پرش به محتوا

سقیفه: تفاوت میان نسخه‌ها

۵۰۴ بایت اضافه‌شده ،  ‏۱۴ فوریهٔ ۲۰۲۳
بدون خلاصۀ ویرایش
بدون خلاصۀ ویرایش
بدون خلاصۀ ویرایش
خط ۱٬۰۱۹: خط ۱٬۰۱۹:
همين مقدار كه در تاريخ ثبت شود تا پيامبر صلى الله عليه و آله زنده بود اسلام تزلزل درونى پيدا نكرد و مسلمين يكپارچگى خود را از دست ندادند، بسيار مهم است.
همين مقدار كه در تاريخ ثبت شود تا پيامبر صلى الله عليه و آله زنده بود اسلام تزلزل درونى پيدا نكرد و مسلمين يكپارچگى خود را از دست ندادند، بسيار مهم است.


چقدر فرق است بين اين صورت در مقابل اينكه بگويند: در زمان حيات آن حضرت مسلمين بهم ريختند و خود مسلمين در صدد باز پس گرفتن پذيرفته‏هاى خود بودند!
چقدر فرق است بين اين صورت در مقابل اينكه بگويند: در زمان حيات آن حضرت مسلمين بهم ريختند و خود مسلمين در صدد باز پس گرفتن پذيرفته‏ هاى خود بودند!


بنابراين، پيامبر صلى الله عليه و آله با بهترين روش توانست تا آخرين لحظه حيات خود مانع بروز چنين برخوردهايى از مسلمين شود و در سايه آن سخنان خود را تا آخرين حد مورد نظر بگويد، و چيزى از آنچه براى ابلاغ رسالتش تعيين شده بود كم نگذارد.


پس از پيامبر صلى الله عليه و آله هر چه واقع شود به حساب امت است، به خصوص كه از همان لحظه اول نگذاشتند به دست اميرالمؤمنين‏ عليه السلام برسد و اين بهترين دليل شد بر اينكه نتوانند اين اختلافات را به نام آن حضرت تمام كنند.


بنابراين، پيامبرصلى الله عليه وآله با بهترين روش توانست تا آخرين لحظه حيات خود مانع بروز چنين برخوردهايى از مسلمين شود و در سايه آن سخنان خود را تا آخرين حد مورد نظر بگويد، و چيزى از آنچه براى ابلاغ رسالتش تعيين شده بود كم نگذارد.
== قرآن، تفسير، سقيفه<ref>غدير در قرآن: ج ۲ ص ۴۴۱ - ۴۴۵.</ref> ==
 با شهادت [[حضرت محمّد صلی الله علیه و آله|پیامبر صلی الله علیه و آله]]، در همان آغاز راه دو فرهنگ قرآنى در پيشگاه كتاب الله تشكيل يافت، و [[غدیر]] با سرمايه نامتناهى از قرآن در برابر دستان خالى از قرآنِ سقيفه قرار گرفت.


غدير وارث قرآن بود و با تكيه بر قرآن پشتوانه عظيم خود را تابلوى ابدى قرار داده بود، و به همين جهت با معرفى راهنمايان فهم قرآن مردم را بر تعمق و تفكر هر چه بيشتر درباره قرآن ترغيب مى ‏كرد.


پس از پيامبرصلى الله عليه وآله هر چه واقع شود به حساب امت است، به خصوص كه از همان لحظه اول نگذاشتند به دست اميرالمؤمنين‏عليه السلام برسد و اين بهترين دليل شد بر اينكه نتوانند اين اختلافات را به نام آن حضرت تمام كنند.
در مقابل سقيفه كه ضد قرآن بود و خط نفاقش در جاى جاى آن معرفى شده بود، با منع رسمى از فهم معانى قرآن و ضرب و شتم عَلَنى كسانى كه به درکِ باطن قرآن روى مى ‏آوردند، كليه راه‏ هاى منتهى به قرآن را مسدود كرد؛ و در واقع هدفى جز مسدود كردن پرونده قرآن نداشت.


داستان اين دو فرهنگ متقابل در آغاز راه چنين است:


۴۳.  قرآن، تفسير، سقيفه××× ۱ غدير در قرآن: ج ۲ ص ۴۴۵  - ۴۴۱. ×××
وقتى اميرالمؤمنين ‏عليه السلام در ماجراى سقيفه مردم را به كمک خويش فرا خواند و حتى بر در خانه‏ هايشان رفت ولى با عهدشكنى و بى‏وفايى آنان رو به رو شد، خانه‏ نشينى اختيار كرد و مشغول جمع قرآن شد، و از خانه خارج نشد تا همه قرآن را آماده كرد.


   با شهادت پيامبرصلى الله عليه وآله، در همان آغاز راه دو فرهنگ قرآنى در پيشگاه كتاب اللَّه تشكيل يافت، و غدير با سرمايه نامتناهى از قرآن در برابر دستان خالى از قرآنِ سقيفه قرار گرفت.
وقتى همه قرآن را جمع نمود و نزول آن و تأويلش و ناسخ و منسوخ آن را به دست خود نوشت، همه نوشته ‏ها را در پارچه‏اى جمع كرد و بر آن مُهر زد، و در حالى كه مردم در [[مسجد]] اطراف [[ابوبکر بن ابی قحافه|ابوبکر]] بودند آن را به مسجد آورد و با صداى بلند فرمود:


اى مردم، من از زمانى كه پيامبر صلى الله عليه و آله از دنيا رفته ... ، مشغول جمع قرآن شدم تا همه آن را در اين پارچه جمع نمودم.


غدير وارث قرآن بود و با تكيه بر قرآن پشتوانه عظيم خود را تابلوى ابدى قرار داده بود، و به همين جهت با معرفى راهنمايان فهم قرآن مردم را بر تعمق و تفكر هر چه بيشتر درباره قرآن ترغيب مى‏كرد.
خداوند هيچ آيه‏اى را بر پيامبرش نازل نكرده مگر آنكه همه را جمع ‏آورى كرده ‏ام، و هيچ آيه ‏اى نيست مگر آنكه پيامبر صلى الله عليه و آله آن را بر من خوانده و تأويل آن را به من آموخته است.


سپس فرمود: اين قرآن را براى آن آوردم كه فردا نگوييد: ما از اين بى ‏خبر بوديم، و نگوييد: شما را به كتاب خدا از اول تا آخر آن دعوت نكردم.


در مقابل سقيفه كه ضد قرآن بود و خط نفاقش در جاى جاى آن معرفى شده بود، با منع رسمى از فهم معانى قرآن و ضرب و شتم عَلَنى كسانى كه به دركِ باطن قرآن روى مى‏آوردند، كليه راه‏هاى منتهى به قرآن را مسدود كرد؛ و در واقع هدفى جز مسدود كردن پرونده قرآن نداشت. داستان اين دو فرهنگ متقابل در آغاز راه چنين است:
عمر در پاسخ به چنين [[اتمام حجت]] تمام عيارى گفت: ما با آنچه از قرآن كه در دستمان است از آنچه تو بدان دعوت مى‏كنى، بى نياز هستيم!!
 
وقتى اميرالمؤمنين‏عليه السلام در ماجراى سقيفه مردم را به كمك خويش فرا خواند و حتى بر در خانه‏هايشان رفت ولى با عهدشكنى و بى‏وفايى آنان رو به رو شد، خانه‏نشينى اختيار كرد و مشغول جمع قرآن شد، و از خانه خارج نشد تا همه قرآن را آماده كرد.
 
 
وقتى همه قرآن را جمع نمود و نزول آن و تأويلش و ناسخ و منسوخ آن را به دست خود نوشت، همه نوشته‏ها را در پارچه‏اى جمع كرد و بر آن مُهر زد، و در حالى كه مردم در مسجد اطراف ابوبكر بودند آن را به مسجد آورد و با صداى بلند فرمود:
 
 
اى مردم، من از زمانى كه پيامبرصلى الله عليه وآله از دنيا رفته ... ، مشغول جمع قرآن شدم تا همه آن را در اين پارچه جمع نمودم. خداوند هيچ آيه‏اى را بر پيامبرش نازل نكرده مگر آنكه همه را جمع‏آورى كرده‏ام، و هيچ آيه‏اى نيست مگر آنكه پيامبرصلى الله عليه وآله آن را بر من خوانده و تأويل آن را به من آموخته است.
 
 
سپس فرمود: اين قرآن را براى آن آوردم كه فردا نگوييد: ما از اين بى‏خبر بوديم، و نگوييد: شما را به كتاب خدا از اول تا آخر آن دعوت نكردم.
 
