پرش به محتوا

سقیفه: تفاوت میان نسخه‌ها

۱٬۵۵۸ بایت اضافه‌شده ،  ‏۱۴ فوریهٔ ۲۰۲۳
بدون خلاصۀ ویرایش
بدون خلاصۀ ویرایش
بدون خلاصۀ ویرایش
خط ۲۲۷: خط ۲۲۷:
در اينجا مى‏ بينيم كه بنى ‏اميه فقط در حدّ ندادن خمس آماده همكارى با آنان بوده ‏اند، و همين اندازه را از آنان پذيرفته ‏اند.
در اينجا مى‏ بينيم كه بنى ‏اميه فقط در حدّ ندادن خمس آماده همكارى با آنان بوده ‏اند، و همين اندازه را از آنان پذيرفته ‏اند.


بنى‏ اميه از كسانى بودند كه «كَرِهُوا ما نَزَّلَ اللَّه» يعنى ولايت اميرالمؤمنين‏ عليه السلام را خوش نداشتند، و اين را [[معاویة بن ابی سفیان|معاویه]] در غدير به صراحت بر زبان جارى كرد و گفت:
بنى‏ اميه از كسانى بودند كه «كَرِهُوا ما نَزَّلَ اللَّه» يعنى ولايت [[امیرالمؤمنین علی علیه السلام|امیرالمؤمنین‏ علیه السلام]] را خوش نداشتند، و اين را [[معاویة بن ابی سفیان|معاویه]] در غدير به صراحت بر زبان جارى كرد و گفت:


وَ اللَّه! لا نُصَدِّقُ مُحَمَّداً عَلى مَقالَتِهِ وَ لا نُقِرُّ عَلِيّاً وِلايَتَهُ: به خدا قسم! محمد را بر گفتارش تصديق نمى‏ كنيم و براى حضرت امیر به ولايتش اقرار نمى ‏نماييم. <ref>بحار الانوار: ج ۳۷ ص ۱۶۱.</ref>
وَ اللَّه! لا نُصَدِّقُ مُحَمَّداً عَلى مَقالَتِهِ وَ لا نُقِرُّ عَلِيّاً وِلايَتَهُ: به خدا قسم! محمد را بر گفتارش تصديق نمى‏ كنيم و براى حضرت امیر به ولايتش اقرار نمى ‏نماييم. <ref>بحار الانوار: ج ۳۷ ص ۱۶۱.</ref>
خط ۲۳۳: خط ۲۳۳:
با اين همه، در ابتداى امر باور نمى‏ كردند اصل غصب خلافت ممكن باشد و اصحاب صحيفه بتوانند اهداف خود را پيش ببرند، و لذا درباره ندادن خمس به [[معصومین علیهم السلام|اهل‏ بیت ‏علیهم السلام]] با آنان موافقت كردند.
با اين همه، در ابتداى امر باور نمى‏ كردند اصل غصب خلافت ممكن باشد و اصحاب صحيفه بتوانند اهداف خود را پيش ببرند، و لذا درباره ندادن خمس به [[معصومین علیهم السلام|اهل‏ بیت ‏علیهم السلام]] با آنان موافقت كردند.


اين باور نداشتن را در سخن معاويه به وضوح مى‏ بينيم كه در نامه سرى‏اش به زياد مى‏ گويد: «خلافت به دست ابوبكر و عمر از بنى ‏هاشم خارج شد و به بنى‏ تيم رسيد و سپس به بنى‏ عدى منتقل شد، در حالى كه در قريش طايفه‏ اى بى‏ مقدارتر و پست‏ تر از آنان نبود. اين بود كه ابوبكر و عمر ما را هم در خلافت به طمع انداختند، چرا كه ما از آنها سزاوارتريم» !! <ref>كتاب سليم: ص ۲۸۲.</ref>
اين باور نداشتن را در سخن معاويه به وضوح مى‏ بينيم كه در نامه سرى‏اش به زياد مى‏ گويد: «خلافت به دست ابوبكر و عمر از بنى ‏هاشم خارج شد و به بنى‏ تيم رسيد و سپس به بنى‏ عدى منتقل شد، در حالى كه در قريش طايفه‏ اى بى‏ مقدارتر و پست‏ تر از آنان نبود. اين بود كه [[ابوبکر بن ابی قحافه|ابوبکر]] و [[عمر بن خطاب|عمر]] ما را هم در خلافت به طمع انداختند، چرا كه ما از آنها سزاوارتريم» !! <ref>كتاب سليم: ص ۲۸۲.</ref>


البته اينكه [[ابوبکر بن ابی قحافه|ابوبکر]] و [[عمر بن خطاب|عمر]] گمان مى‏ كردند اگر خمس را به اهل‏ بيت ‏عليهم السلام بدهند آنان ديگر كارى به خلافت نخواهند داشت فكر باطلى است، كه خيالات دنيا پرستانه اصحاب صحيفه و برداشت غلط آنان درباره اهل‏ بيت‏ عليهم السلام به اين جهت سوقشان داده است.
البته اينكه ابوبکر و عمر گمان مى‏ كردند اگر خمس را به اهل‏ بيت ‏عليهم السلام بدهند آنان ديگر كارى به خلافت نخواهند داشت فكر باطلى است، كه خيالات دنيا پرستانه اصحاب صحيفه و برداشت غلط آنان درباره اهل‏ بيت‏ عليهم السلام به اين جهت سوقشان داده است.


اين احتمال هم وجود دارد كه عمر و ابوبكر اين مطلب را به خوبى مى ‏دانسته ‏اند و فقط براى اغواى بنى‏ اميه چنين فكرى را به آنان القا كرده ‏اند.
اين احتمال هم وجود دارد كه عمر و ابوبكر اين مطلب را به خوبى مى ‏دانسته ‏اند و فقط براى اغواى بنى‏ اميه چنين فكرى را به آنان القا كرده ‏اند.


اكنون با دقت در روايات مربوط به اين آياتِ كريمه سوره محمد صلى الله عليه و آله و تحليل‏ هايى كه ذكر شد، به خوبى روشن شد كه خداوند متعال در قرآن كريم عمق ضلالت و انحراف اصحاب صحيفه ملعونه را با چه روش‏ ها و عباراتى خاطر نشان فرموده است.
اكنون با دقت در روايات مربوط به اين آياتِ كريمۀ سورۀ محمد صلى الله عليه و آله و تحليل‏ هايى كه ذكر شد، به خوبى روشن شد كه خداوند متعال در قرآن كريم عمق ضلالت و انحراف اصحاب صحيفه ملعونه را با چه روش‏ ها و عباراتى خاطر نشان فرموده است.


== بيعت شيطانى سقيفه<ref>غدير در قرآن: ج ۲ ص ۲۱۷ - ۲۲۰، ۲۱۰ - ۲۱۲.</ref> ==
== بيعت شيطانى سقيفه<ref>غدير در قرآن: ج ۲ ص ۲۱۷ - ۲۲۰، ۲۱۰ - ۲۱۲.</ref> ==
غدير همان اندازه كه يک اعتقاد بود يک دستور نيز بود. دستورى به گستردگى جوانب مختلف آن، كه مجموعه ‏اى از ايمان و اطاعت و پيمان در يک سو و حمد و سپاس و تشكر از اين نعمت در سوى ديگرِ آن به چشم مى‏ خورد. اين فرامين خاص كه در غدير به مردم داده شد وظايف آنان را در آن مقطع خاص به عنوان مقدمه ‏اى براى آينده‏ ها تعيين كرد.
غدير همان اندازه كه يک اعتقاد بود يک دستور نيز بود. دستورى به گستردگى جوانب مختلف آن، كه مجموعه ‏اى از [[ایمان]] و [[اطاعت]] و [[میثاق الهی|پیمان]] در يک سو و حمد و سپاس و تشكر از اين [[نعمت]] در سوى ديگرِ آن به چشم مى‏ خورد. اين فرامين خاص كه در غدير به مردم داده شد وظايف آنان را در آن مقطع خاص به عنوان مقدمه ‏اى براى آينده‏ ها تعيين كرد.


بسيار جالب است كه آيات قرآن پشتيبانِ اين اوامر غديرى است كه مستقيماً در كلام پيامبر صلى الله عليه و آله بدانها استشهاد شده است.
بسيار جالب است كه آيات قرآن پشتيبانِ اين اوامر غديرى است كه مستقيماً در كلام پيامبر صلى الله عليه و آله بدانها استشهاد شده است.
خط ۲۶۰: خط ۲۶۰:
بدانيد كه من پس از پايان خطابه ‏ام شما را به دست دادن با من به عنوان بيعت با او و اقرار به او، و بعد از من به دست دادن با خود او فرا مى‏ خوانم.
بدانيد كه من پس از پايان خطابه ‏ام شما را به دست دادن با من به عنوان بيعت با او و اقرار به او، و بعد از من به دست دادن با خود او فرا مى‏ خوانم.


بدانيد كه من با خدا بيعت كرده ‏ام و حضرت امیر با من بيعت كرده است، و من از جانب خداوند براى او از شما بيعت مى‏ گيرم. (خداوند مى‏ فرمايد:)<ref>داخل پرانتز به خاطر برگشت كلام از مخاطب به غايب، و تغيير مخاطب از مردم به پيامبرصلى الله عليه وآله اضافه شده است.</ref>
بدانيد كه من با خدا [[بیعت]] كرده ‏ام و حضرت امیر با من بيعت كرده است، و من از جانب خداوند براى او از شما بيعت مى‏ گيرم. (خداوند مى‏ فرمايد:)<ref>داخل پرانتز به خاطر برگشت كلام از مخاطب به غايب، و تغيير مخاطب از مردم به پيامبر صلى الله عليه و آله اضافه شده است.</ref>


«كسانى كه با تو بيعت مى ‏كنند در واقع با خدا بيعت مى ‏كنند. دست خداوند بر روى دست آنان است. پس هر كس بيعت را بشكند اين شكستن بر ضرر خود اوست، و هر كس به آنچه با خدا عهد بسته وفادار باشد خداوند به او اجر عظيمى عنايت خواهد كرد».<ref>اسرار غدير: ص ۱۵۴ بخش ۹.</ref>
«كسانى كه با تو بيعت مى ‏كنند در واقع با خدا بيعت مى ‏كنند. دست خداوند بر روى دست آنان است. پس هر كس بيعت را بشكند اين شكستن بر ضرر خود اوست، و هر كس به آنچه با خدا عهد بسته وفادار باشد خداوند به او اجر عظيمى عنايت خواهد كرد».<ref>اسرار غدير: ص ۱۵۴ بخش ۹.</ref>
خط ۲۸۶: خط ۲۸۶:


=== ۲. سند شيطانى بودن سقيفه ===
=== ۲. سند شيطانى بودن سقيفه ===
سلمان فارسى درگير و دار غصب خلافت سرى به سقيفه و مسجد پيامبرصلى الله عليه وآله زد و ابوبكر را ديد كه بر فراز منبر پيامبرصلى الله عليه وآله نشسته و مردم با او به عنوان خليفه بيعت مى ‏كنند. فوراً نزد اميرالمؤمنين ‏عليه السلام بازگشت در حالى كه آن حضرت مشغول غسل بدن مبارک پيامبرصلى الله عليه وآله بود و عرضه داشت: ابوبكر هم اكنون بر فراز منبر است و مردم به اين اكتفا نمى ‏كنند كه با يک دست او بيعت كنند بلكه با هر دو دست راست و چپ او بيعت مى ‏كنند!!
[[سلمان فارسی(محمّدی)|سلمان فارسی]] درگير و دار غصب [[جانشین|خلافت]] سرى به سقيفه و [[مسجد]] پيامبر صلى الله عليه و آله زد و ابوبكر را ديد كه بر فراز [[سخنرانی|منبر]] پيامبر صلى الله عليه و آله نشسته و مردم با او به عنوان خليفه بيعت مى ‏كنند.


در آن حال اميرالمؤمنين ‏عليه السلام فرمود: اى سلمان، فهميدى اولين كسى كه بر فراز منبر با او بيعت كرد چه كسى بود؟ عرض كرد: در سقيفه بنى‏ ساعده ديدم اول كسى كه با او بيعت كرد مغيرة بن شعبه بود و سپس بشير بن سعيد و ابوعبيده جراح و عمر بن خطاب و سالم مولى ابى‏ حذيفه و معاذ بن جبل به ترتيب با او بيعت كردند.
فوراً نزد [[امیرالمؤمنین علی علیه السلام|امیرالمؤمنین ‏علیه السلام]] بازگشت در حالى كه آن حضرت مشغول غسل بدن مبارک [[حضرت محمّد صلی الله علیه و آله|پیامبر صلی الله علیه و آله]] بود و عرضه داشت:


اميرالمؤمنين ‏عليه السلام فرمود: درباره اينان از تو سؤال نكردم. اولين كسى كه بر فراز منبر پيامبرصلى الله عليه وآله با او بيعت كرد كه بود؟
ابوبكر هم اكنون بر فراز منبر است و مردم به اين اكتفا نمى ‏كنند كه با يک دست او بيعت كنند بلكه با هر دو دست راست و چپ او بيعت مى ‏كنند!!


عرض كرد: پيرمرد سالخورده ‏اى را ديدم كه بر عصايش تكيه داده بود و بر پيشانيش جاى سجده بود و پيش از همه پا بر پله منبر گذاشت در حالى كه گريه مى‏ كرد و مى‏ گفت: شكر خداى را كه مرا نميراند تا تو را در اين مكان ديدم! دستت را براى بيعت جلو بيار! ابوبكر دست خود پيش آورد و آن پيرمرد با او بيعت كرد و سپس گفت: امروز روزى است مثل روز آدم! آنگاه از منبر پايين آمد و از مسجد خارج شد.
در آن حال اميرالمؤمنين ‏عليه السلام فرمود: اى سلمان، فهميدى اولين كسى كه بر فراز منبر با او بيعت كرد چه كسى بود؟ عرض كرد:


اميرالمؤمنين ‏عليه السلام فرمود: اى سلمان، او را شناختى؟ سلمان عرض كرد: نه، ولى طرز صحبت او مرا ناراحت كرد؛ گويى شهادت پيامبرصلى الله عليه وآله را به مسخره ياد مى‏ كرد.
در سقيفه بنى‏ ساعده ديدم اول كسى كه با او بيعت كرد [[مغیرة بن شعبه]] بود و سپس [[بشیر بن سعید]] و [[ابوعبیده جرّاح|ابوعبیده جراح]] و [[عمر بن خطاب]] و [[سالم مولی ابی‏ حذیفه]] و [[معاذ بن جبل]] به ترتيب با او بيعت كردند.


