۲۱٬۹۷۲
ویرایش
بدون خلاصۀ ویرایش |
بدون خلاصۀ ویرایش |
||
خط ۲۳۸: | خط ۲۳۸: | ||
==== د) دفاع گفتارى امام حسن عليه السلام از غدير ==== | ==== د) دفاع گفتارى امام حسن عليه السلام از غدير ==== | ||
در زندگى امام | در زندگى [[امام حسن مجتبی علیه السلام|امام مجتبی علیه السلام]] تبليغ گفتارى غدير را در دو موقعيت بسيار حساس مى بينيم. يكى در ماجراى صلح در [[مسجد کوفه]] بر فراز منبر و چشم در چشم نماينده [[سقیفه]] يعنى معاويه<ref>اثبات الهداة: ج ۲ ص ۸۸ ح ۳۶۰. بحار الانوار: ج ۱۰ ص ۱۳۹.</ref>، و ديگرى روزى كه دار و دسته معاويه مجلسى تشكيل دادند تا آن حضرت را به عنوان نماينده پدر بزرگوارش اميرالمؤمنين عليه السلام مورد جسارت قرار دهند.<ref>بحار الانوار: ج ۴۴ ص ۷۵.</ref> در هر دو مورد كلامِ تيزتر از شمشيرِ سبط اكبر پيامبر صلى الله عليه و آله غدير را به سوى دشمن نشانه رفت و آنان را بر سر جايشان نشاند. | ||
==== هـ) دفاع گفتارى بقيه امامان عليهم السلام از غدير ==== | ==== هـ) دفاع گفتارى بقيه امامان عليهم السلام از غدير ==== | ||
خطابه برخاسته از قلب سوخته حسين بن على عليه السلام كه در مِنا با حضور هفتصد تن از صحابه و | خطابه برخاسته از قلب سوخته حسين بن على عليه السلام كه در مِنا با حضور هفتصد تن از [[صحابه]] و [[تابعین]] ايراد شد<ref>كتاب سليم: حديث ۲۶.</ref>، يكى ديگر از جلوه هاى تبليغ گفتارى غدير است كه حقايق بسيارى درباره آن را در خود جاى داده است. | ||
در دوران ائمه بعد از امام | در دوران ائمه بعد از [[امام حسین علیه السلام|امام حسین علیهم السلام]] امكان سخنرانى و خطبه نبوده و اكثراً در پاسخ به سؤالى درباره غدير و يا توضيحى درباره معناى «مولى» و معارف ديگر غدير، مطالبى را در قالب گفتارى به صورت خصوصى از [[امام سجّاد علیه السلام|امام سجاد]] و [[امام باقر علیه السلام|امام باقر]] و [[امام صادق علیه السلام|امام صادق]] و [[امام کاظم علیه السلام|امام کاظم]] و [[امام رضا علیه السلام|امام رضا علیهم السلام]] مى بينيم.<ref>احتجاج: ج ۱ ص ۶۶ . اثبات الهداة: ج ۱ ص ۵۲۶ ح ۲۸۵ و ج ۲ ص ۳۴ ح ۱۴۰،۱۳۹، ص ۱۰۳ ح ۴۲۵، ص ۱۳۴ ح ۵۸۴ ، ص ۱۶۴ ح ۷۳۶ و ج ۳ ص ۴ ح ۷، ص ۷ ح ۱۸، ص ۱۶ ح ۶۷ ، ص ۲۱ ح ۸۷ ، ص ۷۸ ح ۳۲۷، ص ۹۱، ص ۱۲۲ ح ۵۰۵ ، ص ۱۲۶ ح ۵۳۵ . بحار الانوار: ج ۶ ص ۵۳ و ج ۲۱ ص ۲۳۹ و ج ۲۳ ص ۱۰۳ و ج ۳۵ ص ۳۱۱ و ج ۳۷ ص ۱۰۸، ۱۴۰، ۱۴۲، ۲۰۱ و ج ۴۸ ص ۱۴۷. غيبت نعمانى: ص ۲۱۸ ح ۶ . عوالم العلوم: ج ۳ / ۱۵ ص ۲۲۱-۲۲۴.</ref> | ||
اين مجموعه از سخنرانى و گفتگو درباره غدير به صورت خصوصى و عمومى به شيوه هاى مختلف و در موقعيت هاى گوناگون، هر كدام براى ما درسى است گوياى آنكه بايد از همه شيوه هاى گفتارى براى تبليغ غدير استفاده كرد، و با فراستى كه خدا در مؤمن قرار داده در هر مورد شيوه خاص آن را به كار گرفت. | اين مجموعه از سخنرانى و گفتگو درباره غدير به صورت خصوصى و عمومى به شيوه هاى مختلف و در موقعيت هاى گوناگون، هر كدام براى ما درسى است گوياى آنكه بايد از همه شيوه هاى گفتارى براى تبليغ غدير استفاده كرد، و با فراستى كه خدا در مؤمن قرار داده در هر مورد شيوه خاص آن را به كار گرفت. | ||