 
عمر در پاسخ به چنين اتمام حجت تمام عيارى گفت: ما با آنچه از قرآن كه در دستمان است از آنچه تو بدان دعوت مى‏كنى، بى نياز هستيم!! اميرالمؤمنين‏عليه السلام آن قرآن را -  كه با تفسيرش بود -  برداشت و به خانه بازگشت.××× ۱ كتاب سليم: ص ۱۴۷. بحار الانوار: ج ۲۸ ص ۲۶۶  - ۲۶۴. ×××


اميرالمؤمنين‏ عليه السلام آن قرآن را -  كه با تفسيرش بود -  برداشت و به خانه بازگشت.<ref>كتاب سليم: ص ۱۴۷. بحار الانوار: ج ۲۸ ص ۲۶۴ - ۲۶۶.</ref>


آيا مردم از تفسير قرآن براى هميشه محروم شدند؟
آيا مردم از تفسير قرآن براى هميشه محروم شدند؟


آيا كسى كه بر سر دست پيامبرصلى الله عليه وآله در غدير به عنوان تنها مفسر آن معرفى شده بود، قرآنِ با تفسير خود را برد و آرزوى استفاده از آن را بر دل‏ها گذاشت؟
آيا كسى كه بر سر دست پيامبر صلى الله عليه و آله در غدير به عنوان تنها مفسر آن معرفى شده بود، قرآنِ با تفسير خود را برد و آرزوى استفاده از آن را بر دل‏ها گذاشت؟


آيا محتواى پارچه لاك و مهر شده چه بود؟
آيا محتواى پارچه لاک و مهر شده چه بود؟


در زمان عثمان، روزى [[طلحة بن عبیدالله تمیمی|طلحه]] از [[امیرالمؤمنین علی علیه السلام|امیرالمؤمنین‏ علیه السلام]] درباره همين قرآن همراه تفسيرش پرسيد كه بعد از آن روز آن را چه كردى و به كجا بردى؟


در زمان عثمان، روزى طلحه از اميرالمؤمنين‏عليه السلام درباره همين قرآن همراه تفسيرش پرسيد كه بعد از آن روز آن را چه كردى و به كجا بردى؟ اميرالمؤمنين‏عليه السلام درباره محتواى آن فرمود:
اميرالمؤمنين‏ عليه السلام درباره محتواى آن فرمود:


هر آيه‏اى كه خداوند در كتابش بر محمدصلى الله عليه وآله نازل كرد به املاى آن حضرت و خط خودم نزد من موجود است. همچنين تأويل هر آيه‏اى كه بر محمدصلى الله عليه وآله نازل شده و هر حلال و حرام و هر حد و حكم و هر چيزى كه امت تا روز قيامت بدان احتياج دارند حتى ديه خراش بدن، به املاى پيامبرصلى الله عليه وآله و خط من نزد من نوشته شده و موجود است.
هر آيه‏اى كه خداوند در كتابش بر محمد صلى الله عليه و آله نازل كرد به املاى آن حضرت و خط خودم نزد من موجود است.


همچنين تأويل هر آيه ‏اى كه بر محمد صلى الله عليه و آله نازل شده و هر حلال و حرام و هر حد و حكم و هر چيزى كه امت تا روز قيامت بدان احتياج دارند حتى ديه خراش بدن، به املاى پيامبر صلى الله عليه و آله و خط من نزد من نوشته شده و موجود است.


طلحه پرسيد: به من خبر ده درباره آنچه از قرآن و تأويلش و علم حلال و حرام كه در دست توست، آن را به چه كسى مى‏سپارى و صاحب آن بعد از تو كيست؟
طلحه پرسيد: به من خبر ده درباره آنچه از قرآن و تأويلش و علم حلال و حرام كه در دست توست، آن را به چه كسى مى‏سپارى و صاحب آن بعد از تو كيست؟


اميرالمؤمنين‏ عليه السلام درباره حافظان اين امانت الهى فرمود: به آن كسى كه پيامبر صلى الله عليه و آله دستور داده به او بسپارم.


اميرالمؤمنين‏عليه السلام درباره حافظان اين امانت الهى فرمود: به آن كسى كه پيامبرصلى الله عليه وآله دستور داده به او بسپارم. وصى من و صاحب اختيار مردم بعد از من اين پسرم حسن. پسرم حسن هنگام مرگ آن را به اين پسرم حسين خواهد سپرد. سپس به فرزندان حسين يكى پس از ديگرى منتقل مى‏شود تا آخرين آنها كنار حوض كوثر بر پيامبرصلى الله عليه وآله وارد شود.××× ۱ كتاب سليم: ص ۲۱۱ ح ۱۱. ×××
وصى من و صاحب اختيار مردم بعد از من اين پسرم حسن. پسرم حسن هنگام [[مرگ]] آن را به اين پسرم حسين خواهد سپرد.
 
 
در حديثى هم درباره اينكه چه زمانى به طور كامل به آن قرآن با تفسير عمل خواهد شد فرمود: وقتى قائم ما قيام كند آن قرآن را ظاهر مى‏نمايد و مردم را بر عمل به آن وادار مى‏كند و سنت طبق آن جارى مى‏شود.××× ۲ بحار الانوار: ج ۹۲ ص ۴۲ ح ۲. ×××


سپس به فرزندان حسين يكى پس از ديگرى منتقل مى‏ شود تا آخرين آنها كنار حوض كوثر بر پيامبر صلى الله عليه و آله وارد شود.<ref>كتاب سليم: ص ۲۱۱ ح ۱۱.</ref>


اين مخالفت اولِ ابوبكر و عمر با تدبر در قرآن و دريافت باطن و تأويل آن بود.
در حديثى هم درباره اينكه چه زمانى به طور كامل به آن قرآن با تفسير عمل خواهد شد فرمود:


وقتى قائم ما قيام كند آن قرآن را ظاهر مى ‏نمايد و مردم را بر عمل به آن وادار مى‏كند و سنت طبق آن جارى مى‏ شود.<ref>بحار الانوار: ج ۹۲ ص ۴۲ ح ۲.</ref>


عمر در مراحل بعد به شدت مردم را از سؤال درباره معانى قرآن منع مى‏كرد، و هر كس درباره قرآن چيزى مى‏پرسيد او را مورد ضرب و عقوبت قرار مى‏داد، تا آنجا كه ابن‏عباس يك يا دو سال كامل جرئت كوچك‏ترين گفتگويى درباره قرآن نداشت.××× ۳ الصراط المستقيم: ج ۳ ص ۱۵. ×××
اين مخالفت اولِ [[ابوبکر بن ابی قحافه|ابوبکر]] و [[عمر بن خطاب|عمر]] با تدبر در قرآن و دريافت باطن و تأويل آن بود.


عمر در مراحل بعد به شدت مردم را از سؤال درباره معانى قرآن منع مى‏ كرد، و هر كس درباره قرآن چيزى مى ‏پرسيد او را مورد ضرب و عقوبت قرار مى ‏داد، تا آنجا كه ابن‏ عباس يک يا دو سال كامل جرئت كوچک ‏ترين گفتگويى درباره قرآن نداشت.<ref>الصراط المستقيم: ج ۳ ص ۱۵.</ref>


اگر چه سقيفه چندان در اين راه موفق نبود و اين استبداد فكرى چندان ادامه نيافت -  يعنى نتوانست ادامه يابد -  ولى محروم كردن مردم از آشنايى با مفسران واقعى قرآن نتايج شوم خود را بر جاى گذاشت و آن خزانه علم را مُهر شده به پشت پرده غيبت برد.
اگر چه سقيفه چندان در اين راه موفق نبود و اين استبداد فكرى چندان ادامه نيافت -  يعنى نتوانست ادامه يابد -  ولى محروم كردن مردم از آشنايى با مفسران واقعى قرآن نتايج شوم خود را بر جاى گذاشت و آن خزانه علم را مُهر شده به پشت پرده غيبت برد.


با اين زمينه خالى از مفسران حقيقى قرآن، بسيارى از جاهلان و نااهلان دست به كار تفسير قرآن و بيان معانى آن شدند، تا آنجا كه گاهى به عنوان بيان باطن آن عرض اندام مى ‏كردند.


با اين زمينه خالى از مفسران حقيقى قرآن، بسيارى از جاهلان و نااهلان دست به كار تفسير قرآن و بيان معانى آن شدند، تا آنجا كه گاهى به عنوان بيان باطن آن عرض اندام مى‏كردند.
باز هم لطف خداوند شامل حال شيعيان و مؤمنين حقيقى شد كه ائمه‏ عليهم السلام خزانه‏داران علم الهى هر از چند گاهى در فرصت‏ هاى مناسب آن پارچه در هم پيچيده مهر شده را باز مى‏ كردند و كلماتى اطمينان دهنده بر قلب ‏ها از آن مى‏ خواندند و دريچه‏ هاى كوچكى از قرآن به روى ما باز مى‏كردند، كه كتاب حاضر نيز از همان كلمات نورانى بر گرفته است.
 
 
باز هم لطف خداوند شامل حال شيعيان و مؤمنين حقيقى شد كه ائمه‏عليهم السلام خزانه‏داران علم الهى هر از چند گاهى در فرصت‏هاى مناسب آن پارچه در هم پيچيده مهر شده را باز مى‏كردند و كلماتى اطمينان دهنده بر قلب‏ها از آن مى‏خواندند و دريچه‏هاى كوچكى از قرآن به روى ما باز مى‏كردند، كه كتاب حاضر نيز از همان كلمات نورانى بر گرفته است.
 
 
   براى توضيح بيشتر مراجعه شود به عنوان: قرآن /  آيه »أَ فَلا يَتَدَبَّرُونَ الْقُرْآنَ وَ لَوْ كانَ مِنْ عِنْدِ غَيْرِ اللَّه لَوَجَدُوا فِيهِ اخْتِلافاً كَثِيراً« .
 


۴۴.  لشكر سقيفه××× ۱ اسرار غدير: ص ۳۰۵. چهارده قرن با غدير: ص ۱۷. واقعه قرآنى غدير: ص ۲۰۹  - ۲۰۷. ×××
== لشكر سقيفه<ref>اسرار غدير: ص ۳۰۵. چهارده قرن با غدير: ص ۱۷. واقعه قرآنى غدير: ص ۲۰۷ - ۲۰۹.</ref> ==
 
بنيانگذاران سقيفه مقارن ماجراى غدير، پيمان نامه نظامى، سياسى، اجتماعى و اقتصادى امضا كردند و به نظام دادن لشكر خود پرداختند.
   بنيانگذاران سقيفه مقارن ماجراى غدير، پيمان نامه نظامى، سياسى، اجتماعى و اقتصادى امضا كردند و به نظام دادن لشكر خود پرداختند.
 
 
آنها چنان در اين كار سرعت عمل به خرج دادند كه در يك چشم بر هم زدن هفتاد روزه، با لشكر عظيمى بر در خانه صاحب غدير ريختند و آن را به آتش كشيدند، و با ضرب و شتم وارد خانه شدند، و پيشگامان دفاع از غدير يعنى فاطمه و محسن‏عليهما السلام را به شهادت رساندند.


