پرش به محتوا

صحیفه ملعونه اول: تفاوت میان نسخه‌ها

۱٬۰۲۸ بایت اضافه‌شده ،  ‏۱۵ مارس ۲۰۲۳
بدون خلاصۀ ویرایش
بدون خلاصۀ ویرایش
بدون خلاصۀ ویرایش
خط ۱۰۲: خط ۱۰۲:
با خود گفتم: گرفتاران به مرض طاعون هذيان مى ‏گويند و چنين حرف مى ‏زنند و سخنان عجيب مى‏ گويند! لذا به او گفتم: خدا تو را رحمت كند، هذيان مى‏ گويى؟ گفت: نه!
با خود گفتم: گرفتاران به مرض طاعون هذيان مى ‏گويند و چنين حرف مى ‏زنند و سخنان عجيب مى‏ گويند! لذا به او گفتم: خدا تو را رحمت كند، هذيان مى‏ گويى؟ گفت: نه!


گفتم: پس چرا صداى واى بر من بلند كرده ‏اى؟ گفت: به خاطر قبول ولايت دشمن خدا بر عليه ولى خدا ! گفتم: چه كسى؟ گفت: قبول ولايت دشمن خدا عتيق (ابوبكر) و عمر بر ضد خليفه و وصى پيامبر على بن ابى ‏طالب.
گفتم: پس چرا صداى واى بر من بلند كرده ‏اى؟ گفت: به خاطر قبول [[ولایت]] دشمن خدا بر عليه ولى خدا ! گفتم: چه كسى؟ گفت: قبول ولايت دشمن خدا عتيق (ابوبكر) و عمر بر ضد خليفه و وصى پيامبر على بن ابى ‏طالب.


گفتم: هذيان مى‏ گويى؟! گفت: اى ابن‏ غنم، به خدا قسم، هذيان نمى‏ گويم. اين پيامبر و على بن ابى ‏طالب هستند كه مى‏ گويند: اى معاذ بن جبل، بشارت باد به آتش! تو و اصحابت را كه گفتيد: «اگر پيامبر از دنيا رفت يا كشته شد خلافت را از على منع مى ‏كنيم كه هرگز به آن نرسد»، تو و عتيق و عمر و ابوعبيده و سالم.
گفتم: هذيان مى‏ گويى؟! گفت: اى ابن‏ غنم، به خدا قسم، هذيان نمى‏ گويم. اين پيامبر و على بن ابى ‏طالب هستند كه مى‏ گويند:


گفتم: اى معاذ، اين چه زمانى بود؟ گفت: در حجةالوداع، كه گفتيم: «بر ضد على يكديگر را كمك مى‏كنيم كه تا مازنده‏ايم به خلافت دست نيابد». وقتى پيامبر از دنيا رفت به آنان گفتم: من از جهت قوم خود انصار شما را كفايت مى‏ كنم، شما هم از جهت قريش مرا كفايت كنيد.
اى معاذ بن جبل، بشارت باد به آتش! تو و اصحابت را كه گفتيد: «اگر پيامبر از دنيا رفت يا كشته شد خلافت را از على منع مى ‏كنيم كه هرگز به آن نرسد»، تو و عتيق و عمر و ابوعبيده و سالم.


سپس در زمان پيامبر، بشير بن سعيد و اسيد بن حضير<ref>بشير بن سعيد رئيس «خزرج» و اسيد بن حضير رئيس «اوس» بود، و اوس و خزرج دو طايفه اصلى انصار بودند كه بقيه قبايل از شعب اين دو به شمار مى ‏آمدند. وقتى اصحاب صحيفه از سعد بن عباده كه رئيس كل انصار بود مأيوس شدند با اين دو نفر معاهده بستند كه هر كدام بر نيمى از انصار حاكم بودند.</ref> را به آنچه معاهده كرده بوديم دعوت كردم، و آن دو بر سر اين با من بيعت كردند.
گفتم: اى معاذ، اين چه زمانى بود؟ گفت: در [[حجةالوداع]]، كه گفتيم: «بر ضد على يكديگر را كمك مى‏كنيم كه تا مازنده‏ايم به خلافت دست نيابد».
 
وقتى پيامبر از دنيا رفت به آنان گفتم: من از جهت قوم خود انصار شما را كفايت مى‏ كنم، شما هم از جهت قريش مرا كفايت كنيد.
 
سپس در زمان پيامبر، بشير بن سعيد و اسيد بن حضير<ref>بشير بن سعيد رئيس «خزرج» و اسيد بن حضير رئيس «اوس» بود، و اوس و خزرج دو طايفه اصلى انصار بودند كه بقيه قبايل از شعب اين دو به شمار مى ‏آمدند. وقتى اصحاب صحيفه از سعد بن عباده كه رئيس كل انصار بود مأيوس شدند با اين دو نفر معاهده بستند كه هر كدام بر نيمى از انصار حاكم بودند.</ref> را به آنچه معاهده كرده بوديم دعوت كردم، و آن دو بر سر اين با من [[بیعت]] كردند.


گفتم: اى معاذ، گويا هذيان مى‏ گويى؟ گفت: صورتم را بر زمين بگذار. و همچنان صداى واى و ويل بلند كرده بود تا از دنيا رفت.<ref>كتاب سليم: حديث ۳۷.</ref>
گفتم: اى معاذ، گويا هذيان مى‏ گويى؟ گفت: صورتم را بر زمين بگذار. و همچنان صداى واى و ويل بلند كرده بود تا از دنيا رفت.<ref>كتاب سليم: حديث ۳۷.</ref>
خط ۱۲۳: خط ۱۲۷:


== اصحاب صحيفه ملعونه اول در كلام پيامبر صلى الله عليه و آله<ref>واقعه قرآنى غدير: ص ۵۶ . سخنرانى استثنائى غدير: ص ۱۱۸،۳۱. اولين ميراث مكتوب درباره غدير: ص ۴۳.</ref> ==
== اصحاب صحيفه ملعونه اول در كلام پيامبر صلى الله عليه و آله<ref>واقعه قرآنى غدير: ص ۵۶ . سخنرانى استثنائى غدير: ص ۱۱۸،۳۱. اولين ميراث مكتوب درباره غدير: ص ۴۳.</ref> ==
پس از پايان مراسم حجةالوداع، ابوبكر و عمر و سه هم پيمانشان با اطلاع از آنچه در خانه پيامبر صلى الله عليه و آله مى‏ گذشت و پايه ريزى ‏هايى كه براى مراسم غدير انجام مى‏ گرفت، در پى تصميمات شوم خود يک قدم جلوتر گذاشتند و تصميم گرفتند عهد و پيمان بين خود را رسميت دهند، تا در عمل به آن ملتزم باشند و در مراحل بعدى يكديگر را تنها نگذارند.
پس از پايان مراسم [[حجةالوداع]]، ابوبكر و عمر و سه هم پيمانشان با اطلاع از آنچه در خانه پيامبر صلى الله عليه و آله مى‏ گذشت و پايه ريزى ‏هايى كه براى مراسم غدير انجام مى‏ گرفت، در پى تصميمات شوم خود يک قدم جلوتر گذاشتند و تصميم گرفتند عهد و پيمان بين خود را رسميت دهند، تا در عمل به آن ملتزم باشند و در مراحل بعدى يكديگر را تنها نگذارند.


پيامبر صلى الله عليه و آله از همه آن توطئه ‏ها آگاه بود ولى در آن موقعيت حساس هر گونه عكس العملى را لطمه به برنامه غدير مى ‏ديد كه به اجراى آن و آثارش لطمه مى ‏زد، اما لازم مى ‏ديد عده ‏اى از اصحاب را از آن مطلع نمايد.
پيامبر صلى الله عليه و آله از همه آن توطئه ‏ها آگاه بود ولى در آن موقعيت حساس هر گونه عكس العملى را لطمه به برنامه غدير مى ‏ديد كه به اجراى آن و آثارش لطمه مى ‏زد، اما لازم مى ‏ديد عده ‏اى از اصحاب را از آن مطلع نمايد.


