۲۶٬۳۷۸
ویرایش
بدون خلاصۀ ویرایش |
بدون خلاصۀ ویرایش |
||
خط ۲۰۶: | خط ۲۰۶: | ||
از جمله نكاتى كه در مورد سوره كوثر و حضرت زهراعليها السلام مى توان بيان كرد اينكه: | از جمله نكاتى كه در مورد سوره كوثر و حضرت زهراعليها السلام مى توان بيان كرد اينكه: | ||
پيامبر صلى الله عليه و آله روز غدير از مردم پرسيد: آيا به رسالت الهى خود عمل كردم، و آيا نسبت به شما اولى و والى هستم؟ حاضران گفتند: آرى. | |||
نگاه فرمود: هر كس من ولىّ و سرپرست اويم، على عليه السلام والى او است. در اين زمينه آيه اكمال نازل شد، و اعلام داشت: | نگاه فرمود: هر كس من ولىّ و سرپرست اويم، على عليه السلام والى او است. در اين زمينه آيه اكمال نازل شد، و اعلام داشت: | ||
خط ۲۳۴: | خط ۲۳۴: | ||
=== سوره مائده و فتنه هاى بعد از شهادت پيامبر === | === سوره مائده و فتنه هاى بعد از شهادت پيامبر === | ||
در مآخذ امر ولايت، در رأس همه قرآن است. در بين آياتى از قرآن كه به عقيده شيعه در موضوع ولايت است، سوره مائده از مهمترين هاست | در مآخذ امر ولايت، در رأس همه قرآن است. در بين آياتى از قرآن كه به عقيده شيعه در موضوع ولايت است، سوره مائده از مهمترين هاست. | ||
مثلاً داستان | اين سوره درست همه حوادثى را كه پيامبر صلى الله عليه و آله از آنها مى ترسيده در بردارد. | ||
اگر اسامى امت ها و ملل مختلف را كنار بگذاريم، درست با جامعه مسلمان بعد از شهادت پيامبر صلى الله عليه و آله انطباق كامل دارد. | |||
مثلاً داستان [[یهود]] و [[مسیحیان|نصاری]] و پيمان شكنى آنها و تحريف كتاب هاى آسمانى را نقل مى كند. | |||
اين اسم ها را كه برداريم، مى بينيم دقيقاً همان اعمالى است كه مسلمين بعد از پيامبر صلى الله عليه و آله انجام دادند؛ همان پيمان شكنى ها، همان تبديل و تحريف احكام خدا. | |||
البته الفاظ قرآن محفوظ ماند، ولى معانيش را تحريف كردند و تغيير دادند. همچنين ساير امور. | |||
در اينجا تا آنجا كه حوصله بحث اقتضا دارد اين مسئله را تجزيه و تحليل خواهيم كرد، و بر روى آيات فرعى تكيه نمى كنيم تا از مطلب دور نيفتيم. | در اينجا تا آنجا كه حوصله بحث اقتضا دارد اين مسئله را تجزيه و تحليل خواهيم كرد، و بر روى آيات فرعى تكيه نمى كنيم تا از مطلب دور نيفتيم. | ||
=== روش مزجى در آيات مورد بحث === | === روش مزجى در آيات مورد بحث === | ||
روش مزجى قرآن را در اينجا ملاحظه بفرماييد: | روش مزجى قرآن را در اينجا ملاحظه بفرماييد: | ||
يک مطلب عقلى - اخلاقى و يک سلسله احكام فرعى و يک برهان علمى و يک عقيده اصولى، پشت سر هم آمده است. | |||
در عين حال يک نوع ارتباط بين آنها برقرار است، و با كيفيت خاصى پهلوى هم قرار گرفته اند كه هر مخاطبى را به تفكر وا مى دارد؛ كه چرا در اينجا قرآن رعايت تناسب موضوع را نكرده و اين مطالب را با هم جمع نكرده، تا هر يک از موضوعات جداگانه مورد بحث قرار گيرد؟ | |||
«يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا أَوْفُوا بِالْعُقُودِ»<ref>مائده / ۱.</ref>: اى كسانى كه ايمان آورده ايد وفا كنيد به عهد و پيمانتان. | |||
به | يعنى به پيمان هاى فطريتان، به پيمان هايى كه به وسيله وحى انبيا عليهم السلام از شما گرفته شده و نيز آنچه انبيا عليهم السلام بر مردم واجب كرده اند، مثل اين است كه از آنها پيمان گرفته اند و پيمان ها كه با خود و خدا و خلق بسته ايد. | ||
عبده در تفسير «المنار» تا بيست و چهار قسم شمرده است، كه اگر خلاف شرع نباشد واجب الوفاء هستند. و به بيعت هايى كه كرديد وفا كنيد، كلمه «عقود» همه را شامل مى شود. | |||
به دنبال آن مى فرمايد: «أُحِلَّتْ لَكُمْ بَهِيمَةُ الْأَنْعَامِ...» .<ref>مائده / ۱.</ref> آيا اين دو قسمت چه ارتباطى با هم دارند؟ | |||
در اين سوره هدفى در نظر است كه در تمام قسمت هاى آن دنبال مى شود. غرض بيان یک حكم فرعى نبوده، بلكه هدف عالى ترى در نظر است. | |||
زيرا اين مطلب كه كدام يک از چهارپايان حلال است و كدام حرام است در سوره هاى مكى و سوره هاى مدنى كه قبل از اين سوره نازل شده بيان شده، و در اينجا فقط تكرار است<ref>غافر (مكى) / ۷۹</ref>: | |||
«اللَّهُ الَّذِي جَعَلَ لَكُمُ الْأَنْعَامَ لِتَرْكَبُوا مِنْهَا وَمِنْهَا تَأْكُلُونَ»: خدا كسى است كه دامها را براى شما خلق كرد تا سوارشان شويد و از آنها مى خوريد.<ref>نحل (مكى) / ۵.</ref>: «وَالْأَنْعَامَ خَلَقَهَا ۗ لَكُمْ فِيهَا دِفْءٌ وَمَنَافِعُ وَمِنْهَا تَأْكُلُونَ»: | |||
و دام ها را آفريد كه برايتان در آنها پوشاكى است و سودها و از آنها مى خوريد.<ref>حج (مدنى، قبل از سوره مائده نازل شده است) / ۳۰</ref>: «وَأُحِلَّتْ لَكُمُ الْأَنْعَامُ إِلَّا مَا يُتْلَىٰ عَلَيْكُمْ»: و حلال شده بر شما چهارپايان مگر آنچه گفته شود. | |||
و آيه ۲۸ و ۳۴: «عَلَىٰ مَا رَزَقَهُمْ مِنْ بَهِيمَةِ الْأَنْعَامِ»: بر آنچه روزيشان كرده است از دام هاى چهارپا. تا يك قسمت مطالب اصولى را به دنبال آن بيان كند. | |||
سپس مى فرمايد: «لَا تُحِلُّوا شَعَائِرَ اللَّهِ».<ref>مائده / ۲.</ref> حدود خدا و رسوم دين را حفظ كنيد و حرمت آنها را نگاه داريد. «وَلَا يَجْرِمَنَّكُمْ شَنَآنُ قَوْمٍ أَنْ صَدُّوكُمْ عَنِ الْمَسْجِدِ الْحَرَامِ أَنْ تَعْتَدُوا».<ref>مائده / ۲.</ref> مردمى كينه توز نباشيد و لو نسبت به دشمنترين دشمنانتان. | |||
=== بيدار باش در مورد خطرات داخلى === | |||
اكنون كه قدرت در دست شما آمده، درباره كسانى كه نسبت به شما ستم كردند كينه نورزيد و ستم نكنيد. | |||
پاسخ اين است: | مردمى كه شما را از مسجدالحرام راندند و از پشت ديوارهاى [[مکّه]] برگرداندند، حالا كه قدرت دستتان آمده از آنها - كه چنين بى ادبى و گستاخى كردند - انتقام نگيريد و به آنان تعدّى نكنيد. | ||
ببينيد اين آيه به كجا اشاره دارد. مى بينيم كينه هايى كه قرآن نسبت به خارج جامعه اسلامى از آن جلوگيرى مى كند، در داخل حوزه اسلام چه كرد؟ | |||
گفتند: على كه دشمن دارد نبايد سركار بيايد! سؤال مى كنيم: مگر دشمنان على عليه السلام چه افرادى بودند؟ | |||
پاسخ اين است: يک عده [[بنی امیه]] ذليل شده و منفور اجتماع مسلمين، كه هنوز نضج نگرفته بودند و پايگاهى مثل شام را در سايه موافقت [[عمر بن خطاب|عمر]] و [[عثمان بن عفّان|عثمان]] براى خود به وجود نياورده بودند. | |||
مسلمين هم هنوز خاطره هاى بدر و احد را فراموش نكرده بودند و سخت با بنى اميه دشمن بودند. | |||
تنها عفو پيامبرصلى الله عليه وآله و تأكيدات قرآن بود كه تا حدودى از كينه مردم نسبت به آنها كاست. اگر بنى اميه نسبت به على عليه السلام كينه داشتند، مسلمين هم نسبت به آنها بيش از آن اندازه كينه داشتند. آنها كه تازه تظاهر به اسلام كرده بودند جرأت مخالفت نداشتند. حتى اگر عده اى اين چنين با على عليه السلام مخالف باشند چه مى شود؟ | تنها عفو پيامبرصلى الله عليه وآله و تأكيدات قرآن بود كه تا حدودى از كينه مردم نسبت به آنها كاست. اگر بنى اميه نسبت به على عليه السلام كينه داشتند، مسلمين هم نسبت به آنها بيش از آن اندازه كينه داشتند. آنها كه تازه تظاهر به اسلام كرده بودند جرأت مخالفت نداشتند. حتى اگر عده اى اين چنين با على عليه السلام مخالف باشند چه مى شود؟ | ||
خط ۲۷۶: | خط ۲۹۲: | ||
وانگهى، مگر ابوبكر دشمن نداشت و با آن ها نجنگيدند؟ چنانچه چقدر هم با مخالفت كردند و جنگيدند. | وانگهى، مگر ابوبكر دشمن نداشت و با آن ها نجنگيدند؟ چنانچه چقدر هم با مخالفت كردند و جنگيدند. | ||
«وَتَعَاوَنُوا عَلَى الْبِرِّ وَالتَّقْوَىٰ»<ref>مائده / ۲.</ref>: بر نيكى و تقوى به يكديگر كمک كنيد. واژه «برّ» را خود قرآن معنى مى كند: | |||
«لَيْسَ الْبِرَّ أَنْ تُوَلُّوا وُجُوهَكُمْ قِبَلَ الْمَشْرِقِ وَالْمَغْرِبِ وَلَٰكِنَّ الْبِرَّ مَنْ آمَنَ بِاللَّهِ وَالْيَوْمِ الْآخِرِ وَالْمَلَائِكَةِ وَالْكِتَابِ وَالنَّبِيِّينَ وَآتَى الْمَالَ عَلَىٰ حُبِّهِ ذَوِي الْقُرْبَىٰ وَالْيَتَامَىٰ وَالْمَسَاكِينَ وَابْنَ السَّبِيلِ».<ref>بقره / ۱۷۷.</ref> | |||
«برّ» در اصطلاح قرآن عبارت است از [[ایمان]] آوردن به خدا و به كتب وحى و به [[پیامبران علیهم السلام|انبیاء علیهم السلام]] و به فرشتگان و به روز آخرت و انجام فرائض و كمک كردن مردم به فقرا. | |||
در اينجا مى گويد: شما به يكديگر كمك كنيد بر برّ؛ يعنى بر اينكه مردم داراى ايمان قوى شوند و وظايف دينيشان را انجام دهند. همكارى كنيد تا به فقرا دستگيرى شود. | |||
همكارى كنيد تا مسلمين در برابر دشمنان و كفار مقاومت كنند، و همكارى كنيد بر [[تقوی]] و پرهيزگارى. | |||
«وَلَا تَعَاوَنُوا عَلَى الْإِثْمِ وَالْعُدْوَانِ»<ref>مائده / ۲.</ref>: همكارى نكنيد بر گناه و بر ستم نسبت به كسى. | |||
غصب حق كسى و گرفتن مالش ستم و صدمه به آبرو و به مال و به جانش ستم است، و همه اين ها داخل در عدوان است. | |||
ولى همه اين مصاديق عدوان به وسيله خود اصحاب [[حضرت محمّد صلی الله علیه و آله|پیامبر صلی الله علیه و آله]] نسبت به على و همسر بزرگوارش عليهما السلام انجام گرفت! | |||
[[صحابه]] به گونه اى با [[امیرالمؤمنین علی علیه السلام|امیرالمؤمنین علیه السلام]] عمل كردند كه با هيچ يک از مسلمانان و حتى با هيچ يک از [[کفّار|کفار]] چنين نشده است! | |||
آيا كدام كافر را در هفتاد هزار منبر لعن كردند و نامش را به بدى ياد كردند و جسارتش كردند؟ آيا با كدام انسانى اين چنين ظلم و اهانت شده است؟ | |||
قرآن بيم مى دهد، اما آنها كه خودشان را از اصحاب پيامبر صلى الله عليه و آله مى دانند و خودشان را خليفه پيامبرصلى الله عليه وآله مى دانند به روى او شمشير كشيدند! | |||
نمونه اى از صحابه زبير است، كه به اصطلاح [[اهل سنت]] حوارى پيامبر صلى الله عليه و آله است.<ref>اين جمله اشاره است به روايتى كه اهل سنت نقل مى كنند كه پيامبرصلى الله عليه وآله فرمود: ان لكل نبى حوارى، و ان حوارى الزبير بن العوام: هر پيامبرى حوارىاى دارد، و حوارى من زبير است. صحيح بخارى: ج ۵ ص ۴۹. مسند احمد بن حنبل: ج ۱ ص ۱۰۲،۸۹ ح ۶۸۰ .</ref> و يا طلحه كه افتخار مى كند براى حفظ جان پيامبر صلى الله عليه و آله در احد دستش را جلو شمشير دشمن گرفته و انگشتش قطع شده و بريدگى انگشت فضيلتى براى او بود. | |||
اينان آن همه تأكيدات پيامبر صلى الله عليه و آله را درباره على عليه السلام دانستند، و دانسته مى خواستند خونش را بريزند و جامعه اسلامى را به خاک و خون كشيدند. | |||
جناياتى كه اين دو صحابى با همراهى عايشه در بصره مرتكب شدند قابل وصف نيست. | |||
تا بالاخره جنگى را به وجود آوردند كه متجاوز از هجده هزار مسلمان در آن كشته شدند؛ پنج هزار لشكر على عليه السلام و بقيه از قشون خودشان.<ref>مروج الذهب: ج ۲ ص ۳۸۴.</ref> | |||
در آيه مذكور بلافاصله مى فرمايد: «و اتقوا اللَّه» : از خدا بترسيد كه شديد العقاب است. | |||
=== احكام فرعى آيات مورد بحث === | |||
در اين دو آيه همچنان كه ملاحظه فرموديد، اول يک حقيقت اصولى عقلى و اخلاقى را بيان كرد: «أَوفوا بِالعُقودِ».<ref>مائده / ۱.</ref> | |||
به دنبالش يک حكم فرعى را به دنبال آن باز يک پايه اساسى را در اجتماع دينى شالوده ريزى كرد، و دوباره برگشت به همان حكم فرعى. | |||
«حُرِّمَتْ عَلَيْكُمُ الْمَيْتَةُ» بر شما مردار حرام شده است، «وَالدَّمُ» و خون، «وَلَحْمُ الْخِنْزِيرِ»<ref>مائده / ۳.</ref> و گوشت خوك، «وَمَا أُهِلَّ لِغَيْرِ اللَّهِ بِهِ» و آنچه بانگ بر او براى غير خدا برداشت شده؛ يعنى وقتى خواستند ذبح كنند به جاى نام خدا نام بتى را برند. | |||
«وَالْمُنْخَنِقَةُ» و گلوگير شده يا همان خفه شده، «وَالْمَوْقُوذَةُ» و حيوانى كه او را بزنند و بكوبند تا بميرد، «وَالْمُتَرَدِّيَةُ» و پرت شده يا توى چاهى افتاده و مرده، «وَالنَّطِيحَةُ» و دو حيوانى كه به هم شاخ زدند و يكى ديگرى را كشته باشد، «وَمَا أَكَلَ السَّبُعُ» و آنچه را درنده اى خورده يا همان نيمخورده آن حرام است، «إِلَّا مَا ذَكَّيْتُمْ» مگر هنوز رمقى از حيات داشته باشد و قبل از مرگ آن را ذبح كنند تا حلال شود، «وَمَا ذُبِحَ عَلَى النُّصُبِ» و آنچه كه به عنوان قربانى بت ها ذبح مى شود. | |||
صنم و نَصَب از نظر اصطلاح دو تا هستند و نصب اعم است؛ صنم را به بت هاى شكل دار مى گفتند، ولى اگر از يک سنگ صافى خوششان مى آمد آن را به جايى قرار مى دادند و مى پرستيدند. | |||
اين ها را به اين خاطر نَصَب مى گفتند كه در جايى نصب مى كردند و بيشتر به سنگ هاى بى شكل مى گفتند. اگر چه بت ها را نيز چون در يك جايى نصب مى شد شامل مى شود. | |||
«وَأَنْ تَسْتَقْسِمُوا بِالْأَزْلَامِ» و گوشت هايى را كه با ازلام قسمت كرده ايد. اشاره به رسمى است كه ده تير بود كه آنها را «ازلام» مى ناميدند. | |||
هفت عدد<ref>كه عبارت بودند از قد، توأم، رقيب، حنس، نافس، مسبل و معلى، فذ، يك سهم از بيست و هشت سهم را داشت و به ترتيب هر تيرى يك سهم اضافه بر قبلى داشت، تا معلى كه هفت سهم مى برد. تاريخ يعقوبى: ج ۱ ص ۲۵۹.</ref> از آنها هر كدام نصيب معينى داشت، كه هر يك از آنها اگر به اسم كسى در مى آمد، به مقدار آن نيز به وى سهم مى دادند. سه عدد<ref>و آنها عبارت بودند از: سفيح، منيح و وغد (همان كتاب) . تاريخ يعقوبى: ج ۱ ص ۲۵۹.</ref> ديگر نصيب نداشت. | |||
ده نفر با هم شترى را به نسيه مى خريدند و مى كشتند، و آن را به بيست و هشت سهم تقسيم مى كردند. | |||
سپس به نام هر يک تيرى از جايگاه «ازلام» بيرون مى آوردند، و به مقدار سهم هر تير به آن كس كه به نامش در آمده بود مى دادند، و پول شتر را هم آن سه نفرى مى پرداختند كه تير بدون سهم به نامشان اصابت كرده بود. گاهى هم چند نفر با هم شريك مى شدند و يك تير از ازلام را مى خريدند، كه در صورت اصابت تير بى نصيب، با هم يك سهم از سه سهم قيمت را بپردازند، و يا سهم تير نصيبدار با هم با هم قسمت كنند. | |||
«ذَلِكُمْ فِسْقٌ»<ref>مائده / ۳.</ref>، اين اعمال شما همه فسق، يعنى خروج از قاعده دين و حكم و خداست. اينها در بين عرب جاهلى مرسوم بود. قرآن مى فرمايد كه بايد گوشتتان و جسمتان را از خوردن حرام حفظ كنيد، تا بتوانيد روحتان را نيز از آلودگى به مناهى و محرمات حفظ كنيد. | |||
به تصريح راغب در مفردات كلمه «فِسْقٌ» در قبل از قرآن به معناى گناه به كار نمى رفته است. [[عرب]] به خرماى تازه اى كه از پوست بيرون جسته باشد «فِسْقٌ» مى گفت؛ يعنى برون جست. | |||
بعد از قرآن اين لفظ را در هر گناه و انحرافى، خواه كفر باشد و خواه گناهى ديگر، استعمال كرده است. چون كافر و گناهكار هم از لباس [[تقوی]] و از فطرت دينى و يا از حدود الهى بيرون شده و از شعار انسانيت برهنه گشته است. | |||
تا اينجا، غير از آياتى كه اشاره هايى به مطلب اصلى داشت، بقيه مربوط به احكام فرعى است؛ كه از حيوانات كدام حلال است و كدام حرام. البته اين مطلب در سوره هاى ديگر قرآن نيز گفته شده، و اينجا تكرار است و حكم تازه تشريعى نيست. | تا اينجا، غير از آياتى كه اشاره هايى به مطلب اصلى داشت، بقيه مربوط به احكام فرعى است؛ كه از حيوانات كدام حلال است و كدام حرام. البته اين مطلب در سوره هاى ديگر قرآن نيز گفته شده، و اينجا تكرار است و حكم تازه تشريعى نيست. | ||
خط ۳۲۱: | خط ۳۵۵: | ||
از اينجا به بعد، سوره مائده وارد بحث ولايت مى شود و آيات مربوط به موضوع را در ضمن ساير مطالب با فاصله هاى كم يا زياد مى آورد: | از اينجا به بعد، سوره مائده وارد بحث ولايت مى شود و آيات مربوط به موضوع را در ضمن ساير مطالب با فاصله هاى كم يا زياد مى آورد: | ||
«الْيَوْمَ يَئِسَ الَّذِينَ كَفَرُوا مِنْ دِينِكُمْ»<ref>مائده / ۳.</ref>: امروز نا اميد شدند كسانى كه كافر اند؛ يعنى تا امروز در دينتان طمع داشتند، و از امروز ديگر طمعشان قطع شد. «فلا تخشوهم» پس از آنها نترسيد. ديگر نمى توانند نسبت به اسلام خرابكارى كنند و زيانى برسانند. | |||
قهراً سؤالى پيش مى آيد كه: از چه كسى بترسيم؟ مى فرمايد: «و اخشون اليوم»<ref>مائده / ۳.</ref> از من بترسيد. آيا انسان چه موقع از خدا مى ترسد؟ طبعاً وقتى كسى كار خلافى انجام دهد. يعنى اگر مسلمان ها ترس از كفار نداشته باشند، ديگر كفار نمى توانند نسبت به آنها صدمه اى بزنند. اگر اضطراب و دلهره نداشته باشند، آنها قدرتشان از بين رفته و قدرت اسلام بر همه پيروز مى شود. پس از خودشان ترس داشته باشند و عملى را مرتكب نشوند كه مورد خشم و غضب الهى قرار گيرد. | قهراً سؤالى پيش مى آيد كه: از چه كسى بترسيم؟ مى فرمايد: «و اخشون اليوم»<ref>مائده / ۳.</ref> از من بترسيد. آيا انسان چه موقع از خدا مى ترسد؟ طبعاً وقتى كسى كار خلافى انجام دهد. يعنى اگر مسلمان ها ترس از كفار نداشته باشند، ديگر كفار نمى توانند نسبت به آنها صدمه اى بزنند. اگر اضطراب و دلهره نداشته باشند، آنها قدرتشان از بين رفته و قدرت اسلام بر همه پيروز مى شود. پس از خودشان ترس داشته باشند و عملى را مرتكب نشوند كه مورد خشم و غضب الهى قرار گيرد. |