آنها چنان در اين كار سرعت عمل به خرج دادند كه در يک چشم بر هم زدن هفتاد روزه، با لشكر عظيمى بر در خانه صاحب غدير ريختند و آن را به آتش كشيدند، و با ضرب و شتم وارد خانه شدند، و پيشگامان دفاع از غدير يعنى [[حضرت فاطمه زهرا سلام الله علیها|فاطمه]] و [[محسن بن علی علیه السلام|محسن‏ علیهما السلام]] را به شهادت رساندند.


آنگاه طناب برگردن صاحب غدير افكندند، و با اين قتل عامِ غديريان، به خيال خام خود فاتحه غدير را خواندند!!
آنگاه طناب برگردن صاحب غدير افكندند، و با اين قتل عامِ غديريان، به خيال خام خود فاتحه غدير را خواندند!!


۴۵.  ماجراى سقيفه××× ۱ اسرار غدير: ص ۳۰۵. چهارده قرن با غدير: ص ۱۷. واقعه قرآنى غدير: ص ۲۰۹  - ۲۰۷. ژرفاى غدير: ص ۱۸۲  - ۱۸۰. ×××
== ماجراى سقيفه<ref>اسرار غدير: ص ۳۰۵. چهارده قرن با غدير: ص ۱۷. واقعه قرآنى غدير: ص ۲۰۷ - ۲۰۹. ژرفاى غدير: ص ۱۸۰ - ۱۸۲.</ref> ==
 [[ابوبکر بن ابی قحافه|ابوبکر]] و [[عمر بن خطاب|عمر]] چنان براى غصب [[جانشین|خلافت]] مجهز بودند كه به محض شهادت پيامبر صلى الله عليه و آله حتى به غسل و تدفين حضرت اعتنا نكردند، و در حالى كه جنازه حضرت در چند قدمى [[مسجد]] روى زمين بود و هنوز به خاک سپرده نشده بود، ماجراى خلافت را -  با مقدماتى كه آماده كرده بودند -  به نفع خود فيصله دادند.


   ابوبكر و عمر چنان براى غصب خلافت مجهز بودند كه به محض شهادت پيامبرصلى الله عليه وآله حتى به غسل و تدفين حضرت اعتنا نكردند، و در حالى كه جنازه حضرت در چند قدمى مسجد روى زمين بود و هنوز به خاك سپرده نشده بود، ماجراى خلافت را -  با مقدماتى كه آماده كرده بودند -  به نفع خود فيصله دادند.
[[سعد بن عباده انصاری|سعد بن عُباده]] و حَبّاب بن مُنذر و امثال آنان از رؤساى [[انصار]] كه بى‏ خبر از همه جا به خيال خود براى حل و فصل مسئله خلافت به سقيفه آمده بودند، چنان غافلگير شدند كه در يک چشم بر هم زدن همه مسايل را تمام شده ديدند.


در حضور سعد بن عباده، همه شاهد بودند كه [[بشیر بن سعید]] و اُسَيد بن حضير دست بيعت با ابوبكر پيش آوردند و سعد را كه رئيس كل انصار بود نزد همه خوار كردند و حتى فرياد «سعد را بكشيد» از زبان عمر شنيده شد! آنها خبر نداشتند كه تمام اين برنامه ‏ها قبلاً توسط معاذ بن جبل تدارک ديده شده و اصحاب صحيفه همه اين نقشه‏ ها را از قبل آماده كرده‏ اند.


سعد بن عُباده و حَبّاب بن مُنذر و امثال آنان از رؤساى انصار كه بى‏خبر از همه جا به خيال خود براى حل و فصل مسئله خلافت به سقيفه آمده بودند، چنان غافلگير شدند كه در يك چشم بر هم زدن همه مسايل را تمام شده ديدند.
مردمِ بى‏ خبر از پشت پرده، به فاصله چند ساعت از شهادت پيامبرشان، ابوبكر را بر فراز [[سخنرانی|منبر]] آن حضرت ديدند! در حالى كه عمر و ابوعبيده و بقيه امضاكنندگان صحيفه اول و دوم اطراف منبر را گرفته بودند و با او بيعت مى ‏كردند و خلافت را به او [[تبریک]] مى ‏گفتند!!


در پى آنان همه منافقينى كه به بهانه آخرين ديدار با [[حضرت محمّد صلی الله علیه و آله|پیامبر صلی الله علیه و آله]] از [[لشکر اسامه]] به [[مدینه]] بازگشته بودند، به جاى يک دست با دو دستِ ابوبكر بيعت مى ‏كردند.


در حضور سعد بن عباده، همه شاهد بودند كه بشير بن سعيد و اُسَيد بن حضير دست بيعت با ابوبكر پيش آوردند و سعد را كه رئيس كل انصار بود نزد همه خوار كردند و حتى فرياد »سعد را بكشيد« از زبان عمر شنيده شد! آنها خبر نداشتند كه تمام اين برنامه‏ها قبلاً توسط معاذ بن جبل تدارك ديده شده و اصحاب صحيفه همه اين نقشه‏ها را از قبل آماده كرده‏اند.
با فرمان بشير بن سعيد و اُسَيد بن حضير همه قبايل انصار نيز گروه گروه آمدند و با ابوبكر بيعت كردند.


و اين گونه بود كه بدون هيچ زحمتى و در زمان كوتاهى همه مردم -  جز عده انگشت شمارى -  با ابوبكر -  بلكه با [[صحیفه ملعونه]] -  بيعت كردند.<ref>كتاب سليم: ص ۱۴۴.</ref>


مردمِ بى‏خبر از پشت پرده، به فاصله چند ساعت از شهادت پيامبرشان، ابوبكر را بر فراز منبر آن حضرت ديدند! در حالى كه عمر و ابوعبيده و بقيه امضاكنندگان صحيفه اول و دوم اطراف منبر را گرفته بودند و با او بيعت مى‏كردند و خلافت را به او تبريك مى‏گفتند!!
آنها چنان در اين كار سرعت عمل به خرج دادند كه در يک چشم بر هم زدن با لشكر عظيمى بر در خانه صاحب غدير ريختند و آن را به آتش كشيدند، و با ضرب و شتم وارد خانه شدند، و پيشگامان دفاع از غدير يعنى فاطمه و محسن ‏عليهما السلام را به شهادت رساندند.


آنگاه طناب بر گردن صاحب غدير افكندند؛ و با اين قتل عامِ غديريان، به خيال خام خود فاتحه غدير را خواندند!!


در پى آنان همه منافقينى كه به بهانه آخرين ديدار با پيامبرصلى الله عليه وآله از لشكر اسامه به مدينه بازگشته بودند، به جاى يك دست با دو دستِ ابوبكر بيعت مى‏كردند. با فرمان بشير بن سعيد و اُسَيد بن حضير همه قبايل انصار نيز گروه گروه آمدند و با ابوبكر بيعت كردند. و اين گونه بود كه بدون هيچ زحمتى و در زمان كوتاهى همه مردم -  جز عده انگشت شمارى -  با ابوبكر -  بلكه با صحيفه ملعونه -  بيعت كردند.××× ۲ كتاب سليم: ص ۱۴۴. ×××
چند روزى نگذشت كه مأموران سقيفه با در دست داشتن مدركى به نام صحيفه، صاحب غدير را كشان كشان براى [[بیعت]] اجبارى با [[ابوبکر بن ابی قحافه|ابوبکر]] به [[مسجد]] آوردند.


آنها چنان در اين كار سرعت عمل به خرج دادند كه در يك چشم بر هم زدن با لشكر عظيمى بر در خانه صاحب غدير ريختند و آن را به آتش كشيدند، و با ضرب و شتم وارد خانه شدند، و پيشگامان دفاع از غدير يعنى فاطمه و محسن‏عليهما السلام را به شهادت رساندند. آنگاه طناب بر گردن صاحب غدير افكندند؛ و با اين قتل عامِ غديريان، به خيال خام خود فاتحه غدير را خواندند!!
آنان در حالى كه شمشيرها را بالاى سر او گرفته بودند دستور مى ‏دادند كه هر چه زودتر با غاصب حق خود بيعت كند!!


== مانع غدير تا ايام ظهور<ref>تجلّى غدير در عصر ظهور: ص ۱۹ - ۳۰.</ref> ==
برنامه الهى غدير كه به همه بشريت تقديم شد و هديه پروردگار به بندگانش بود، ضربه هولناكى را از سوى سقيفه تجربه كرد، كه بدبختى بلكه نگونبختىِ واقعى را براى انسان‏ ها به ارمغان آورد.


چند روزى نگذشت كه مأموران سقيفه با در دست داشتن مدركى به نام صحيفه، صاحب غدير را كشان كشان براى بيعت اجبارى با ابوبكر به مسجد آوردند. آنان در حالى كه شمشيرها را بالاى سر او گرفته بودند دستور مى‏دادند كه هر چه زودتر با غاصب حق خود بيعت كند!!
با جمله «حسبنا كتاب الله»<ref>الامالى (مفيد): ص ۳۶.</ref> كه به معناى كنار گذاشتن امامِ تعيين شده از سوى خداوند بود، طعم شيرينِ غدير در رسيدن به آرزوهاى بشر در كامشان تلخ شد.


سقيفه درهاى رحمتِ گشوده در غدير را بست، و درهاى جهنم را براى مسلمين و كل بشر باز كرد. با حاكميت جابرانه سقيفه، از يک سو امامانِ معصوم ‏عليهم السلام نتوانستند غديرِ از دست رفته را به كام زندگى مردم باز گردانند، و از سوى ديگر با كنار گذاشتن غدير در سقيفه بشر به سوى تفرقه پيش رفت.


۴۶.  مانع غدير تا ايام ظهور××× ۱ تجلّى غدير در عصر ظهور: ص ۳۰  - ۱۹. ×××
در يک كلمه بايد گفت: غدير فصل تازه ‏اى از دين بعد از رسالت بود كه در پرده ظلمت سقيفه پنهان شد، و با غصب حقِ غدير به دست سقيفه مردم به [[جاهلیت]] باز گشتند!