آن حضرت در اولين مرحله اميرالمؤمنين‏ عليه السلام و سلمان و ابوذر و مقداد و زبير را فرا خواند و چنين فرمود: ابوبكر و عمر و ابوعبيده و سالم و معاذ با هم معاهده كرده ‏اند و پيمان بر غصب خلافت بسته ‏اند و بين خود صحيفه‏ اى نوشته‏ اند كه اگر من كشته شدم يا از دنيا رفتم اين خلافت را از تو -  يا على -  مانع شوند.
آن حضرت در اولين مرحله اميرالمؤمنين‏ عليه السلام و سلمان و ابوذر و مقداد و زبير را فرا خواند و چنين فرمود: [[ابوبکر بن ابی قحافه|ابوبکر]] و [[عمر بن خطاب|عمر]] و [[ابوعبیده جرّاح|ابوعبیده]] و [[سالم مولی ابی حذیفه|سالم]] و [[معاذ بن جبل|معاذ]] با هم معاهده كرده ‏اند و پيمان بر غصب خلافت بسته ‏اند و بين خود صحيفه‏ اى نوشته‏ اند كه اگر من كشته شدم يا از دنيا رفتم اين خلافت را از تو -  يا على -  مانع شوند.
 
اميرالمؤمنين‏ عليه السلام عرض كرد: پدرم فدايت يا رسول الله! اگر اينان به تصميمات خود جامه عمل پوشاندند دستور مى‏ دهى چه عكس العملى نشان دهم؟ فرمود: «اگر يارانى در برابرشان يافتى با آنان جهاد و مقابله نما و اگر يارى نيافتى بيعت اجبارى را بپذير و خون خود را حفظ كن».


اميرالمؤمنين‏ عليه السلام عرض كرد: پدرم فدايت يا رسول اللَّه! اگر اينان به تصميمات خود جامه عمل پوشاندند دستور مى‏دهى چه عكس العملى نشان دهم؟ فرمود: «اگر يارانى در برابرشان يافتى با آنان جهاد و مقابله نما و اگر يارى نيافتى بيعت اجبارى را بپذير و خون خود را حفظ كن».
اين گونه بود كه در روز چهاردهم ذى ‏الحجة از سوى پيامبر صلى الله عليه و آله و نيز از سوى دشمنان ماجراهاى بسيارى رخ داد.


اين گونه بود كه در روز چهاردهم ذى ‏الحجة از سوى پيامبر صلى الله عليه و آله و نيز از سوى دشمنان ماجراهاى بسيارى رخ داد. در همين گير و دار مردم در حال آماده‏ سازى مقدمات سفر براى حركت فردا صبح بودند كه بلال از سوى پيامبر صلى الله عليه و آله اعلام كرده بود.
در همين گير و دار مردم در حال آماده‏ سازى مقدمات سفر براى حركت فردا صبح بودند كه بلال از سوى پيامبر صلى الله عليه و آله اعلام كرده بود.


پيامبر صلى الله عليه و آله در باقيمانده روز چهاردهم ذى‏ الحجة كنار كعبه آمد. در آنجا محاذى درب خانه كعبه ايستاد و دست بر حلقه در گرفت و خطابه مفصلى درباره امت خويش ايراد فرمود كه ضمن آن نگرانى ‏هاى خود را از آينده آنان ابراز داشت و مردم را از انحرافات بر حذر داشت. روز چهاردهم ذى‏ حجه به پايان رسيد، و شب را همه با آمادگى استراحت كردند تا سحرگاهان قبل از اذان صبح حركت كنند.<ref>بحار الانوار: ج ۲۸ ص ۲۷۴.</ref>
پيامبر صلى الله عليه و آله در باقيمانده روز چهاردهم ذى‏ الحجة كنار كعبه آمد. در آنجا محاذى درب خانه [[کعبه]] ايستاد و دست بر حلقه در گرفت و خطابه مفصلى درباره امت خويش ايراد فرمود كه ضمن آن نگرانى ‏هاى خود را از آينده آنان ابراز داشت و مردم را از انحرافات بر حذر داشت.
 
روز چهاردهم ذى‏ حجه به پايان رسيد، و شب را همه با آمادگى استراحت كردند تا سحرگاهان قبل از اذان صبح حركت كنند.<ref>بحار الانوار: ج ۲۸ ص ۲۷۴.</ref>


== افشاگرى اميرالمؤمنين ‏عليه السلام درباره اصحاب صحيفه ملعونه اول<ref>ژرفاى غدير: ص ۱۸۰ - ۱۸۲. واقعه قرآنى غدير: ص ۲۱۰. اولين ميراث مكتوب درباره غدير: ص ۲۰ - ۲۲.</ref> ==
== افشاگرى اميرالمؤمنين ‏عليه السلام درباره اصحاب صحيفه ملعونه اول<ref>ژرفاى غدير: ص ۱۸۰ - ۱۸۲. واقعه قرآنى غدير: ص ۲۱۰. اولين ميراث مكتوب درباره غدير: ص ۲۰ - ۲۲.</ref> ==
اميرالمؤمنين‏ عليه السلام در دو مقطع زمانى حساس در مورد صحيفه ملعونه اول و امضا كنندگان آن افشاگرى نمود:
[[امیرالمؤمنین علی علیه السلام|امیرالمؤمنین‏ علیه السلام]] در دو مقطع زمانى حساس در مورد صحيفه ملعونه اول و امضا كنندگان آن افشاگرى نمود:


=== ۱. در غصب خلافت ===
=== ۱. در غصب خلافت ===
در لحظات بسيار حساس غصب خلافت كه آينه غدير در حال شكستن بود، اميرالمؤمنين ‏عليه السلام از زير شمشيرهاى منافقين -  كه حضرت را كشان كشان به مسجد مى ‏بردند -  ايام غدير را يادآور شد، كه آيا در آن روز با آن جمعيت بى‏شمار خلافت براى من تعيين نشد؟
در لحظات بسيار حساس غصب خلافت كه آينه غدير در حال شكستن بود، اميرالمؤمنين ‏عليه السلام از زير شمشيرهاى [[منافقین]] -  كه حضرت را كشان كشان به مسجد مى ‏بردند -  ايام غدير را يادآور شد، كه آيا در آن روز با آن جمعيت بى‏ شمار [[جانشین|خلافت]] براى من تعيين نشد؟


غاصبين خلافت پاسخ اين لحظه حساس را پيش‏ بينى كرده بودند، چرا كه هم رو در روى پيامبر صلى الله عليه و آله آن را گفتند و هم هنگام بيعت غدير آن را بر زبان آوردند، و هم در متن صحيفه ملعونه دوم آن را ثبت كردند.
غاصبين خلافت پاسخ اين لحظه حساس را پيش‏ بينى كرده بودند، چرا كه هم رو در روى پيامبر صلى الله عليه و آله آن را گفتند و هم هنگام بيعت غدير آن را بر زبان آوردند، و هم در متن [[صحیفه ملعونه دوم]] آن را ثبت كردند.


اين بود كه ابوبكر بلافاصله گفت: آرى، پيامبر آن مطالب را درباره خلافت تو گفته، ولى آن را نسخ كرده و گفته: اِنَّ اللَّهَ لا يَجْمَعُ لَنَا النُّبُوَّةَ وَ الْخِلافَةَ: خداوند نبوت و خلافت را براى ما جمع نمى ‏كند!
اين بود كه ابوبكر بلافاصله گفت: آرى، پيامبر آن مطالب را درباره خلافت تو گفته، ولى آن را نسخ كرده و گفته: اِنَّ اللَّهَ لا يَجْمَعُ لَنَا النُّبُوَّةَ وَ الْخِلافَةَ: خداوند نبوت و خلافت را براى ما جمع نمى ‏كند!
خط ۱۴۷: خط ۱۵۵:
مى ‏بينيم غدير قابل انكار نبود، كه عنوان منسوخ شدن غدير را با يک روايت جعلى -  كه به پيامبر صلى الله عليه و آله نسبت دادند -  به ميان آوردند.
مى ‏بينيم غدير قابل انكار نبود، كه عنوان منسوخ شدن غدير را با يک روايت جعلى -  كه به پيامبر صلى الله عليه و آله نسبت دادند -  به ميان آوردند.