اميرالمؤمنين‏ عليه السلام فرمود: او ابليس لعنه اللَّه است. پيامبرصلى الله عليه وآله به من خبر داده كه ابليس و بزرگان اصحابش هنگام منصوب كردن آن حضرت مرا به امر خداوند حاضر بودند كه به مردم اعلام كرد من نسبت به آنان از خودشان صاحب اختيارترم و به آنان دستور داد كه حاضران به غايبان خبر دهند.
اميرالمؤمنين ‏عليه السلام فرمود: درباره اينان از تو سؤال نكردم. اولين كسى كه بر فراز منبر پيامبر صلى الله عليه و آله با او بيعت كرد كه بود؟
 
عرض كرد: پيرمرد سالخورده ‏اى را ديدم كه بر عصايش تكيه داده بود و بر پيشانيش جاى سجده بود و پيش از همه پا بر پله منبر گذاشت در حالى كه گريه مى‏ كرد و مى‏ گفت:
 
شكر خداى را كه مرا نميراند تا تو را در اين مكان ديدم! دستت را براى بيعت جلو بيار! ابوبكر دست خود پيش آورد و آن پيرمرد با او بيعت كرد و سپس گفت: امروز روزى است مثل روز آدم!
 
آنگاه از منبر پايين آمد و از مسجد خارج شد.
 
اميرالمؤمنين ‏عليه السلام فرمود: اى سلمان، او را شناختى؟ سلمان عرض كرد: نه، ولى طرز صحبت او مرا ناراحت كرد؛ گويى شهادت پيامبر صلى الله عليه و آله را به مسخره ياد مى‏ كرد.
 
اميرالمؤمنين‏ عليه السلام فرمود: او ابليس لعنه الله است. پيامبر صلى الله عليه و آله به من خبر داده كه [[شیطان|ابلیس]] و بزرگان اصحابش هنگام منصوب كردن آن حضرت مرا به امر خداوند حاضر بودند كه به مردم اعلام كرد من نسبت به آنان از خودشان صاحب اختيارترم و به آنان دستور داد كه حاضران به غايبان خبر دهند.


در آنجا شياطين و مريدان ابليس رو به او كردند و گفتند: اين امت مورد رحمت قرار گرفته و از انحرافات مصون شدند، و ديگر نه تو و نه ما به آنان راهى نداريم چرا كه پناه و امام خود بعد از پيامبرشان را شناختند. ابليس محزون و افسرده از آنان جدا شد.
در آنجا شياطين و مريدان ابليس رو به او كردند و گفتند: اين امت مورد رحمت قرار گرفته و از انحرافات مصون شدند، و ديگر نه تو و نه ما به آنان راهى نداريم چرا كه پناه و امام خود بعد از پيامبرشان را شناختند. ابليس محزون و افسرده از آنان جدا شد.


اميرالمؤمنين‏ عليه السلام سپس فرمود: پيامبرصلى الله عليه وآله بعداً به من فرمود: مردم در سقيفه بنى ‏ساعده با ابوبكر بيعت مى‏ كنند بعد از آنكه با حق ما و دليل ما انصار را مغلوب مى‏ نمايند. سپس به مسجد مى ‏آيند و اول كسى كه بر فراز منبر من با او بيعت مى‏ كند ابليس به صورت پيرمرد سالخورده ‏اى است كه جاى سجده بر پيشانى اوست و همين سخنان را خواهد گفت.
اميرالمؤمنين‏ عليه السلام سپس فرمود: پيامبر صلى الله عليه و آله بعداً به من فرمود: مردم در سقيفه بنى ‏ساعده با ابوبكر بيعت مى‏ كنند بعد از آنكه با حق ما و دليل ما انصار را مغلوب مى‏ نمايند.
 
سپس به مسجد مى ‏آيند و اول كسى كه بر فراز منبر من با او بيعت مى‏ كند ابليس به صورت پيرمرد سالخورده ‏اى است كه جاى سجده بر پيشانى اوست و همين سخنان را خواهد گفت.
 
سپس از مسجد بيرون مى‏ رود و ياران و شياطين و بزرگان آنان را جمع مى‏ كند. آنان در برابر او به سجده در مى ‏آيند و مى‏ گويند: اى آقاى ما واى بزرگ ما، تو بودى كه [[آدم علیه السلام|آدم]] را از [[بهشت]] بيرون كردى!!


سپس از مسجد بيرون مى‏ رود و ياران و شياطين و بزرگان آنان را جمع مى‏ كند. آنان در برابر او به سجده در مى ‏آيند و مى‏ گويند: اى آقاى ما واى بزرگ ما، تو بودى كه آدم را از بهشت بيرون كردى!! ابليس مى‏ گويد: كدام امت بعد از پيامبر خود گمراه نشدند؟! هرگز! شما گمان كرديد كه من بر اينان قدرت و راهى ندارم؟! چگونه ديديد كارى را كه با آنان به انجام رساندم و ترک كردند آنچه خدا و رسول به آنان دستور داده بودند كه اطاعت حضرت امیر را نمايند!<ref>بحار الانوار: ج ۲۸ ص ۲۶۳ ۲۶۲. كتاب سليم: ص ۱۴۵ ، ۱۴۴. در حديث ديگرى نيز اين مطلب ذكر شده است. به بحار الانوار: ج ۳۰ ص ۱۵۵ ح ۱۳ مراجعه شود.</ref>
ابليس مى‏ گويد: كدام امت بعد از پيامبر خود گمراه نشدند؟! هرگز! شما گمان كرديد كه من بر اينان قدرت و راهى ندارم؟!  
 
چگونه ديديد كارى را كه با آنان به انجام رساندم و ترک كردند آنچه خدا و رسول به آنان دستور داده بودند كه اطاعت حضرت امیر را نمايند!<ref>بحار الانوار: ج ۲۸ ص ۲۶۳،۲۶۲. كتاب سليم: ص ۱۴۵،۱۴۴. در حديث ديگرى نيز اين مطلب ذكر شده است. به بحار الانوار: ج ۳۰ ص ۱۵۵ ح ۱۳ مراجعه شود.</ref>


=== ۳. اكنون با غدير در برابر سقيفه ===
=== ۳. اكنون با غدير در برابر سقيفه ===
اينک مناسب است يک بار ديگر الهى بودن بيعت غدير را در ذهن مرور كنيم:
اينک مناسب است يک بار ديگر الهى بودن [[بیعت در غدیر بیعت با خدا|بیعت غدیر]] را در ذهن مرور كنيم:


پيامبرصلى الله عليه وآله فرمود:«انَا آخِذُكُمْ بِالْبَيْعَةِ لَهُ عَنِ اللَّه عَزَّ وَ جَلَّ» .
[[حضرت محمّد صلی الله علیه و آله|پیامبر صلی الله علیه و آله]] فرمود:«انَا آخِذُكُمْ بِالْبَيْعَةِ لَهُ عَنِ اللَّه عَزَّ وَ جَلَّ» .


و فرمود: من مأمور شده ‏ام از شما بيعت بگيرم و با شما دست بدهم براى پذيرش آنچه از سوى خدا آورده ‏ام.
و فرمود: من مأمور شده ‏ام از شما بيعت بگيرم و با شما دست بدهم براى پذيرش آنچه از سوى خدا آورده ‏ام.
خط ۳۱۷: خط ۳۳۳:
و در نهايت دستور داد و فرمود: فَبايِعُوا اللَّه.
و در نهايت دستور داد و فرمود: فَبايِعُوا اللَّه.


با اين مقايسه، خدايا تو را سپاس گزاريم كه ما را از دينى كه به دست شيطان پايه ‏گذارى شد رهانيدى و بر بيعت با خود پايدار فرمودى. چگونه از تو تشكر كنيم كه از ميان ظلمات هزار و چهارصد ساله سقيفه، چشمان دل ما را بر انوار مبارک غدير منور ساختى و دستان ناقابل ما را به بيعت با مقام ذوالجلالت و چهارده جانشينت در زمين مشرّف فرمودى؟! هدايتى به خير بزرگ در برابر شر عظيم، كه هرگز از آن باز نخواهيم گشت و به هدايت خود تا ابد افتخار خواهيم كرد.
با اين مقايسه، خدايا تو را سپاس گزاريم كه ما را از دينى كه به دست شيطان پايه ‏گذارى شد رهانيدى و بر بيعت با خود پايدار فرمودى.


== بيعت غدير مقابل بيعت سقيفه <ref>اسرار غدير: ص ۲۲۹.</ref> ==
چگونه از تو تشكر كنيم كه از ميان ظلمات هزار و چهارصد ساله سقيفه، چشمان دل ما را بر انوار مبارک غدير منور ساختى و دستان ناقابل ما را به بيعت با مقام ذوالجلالت و چهارده جانشينت در زمين مشرّف فرمودى؟! هدايتى به خير بزرگ در برابر شر عظيم، كه هرگز از آن باز نخواهيم گشت و به هدايت خود تا ابد افتخار خواهيم كرد.
اگر چه با وجود نص، نيازى به بيعت غدير نبود، و مردم مثل ساير موارد منصوص اسلام، بايد خلافت را هم مى ‏پذيرفتند، ولى اين بيعت عمومى به عنوان يک حق قانونى و اجتماعى نيز مطرح بود كه در مقابل كار عمّال سقيفه قرار مى‏ گرفت. يعنى وقتى مى‏ گفتند: در سقيفه ما با بيعت مردم خلافت ابوبكر را درست كرديم، در مقابلشان گفته مى‏ شد: بيعت غدير قبل از آن و با حضور جميعتى بيشتر و با حضور شخص پيامبرصلى الله عليه وآله و به ضميمه نص الهى بوده است.


اضافه بر اينكه اهل سقيفه در مراحل مختلف كارشان متوسل به انواع مختلف بيعت شدند. بيعت ابوبكر كه فلتة بود و با عده قليلى و بدون مشورت انجام شد و هيچ افضليتى هم مطرح نبود. بيعت عمر با سفارش ابوبكر و تعيين او بود. بيعت عثمان هم با تعيين شوراى فرمايشى عمر بود.
== بيعت غدير مقابل بيعت سقيفه<ref>اسرار غدير: ص ۲۲۹.</ref> ==
اگر چه با وجود نص، نيازى به بيعت غدير نبود، و مردم مثل ساير موارد منصوص [[اسلام]]، بايد [[جانشین|خلافت]] را هم مى ‏پذيرفتند، ولى اين بيعت عمومى به عنوان يک حق قانونى و اجتماعى نيز مطرح بود كه در مقابل كار عمّال سقيفه قرار مى‏ گرفت.


ولى بيعت اميرالمؤمنين‏ عليه السلام انتخاب افضل بود، كه اين افضليت به نص رسول‏ صلى الله عليه وآله بود، گذشته از آنكه نص انتصابى آن حضرت نيز بود و بيعت به عنوان اقرار گرفتن و قبول آنچه حضرت مى‏ خواست بود تا اگر كسى بيعت ديگرى را پذيرفت معلوم باشد كه قبلاً بيعت غدير را گردن نهاده بوده است.
يعنى وقتى مى‏ گفتند: در سقيفه ما با بيعت مردم خلافت [[ابوبکر بن ابی قحافه|ابوبکر]] را درست كرديم، در مقابلشان گفته مى‏ شد:


== پيروان سقيفه شريک در جرم سقيفه <ref>غدير تا فاطميه (انصارى -  شريفى) : ص ۲۱۳  - ۲۱۰. </ref> ==
بيعت غدير قبل از آن و با حضور جميعتى بيشتر و با حضور شخص پيامبر صلى الله عليه و آله و به ضميمه نص الهى بوده است.
همه پيروان سقيفه و غاصبين حق غدير از روز غصب تا قيامت دو جواب در مقابل «اى كاش ‏هاى خود» دريافت خواهند كرد:


اول اينكه توبه و پشيمانى كنار جهنم فايده ندارد. بايد در دنيا در پشيمان مى‏ شديد و توبه مى‏ كرديد و به غديريان مى ‏پيوستيد.
اضافه بر اينكه اهل سقيفه در مراحل مختلف كارشان متوسل به انواع مختلف بيعت شدند. بيعت ابوبكر كه فلتة بود و با عده قليلى و بدون مشورت انجام شد و هيچ افضليتى هم مطرح نبود.
 
بيعت عمر با سفارش ابوبكر و تعيين او بود. بيعت عثمان هم با تعيين شوراى فرمايشى عمر بود.
 
ولى بيعت اميرالمؤمنين‏ عليه السلام انتخاب افضل بود، كه اين افضليت به نص رسول‏ صلى الله عليه و آله بود، گذشته از آنكه نص انتصابى آن حضرت نيز بود و بيعت به عنوان اقرار گرفتن و قبول آنچه حضرت مى‏ خواست بود تا اگر كسى بيعت ديگرى را پذيرفت معلوم باشد كه قبلاً بيعت غدير را گردن نهاده بوده است.
 
== پيروان سقيفه شريک در جرم سقيفه<ref>غدير تا فاطميه (انصارى -  شريفى) : ص ۲۱۰ - ۲۱۳. </ref>==
همه پيروان سقيفه و غاصبين حق غدير از روز غصب تا [[قیامت]] دو جواب در مقابل «اى كاش ‏هاى خود» دريافت خواهند كرد:
 
اول اينكه توبه و پشيمانى كنار جهنم فايده ندارد. بايد در دنيا در پشيمان مى‏ شديد و [[توبه]] مى‏ كرديد و به غديريان مى ‏پيوستيد.


دوم اينكه شما شريک همه جرم‏ هاى سقيفه هستيد و در نتيجه در عذاب آنان هم شريک خواهيد بود و نمى‏ توانيد رفيق نيمه راه باشيد!!
دوم اينكه شما شريک همه جرم‏ هاى سقيفه هستيد و در نتيجه در عذاب آنان هم شريک خواهيد بود و نمى‏ توانيد رفيق نيمه راه باشيد!!


== پيروان سقيفه كر و كور اند<ref>غدير در قرآن: ج ۱ ص ۲۷۵.</ref> ==
== پيروان سقيفه كر و كور اند<ref>غدير در قرآن: ج ۱ ص ۲۷۵.</ref> ==
خداوند در مورد اصحاب صحيفه ملعونه اول و پيروانشان مى‏ فرمايد: «أُولئِكَ الَّذِينَ لَعَنَهُمُ اللَّه فَأَصَمَّهُمْ وَ أَعْمى أَبْصارَهُمْ».<ref>محمد صلى الله عليه وآله /  ۲۳.</ref>
خداوند در مورد [[اصحاب صحیفه ملعونه و مقابله با صراط مستقیم|اصحاب صحیفه ملعونه اول]] و پيروانشان مى‏ فرمايد: «أُولئِكَ الَّذِينَ لَعَنَهُمُ اللَّه فَأَصَمَّهُمْ وَ أَعْمى أَبْصارَهُمْ».<ref>محمد صلى الله عليه و آله /  ۲۳.</ref>
 
يكى از آثار منحوس راه سقيفه كَرى گوشِ دل و كورى چشمِ دل است، چرا كه اساس آن بر ديدن حق و انكار آن بوده است.
 
