفته اسلامى مندرج در سرزمين پهناورش مى باشد. بنابراين، هر خطى كه به غدير منتهى نگشته و به آن وصل نباشد، در حكم رد [[اهل بیت علیهم السلام]] و رد رسول خدا صلى الله عليه و آله و رد خداوند است. | ||
غدير به معنى واقعى كلمه، همان خط | غدير به معنى واقعى كلمه، همان خط [[امیرالمؤمنین علی علیه السلام|امیرالمؤمنین علیه السلام]] است كه بر كل تاريخ حكم مى راند و بر تمام بشريت و انسانيت حاكم است. | ||
اميرالمؤمنين عليه السلام بزرگترين آيت خداست، و هيچ نشانه ديگرى به پاى او نمى رسد. بر اين اساس، امام باقر | اميرالمؤمنين عليه السلام بزرگترين آيت خداست، و هيچ نشانه ديگرى به پاى او نمى رسد. بر اين اساس، [[امام باقر علیه السلام]] به كسى كه بدون اميرالمؤمنين عليه السلام به دنبال معرفت خدا و اسلام بود فرمود: فليشرّق و ليغرّب<ref>... فلیشّرق الحکم و الیغرّب، اما والله لا یصیب العلم الا من اهل بیت نزل علیهم جبرئیل. الکافی ج۱، ص۴۰۰.</ref>؛ او اگر شرق و غرب را هم به زير پا بگذارد به مطلوب نمى رسد. | ||
اين از بيچارگى و شوربختى انسان است كه از راهى غير از راه على و آل على عليهم السلام بخواهد به علم و معرفت دست يابد. اين نوع علم و معرفت به فرض هم كه حاصل شود، به دليل آن كه فاقد جوهر اخلاقى و روحى بوده و تهى از معنويت و شريعت مى باشد، علم و معرفتى غير مفيد و ناصحيح است. | اين از بيچارگى و شوربختى انسان است كه از راهى غير از راه على و آل على عليهم السلام بخواهد به علم و معرفت دست يابد. اين نوع علم و معرفت به فرض هم كه حاصل شود، به دليل آن كه فاقد جوهر اخلاقى و روحى بوده و تهى از معنويت و شريعت مى باشد، علم و معرفتى غير مفيد و ناصحيح است. | ||
== پانویس == | == پانویس == |