صاحب غدير از ابوبكر پرسيد كه آيا درباره اين حديث شاهدى هم دارد كه از پيامبر صلى الله عليه و آله شنيده باشد؟ از ميان آن همه جمعيت فوراً چهار نفر براى شهادت برخاستند: عمر، ابوعبيده، معاذ بن جبل و سالم مولى ابى‏ حذيفه!! مردم بى ‏خبر از نقشه هاى پنهان با مسئله‏ اى جديد رو به رو شده بودند كه قدرت فكر كردن و نفى و اثبات را از آنان گرفته بود.
صاحب غدير از ابوبكر پرسيد كه آيا درباره اين حديث شاهدى هم دارد كه از پيامبر صلى الله عليه و آله شنيده باشد؟ از ميان آن همه جمعيت فوراً چهار نفر براى شهادت برخاستند:
 
عمر، ابوعبيده، معاذ بن جبل و سالم مولى ابى‏ حذيفه!! مردم بى ‏خبر از نقشه هاى پنهان با مسئله‏ اى جديد رو به رو شده بودند كه قدرت فكر كردن و نفى و اثبات را از آنان گرفته بود.
 
خداوند در آن فتنه سياه، توسط حجت عظماى خود على بن ابى‏ طالب ‏عليه السلام اتمام حجت نمود.


خداوند در آن فتنه سياه، توسط حجت عظماى خود على بن ابى‏ طالب ‏عليه السلام اتمام حجت نمود. در حالى كه شمشيرها بالاى سر على ‏عليه السلام براى بيعت اجبارى آماده فرود بود، و همه مى ‏ديدند و مى‏ شنيدند حضرت فرمود:
در حالى كه شمشيرها بالاى سر على ‏عليه السلام براى بيعت اجبارى آماده فرود بود، و همه مى ‏ديدند و مى‏ شنيدند حضرت فرمود:


وفا كرديد به صحيفه ملعونه خود كه در كعبه بر سر آن هم پيمان شديد، كه اگر خدا محمد را بكشد و يا بميرد اين خلافت را از ما اهل ‏بيت‏ عليهم السلام بگيريد.
وفا كرديد به صحيفه ملعونه خود كه در كعبه بر سر آن هم پيمان شديد، كه اگر خدا محمد را بكشد و يا بميرد اين خلافت را از ما اهل ‏بيت‏ عليهم السلام بگيريد.
خط ۱۵۷: خط ۱۶۹:
ظاهراً اين مقدار اتمام حجت براى آن مردم كوردل كم بود كه نياز به شاهد بود. اميرالمؤمنين ‏عليه السلام فوراً فرمود:
ظاهراً اين مقدار اتمام حجت براى آن مردم كوردل كم بود كه نياز به شاهد بود. اميرالمؤمنين ‏عليه السلام فوراً فرمود:


اى سلمان، اى ابوذر، اى مقداد، اى زبير، شما را به خدا و حق اسلام قسم مى‏ دهم، آيا از پيامبر صلى الله عليه و آله نشنيديد كه در حضور شما مى‏ فرمود: «اين پنج نفر -  كه نامشان را به خصوص ذكر كرد -  در كعبه بين خود صحيفه ‏اى نوشته ‏اند و پيمان بسته ‏اند كه اگر من كشته شدم يا مُردم خلافت را -  اى على -  از تو مانع شوند»؟!
اى سلمان، اى ابوذر، اى مقداد، اى زبير، شما را به خدا و حق اسلام قسم مى‏ دهم، آيا از پيامبر صلى الله عليه و آله نشنيديد كه در حضور شما مى‏ فرمود:
 
«اين پنج نفر -  كه نامشان را به خصوص ذكر كرد -  در كعبه بين خود صحيفه ‏اى نوشته ‏اند و پيمان بسته ‏اند كه اگر من كشته شدم يا مُردم خلافت را -  اى على -  از تو مانع شوند»؟!


اين چهار نفر شهادت دادند كه اين مطلب را از پيامبر صلى الله عليه و آله شنيده ‏اند، و اين يادگارِ روزى بود كه پس از امضاى صحيفه، پيامبر صلى الله عليه و آله خبر آن را به اين چند نفر از اصحاب خود داد. آنان اضافه كردند كه تو از پيامبر صلى الله عليه و آله پرسيدى كه اگر نقشه اينان اجرا شد به من امر مى ‏فرمايى چه كنم؟ پيامبر صلى الله عليه و آله فرمود:
اين چهار نفر شهادت دادند كه اين مطلب را از پيامبر صلى الله عليه و آله شنيده ‏اند، و اين يادگارِ روزى بود كه پس از امضاى صحيفه، پيامبر صلى الله عليه و آله خبر آن را به اين چند نفر از اصحاب خود داد. آنان اضافه كردند كه تو از پيامبر صلى الله عليه و آله پرسيدى كه اگر نقشه اينان اجرا شد به من امر مى ‏فرمايى چه كنم؟ پيامبر صلى الله عليه و آله فرمود:
خط ۱۶۳: خط ۱۷۷:
اگر يارانى يافتى با آنان جهاد كن و در مقابل آنان مقاومت كن، و اگر يارانى نيافتى دست نگهدار و خون خود را هدر مده.
اگر يارانى يافتى با آنان جهاد كن و در مقابل آنان مقاومت كن، و اگر يارانى نيافتى دست نگهدار و خون خود را هدر مده.


اكنون مُشت اصحاب صحيفه و سقيفه به گونه ‏اى باز شده بود و چنان پرده از توطئه‏ هاى آنان كنار رفته بود كه جاى هيچ گونه انكارى نبود. اگر غدير عظيم ‏ترين اتمام حجت بر خلق جهان بود، پرده برداشتن از نقشه‏ هاى دشمنان غدير كمتر از آن نبود. آن روز با آنكه هر چه بايد گفته مى‏ شد در واضح ‏ترين شكل خود بيان گرديد، ولى باز هم به اجبار از صاحب غدير براى دشمن غدير بيعت گرفتند.<ref>بحار الانوار: ج ۲۸ ص ۲۷۵،۲۷۴،۱۲۶،۱۲۵.</ref>
اكنون مُشت اصحاب صحيفه و سقيفه به گونه ‏اى باز شده بود و چنان پرده از توطئه‏ هاى آنان كنار رفته بود كه جاى هيچ گونه انكارى نبود. اگر غدير عظيم ‏ترين اتمام حجت بر خلق جهان بود، پرده برداشتن از نقشه‏ هاى دشمنان غدير كمتر از آن نبود.
 
آن روز با آنكه هر چه بايد گفته مى‏ شد در واضح ‏ترين شكل خود بيان گرديد، ولى باز هم به اجبار از صاحب غدير براى دشمن غدير [[بیعت]] گرفتند.<ref>بحار الانوار: ج ۲۸ ص ۲۷۵،۲۷۴،۱۲۶،۱۲۵.</ref>


=== ۲. در زمان عثمان ===
=== ۲. در زمان عثمان ===
از جمله مطالبى كه اميرالمؤمنين‏ عليه السلام در مجلس احتجاج و مناشده خود در زمان عثمان و در مسجد بيان نمود، افشاگرى در مورد صحيفه ملعونه بود. هنگامى كه طلحه شبهه ‏افكنى نمود على‏ عليه السلام بپاخاست و از سخن طلحه به غضب آمد و چيزى را كه كتمان مى ‏كرد فاش نمود و مطلبى را روشن كرد كه در روز مرگ عمر فرموده بود ولى مردم مقصود آن حضرت را نفهميده بودند.<ref>در بحار الانوار: ج ۸ قديم ص ۲۲ و ۲۷ روايت كرده كه وقتى عمر مُرد و جنازه او را در كفن پيچيدند، اميرالمؤمنين ‏عليه السلام نگاهى به جنازه‏اش كرد و فرمود: «هيچكس را بيشتر دوست ندارم كه با صحيفه و نوشته‏ اش خدا را ملاقات كنم مانند اين به كفن پيچيده»، كه اكثر مردم منظور حضرت از صحيفه را نفهميدند. در عبارات فوق اميرالمؤمنين‏ عليه السلام منظور از صحيفه را بيان فرموده است.</ref>
از جمله مطالبى كه اميرالمؤمنين‏ عليه السلام در مجلس احتجاج و مناشده خود در زمان [[عثمان بن عفّان|عثمان]] و در [[مسجد]] بيان نمود، افشاگرى در مورد صحيفه ملعونه بود.
 