در حالى كه دو لب مبارک پيامبر صلى الله عليه و آله -  كه محمد امين بود -  خبر خوش ولايت را از منبع وحى بر مردم مى‏ خواند، [[منافقین]] به جاى تشكر از خدا و رسول زبان به مسخره و ناسزاگويى باز مى‏ كردند و افتخار مى ‏كردند كه هرگز اين سخنان را نخواهيم پذيرفت.
 
همان گونه كه وقتى [[حضرت فاطمه زهرا سلام الله علیها|فاطمه زهرا علیها السلام]] آن خطابه بلند را خواند، نه تنها [[فدک]] را پس نداند و تغييرى در روش خود ايجاد نكردند، كه در برابر حضرت به حاضر جوابى و مقابله پرداختند.
 
آن همه سخنان و خطابه ‏هاى دُرر بار اميرالمؤمنين‏ عليه السلام فقط مظلوميت او را بيشتر كرد و گوش ‏هاى ياران سقيفه همچنان كر و چشم‏ هايشان كور بود.


يكى از آثار منحوس راه سقيفه كَرى گوشِ دل و كورى چشمِ دل است، چرا كه اساس آن بر ديدن حق و انكار آن بوده است. در حالى كه دو لب مبارک پيامبر صلى الله عليه و آله -  كه محمد امين بود -  خبر خوش ولايت را از منبع وحى بر مردم مى‏ خواند، منافقين به جاى تشكر از خدا و رسول زبان به مسخره و ناسزاگويى باز مى‏ كردند و افتخار مى ‏كردند كه هرگز اين سخنان را نخواهيم پذيرفت.
امام حسين‏ عليه السلام هم در كربلا در مقابل ياران سقيفه قرار گرفت و از هر جهت حجت را بر آنان تمام كرد، اما باز هم تصميم خود بر قتل او را تكرار كردند.


همان گونه كه وقتى فاطمه زهراعليها السلام آن خطابه بلند را خواند، نه تنها فدک را پس نداند و تغييرى در روش خود ايجاد نكردند، كه در برابر حضرت به حاضر جوابى و مقابله پرداختند. آن همه سخنان و خطابه ‏هاى دُرر بار اميرالمؤمنين‏ عليه السلام فقط مظلوميت او را بيشتر كرد و گوش ‏هاى ياران سقيفه همچنان كر و چشم‏ هايشان كور بود.
آنجا بود كه از كرى و كورى دلشان چنين ياد كرد: اِسْتَحْوَذَ عَلَيكُم الشَيطانُ فَاَنْساكُم ذِكرَ اللَّهِ: شيطان بال خود را بر سر شما گسترده و ياد خدا را از خاطرتان برده است.<ref>بحار الانوار: ج ۴۵ ص ۶ .</ref>


امام حسين‏ عليه السلام هم در كربلا در مقابل ياران سقيفه قرار گرفت و از هر جهت حجت را بر آنان تمام كرد، اما باز هم تصميم خود بر قتل او را تكرار كردند. آنجا بود كه از كرى و كورى دلشان چنين ياد كرد: اِسْتَحْوَذَ عَلَيكُم الشَيطانُ فَاَنْساكُم ذِكرَ اللَّهِ: شيطان بال خود را بر سر شما گسترده و ياد خدا را از خاطرتان برده است.<ref>بحار الانوار: ج ۴۵ ص ۶ .</ref> تعبير ديگرى كه از اين كوردلى در ادامه آيه آمده «عَلى قُلُوبٍ أَقْفالُها»<ref>محمد صلى الله عليه و آله /  ۲۴.</ref> است، يعنى بر قلب‏ هاى آنان قفل زده شده است.
تعبير ديگرى كه از اين كوردلى در ادامه آيه آمده «عَلى قُلُوبٍ أَقْفالُها»<ref>محمد صلى الله عليه و آله /  ۲۴.</ref> است، يعنى بر قلب‏ هاى آنان قفل زده شده است.


== تحليل موضع گيرى‏ هاى غدير در برابر سقيفه<ref>ژرفاى غدير: ص ۱۲۲ - ۱۲۶.</ref> ==
== تحليل موضع گيرى‏ هاى غدير در برابر سقيفه<ref>ژرفاى غدير: ص ۱۲۲ - ۱۲۶.</ref> ==
در حالى كه غدير بيابان وسيع و مستعدى براى سخنرانى پيامبرصلى الله عليه وآله بود، آغازى براى رويارويى سقيفه با غدير نيز شد. اين موضع گيرى‏ ها از همان آغاز صورت جدى داشت و با شدت تمام پيگيرى مى‏ شد.
در حالى كه غدير بيابان وسيع و مستعدى براى سخنرانى پيامبر صلى الله عليه و آله بود، آغازى براى رويارويى سقيفه با غدير نيز شد.
 
اين موضع گيرى‏ ها از همان آغاز صورت جدى داشت و با شدت تمام پيگيرى مى‏ شد.
 
ادامه اين برخوردهاى كينه ‏توزانه به يک سال و ده سال ختم نشد، و ادامه يافت تا سر از كربلا برآورد. استمرار اين خط غاصبانه بر پايه ‏اى كه در [[صحیفه ملعونه]] ريشه داشت، تا روز قيامت ادامه خواهد يافت و براى هميشه امتحانى است كه هر مسلمانى در برابر آن قرار خواهد گرفت.


ادامه اين برخوردهاى كينه ‏توزانه به يک سال و ده سال ختم نشد، و ادامه يافت تا سر از كربلا برآورد. استمرار اين خط غاصبانه بر پايه ‏اى كه در صحيفه ملعونه ريشه داشت، تا روز قيامت ادامه خواهد يافت و براى هميشه امتحانى است كه هر مسلمانى در برابر آن قرار خواهد گرفت.
شايد تعجب كنيد كه در عنوان اين بخش نگفته ‏ايم:


شايد تعجب كنيد كه در عنوان اين بخش نگفته ‏ايم: «موضع گيرى‏ هاى سقيفه در برابر غدير»! واقعيتى كه در صدد بيان آن هستيم اين است كه سقيفه با آنكه در ظاهر غالب شد و قدرت را در دست گرفت و اهداف خود را دنبال كرد، ولى غدير به طور جدى كار خود را دنبال كرد و در سايه «واللَّه يعصمك» تا امروز نام نيك آن در برابر ننگ سقيفه، بر بلندترين قله تاريخ مى ‏درخشد. در اين قسمت به تبيين بيشتر اين مسئله مى ‏پردازيم:
«موضع گيرى‏ هاى سقيفه در برابر غدير»! واقعيتى كه در صدد بيان آن هستيم اين است كه سقيفه با آنكه در ظاهر غالب شد و قدرت را در دست گرفت و اهداف خود را دنبال كرد، ولى غدير به طور جدى كار خود را دنبال كرد و در سايه «واللَّه يعصمك» تا امروز نام نيک آن در برابر ننگ سقيفه، بر بلندترين قله تاريخ مى ‏درخشد.


'''۱-  آغاز رويارويى غدير با سقيفه'''
در اين قسمت به تبيين بيشتر اين مسئله مى ‏پردازيم:


=== ۱. آغاز رويارويى غدير با سقيفه ===
رؤساى سقيفه در حالى كه مقابل منبر غدير نشسته بودند براى غدير و غديريان نقشه مى‏ كشيدند، و به وفادارانشان هشدار و آماده باش مى ‏دادند.
رؤساى سقيفه در حالى كه مقابل منبر غدير نشسته بودند براى غدير و غديريان نقشه مى‏ كشيدند، و به وفادارانشان هشدار و آماده باش مى ‏دادند.


خط ۳۵۷: خط ۳۹۴:
اهل سقيفه غافل از اين بودند كه خداوند تعالى حافظ غدير، پيامبرصلى الله عليه وآله مبلغ غدير و امامان ‏عليهم السلام صاحب غديرند، و در اين رويارويى پيروزند.
اهل سقيفه غافل از اين بودند كه خداوند تعالى حافظ غدير، پيامبرصلى الله عليه وآله مبلغ غدير و امامان ‏عليهم السلام صاحب غديرند، و در اين رويارويى پيروزند.


در اولين درگيرى بر سر غدير -  يعنى غوغاى سقيفه -  با آنكه غديريان مغلوب شدند، ولى با حضور صاحب غدير توانستند حقايق را بازگو كنند و حجت را براى نسل ‏هاى آينده تمام كنند. صف غديريان كه در ابتدا سه نفر -  يعنى سلمان و ابوذر و مقداد -  بودند، كم‏كم در اثر همين حسن تدبير به هفت نفر و صدها نفر رسيدند و همچنان رو به افزايش گذاشتند تا به عدد ميليونى و ميلياردى امروز رسيدند.
در اولين درگيرى بر سر غدير -  يعنى غوغاى سقيفه -  با آنكه غديريان مغلوب شدند، ولى با حضور صاحب غدير توانستند حقايق را بازگو كنند و حجت را براى نسل ‏هاى آينده تمام كنند.
 
صف غديريان كه در ابتدا سه نفر -  يعنى [[سلمان فارسی(محمّدی)|سلمان]] و [[ابوذر غفاری|ابوذر]] و [[مقداد بن عمرو کندی|مقداد]] -  بودند، كم‏كم در اثر همين حسن تدبير به هفت نفر و صدها نفر رسيدند و همچنان رو به افزايش گذاشتند تا به عدد ميليونى و ميلياردى امروز رسيدند.


'''۲-  غدير در جمل و صفين و نهروان'''
=== ۲. غدير در جمل و صفين و نهروان ===
اگر همان سقيفه روز اول بود هرگز روزى پيش نمى ‏آمد كه پس از ۲۵ سال مردم [[امیرالمؤمنین علی علیه السلام|امیرالمؤمنین‏ علیه السلام]] را به التماس براى [[جانشین|خلافت]] فرابخوانند.


اگر همان سقيفه روز اول بود هرگز روزى پيش نمى ‏آمد كه پس از ۲۵ سال مردم اميرالمؤمنين‏ عليه السلام را به التماس براى خلافت فرابخوانند. اين اثر كارهايى بود كه در روزهاى سقيفه از طرف غديريان انجام شد. همين روزها بود كه به صف‏ آرايى‏ هاى جمل و صفين و نهروان انجاميد.
اين اثر كارهايى بود كه در روزهاى سقيفه از طرف غديريان انجام شد. همين روزها بود كه به صف‏ آرايى‏ هاى جمل و صفين و نهروان انجاميد.


اگر چه در سقيفه نوبت به صف‏ آرايى نرسيد و غديريان فوراً مغلوب شدند و حتى چهل نفر غديرى پيدا نشد، ولى در جنگ‏ هاى سه ‏گانه اميرالمؤمنين ‏عليه السلام شمشيرهاى بسيارى -  با درجات اعتقادى متفاوت -  در ركاب حضرت بودند كه فقط پنج هزار نفر «شرطة الخميس» يعنى فدائيان غدير بودند. اينان معناى مولى و صاحب اختيارى اميرالمؤمنين ‏عليه السلام و اطاعت مطلق خود از مقام ولايت مطلقه را در آنجا به نمايش گذاشتند.
اگر چه در سقيفه نوبت به صف‏ آرايى نرسيد و غديريان فوراً مغلوب شدند و حتى چهل نفر غديرى پيدا نشد، ولى در جنگ‏ هاى سه ‏گانه اميرالمؤمنين ‏عليه السلام شمشيرهاى بسيارى -  با درجات اعتقادى متفاوت -  در ركاب حضرت بودند كه فقط پنج هزار نفر «شرطة الخميس» يعنى فدائيان غدير بودند.


'''۳-  چهره ‏هاى سقيفه در برابر غدير'''
اينان معناى مولى و صاحب اختيارى اميرالمؤمنين ‏عليه السلام و اطاعت مطلق خود از مقام ولايت مطلقه را در آنجا به نمايش گذاشتند.


=== ۳. چهره ‏هاى سقيفه در برابر غدير ===
اهل سقيفه كه روز اول يک چهره بيشتر نداشتند، اينک به سه چهره شاخص و صدها چهره رنگ يافته -  كه تحت همان سه چهره خلاصه مى‏ شدند -  به جنگ غديريان آمدند.
اهل سقيفه كه روز اول يک چهره بيشتر نداشتند، اينک به سه چهره شاخص و صدها چهره رنگ يافته -  كه تحت همان سه چهره خلاصه مى‏ شدند -  به جنگ غديريان آمدند.


اينان كه در روز اول باطن خود را كتمان مى‏كردند و فقط پشت سر غاصبين به نفع آنان شعار مى‏ دادند، اكنون جهت‏ گيرى هم نموده و نشان دادند كه براى چه به نفع اصحاب سقيفه شعار مى‏ دادند.
اينان كه در روز اول باطن خود را كتمان مى‏ كردند و فقط پشت سر غاصبين به نفع آنان شعار مى‏ دادند، اكنون جهت‏ گيرى هم نموده و نشان دادند كه براى چه به نفع اصحاب سقيفه شعار مى‏ دادند.


گروهى بودند كه پيشانى ‏ها از عبادت پينه بسته و ظاهر زاهِدانه ‏اى داشتند، ولى با اين همه در مقابلحضرت امیر عليه السلام بودند:
گروهى بودند كه پيشانى ‏ها از عبادت پينه بسته و ظاهر زاهِدانه ‏اى داشتند، ولى با اين همه در مقابل حضرت امیر عليه السلام بودند:


گروهى اشخاص رياست طلب بودند كه در مقابل حضرت امیر‏ عليه السلام قرار گرفته بودند.
گروهى اشخاص رياست طلب بودند كه در مقابل حضرت امیر‏ عليه السلام قرار گرفته بودند.


گروهى مال‏پرست بودند و به جنگ حضرت امیر‏ عليه السلام آمده بودند.
گروهى مال ‏پرست بودند و به جنگ حضرت امیر‏ عليه السلام آمده بودند.


گروهى عياش بودند و در برابر اميرالمؤمنين ‏عليه السلام قرار گرفته بودند.
گروهى عياش بودند و در برابر اميرالمؤمنين ‏عليه السلام قرار گرفته بودند.