   برنامه الهى غدير كه به همه بشريت تقديم شد و هديه پروردگار به بندگانش بود، ضربه هولناكى را از سوى سقيفه تجربه كرد، كه بدبختى بلكه نگونبختىِ واقعى را براى انسان‏ها به ارمغان آورد. با جمله »حسبنا كتاب اللَّه«××× ۲ الامالى )مفيد( : ص ۳۶. ××× كه به معناى كنار گذاشتن امامِ تعيين شده از سوى خداوند بود، طعم شيرينِ غدير در رسيدن به آرزوهاى بشر در كامشان تلخ شد.
از همين جاست كه جنايات سقيفه و ظلمى كه بر مردم روا داشته، اميد آنان را به ظهور چند برابر كرده است، و از همين جاست كه آغاز ظهور با نابود كردن ضد غدير و طرفدارانش خواهد بود.


ظهور مأيوس كردن دشمنان از نابودىِ دين است، همان گونه كه غدير دشمنان را مأيوس كرد.


سقيفه درهاى رحمتِ گشوده در غدير را بست، و درهاى جهنم را براى مسلمين و كل بشر باز كرد. با حاكميت جابرانه سقيفه، از يك سو امامانِ معصوم‏عليهم السلام نتوانستند غديرِ از دست رفته را به كام زندگى مردم باز گردانند، و از سوى ديگر با كنار گذاشتن غدير در سقيفه بشر به سوى تفرقه پيش رفت. در يك كلمه بايد گفت: غدير فصل تازه‏اى از دين بعد از رسالت بود كه در پرده ظلمت سقيفه پنهان شد، و با غصب حقِ غدير به دست سقيفه مردم به جاهليت باز گشتند!
واقعيت آن است كه مردم چاره‏اى جز بازگشت به سوى غدير ندارند، و ظهور براى همين هدف است. مردم به خاطر قطع ارتباط با امام غدير، به انواع گناهان آلوده شدند، و گناهان را با فقر و سختى‏ ها تاوان دادند، كه باعث همه اينها سقيفه بود. براى جبران غديرِ از دست رفته به دستِ سقيفه، بايد دستِ بيعت با وارثِ غدير داد و خود را براى عصر ظهور آماده كرد.


از همين جاست كه جنايات سقيفه و ظلمى كه بر مردم روا داشته، اميد آنان را به ظهور چند برابر كرده است، و از همين جاست كه آغاز ظهور با نابود كردن ضد غدير و طرفدارانش خواهد بود. ظهور مأيوس كردن دشمنان از نابودىِ دين است، همانگونه كه غدير دشمنان را مأيوس كرد.
با حذف سقيفه، راه براى آرزوهاى بشريت و نزول رحمتِ الهى و حضور امامان معصوم‏ عليهم السلام و ريشه كن شدن تفرقه باز مى‏ شود.


در ظهور ريشه ظلم و ظالم كنده مى‏شود، و بدون شك ظالم‏تر از غاصبين ولايت وجود ندارد. آن روز غدير از پشت پرده سقيفه بيرون مى‏آيد و مردم از جاهليت نجات مى ‏يابند.


واقعيت آن است كه مردم چاره‏اى جز بازگشت به سوى غدير ندارند، و ظهور براى همين هدف است. مردم به خاطر قطع ارتباط با امام غدير، به انواع گناهان آلوده شدند، و گناهان را با فقر و سختى‏ها تاوان دادند، كه باعث همه اينها سقيفه بود. براى جبران غديرِ از دست رفته به دستِ سقيفه، بايد دستِ بيعت با وارثِ غدير داد و خود را براى عصر ظهور آماده كرد.
بنابراين، جا دارد با صداى بلند اعلام كنيم: حق غدير كه به دست سقيفه نابود شد، جز با ظهور امام غدير اعاده نمى‏ گردد، و آتش سقيفه بر سر غدير جز با آب عدالت مهدوى خاموش نمى ‏شود.


== ماهيّت سقيفه<ref>غدير در قرآن: ج ۲ ص ۱۱۱ - ۱۱۵.</ref> ==
با در نظر گرفتن اينكه غدير مراسم مفصلى در سه روز بوده، گذشته از آياتى كه مستقيماً در آن ايام نازل شده و در قسمت آيات نازل شده در غدير ذكر شد، آياتى هم در ضمن كلام به صورت اشاره آمده و منظور از آنها بيان شده است.


با حذف سقيفه، راه براى آرزوهاى بشريت و نزول رحمتِ الهى و حضور امامان معصوم‏عليهم السلام و ريشه كن شدن تفرقه باز مى‏شود. در ظهور ريشه ظلم و ظالم كنده مى‏شود، و بدون شك ظالم‏تر از غاصبين ولايت وجود ندارد. آن روز غدير از پشت پرده سقيفه بيرون مى‏آيد و مردم از جاهليت نجات مى‏يابند.
اين موارد در تفسير ۱۸ آيه است، كه يكى از اين آيات، آيه ۲۹ سوره ق است:


يَقُولُ الله: «ما يُبَدَّلُ الْقَوْلُ لَدَىَّ»<ref>ق /  ۲۹.</ref>، بِامْرِكَ يا رَبِّ اقُولُ: اللّهمَّ والِ مَنْ والاهُ وَ عادِ مَنْ عاداهُ وَ انْصُرْ مَنْ نَصَرَهُ وَ اخْذُلْ مَنْ خَذَلَهُ وَ الْعَنْ مَنْ انْكَرَهُ وَ اغْضِبْ عَلى مَنْ جَحَدَ حَقَّهُ:


بنابراين، جا دارد با صداى بلند اعلام كنيم: حق غدير كه به دست سقيفه نابود شد، جز با ظهور امام غدير اعاده نمى‏گردد، و آتش سقيفه بر سر غدير جز با آب عدالت مهدوى خاموش نمى‏شود.
خداوند مى ‏فرمايد: «نزد من سخن تغييريافتنى نيست»، اى پروردگار من، به امر تو مى ‏گويم:


خدايا دوست بدار هركس ولايت على را بپذيرد و دشمن بدار هر كس با او دشمنى كند و يارى كن هر كس او را يارى كند و خوار كن هركس او را خوار كند و لعنت كن هر كس او را نشناسد و غضب فرما بر هركس كه حق او را انكار نمايد.<ref>مراجعه شود به كتاب: اسرار غدير: ص ۱۴۵ بخش ۴.</ref>


۴۷.  ماهيّت سقيفه××× ۱ غدير در قرآن: ج ۲ ص ۱۱۵  - ۱۱۱. ×××
از آنجا كه اين آيه در حساس ‏ترين مرحله از خطابه غدير آمده، و نيز در قرآن اين آيه در ضمن آيات روز قيامت آمده است، مى‏ توان استفاده كرد كه:


   با در نظر گرفتن اينكه غدير مراسم مفصلى در سه روز بوده، گذشته از آياتى كه مستقيماً در آن ايام نازل شده و در قسمت آيات نازل شده در غدير ذكر شد، آياتى هم در ضمن كلام به صورت اشاره آمده و منظور از آنها بيان شده است. اين موارد در تفسير ۱۸ آيه است، كه يكى از اين آيات، آيه ۲۹ سوره ق است:
در اين فراز از خطابه غدير پيامبر صلى الله عليه و آله يک تابلوى دائمى به دست مسلمانان مى‏ دهد و گويا اعلام مى‏ كند كه يک كلمه از اين تابلو قابل دستكارى و تغيير نيست.


يَقُولُ اللَّه: »ما يُبَدَّلُ الْقَوْلُ لَدَىَّ«××× ۱ ق /  ۲۹. ×××، بِامْرِكَ يا رَبِّ اقُولُ: اللّهمَّ والِ مَنْ والاهُ وَ عادِ مَنْ عاداهُ وَ انْصُرْ مَنْ نَصَرَهُ وَ اخْذُلْ مَنْ خَذَلَهُ وَ الْعَنْ مَنْ انْكَرَهُ وَ اغْضِبْ عَلى مَنْ جَحَدَ حَقَّهُ:
از بين همه فرازهاى اين خطابه بلند، فقط در اين يک مورد كلمه «تغيير نيافتنى» به ميان آمده است.


حقاً جا دارد بگوييم خطابه غدير يک برنامه متفاوت با ساير تبليغات پيامبرصلى الله عليه وآله است، و روش‏هايى در آن به كار گرفته شده كه حتى در خطابه‏ هاى خود حضرت بى ‏نظير است.


خداوند مى‏فرمايد: »نزد من سخن تغييريافتنى نيست« ، اى پروردگار من، به امر تو مى‏گويم: خدايا دوست بدار هركس ولايت على را بپذيرد و دشمن بدار هر كس با او دشمنى كند و يارى كن هر كس او را يارى كند و خوار كن هركس او را خوار كند و لعنت كن هر كس او را نشناسد و غضب فرما بر هركس كه حق او را انكار نمايد.××× ۲ مراجعه شود به كتاب: اسرار غدير: ص ۱۴۵ بخش ۴. ×××
يكى از آن روش ‏ها همين است كه در مرحله ‏اى مهم آيه «ما يُبَدَّلُ الْقَوْلُ لَدَىَّ» آورده شود تا مسلمانان اين موضوع تغيير نيافتنى را با دقت بيشترى در پرونده عقيده خود جاى دهند و هيچ كس ديگرى را جايگزين چنين مقامى نكنند. آن مسئله تغيير نيافتنى تابلوهايى در تولّى و تبرّى است.
 