خط ۲۵۰: | خط ۲۵۰: | ||
يكى از شيوه هاى دفاع از غدير توسط معصومين عليهم السلام صورت نوشتارى است، كه گاهى به صورت نوشتن سَنَد براى غدير و امضا گرفتن درباره آن است، و گاهى به صورت نامه به دوستان يا دشمنان است، و گاهى به صورت مقاله اى كه بر مردم قرائت شده است. | يكى از شيوه هاى دفاع از غدير توسط معصومين عليهم السلام صورت نوشتارى است، كه گاهى به صورت نوشتن سَنَد براى غدير و امضا گرفتن درباره آن است، و گاهى به صورت نامه به دوستان يا دشمنان است، و گاهى به صورت مقاله اى كه بر مردم قرائت شده است. | ||
به كار گرفتن شيوه هاى خاص نوشتارى در مسير | به كار گرفتن شيوه هاى خاص نوشتارى در مسير تبلیغ غدیر، در زمان هايى كه هنوز مردم با روش هاى تبليغ كتبى آشنايى نداشتند، اهتمام خاص معصومين عليهم السلام را درباره [[ابلاغ ولایت|ابلاغ غدیر]] مى رساند؛ به خصوص آنكه اين روش تبليغى فقط درباره غدير انجام شده باشد و در موارد ديگر كمتر ديده شود. | ||
سَندى كه پيامبر صلى الله عليه و آله به طور رسمى در ايام غدير تنظيم كرد، يا نامه هايى كه اميرالمؤمنين عليه السلام در پاسخ معاويه مى فرستاد، يا نوشته بلندى كه آن حضرت در سال آخر عمر خود دستور نوشتن آن را داد تا بر مردم قرائت شود، يا نامه هايى كه ائمه عليهم السلام در پاسخ به سؤال دوستانشان درباره غدير مى فرستادند، همه از نمونه هاى نوشتارى غدير است كه به تفصيل هفت مورد از آنها مى پردازيم: | سَندى كه پيامبر صلى الله عليه و آله به طور رسمى در ايام غدير تنظيم كرد، يا نامه هايى كه اميرالمؤمنين عليه السلام در پاسخ معاويه مى فرستاد، يا نوشته بلندى كه آن حضرت در سال آخر عمر خود دستور نوشتن آن را داد تا بر مردم قرائت شود، يا نامه هايى كه ائمه عليهم السلام در پاسخ به سؤال دوستانشان درباره غدير مى فرستادند، همه از نمونه هاى نوشتارى غدير است كه به تفصيل هفت مورد از آنها مى پردازيم: | ||
==== الف) سند مكتوب غدير به امر پيامبر صلى الله عليه و آله ==== | ==== الف) سند مكتوب غدير به امر پيامبر صلى الله عليه و آله ==== | ||
در مراسم سه روزه غدير شايعات | در مراسم سه روزه غدير شايعات [[منافقین]] و شبهه اندازى آنان تأثيراتى بين برخى مردم ضعيف الايمان گذاشته بود. | ||
عكس العمل قاطعى لازم بود كه به همه شايعه ها پايان دهد و شبهه ها را ريشه كن نمايد، كه با يک اقدام به موقع و غير قابل انتظار به ثمر رسيد. | |||
پيامبر صلى الله عليه و آله امر كرد تا سند مكتوبى براى غدير آماده شود؛ و براى اين كار دستور داد تا [[بلال حبشی|بلال]] ندا دهد و همه جمع شوند. | |||
