پرش به محتوا

شأن نزول آیه اکمال دین

از ویکی غدیر

شأن نزول، یکی از ارکان تعیین‌کننده در درک و تفسیر آیات محسوب می‌شود. اگر روشن شود که آیه مورد بحث، در چه زمانی و به چه مناسبتی از طرف خداوند به قلب رسول‌الله صلی الله علیه و آله وحی شده است، به‌طور طبیعی میزان کارایی آیه در پاسخ به سؤال روشن می‌گردد.

با توجه به اهمیت موضوع در این آیه، بحث از شأن نزول آن نیز تعیین‌کننده خواهد بود. تحقیق در شأن نزول آیات، بحثی تاریخی و روایی محسوب می‌گردد.

در این که آیه اکمال در چه روزی و به چه مناسبتی نازل شده است، در کتب روایی اهل سنت دوگانگی وجود دارد. برای یافتن پاسخ این پرسش، به روایات موجود در منابع معتبر اهل سنت اشاره ای می‌کنیم.

الف) روایات دسته نخست

ابوهریره روایتی را به این مضمون از رسول‌الله صلی الله علیه و آله نقل می‌کند: من صام یوم ثمان عشرة من ذی الحجة کتب له صیام ستّین شهراً [سنه]. و هو یوم غدیر خم؛ لما اخذ النبی صلی الله علیه و آله بید علی بن ابی طالب علیه السلام فقال: الست ولی المؤمنین؟ قالوا: بلی یا رسول‌الله. قال: من کنت مولاه فعلی مولاه. فقال عمر بن الخطاب: بخّ بخّ لک یابن ابی طالب! اصبحت مولای و مولی کل مسلم. فأنزل الله: «الیوم اکملت لکم دینکم».[۱]

هر کس روز هجده ذی الحجه را روزه بگیرد، ثواب شصت ماه (سال) روزه داری برای او ثبت می‌شود. هجده ذی الحجه روز غدیر خم است، روزی که رسول‌الله صلی الله علیه و آله دست علی بن ابی طالب علیه السلام را گرفت و فرمود: آیا من ولیّ و امام مؤمنین نیستم؟ مردم عرض کردند: آری یا رسول‌الله صلی الله علیه و آله. پیامبر صلی الله علیه و آله فرمود: هر کس من امام او هستم، علی علیه السلام نیز امام و ولی او است. عمر بن خطاب به امیرالمؤمنین علیه السلام شاد باش گفت و عرض کرد: از امروز شما مولای من و همه مسلمانان هستی. آنگاه خداوند آیه «الیوم اکملت لکم دینکم» را نازل فرمود.

بسیاری از دانشمندان و علمای اهل سنت بر این باور اند که زمان نزول آیه اکمال، روز هجده ذی الحجه و شأن نزول آن به مناسبت انتصاب امیرالمؤمنین علیه السلام به ولایت و جانشینی رسول خاتم صلی الله علیه و آله می‌باشد. به عنوان نمونه چند منبع معتبر اهل سنت را نام می‌بریم که در آن به مطلب مذکور اذعان و تصریح شده است:

تفسیر ابن کثیر،[۲] شواهد التنزیل،[۳] روح المعانی،[۴] الإتقان،[۵] الدرّ المنثور،[۶] تاریخ بغداد،[۷] تاریخ مدینة دمشق،[۸] مناقب خوارزمی،[۹] تذکرة الخواص،[۱۰] البدایة و النهایة،[۱۱] مناقب ابن مغازلی،[۱۲] ینابیع المودة[۱۳] و ….

این روایات که تنوع و تعدد مصادر، صحت آن را به لحاظ تاریخی ثابت می‌کند، با باور شیعه در تاریخ و شأن نزول آیه اکمال مطابقت دارد.

لازمه آیه اکمال و روایات متواتری که زمان و شأن نزول آن بیان شد، پذیرش بی قید و شرط ولایت و خلافت بلافصل امیرالمؤمنین علیه السلام است.

ب) روایات دسته دوم

روشن شد که بیشترین نقل اهل سنت در مورد نزول آیه اکمال با مبنای شیعه همخوانی دارد. اما برخی از دانشمندان اهل سنت برای گریز از لوازم آیه اکمال، روایات دیگری در رابطه با این آیه، زمان و شأن نزول آن نقل کرده‌اند.

این دسته از روایات در پی اثبات آن هستند که آیه اکمال در عرفه بر پیامبر صلی الله علیه و آله نازل شده است.

در واقع منشأ دوگانگی در این روایات - که ناقل آن همگی از اهل سنت می‌باشند - توجیه غصب خلافت از طرف صحابه می‌باشد. به این دو روایت توجه کنید:

روایت اول

إن اناسا من الیهود قالوا: «لو نزّلت هذه الآیه فینا لا تخذنا ذلک الیوم عیداً. فقال عمر: أیة آیة؟ فقالوا: «الْیَوْمَ أَکْمَلْتُ لَکُمْ دِینَکُمْ…».

فقال عمر: إنی لأعلم أیّ مکان انزلت، انزلت و رسول‌الله صلی الله علیه و آله واقف بعرفة».[۱۴]

گروهی از یهودیان گفتند: اگر این آیه بر ما نازل می‌شد، آن روز را عید می‌گرفتیم. عمر بن خطاب گفت: کدام آیه؟ آنان گفتند: «الْیَوْمَ أَکْمَلْتُ لَکُمْ دِینَکُمْ».

عمر در پاسخ گفت: من می‌دانم این آیه کجا نازل شد. هنگامی که رسول‌الله صلی الله علیه و آله در عرفه ایستاده بودند نازل شد.

روایت دوم

عیسی بن حارثه انصاری می‌گوید: کنّا جلوساً فی الدیوان، فقال لنا نصرانی: یا اهل الاسلام! لقد انزلت علیکم آیة لو انزلت علینا لاتخذنا ذلک الیوم و تلک الساعة عیداً ما بقی منّا اثنان: «الْیَوْمَ أَکْمَلْتُ…».