هنگامى كه طلحه شبهه ‏افكنى نمود على‏ عليه السلام بپاخاست و از سخن طلحه به غضب آمد و چيزى را كه كتمان مى ‏كرد فاش نمود و مطلبى را روشن كرد كه در روز [[مرگ]] عمر فرموده بود ولى مردم مقصود آن حضرت را نفهميده بودند.<ref>در بحار الانوار: ج ۸ قديم ص ۲۲ و ۲۷ روايت كرده كه وقتى عمر مُرد و جنازه او را در كفن پيچيدند، اميرالمؤمنين ‏عليه السلام نگاهى به جنازه‏اش كرد و فرمود: «هيچكس را بيشتر دوست ندارم كه با صحيفه و نوشته‏ اش خدا را ملاقات كنم مانند اين به كفن پيچيده»، كه اكثر مردم منظور حضرت از صحيفه را نفهميدند. در عبارات فوق اميرالمؤمنين‏ عليه السلام منظور از صحيفه را بيان فرموده است.</ref>


حضرت رو به طلحه كرد و در حالى كه مردم مى ‏شنيدند فرمود: اى طلحه، به خدا قسم نوشته ‏اى كه روز قيامت با آن خدا را ملاقات كنم محبوب‏ تر از نوشته اين پنج نفر نيست كه در حجةالوداع در خانه كعبه بر سر وفاى به آن هم پيمان شدند كه: «اگر خداوند محمد را بكشد يا بميرد يكديگر را بر ضد من كمک كنند و پشتيبانى نمايند تا به خلافت نرسم»!
حضرت رو به [[طلحة بن عبیدالله تمیمی|طلحه]] كرد و در حالى كه مردم مى ‏شنيدند فرمود: اى طلحه، به خدا قسم نوشته ‏اى كه روز قيامت با آن خدا را ملاقات كنم محبوب‏ تر از نوشته اين پنج نفر نيست كه در [[حجةالوداع]] در خانه كعبه بر سر وفاى به آن هم پيمان شدند كه: «اگر خداوند محمد را بكشد يا بميرد يكديگر را بر ضد من كمک كنند و پشتيبانى نمايند تا به خلافت نرسم»!


چرا عمر هنگامى كه ما شش نفر اصحاب شورا را يكى يكى فراخواند به پسرش عبداللَّه گفت؛ -  در اينجا حضرت اشاره به پسر عمر كه در مجلس حاضر بود فرمود: هان، او اينجاست -  تو را به خدا قسم مى‏ دهم كه بگويى وقتى ما خارج شديم پدرت به تو چه گفت؟ عبداللَّه بن عمر گفت: حال كه مرا قسم دادى، او گفت: اگر با اصلع<ref>در اينجا اشاره به اميرالمؤمنين ‏عليه السلام است.</ref> بنى ‏هاشم بيعت كنند آنان را به وسط جاده روشن خواهد كشانيد و طبق كتاب پروردگار و سنّت پيامبرشان بپا خواهد داشت!
چرا عمر هنگامى كه ما شش نفر اصحاب شورا را يكى يكى فراخواند به پسرش عبدالله گفت؛ -  در اينجا حضرت اشاره به پسر عمر كه در مجلس حاضر بود فرمود:


سپس حضرت فرمود: اى پسر عمر، در آنجا تو چه گفتى؟ پسر عمر گفت: من به او گفتم: اى پدر، چه مانعى دارى كه او را خليفه قرار دهى؟ حضرت فرمود: عمر چه جوابى به تو داد؟ پسر عمر گفت: مطلبى گفت كه آن را كتمان مى ‏كنم! فرمود: پيامبر صلى الله عليه و آله آنچه او به تو گفته و تو به او گفته ‏اى به من خبر داده است؟ پسر عمر پرسيد: چه موقع خبر داده است؟! فرمود: در زمان حياتش به من خبر داد، و سپس در آن شبى كه پدرت از دنيا رفت در خواب به من خبر داد، و هر كس پيامبر صلى الله عليه و آله را در خواب ببيند گويا در بيدارى ديده است.
هان، او اينجاست -  تو را به خدا قسم مى‏ دهم كه بگويى وقتى ما خارج شديم پدرت به تو چه گفت؟ [[عبدالله بن عمر عدوی (ابوعبدالرحمن)|عبدالله بن عمر]] گفت: حال كه مرا قسم دادى، او گفت: اگر با اصلع<ref>در اينجا اشاره به اميرالمؤمنين ‏عليه السلام است.</ref> بنى ‏هاشم [[بیعت]] كنند آنان را به وسط جاده روشن خواهد كشانيد و طبق كتاب پروردگار و سنّت پيامبرشان بپا خواهد داشت!


پسر عمر گفت: چه چيزى به تو خبر داده است؟ فرمود: اى پسر عمر، تو را به خدا قسم مى‏ دهم كه اگر برايت نقل كردم گفتارم را تصديق كنى؟ پسر عمر گفت: اگر هم خواستم ساكت مى ‏مانم! حضرت فرمود: وقتى به او گفتى: چه مانعى دارى كه او را خليفه قرار دهى؟ گفت: مانع من صحيفه و نوشته‏ اى است كه در بين خود نوشته ‏ايم و معاهده ‏اى كه در كعبه در حجةالوداع بر سر آن هم پيمان شده ‏ايم!
سپس حضرت فرمود: اى پسر عمر، در آنجا تو چه گفتى؟ پسر عمر گفت: من به او گفتم: اى پدر، چه مانعى دارى كه او را خليفه قرار دهى؟ حضرت فرمود: عمر چه جوابى به تو داد؟
 
پسر عمر گفت: مطلبى گفت كه آن را كتمان مى ‏كنم! فرمود: پيامبر صلى الله عليه و آله آنچه او به تو گفته و تو به او گفته ‏اى به من خبر داده است؟ پسر عمر پرسيد: چه موقع خبر داده است؟!
 
فرمود: در زمان حياتش به من خبر داد، و سپس در آن شبى كه پدرت از دنيا رفت در خواب به من خبر داد، و هر كس پيامبر صلى الله عليه و آله را در خواب ببيند گويا در بيدارى ديده است.
 
پسر عمر گفت: چه چيزى به تو خبر داده است؟ فرمود: اى پسر عمر، تو را به خدا قسم مى‏ دهم كه اگر برايت نقل كردم گفتارم را تصديق كنى؟ پسر عمر گفت: اگر هم خواستم ساكت مى ‏مانم!
 
حضرت فرمود: وقتى به او گفتى: چه مانعى دارى كه او را خليفه قرار دهى؟ گفت: مانع من صحيفه و نوشته‏ اى است كه در بين خود نوشته ‏ايم و معاهده ‏اى كه در كعبه در حجةالوداع بر سر آن هم پيمان شده ‏ايم!


پسر عمر در اينجا ساكت ماند و گفت: تو را به حق پيامبر قسم مى ‏دهم كه دست از سر من بردارى!
پسر عمر در اينجا ساكت ماند و گفت: تو را به حق پيامبر قسم مى ‏دهم كه دست از سر من بردارى!