 
از آنجا كه اين آيه در حساس‏ترين مرحله از خطابه غدير آمده، و نيز در قرآن اين آيه در ضمن آيات روز قيامت آمده است، مى‏توان استفاده كرد كه: در اين فراز از خطابه غدير پيامبرصلى الله عليه وآله يك تابلوى دائمى به دست مسلمانان مى‏دهد و گويا اعلام مى‏كند كه يك كلمه از اين تابلو قابل دستكارى و تغيير نيست. از بين همه فرازهاى اين خطابه بلند، فقط در اين يك مورد كلمه »تغيير نيافتنى« به ميان آمده است.
 
 
حقاً جا دارد بگوييم خطابه غدير يك برنامه متفاوت با ساير تبليغات پيامبرصلى الله عليه وآله است، و روش‏هايى در آن به كار گرفته شده كه حتى در خطابه‏هاى خود حضرت بى‏نظير است. يكى از آن روش‏ها همين است كه در مرحله‏اى مهم آيه »ما يُبَدَّلُ الْقَوْلُ لَدَىَّ« آورده شود تا مسلمانان اين موضوع تغيير نيافتنى را با دقت بيشترى در پرونده عقيده خود جاى دهند و هيچ كس ديگرى را جايگزين چنين مقامى نكنند. آن مسئله تغيير نيافتنى تابلوهايى در تولّى و تبرّى است.
 


از آنچه گفته شد، مى‏توانيم در مورد ماهيت سقيفه اين گونه بگوييم:
از آنچه گفته شد، مى‏توانيم در مورد ماهيت سقيفه اين گونه بگوييم:


 
اى پيامبر خاتم، ما اين تابلوى غديرى را فرهنگ اعتقادى خود مى‏ دانيم و بر صفحه دلمان حکّ نموده‏ ايم كه هرگز پاک نخواهد شد و تغييرى نخواهد يافت، تا آن روزى كه قلب خود را به پيشگاهت تقديم نماييم و صداى «على، على» را از ضربان آن بشنوى.
اى پيامبر خاتم، ما اين تابلوى غديرى را فرهنگ اعتقادى خود مى‏دانيم و بر صفحه دلمان حكّ نموده‏ايم كه هرگز پاك نخواهد شد و تغييرى نخواهد يافت، تا آن روزى كه قلب خود را به پيشگاهت تقديم نماييم و صداى »على، على« را از ضربان آن بشنوى.
 


اما خيل عظيمى از اين امت راه ديگرى را پيش گرفتند و كلام تو را نه تنها كنار گذاردند، كه آن را وارونه خواندند و ولايت آنان كه خدا دوستشان نداشت پذيرفتند و با دوستانشان دوستى كردند و آنان را يارى نمودند، همان گونه كه با دوستان خدا دشمنى كردند و آنان را خوار نمودند و با دشمنان خدا دوستى نمودند.
اما خيل عظيمى از اين امت راه ديگرى را پيش گرفتند و كلام تو را نه تنها كنار گذاردند، كه آن را وارونه خواندند و ولايت آنان كه خدا دوستشان نداشت پذيرفتند و با دوستانشان دوستى كردند و آنان را يارى نمودند، همان گونه كه با دوستان خدا دشمنى كردند و آنان را خوار نمودند و با دشمنان خدا دوستى نمودند.


همانان كه به فاصله ۸۰ روز از غدير به گونه ‏اى على‏ عليه السلام را ناشناخته انگاشتند و براى خود خليفه انتخاب كردند كه گويى على‏ عليه السلام اصلاً به دنيا نيامده يا قبل از شهادت [[حضرت محمّد صلی الله علیه و آله|پیامبر صلی الله علیه و آله]] از دنيا رفته است! هر كس از پيروان راستين پيامبر صلى الله عليه و آله به فاصله چند روز از رحلت آن حضرت وارد [[مسجد]] مى ‏شد و ابوبكر را بر فراز منبر مى‏ ديد بى‏ اختيار مى‏ گفت:


همانان كه به فاصله ۸۰ روز از غدير به گونه‏اى على‏عليه السلام را ناشناخته انگاشتند و براى خود خليفه انتخاب كردند كه گويى على‏عليه السلام اصلاً به دنيا نيامده يا قبل از رحلت پيامبرصلى الله عليه وآله از دنيا رفته است! هر كس از پيروان راستين پيامبرصلى الله عليه وآله به فاصله چند روز از رحلت آن حضرت وارد مسجد مى‏شد و ابوبكر را بر فراز منبر مى‏ديد بى‏اختيار مى‏گفت: انَسيتَ امْ تَناسَيْتَ!! اى ابوبكر، آيا فراموش كرده‏اى يا خود را به فراموشى زده‏اى؟××× ۱ بحار الانوار: ج ۲۸ ص ۲۱۲. الاحتجاج: ج ۱ ص ۱۰۱. ×××
انَسيتَ امْ تَناسَيْتَ!! اى ابوبكر، آيا فراموش كرده‏اى يا خود را به فراموشى زده ‏اى؟<ref>بحار الانوار: ج ۲۸ ص ۲۱۲. الاحتجاج: ج ۱ ص ۱۰۱.</ref>
 
 
اين خطاب در واقع به همه دار و دسته سقيفه بود كه برخوردشان با اميرالمؤمنين‏عليه السلام به گونه‏اى بود كه گويا اصلاً او را نمى‏شناسند و سوابق او را نمى‏دانند.
 


چنان براى بيعت به خانه‏اش حمله كردند و همسرش را آنچنان مجروح كردند و طناب بر گردنش انداختند و با شمشيرهاى آخته براى دست دادن با ابوبكر بردند كه گويى پيامبرصلى الله عليه وآله دستور چنين كارى را داده است!××× ۲ كتاب سليم: ص ۱۵۱. ×××
اين خطاب در واقع به همه دار و دسته سقيفه بود كه برخوردشان با اميرالمؤمنين ‏عليه السلام به گونه‏اى بود كه گويا اصلاً او را نمى‏ شناسند و سوابق او را نمى‏ دانند.


چنان براى [[بیعت]] به خانه‏ اش حمله كردند و همسرش را آنچنان مجروح كردند و طناب بر گردنش انداختند و با شمشيرهاى آخته براى دست دادن با ابوبكر بردند كه گويى پيامبر صلى الله عليه و آله دستور چنين كارى را داده است!<ref>كتاب سليم: ص ۱۵۱.</ref>


آرى، پيامبرصلى الله عليه وآله در غدير لعنت بر چنين نشناسندگان على‏عليه السلام را ابدى و غير قابل تغيير اعلام فرموده است.
آرى، پيامبر صلى الله عليه و آله در غدير لعنت بر چنين نشناسندگان على ‏عليه السلام را ابدى و غير قابل تغيير اعلام فرموده است.


اين اصول تولى و تبرى آن گونه معكوس در سقيفه براى مسلمانان بنيان گذارى شد كه اميرالمؤمنين ‏عليه السلام با يک دنيا تعجب از جامعه اسلامى مى‏ فرمايد:


اين اصول تولى و تبرى آن گونه معكوس در سقيفه براى مسلمانان بنيان گذارى شد كه اميرالمؤمنين‏عليه السلام با يك دنيا تعجب از جامعه اسلامى مى‏فرمايد:
اعمال باطل اولى و دومى بيش از آن است كه قابل شمارش باشد، ولى با اين همه نزد مردمِ جاهل نقصى برايشان به حساب نمى ‏آيد، و اين دو نفر نزد مردم از پدران و مادران و حتى از خودشان محبوب ترند، و نسبت به دشمنان آن دو چنان بغض نشان مى‏ دهند كه نسبت به دشمنان پيامبر صلى الله عليه و آله نشان نمى ‏دهند، و از كوچک ‏ترين اهانت و كلام ناشايستى نسبت به آن دو چنان پرهيز دارند كه نسبت به پيامبر صلى الله عليه و آله ندارند!!<ref>كتاب سليم: ص ۲۳۴.</ref>


اعمال باطل اولى و دومى بيش از آن است كه قابل شمارش باشد، ولى با اين همه نزد مردمِ جاهل نقصى برايشان به حساب نمى‏آيد، و اين دو نفر نزد مردم از پدران و مادران و حتى از خودشان محبوبترند، و نسبت به دشمنان آن دو چنان بغض نشان مى‏دهند كه نسبت به دشمنان پيامبرصلى الله عليه وآله نشان نمى‏دهند، و از كوچك‏ترين اهانت و كلام ناشايستى نسبت به آن دو چنان پرهيز دارند كه نسبت به پيامبرصلى الله عليه وآله ندارند!!××× ۱ كتاب سليم: ص ۲۳۴. ×××
كار مسلمانان از زير بناى سقيفه تا آنجا پيش رفت كه بر فراز منبرها به جاى آنكه اولى و دومى را لعنت كنند، على بن ابى‏ طالب‏ عليه السلام را [[لعن]] مى ‏كردند!!


جالب‏تر اينكه با اين عمل به خدا تقرب مى‏ جستند، به جاى آنكه با لعن آن دشمنان خدا به درگاه الهى تقرب جويند. اينجاست كه اميرالمؤمنين ‏عليه السلام با كمال تعجب مى‏ فرمايد:


كار مسلمانان از زير بناى سقيفه تا آنجا پيش رفت كه بر فراز منبرها به جاى آنكه اولى و دومى را لعنت كنند، على بن ابى‏طالب‏عليه السلام را لعن مى‏كردند!! جالب‏تر اينكه با اين عمل به خدا تقرب مى‏جستند، به جاى آنكه با لعن آن دشمنان خدا به درگاه الهى تقرب جويند. اينجاست كه اميرالمؤمنين‏عليه السلام با كمال تعجب مى‏فرمايد:
تعجب است از آن محبتى كه از آن دو نفر در قلوب اين امت اِشراب شده، و همچنين محبت كسانى كه آنان را از راه پروردگارشان مانع شدند و از دينشان بازگرداندند.