وقتى [[مهاجرین]] و [[انصار]] و ساير گروه هاى مردم جمع شدند حضرت فرمود: اى قريش، امروز شرف از آن شماست، صف هاى خود را مرتب كنيد. | |||
در اينجا حضرت آنچه بر فراز منبر غدير انجام داده بود تكرار كرد. بازوى على بن ابى طالب عليه السلام را گرفت و آن را بلند كرد به حدى كه سفيدى زير بازوى حضرت ظاهر شد و در آن حال فرمود: مَن كُنتُ مَولاهُ فَهذا عَلِىٌّ مَولاهُ، و سپس فرمود: اللَّهُمَّ والِ مَن والاهُ وَ عادِ مَن عاداهُ وَ انصُر مَن نَصَرَهُ وَ اخذُل مَن خَذَلَهُ. همه اين گفتگوها طبق دستور حضرت در آن ورقه ثبت شد؛ تا سندى مكتوب از غدير براى آينده ها و آيندگان باشد. اين يک نمونه از تبليغ نوشتارى غدير است، و ثبت و حفظ اسناد غدير در طول تاريخ ادامه همين آموزش پيامبر صلى الله عليه و آله مى تواند باشد.<ref>بحار الانوار: ج ۳۵ ص ۲۸۲. عوالم العلوم: ج ۳ / ۱۵ ص ۱۵۱.</ref> | سپس فرمود: اى عرب، امروز شرف از آن شماست، صف هاى خود را مرتب كنيد. سپس فرمود: اى موالى و هم پيمانان، امروز شرف از آن شماست، صف هاى خود را مرتب كنيد. | ||
با اين كلماتِ [[حضرت محمّد صلی الله علیه و آله|پيامبر صلى الله عليه و آله]]، همه گروه ها در برابر آن حضرت در صف هاى منظم ايستادند و منتظر سخنان حضرت شدند. | |||
سپس پيامبر صلى الله عليه و آله دوات و كاغذى طلب كرد و به يک نفر دستور داد آنچه را مى گويد و مردم اقرار مى كنند به صورت مكتوب در آورد و ثبت كند. | |||
نوشته به دستور حضرت چنين آغاز شد: بِسمِ اللَّهِ الرَّحمنِ الرَّحيمِ، لا اِلهَ اِلاَّ اللَّهُ، مُحَمَّدٌ رَسولُ اللَّهِ. سپس پرسيد: آيا به اين مطالب شهادت مى دهيد؟ گفتند: آرى. | |||
فرمود: آيا مى دانيد كه خداوند مولى و صاحب اختيار شماست؟ گفتند: آرى به خدا قسم. فرمود: آيا مى دانيد كه من مولى و صاحب اختيار شما هستم؟ گفتند: آرى به خدا قسم. | |||
در اينجا حضرت آنچه بر فراز منبر غدير انجام داده بود تكرار كرد. بازوى [[امیرالمؤمنین علی علیه السلام|على بن ابى طالب عليه السلام]] را گرفت و آن را بلند كرد به حدى كه سفيدى زير بازوى حضرت ظاهر شد و در آن حال فرمود: | |||
مَن كُنتُ مَولاهُ فَهذا عَلِىٌّ مَولاهُ، و سپس فرمود: اللَّهُمَّ والِ مَن والاهُ وَ عادِ مَن عاداهُ وَ انصُر مَن نَصَرَهُ وَ اخذُل مَن خَذَلَهُ. | |||
همه اين گفتگوها طبق دستور حضرت در آن ورقه ثبت شد؛ تا سندى مكتوب از غدير براى آينده ها و آيندگان باشد. | |||
اين يک نمونه از تبليغ نوشتارى غدير است، و ثبت و حفظ اسناد غدير در طول تاريخ ادامه همين آموزش پيامبر صلى الله عليه و آله مى تواند باشد.<ref>بحار الانوار: ج ۳۵ ص ۲۸۲. عوالم العلوم: ج ۳ / ۱۵ ص ۱۵۱.</ref> | |||
==== ب) مقاله اى درباره غدير به امر اميرالمؤمنين عليه السلام ==== | ==== ب) مقاله اى درباره غدير به امر اميرالمؤمنين عليه السلام ==== | ||