سليم مى‏ گويد: پسر عمر را در آن مجلس مى ‏ديدم كه گريه راه گلويش را بسته بود و از چشمانش اشک جارى بود.
[[سلیم بن قیس هلالی (ابوصادق)|سلیم]] مى‏ گويد: پسر عمر را در آن مجلس مى ‏ديدم كه گريه راه گلويش را بسته بود و از چشمانش اشک جارى بود.


== افشاگرى پيامبر صلى الله عليه و آله در خطبه غدير درباره اصحاب صحيفه<ref>سخنرانى استثنائى غدير: ص ۵۶، ۱۷۹ - ۱۸۶. اسرار غدير: ص ۲۱۶،۵۰.</ref> ==
== افشاگرى پيامبر صلى الله عليه و آله در خطبه غدير درباره اصحاب صحيفه<ref>سخنرانى استثنائى غدير: ص ۵۶، ۱۷۹ - ۱۸۶. اسرار غدير: ص ۲۱۶،۵۰.</ref> ==
مردمى كه در برابر منبر غدير نشسته بودند خبر از معاهده پنج نفرى اصحاب صحيفه ملعونه، يعنى اولى و دومى و ابوعبيده جراح و معاذ بن جبل و سالم مولى ابى ‏حذيفه نداشتند، جز چند نفر از اصحاب خاص مانند سلمان و ابوذر و مقداد. سياست پيچيده ‏اى لازم بود كه هم تصريح به عنوان اين بزرگ‏ترين پيمان نامه ضد اسلام شده باشد، و هم براى مردمى كه از آن اطلاعى نداشتند قابل مطرح كردن باشد.
مردمى كه در برابر [[سخنرانی|منبر غدیر]] نشسته بودند خبر از معاهده پنج نفرى اصحاب صحيفه ملعونه، يعنى اولى و دومى و ابوعبيده جراح و معاذ بن جبل و سالم مولى ابى ‏حذيفه نداشتند، جز چند نفر از اصحاب خاص مانند [[سلمان فارسی(محمّدی)|سلمان]] و [[ابوذر غفاری|ابوذر]] و [[مقداد بن عمرو کندی|مقداد]]. سياست پيچيده ‏اى لازم بود كه هم تصريح به عنوان اين بزرگ‏ترين پيمان نامه ضد اسلام شده باشد، و هم براى مردمى كه از آن اطلاعى نداشتند قابل مطرح كردن باشد.


اين بود كه حضرت مدار سخن را از معرفى امامان ضلالت آغاز كرد و آنان را با همه پيروان و هوادارانشان در پايين ‏ترين درجه جهنم دانست، و ناگهان كلمه «اصحاب صحيفه» را به كار برد و به صراحت فرمود: «آگاه باشيد كه اين امامان ضلالت اصحاب صحيفه ‏اند».
اين بود كه حضرت مدار سخن را از معرفى امامان ضلالت آغاز كرد و آنان را با همه پيروان و هوادارانشان در پايين ‏ترين درجه جهنم دانست، و ناگهان كلمه «اصحاب صحيفه» را به كار برد و به صراحت فرمود: «آگاه باشيد كه اين امامان ضلالت اصحاب صحيفه ‏اند».


اين عنوان ناآشنا براى مخاطبين شوكى بر مغز آنان وارد كرد در حالى كه -  به جز چند نفر معين -  هيچ كس منظور حضرت را از اصحاب صحيفه متوجه نشد، با اينكه همه مطمئن بودند پيامبر صلى الله عليه و آله از نام بردن چنين گروهى هدف و منظورى را دنبال مى ‏كند و بى‏ جهت اين كلمه را بر زبان نياورده است. مقصود حضرت نيز همين مقدار از تلنگر فكرى بود، تا در آينده ‏ها اسرار بيشترى درباره آنان افشا شود و اخبار مفصل‏ترى به دست مردم برسد.
اين عنوان ناآشنا براى مخاطبين شوكى بر مغز آنان وارد كرد در حالى كه -  به جز چند نفر معين -  هيچ كس منظور حضرت را از اصحاب صحيفه متوجه نشد، با اينكه همه مطمئن بودند [[حضرت محمّد صلی الله علیه و آله|پیامبر صلی الله علیه و آله]] از نام بردن چنين گروهى هدف و منظورى را دنبال مى ‏كند و بى‏ جهت اين كلمه را بر زبان نياورده است. مقصود حضرت نيز همين مقدار از تلنگر فكرى بود، تا در آينده ‏ها اسرار بيشترى درباره آنان افشا شود و اخبار مفصل‏ترى به دست مردم برسد.


عجيب ‏ترين مسئله ‏اى كه در اثناء خطبه غدير اتفاق افتاد ذكر صريح «اصحاب صحيفه» توسط پيامبر صلى الله عليه و آله بود كه هم خود اصحاب صحيفه را به شدت تكان داد و هم اكثريت مردم منظور حضرت از اين عبارت را متوجه نشدند و در انديشه ماندند كه مقصود حضرت چه بود.
عجيب ‏ترين مسئله ‏اى كه در اثناء خطبه غدير اتفاق افتاد ذكر صريح «اصحاب صحيفه» توسط پيامبر صلى الله عليه و آله بود كه هم خود اصحاب صحيفه را به شدت تكان داد و هم اكثريت مردم منظور حضرت از اين عبارت را متوجه نشدند و در انديشه ماندند كه مقصود حضرت چه بود.


مرحله ششم از سخنان پيامبر صلى الله عليه و آله جنبه غضب الهى را نمودار كرد. حضرت با تلاوت آيات عذاب و لعن از قرآن فرمودند: «منظور از اين آيات عده‏اى از اصحاب من هستند كه مأمور به چشم ‏پوشى از آنان هستم، ولى بدانند كه خداوند ما را بر معاندين و مخالفين و خائنين و مقصرين حجت قرار داده، و چشم‏ پوشى از آنان در دنيا مانع از عذاب آخرت نيست».
مرحله ششم از سخنان پيامبر صلى الله عليه و آله جنبه غضب الهى را نمودار كرد. حضرت با تلاوت آيات عذاب و لعن از قرآن فرمودند: «منظور از اين آيات عده ‏اى از اصحاب من هستند كه مأمور به چشم ‏پوشى از آنان هستم، ولى بدانند كه خداوند ما را بر معاندين و مخالفين و خائنين و مقصرين حجت قرار داده، و چشم‏ پوشى از آنان در دنيا مانع از عذاب آخرت نيست».


سپس به امامانِ گمراهى كه مردم را به جهنم مى‏ كشانند اشاره كرده فرمودند: «من از همه آنان بيزارم». اشاره رمزى هم به «اصحاب صحيفه ملعونه» داشتند و تصريح كردند كه بعد از من مقام امامت را غصب مى ‏كنند و سپس غاصبين را لعنت كردند.
سپس به امامانِ گمراهى كه مردم را به جهنم مى‏ كشانند اشاره كرده فرمودند: «من از همه آنان بيزارم». اشاره رمزى هم به «اصحاب صحيفه ملعونه» داشتند و تصريح كردند كه بعد از من مقام امامت را غصب مى ‏كنند و سپس غاصبين را لعنت كردند.
خط ۱۹۷: خط ۲۲۳:
پيامبر صلى الله عليه و آله در خطبه غدير و در حاشيه شناخت ائمه ضلال خبر دادند كه امامتِ امامان بر حق را گروهى غصب مى ‏كنند و به عنوان رياست طلبى و پادشاهى بر اَريكه آن مى ‏نشينند، و سپس غاصبانه و ظالمانه و ناحق بودن آنان را براى مردم روشن كردند.
پيامبر صلى الله عليه و آله در خطبه غدير و در حاشيه شناخت ائمه ضلال خبر دادند كه امامتِ امامان بر حق را گروهى غصب مى ‏كنند و به عنوان رياست طلبى و پادشاهى بر اَريكه آن مى ‏نشينند، و سپس غاصبانه و ظالمانه و ناحق بودن آنان را براى مردم روشن كردند.