به خدا قسم، اگر اين امت تا روز قيامت بر روى پاهايشان روى خاک بايستند و خاكستر بر سر بريزند و به درگاه خداوند زارى نمايند و نفرين نمايند كسانى را كه آنان را گمراه كردند و از راه خدا مانع شدند و به آتش جهنم دعوتشان كردند و آنان را در معرض نارضايتى پروردگارشان قرار دادند و با جرمى كه مرتكب شدند عذاب خدا را بر آنان واجب نمودند، باز هم در اين لعنت و نفرين كوتاهى كرده ‏اند!<ref>كتاب سليم: ص ۲۵۰.</ref>


تعجب است از آن محبتى كه از آن دو نفر در قلوب اين امت اِشراب شده، و همچنين محبت كسانى كه آنان را از راه پروردگارشان مانع شدند و از دينشان بازگرداندند. به خدا قسم، اگر اين امت تا روز قيامت بر روى پاهايشان روى خاك بايستند و خاكستر بر سر بريزند و به درگاه خداوند زارى نمايند و نفرين نمايند كسانى را كه آنان را گمراه كردند و از راه خدا مانع شدند و به آتش جهنم دعوتشان كردند و آنان را در معرض نارضايتى پروردگارشان قرار دادند و با جرمى كه مرتكب شدند عذاب خدا را بر آنان واجب نمودند، باز هم در اين لعنت و نفرين كوتاهى كرده‏اند!××× ۲ كتاب سليم: ص ۲۵۰. ×××
== مثال فرعون براى اصحاب سقيفه<ref>غدير در قرآن: ج ۲ ص ۱۲۰ - ۱۲۱.</ref> ==
با در نظر گرفتن اينكه غدير مراسم مفصلى در سه روز بوده، گذشته از آياتى كه مستقيماً در آن ايام نازل شده و در قسمت آيات نازل شده در غدير ذكر شد، آياتى هم در ضمن كلام به صورت اشاره آمده و منظور از آنها بيان شده است. اين موارد در تفسير ۱۸ آيه است، كه يكى از اين آيات، آيه ۴۱ سوره قصص است كه در خطبه چنين آمده است:


مَعاشِرَ النّاسِ، انَّهُ سَيَكُونُ مِنْ بَعْدى «ائِمَّةٌ يَدْعُونَ إِلَى النَّارِ وَ يَوْمَ الْقِيامَةِ لا يُنْصَرُونَ»<ref>قصص /  ۴۱.</ref>. مَعاشِرَ النّاسِ، انَّ اللَّه وَ انَا بَريئانِ مِنْهُمْ ... . ألا انَّهُمْ اصْحابُ الصَّحيفَةِ:


۴۸.  مثال فرعون براى اصحاب سقيفه××× ۳ غدير در قرآن: ج ۲ ص ۱۲۱  - ۱۲۰. ×××
اى مردم، به زودى بعد از من امامانى خواهند بود كه به آتش دعوت مى ‏كنند و در روز قيامت كمک نمى ‏شوند.


   با در نظر گرفتن اينكه غدير مراسم مفصلى در سه روز بوده، گذشته از آياتى كه مستقيماً در آن ايام نازل شده و در قسمت آيات نازل شده در غدير ذكر شد، آياتى هم در ضمن كلام به صورت اشاره آمده و منظور از آنها بيان شده است. اين موارد در تفسير ۱۸ آيه است، كه يكى از اين آيات، آيه ۴۱ سوره قصص است كه در خطبه چنين آمده است:
اى مردم، همانا خدا و من از آنان بيزار هستيم ... . بدانيد كه آنان اصحاب صحيفه ‏اند.<ref>مراجعه شود به كتاب: اسرار غدير: ص ۱۴۹ بخش ۶ .</ref>


اين آيه در ذيل تصوير اعتقادى داستان [[موسی علیه السلام|حضرت موسی‏ علیه السلام]] و فرعون در قرآن آمده است، آنگاه كه آن حضرت با معجزات پروردگار نزد فرعون مى‏آيد و فرعون و فرعونيان او را ساحر مى‏ پندارند و كار تا آنجا پيش مى ‏رود كه فرعون مى ‏گويد: «من براى شما خدايى جز خود نمى‏ شناسم»!


مَعاشِرَ النّاسِ، انَّهُ سَيَكُونُ مِنْ بَعْدى »ائِمَّةٌ يَدْعُونَ إِلَى النَّارِ وَ يَوْمَ الْقِيامَةِ لا يُنْصَرُونَ«××× ۱ قصص /  ۴۱. ×××. مَعاشِرَ النّاسِ، انَّ اللَّه وَ انَا بَريئانِ مِنْهُمْ ... . ألا انَّهُمْ اصْحابُ الصَّحيفَةِ:
البته مدعى خدايى كه پشت سر اين ادعا مى‏ گويد: «اى هامان، براى من بناى بلندى بساز كه از فراز آن تماشا كنم، تا شايد خداى موسى را ببينم»!!
 
 
اى مردم، به زودى بعد از من امامانى خواهند بود كه به آتش دعوت مى‏كنند و در روز قيامت كمك نمى‏شوند. اى مردم، همانا خدا و من از آنان بيزار هستيم ... . بدانيد كه آنان اصحاب صحيفه‏اند.××× ۲ مراجعه شود به كتاب: اسرار غدير: ص ۱۴۹ بخش ۶ . ×××
 
 
اين آيه در ذيل تصوير اعتقادى داستان حضرت موسى‏عليه السلام و فرعون در قرآن آمده است، آنگاه كه آن حضرت با معجزات پروردگار نزد فرعون مى‏آيد و فرعون و فرعونيان او را ساحر مى‏پندارند و كار تا آنجا پيش مى‏رود كه فرعون مى‏گويد: »من براى شما خدايى جز خود نمى‏شناسم«!
 
 
البته مدعى خدايى كه پشت سر اين ادعا مى‏گويد: »اى هامان، براى من بناى بلندى بساز كه از فراز آن تماشا كنم، تا شايد خداى موسى را ببينم«!! اينجاست كه خداوند از فرعون با عنوان امامى ياد مى‏كند كه به آتش دعوت مى‏نمايد و در آيه بعدى مى‏فرمايد: »در اين دنيا لعنت در پى آنان فرستاديم« .××× ۳ اين آيه در مورد ديگرى از احاديث غدير آمده است. مراجعه شود به كتاب: غدير در قرآن: ج ۳ ص ۳۷۲، و نيز به خود اين آيه در عنوان »قرآن« . ×××


اينجاست كه خداوند از فرعون با عنوان امامى ياد مى ‏كند كه به آتش دعوت مى‏ نمايد و در آيه بعدى مى‏ فرمايد: «در اين دنيا لعنت در پى آنان فرستاديم».<ref>اين آيه در مورد ديگرى از احاديث غدير آمده است. مراجعه شود به كتاب: غدير در قرآن: ج ۳ ص ۳۷۲، و نيز به خود اين آيه در عنوان «قرآن».</ref>


در تحليل اين آيه تركيبى از فرعونيت و صحيفه ملعونه بايد مورد بررسى قرار گيرد، و مناسب‏تر از همه ترسيم مسيرى است كه از صحيفه آغاز شد و به ادعاى الوهيت فرعونى انجاميد.
در تحليل اين آيه تركيبى از فرعونيت و صحيفه ملعونه بايد مورد بررسى قرار گيرد، و مناسب‏تر از همه ترسيم مسيرى است كه از صحيفه آغاز شد و به ادعاى الوهيت فرعونى انجاميد.


پيامبرصلى الله عليه وآله در خطبه غدير امامانى را ياد مى‏كند كه رهبرى مردم به سوى جهنم را بر عهده دارند، و از آنجا كه تصريح به نامشان را در آن موقعيت صلاح نمى‏داند نكته‏اى را به ميان مى‏آورد كه جز بر اولى و دومى منطبق نيست و آن كلمه »صحيفه« است.
پيامبر صلى الله عليه و آله در خطبه غدير امامانى را ياد مى ‏كند كه رهبرى مردم به سوى [[جهنم]] را بر عهده دارند، و از آنجا كه تصريح به نامشان را در آن موقعيت صلاح نمى‏ داند نكته‏ اى را به ميان مى‏ آورد كه جز بر اولى و دومى منطبق نيست و آن كلمه «صحيفه» است.
 
 
اكنون نوبت آن است كه ارتباط فرعونيت با صحيفه ملعونه روشن گردد. آنچه از فرعون معروف است و به عنوان شاخص‏ترين جهت او بايد نشان داده شود ادعاى خدايى اوست، كه قرآن بدان تصريح دارد و در تواريخ مختلف هم ثبت شده است.


اكنون نوبت آن است كه ارتباط فرعونيت با [[صحیفه ملعونه]] روشن گردد. آنچه از فرعون معروف است و به عنوان شاخص‏ترين جهت او بايد نشان داده شود ادعاى خدايى اوست، كه قرآن بدان تصريح دارد و در تواريخ مختلف هم ثبت شده است.


اينك اهل صحيفه پايه‏ريزى فرعونيت را براى خود آغاز كردند و آن عبارت بود از ادعاى خدايى در برابر پروردگار عالم!!
اينک اهل صحيفه پايه ‏ريزى فرعونيت را براى خود آغاز كردند و آن عبارت بود از ادعاى خدايى در برابر پروردگار عالم!!
 


چگونه؟
چگونه؟
خط ۱٬۲۲۴: خط ۱٬۲۱۱:
به چه دليل؟
به چه دليل؟


هم روايات در اين باره وارد شده و هم عملاً اين عنوان را نشان داده‏اند!
هم روايات در اين باره وارد شده و هم عملاً اين عنوان را نشان داده ‏اند!
 
 
۱-  فرعونيت سقيفه در آغاز
 
فرعونيت عملى به اين شرح است كه بزرگ‏ترين فرمان خدا را كه ولايت و خلافت و امامت اهل‏بيت‏عليهم السلام بود علناً زير پا گذاشتند و نه تنها از آن سر بر تافتند بلكه در برابر خداوند خليفه‏اى معرفى كردند، و تا آنجا پيش رفتند كه خليفةاللَّه را به بيعت با خليفه خود اجبار نمودند؛ و اين گونه به پروردگار نشان دادند كه ما اراده خود را بر كرسى نشانديم و امر تو را بر زمين زديم، اگر چه در واقع خداوند بود كه به آنان مهلت مى‏داد همان گونه كه به فرعون مهلت داد.
 