گروهى اظهار محبت شديد نسبت به اسلام و پيامبرصلى الله عليه وآله مى‏كردند، و با اين همه در مقابل صاحب غدير ايستاده بودند!!
گروهى اظهار محبت شديد نسبت به اسلام و پيامبر صلى الله عليه و آله مى ‏كردند، و با اين همه در مقابل صاحب غدير ايستاده بودند!!
 
گروهى بغض و عناد خود را نسبت به پيامبر صلى الله عليه و آله كتمان نمى ‏كردند.
 
گروهى مبانى تازه‏اى كه صراحت در ضديت با قرآن و پيامبر صلى الله عليه و آله داشت مطرح مى ‏كردند، و در عين حال خود را وفادار به [[اسلام]] مى‏ دانستند و از همان ديدگاه به جنگ اميرالمؤمنين ‏عليه السلام آمده بودند!!


گروهى بغض و عناد خود را نسبت به پيامبرصلى الله عليه وآله كتمان نمى ‏كردند.
=== ۴. قيافه‏ هاى ظاهر فريب سقيفه در برابر غدير ===
سقيفه ‏نمايان در قيافه‏ هاى ظاهر فريب و شكننده ‏اى آمدند كه كمر اجتماع در مقابل آن خم شد.


گروهى مبانى تازه‏اى كه صراحت در ضديت با قرآن و پيامبرصلى الله عليه وآله داشت مطرح مى ‏كردند، و در عين حال خود را وفادار به اسلام مى‏ دانستند و از همان ديدگاه به جنگ اميرالمؤمنين ‏عليه السلام آمده بودند!!
بار اول همسر پيامبر صلى الله عليه و آله در ميدان جنگ در برابر حضرت امیر‏ عليه السلام ظاهر شد، در حالى كه [[طلحة بن عبیدالله تمیمی|طلحه]] و [[زبیر بن عوام قرشی|زبیر]] به عنوان دو صحابى پيامبر صلى الله عليه و آله نيز در كنار او بودند.


'''۴-  قيافه‏ هاى ظاهر فريب سقيفه در برابر غدير'''
حضور زن در ميدان جنگ از يک سو و همسر پيامبر بودن از سوى ديگر، براى عوام فريبى راه شكننده‏ اى بود و تأثير به سزايى هم داشت.


سقيفه ‏نمايان در قيافه‏ هاى ظاهر فريب و شكننده ‏اى آمدند كه كمر اجتماع در مقابل آن خم شد.
از سوى ديگر دختر مؤسس سقيفه بودن و سابقه‏ هايى كه در حيات و پس از شهادت پيامبر صلى الله عليه و آله داشت، معرف خوبى براى نمايندگى او از سقيفه در مقابل غدير بود.


بار اول همسر پيامبرصلى الله عليه وآله در ميدان جنگ در برابر حضرت امیر‏ عليه السلام ظاهر شد، در حالى كه طلحه و زبير به عنوان دو صحابى پيامبرصلى الله عليه وآله نيز در كنار او بودند. حضور زن در ميدان جنگ از يک سو و همسر پيامبر بودن از سوى ديگر، براى عوام فريبى راه شكننده‏ اى بود و تأثير به سزايى هم داشت. از سوى ديگر دختر مؤسس سقيفه بودن و سابقه‏ هايى كه در حيات و پس از شهادت پيامبر صلى الله عليه و آله داشت، معرف خوبى براى نمايندگى او از سقيفه در مقابل غدير بود.
بار دوم به بهانه قتل عثمان، آخرين نماينده تام الاختيار سقيفه با نقشه صاحب سقيفه انتخاب شد.


بار دوم به بهانه قتل عثمان، آخرين نماينده تام الاختيار سقيفه با نقشه صاحب سقيفه انتخاب شد. معاويه و بقاياى سقيفه حزب واحدى تشكيل دادند و به عنوان خونخواهىِ خليفه مقتولِ سقيفه پرچم برافراشتند.
[[معاویة بن ابی سفیان|معاویه]] و بقاياى سقيفه حزب واحدى تشكيل دادند و به عنوان خونخواهىِ خليفه مقتولِ سقيفه پرچم برافراشتند.


پيراهن سقيفه را بر منبر دمشق -  كه پايه ‏هاى سقيفه در آن محكم شده بود - آويختند، و عناوينى از قبيل «خال المؤمنين» و «كاتب وحى» را هم زيور آن نمودند و به جنگ غدير آمدند.
پيراهن سقيفه را بر منبر دمشق -  كه پايه ‏هاى سقيفه در آن محكم شده بود - آويختند، و عناوينى از قبيل «خال المؤمنين» و «كاتب وحى» را هم زيور آن نمودند و به جنگ غدير آمدند.


غديريان نيز آنچه بايد نشان دادند و به دست نيروهاى فداكار خود چون عمار و اويس قرنى و مالک اشتر چنان حماسه‏ هايى آفريدند كه نقش طلايى غدير را بر آسمان تاريخ حک نمودند.
غديريان نيز آنچه بايد نشان دادند و به دست نيروهاى فداكار خود چون عمار و اويس قرنى و مالک اشتر چنان حماسه‏ هايى آفريدند كه نقش طلايى غدير را بر آسمان [[تاریخ]] حک نمودند.


بار سوم كج‏فكران پينه بر پيشانى، كه در واقع مولود سقيفه بودند و آرمان خودرأيى و عدم اطاعت از امام معصوم را همچون اهل سقيفه بر دوش مى‏ كشيدند، به ميدان غدير آمدند. در اين گير و دار، شهادتِ صاحب غدير با شمشيرى كه آب طلايى از اسم اسلام بر آن داده بودند و زهرى از ناب سقيفه بر تيغ آن كشيده بودند، آغاز راهى براى ذبح غدير به دست سقيفه به نظر مى‏ آمد.
بار سوم كج‏فكران پينه بر پيشانى، كه در واقع مولود سقيفه بودند و آرمان خودرأيى و عدم اطاعت از امام معصوم را همچون اهل سقيفه بر دوش مى‏ كشيدند، به ميدان غدير آمدند. در اين گير و دار، شهادتِ صاحب غدير با شمشيرى كه آب طلايى از اسم اسلام بر آن داده بودند و زهرى از ناب سقيفه بر تيغ آن كشيده بودند، آغاز راهى براى ذبح غدير به دست سقيفه به نظر مى‏ آمد.


'''۵ قربانگاه غدير!!'''
=== ۵. قربانگاه غدير!! ===
 
معاويه، اين باقيمانده سقيفه در طول بيست سال مذبح بزرگى براى غدير آماده كرد و هزاران نفر از غديريان را در آن سر بريد، و خونشان را با لشكر سقيفه سركشيد تا براى كربلا قوى‏ تر شوند و شدند.
معاويه، اين باقيمانده سقيفه در طول بيست سال مذبح بزرگى براى غدير آماده كرد و هزاران نفر از غديريان را در آن سر بريد، و خونشان را با لشكر سقيفه سركشيد تا براى كربلا قوى‏ تر شوند و شدند.


با مرگ معاويه و روى كار آمدن يزيد، اين مذبح بزرگ آماده سر بريدن غدير بود، و اينسان شد كه غدير را به مسلخ كربلا كشاندند و مى‏رفت تا خواب‏ هاى رؤساى سقيفه تعبير شود. [[امام صادق‏ علیه السلام]] ارتباط مذبح كربلا به بازوى سياه سقيفه را چنين بيان مى‏ فرمايد: «إِذا كُتِبَ الْكِتابُ قُتِلَ الْحُسَيْنُ عَلَيْهِ السَّلامُ»: «آنگاه كه صحيفه ملعونه امضا شد [[امام حسین‏ علیه السلام]] به شهادت رسيد»!<ref>بحار الانوار: ج ۲۸ ص ۱۲۳.</ref>
با مرگ معاويه و روى كار آمدن يزيد، اين مذبح بزرگ آماده سر بريدن غدير بود، و اينسان شد كه غدير را به مسلخ كربلا كشاندند و مى‏رفت تا خواب‏ هاى رؤساى سقيفه تعبير شود. [[امام صادق‏ علیه السلام]] ارتباط مذبح كربلا به بازوى سياه سقيفه را چنين بيان مى‏ فرمايد: «إِذا كُتِبَ الْكِتابُ قُتِلَ الْحُسَيْنُ عَلَيْهِ السَّلامُ»: «آنگاه كه صحيفه ملعونه امضا شد [[امام حسین‏ علیه السلام]] به شهادت رسيد»!<ref>بحار الانوار: ج ۲۸ ص ۱۲۳.</ref>


'''۶ غدير يعنى حسين‏ عليه السلام'''
=== ۶. غدير يعنى حسين‏ عليه السلام ===
اين بار غدير با همه وجود و به همراه تنى چند از فداكارترين نيروهايش به ميدان جنگ با سقيفه آمد.


اين بار غدير با همه وجود و به همراه تنى چند از فداكارترين نيروهايش به ميدان جنگ با سقيفه آمد. اكنون غدير «امام حسين‏ عليه السلام» بود كه همراه گروهى آماده شهادت و قطعه قطعه شدن و فداشدن و اسير شدن و اشک ريختن براى غديرِ سر بريده، و معرفى غدير به بى‏ خبران شام به مصاف سقيفه رفت.
اكنون غدير «[[امام حسین‏ علیه السلام]]» بود كه همراه گروهى آماده شهادت و قطعه قطعه شدن و فداشدن و اسير شدن و اشک ريختن براى غديرِ سر بريده، و معرفى غدير به بى‏ خبران شام به مصاف سقيفه رفت.


آرى غدير را با ياران باوفايش سربريدند، و خيمه‏ هاى آن را غارت كردند و آتش زدند، و عزيزان غدير را به اسيرى بردند تا در شهرهاى سقيفه به آن افتخار كنند و به همه اعلام كنند كه كار غدير پايان يافت؛ امّا ... !
آرى غدير را با ياران باوفايش سربريدند، و خيمه‏ هاى آن را غارت كردند و آتش زدند، و عزيزان غدير را به اسيرى بردند تا در شهرهاى سقيفه به آن افتخار كنند و به همه اعلام كنند كه كار غدير پايان يافت؛ امّا ... !


'''۷-  حيات حقيقى غدير'''
=== ۷. حيات حقيقى غدير ===
 
غدير از همان روزِ [[کربلا]] حيات حقيقى خود را آغاز كرد؛ و پس از پنجاه سال كه در چنگال سقيفه گرفتار بود، برگ جديدى از تاريخ خود را ورق زد.
غدير از همان روزِ كربلا حيات حقيقى خود را آغاز كرد؛ و پس از پنجاه سال كه در چنگال سقيفه گرفتار بود، برگ جديدى از تاريخ خود را ورق زد.


با شهادت امام حسين ‏عليه السلام براى بار دوم آوازه غدير تا دورترين نقاط دنيا رفت، و حتى كفار و مشركين، اهل سقيفه را لعنت كردند و سرفرازى غدير را آفرين گفتند.
با شهادت امام حسين ‏عليه السلام براى بار دوم آوازه غدير تا دورترين نقاط دنيا رفت، و حتى كفار و مشركين، اهل سقيفه را لعنت كردند و سرفرازى غدير را آفرين گفتند.
خط ۴۲۳: خط ۴۶۸:
گويا حزب سقيفه به خوبى دريافتند كه غدير هنوز زنده است، و هر روز زنده ‏تر مى‏ شود. غدير در انتظار نسل ‏هايى است كه چون جانان گمشده با آغوش باز آن را پذيرا خواهند شد، و با پاى دل در صحراى غدير حضور مى‏يابند، و با صاحب غدير بيعت مى‏ نمايند.
گويا حزب سقيفه به خوبى دريافتند كه غدير هنوز زنده است، و هر روز زنده ‏تر مى‏ شود. غدير در انتظار نسل ‏هايى است كه چون جانان گمشده با آغوش باز آن را پذيرا خواهند شد، و با پاى دل در صحراى غدير حضور مى‏يابند، و با صاحب غدير بيعت مى‏ نمايند.


'''۸ غدير و سقيفه در هميشه تاريخ'''
=== ۸. غدير و سقيفه در هميشه تاريخ ===
پرونده سقيفه با پايان حكومت اموى مختومه اعلام شد، ولى بار ديگر سر از حكومت عباسى در آورد و به مبارزه با غدير پرداخت!
 
گويا جلوه ‏هاى مختلف سقيفه به تناسب هر زمانى بايد به گونه‏ اى خودنمايى كند.


پرونده سقيفه با پايان حكومت اموى مختومه اعلام شد، ولى بار ديگر سر از حكومت عباسى در آورد و به مبارزه با غدير پرداخت! گويا جلوه ‏هاى مختلف سقيفه به تناسب هر زمانى بايد به گونه‏ اى خودنمايى كند. پانصد سال كه عباسيان بر سر كار بودند هرگز روى خوشى به غديريان نشان ندادند و به قتل و شكنجه و زندان آنان پرداختند، و امامان غدير را يكى پس از ديگرى به شهادت رساندند.
پانصد سال كه عباسيان بر سر كار بودند هرگز روى خوشى به غديريان نشان ندادند و به قتل و شكنجه و زندان آنان پرداختند، و امامان غدير را يكى پس از ديگرى به شهادت رساندند.


اما گذر زمان در راه باريكه ‏هايى كه براى تشيع باز بود، غدير را هر روز بسيار فراتر از آنچه به نظر ديگران مى ‏آمد پيش برد، و از آن سوى مرزهاى اسلام نيز عاشقانى را به خود جذب كرد، و كشتى نجاتى براى جويندگان صراط مستقيم در درياى متلاطم فتنه‏ هاى سقيفه شد.
اما گذر زمان در راه باريكه ‏هايى كه براى تشيع باز بود، غدير را هر روز بسيار فراتر از آنچه به نظر ديگران مى ‏آمد پيش برد، و از آن سوى مرزهاى اسلام نيز عاشقانى را به خود جذب كرد، و كشتى نجاتى براى جويندگان صراط مستقيم در درياى متلاطم فتنه‏ هاى سقيفه شد.
خط ۴۳۶: خط ۴۸۴:
با نگاهى به تاريخچه دو مسير مستمر امامت غدير و خلافت سقيفه و ثمراتى كه هر روز اسلام جلوه ‏اى از آن را به خود ديده، با سر بلندى مى توان ادعاهاى زير را بر زبان آورد:
با نگاهى به تاريخچه دو مسير مستمر امامت غدير و خلافت سقيفه و ثمراتى كه هر روز اسلام جلوه ‏اى از آن را به خود ديده، با سر بلندى مى توان ادعاهاى زير را بر زبان آورد:


'''۱. توحيد غدير در برابر توحيد سقيفه'''
=== ۱. توحيد غدير در برابر توحيد سقيفه ===
توحيدِ غدير، خدا را ذات لايزال منزهى مى‏ داند كه با هيچ يک از مخلوقاتش قابل مقايسه نيست؛ اما [[توحید]] سقيفه از خدا جسمى ساخته كه دست و پا هم برايش در نظر گرفته است و مانند انسان ها اياب و ذهاب دارد.