فلم یجبه احد. فلقیت محمد بن کعب القراظی فسألته عن ذلک، فقال: الا رددتم علیه؟ فقال: قال عمر بن الخطاب: انزلت علی النبی صلی الله علیه و آله و هو واقف علی الجبل یوم عرفة، فلا یزال ذلک الیوم عیداً للمسلمین:[۱۵]

در دیوان نشسته بودیم که شخصی مسیحی به ما گفت: ای مسلمانان! آیه ای بر شما نازل شد که اگر بر ما نازل می‌شد، آن روز و آن ساعت را تا زمانی که دو مسیحی روی زمین باشند عید می‌گرفتیم، و سپس آیه «الیوم اکملت لکم دینکم» را قرائت کرد.

کسی پاسخی به او نداد، تا اینکه محمد بن کعب را دیدم و از او پرسیدم: پاسخ چیست؟ او گفت: عمر می‌گوید: آن آیه بر پیامبر صلی الله علیه و آله نازل شد، در حالی که در روز عرفه بر روی کوهی ایستاده بود، و آن روز همچنان برای مسلمانان عید می‌باشد.

بررسی شأن نزول‌ها

الف) لوازم پذیرش روایات گروه اول

در رابطه با آیه اکمال دو شأن نزول بیان نمودیم، اما به راستی کدام یک از این دو دسته روایات صحیح و مورد پذیرش می‌باشد؟ آیا شأن نزول اول صحیح است که اکثر علمای اهل سنت در کتب خود نقل نموده‌اند و نزول این آیه را در روز هجده ذی الحجه و به مناسبت ولایت امیرالمؤمنین علیه السلام می‌دانند، یا دومین گروه از روایات که عده اندکی از اهل سنت آن را پذیرفته‌اند و زمان نزول آیه را نهم ذی الحجه و به مناسبت روز عرفه می‌دانند؟

اگر اهل سنت قول نخست را بپذیرند، تمام مبانی مکتب خلافت منهدم می‌شود. قائل شدن به این که رسول‌الله صلی الله علیه و آله در روز غدیر خم امیر المومنین علیه السلام را به ولایت و خلافت بلافصل خود منصوب نموده‌اند، اساس مدرسه خلافت اهل سنت و تمام مبانی فکری، کلامی، فقهی، و اعتقادی آنان را متزلزل نموده و از بین می‌برد.

یکی دیگر از لوازم پذیرش روایات دسته اول، مواجه شدن نظریه عدالت صحابه با یک تناقض بزرگ و لا ینحل است؛ زیرا عدم پذیرش روایات گروه دوم به معنای صحه ننهادن بر نقل گروهی از راویان و تکذیب ایشان، و بالطبع سلسله رجال آن روایات می‌باشد. بدیهی است که برخی از راویان روایات گروه دوم از صحابه بودند. آیا افترا بر رسول‌الله صلی الله علیه و آله با نظریه عدالت تمام صحابه قابل جمع می‌باشد؟

ب) نقد اهل سنت بر روایات گروه اول

اهل سنت برای تضعیف و ردّ روایات گروه نخست، دو راه در پیش گرفته‌اند. البته، همان‌طور که پس از این معلوم می‌شود، هیچ مفرّی برای آنان وجود ندارد و هر دو راه آنان ناکار آمده بوده و با نقد جدی روبرو است.

راه اول آنها این است که مهر بی‌اعتباری و غیرقابل اعتماد بودن بر پیشانی روایات دسته اول بزنند و به این وسیله آنان را از درجه اعتبار ساقط کنند.

علامه امینی درکتاب شریف الغدیر[۱۶] به این توهم اهل سنت پاسخ داده است. ایشان تمام افرادی را که درسلسله سندحدیث قرار گرفته‌اند بررسی و مداقّه می‌نماید.

ابوهریره[۱۷] و افراد دیگری که در سلسله سند حدیث قرار دارند، بر اساس مبانی علم رجال اهل سنت مورد اعتماد و وثوق می‌باشند، چرا که اهل سنت در سایر موضوعات بدون هیچ دغدغه و تردیدی روایاتی را که از این سلسله نقل شده پذیرفته‌اند.

اهل سنت اگر بخواهند در این مورد سلسله مذکور را تضعیف کنند، لاجرم باید از تمام مبانی رجالی خود دست بردارند.

راه دوم اهل سنت در تضعیف روایات دسته اول این است که آن روایات را از مجعولات شیعه به‌شمار آورده و ادعا می‌کنند آن روایات به وسیله گروهی از شیعیان جعل شده و در کتب آنان راه یافته است.

در پاسخ به این توهم باید بگوییم: جای بسی تعجب و شگفتی است! شیعیان در چه زمان و مکانی آن قدر قدرت یافتند که بتوانند دست کم دوازده منبع مهم اهل سنت را مورد دستبرد قرار دهند و تحریف کنند؟! وانگهی، در این فرض چه ضمانتی وجود دارد که سایر مطالب کتب پراهمیت ایشان محفوظ مانده باشد؟

شیعیان در طول تاریخ، تحت فشار سخت و زیر نظر دستگاه حکومت قرار داشته‌اند. آنان برای نشر و اشاعه کتاب‌های خود با مشکلات فراوانی روبرو بودند و به هیچ وجه نمی‌توانستند در کتاب‌های دیگران، آن هم کسانی که مورد حمایت حکومت وقت بوده‌اند تحریف ایجاد کنند.

از طرف دیگر، با اندکی تأمل در می‌یابیم افرادی که در سلسله روایات گروه نخست قرار دارند، همگی از وفاداران مکتب خلافت می‌باشند، و در بین آنان فردی مجهول، غیر ثقه یا متهم به حبّ و ولایت امیرالمؤمنین علیه السلام وجود ندارد.

در نتیجه، احتمال جعل این دسته از روایات به وسیله شیعیان نیز احتمالی مردود و ادعایی ناپذیرفتنی می‌باشد.

ج) بررسی و نقد روایات دسته دوم

در مورد شأن نزول آیه اکمال در منابع اهل سنت، با دو دسته از روایات روبرو شدیم. پرسش این است که: کدام یک از این دو دسته روایات معتبر و صحیح است؟ برای بررسی صحت و سقم روایات، روش‌های مختلفی وجود دارد که یکی از بهترین روش‌ها روش متن‌شناسی است. با استفاده از این روش که بیان شد، به بررسی روایات وارده در این زمینه می‌پردازیم و درجه اعتبار هر کدام از این روایات را اندازه‌گیری می‌کنیم.