نوشتن مقاله و قرائت متناوب آن بر مردم در مناسبت هايى خاص، يكى از كارهاى استثنائى صاحب غدير در راه دفاع از آن است. | نوشتن مقاله و قرائت متناوب آن بر مردم در مناسبت هايى خاص، يكى از كارهاى استثنائى صاحب غدير در راه دفاع از آن است. | ||
در آخرين ماه هاى عمر اميرالمؤمنين عليه السلام بعد از جنگ نهروان، مردم از حضرت درباره ابوبكر و عمر و عثمان سؤال كردند. حضرت فرمود: در اين باره برايتان نوشته اى مى نويسم كه درباره آنچه پرسيده ايد به صراحت سخن گفته باشم. سپس نوشته بلندى كه حدود ۳۰ صفحه و در حد | در آخرين ماه هاى عمر اميرالمؤمنين عليه السلام بعد از جنگ نهروان، مردم از حضرت درباره ابوبكر و عمر و عثمان سؤال كردند. | ||
حضرت فرمود: در اين باره برايتان نوشته اى مى نويسم كه درباره آنچه پرسيده ايد به صراحت سخن گفته باشم. | |||
سپس نوشته بلندى كه حدود ۳۰ صفحه و در حد يک جزوه بود املا كرد و نويسنده حضرت نوشت. | |||
آنگاه ده نفر از خواص اصحاب خود را فراخواند و دستور داد هر روز جمعه نويسنده حضرت آن را بر مردم بخواند و اين ده نفر شاهد باشند تا كسى آن را انكار نكند. از جمله مطالب آن نوشته چنين بود: | آنگاه ده نفر از خواص اصحاب خود را فراخواند و دستور داد هر روز جمعه نويسنده حضرت آن را بر مردم بخواند و اين ده نفر شاهد باشند تا كسى آن را انكار نكند. از جمله مطالب آن نوشته چنين بود: | ||
اين امر خلافت عجيب است، كه حكومت و ولايت احدى را مثل ولايت من مبغوض نداشتند! | اين امر خلافت عجيب است، كه حكومت و ولايت احدى را مثل ولايت من مبغوض نداشتند! | ||
اگر چه دوران قرائت اين مقاله غديرى بر مردم ديرى نپاييد و با غصب حق غدير به دست معاويه در | دليل من بر ولايت اين است كه صاحب اختيار مردم فقط من هستم نه قريش ... ، چرا كه پيامبر صلى الله عليه و آله ولايت اين امت را داشت و من بعد از او اختيارات او را دارم ... ، به دليل گفته پيامبر صلى الله عليه و آله كه در روز غدير خم فرمود: مَن كُنتُ مَولاهُ فَهذا عَلِىٌّ مَولاهُ.<ref>بحار الانوار: ج ۳۰ ص ۱۴.</ref> | ||
اگر چه دوران قرائت اين مقاله غديرى بر مردم ديرى نپاييد و با غصب حق غدير به دست معاويه در لا به لاى صفحات تاريخ ماند؛ اما هم در آن روز پرده از حقايق بسيارى درباره روزگار سياه شده [[غدیر]] به دست سقيفه برداشت، و هم سند ماندگارى براى قرنهاى آينده شد تا غديريان تاريخچه اعتقاد خود را از سند مكتوب صاحب آن بياموزند. | |||
==== ج) نامه ادبى درباره غدير به امر اميرالمؤمنين عليه السلام ==== | ==== ج) نامه ادبى درباره غدير به امر اميرالمؤمنين عليه السلام ==== | ||
يک معارضه در قالب ادبى بين چهارمين غاصب حق غدير از يك سو و صاحب غدير از سوى ديگر به وقوع پيوست، كه دفاع نوشتارى از غدير پاسخنامه قطعى آن شد. | يک معارضه در قالب ادبى بين چهارمين غاصب حق غدير از يك سو و صاحب غدير از سوى ديگر به وقوع پيوست، كه دفاع نوشتارى از غدير پاسخنامه قطعى آن شد. | ||
معاويه در | معاويه در نامه اى به اميرالمؤمنين عليه السلام نوشت: اى ابا الحسن، من فضايل بسيارى دارم: پدرم در [[جاهلیت]] آقا بود! من در اسلام پادشاه شدهام! من دايى مؤمنين و كاتب وحى هستم! | ||
وقتى اميرالمؤمنين عليه السلام نامه معاويه را خواند فرمود: آيا پسر هند جگرخوار با اين فضايل بر من فخر مىفروشد؟! اى غلام آنچه مىگويم برايش بنويس؛ و حضرت اشعارى سرود كه يک بيت آن درباره غدير خم چنين بود: | وقتى اميرالمؤمنين عليه السلام نامه معاويه را خواند فرمود: آيا پسر هند جگرخوار با اين فضايل بر من فخر مىفروشد؟! اى غلام آنچه مىگويم برايش بنويس؛ و حضرت اشعارى سرود كه يک بيت آن درباره غدير خم چنين بود: | ||
خط ۲۸۹: | خط ۳۱۱: | ||
يعنى: پيامبر صلى الله عليه و آله در روز غدير خم ولايت خود بر شما را، براى من نيز واجب كرد. | يعنى: پيامبر صلى الله عليه و آله در روز غدير خم ولايت خود بر شما را، براى من نيز واجب كرد. | ||
پاسخ كوتاه و پر محتوا با سندى به نام غدير، آن قدر شكننده بود كه وقتى معاويه پاسخ اميرالمؤمنين عليه السلام را خواند گفت: اى غلام، اين نامه را پاره كن، تا اهل شام آن را نخوانند و به على بن ابى طالب تمايل پيدا نكنند!<ref>بحار الانوار: ج ۳۸ ص ۲۳۸ ح ۳۹.</ref> | پاسخ كوتاه و پر محتوا با سندى به نام غدير، آن قدر شكننده بود كه وقتى معاويه پاسخ اميرالمؤمنين عليه السلام را خواند گفت: | ||
اى غلام، اين نامه را پاره كن، تا اهل شام آن را نخوانند و به على بن ابى طالب تمايل پيدا نكنند!<ref>بحار الانوار: ج ۳۸ ص ۲۳۸ ح ۳۹.</ref> | |||
==== د) متن كامل خطابه غدير به امر امام باقر عليه السلام ==== | ==== د) متن كامل خطابه غدير به امر امام باقر عليه السلام ==== | ||
در شرايط خفقان سخت [[بنی امیه]]، غدير مىرفت تا به صفحات تاريخ سپرده شود و از آن واقعه عظيم فقط گاهگاهى جمله «مَن كُنتُ مَولاهُ فَعَلِىٌّ مَولاهُ» سينه به سينه مى گشت | در شرايط خفقان سخت [[بنی امیه]]، غدير مىرفت تا به صفحات تاريخ سپرده شود و از آن واقعه عظيم فقط گاهگاهى جمله «مَن كُنتُ مَولاهُ فَعَلِىٌّ مَولاهُ» سينه به سينه مى گشت. | ||
با پيدا شدن شرايط اجتماعى خاص در انقراض بنى اميه، امام باقر | اكنون وقت آن بود كه با احياى [[خطبه غدیر]] تلاش بيست و چند ساله [[سقیفه]] ناكام بماند و تشنگان [[ولایت]] يک بار ديگر بر سر چشمه زلال آن كسب فيض نمايند. | ||
با پيدا شدن شرايط اجتماعى خاص در انقراض بنى اميه، [[امام باقر علیه السلام]] براى اولين بار شرح مفصلى از ماجراى غدير را با متن كامل خطابه آن بيان فرمود كه به صورت نوشتارى درآمد و ثبت شد، تا امروز كه به صورت يكى از متقن ترين متون و مستندات اعتقادى ما درآمده، به خصوص آنكه نقل هاى حاضرين در غدير مثل [[حذیفة بن یمان یمانی|حذیفه]] و [[زید بن ارقم انصاری|زید بن ارقم]] نيز با آن تطابق كامل دارد.<ref>احتجاج: ج ۱ ص ۶۶ . بحار الانوار: ج ۳۷ ص ۲۰۱ ج ۸۶ .</ref> | |||