توحيدِ غدير، خدا را ذات لايزال منزهى مى‏ داند كه با هيچ يك از مخلوقاتش قابل مقايسه نيست؛ اما توحيد سقيفه از خدا جسمى ساخته كه دست و پا هم برايش در نظر گرفته است و مانند انسان ها اياب و ذهاب دارد.
=== ۲. خداى عادل بر اساس غدير ===
سقيفه خدا را عادل نمى‏داند و لزومى هم براى اين اعتقاد نمى‏ بيند، و تحقق ظلم از سوى حق تعالى را جايز مى‏ شمارد، اما غدير خداى عادل را پذيرفته است كه هيچ احتمالى از ظلم درباره او روا نيست.


'''۲. خداى عادل بر اساس غدير'''
=== ۳. پيامبر معصوم در اعتقاد غدير ===
نبوت در فرهنگ غدير سزاوار پيامبرى معصوم و منزه است كه در تمام فرامين الهى تسليم اوست. سقيفه اما خطا و حتى اشتباه عمدى را بر پيامبرش جايز مى ‏داند! حتى اصحابش مى ‏توانند او را متوجه خطا كنند و توبيخش نمايند، ولى غدير از چنين رسولى بيزار است.


سقيفه خدا را عادل نمى‏داند و لزومى هم براى اين اعتقاد نمى‏ بيند، و تحقق ظلم از سوى حقتعالى را جايز مى‏ شمارد، اما غدير خداى عادل را پذيرفته است كه هيچ احتمالى از ظلم درباره او روا نيست.
=== ۴. بدون غدير راه بى ‏ضمانت است ===
پايه‏ هايى كه بدون غدير و بى‏ ضمانت الهى بنيانگذارى شود، در تمام جزئيات اعتقادى -  خواسته يا ناخواسته -  دچار انحراف خواهد شد و جز ادامه راهى غلط معناى ديگرى نخواهد داشت؛ و اين فرقى است كه خليفه الهى با خليفه منتخب مردم دارد.


'''۳. پيامبر معصوم در اعتقاد غدير'''
== تقيه اميرالمؤمنين ‏عليه السلام از پيروان سقيفه<ref>غدير در قرآن: ج ۳ ص  ۳۲۳ - ۳۲۶.</ref> ==
از جمله تبعات سقيفه اين بود كه دامنه سقيفه تا جنگ صفين كشيده شد و معاويه به نمايندگى از آن در برابر حضرت امیر ‏عليه السلام لشكر كشى كرد.


نبوت در فرهنگ غدير سزاوار پيامبرى معصوم و منزه است كه در تمام فرامين الهى تسليم اوست. سقيفه اما خطا و حتى اشتباه عمدى را بر پيامبرش جايز مى ‏داند! حتى اصحابش مى ‏توانند او را متوجه خطا كنند و توبيخش نمايند، ولى غدير از چنين رسولى بيزار است.
اميرالمؤمنين ‏عليه السلام در شرايطى است كه هنوز نمى‏ تواند علناً درباره سقيفه سخن بگويد و در خلوت اصحاب خويش به بيان حقايق مى‏ پردازد.


'''۴. بدون غدير راه بى‏ضمانت است'''
دشمن فرصت را غنيمت شمرده و پرده از اين واقعيت برمى‏ دارد و طى نام ه‏اى اين اتمام حجت حضرت را يادآور مى‏ شود.


پايه‏ هايى كه بدون غدير و بى‏ ضمانت الهى بنيانگذارى شود، در تمام جزئيات اعتقادى -  خواسته يا ناخواسته -  دچار انحراف خواهد شد و جز ادامه راهى غلط معناى ديگرى نخواهد داشت؛ و اين فرقى است كه خليفه الهى با خليفه منتخب مردم دارد.
او با اشاره به آيه تبليغ و مأموريتى كه خداوند به اول شخص عالم محول كرد غدير را خاطرنشان مى ‏كند كه اقوى دليل بر خلافت حضرت امیر ‏عليه السلام است.


== تقيه اميرالمؤمنين ‏عليه السلام از پيروان سقيفه<ref>غدير در قرآن: ج ۳ ص  ۳۲۳ - ۳۲۶.</ref> ==
اين مسئله هنگامى بود كه معاويه در جنگ صفين طى نامه‏ اى براى اميرالمؤمنين ‏عليه السلام چنين نوشت:
از جمله تبعات سقيفه اين بود كه دامنه سقيفه تا جنگ صفين كشيده شد و معاويه به نمايندگى از آن در برابر حضرت امیر ‏عليه السلام لشكر كشى كرد. اميرالمؤمنين ‏عليه السلام در شرايطى است كه هنوز نمى‏ تواند علناً درباره سقيفه سخن بگويد و در خلوت اصحاب خويش به بيان حقايق مى‏ پردازد.


دشمن فرصت را غنيمت شمرده و پرده از اين واقعيت برمى‏ دارد و طى نام ه‏اى اين اتمام حجت حضرت را يادآور مى‏ شود. او با اشاره به آيه تبليغ و مأموريتى كه خداوند به اول شخص عالم محول كرد غدير را خاطرنشان مى ‏كند كه اقوى دليل بر خلافت حضرت امیر ‏عليه السلام است. اين مسئله هنگامى بود كه معاويه در جنگ صفين طى نامه‏ اى براى اميرالمؤمنين ‏عليه السلام چنين نوشت:
درباره تو به من خبر رسيده كه وقتى با اهل سِرّ و شيعيان و خواص خود در خلوت جمع مى‏ شويد، نزد آنان از [[ابوبکر بن ابی قحافه|ابوبکر]] و [[عمر بن خطاب|عمر]] و [[عثمان بن عفّان|عثمان]] برائت مى ‏جويى و آنان را لعنت مى‏ كنى و ادعا مى‏ كنى كه تو خليفه پيامبر در امتش و وصى او در ميان ايشان هستى و خداوند اطاعت تو را بر مؤمنين واجب كرده و در كتاب و سنتش به ولايت تو امر كرده است... .


درباره تو به من خبر رسيده كه وقتى با اهل سِرّ و شيعيان و خواص خود در خلوت جمع مى‏ شويد، نزد آنان از ابوبكر و عمر و عثمان برائت مى ‏جويى و آنان را لعنت مى‏ كنى و ادعا مى‏ كنى كه تو خليفه پيامبر در امتش و وصى او در ميان ايشان هستى و خداوند اطاعت تو را بر مؤمنين واجب كرده و در كتاب و سنتش به ولايت تو امر كرده است ... . او هم امتش را در غدير خم جمع كرده و آنچه درباره تو از جانب خداوند مأمور شده بود ابلاغ نموده<ref>اشاره به آيه «يا أَيُّهَا الرَّسُولُ بَلِّغْ ما أُنْزِلَ إِلَيْكَ مِنْ رَبِّكَ» در سوره مائده: آيه ۶۷ .</ref> و دستور داده حاضر به غايب برساند، و به مردم خبر داده كه تو بر مردم صاحب اختيارتر از خودشان هستى ... .<ref>كتاب سليم: ص ۲۸۹.</ref>
او هم امتش را در غدير خم جمع كرده و آنچه درباره تو از جانب خداوند مأمور شده بود ابلاغ نموده<ref>اشاره به آيه «يا أَيُّهَا الرَّسُولُ بَلِّغْ ما أُنْزِلَ إِلَيْكَ مِنْ رَبِّكَ» در سوره مائده: آيه ۶۷ .</ref> و دستور داده حاضر به غايب برساند، و به مردم خبر داده كه تو بر مردم صاحب اختيارتر از خودشان هستى ... .<ref>كتاب سليم: ص ۲۸۹.</ref>


== ثمره سقيفه<ref>اسرار غدير: ص ۳۰۹،۳۰۷. واقعه قرآنى غدير: ص ۲۱۳،۲۱۲. چهارده قرن با غدير: ص ۲۱،۱۹.</ref> ==
== ثمره سقيفه<ref>اسرار غدير: ص ۳۰۹،۳۰۷. واقعه قرآنى غدير: ص ۲۱۳،۲۱۲. چهارده قرن با غدير: ص ۲۱،۱۹.</ref> ==
غدير از همان روز كربلا حيات حقيقى خود را آغاز كرد، و پس از ۵۰ سال كه در چنگال سقيفه و اوباش آن گرفتار بود برگ جديدى از تاريخ خود را ورق زد.
غدير از همان روز كربلا حيات حقيقى خود را آغاز كرد، و پس از ۵۰ سال كه در چنگال سقيفه و اوباش آن گرفتار بود برگ جديدى از تاريخ خود را ورق زد.


با شهادت امام حسين‏ عليه السلام براى بار دوم آوازه غدير تا دورترين نقاط دنيا رفت و حتى كفار و مشركين اهل سقيفه را لعنت كردند و سرفرازى غدير را آفرين گفتند.
با شهادت [[امام حسین‏ علیه السلام]] براى بار دوم آوازه غدير تا دورترين نقاط دنيا رفت و حتى كفار و مشركين اهل سقيفه را لعنت كردند و سرفرازى غدير را آفرين گفتند.


اما اين بار جنگ سقيفه و غدير زبانه كشيد و حسد و كينه اهل سقيفه چنان شعله كشيد كه سلاّخانى چون حَجاج را به نيابت از سقيفه برگزيدند و آنها هم با چراغ آمدند و فدائيان غدير را برگزيدند و در مذبح سقيفه قطعه قطعه كردند.
اما اين بار جنگ سقيفه و غدير زبانه كشيد و حسد و كينه اهل سقيفه چنان شعله كشيد كه سلاّخانى چون حَجاج را به نيابت از سقيفه برگزيدند و آنها هم با چراغ آمدند و فدائيان غدير را برگزيدند و در مذبح سقيفه قطعه قطعه كردند.
خط ۴۷۲: خط ۵۲۴:
اصحاب سقيفه در قيافه‏ هاى ظاهرفريبى آمدند كه كمر اجتماع در مقابل آن خم شد.
اصحاب سقيفه در قيافه‏ هاى ظاهرفريبى آمدند كه كمر اجتماع در مقابل آن خم شد.


بار اول همسر پيامبرصلى الله عليه وآله در ميدان جنگ در برابر حضرت امیر عليه السلام ظاهر شد، در حالى كه طلحه و زبير دو صحابى پيامبرصلى الله عليه وآله نيز در كنار او بودند.
بار اول همسر پيامبر صلى الله عليه و آله در ميدان جنگ در برابر حضرت امیر عليه السلام ظاهر شد، در حالى كه طلحه و زبير دو صحابى پيامبر صلى الله عليه و آله نيز در كنار او بودند.
 
حضور زن در ميدان جنگ از يک سو و همسر پيامبر صلى الله عليه و آله بودن از سوى ديگر براى عوام فريبى راه شكننده ‏اى بود و تأثير به سزائى هم داشت، ولى دختر مؤسس سقيفه بودن و سابقه ‏هاى شومى كه از جاسوسى براى پدر در حيات و پس از شهادت پيامبر صلى الله عليه و آله در پرونده داشت معرف خوبى براى نمايندگى او از سقيفه در مقابل غدير بود.
 
بار دوم به بهانه قتل عثمان، آخرين نماينده تام الاختيار سقيفه با نقشه صاحب سقيفه انتخاب شد.


حضور زن در ميدان جنگ از يک سو و همسر پيامبرصلى الله عليه وآله بودن از سوى ديگر براى عوام فريبى راه شكننده ‏اى بود و تأثير به سزائى هم داشت، ولى دختر مؤسس سقيفه بودن و سابقه ‏هاى شومى كه از جاسوسى براى پدر در حيات و پس از شهادت پيامبرصلى الله عليه وآله در پرونده داشت معرف خوبى براى نمايندگى او از سقيفه در مقابل غدير بود.
معاويه و بقاياى  سقيفه حزب واحدى تشكيل دادند و به عنوان خونخواهى خليفه مقتولِ سقيفه پرچم برافراشتند.


بار دوم به بهانه قتل عثمان، آخرين نماينده تام الاختيار سقيفه با نقشه صاحب سقيفه انتخاب شد. معاويه و بقاياى  سقيفه حزب واحدى تشكيل دادند و به عنوان خونخواهى خليفه مقتولِ سقيفه پرچم برافراشتند. پيراهن سقيفه را بر منبر دمشق كه پايه ‏هاى سقيفه در آن محكم شده بود آويختند و عناوينى از قبيل «خال المؤمنين» و «كاتب وحى» را هم زيور آن نمودند و به جنگ غدير آمدند.
پيراهن سقيفه را بر منبر دمشق كه پايه ‏هاى سقيفه در آن محكم شده بود آويختند و عناوينى از قبيل «خال المؤمنين» و «كاتب وحى» را هم زيور آن نمودند و به جنگ غدير آمدند.


غديريان نيز آنچه بايد نشان دادند و به دست نيروهاى فداكار و ريشه‏ دار خود چون عمار و اويس قرنى و مالک اشتر چنان حماسه آفريدند كه نقش طلايى غدير را بر آسمان تاريخ حک نمودند.
غديريان نيز آنچه بايد نشان دادند و به دست نيروهاى فداكار و ريشه‏ دار خود چون عمار و اويس قرنى و مالک اشتر چنان حماسه آفريدند كه نقش طلايى غدير را بر آسمان [[تاریخ]] حک نمودند.


بار سوم كج‏ فكران پينه بر پيشانى -  كه در واقع مولود سقيفه بودند و آرمان خودرأيى و عدم اطاعت از امام معصوم را همچون اهل سقيفه بر دوش مى‏ كشيدند -  به ميدان غدير آمدند.
بار سوم كج‏ فكران پينه بر پيشانى -  كه در واقع مولود سقيفه بودند و آرمان خودرأيى و عدم اطاعت از امام معصوم را همچون اهل سقيفه بر دوش مى‏ كشيدند -  به ميدان غدير آمدند.
خط ۴۸۵: خط ۵۴۱:


== جايگاه غدير در سقيفه<ref>مجموعه مقالات كنگره بين‏ المللى غدير و انسجام اسلامى: ص  ۵۳۱ - ۵۳۳. : جايگاه غدير در سقيفه، نعمت‏ اللَّه صفرى فروشانى.</ref> ==
== جايگاه غدير در سقيفه<ref>مجموعه مقالات كنگره بين‏ المللى غدير و انسجام اسلامى: ص  ۵۳۱ - ۵۳۳. : جايگاه غدير در سقيفه، نعمت‏ اللَّه صفرى فروشانى.</ref> ==
شيعيان از همان قرون آغازين اسلام به واقعه غدير توجه داشته و استنادات مختلف به آن را در كتب خود آورده ‏اند. قديمى ‏ترين منبع مكتوب موجود در اين زمينه «كتاب سليم بن قيس الهلالى» است، كه در موارد مختلف به اين واقعه توجه كرده است.
شيعيان از همان قرون آغازين [[اسلام]] به [[واقعه غدیر]] توجه داشته و استنادات مختلف به آن را در كتب خود آورده ‏اند.
 
قديمى ‏ترين منبع مكتوب موجود در اين زمينه «[[کتاب سلیم بن قیس الهلالی (کتاب)|کتاب سلیم بن قیس الهلالی]]» است، كه در موارد مختلف به اين واقعه توجه كرده است.


با گذشت قرون، توجه به تک ‏نگارى در مورد اين واقعه نيز مورد توجه آنان قرار گرفت، كه قرن چهارم را مى‏ توانيم نقطه عطف اين رويكرد به حساب آوريم.
با گذشت قرون، توجه به تک ‏نگارى در مورد اين واقعه نيز مورد توجه آنان قرار گرفت، كه قرن چهارم را مى‏ توانيم نقطه عطف اين رويكرد به حساب آوريم.


اما آسيبى كه در طى نگارش‏ هاى غديرى به اين واقعه وارد شد آن بود كه در طول زمان، پيرايه ‏هاى فراوانى در اين واقعه وارد شد، كه اوج آنها را مى ‏توانيم در قرن ششم و در كتابى مانند «الاحتجاج» طبرسى ببينيم. اين گونه واقعه نگارى گر چه جامعه درونى شيعه را به حد اشباع و بلكه فوق اشباع مى‏ رسانيد، اما با توجه به اشكالات محتوايى و سندى اين پيرايه‏ ها، امكان احتجاج به آنها را منتفى مى‏ ساخت، زيرا از سويى اين واقعه را در حد يک اسطوره و افسانه نشان داده، و از سوى ديگر اسناد اين پيرايه ‏ها آنچنان ضعيف بوده كه حتى الامكان اثبات آنها با قواعد رجالى شناخته شده‏ حتى در درون جامعه شيعى -  وجود نداشت.
اما آسيبى كه در طى نگارش‏ هاى غديرى به اين واقعه وارد شد آن بود كه در طول زمان، پيرايه ‏هاى فراوانى در اين واقعه وارد شد، كه اوج آنها را مى ‏توانيم در قرن ششم و در كتابى مانند «[[الاحتجاج (کتاب)|الاحتجاج]]» طبرسى ببينيم.
 
اين گونه واقعه نگارى گر چه جامعه درونى شيعه را به حد اشباع و بلكه فوق اشباع مى‏ رسانيد، اما با توجه به اشكالات محتوايى و سندى اين پيرايه‏ ها، امكان احتجاج به آنها را منتفى مى‏ ساخت، زيرا از سويى اين واقعه را در حد يک اسطوره و افسانه نشان داده، و از سوى ديگر اسناد اين پيرايه ‏ها آنچنان ضعيف بوده كه حتى الامكان اثبات آنها با قواعد رجالى شناخته شده‏ حتى در درون جامعه شيعى -  وجود نداشت.
 
علل مختلفى همچون تصور اينكه نقد به اين پيرايه‏ ها سرايت به نقد اصل ماجراى غدير خواهد كرد، جامعه علمى شيعه را در طى قرون از تلاش در راه بازشناسى سره از ناسره در اين مورد بازداشت.


علل مختلفى همچون تصور اينكه نقد به اين پيرايه‏ ها سرايت به نقد اصل ماجراى غدير خواهد كرد، جامعه علمى شيعه را در طى قرون از تلاش در راه بازشناسى سره از ناسره در اين مورد بازداشت. اين رويكرد باعث آن شد تا در طول زمان پيرايه‏ هاى بيشترى به اين واقعه شود.
اين رويكرد باعث آن شد تا در طول زمان پيرايه‏ هاى بيشترى به اين واقعه شود.


اما هنگامى كه در دوره معاصر رويكرد مخالفان شيعه و نيز برخى از نقّادان درونى تغيير كرده و آنها سعى كردند تا با مطالعات هر چند به ظاهر روشمند به نقد اين ماجرا پرداخته و عدم امكان اثبات آن حتى با تكيه بر مبانى شناخته شده شيعى را به رخ بكشند، شبهات فراوانى در اين ماجرا وارد شد كه حتى مطالعات و تحقيقات امثال علامه امينى نمى‏ توانست تمامى اين شبهات را پاسخگو باشد. زيرا برخى از اين مطالعات جديد با توجه به نوشته گرانسنگ ايشان و در نقد روش و محتواى آن نگاشته شده بود.
اما هنگامى كه در دوره معاصر رويكرد مخالفان شيعه و نيز برخى از نقّادان درونى تغيير كرده و آنها سعى كردند تا با مطالعات هر چند به ظاهر روشمند به نقد اين ماجرا پرداخته و عدم امكان اثبات آن حتى با تكيه بر مبانى شناخته شده شيعى را به رخ بكشند، شبهات فراوانى در اين ماجرا وارد شد كه حتى مطالعات و تحقيقات امثال علامه امينى نمى‏ توانست تمامى اين شبهات را پاسخگو باشد.


از اين رو ضرورت چنين اقتضا مى ‏كند كه با بهره ‏گيرى از روش‏ هاى مطالعاتى شناخته شده، به بازكاوى ابعاد مختلف اين ماجرا پرداخته و راه‏ هاى جديدى را در پاسخ به شبهات نو جستجو كرد. كه از مهم ‏ترين آنها عدم استناد به غدير در ماجراى سقيفه مى‏ باشد.
زيرا برخى از اين مطالعات جديد با توجه به نوشته گرانسنگ ايشان و در نقد روش و محتواى آن نگاشته شده بود.
 
از اين رو ضرورت چنين اقتضا مى ‏كند كه با بهره ‏گيرى از روش‏ هاى مطالعاتى شناخته شده، به بازكاوى ابعاد مختلف اين ماجرا پرداخته و راه‏ هاى جديدى را در پاسخ به شبهات نو جستجو كرد كه از مهم ‏ترين آنها عدم استناد به غدير در ماجراى سقيفه مى‏ باشد.


گام نخست در اين گونه مطالعات آن است كه در لابه ‏لاى انبوه گزارش‏ هاى غدير به جستجو پرداخته و با استفاده از مطالعات رجالى و حديثى و تاريخى، پيرايه‏ ها را از اصل جدا كرده و آنگاه در پشت مطالب اثبات‏ پذير و بى‏پيرايه سنگر گرفته و به دفاع از اين ماجرا بپردازيم.
گام نخست در اين گونه مطالعات آن است كه در لابه ‏لاى انبوه گزارش‏ هاى غدير به جستجو پرداخته و با استفاده از مطالعات رجالى و حديثى و تاريخى، پيرايه‏ ها را از اصل جدا كرده و آنگاه در پشت مطالب اثبات‏ پذير و بى‏پيرايه سنگر گرفته و به دفاع از اين ماجرا بپردازيم.


آنگاه گام‏ هاى ديگر استفاده از مطالعات بين رشته‏ اى و نيز مطالعات تاريخى از راه تحليل نصوص موجود است، كه از آنها به خوبى مى‏توان علل عدم استناد به واقعه غدير در سقيفه را به دست آورد.
آنگاه گام‏ هاى ديگر استفاده از مطالعات بين رشته‏ اى و نيز مطالعات تاريخى از راه تحليل نصوص موجود است، كه از آنها به خوبى مى ‏توان علل عدم استناد به واقعه غدير در سقيفه را به دست آورد.


برآيند اين مطالعات آن است كه ماجراى غدير و اصولاً هر گونه تشخيص بر امامت حضرت امیر عليه السلام و يا حتى نصوص غير صريحه در اين باره، در آن زمان و با توجه به مطالعات جامعه شناسى تاريخىِ جامعه آن روز، با واكنش تند اكثريت -  چه قريشى و چه غير قريشى -  روبرو شده، و آنها تمامى تلاش ‏هاى خود را در راه به ظهور نرسيدن اين مطلوب الهى -  كه به وسيله پيامبرصلى الله عليه وآله ابلاغ مى‏ شد -  به كار مى ‏بستند
برآيند اين مطالعات آن است كه ماجراى غدير و اصولاً هر گونه تشخيص بر امامت حضرت امیر عليه السلام و يا حتى نصوص غير صريحه در اين باره، در آن زمان و با توجه به مطالعات جامعه شناسى تاريخىِ جامعه آن روز، با واكنش تند اكثريت -  چه قريشى و چه غير قريشى -  روبرو شده، و آنها تمامى تلاش ‏هاى خود را در راه به ظهور نرسيدن اين مطلوب الهى -  كه به وسيله پيامبر صلى الله عليه و آله ابلاغ مى‏ شد -  به كار مى ‏بستند


البته بسيارى از گزارش‏ هاى اين فعاليت‏ ها به علل مختلف به دست ما نرسيده است. اما عكس ‏العمل‏ هاى پيامبرصلى الله عليه وآله به ويژه در وقايعى همچون چگونگى اعزام سپاه اسامه و نيز تلاش ناموفق آن حضرت براى نوشتن نامه و تلاش موفق مخالفان در جلوگيرى از نوشتن آن، مى ‏تواند پرده از گوشه ‏هايى از اين فعاليت ‏هاى مخالفان را به صورت عام كنار بزند.
البته بسيارى از گزارش‏ هاى اين فعاليت‏ ها به علل مختلف به دست ما نرسيده است.


از اينجا معلوم مى ‏شود كه اصولاً سقيفه با توجه به غدير و با فرض عدم امكان به منصّه ظهور رساندن ايده الهى پيامبرصلى الله عليه وآله در غدير تشكيل شده بود؛ يعنى همه سقيفه نشينان مى‏ دانستند كه غديرى وجود داشته و نصبى انجام گرفته است، اما منافع عرب و قريش و قبائل مختلف و حتى منافع انصار اقتضا مى‏ كرد كه اين نصب را ناديده گرفته و خود با توجه به مصالح مختلف و متفاوتشان براى گرفتن خلافت اقدام نمايند.
اما عكس ‏العمل‏ هاى پيامبر صلى الله عليه و آله به ويژه در وقايعى همچون چگونگى اعزام [[لشکر اسامه|سپاه اسامه]] و نيز تلاش ناموفق آن حضرت براى نوشتن نامه و تلاش موفق مخالفان در جلوگيرى از نوشتن آن، مى ‏تواند پرده از گوشه ‏هايى از اين فعاليت ‏هاى مخالفان را به صورت عام كنار بزند.


از اين رو گروه انصار با توجه به تلاش‏ هاى مختلف قريشيان و مهاجران، براى آنكه مبادا با تأخير خود موجبات از دست رفتن حكومت را فراهم آورند، در اين كار تسريع كرده و با عجله و بدون آنكه حتى فرصت تجهيز جنازه مبارک پيامبرصلى الله عليه وآله را بدهند به جايگاه سقيفه آمدند، و در اين مسير چنان تعجيل كردند كه حتى صبر نكردند تا رئيس انصار يعنى سعد بن عباده كمى بهبود پيدا كرده و لااقل بتواند كمى بلندتر صداى خود را به گوش حاضران برساند.
از اينجا معلوم مى ‏شود كه اصولاً سقيفه با توجه به غدير و با فرض عدم امكان به منصّه ظهور رساندن ايده الهى پيامبر صلى الله عليه و آله در غدير تشكيل شده بود؛ يعنى همه سقيفه نشينان مى‏ دانستند كه غديرى وجود داشته و نصبى انجام گرفته است، اما منافع عرب و قريش و قبائل مختلف و حتى منافع انصار اقتضا مى‏ كرد كه اين نصب را ناديده گرفته و خود با توجه به مصالح مختلف و متفاوتشان براى گرفتن خلافت اقدام نمايند.


بخش عمده‏ اى از اين تعجيل به جهت آن بود كه آنها در طول اين دو ماه فاصله ميان غدير و سقيفه، شاهد تلاش‏ هاى روز افزون مهاجران به ويژه كسانى كه در خانه پيامبرصلى الله عليه وآله نفوذ داشتند، بودند و مى‏ ديدند كه آنها چنان قدرتمند گشته‏ اند كه حتى جرأت كرده در محضر پيامبرصلى الله عليه وآله و در بالين بيمارى او به منازعه برخاسته و در مقابل خواسته پيامبر الهى موضع گرفته، و بالاخره مانع از نوشتن نامه سرنوشت ‏ساز آن حضرت مى‏ شوند.
از اين رو گروه انصار با توجه به تلاش‏ هاى مختلف قريشيان و مهاجران، براى آنكه مبادا با تأخير خود موجبات از دست رفتن حكومت را فراهم آورند، در اين كار تسريع كرده و با عجله و بدون آنكه حتى فرصت تجهيز جنازه مبارک پيامبر صلى الله عليه و آله را بدهند به جايگاه سقيفه آمدند، و در اين مسير چنان تعجيل كردند كه حتى صبر نكردند تا رئيس انصار يعنى سعد بن عباده كمى بهبود پيدا كرده و لااقل بتواند كمى بلندتر صداى خود را به گوش حاضران برساند.


از اينجاست كه به خوبى در مى‏ يابند كه كسانى كه داراى چنين قدرتى شده ‏اند - كه در اين زمان در مقابل خواسته علنى پيامبرصلى الله عليه وآله خواسته خود را به كرسى مى‏ نشانند -  به طريق اولى نخواهند گذاشت كه نصّ و خواسته پيامبرصلى الله عليه وآله در دو ماه پيش به منصّه ظهور برسد.
بخش عمده‏ اى از اين تعجيل به جهت آن بود كه آنها در طول اين دو ماه فاصله ميان [[غدیر]] و سقيفه، شاهد تلاش‏ هاى روز افزون مهاجران به ويژه كسانى كه در خانه پيامبر صلى الله عليه و آله نفوذ داشتند، بودند و مى‏ ديدند كه آنها چنان قدرتمند گشته‏ اند كه حتى جرأت كرده در محضر پيامبر صلى الله عليه و آله و در بالين بيمارى او به منازعه برخاسته و در مقابل خواسته پيامبر الهى موضع گرفته، و بالاخره مانع از نوشتن نامه سرنوشت ‏ساز آن حضرت مى‏ شوند.
 
از اينجاست كه به خوبى در مى‏ يابند كه كسانى كه داراى چنين قدرتى شده ‏اند - كه در اين زمان در مقابل خواسته علنى پيامبر صلى الله عليه و آله خواسته خود را به كرسى مى‏ نشانند -  به طريق اولى نخواهند گذاشت كه نصّ و خواسته پيامبر صلى الله عليه و آله در دو ماه پيش به منصّه ظهور برسد.


با اين تحليل اين نتيجه به دست مى ‏آيد كه با توجه به اين ظروف زمانى و مكانى، اگر استنادى به غدير مى‏شد جاى تعجب داشت، زيرا استنادى كاملاً بيهوده مى ‏نمود، چرا كه طبيعى بود كه مردم مؤمن به غدير با توجه به زمينه‏ هاى قبلى، تلاش و استدلال خود را آب در هاون كوفتن مى‏ ديدند.
با اين تحليل اين نتيجه به دست مى ‏آيد كه با توجه به اين ظروف زمانى و مكانى، اگر استنادى به غدير مى‏شد جاى تعجب داشت، زيرا استنادى كاملاً بيهوده مى ‏نمود، چرا كه طبيعى بود كه مردم مؤمن به غدير با توجه به زمينه‏ هاى قبلى، تلاش و استدلال خود را آب در هاون كوفتن مى‏ ديدند.


با همين تحليل، به خوبى مى‏توان گزارش ‏هاى تاريخى را كه از استدلال حضرت امیر ‏عليه السلام به جريان غدير سخنى به ميان نياورده‏ اند، توجيه و تفسير كرد. زيرا آن حضرت نيز مى ‏دانست كه اصولاً سقيفه با توجه به غدير و با دانستن آنكه غدير به نتيجه نمى‏ رسد و يا حتى براى زير پا گذاشتن غدير بر پا شده است. اينكه غدير جريانى نبوده كه مورد فراموشى آنها قرار گرفته باشد، تا استدلال به آن آنها را از خواب غفلت بيدار نمايد و متذكر سازد.
با همين تحليل، به خوبى مى‏ توان گزارش ‏هاى تاريخى را كه از استدلال حضرت امیر ‏عليه السلام به جريان غدير سخنى به ميان نياورده‏ اند، توجيه و تفسير كرد.
 
زيرا آن حضرت نيز مى ‏دانست كه اصولاً سقيفه با توجه به غدير و با دانستن آنكه غدير به نتيجه نمى‏ رسد و يا حتى براى زير پا گذاشتن غدير بر پا شده است.
 
اينكه غدير جريانى نبوده كه مورد فراموشى آنها قرار گرفته باشد، تا استدلال به آن آنها را از خواب غفلت بيدار نمايد و متذكر سازد.


== چند سؤال درباره غدير و سقيفه ==
== چند سؤال درباره غدير و سقيفه ==
خط ۵۲۴: خط ۵۹۴:
۲. آيا تعداد مسلمانان در غدير بيشتر بود يا در سقيفه؟
۲. آيا تعداد مسلمانان در غدير بيشتر بود يا در سقيفه؟


۳. آيا در غدير هر يك از مهاجر و انصار گفتند: »منّا امير« يا در سقيفه؟
۳. آيا در غدير هر يک از [[مهاجرین|مهاجر]] و [[انصار]] گفتند: »منّا امير« يا در سقيفه؟


۴. آيا در اجتماع غدير از يك شهر و كشور بودند يا در اجتماع سقيفه؟
۴. آيا در اجتماع غدير از يک شهر و كشور بودند يا در اجتماع سقيفه؟


۵ . آيا جمعى كه در آن رسول‏خداصلى الله عليه وآله بود اولى به تبعيت هستند يا اجتماع سقيفه؟
۵ . آيا جمعى كه در آن رسول‏ خدا صلى الله عليه و آله بود اولى به تبعيت هستند يا اجتماع سقيفه؟


۶ . آيا در غدير رسول‏خداصلى الله عليه وآله كسى را با شمشير براى بيعت على‏عليه السلام برد يا در اجتماع سقيفه؟
۶ . آيا در غدير رسول‏ خدا صلى الله عليه و آله كسى را با شمشير براى [[بیعت]] على‏ عليه السلام برد يا در اجتماع سقيفه؟


۷. آيا در غدير كسى را به ريسمان بستند يا براى بيعت اهل سقيفه؟
۷. آيا در غدير كسى را به ريسمان بستند يا براى بيعت اهل سقيفه؟
خط ۵۳۶: خط ۶۰۶:
۸ . آيا براى بيعت در غدير در خانه يا خيمه كسى را آتش زدند يا براى بيعت اهل سقيفه؟
۸ . آيا براى بيعت در غدير در خانه يا خيمه كسى را آتش زدند يا براى بيعت اهل سقيفه؟


== خليفه غدير، خليفه سقيفه<ref>ژرفاى غدير: ص ۷۱.</ref> ==
نصب فرمانروا از طرف حاكم اصلى در هر شهرى مى ‏تواند شاهد خوبى در مسئله امامت به تنصيص باشد.


۲۵.  خطاب اميرالمؤمنين‏عليه السلام به اهل سقيفه =   سقيفه /  ماهيّت سقيفه
چگونه است كه يک حاكم نمى ‏تواند مردم هر شهرى را به حال خود رها كند تا به قوانين عمل كنند اگر چه مردم آن شهر مردمان خوبى باشند؟
 
 
۲۶.  خليفه غدير، خليفه سقيفه××× ۱ ژرفاى غدير: ص ۷۱. ×××
 
   نصب فرمانروا از طرف حاكم اصلى در هر شهرى مى‏تواند شاهد خوبى در مسئله امامت به تنصيص باشد. چگونه است كه يك حاكم نمى‏تواند مردم هر شهرى را به حال خود رها كند تا به قوانين عمل كنند اگر چه مردم آن شهر مردمان خوبى باشند؟ پيامبرصلى الله عليه وآله هم به مسلمانان نمى‏تواند آنچنان اطمينانى داشته باشد كه خود به قوانين اسلام عمل كنند تا چه رسد به اينكه خليفه تعيين كنند!
 
 
به عبارت ديگر، اگر مسئله اين است كه مردم خود مى‏توانند در كارى حضور و دخالت داشته باشند پس بهتر از هر چيز همان است كه به اسلام عمل كنند، و اصلاً تعيين خليفه لزومى ندارد؛ و اگر مردم آنقدر خوب نيستند كه خودشان به دستورات اسلام عمل كنند چگونه در اعظم امور اسلام كه تعيين خليفه است مى‏توانند با سلامت كامل عمل كنند و شخص مناسب را انتخاب كنند؟!
 
به تعبير ديگر فرضاً خود حضرت خليفه تعيين نكرده بود و شورا بودن را هم نگفته بود، پس گويا مى‏خواسته بگويد: همان طور كه من به فكر خلافت نبوده‏ام شما هم به اين فكر نباشيد. چطور شد يك عده كاسه از آش داغ‏تر به فكر خلافت افتادند و از قلب ناسوخته فرياد زدند كه اسلام بدون امير نمى‏شود، و فقط بر سر كيفيت و شخص آن اختلاف كردند و بالاخره به داد اسلام رسيدند!!
 


وقتى مى‏گوييم: چگونه ممكن است پيامبرصلى الله عليه وآله اسلام را به حال خود رها كرده باشد دلسوزى‏ها كنار مى‏رود، ولى وقتى نوبت خليفه تعيين كردن خودشان مى‏رسد دلسوزى‏هاى شديد ديده مى‏شود!!
پيامبر صلى الله عليه و آله هم به مسلمانان نمى‏تواند آنچنان اطمينانى داشته باشد كه خود به قوانين اسلام عمل كنند تا چه رسد به اينكه خليفه تعيين كنند!


به عبارت ديگر، اگر مسئله اين است كه مردم خود مى‏ توانند در كارى حضور و دخالت داشته باشند پس بهتر از هر چيز همان است كه به [[اسلام]] عمل كنند، و اصلاً تعيين خليفه لزومى ندارد؛ و اگر مردم آنقدر خوب نيستند كه خودشان به دستورات اسلام عمل كنند چگونه در اعظم امور اسلام كه تعيين خليفه است مى‏توانند با سلامت كامل عمل كنند و شخص مناسب را انتخاب كنند؟!


۲۷.  رابطه ابليس با سقيفه××× ۱ غدير در قرآن: ج ۱ ص ۴۲۷  - ۴۲۵ ۴۲۰  - ۴۱۸. ×××
به تعبير ديگر فرضاً خود حضرت خليفه تعيين نكرده بود و شورا بودن را هم نگفته بود، پس گويا مى‏خواسته بگويد: همان طور كه من به فكر خلافت نبوده‏ام شما هم به اين فكر نباشيد.


   از جمله اتفاقات در روز سقيفه حضور ابليس و ديگر شياطين در ماجراى سقيفه و غصب خلافت و گفتگوى آنان است كه در دو مرحله مى‏توان بيان كرد:
چطور شد يک عده كاسه از آش داغ‏تر به فكر خلافت افتادند و از قلب ناسوخته فرياد زدند كه اسلام بدون امير نمى ‏شود، و فقط بر سر كيفيت و شخص آن اختلاف كردند و بالاخره به داد اسلام رسيدند!!


وقتى مى‏ گوييم: چگونه ممكن است پيامبر صلى الله عليه و آله اسلام را به حال خود رها كرده باشد دلسوزى‏ ها كنار مى‏ رود، ولى وقتى نوبت خليفه تعيين كردن خودشان مى ‏رسد دلسوزى‏ هاى شديد ديده مى‏ شود!!


۱-  روز سقيفه همانند »روز آدم‏عليه السلام«
== رابطه ابليس با سقيفه<ref>غدير در قرآن: ج ۱ ص ۴۱۸ - ۴۲۰، ۴۲۵ - ۴۲۷.</ref> ==
از جمله اتفاقات در روز سقيفه حضور [[شیطان|ابلیس]] و ديگر شياطين در ماجراى سقيفه و غصب خلافت و گفتگوى آنان است كه در دو مرحله مى ‏توان بيان كرد:


شيطان براى گمراهى انسان‏ها در جستجوى بهانه است، و از بيراهه‏هاى عجيبى خود را بر سر راه فرزند آدم مى‏رساند تا او را از راه مستقيم به سوى جهنم بكشاند. در گفتگويى كه روز غدير بين ابليس و شياطين ديگر رخ داده معلوم مى‏شود سه مقطع بسيار مهم و استثنايى براى شيطان در ضلالت خلق وجود داشته است: يكى ماجراى حضرت آدم‏عليه السلام در بهشت، و ديگرى بدون پدر به دنيا آمدن حضرت عيسى‏عليه السلام، و سومى سقيفه. در اين باره چند عبارت در داستان ابليس در غدير و سقيفه مى‏بينيم:
=== ۱. روز سقيفه همانند «روز آدم ‏عليه السلام» ===
شيطان براى گمراهى انسان‏ها در جستجوى بهانه است، و از بيراهه ‏هاى عجيبى خود را بر سر راه فرزند آدم مى‏ رساند تا او را از راه مستقيم به سوى جهنم بكشاند.


در گفتگويى كه روز غدير بين ابليس و شياطين ديگر رخ داده معلوم مى‏ شود سه مقطع بسيار مهم و استثنايى براى شيطان در ضلالت خلق وجود داشته است:


شياطين به ابليس گفتند: يا سَيِّدَنا، انْتَ كُنْتَ لِآدَمَ: تو براى آدم بوده‏اى!
يكى ماجراى [[آدم علیه السلام|حضرت آدم‏ علیه السلام]] در [[بهشت]]، و ديگرى بدون پدر به دنيا آمدن [[عیسی علیه السلام|حضرت عیسی‏ علیه السلام]]، و سومى سقيفه. در اين باره چند عبارت در داستان ابليس در غدير و سقيفه مى‏ بينيم:


شياطين به ابليس گفتند: يا سَيِّدَنا، انْتَ كُنْتَ لِآدَمَ: تو براى آدم بوده‏ اى!


ابليس به شياطين گفت: اما عَلِمْتُمْ انّى كُنْتُ لِآدَمَ مِنْ قَبْلُ: مگر نمى‏دانيد كه من قبلاً براى آدم بوده‏ام.
ابليس به شياطين گفت: اما عَلِمْتُمْ انّى كُنْتُ لِآدَمَ مِنْ قَبْلُ: مگر نمى‏دانيد كه من قبلاً براى آدم بوده ‏ام.


و نيز گفت: وَيْلَكُمْ، يَوْمُكُمْ كَيَوْمِ عيسى، وَ اللَّه لاَضِلَّنَّ فيهِ الْخَلْقَ: واى بر شما، امروزتان مانند روز عيسى است. به خدا قسم مردم را درباره او گمراه خواهم كرد.
و نيز گفت: وَيْلَكُمْ، يَوْمُكُمْ كَيَوْمِ عيسى، وَ اللَّه لاَضِلَّنَّ فيهِ الْخَلْقَ: واى بر شما، امروزتان مانند روز عيسى است. به خدا قسم مردم را درباره او گمراه خواهم كرد.


و در روز سقيفه كه شيطان به عنوان بيعت با ابوبكر دست داد، گفت: يَوْمٌ كَيَوْمِ آدَمَ: روزى است مانند روز آدم!
و در روز سقيفه كه شيطان به عنوان بيعت با ابوبكر دست داد، گفت: يَوْمٌ كَيَوْمِ آدَمَ: روزى است مانند روز آدم!


و همان روز شياطين به او گفتند: انْتَ الَّذى اخْرَجْتَ آدَمَ مِنَ الْجَنَّةِ: تو بودى كه آدم را از بهشت بيرون آوردى!
و همان روز شياطين به او گفتند: انْتَ الَّذى اخْرَجْتَ آدَمَ مِنَ الْجَنَّةِ: تو بودى كه آدم را از بهشت بيرون آوردى!


آن روز كه توانست حضرت آدم ‏عليه السلام را از [[بهشت]] بيرون كند، در واقع نسل بشريت را از بهشت اخراج كرد، و آنان را اسير حيله ‏هاى خود در دنيا نمود.