روایاتی که در رابطه با آیه اکمال در منابع اهل سنت وجود دارد را به دو دسته تقسیم کردیم. دسته اول روایاتی بود که روز نزول آیه را هجده ذی الحجه بیان می‌کرد، و گروه فراوانی از علمای اهل سنت آن روایات را پذیرفته بودند.

دسته دوم روایاتی بود که روز نزول آیه را نهم ذی الحجه یعنی روز عرفه می‌دانست، که گروه اندکی از دانشمندان اهل سنت این دسته از روایات را نقل نموده و قبول کرده بودند. لازمه پذیرش روایات دسته دوم این است که باید روز عرفه را عید بدانیم. بررسی در متن روایاتی که نزول آیه اکمال را در روز عرفه می‌داند ما را به چند اشکال مهم و جدی رهنمون می‌سازد:

اشکال اول

چگونه ممکن است با تصریح قرآن مجید روز عرفه از چنان اهمیتی برخوردار باشد که کفار مأیوس شده و دین به اکمال رسیده باشد و خداوند سبحان نیز از جاودانگی دین خشنود باشد، اما همه مسلمانان از آن روز و اهمیت آن غافل بوده و نسبت به آن روز بی‌تفاوت باشند؟ تا آنجا که یهودیان و مسیحیان اهمیت آن را به مسلمانان یادآوری کنند! آیا امکان دارد روزی با چنین ویژگی‌های ممتازی در مدت کوتاهی پس از رسول اللَّه صلی الله علیه و آله به دست فراموشی سپرده شود و تنها خلیفه دوم آن را یادآوری کند؟

اشکال دوم

عید فطر و عید قربان دو عید بزرگ و مورد اتفاق نظر تمام مسلمانان می‌باشد، و در تمام کتب فقهی و روایی شیعیان و اهل سنت برای این دو روز احکام و آداب خاصی ذکر شده است. اما اگر تمام کتب فقهی اهل سنت را جستجو کنیم، برای روز عرفه به عنوان یک عید حتی یک حکم و عمل مستحب نمی‌یابیم.

اشکال سوم

عید فطر و عید قربان دو عیدی هستند که پس از پایان یک سری از محدودیت‌ها و ممنوعیت‌ها تشریع شده‌اند. مسلمانان پس از پایان یافتن ماه رمضان عید می‌گیرند، زیرا به حکم خداوند در آن ماه در ساعات معینی از شبانه روز از خوردن و آشامیدن و بعضی اعمال دیگر ممنوع هستند.

در عید قربان نیز مسلمانانی که به حج مشرف شده‌اند، بعد از پایان یافتن یک سلسله از ممنوعیت‌ها جشن می‌گیرند.

با روشن شدن ماهیت دو عید بزرگ فطر و قربان، این سؤال پدید می‌آید که: آیا در روز عرفه به چه دلیلی باید جشن گرفت و چه محدودیت و ممنوعیتی برداشته می‌شود؟ حال آنکه در آن روز حجاج همچنان باید از یک سلسله امور پرهیز نمایند و همچنان در حال احرام باشند، تا جایی که نمی‌توانند حتی از عطر استفاده کنند یا غذای معطری تناول نمایند.

اشکال چهارم

اگر آیه اکمال در روز عرفه نازل شده باشد، دیگر نمی‌توان آیه ابلاغ را تفسیر و تبیین کرد و بین این دو آیه تهافت و تضاد بیّن و آشکاری به وجود خواهد آمد، زیرا بیشتر علمای اهل سنت بر این باور اند که آیه ابلاغ[۱۸] پس از حجةالوداع و در میان راه مکه و مدینه نازل شده است.[۱۹]

در این آیه ابلاغ، خداوند سبحان با تهدید و انذار خاصی به پیامبر صلی الله علیه و آله می‌فرماید: «پیام مرا به مردم برسان و اگر چنین نکنی وظیفه خود را انجام نداده‌ای». حال اگر آیه اکمال در روز عرفه نازل شده و در آن روز خداوند متعال دین را به کمال و انجام رسانده باشد و کفار از این بابت در یأس و ناامیدی قرار گرفته باشند، دیگر موضوع و پیام مهمی نمانده است که پیامبر صلی الله علیه و آله آن را در راه بازگشت از حجةالوداع ابلاغ نمایند، آن هم پیامی که با اتمام رسالت پیامبر صلی الله علیه و آله گره و پیوند خورده باشد.

با توجه به این که مسئله نازل شدن آیه ابلاغ در حجةالوداع مورد اتفاق همه علمای اهل سنت می‌باشد، اگر نظر اکثریت اهل سنت را بپذیریم که آیه اکمال نیز در روز غدیر نازل شده است، با کنار هم قرار دادن هر دو آیه ابلاغ و اکمال به یک نتیجه مهم و غیرقابل تردید می‌رسیم، و آن انتصاب امیرالمؤمنین علیه السلام به ولایت و خلافت بلافصل رسول‌الله صلی الله علیه و آله می‌باشد.

در توضیح اشکال چهارم باید گفت که اگر بپذیریم آیه اکمال در روز عرفه نازل شده است، دیگر نمی‌توانیم آیه ابلاغ را تفسیر و تبیین نماییم، زیرا در آیه ابلاغ، خداوند سبحان با شدت و حدّت پیامبر صلی الله علیه و آله خود را تهدید می‌کند که اگر آنچه را به تو دستور داده‌ایم ابلاغ نکنی رسالت پروردگار را به مردم نرسانده‌ای. این چه امر مهمی است که پیامبر صلی الله علیه و آله باید آن را ابلاغ نمایند؟

برخی از علمای اهل سنت به این مسئله پی برده و دریافته اند در صورتی آیه ابلاغ قابل تفسیر است که آیه اکمال در روز غدیر نازل شده باشد؛ لذا برای رهایی از این بن‌بست ادعا کرده‌اند که آیه ابلاغ در سال‌های نخست بعثت رسول‌الله صلی الله علیه و آله نازل شده است. اینان مدعی اند خداوند سبحان در این آیه پیامبر صلی الله علیه و آله را مأمور و مؤظف می‌کند که حتماً دستورهای او را به همگان ابلاغ نماید، زیرا در آن سال‌ها پیامبر صلی الله علیه و آله از ابلاغ رسالت خائف بودند.

این دسته از علمای اهل سنت باید بدانند که راه حل آنان مقرون به صحت نمی‌باشد، زیرا تمام علما و مفسران درجه اول اهل سنت اذعان دارند که سوره مائده آخرین سوره ای است که بر پیامبر صلی الله علیه و آله نازل شد. چگونه امکان دارد سوره مائده آخرین سوره نازل شده بر رسول‌الله صلی الله علیه و آله باشد، اما آیه ابلاغ در سال‌های نخست رسالت نازل شده باشد؟!

روایات فراوانی در کتب اهل سنت وجود دارد که بیان می‌کند سوره مائده آخرین سوره نازل شده بر پیامبر صلی الله علیه و آله است. به عنوان نمونه به چند مورد اشاره می‌کنیم:

إن آخر سورة نزّلت، سورة المائدة: آخرین سوره ای که نازل شد سوره مائده است[۲۰].

نزلت سورة المائده علی رسول‌الله صلی الله علیه و آله فی حجةالوداع فیما بین مکة و المدینة و هو علی ناقته …. فبرکت به راحلته من ثقلها: سوره مائده در حجةالوداع و در منطقه ای میان مکه و مدینه بر پیامبر صلی الله علیه و آله نازل شد، در حالی که ایشان سوار بر شتر بودند…. و شتر از سنگینی سوره توقف کرد و نشست.[۲۱]

به خاطر سنگینی آیات سوره مائده، به ویژه تهدید و انذار خداوند نسبت به رسول‌الله صلی الله علیه و آله در رابطه با ابلاغ پیام مهم، مرکب پیامبر صلی الله علیه و آله از حرکت بازمی‌ایستد و توان حمل ایشان را از دست می‌دهد.

قال رسول اللَّه صلی الله علیه و آله: المائدة من آخر القرآن تنزیلاً. فأحلّوا حلالها و حرّموا حرامها: پیامبر صلی الله علیه و آله فرمود: سوره مائده آخرین سوره نازل شده قرآن است. پس حلال آن را حلال دارید و حرام آن را حرام دانید.[۲۲]

همان‌طور که بیان کردیم، عده ای از اهل سنت بر این نظر اند که آیه ابلاغ در سال‌های آغازین بعثت نازل شده است. خالی از لطف نیست که بدانیم منشأ این نظریه، روایتی است که عایشه نقل می‌کند. از او نقل شده که آیهٔ ابلاغ در سال‌های نخست رسالت نازل شده است، و در آن سال‌ها همواره کسانی همراه پیامبر صلی الله علیه و آله بودند و از ایشان محافظت می‌کردند.[۲۳]

پرسش مهم از اهل سنت این است که عایشه در آن سال‌ها کجا بوده و چه سنّی داشته است؟ با مراجعه به منابع تاریخی اهل سنت، مطلب جالبی روشن می‌شود و آن این که در سال دهم بعثت عایشه شش سال داشته، و این به آن معنی است که وی در سال چهارم بعثت متولد شده است.[۲۴]

از سوی دیگر، اگر بپذیریم که آیه ابلاغ در سال‌های اول بعثت نازل شده است، اجماع علمای اهل سنت مبنی بر اینکه سوره مائده آخرین سوره نازل شده بر پیامبر صلی الله علیه و آله می‌باشد را چگونه باید تبیین و توجیه نمود؟

چنان‌که ملاحظه می‌کنید، تا اینجا اهل سنت از هر راهی رفته‌اند گرفتار تناقض شده و به بن‌بست رسیده‌اند.

اتفاقات مهم روز عرفه

تا اینجا بیان شد که میان اهل سنت، دو نظریه در مورد شأن نزول آیه اکمال وجود دارد.

برای پیگیری پژوهش در این قسمت از بحث بنا را بر این می‌گذاریم که آیه اکمال در روز عرفه نازل شده است، و در این روز کفار ناامید گشتند و دین به اکمال و اتمام رسید.

بنابراین نظر باید به این پرسش پاسخ داد که: چه اتفاق مهمی در روز عرفه روی داد که خداوند سبحان آیه اکمال را نازل فرمود؟

برای یافتن پاسخ، باید به بررسی تاریخی بپردازیم و علت نزول احتمالی آیه اکمال در روز عرفه را دریابیم.

تورّق صفحات تاریخ به ما نشان می‌دهد که در آخرین حج پیامبر صلی الله علیه و آله و در روز عرفه بیان احکام حج تمتع اتفاق افتاد:

در حجةالوداع و در روز عرفه، پیامبر صلی الله علیه و آله تمام احکام حج تمتّع را در گفتار و رفتار تبیین نمودند. ایشان در آن سال به تمام پرسش‌های مربوط به حج تمتّع پاسخ دادند.

بیشتر روایات حج تمتع مربوط به آن سال بوده و از زبان پیامبر صلی الله علیه و آله نقل شده است که با اندکی تتبّع در کتب روایی شیعیان و اهل سنت این موضوع روشن می‌گردد.

بنابراین در روز عرفه احکام حج تمتّع با قول و فعل رسول‌الله صلی الله علیه و آله تبیین گشت.

پس از این مقدمه به این نتیجه می‌رسیم که حج تمتّع یکی از واجبات بسیار مهم می‌باشد، زیرا روزی که احکام حج تمتّع به وسیله پیامبر صلی الله علیه و آله تعلیم و تبیین شد، روزی است که بر اساس یکی از دو نظر اهل سنت نعمت دین کامل و تام شد، و به این جهت آیه اکمال نازل گردید.

بر اساس پذیرش مطلب مذکور، اهل سنت باید به پرسش‌های ذیل پاسخی مناسب ارائه دهند.

نخستین پرسش این است که: چه گونه چنین واجب مهمی پس از چهار سال از درگذشت رسول‌الله صلی الله علیه و آله تغییر ماهیت می‌دهد و حرام می‌شود؟[۲۵]

آیا امکان دارد حج تمتّع و احکام آن باعث اکمال دین گردد، اما پس از چند صباحی حج تمتع جزء محرمات به حساب آید و در حقیقت کمال از دین ستانده شود؟!

جالب اینجاست که خلیفه دوم مدعی است آیه اکمال در روز عرفه نازل شده، و از طرفی بیان احکام تمتّع در روز عرفه مورد اتفاق سنی و شیعه است، ولی خود او حکم به تحریم حج تمتّع داد و گفت:

متعتان کانتا علی عهد رسول‌الله صلی الله علیه و آله، انا انهی عنهما و اُعاقب علیهما؛ متعة النساء و متعة الحج:[۲۶]

در زمان رسول‌الله صلی الله علیه و آله دو نوع متعه وجود داشت، ولی من آن دو را نهی می‌کنم و انجام دهنده آن دو را تنبیه می‌کنم؛ تمتع زنان (عقد موقت) و حج تمتّع.

در نتیجه عمر که نزول آیه اکمال را در روز عرفه دانسته است، حکم به تحریم عملی داده که کمال دین به واسطه تشریع آن بوده، و بنابراین کمال را از دین سلب نموده است.

دومین پرسش که علمای اهل سنت باید به آن پاسخ دهند این است که: آیا تمام خلفا مختار و مجاز اند احکام را تغییر دهند و حکمی را تشریع کنند؟

چه خصوصیت و ویژگی در خلیفه دوم وجود دارد که می‌تواند واجب مهمی چون حج تمتع را حرام کند، اما خلفای دیگر از چنین اختیاری برخوردار نباشند؟

اگر تمام خلفا بتوانند بنابر سلیقه خود در احکام دین دخل و تصرف کنند، آیا به مرور زمان حکمی از احکام اسلام دست نخورده باقی خواهد ماند؟[۲۷]

سومین پرسش که اهل سنت باید پاسخگوی آن باشند این است که:

با توجه به اینکه حج تمتع یکی از فروع دین است، چرا آموزش این حکم باعث نزول آیه اکمال می‌گردد، اما در رابطه با نماز آیه ای مبنی بر اکمال و اتمام دین نازل نشد؟

در صورتی که هیچ‌یک از واجبات ویژگی و امتیاز نماز را ندارند؟ چرا که در مورد نماز آمده است: إن قبلت قبل ما سواها: اگر نماز پذیرفته شود، اعمال دیگر نیز پذیرفته می‌شود.[۲۸]

اهل سنت نیز روایتی به این مضمون از رسول اللَّه صلی الله علیه و آله نقل کرده‌اند: إنّ اول ما یحاسب به العبد صلاته. فإن صلحت صلح سائر عمله، و إن فسدت فسد سائر عمله[۲۹]:

نماز نخستین چیزی است که در روز قیامت بنده بابت آن مورد سؤال قرار می‌گیرد. اگر درست باشد سایر اعمال او نیز پذیرفته می‌شود، و اگر نماز او فاسد و باطل باشد سایر اعمال او نیز باطل و فاسد خواهد بود.

پس چگونه آموزش احکام حج تمتّع یا آموزش و تعلیم دیگر واجبات و محرّمات باعث ناامیدی و یأس کفار می‌گردد، و علائم و نشانه‌های یأس آنان چیست؟

چهارمین پرسش این است که: اگر بیان همه محرمات و واجبات به معنای اکمال و اتمام دین باشد، چرا آیه اکمال در روز عرفه نازل شد، نه در آخرین روز و آخرین ساعات عمر گرانقدر رسول اللَّه صلی الله علیه و آله؟

در حالی که می‌دانیم از روز عرفه تا پایان حیات پیامبر صلی الله علیه و آله نزدیک به هشتاد روز فاصله زمانی می‌باشد، و بعضی از واجبات و محرّمات - مانند حکم حرمت ربا - پس از روز عرفه تشریع شد.

بنابراین نظر باید آیه اکمال پس از بیان حکم حرمت ربا نازل می‌شد، زیرا به نظر اهل سنت بیان حرمت ربا آخرین حکم صادر شده از پیامبر صلی الله علیه و آله می‌باشد.[۳۰]

بنابراین، اگر آیه اکمال به دلیل بیان احکام حج تمتّع نازل شده باشد، با اشکالات مذکور مواجه ایم. دقت و تأمل در پرسش‌های مطرح شده، ما را به این نتیجه رهنمود می‌کند که هیچ دلیلی وجود ندارد روز عرفه را به دلیل بیان احکام حج تمتع عید بگیریم و جشن بر پا کنیم.

حاصل سخن اینکه: اگر آیه اکمال در روز عرفه نازل شده باشد، ارتباط و پیوندی میان این آیه و آیه ابلاغ وجود نخواهد داشت. در حالی که روشن شد این دو آیه صدر و ذیل یکدیگر اند.

در آخر و پس از بررسی نخستین رویداد پراهمیت در روز عرفه، بد نیست به دیگر واقعه این روز هم اشاره ای داشته باشیم. در روز عرفه، رسول اللَّه صلی الله علیه و آله خطبه مهمی ایراد کردند. شاید برخی گمان کنند نزول آیه اکمال به دلیل خطابه مهم رسول اللَّه صلی الله علیه و آله در آن روز باشد. به این جهت به بررسی و تحلیل این سخنرانی می‌پردازیم. سر فصل‌ها و فرازهای اصلی خطبه رسول اللَّه صلی الله علیه و آله در روز عرفه عبارت اند از:

  1. إن دمائکم و اموالکم حرام علیکم: خون و اموال شما حرمت دارد.
  2. من کانت عنده ودیعة فلیؤدّها الی من ائتمنه علیها: هر کس نزد او امانتی هست آن را به صاحبش بازگرداند.
  3. إن اکرمکم عند اللَّه اتقاکم، و لیس لعربی علی عجمی فضل إلا بالتقوی: گرامی‌ترین شما نزد خدا پرهیزگارترین شماست. هیچ عربی بر عجم برتری ندارد مگر به سبب تقوا.
  4. إنما النسی زیادة فی الکفر. یضلّ به الذین کفروا، یحلّونه عاماً و یحرّمونه عاماً …. و إن عدة الشهور عند اللَّه إثنا عشر شهراً فی کتاب اللَّه، یوم خلق السماوات و الارض.

منها اربعة حُرُم: نسیء (جابه‌جا کردن و تأخیر ماه‌های حرام) افزایشی در کفر است. دوران حکومت و سلطنت ایشان به پایان می‌رسد، اما نمی‌دانستند که بین نبوت و سلطنت تفاوت فراوانی است.

این احتمال که ناامیدی و یأسی که در صدر آیه اکمال ذکر شده به دلیل ممانعت از ورود مشرکان به مکّه در حجةالوداع است مردود می‌باشد، زیرا در سال قبل از حجةالوداع آمدن آنان به مسجدالحرام ممنوع شد.[۳۱]

با توجه به تمام مطالبی که بیان نمودیم، روشن می‌شود که اکمال و اتمام نعمت دین و ناامیدی مشرکان از تعرض و دست اندازی به اسلام و خشنودی ذات اقدس ربوبی از جاودانگی اسلام، هنگامی محقق می‌شود که قائم مقامی صالح و مورد تأیید خدا و رسول صلی الله علیه و آله برای نبوّت منصوب شود، تا بتواند از همه دستاوردهای دین حفاظت کند و امور مسلمانان را تدبیر نماید و هدایت امت را به عهده بگیرد، و در عین حال بر سبک و سیاق آورنده دین و گیرنده پیام وحی دانا و پایبند باشد.

چنین انتخاب و انتصابی موجب ناامیدی کافران می‌گردد، نه بیان احکام حج تمتع یا بعضی از احکام دیگر.

در آخر بد نست به نکته ای دیگر در مورد آیه اکمال اشاره شود، و آن اشاره به ترس از خدا در این آیه است؛ آنجا که خداوند در آیه اکمال می‌فرماید:

«فَلَا تَخْشَوْهُمْ وَ اخْشَوْنِ»:[۳۲] از آنها نترسید و از مخالفت من بترسید!

خداوند در اینجا به صراحت بیان می‌کند که دیگر جایی برای ترس از مشرکان وجود ندارد و باید از من (خدا) بترسید! امر به خشیت در برابر خدا، امری ارشادی است؛ یعنی عقل به تنهایی به این مسئله پی می‌برد.

از طرف دیگر، ترس از خدا یعنی ترس از خودمان و هراس از اعمال زشت و نادرست، زیرا ناموس آفرینش اقتضائات خاصی دارد.

هنگامی که خداوند به بندگان خود نعمتی را ارزانی بدارد، آن را از آنان بازنمی‌ستاند، مگر آنکه خودشان نعمت را با کفران از خود سلب کنند.

خداوند در این باره می‌فرماید: «ذٰلِکَ بِأَنَّ اللَّهَ لَمْ یَکُ مُغَیِّرًا نِعْمَةً أَنْعَمَهَا عَلَیٰ قَوْمٍ حَتَّیٰ یُغَیِّرُوا مَا بِأَنْفُسِهِمْ ۙ وَ أَنَّ اللَّهَ سَمِیعٌ عَلِیمٌ»:[۳۳]

این به دلیل آن است که خداوند نعمتی را که به گروهی داده تغییر نمی‌دهد، جز آنکه آنها خودشان را تغییر دهند و خداوند شنوا و داناست.

خداوند می‌فرماید: ما نعمت دین را به اکمال و انجام رساندیم و دیگر هیچ کمبود و نقصانی در آن وجود ندارد. مشرکان ناامید گشته‌اند و هیچ دلیلی وجود ندارد که از آنان بترسید، چون ما بقا و جاودانگی دین را تضمین نموده‌ایم. باید فقط از خدا ترسید، همانند مجرم که از شخص قاضی هراسی ندارد. بلکه از جایگاه قاضی می‌ترسد، و ترس او از آن جایگاه به خود او و جرمش بازمی‌گردد. ترس از خدا به کفران نعمت ولایت بازمی‌گردد.

شیعیان با نعمت ولایت چگونه رفتار کردند، و رفتار برخی گذشتگان و صحابه چگونه بود؟ مگر نه آن بود که خلیفه دوم - که از صحابه رسول‌الله صلی الله علیه و آله می‌باشد - در روز غدیر دست امیرالمؤمنین علیه السلام را فشرد و به ایشان عرض کرد: بخّ بخّ لک یابن ابی طالب! اصبحت مولای و مولی کل مسلم: مبارک باد بر تو ای فرزند ابوطالب! امروز شما مولای من و همه مسلمانان هستی.

آیا اهل سنت می‌توانند این گفته او را انکار کنند؟ آیا انکار روایتی که از مسلّمات کتب اهل سنت است امکان‌پذیر می‌باشد؟

حال روی سخن با خلیفه دوم است. مگر در روز غدیر به امیرالمؤمنین علیه السلام شادباش نگفتی؟ مگر در آن روز به ولایت و خلافت ایشان پس از رسول‌الله صلی الله علیه و آله اقرار نکردی؟!

پس چرا پیمان‌شکنی کردی و ولایت را برهم زدی؟ مگر نه آن است که نقصان دین با نعمت ولایت کامل و تمام می‌شود؟ چرا کفران نعمت کردی و ولایت را نپذیرفتی و به آن گردن ننهادی؟

یکی از نکات مهمی که در آیه اکمال قابل توجه است اینکه خدای متعال اتمام نعمت بر خلق با ولایت را از پیوندی تنگاتنگ برخوردار فرموده است.

به بیان دیگر، همان‌طور که کمال یافتگی دین در گرو ولایت محمد صلی الله علیه و آله و خاندان پاک او علیهم السلام است، چنین ولایتی مسلمانان را از تمامیت نعمت‌ها برخوردار می‌کند.

البته نعمت مورد نظر آیه کریمه، تمام گونه‌های ظاهری و باطنی آن را در بر می‌گیرد، مانند:

عدالت، مساوات، همبستگی، برادری، اخلاق، دانش، آرامش روحی و آزادی و…، و خلاصه تمام گونه‌های نعمت‌ها را شامل می‌شود.

از همین رو، نظریه آنان که می‌کوشند نعمت مورد اشاره قرآن را تنها به «شریعت» و نعمت‌های معنوی تفسیر کنند قابل تأمل و نظر است، چه اینکه آیه مورد نظر به اصل نعمت نپرداخته، بلکه صریح آیه اتمام نعمت را بیان می‌کند که شامل تمام گونه‌های نعمت است.

نه تنها در این آیه، که هر جایی از قرآن کریم سخن از اتمام نعمت به میان آمده، مراد تمام نعمت‌هایی است که انسان در این جهان از آن برخوردار می‌شود.[۳۴]

این تفصیل، رابطه مستقیم و تنگاتنگ ولایت امیرالمؤمنین علی علیه السلام و برخورداری از نعمت‌های مشروع مادی را روشن می‌کند، چرا که ولایت محوری علوی از ارکان اساسی و مهم رسیدن به جامعه مبتنی بر آزادی، عدالت و ارزش‌ها و فضائل اخلاقی و انسانی می‌باشد.

از همین رو می‌بایست به آخرین رسالت پیامبر صلی الله علیه و آله در روز غدیر خم تن دهیم و در عمل ولایت امیرالمؤمنین علیه السلام را بپذیریم.

به دیگر سخن، پذیرفتن ولایت امیرالمؤمنین علیه السلام با تمام لوازم آن که خداوند در غدیر خم آن را بر مسلمانان واجب گرداند، اثر تکوینی داشته و مردم را از خیرات و برکات بی شمار آسمان و زمین بهره‌مند می‌کند.

خدای متعال درباره تأثیرپذیری از فرمان حضرتش می‌فرماید: «و لو انهم اقاموا التوراة و الانجیل و ما انزل إلیهم من ربهم لأکلوا من فوقهم و من تحت ارجلهم…»:[۳۵]

و اگر آنان به تورات و انجیل و آنچه از جانب پروردگارشان به سویشان نازل شده است عمل می‌کردند قطعاً از بالای سرشان (برکات آسمانی) و از زیر پاهایشان (برکات زمینی) برخوردار می‌شدند.

یکی از نکته‌های قابل توجه و مهم آیه اکمال این است که خداوند اتمام نعمت خویش بر خلق را مرهون و معلول ولایت معرفی کرده، و آن دو را به هم ربط داده است.

یعنی همان گونه که کمال دین با ولایت تحقق یافت، اتمام نعمت او نیز به اعلان ولایت از سوی رسول خدا صلی الله علیه و آله و قبول آن توسط مردم منوط گردید.

مراد از نعمت هم، تمام نعمت هاست؛ اعم از ظاهری و باطنی. مانند عدالت و مساوات و اتحاد و برادری و علم و اخلاق و امنیت روحی و روانی و رفاه و آزادی و امنیت، و خلاصه انواع برخورداری‌های اخلاقی و اجتماعی.

بنابراین، کسانی که کوشیده‌اند نعمت را بر اصل شریعت و ولایت حمل کرده و صرفاً آن را امری معنوی بدانند محل تأمل است، زیرا در این آیه سخن از اصل نعمت نیست، بلکه کلام در «اتمام نعمت» است. در قرآن وقتی سخن از اتمام نعمت به میان آمده، مراد نعمت‌هایی است که در دنیا نصیب انسان می‌شود.[۳۶]

در نتیجه باید بگوییم:

میان ولایت امیرالمؤمنین علیه السلام و برخورداری از نعمت‌های دنیوی، ارتباط مستقیمی وجود دارد، و یکی از شرائط مهم و اصلی رسیدن به جامعه ای آزاد و آباد و توأم با عدالت و اخلاق و حاکمیت ارزش‌ها و فضایل معنوی و انسانی، آن است که ما به آنچه رسول خدا صلی الله علیه و آله در روز غدیر ابلاغ فرمود گردن نهیم و ولایت امیرالمؤمنین علیه السلام را در عمل بپذیریم.

به عبارت دیگر: پذیرش ولایت امیرالمؤمنین علیه السلام اثری تکوینی دارد، و باعث می‌شود زمین و آسمان نیز برکات و خیرات خود را بر مردم فرو ببارند.

خداوند می‌فرماید: «و لَو انَّهُم اقامُوا التَوراةَ و الانجیل و ما أُنزِل الیهم من ربهم لأکلوا من فَوقهم و من تحت ارجُلهم»:[۳۷]

و اگر آنان به تورات و انجیل و آنچه از جانب پروردگارشان به سویشان نازل شده است عمل می‌کردند قطعاً از بالای سرشان (برکات آسمانی) و از زیر پاهایشان (برکات زمینی) برخوردار می‌شدند.

اگر بخواهیم در عبارتی کوتاه غدیر را تعریف کنیم باید بگوییم: غدیر آن است که تمام اسلام را در دامن، و کلیه فداکاری‌ها و تلاش‌های پیامبر صلی الله علیه و آله را در آغوش دارد، و سینه اش مخزن احکام و آداب و برنامه‌هایی است که از سوی خدا بر پیامبرش صلی الله علیه و آله نازل شده است. و این همان مفهوم آیه تبلیغ است.

به تعبیر دیگر: غدیر گنجینه فضائل و اخلاق و مکارم و محاسن، بلکه عین آن است، و کلیه پیشرفت‌های تمدنی و معنوی وام‌دار آن می‌باشد.

غدیر مهم‌ترین عامل حفظ دین است، و انکار آن به معنی انکار کلیه مضامین پیشرفته اسلامی مندرج در سرزمین پهناورش می‌باشد.

بنابراین، هر خطی که به غدیر منتهی نگشته و به آن وصل نباشد، در حکم رد اهل بیت علیهم السلام و رد رسول خدا صلی الله علیه و آله و رد خداوند است.

غدیر به معنی واقعی کلمه، همان خط امیرالمؤمنین علیه السلام است که بر کل تاریخ حکم می‌راند و بر تمام بشریت و انسانیت حاکم است.

امیرالمؤمنین علیه السلام بزرگ‌ترین آیت خداست، و هیچ نشانه دیگری به پای او نمی‌رسد. بر این اساس، امام باقر علیه السلام به کسی که بدون امیرالمؤمنین علیه السلام به دنبال معرفت خدا و اسلام بود فرمود: فلیشرّق و لیغرّب[۳۸]؛ او اگر شرق و غرب را هم به زیر پا بگذارد به مطلوب نمی‌رسد.

این از بیچارگی و شوربختی انسان است که از راهی غیر از راه علی و آل علی علیهم السلام بخواهد به علم و معرفت دست یابد.

این نوع علم و معرفت به فرض هم که حاصل شود، به دلیل آن که فاقد جوهر اخلاقی و روحی بوده و تهی از معنویت و شریعت می‌باشد، علم و معرفتی غیر مفید و ناصحیح است.

پانویس

  1. تاریخ بغداد ج۸ ص ۲۹۰.
  2. تفسیر ابن کثیر ج ۲ ص ۱۵.
  3. شواهد التنزیل ج ۱ص۲۰۰.
  4. روح المعانی ج۶ ص۱۹۲.
  5. الاتقان ج۱ص ۳۱.
  6. الدرالمنثور ج ۲ ص۴۵۷.
  7. تاریخ بغدادج ۸ ص۲۸۴.
  8. تاریخ مدینه دمشق ج۴۲ ص۲۳۳.
  9. المناقب (خوارزمی) ص ۱۳۵–۱۸۴.
  10. تذکره الخواص ص ۱۸.
  11. البدایه والنهایه ج۷ص ۳۸۶.
  12. المناقب (ابن مغازلی) ص ۱۸.
  13. ینابیع الموده ج۲ص۲۴۹.
  14. صحیح بخاری ج۵ ص۱۲۷. مسند احمد ج۱ ص۲۸.
  15. الدرالمنثور ج۲ص۴۵۷.
  16. الغدیر ج ۱ص ۴۰۲.
  17. سیر اعلام النبلاء ج ۲ ص ۵۷۸.
  18. مائده/ ۶۷.
  19. الدرالمنثورج ۲ص۵۲۸. تفسیر فخر رازی ج ۱۲ ص۵۳. شواهد التنزیل ج ۲ ص۲۴۹–۲۵۸.
  20. مستدرک الحاکم ج ۲، ص ۳۱۱. تفسیر ابن کثیر ج۲، ص۳. مسند احمد ج۶، ص۱۸۸. السنن الکبری ج ۷، ص۱۷۲.
  21. الدرالمنثور ج۲، ص ۴۴۶.
  22. الدرالمنثور ج۲، ص ۴۴۶.
  23. الدرالمنثورج۲، ص۵۲۹.
  24. الطبقات الکبری ج۸، ص۵۸. وفیات الاعیان ج۳، ص۱۶. المنتظم ج۳، ص۱۶.
  25. عمر سال۱۳ هجری به خلافت رسید و در سال ۲۳ هجری به قتل رسید؛ بنابراین حج تمتع حداقل سه سال پس از پیامبراکرم (صلی الله علیه وآله) و حداکثر ده سال پس از ایشان توسط عمر تحریم شد.
  26. مستدرک الوسائل ج۱۴، ص۴۸۳. از منابع اهل سنت: المغنی ج۷، ص۵۷۲. شرح الکبیرج۷، ص۵۳۷. مسند احمدج۳، ص۳۲۵. کنزالعمال ج۱۶، ص۵۲۱.
  27. جمله ای درباره امام زمان (علیه السلام) نقل شده است که: یأتی بدین جدید: دین جدیدی خواهد آورد. مصباح الاصول ج۲، ص۱۷۲. سخن فوق ناظر به شیعیان نمی‌باشد، زیرا آنان تمام احکامشان را از سرچشمه گوارای دانش اهل بیت (علیهم السلام) گرفته‌اند. اما احکام اهل سنت با گذر زمان و بنا به سلیقه خلفا دستخوش تغییر و تحول شده است. دین به حدی دستخوش دگرگونی می‌شود که وقتی حضرت ولیعصر (علیه السلام) دین راستین را تبیین می‌فرمایند، همگان دچار این توهم می‌شوند که ایشان دین جدیدی جعل کرده‌اند.
  28. الکافی ج۳، ص۲۶۸.
  29. کنزالعمال ج۷، ص۲۸۳. مسند احمد ج۲، ص۲۹۰. با اندکی تفاوت.
  30. کتاب سلیم بن قیس الهلالی ص۸۰. بحارالانوار ج۲۸، ص۲۶۲. الاحتجاج ج ۱، ص۱۰۵.
  31. توبه/۲۸. التبیان ج۵، ص۲۰۰. الدرالمنثور ج۳، ص۴۰۸.
  32. انفال/ ۵۳.
  33. انفال/ ۵۳.
  34. به عنوان مثال: آنجا که مبفرماید: ولإتم نعمتی علیکم… تا نعمت خویش را برشما تمام کنم (بقره/ ۱۵۰). ((... ولیتمّ نعمته علیکم…)) تا (خدا) نعمت خود را برشما تمام کند (مائده/ ۶). ((... ویتمّ نعمته علیک…)) و نعمت خود را بر تو تمام کند (یوسف/۶). ((... و کذلک یتمّ نعمته علیکم …)) این گونه وی نعمتش را برشما تمام می‌گرداند (نحل/۸۱). ((... ویتمّ نعمته علیک…)) و نعمت خود را برتو تمام گرداند (فتح/۲).
  35. مائده/۶۶.
  36. مائده/ ۳،۶. بقره/ ۱۵۰. یوسف/ ۶. نحل/ ۸۱. فتح/ ۲.
  37. مائده / ۶۶.
  38. ... فلیشّرق الحکم و الیغرّب، اما والله لا یصیب العلم الا من اهل بیت نزل علیهم جبرئیل. الکافی ج۱، ص۴۰۰.