==== هـ) نامه امام هادى عليه السلام به اهل اهواز درباره غدير ==== | ==== هـ) نامه امام هادى عليه السلام به اهل اهواز درباره غدير ==== | ||
در روزگار امام هادى عليه السلام كه دستگاه خلافت با تبعيد و تحت نظر قرار دادن امامان معصوم عليهم السلام سعى در قطع ارتباط گفتارى و شنيدارى مردم با ايشان داشت، نامه نگارى رواج يافت و اين نوع تبليغ از شهرهاى دوردست نيز با آسايش بيشترى انجام مىشد. | در روزگار امام هادى عليه السلام كه دستگاه خلافت با تبعيد و تحت نظر قرار دادن امامان معصوم عليهم السلام سعى در قطع ارتباط گفتارى و شنيدارى مردم با ايشان داشت، نامه نگارى رواج يافت و اين نوع تبليغ از شهرهاى دوردست نيز با آسايش بيشترى انجام مىشد. | ||
يكى از اين موارد كه به غدير مربوط مى شود نامه اى است كه گروهى از اهل اهواز خدمت حضرت نوشتند و طى آن سؤالاتى را مطرح كردند. حضرت در جواب آنان نامه اى نوشت و پاسخ سؤالاتشان را داد و از جمله فرمود: | يكى از اين موارد كه به غدير مربوط مى شود نامه اى است كه گروهى از اهل اهواز خدمت حضرت نوشتند و طى آن سؤالاتى را مطرح كردند. | ||
حضرت در جواب آنان نامه اى نوشت و پاسخ سؤالاتشان را داد و از جمله فرمود: | |||
صحيح ترين خبرى كه اثبات آن از قرآن شناخته شده حديث ثقلين است كه نقل آن از پيامبر صلى الله عليه و آله مورد اتفاق است. | |||
ما اين آيه را به صراحت در قرآن مى يابيم كه مى فرمايد: «إِنَّمَا وَلِيُّكُمُ اللَّهُ وَ رَسُولُهُ وَ الَّذِينَ آمَنُوا ...»، و روايات متفق است كه اين آيه درباره [[امیرالمؤمنین علی علیه السلام|امیرالمؤمنین علیه السلام]] است كه انگشتر خود را در حال ركوع صدقه داد و خدا از اين عمل او قدردانى كرد و اين آيه را درباره اش نازل فرمود. | |||
بعد مى بينيم كه پيامبر صلى الله عليه و آله او را از اصحابش جدا كرد و اين عبارت را فرمود: مَن كُنتُ مَولاهُ فَعَلِىٌّ مَولاهُ، اللّهُمَّ والِ مَن والاهُ وَ عادِ مَن عاداهُ. | |||
از اين ارتباط مى فهميم كه قرآن به درستى اين اخبار و حقانيت اين شواهد گواهى مى دهد. لذاست كه امت بايد بدان اقرار كنند چرا كه با قرآن موافق است و قرآن با آنها موافق است. | |||
اينجاست كه پيروى از چنين احاديثى واجب مى شود و جز اهل عناد و فساد نمى توانند از آن سرپيچى كنند.<ref>بحار الانوار: ج ۲ ص ۲۲۶ ح ۳.</ref> | |||
==== و) نامه امام عسكرى عليه السلام به نيشابور درباره غدير ==== | ==== و) نامه امام عسكرى عليه السلام به نيشابور درباره غدير ==== | ||