آن روز كه توانست حضرت آدم‏عليه السلام را از بهشت بيرون كند، در واقع نسل بشريت را از بهشت اخراج كرد، و آنان را اسير حيله‏هاى خود در دنيا نمود.
روزى كه ولادت حضرت عيسى‏ عليه السلام بدون همسرى براى مريم اتفاق افتاد، اين معجزه الهى را بهانه غلو قرار داد و آن حضرت را به عنوان الوهيت مطرح كرد و نسل ‏هايى از بشر را با همين باور غلط مبتلا به شرک نمود و راهى [[جهنم]] كرد.
 
 
روزى كه ولادت حضرت عيسى‏عليه السلام بدون همسرى براى مريم اتفاق افتاد، اين معجزه الهى را بهانه غلو قرار داد و آن حضرت را به عنوان الوهيت مطرح كرد و نسل‏هايى از بشر را با همين باور غلط مبتلا به شرك نمود و راهى جهنم كرد.


در روز غدير هم قسم ياد كرد كه در اين باره مردم را گمراه خواهم كرد، و سقيفه تحقق اين قسم ابليس بود كه تا آخر روزگار اكثريتى از انسان‏ها را با انكار ولايت على ‏عليه السلام راهى جهنم كرد.


در روز غدير هم قسم ياد كرد كه در اين باره مردم را گمراه خواهم كرد، و سقيفه تحقق اين قسم ابليس بود كه تا آخر روزگار اكثريتى از انسان‏ها را با انكار ولايت على‏عليه السلام راهى جهنم كرد.
در واقع اين سه روز در تاريخِ اضلالِ ابليس، پيمودن راه هزار ساله در يک شب بود كه اين گونه در خاطره آنان ثبت شده و از آن ياد مى‏ كنند.


به عبارت ديگر هزاران زحمت و تلاش شياطين در هزاران مكان و زمان و درباره هزاران انسان، با يک برنامه بنيادين و ريشه ‏اى به انجام رسيد، و با «اسَّسَ اساسَ ذلِكَ» مرحله «بَنى عَلَيْهِ بُنْيانَهُ» به آسانى پيش رفت، و در طول تاريخ بدون زحمتِ شيطان «جَرى فى ظُلْمِهِ وَ جَوْرِهِ» اتفاق افتاد.


در واقع اين سه روز در تاريخِ اضلالِ ابليس، پيمودن راه هزار ساله در يك شب بود كه اين گونه در خاطره آنان ثبت شده و از آن ياد مى‏كنند. به عبارت ديگر هزاران زحمت و تلاش شياطين در هزاران مكان و زمان و درباره هزاران انسان، با يك برنامه بنيادين و ريشه‏اى به انجام رسيد، و با »اسَّسَ اساسَ ذلِكَ« مرحله »بَنى عَلَيْهِ بُنْيانَهُ« به آسانى پيش رفت، و در طول تاريخ بدون زحمتِ شيطان »جَرى فى ظُلْمِهِ وَ جَوْرِهِ« اتفاق افتاد. يعنى ابتدا پايه ضلالت را گذاشت، و سپس بر روى آن بناى گمراهى را بالا برد، و سپس بدون نگرانى مسير ظلم و جور هموار شد.
يعنى ابتدا پايه ضلالت را گذاشت، و سپس بر روى آن بناى گمراهى را بالا برد، و سپس بدون نگرانى مسير ظلم و جور هموار شد.


جالب است كه خود شيطان، روز سقيفه را قابل مقايسه با روز آدم‏ عليه السلام نمى ‏داند و در اين باره مى‏ گويد:


جالب است كه خود شيطان، روز سقيفه را قابل مقايسه با روز آدم‏عليه السلام نمى‏داند و در اين باره مى‏گويد: آدَمُ نَقَضَ الْعَهْدَ وَ لَمْ يَكْفُرْ بِالرَّبِّ، وَ هؤُلاءِ نَقَضُوا الْعَهْدَ وَ كَفَرُوا بِالرَّسُولِ: آدم پيمان را شكست، اما به خداوند كافر نشد، ولى اينان هم پيمان را شكستند و هم به پيامبر كافر شدند!
آدَمُ نَقَضَ الْعَهْدَ وَ لَمْ يَكْفُرْ بِالرَّبِّ، وَ هؤُلاءِ نَقَضُوا الْعَهْدَ وَ كَفَرُوا بِالرَّسُولِ:


آدم پيمان را شكست، اما به خداوند كافر نشد، ولى اينان هم پيمان را شكستند و هم به پيامبر [[کفّار|کافر]] شدند!


او كه در صدد ضلالت خلق است و درجات گمراهى را خوب مى‏داند، پيمان شكنان سقيفه را كافر مى‏داند، و نقض ولايت اميرالمؤمنين‏عليه السلام را مساوى با مخالفت صريح با شخص پيامبرصلى الله عليه وآله و انكار نبوت آن حضرت مى‏داند.
او كه در صدد ضلالت خلق است و درجات گمراهى را خوب مى‏داند، پيمان شكنان سقيفه را كافر مى ‏داند، و نقض ولايت اميرالمؤمنين‏ عليه السلام را مساوى با مخالفت صريح با شخص پيامبر صلى الله عليه و آله و انكار نبوت آن حضرت مى‏داند.


=== ۲. شيطان از سقيفه تا عاشورا ===
اكنون جا دارد سراغى از [[شیطان|ابلیس]] و شياطين بگيريم كه با آن همه وحشت و ناراحتى در غدير، با ديدن سقيفه چه حالى پيدا كردند؛ تا راه طى شده غدير را با راه طى شده سقيفه از ذره‏بين اعتقاد مورد بازبينى قرار داده باشيم. در اين باره سه جلوه از پشت پرده عالَم توسط معصومين‏ عليهم السلام براى ما بيان شده است:


۲-  شيطان از سقيفه تا عاشورا
==== جلوه اول ====
[[امام باقر علیه السلام]] اولين مرحله را به محض قرار دادن غير اميرالمؤمنين‏ عليه السلام در جاى آن حضرت چنين بيان مى ‏فرمايد:


اكنون جا دارد سراغى از ابليس و شياطين بگيريم كه با آن همه وحشت و ناراحتى در غدير، با ديدن سقيفه چه حالى پيدا كردند؛ تا راه طى شده غدير را با راه طى شده سقيفه از ذره‏بين اعتقاد مورد بازبينى قرار داده باشيم. در اين باره سه جلوه از پشت پرده عالَم توسط معصومين‏عليهم السلام براى ما بيان شده است:
هنگامى كه پيامبر صلى الله عليه و آله از دنيا رفت و مردم غير على‏ عليه السلام را به عنوان خليفه قرار دادند، ابليس تاج پادشاهى بر سر گذاشت و با زينت تمام بر فراز منبرى نشست.


آنگاه همه لشكريانش را جمع كرد و به آنان گفت: شادى كنيد، چرا كه ديگر خدا اطاعت نخواهد شد تا امام بر حقى امور را در دست گيرد.<ref>بحار الانوار: ج ۲۸ ص ۲۵۷. الكافى: ج ۸ ص ۳۴۵. تأويل الآيات: ج ۲ ص ۴۷۴.</ref>


جلوه اول
==== جلوه دوم ====
 
سلمان دومين مرحله را بعد از بيعت مردم با ابوبكر چنين نقل مى ‏كند:
امام باقرعليه السلام اولين مرحله را به محض قرار دادن غير اميرالمؤمنين‏عليه السلام در جاى آن حضرت چنين بيان مى‏فرمايد: هنگامى كه پيامبرصلى الله عليه وآله از دنيا رفت و مردم غير على‏عليه السلام را به عنوان خليفه قرار دادند، ابليس تاج پادشاهى بر سر گذاشت و با زينت تمام بر فراز منبرى نشست. آنگاه همه لشكريانش را جمع كرد و به آنان گفت: شادى كنيد، چرا كه ديگر خدا اطاعت نخواهد شد تا امام بر حقى امور را در دست گيرد.××× ۱ بحار الانوار: ج ۲۸ ص ۲۵۷. الكافى: ج ۸ ص ۳۴۵. تأويل الآيات: ج ۲ ص ۴۷۴. ×××
 
 
جلوه دوم
 
سلمان دومين مرحله را بعد از بيعت مردم با ابوبكر چنين نقل مى‏كند: آنگاه كه على‏عليه السلام پيامبرصلى الله عليه وآله را غسل مى‏داد من از مسجد آمدم و خبرها را به او دادم كه مردم دو دستى با ابوبكر بيعت مى‏كنند!


آنگاه كه على ‏عليه السلام پيامبر صلى الله عليه و آله را [[غسل]] مى‏ داد من از [[مسجد]] آمدم و خبرها را به او دادم كه مردم دو دستى با [[ابوبکر بن ابی قحافه|ابوبکر]] بيعت مى‏ كنند!


حضرت پرسيد: آيا فهميدى اولين كسى كه با ابوبكر بر فراز منبر بيعت كرد چه كسى بود؟
حضرت پرسيد: آيا فهميدى اولين كسى كه با ابوبكر بر فراز منبر بيعت كرد چه كسى بود؟


عرض كردم: پيرمرد سالخورده‏اى را ديدم كه بر عصايش تكيه داده و بر پيشانى او آثار سجده بود. او قبل از همه از منبر بالا رفت و گريه كنان در برابر ابوبكر تعظيمى كرد و گفت: خدا را شكر كه مرا نميراند تا تو را در اين مكان ديدم! دستت را باز كن تا بيعت كنم.
عرض كردم: پيرمرد سالخورده ‏اى را ديدم كه بر عصايش تكيه داده و بر پيشانى او آثار سجده بود. او قبل از همه از منبر بالا رفت و گريه كنان در برابر ابوبكر تعظيمى كرد و گفت: خدا را شكر كه مرا نميراند تا تو را در اين مكان ديدم! دستت را باز كن تا بيعت كنم.
 


ابوبكر هم دستش را باز كرد و آن پيرمرد با او بيعت كرد و گفت: روزى است مانند روز آدم! سپس از منبر پايين آمد و از مسجد بيرون رفت.
ابوبكر هم دستش را باز كرد و آن پيرمرد با او بيعت كرد و گفت: روزى است مانند روز آدم! سپس از منبر پايين آمد و از مسجد بيرون رفت.


[[سلمان فارسی(محمّدی)|سلمان]] مى‏ گويد: على ‏عليه السلام از من پرسيد: آيا فهميدى او كه بود؟ عرض كردم: نه! ولى گفتار او مرا خوش نيامد چرا كه گويى شهادت پيامبر صلى الله عليه و آله را به مسخره گرفته بود!


سلمان مى‏گويد: على‏عليه السلام از من پرسيد: آيا فهميدى او كه بود؟ عرض كردم: نه! ولى گفتار او مرا خوش نيامد چرا كه گويى رحلت پيامبرصلى الله عليه وآله را به مسخره گرفته بود!
حضرت فرمود: او ابليس بود، خدا او را لعنت كند. پيامبر صلى الله عليه و آله به من خبر داد كه ابليس و بزرگان اصحابش حاضر بودند آنگاه كه پيامبر صلى الله عليه و آله مرا در غدير خم به دستور خدا منصوب كرد، تا آنجا كه خبر داد بعد از آن حضرت ابليس دوباره حاضر مى‏ شود و به عنوان اولين نفر با ابوبكر بيعت مى ‏كند.
 
 
حضرت فرمود: او ابليس بود، خدا او را لعنت كند. پيامبرصلى الله عليه وآله به من خبر داد كه ابليس و بزرگان اصحابش حاضر بودند آنگاه كه پيامبرصلى الله عليه وآله مرا در غدير خم به دستور خدا منصوب كرد، تا آنجا كه خبر داد بعد از آن حضرت ابليس دوباره حاضر مى‏شود و به عنوان اولين نفر با ابوبكر بيعت مى‏كند.
 


آنگاه پيامبرصلى الله عليه وآله در دنباله خبرش فرمود: ابليس پس از بيعت ابوبكر از مسجد خارج مى‏شود و شياطين را جمع مى‏كند. آنان در برابر او به سجده مى‏افتند و مى‏گويند: اى آقاى ما واى بزرگ ما ! تو بودى كه آدم را از بهشت بيرون كردى! او هم مى‏گويد: كدام امت بعد از پيامبرشان گمراه نشدند؟ هرگز! شما گمان كرديد كه مرا بر اينان راهى نيست؟ چگونه ديديد مرا هنگامى كه با آنان كارى كردم كه اطاعت على را كه خدا و رسول به آنان امر كرده بود رها كردند؟!××× ۱ بحار الانوار: ج ۲۸ ص ۲۶۳. كتاب سليم: ص ۱۴۵. مدينة المعاجز: ج ۲ ص ۲۴۳. ×××
آنگاه پيامبر صلى الله عليه و آله در دنباله خبرش فرمود: ابليس پس از بيعت ابوبكر از مسجد خارج مى شود و شياطين را جمع مى‏ كند. آنان در برابر او به سجده مى ‏افتند و مى‏ گويند:


اى آقاى ما واى بزرگ ما ! تو بودى كه آدم را از [[بهشت]] بيرون كردى! او هم مى ‏گويد: كدام امت بعد از پيامبرشان گمراه نشدند؟ هرگز! شما گمان كرديد كه مرا بر اينان راهى نيست؟


جلوه سوم
چگونه ديديد مرا هنگامى كه با آنان كارى كردم كه اطاعت على را كه خدا و رسول به آنان امر كرده بود رها كردند؟!<ref>بحار الانوار: ج ۲۸ ص ۲۶۳. كتاب سليم: ص ۱۴۵. مدينة المعاجز: ج ۲ ص ۲۴۳.</ref>


==== جلوه سوم ====
سومين مرحله را حضرت زينب‏عليها السلام در آخرين لحظات عُمر اميرالمؤمنين‏عليه السلام از آن حضرت شنيده كه آن واقعه كربلاست. حضرت از قول پيامبرصلى الله عليه وآله ماجراهاى سقيفه و بعد از آن تا ماجراى عاشورا را براى دخترش نقل كرد تا آنجا كه فرمود: دخترم تو و دختران خاندانت با خوارى به حالت اسيرى در اين شهر كوفه خواهيد بود.
سومين مرحله را حضرت زينب‏عليها السلام در آخرين لحظات عُمر اميرالمؤمنين‏عليه السلام از آن حضرت شنيده كه آن واقعه كربلاست. حضرت از قول پيامبرصلى الله عليه وآله ماجراهاى سقيفه و بعد از آن تا ماجراى عاشورا را براى دخترش نقل كرد تا آنجا كه فرمود: دخترم تو و دختران خاندانت با خوارى به حالت اسيرى در اين شهر كوفه خواهيد بود.