 
پس از آن روز با غصب فدك، در برابر فرمان الهى در اعطاى آن به فاطمه‏عليها السلام قد عَلَم كردند و شهادت پروردگار به طهارت فاطمه‏عليها السلام را علناً ردّ كردند و او را با ساير مردم مساوى دانستند!××× ۱ بحار الانوار: ج ۲۹ ص ۱۹۹  - ۱۹۴ ۱۸۹ ۱۳۴. كتاب سليم: ص ۳۹۰ ۲۲۶. كنزالعمال: ج ۵ ص ۳۰۱. السنن الكبرى: ج ۵ ص ۲۰. ×××
 
ديرى نپاييد كه »مُتْعَتانِ مُحَلَّلَتانِ عَلى عَهْدِ رَسُولِ‏اللَّه‏صلى الله عليه وآله انَا احَرِّمُهُما« را اعلان كردند و كلام صريح خداوند در قرآن درباره حج تمتع و ازدواج متعه را زير پا گذاشتند و آن را حرام كردند!××× ۱ بحار الانوار: ج ۳۰ ص ۶۳۸  - ۵۹۴ . ××× آيا ادعاى خدايى عملاً بالاتر از اين مى‏تواند باشد؟ آيا فرعون توانست تا چنين مراحلى پيش رود؟
 
 
۲-  فرعونيت سقيفه در روزگار قدرت
 
اينها در روزهايى بود كه محتاطانه ادعاى خدايى مى‏كردند، و روزى كه بر كرسى قدرت تكيه زدند چنان با جهلشان بى‏باكانه در همه فرامين الهى با پروردگار به ضديت برخاستند كه بدعت در احكام دين را امرى عادى تلقى كردند.
 
 
در قضاوت‏ها با آنكه ضوابط دين الهى روشن بود جاهلانه و بر خلاف آنها رفتار مى‏كردند.××× ۲ در اين باره به كتاب الغدير: ج ۶ ص ۳۳۳  - ۸۳ مراجعه شود. ××× حتى در مسئله ارث -  كه در قرآن به تفصيل آمده -  بر خلاف حكم خداوند سخن مى‏گفتند.××× ۳ از نمونه‏هاى آن مسئله فدك بود كه آن را ارث حساب كردند و سپس ارث پيامبرصلى الله عليه وآله را از همه ارث‏ها مستثنى دانستند. نمونه معروف آن هم احكام متعدد و متضادى بود كه ابوبكر و عمر درباره ارث جَدّ و جَدّه دادند. در اين باره به الغدير: ج ۶ ص ۱۱۷ و ج ۷ ص ۱۲۰ مراجعه شود. ××× اعمال اذان و وضو و غسل و نماز را تغيير دادند و در آن اضافه يا كم نمودند.××× ۴ عمر در وضو مسح كامل سر و دو گوش و نيز شستن پا را بدعت گذاشت و مسح روى جوراب را مجاز شمرد. درباره غسل گفت: »هر كس آب براى غسل پيدا نكند نبايد نماز بخواند تا آب پيدا كند« و تيمم به جاى غسل را نپذيرفت!! در اذان »حَىَّ عَلى خَيْرِ الْعَمَلِ« را حذف كرد، و در نماز صبح دستور داد به جاى آن »الصَّلاةُ خَيْرٌ مِنَ النَّوْمِ« گفته شود. درباره نماز، قرار دادن دست راست بر روى دست چپ، حذف »بسم اللَّه الرحمن الرحيم« و »آمين« گفتن پس از سوره حمد و نيز نماز تراويح را بدعت گذاشت.
 
    درباره اين بدعت‏هاى عمر به آدرس‏هاى زير مراجعه شود: كتاب سليم: ص ۲۶۴. الغدير: ج ۵ ص ۳۱. بحار الانوار: ج ۳۰ ص ۶۶۵ و ج ۳۱ ص ۳۶. صحيح البخارى: ج ۱ ص ۳۴۲ و ج ۲ ص ۲۵۲. الرياض النضرة: ج ۱ ص ۳۰۹. المصنف لابن‏ابى‏شيبة: ج ۱ ص ۲۴۴. كنز العمال: ج ۸ ص ۳۴۲. سنن النسائى: ج ۱ ص ۵۹ . مسند احمد: ج ۴ ص ۲۶۵. ×××
 
معاوية بن ابى‏سفيان در اين باره مى‏گويد: »چه بسيار است آنچه عمر در اين امت بر خلاف سنت پيامبرصلى الله عليه وآله بدعت گذاشت و مردم پيرو او شدند و از او پذيرفتند ... . مسايل بسيارى كه بيش از هزار باب است«!!××× ۱ كتاب سليم: ص ۲۸۵. ×××
 


خلاصه اينكه عملاً ادعاى خدايى را به آنجا رساندند كه هر كارى بر خلاف قرآن هم مى‏كردند، به جاى آنكه منقصتى براى آنان باشد به حساب فضيلت گذاشته مى‏شد؛ و مردم را اين گونه به تقدم خود بر خداوند قانع كرده بودند.
=== ۱. فرعونيت سقيفه در آغاز ===
فرعونيت عملى به اين شرح است كه بزرگ‏ترين فرمان خدا را كه [[ولایت]] و [[جانشین|خلافت]] و [[امامت]] اهل‏ بيت‏ عليهم السلام بود علناً زير پا گذاشتند و نه تنها از آن سر بر تافتند بلكه در برابر خداوند خليفه‏ اى معرفى كردند، و تا آنجا پيش رفتند كه خليفة الله را به بيعت با خليفه خود اجبار نمودند؛ و اين گونه به پروردگار نشان دادند كه ما اراده خود را بر كرسى نشانديم و امر تو را بر زمين زديم، اگر چه در واقع خداوند بود كه به آنان مهلت مى‏ داد همان گونه كه به فرعون مهلت داد.


پس از آن روز با غصب فدک، در برابر فرمان الهى در اعطاى آن به فاطمه ‏عليها السلام قد عَلَم كردند و شهادت پروردگار به طهارت فاطمه ‏عليها السلام را علناً ردّ كردند و او را با ساير مردم مساوى دانستند!<ref>بحار الانوار: ج ۲۹ ص ۱۳۴، ۱۸۹، ۱۹۴ - ۱۹۹. كتاب سليم: ص ۳۹۰،۲۲۶. كنزالعمال: ج ۵ ص ۳۰۱. السنن الكبرى: ج ۵ ص ۲۰.</ref>


۳-  شكايت على‏عليه السلام از فرعونيت سقيفه
ديرى نپاييد كه «مُتْعَتانِ مُحَلَّلَتانِ عَلى عَهْدِ رَسُولِ ‏اللَّه ‏صلى الله عليه و آله انَا احَرِّمُهُما» را اعلان كردند و كلام صريح خداوند در قرآن درباره حج تمتع و ازدواج متعه را زير پا گذاشتند و آن را حرام كردند!<ref>بحار الانوار: ج ۳۰ ص ۵۹۴ - ۶۳۸ .</ref>


اميرالمؤمنين‏عليه السلام در اين باره مى‏فرمايد: به خدا قسم، زمامداران قبل از من امور عظيمى را انجام دادند كه در آنها عمداً با پيامبرصلى الله عليه وآله مخالفت كردند.××× ۲ كتاب سليم: ص ۲۶۲. ×××
آيا ادعاى خدايى عملاً بالاتر از اين مى‏ تواند باشد؟ آيا فرعون توانست تا چنين مراحلى پيش رود؟


=== ۲. فرعونيت سقيفه در روزگار قدرت ===
اينها در روزهايى بود كه محتاطانه ادعاى خدايى مى‏ كردند، و روزى كه بر كرسى قدرت تكيه زدند چنان با جهلشان بى‏ باكانه در همه فرامين الهى با پروردگار به ضديت برخاستند كه بدعت در احكام دين را امرى عادى تلقى كردند.


و نيز مى‏فرمايد: اولى و دومى تا آنجا مردم را به خود جلب كرده‏اند كه اگر كسى از اهل حق و صدق و عالم به دستورات خدا و رسول بخواهد چيزى از بدعت‏هاى آنان را تغيير دهد او را در فشار مى‏گذارند و به مخالفت با او برمى‏خيزند و از او بيزارى مى‏جويند و او را خوار مى‏كنند و از سخن حق او متفرق مى‏شوند، ولى اگر بدعت‏هاى آنان را بپذيرد و به آنها اقرار نمايد و آنها را كار نيكويى جلوه دهد و به آنها اعتقاد پيدا كند، مردم او را دوست مى‏دارند و برايش احترام قائل مى‏شوند و او را فضيلت مى‏دهند.××× ۳ كتاب سليم: ص ۲۵۱ ۲۵۰. ×××
در قضاوت‏ ها با آنكه ضوابط دين الهى روشن بود جاهلانه و بر خلاف آنها رفتار مى‏ كردند.<ref>در اين باره به كتاب الغدير: ج ۶ ص ۸۳ - ۳۳۳ مراجعه شود.</ref> حتى در مسئله ارث -  كه در قرآن به تفصيل آمده -  بر خلاف حكم خداوند سخن مى‏ گفتند.<ref>از نمونه ‏هاى آن مسئله فدک بود كه آن را ارث حساب كردند و سپس ارث پيامبر صلى الله عليه و آله را از همه ارث‏ها مستثنى دانستند. نمونه معروف آن هم احكام متعدد و متضادى بود كه ابوبكر و عمر درباره ارث جَدّ و جَدّه دادند. در اين باره به الغدير: ج ۶ ص ۱۱۷ و ج ۷ ص ۱۲۰ مراجعه شود.</ref>


اعمال اذان و وضو و غسل و نماز را تغيير دادند و در آن اضافه يا كم نمودند.<ref>عمر در وضو مسح كامل سر و دو گوش و نيز شستن پا را بدعت گذاشت و مسح روى جوراب را مجاز شمرد. درباره غسل گفت: «هر كس آب براى غسل پيدا نكند نبايد نماز بخواند تا آب پيدا كند» و تيمم به جاى غسل را نپذيرفت!! در اذان «حَىَّ عَلى خَيْرِ الْعَمَلِ» را حذف كرد، و در نماز صبح دستور داد به جاى آن «الصَّلاةُ خَيْرٌ مِنَ النَّوْمِ» گفته شود. درباره نماز، قرار دادن دست راست بر روى دست چپ، حذف «بسم الله الرحمن الرحيم» و «آمين» گفتن پس از سوره حمد و نيز نماز تراويح را بدعت گذاشت.