در نهايت براى آنكه سر رشته‏اى از اين امامانِ ضلالت در دست مردم باشد با كنايه فرمودند: «آنان اصحاب صحيفه ‏اند»، چرا كه بنيان و پايه تمام امامت‏ هاى ضلالت و گمراهى «صحيفه ملعونه»اى است كه در كعبه امضا شد.
در نهايت براى آنكه سر رشته‏اى از اين امامانِ ضلالت در دست مردم باشد با كنايه فرمودند:
 
«آنان اصحاب صحيفه ‏اند»، چرا كه بنيان و پايه تمام امامت‏ هاى ضلالت و گمراهى «صحيفه ملعونه»اى است كه در كعبه امضا شد.


پيامبر صلى الله عليه و آله در فرازى از بخش ششم خطبه غدير و پس از ذكر امامان ضلالت بلافاصله فرمود: «آگاه باشيد كه آنان اصحاب صحيفه ‏اند، پس هر يک از شما در صحيفه خويش نظر كند».
پيامبر صلى الله عليه و آله در فرازى از بخش ششم [[خطبه غدیر]] و پس از ذكر امامان ضلالت بلافاصله فرمود: «آگاه باشيد كه آنان اصحاب صحيفه ‏اند، پس هر يک از شما در صحيفه خويش نظر كند».


اَلا اِنَّهُمْ اَصْحابُ الصَّحيفَةِ، فَلْيَنْظُرْ اَحَدُكُمْ فى صَحيفَتِهِ!!
اَلا اِنَّهُمْ اَصْحابُ الصَّحيفَةِ، فَلْيَنْظُرْ اَحَدُكُمْ فى صَحيفَتِهِ!!
خط ۲۳۲: خط ۲۶۰:
سليم پس از نقل لحظات جان كندن معاذ از قول ابن ‏غنم مى ‏گويد: ابن ‏غنم به من گفت: به خدا قسم اين حديث را قبل از تو هرگز براى كسى جز دو نفر نگفته ‏ام، چرا كه از آنچه از معاذ شنيدم وحشت كردم.
سليم پس از نقل لحظات جان كندن معاذ از قول ابن ‏غنم مى ‏گويد: ابن ‏غنم به من گفت: به خدا قسم اين حديث را قبل از تو هرگز براى كسى جز دو نفر نگفته ‏ام، چرا كه از آنچه از معاذ شنيدم وحشت كردم.


ابن ‏غنم گفت: بعد به حج رفتم و با كسى كه در مرگ ابوعبيده جراح و سالم مولى ابى ‏حذيفه<ref>ابوعبيده در سال ۱۸ هجرى در شهر »حمص« شام با مرض «دبيله» از دنيا رفته، و سالم در سال ۱۲ هجرى در جنگ يمامه كشته شد.</ref> حضور داشته ملاقات كردم و گفتم: مگر سالم در روز جنگ يمامه كشته نشد؟ گفت: بلى، ولى او را از ميدان جنگ حمل كرديم در حالى كه هنوز رمقى برايش مانده بود.
ابن ‏غنم گفت: بعد به حج رفتم و با كسى كه در مرگ ابوعبيده جراح و سالم مولى ابى ‏حذيفه<ref>ابوعبيده در سال ۱۸ هجرى در شهر «حمص» شام با مرض «دبيله» از دنيا رفته، و سالم در سال ۱۲ هجرى در جنگ يمامه كشته شد.</ref> حضور داشته ملاقات كردم و گفتم: مگر سالم در روز جنگ يمامه كشته نشد؟ گفت: بلى، ولى او را از ميدان جنگ حمل كرديم در حالى كه هنوز رمقى برايش مانده بود.


ابن ‏غنم گفت: هر كدام از آن دو<ref>يعنى دو نفرى كه در مرگ ابوعبيده و سالم حضور داشته ‏اند.</ref> مثل آن را عيناً براى من نقل كردند، نه زياد كردند و نه كم، كه ابوعبيده و سالم هم هنگام مرگ مانند معاذ سخن گفته ‏اند.
ابن ‏غنم گفت: هر كدام از آن دو<ref>يعنى دو نفرى كه در مرگ ابوعبيده و سالم حضور داشته ‏اند.</ref> مثل آن را عيناً براى من نقل كردند، نه زياد كردند و نه كم، كه ابوعبيده و سالم هم هنگام مرگ مانند معاذ سخن گفته ‏اند.


=== ۴. اقرار ابوبكر ===
=== ۴. اقرار ابوبكر ===
ابان مى‏ گويد: سليم گفت: اين سخنان ابن‏ غنم را به طور كامل براى محمد بن ابى‏ بكر نقل كردم. او گفت: سرّ مرا كتمان كن، من هم شهادت مى‏ دهم كه پدرم هنگام مرگش مثل آنان سخن گفت. عايشه در آنجا گفت: پدرم هذيان مى‏ گويد!
ابان مى‏ گويد: سليم گفت: اين سخنان ابن‏ غنم را به طور كامل براى محمد بن ابى‏ بكر نقل كردم. او گفت: سرّ مرا كتمان كن، من هم شهادت مى‏ دهم كه پدرم هنگام مرگش مثل آنان سخن گفت.
 
[[عایشه بنت ابی بکر|عایشه]] در آنجا گفت: پدرم هذيان مى‏ گويد!


محمد بن ابى‏بكر گفت: نزد اميرالمومنين ‏عليه السلام آمدم و آنچه از پدرم شنيده بودم و آنچه پسر عمر از پدرش نقل كرد براى حضرت گفتم.
محمد بن ابى‏بكر گفت: نزد اميرالمومنين ‏عليه السلام آمدم و آنچه از پدرم شنيده بودم و آنچه پسر عمر از پدرش نقل كرد براى حضرت گفتم.
خط ۲۴۴: خط ۲۷۴:


=== ۵. اقرار عمر ===
=== ۵. اقرار عمر ===
سليم مى‏ گويد: اميرالمؤمنين ‏عليه السلام فرمود: چرا عمر هنگامى كه ما شش نفر اصحاب شورا را يكى يكى فراخواند به پسرش عبداللَّه گفت: -  در اينجا حضرت اشاره به پسر عمر كه در مجلس حاضر بود فرمود: هان، او اينجاست -  تو را به خدا قسم مى دهم كه بگويى وقتى ما خارج شديم پدرت به تو چه گفت؟
سليم مى‏ گويد: اميرالمؤمنين ‏عليه السلام فرمود: چرا عمر هنگامى كه ما شش نفر اصحاب شورا را يكى يكى فراخواند به پسرش عبدالله گفت:
 
-  در اينجا حضرت اشاره به پسر عمر كه در مجلس حاضر بود فرمود: هان، او اينجاست -  تو را به خدا قسم مى دهم كه بگويى وقتى ما خارج شديم پدرت به تو چه گفت؟


عبداللَّه بن عمر گفت: حال كه مرا قسم دادى، او گفت: اگر با اصلع<ref>در اينجا اشاره به اميرالمؤمنين‏ عليه السلام است.</ref> بنى‏ هاشم بيعت كنند آنان را به وسط جاده روشن خواهد كشانيد و طبق كتاب پروردگار و سنّت پيامبرشان بپا خواهد داشت!
عبداللَّه بن عمر گفت: حال كه مرا قسم دادى، او گفت: اگر با اصلع<ref>در اينجا اشاره به اميرالمؤمنين‏ عليه السلام است.</ref> بنى‏ هاشم بيعت كنند آنان را به وسط جاده روشن خواهد كشانيد و طبق كتاب پروردگار و سنّت پيامبرشان بپا خواهد داشت!
خط ۲۵۰: خط ۲۸۲:
سپس حضرت فرمود: اى پسر عمر، در آنجا تو چه گفتى؟ پسر عمر گفت: من به او گفتم: اى پدر، چه مانعى دارى كه او را خليفه قرار دهى؟ حضرت فرمود: عمر چه جوابى به تو داد؟ پسر عمر گفت: مطلبى گفت كه آن را كتمان مى ‏كنم!
سپس حضرت فرمود: اى پسر عمر، در آنجا تو چه گفتى؟ پسر عمر گفت: من به او گفتم: اى پدر، چه مانعى دارى كه او را خليفه قرار دهى؟ حضرت فرمود: عمر چه جوابى به تو داد؟ پسر عمر گفت: مطلبى گفت كه آن را كتمان مى ‏كنم!


فرمود: پيامبر صلى الله عليه و آله آنچه او به تو گفته و تو به او گفته ‏اى به من خبر داده است؟ پسر عمر پرسيد: چه موقع خبر داده است؟! فرمود: در زمان حياتش به من خبر داد، و سپس در آن شبى كه پدرت از دنيا رفت در خواب به من خبر داد، و هر كس پيامبر صلى الله عليه و آله را در خواب ببيند گويا در بيدارى ديده است.
فرمود: پيامبر صلى الله عليه و آله آنچه او به تو گفته و تو به او گفته ‏اى به من خبر داده است؟ پسر عمر پرسيد: چه موقع خبر داده است؟!
 
فرمود: در زمان حياتش به من خبر داد، و سپس در آن شبى كه پدرت از دنيا رفت در خواب به من خبر داد، و هر كس پيامبر صلى الله عليه و آله را در خواب ببيند گويا در بيدارى ديده است.


پسر عمر گفت: چه چيزى به تو خبر داده است؟ فرمود: اى پسر عمر، تو را به خدا قسم مى ‏دهم كه اگر برايت نقل كردم گفتارم را تصديق كنى؟ پسر عمر گفت: اگر هم خواستم ساكت مى ‏مانم!
پسر عمر گفت: چه چيزى به تو خبر داده است؟ فرمود: اى پسر عمر، تو را به خدا قسم مى ‏دهم كه اگر برايت نقل كردم گفتارم را تصديق كنى؟ پسر عمر گفت: اگر هم خواستم ساكت مى ‏مانم!
خط ۲۶۲: خط ۲۹۶:
همچنين محمد بن ابى‏ بكر گفت: در زمان حكومت عثمان با عبداللَّه بن عمر ملاقات كردم، و آنچه پدرم هنگام مرگ گفته بود براى او نقل كردم و از او عهد و پيمان گرفتم كه سرّ مرا كتمان كند.
همچنين محمد بن ابى‏ بكر گفت: در زمان حكومت عثمان با عبداللَّه بن عمر ملاقات كردم، و آنچه پدرم هنگام مرگ گفته بود براى او نقل كردم و از او عهد و پيمان گرفتم كه سرّ مرا كتمان كند.


پسر عمر به من گفت: «تو هم سر مرا كتمان كن. به خدا قسم پدر من هم مثل سخن پدر تو را بدون كم و زياد گفت»! سپس عبداللَّه بن عمر سخن خود را ترميم كرد و ترسيد به على بن ابى‏ طالب‏ عليه السلام خبر دهم چرا  كه محبت من نسبت به آن حضرت و ارتباط شديدم را مى ‏دانست. لذا گفت: پدرم هذيان مى ‏گفت.<ref>كتاب سليم: حديث ۳۷.</ref>
پسر عمر به من گفت: «تو هم سر مرا كتمان كن. به خدا قسم پدر من هم مثل سخن پدر تو را بدون كم و زياد گفت»!
 
سپس عبدالله بن عمر سخن خود را ترميم كرد و ترسيد به على بن ابى‏ طالب‏ عليه السلام خبر دهم چرا  كه محبت من نسبت به آن حضرت و ارتباط شديدم را مى ‏دانست. لذا گفت: پدرم هذيان مى ‏گفت.<ref>كتاب سليم: حديث ۳۷.</ref>


== امامان ضلالت<ref>سخنرانى استثنائى غدير: ص ۵۶ .</ref> ==
== امامان ضلالت<ref>سخنرانى استثنائى غدير: ص ۵۶ .</ref> ==
مردمى كه در برابر منبر غدير نشسته بودند خبر از معاهده پنج نفرى اصحاب صحيفه ملعونه، يعنى اولى و دومى و ابوعبيده جراح و معاذ بن جبل و سالم مولى ابى ‏حذيفه نداشتند، جز چند نفر از اصحاب خاص مانند سلمان و ابوذر و مقداد. سياست پيچيده ‏اى لازم بود كه هم تصريح به عنوان اين بزرگ‏ترين پيمان نامه ضد اسلام شده باشد، و هم براى مردمى كه از آن اطلاعى نداشتند قابل مطرح كردن باشد.
مردمى كه در برابر منبر غدير نشسته بودند خبر از معاهده پنج نفرى اصحاب صحيفه ملعونه، يعنى [[ابوبکر بن ابی قحافه|اولی]] و [[عمر بن خطاب|دومی]] و [[ابوعبیده جرّاح|ابوعبیده جراح]] و [[معاذ بن جبل]] و [[سالم مولی ابی ‏حذیفه]] نداشتند، جز چند نفر از اصحاب خاص مانند [[سلمان فارسی(محمّدی)|سلمان]] و [[ابوذر غفاری|ابوذر]] و [[مقداد بن عمرو کندی|مقداد]].


اين بود كه حضرت مدار سخن را از معرفى امامان ضلالت آغاز كرد و آنان را با همه پيروان و هوادارانشان در پايين‏ترين درجه جهنم دانست، و ناگهان كلمه «اصحاب صحيفه» را به كار برد و به صراحت فرمود: «آگاه باشيد كه اين امامان ضلالت اصحاب صحيفه‏ اند».
سياست پيچيده ‏اى لازم بود كه هم تصريح به عنوان اين بزرگ‏ترين پيمان نامه ضد [[اسلام]] شده باشد، و هم براى مردمى كه از آن اطلاعى نداشتند قابل مطرح كردن باشد.


اين عنوان ناآشنا براى مخاطبين شوكى بر مغز آنان وارد كرد در حالى كه -  به جز چند نفر معين -  هيچ كس منظور حضرت را از اصحاب صحيفه متوجه نشد، با اينكه همه مطمئن بودند پيامبر صلى الله عليه و آله از نام بردن چنين گروهى هدف و منظورى را دنبال مى ‏كند و بى‏ جهت اين كلمه را بر زبان نياورده است. مقصود حضرت نيز همين مقدار از تلنگر فكرى بود، تا در آينده‏ ها اسرار بيشترى درباره آنان افشا شود و اخبار مفصل‏ ترى به دست مردم برسد.
اين بود كه حضرت مدار سخن را از معرفى امامان ضلالت آغاز كرد و آنان را با همه پيروان و هوادارانشان در پايين ترين درجه جهنم دانست، و ناگهان كلمه «اصحاب صحيفه» را به كار برد و به صراحت فرمود: «آگاه باشيد كه اين امامان ضلالت اصحاب صحيفه‏ اند».
 
اين عنوان ناآشنا براى مخاطبين شوكى بر مغز آنان وارد كرد در حالى كه -  به جز چند نفر معين -  هيچ كس منظور حضرت را از اصحاب صحيفه متوجه نشد، با اينكه همه مطمئن بودند پيامبر صلى الله عليه و آله از نام بردن چنين گروهى هدف و منظورى را دنبال مى ‏كند و بى‏ جهت اين كلمه را بر زبان نياورده است.
 
مقصود حضرت نيز همين مقدار از تلنگر فكرى بود، تا در آينده‏ ها اسرار بيشترى درباره آنان افشا شود و اخبار مفصل‏ ترى به دست مردم برسد.
==تقيه راويان در مورد اصحاب صحيفه<ref>اسرار غدير: ص ۱۲۴.</ref>==
==تقيه راويان در مورد اصحاب صحيفه<ref>اسرار غدير: ص ۱۲۴.</ref>==
در خطبه غدير، دو يا سه مورد كه به مسئله تولى و تبرى مربوط مى ‏شود، جمله مزبور در بعضى نسخه ‏ها از هر سه روايت به صورت كنايه آمده و يا حذف شده است، و اين حاكى از شرائط خاص تقيه در راويان خطبه غدير است. نمونه آن مسئله «اصحاب صحيفه» و نام اولين بيعت‏ كنندگان است كه در بعضى نُسخ صراحتاً نيامده است.
در خطبه غدير، دو يا سه مورد كه به مسئله تولى و تبرى مربوط مى ‏شود، جمله مزبور در بعضى نسخه ‏ها از هر سه روايت به صورت كنايه آمده و يا حذف شده است، و اين حاكى از شرائط خاص تقيه در راويان خطبه غدير است. نمونه آن مسئله «اصحاب صحيفه» و نام اولين بيعت‏ كنندگان است كه در بعضى نُسخ صراحتاً نيامده است.
خط ۲۷۹: خط ۳۱۹:
غصب خلافت در سقيفه بنى ‏ساعده دست بردار نبود و در قيافه ‏هاى ظاهر فريب و شكننده ‏اى آمد، كه كمر اجتماع در مقابل آن خم شد. تا آنجا كه شهادت صاحب غدير با شمشيرى كه آب طلايى از اسم اسلام بر آن داده بودند و زهرى از ناب سقيفه بر تيغ آن كشيده بودند، آغاز راهى براى ذبح غدير به دست سقيفه به نظر مى ‏آمد.
غصب خلافت در سقيفه بنى ‏ساعده دست بردار نبود و در قيافه ‏هاى ظاهر فريب و شكننده ‏اى آمد، كه كمر اجتماع در مقابل آن خم شد. تا آنجا كه شهادت صاحب غدير با شمشيرى كه آب طلايى از اسم اسلام بر آن داده بودند و زهرى از ناب سقيفه بر تيغ آن كشيده بودند، آغاز راهى براى ذبح غدير به دست سقيفه به نظر مى ‏آمد.


معاويه، اين باقيمانده سقيفه در طول بيست سال مذبح بزرگى براى غدير آماده كرد و هزاران نفر از غديريان را در آن سر بريد، و خونشان را با لشكر سقيفه سركشيد تا براى كربلا قوى‏ تر شوند و شدند.
معاويه، اين باقيمانده [[سقیفه]] در طول بيست سال مذبح بزرگى براى غدير آماده كرد و هزاران نفر از غديريان را در آن سر بريد، و خونشان را با لشكر سقيفه سركشيد تا براى [[کربلا]] قوى‏ تر شوند و شدند.


با مرگ معاويه و روى كار آمدن يزيد، اين مذبح بزرگ آماده سر بريدن غدير بود، و اينسان شد كه غدير را به مسلخ كربلا كشاندند و مى‏ رفت تا خواب‏ هاى رؤساى سقيفه تعبير شود. امام صادق‏ عليه السلام ارتباط مذبح كربلا به بازوى سياه سقيفه را چنين بيان مى ‏فرمايد:
با مرگ [[معاویة بن ابی سفیان|معاویه]] و روى كار آمدن [[یزید بن معاویه|یزید]]، اين مذبح بزرگ آماده سر بريدن غدير بود، و اينسان شد كه غدير را به مسلخ كربلا كشاندند و مى‏ رفت تا خواب‏ هاى رؤساى سقيفه تعبير شود.


«اِذا كُتِبَ الْكِتابُ قُتِلَ الْحُسَيْنُ‏ عليه السلام»: «آنگاه كه صحيفه ملعونه امضا شد امام حسين ‏عليه السلام به شهادت رسيد»!<ref>بحار الانوار: ج ۲۸ ص ۱۲۳.</ref>
[[امام صادق‏ علیه السلام]] ارتباط مذبح كربلا به بازوى سياه سقيفه را چنين بيان مى ‏فرمايد:
 
«اِذا كُتِبَ الْكِتابُ قُتِلَ الْحُسَيْنُ‏ عليه السلام»: «آنگاه كه صحيفه ملعونه امضا شد [[امام حسین ‏علیه السلام]] به شهادت رسيد»!<ref>بحار الانوار: ج ۲۸ ص ۱۲۳.</ref>


اين بار غدير با همه وجود و به همراه تنى چند از فداكارترين نيروهايش به ميدان سقيفه آمد. اكنون غدير «حسين‏ عليه السلام» بود كه همراه گروهى آماده شهادت و قطعه قطعه شدن و فدا شدن و اسير شدن و اشک ريختن براى غديرِ سر بريده، و معرفى غدير به بى‏خبران شام به مصاف سقيفه رفت.
اين بار غدير با همه وجود و به همراه تنى چند از فداكارترين نيروهايش به ميدان سقيفه آمد. اكنون غدير «حسين‏ عليه السلام» بود كه همراه گروهى آماده شهادت و قطعه قطعه شدن و فدا شدن و اسير شدن و اشک ريختن براى غديرِ سر بريده، و معرفى غدير به بى‏خبران شام به مصاف سقيفه رفت.
خط ۲۹۰: خط ۳۳۲:


== عمر مؤسس صحيفه ملعونه اول<ref>غدير در قرآن: ج ۱ ص ۲۵۳.</ref> ==
== عمر مؤسس صحيفه ملعونه اول<ref>غدير در قرآن: ج ۱ ص ۲۵۳.</ref> ==
در روايت امام باقر عليه السلام «إِنَّمَا النَّجْوى مِنَ الشَّيْطانِ»<ref>مجادله /  ۱۰.</ref> به عمر تفسير شده است.<ref>بحار الانوار: ج ۱۷ ص ۲۹ ح ۷ و ج ۲۸ ص ۸۵ و ج ۳۷ ص ۸۵ ح ۲. تفسير القمى: ج ۲ ص ۳۵۶.</ref> يعنى در چنين نجوايى كه بر عليه خلافت شد نيازى به ابليس نبود، و خود عمر با شيطنتى كه داشت بالاتر از شيطان عمل مى‏ كرد؛ و از همين تطبيق آيه مهر «شيطانى بودن» بر پيشانى عمر نقش مى ‏بندد.
در روايت [[امام باقر علیه السلام]] «إِنَّمَا النَّجْوى مِنَ الشَّيْطانِ»<ref>مجادله /  ۱۰.</ref> به عمر تفسير شده است.<ref>بحار الانوار: ج ۱۷ ص ۲۹ ح ۷ و ج ۲۸ ص ۸۵ و ج ۳۷ ص ۸۵ ح ۲. تفسير القمى: ج ۲ ص ۳۵۶.</ref>
 
يعنى در چنين نجوايى كه بر عليه [[جانشین|خلافت]] شد نيازى به ابليس نبود، و خود عمر با شيطنتى كه داشت بالاتر از شيطان عمل مى‏ كرد؛ و از همين تطبيق آيه مهر «شيطانى بودن» بر پيشانى عمر نقش مى ‏بندد.


از همين كلام امام باقر عليه السلام نتيجه گرفته مى‏ شود كه مؤسس غصب خلافت و نقطه آغاز همه اقدامات ضد ولايت اهل‏ بيت‏ عليهم السلام عمر بن الخطاب است؛ زيرا اين نجوى از ابوبكر و عمر آغاز شد و كم كم افرادى به آن اضافه شدند، و طبق فرموده حضرت اين عمر بوده كه ابوبكر را هم تحريک كرده و از يک نفر به دو نفر رسانده است.
از همين كلام امام باقر عليه السلام نتيجه گرفته مى‏ شود كه مؤسس غصب خلافت و نقطه آغاز همه اقدامات ضد ولايت اهل‏ بيت‏ عليهم السلام عمر بن الخطاب است؛ زيرا اين نجوى از ابوبكر و عمر آغاز شد و كم كم افرادى به آن اضافه شدند، و طبق فرموده حضرت اين عمر بوده كه ابوبكر را هم تحريک كرده و از يک نفر به دو نفر رسانده است.


== پانویس ==
== پانویس ==