در زمان آخرين امام ظاهر يعنى امام حسن عسكرى عليه السلام تبليغ غدير از طريق نامه نگارى همچنان ادامه داشت. از جمله اسحاق بن اسماعيل از | در زمان آخرين امام ظاهر يعنى امام حسن عسكرى عليه السلام تبليغ غدير از طريق نامه نگارى همچنان ادامه داشت. | ||
از جمله اسحاق بن اسماعيل از [[نیشابور]] براى امام عسكرى عليه السلام نامه اى نوشت و مسائلى را مطرح كرد. | |||
آن حضرت در پاسخ نامه اى را توسط نماينده خود براى او فرستاد كه يكى از فرازهاى آن چنين بود: | |||
آنگاه كه خداوند با بپا داشتن اولياء بعد از پيامبرش بر شما منت گذاشت خطاب به پيامبرش فرمود: «اليَومَ اَكمَلتُ لَكُم دينَكُم وَ اَتمَمتُ عَلَيكُم نِعمَتى وَ رَضيتُ لَكُمُ الاِسلامَ ديناً».<ref>بحار الانوار: ج ۵۰ ص ۳۲۱.</ref> | آنگاه كه خداوند با بپا داشتن اولياء بعد از پيامبرش بر شما منت گذاشت خطاب به پيامبرش فرمود: «اليَومَ اَكمَلتُ لَكُم دينَكُم وَ اَتمَمتُ عَلَيكُم نِعمَتى وَ رَضيتُ لَكُمُ الاِسلامَ ديناً».<ref>بحار الانوار: ج ۵۰ ص ۳۲۱.</ref> | ||
خط ۳۱۳: | خط ۳۵۱: | ||
==== ز) پاسخ امام عسكرى عليه السلام به نامه اى درباره معناى غدير ==== | ==== ز) پاسخ امام عسكرى عليه السلام به نامه اى درباره معناى غدير ==== | ||
گاهى سؤالات درباره غدير بسيار دقيق بوده و پاسخ آن نيز در شرايط تقيه نشان از اهميت موضوع و لزوم پاسخ دارد. به عنوان نمونه نامه حسن بن ظريف به امام حسن | گاهى سؤالات درباره غدير بسيار دقيق بوده و پاسخ آن نيز در شرايط تقيه نشان از اهميت موضوع و لزوم پاسخ دارد. | ||
به عنوان نمونه نامه حسن بن ظريف به [[امام حسن عسکری علیه السلام]] كه طى آن از حضرت سؤال كرد: | |||
معناى سخن پيامبر صلى الله عليه و آله به اميرالمؤمنين عليه السلام چيست كه فرمود: «مَن كُنتُ مَولاهُ فَهذا عَلِىٌّ مَولاهُ»؟ | |||
هم سؤال از حساسترين فرازهاى غدير است، و هم جواب كوتاهِ آن پرچم و عَلَم غدير را در امواجِ اختلافاتِ فِرَق اسلامى به ما نشان مى دهد. امام عسكرى عليه السلام در پاسخ نامه چنين مرقوم فرمود: | هم سؤال از حساسترين فرازهاى غدير است، و هم جواب كوتاهِ آن پرچم و عَلَم غدير را در امواجِ اختلافاتِ فِرَق اسلامى به ما نشان مى دهد. امام عسكرى عليه السلام در پاسخ نامه چنين مرقوم فرمود: | ||
خط ۳۱۹: | خط ۳۶۱: | ||
مقصود حضرت آن بود كه او را عَلَم و علامتى قرار دهد كه هنگام اختلاف حزب خداوند با آن شناخته شوند.<ref>اثبات الهداة: ج ۲ ص ۱۳۹ ح ۶۰۶ .</ref> | مقصود حضرت آن بود كه او را عَلَم و علامتى قرار دهد كه هنگام اختلاف حزب خداوند با آن شناخته شوند.<ref>اثبات الهداة: ج ۲ ص ۱۳۹ ح ۶۰۶ .</ref> | ||
با اين نمونه هاى نوشتارى در تبليغ غدير مى توان | با اين نمونه هاى نوشتارى در تبليغ غدير مى توان [[اهمیت]] و چگونگى استفاده از ابزارهاى پيشرفته امروزى را درباره رساندن پيام پيامبر صلى الله عليه و آله در آن روز بزرگ تشخيص داد و در راه آن حركت كرد. | ||
== پانویس == | == پانویس == |