اين است فرعونيت در امت اسلامى و ادعاى الوهيت بر مردمى جاهل كه فرعون را از خداى قادر متعال تشخيص نمى‏دهند، و او چنان جرئتى پيدا مى‏كند كه بگويد: »ما عَلِمْتُ لَكُمْ مِنْ إِلهٍ غَيْرِى« ! و آنچه من در برابر سخن خداى يكتا مى‏گويم درست است!!
درباره اين بدعت‏ هاى عمر به آدرس‏هاى زير مراجعه شود: كتاب سليم: ص ۲۶۴. الغدير: ج ۵ ص ۳۱. بحار الانوار: ج ۳۰ ص ۶۶۵ و ج ۳۱ ص ۳۶. صحيح البخارى: ج ۱ ص ۳۴۲ و ج ۲ ص ۲۵۲. الرياض النضرة: ج ۱ ص ۳۰۹. المصنف لابن ‏ابى ‏شيبة: ج ۱ ص ۲۴۴. كنز العمال: ج ۸ ص ۳۴۲. سنن النسائى: ج ۱ ص ۵۹ . مسند احمد: ج ۴ ص ۲۶۵.</ref>


و از همين جاست كه پيامبرصلى الله عليه وآله مى‏فرمايد: »روز قيامت امت من در پنج گروه نزد من وارد مى‏شوند: يك دسته گروهِ فرعون امت است ...« .××× ۱ اليقين: ص ۴۴۴ ۳۶۴. مراجعه شود به كتاب: غدير در قرآن: ج ۳ ص ۱۷۷. ×××
[[معاویة بن ابی‏ سفیان]] در اين باره مى‏ گويد: «چه بسيار است آنچه عمر در اين امت بر خلاف سنت پيامبر صلى الله عليه و آله بدعت گذاشت و مردم پيرو او شدند و از او پذيرفتند... . مسايل بسيارى كه بيش از هزار باب است»!!<ref>كتاب سليم: ص ۲۸۵.</ref>


خلاصه اينكه عملاً ادعاى خدايى را به آنجا رساندند كه هر كارى بر خلاف قرآن هم مى‏ كردند، به جاى آنكه منقصتى براى آنان باشد به حساب فضيلت گذاشته مى ‏شد؛ و مردم را اين گونه به تقدم خود بر خداوند قانع كرده بودند.


۴-  فرعون سقيفه در برابر ابليس
=== ۳. شكايت على ‏عليه السلام از فرعونيت سقيفه ===
[[امیرالمؤمنین علی علیه السلام|امیرالمؤمنین‏ علیه السلام]] در اين باره مى‏ فرمايد: به خدا قسم، زمامداران قبل از من امور عظيمى را انجام دادند كه در آنها عمداً با پيامبر صلى الله عليه و آله مخالفت كردند.<ref>كتاب سليم: ص ۲۶۲.</ref>


معناى اين خودكامگى و قد عَلَم كردن در برابر پروردگار را از اين حديث به خوبى در مى‏يابيم:
و نيز مى‏ فرمايد: اولى و دومى تا آنجا مردم را به خود جلب كرده ‏اند كه اگر كسى از اهل حق و صدق و عالم به دستورات خدا و رسول بخواهد چيزى از بدعت‏ هاى آنان را تغيير دهد او را در فشار مى‏ گذارند و به مخالفت با او برمى ‏خيزند و از او بيزارى مى ‏جويند و او را خوار مى‏ كنند و از سخن حق او متفرق مى‏ شوند، ولى اگر بدعت‏ هاى آنان را بپذيرد و به آنها اقرار نمايد و آنها را كار نيكويى جلوه دهد و به آنها اعتقاد پيدا كند، مردم او را دوست مى ‏دارند و برايش احترام قائل مى‏ شوند و او را فضيلت مى‏ دهند.<ref>كتاب سليم: ص ۲۵۱،۲۵۰.</ref>


اين است فرعونيت در امت اسلامى و ادعاى الوهيت بر مردمى جاهل كه فرعون را از خداى قادر متعال تشخيص نمى ‏دهند، و او چنان جرئتى پيدا مى‏ كند كه بگويد:


روز قيامت ابليس را مى‏آورند در حالى كه با يك افسار آتشين بر او لجام زده‏اند، ولى دومى را مى‏آورند در حالى كه با دو افسار آتشين بر او لجام زده‏اند. ابليس نزد او مى‏رود و فرياد مى‏زند و مى‏گويد: مادر به عزايت بنشيند، تو كيستى؟ من كسى هستم كه اولين و آخرين را گول زدم ولى با يك افسار بسته شده‏ام در حالى كه تو با دو افسار بسته شده‏اى؟!
«ما عَلِمْتُ لَكُمْ مِنْ إِلهٍ غَيْرِى»! و آنچه من در برابر سخن خداى يكتا مى‏ گويم درست است!!


و از همين جاست كه پيامبر صلى الله عليه و آله مى‏ فرمايد: «روز قيامت امت من در پنج گروه نزد من وارد مى ‏شوند: يک دسته گروهِ فرعون امت است...».<ref>اليقين: ص ۴۴۴،۳۶۴. مراجعه شود به كتاب: غدير در قرآن: ج ۳ ص ۱۷۷.</ref>


دومى مى‏گويد: من كسى هستم كه هر دستورى دادم اطاعت شدم در حالى كه خداوند دستور مى‏داد و مورد عصيان و سرپيچى قرار مى‏گرفت.××× ۲ كتاب سليم: ص ۱۶۵ ۱۶۴. ×××
=== ۴. فرعون سقيفه در برابر ابليس ===
معناى اين خودكامگى و قد عَلَم كردن در برابر پروردگار را از اين حديث به خوبى در مى‏ يابيم:


روز [[قیامت]] ابليس را مى‏ آورند در حالى كه با يک افسار آتشين بر او لجام زده ‏اند، ولى دومى را مى ‏آورند در حالى كه با دو افسار آتشين بر او لجام زده ‏اند.


و لذا مى‏بينيم پيامبرصلى الله عليه وآله در خطبه غدير به محض خواندن آيه مزبور درباره امامانى كه مردم را به آتش جهنم دعوت مى‏كنند، مى‏فرمايد: خداوند و من از آنان بيزاريم.
[[شیطان|ابلیس]] نزد او مى ‏رود و فرياد می‏زند و می‏گويد: مادر به عزايت بنشيند، تو كيستى؟ من كسى هستم كه اولين و آخرين را گول زدم ولى با يک افسار بسته شده ‏ام در حالى كه تو با دو افسار بسته شده ‏اى؟!


دومى می‏گويد: من كسى هستم كه هر دستورى دادم اطاعت شدم در حالى كه خداوند دستور مى‏ داد و مورد عصيان و سرپيچى قرار مى‏ گرفت.<ref>كتاب سليم: ص ۱۶۵،۱۶۴.</ref>


و ما اى رسول گرامى، با اقتدا به شما و براى نشان دادن اعتقاد راسخ خود در برابر آنان، اعلام مى‏كنيم: از بنيانگذاران اين امامت جهنمى و از همه امامان ضلالتى كه نيابت آنان را پذيرفتند بيزاريم و در دلِ خود جايى براى آنان نداريم.
و لذا مى‏ بينيم پيامبر صلى الله عليه و آله در [[خطبه غدیر]] به محض خواندن آيه مزبور درباره امامانى كه مردم را به آتش جهنم دعوت مى‏ كنند، مى ‏فرمايد: خداوند و من از آنان بيزاريم.


و ما اى رسول گرامى، با اقتدا به شما و براى نشان دادن اعتقاد راسخ خود در برابر آنان، اعلام مى ‏كنيم:


۴۹.  مرورى بر راه طى شده غدير و سقيفه××× ۳ ژرفاى غدير: ص: ۶۳  - ۵۸ . ×××
از بنيانگذاران اين امامت جهنمى و از همه امامان ضلالتى كه نيابت آنان را پذيرفتند بيزاريم و در دلِ خود جايى براى آنان نداريم.


   غدير با آثارى فورى و اهدافى بلند مدت، به بهترين كيفيت برگزار شد. در اينجا نگاهى به آنچه با عنوان غدير در طول تاريخ هزار و چهارصد ساله آن عملاً واقع شده، ديدگاه‏هاى تازه‏اى براى ما ايجاد مى‏كند؛ كه ذيلاً به تبيين آنها مى‏پردازيم:
== مرورى بر راه طى شده غدير و سقيفه<ref>ژرفاى غدير: ص: ۵۸ - ۶۳.</ref> ==
غدير با آثارى فورى و اهدافى بلند مدت، به بهترين كيفيت برگزار شد. در اينجا نگاهى به آنچه با عنوان غدير در طول تاريخ هزار و چهارصد ساله آن عملاً واقع شده، ديدگاه‏هاى تازه‏اى براى ما ايجاد مى‏كند؛ كه ذيلاً به تبيين آنها مى‏پردازيم: